تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (3)

تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (3)

مجری: علی صبوحی طسوجی

3-3-2- کلام 3. آیات 63 تا 74

یادآوری پیمانها و پیمان شکنی ها
45. یکی از توصیه هایی که در کلام اول این فصل، خطاب به بنی اسرائیل آمده بود، یادآوری نعمات الهی بر ایشان بود: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ »، که در کلام دوم به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت. توصیه دیگری که در همان کلام نسبت به بنی اسرائیل مطرح شده بود، وفا به پیمانهایی بود که خدا از ایشان گرفته است: «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»، کلام سوم به تفصیل، این پیمانها و عهدشکنی های بنی اسرائیل را بیان می کند.

46. مطلب 1. پیمان برای پذیرفتن تورات:
در این مطلب خطاب به بنی اسرائیل آمده است که ما از شما پیمان محکم گرفتیم، و برای اخذ این پیمان محکم، کوه طور را بر فراز شما افراشتیم. پیمان ما این بود که: «آنچه را به شما داده ایم (تورات) به جِدّ و جهد بگیرید و به آن عمل کنید و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشید که به تقوا گرایید، وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَینَاکُمْ بِقُوَّهٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ«63» سپس شما بعد از آن پیمان رویگردان شدید و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً از زیانکاران بودید ثُمَّ تَوَلَّیتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ«64»

47. مطلب 2. نافرمانی در روز شنبه:
نمونه ای دیگر از نافرمانی و عهدشکنی های بنی اسرائیل در این مطلب مطرح شده است. آنان در روز شنبه از ماهی گیری نهی شده بودند، اما کسانی از ایشان در این روز از فرمان خدا تجاوز کردند، پس خدا ایشان را گفت: «بوزینگانی طرد شده باشید.» وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ«65» خدا این عقوبت را برای حاضران، و نسلهای پس از آن، عبرتی، و برای پرهیزگاران پندی قرار داد فَجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِمَا بَینَ یدَیهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ«66»

48. مطلب 3. بهانه جویی در عمل به دستور الهی:
در ماجرای گوساله پرستی، محبت و قداست ناروایی نسبت به گاو در دل برخی از بنی اسرائیل اشراب شده بود. خدای سبحان برای زدودن این محبت ناروا نیز برای اثبات اینکه کشتن گاو نه تنها مشکل زا نیست بلکه گاهی مشکل گشا هم هست، در ماجرای قتل مرموز یکی از بنی اسرائیل، برای معرفی قاتل و نیز افشای راز آن جنایت، گاو را برگزید.(1) این مطلب بیانگر گفت و گویی است که میان حضرت موسی (علیه السلام) با قوم خود، درباره ذبح بقره رخ داده است و مراتب بهانه جویی و تعلل این قوم در اطاعت از دستورات الهی را به تصویر می کشد، گرچه بنی اسرائیل پس از بهانه گیریهای فراوان در نهایت این دستور خدا را اطاعت کردند، ولی کار را به جایی رسانده بودند که خدا درباره آنان می فرماید نزدیک بود که این فرمان خدا را نیز عمل نکنند. بر اساس این مطلب، هنگامی که موسی به قوم خود گفت: «خدا به شما فرمان می دهد که: ماده گاوی را سر ببرید»، گفتند: «آیا ما را به ریشخند می گیری؟» گفت: «پناه می برم به خدا از اینکه از جاهلان باشم.» وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ«67» آنان با گستاخی و تکبر و برخوردی طلب کارانه و ناسازگار با روح توحید، گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن سازد که آن چگونه گاوی است؟» گفت: «وی می فرماید: آن ماده گاوی است، نه پیر و نه خردسال، بلکه میانسالی است بین این دو. پس آنچه را بدان مأمورید به جای آرید.» قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِی قَالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَینَ ذَلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ«68» اما آنها باز هم گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن کند که رنگش چگونه است؟» گفت: «وی می فرماید: رنگ آن ماده گاو زرد یکدست و خالص است، که رنگش بینندگان را شاد می کند.» قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یبَینْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ«69» ایشان به این پرسشها اکتفا نکرده و بار دیگر گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن گرداند که آن چگونه گاوی است؟ زیرا چگونگی این ماده گاو بر ما مشتبه شده، ولی با توضیحات بیشتر تو ما ان شاء الله حتماً هدایت خواهیم شد.» قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یبَینْ لَنَا مَا هِی إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَینَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ«70» گفت: «وی می فرماید: در حقیقت، آن ماده گاوی است که نه رام است تا زمین را شخم زند؛ و نه کشتزار را آبیاری کند؛ بی نقص است؛ و هیچ لکه ای در آن نیست.» گفتند: «اینک سخن درست آوردی.» پس آن را سر بریدند، و چیزی نمانده بود که فرمان خدا را اطاعت نکنند قَالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَهٌ لَا شِیهَ فِیهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یفْعَلُونَ«71»

49. مطلب 4. قساوت قلب مانع درس گرفتن بنی اسرائیل:
در گذشته مطرح شد که هدف از ذبح بقره افشای راز قتلی بود که بنی اسرائیل مرتکب شده و آن را کتمان کرده بودند و بر سر آن با یکدیگر به نزاع پرداخته بودند، این کلام با اشاره به همین قتل می فرماید: شخصی را کشتید، و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید و حال آنکه خدا، آنچه را کتمان می کردید، آشکار گردانید وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ«72» بدین صورت که فرمودیم: «پاره ای از آن گاو سر بریده را به آن مقتول بزنید» تا زنده شود. این گونه خدا مردگان را زنده می کند، و آیات خود را به شما می نمایاند، باشد که بیندیشید فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یحْیی اللَّهُ الْمَوْتَى وَیرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ«73» اما بنی اسرائیل به جای اندیشه و درس گرفتن از این ماجرا سخت دل گردیدند، دلهای ایشان همانند سنگ، یا سخت تر از آن است، چرا که از برخی سنگها، جویهایی بیرون می زند و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن خارج می شود و برخی از آنها از بیم خدا فرو می ریزد و خدا از آنچه می کنید غافل نیست ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِی کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیهِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ«74»

4-3-2- کلام 4. آیات 75 تا 82

طمع به ایمان بنی اسرائیل، امری بی نتیجه
50. بنی اسرائیل پیش از بعثت، از مؤمنان و یاوران پیامبر آخر الزمان به شمار می آمدند و بر همین اساس امید به ایمان آوردن ایشان بیش از دیگران بود و انتظار می رفت که گروه گروه به آیین اسلام درآیند، اما چنین نشد. پس از اینکه در کلام دوم و سوم، پاره ای از ناسپاسی ها و پیمان شکنی ها و بهانه تراشی های بنی اسرائیل مطرح شد، این کلام مسلمانان را از طمع به ایمان آوردن این قوم ناسپاس و پیمان شکن نهی می کند، اما برای این نهی، افزون بر استناد به سیره تاریخی بنی اسرائیل که در دو کلام گذشته آمده است، شواهدی زنده از کج اندیشی و بدکرداری بنی اسرائیل هم عصر مسلمانان ارائه می کند که نشان می دهد اینان هم مانند هم کیشان خود در طول تاریخ، اهل ایمان آوردن نیستند و چنین طمعی درباره ایشان بی نتیجه است. مطالب این کلام به بیان این شواهد اختصاص یافته است.

51. مطلب 1. تحریف کلام خدا توسط علمای یهود:
بنی اسرائیل دو گروه اند که گروهی از ایشان عالمانه و عامدانه کتاب خدا را تحریف می کنند و سعی در کتمان حقایق آن دارند و گروهی دیگر بی سوادان ناآگاهی هستند که جاهلانه از علمای گمراه خود تبعیت می کنند، پس چگونه می توان به ایمان آوردن چنین افرادی طمع داشت. مطلب حاضر، تحریف کلام خدا توسط برخی از بنی اسرائیل را دلیلی بر نهی از طمع به ایمان آوردن ایشان بر می شمرد: گروهی از بنی اسرائیل سخنان خدا را می شنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف می کردند و خودشان هم می دانستند * أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ«75» تحریف کلام خدا، مصداقی از آمیختن حق با باطل است که در طلیعه فصل (کلام اول)، بنی اسرائیل را از آن نهی نموده است: «وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ»

52. مطلب 2. تظاهر به ایمان و سفارش به کتمان دلایل حقانیت اسلام در تورات:
از شواهد دیگری که از بی نتیجه بودن طمع به ایمان آوردن این گروه خبر می دهد، این است که برخی از همین یهودیان، چون با مؤمنان برخورد کنند، می گویند: «ما ایمان آورده ایم.» و وقتی بعضی از ایشان با همدیگر خلوت می کنند، می گویند: «چرا ادله دال بر حقانیت پیامبر اسلام و قرآن را از کتب خودمان، برای آنان حکایت می کنید تا آنان به استناد آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا فکر نمی کنید؟» وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ لِیحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ«76» آیا بنی اسرائیل نمی دانند که خداوند آنچه را پوشیده می دارند، و آنچه را آشکار می کنند، می داند؟ أَوَلَا یعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا یسِرُّونَ وَمَا یعْلِنُونَ«77» پوشیده داشتن شواهد حقانیت اسلام در تورات، از مصادیق بارز کتمان حق است که خدای متعالی در طلیعه فصل (کلام اول)، بنی اسرائیل را از آن نهی نموده است: «لا… تَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ»

53. مطلب 3. تقلید کورکورانه عامه بنی اسرائیل از احبار و رهبان:
در مطلب اول گفته شد که برخی از بنی اسرائیل، یعنی احبار و رهبان ایشان پس از فهم کتاب خدا دست به تحریف آن می آلودند و در این مطلب آمده است که بعضی از آنان هم بی سوادانی هستند که کورکورانه از احبار و رهبان تقلید کرده و از کتاب خدا را جز احادیث مجعول و کتاب محرف چیزی نمی دانند و در اعتقاد خود تنها بر ظن و حدس غیر علمی تکیه می کنند وَمِنْهُمْ أُمِّیونَ لَا یعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلَّا أَمَانِی وَإِنْ هُمْ إِلَّا یظُنُّونَ«78» سبب اساسی تمرد و دین گریزی این گروه هم، تحریف عالمانه دین شناسان بی دین است، پس وای بر کسانی که کتاب تحریف شده ای با دستهای خود می نویسند، سپس می گویند: «این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته و وای بر ایشان از آنچه که از این راه به دست می آورند فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکْسِبُونَ«79» در طلیعه فصل (کلام اول)، بنی اسرائیل از اشتراء آیات الهی نهی شده اند: «وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً» و این مطلب با صراحت تمام، انجام این عمل ناشایست را از سوی ایشان خاطر نشان می سازد و می فهماند که آن نهی به دلیل انجام این عمل بوده است.

54. مطلب 4. اعتقاد بنی اسرائیل بر گرفتار نشدن به عذاب الهی:
این مطلب افزون بر اینکه بیانگر دلیل جسارت و جرأت بنی اسرائیل بر تحریف کتاب خدا و کتمان حقایق آن است (که در مطالب گذشته مطرح شد)، خود به تنهایی شاهدی برای طمع زدایی مسلمانان از ایمان آوردن ایشان است (مانند سایر مطالب این کلام): بنی اسرائیل می گفتند: «جز روزهایی چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسید.» آری ایشان خود را در درگاه الهی دارای اجر و قرب فراوانی می دانستند و همین مسئله آنان را در یاوه سرایی هایشان جسور کرده بود، اما خدا به پیامبر خود فرمود، در جواب ایشان بگو: «مگر پیمانی از خدا گرفته اید و چون خدا هرگز برخلاف پیمان خود عمل نخواهد کرد، به آن دلخوش شده اید؟ یا آنچه را نمی دانید به دروغ به خدا نسبت می دهید؟» وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیامًا مَعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ یخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ«80» آری، کسانی که بدی به دست آورند، و گناهانشان آنان را در میان گیرد، اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود و کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته کرده اند، آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند بَلَى مَنْ کَسَبَ سَیئَهً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«81» وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«82» این اعتقاد خام درباره معاد، سبب همان توصیه ای است که در طلیعه این فصل (کلام اول) خطاب به بنی اسرائیل آمده بود: «وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ»

5-3-2- کلام 5. آیات 82 تا 86

بنی اسرائیل زمان ظهور اسلام، مردمی پیمان شکن
55. پس از اینکه در کلام گذشته برخی از شواهد مربوط به بنی اسرائیل زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خطاب به مؤمنان و برای زدودن طمع ایشان به ایمان بنی اسرائیل مطرح شد، این کلام با خطاب به خود بنی اسرائیل هم عصر ظهور اسلام، ایشان را به عنوان مردمانی پیمان شکن معرفی می کند. این کلام افزون بر اینکه جنبه دیگری از معرفی بنی اسرائیل به عنوان مدعیان دروغین ایمان (موضوع فصل) را به تصویر می کشد، مانند کلام پیشین، شواهدی دیگر از ناشایستگی این قوم را برای نفی طمع مؤمنین به ایمان به ایشان مطرح می کند. نکته دیگر اینکه این کلام به نحوی به کلام نخست هم نظارت دارد، زیرا در آنجا توصیه هایی به بنی اسرائیل شده بود که به عهد خدا عمل کنند و به کتاب خدا ایمان بیاورند و اولین کافر به آن نباشند، حق را به باطل نیامیزند، نماز را به پا دارند، زکات را بدهند و … و در این راه از صبر و نماز یاری بجویند، اما گویا این کلام ایشان را در عمل به این سفارشات ناکام معرفی می کند.

56. مطلب 1. مفاد عبادی پیمانی که بنی اسرائیل به آن پای بند نیستند:
در کلام اول از این فصل، خطاب به بنی اسرائیل آمده بود: «أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ». در آیه 63 و 64 نیز گذشت که بنی اسرائیل میثاق عمل به تورات را پاس نداشتند: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ* ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ» و اما این مطلب افزون بر اینکه از مفاد این عهد و پیمان خبر می دهد، بیانگر رویگردانی بنی اسرائیل زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این پیمان نیز هست. مفاد این پیمان که متضمن ده فرمان است در دو مطلب مطرح می شود. هشت مورد از این فرامین در مطلب نخست بیان شده که به ترتیب عبارتند از: جز خدا را نپرستید؛ به پدر و مادر خود احسان کنید؛ و خویشان؛ و یتیمان؛ و مستمندان؛ و با مردم خوش سخن بگویید؛ نماز را به پا دارید؛ زکات را بدهید؛ آنگاه، جز اندکی از شما همگی به حالت اعراض روی برتافتید وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ«83»

57. مطلب 2. مفاد امنیت اجتماعی پیمان به ضمیمه بیان ریشه این پیمان شکنی:
دو بند دیگر این پیمان، مربوط به ظلم و ستم هایی است که بنی اسرائیل زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق یکدیگر روا می داشتند و حتی به یکدیگر هم رحم نمی کردند: خون همدیگر را مریزید؛ یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید؛ خدای متعالی می فرماید: شما به این پیمان اقرار کردید، و خود گواهید وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ«84» ولی باز همین شما هستید که یکدیگر را می کشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون می رانید، و به گناه و تجاوز، بر ضد آنان به یکدیگر کمک می کنید و اگر به اسارت پیش شما آیند، به دادن فدیه، آنان را آزاد می کنید، با آنکه (نه تنها کشتن)، بلکه بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است. جالب این جاست که یهود با تمسک به مفاد تورات، اسیران یهودی را در مقابل فدیه آزاد می کردند، اما به حکم تورات مبنی بر حرمت قتل و تبعید برخی از هم کیشان خود توجهی نداشتند، از این رو خدای سبحان در ادامه، خطاب به ایشان می فرماید: آیا شما به پاره ای از کتاب تورات ایمان می آورید، و به پاره ای کفر می ورزید؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذابها باز برند و خداوند از آنچه می کنید غافل نیست ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَهِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ«85» این مطلب در ادامه به ریشه یابی ایمان به بعض کتاب و کفر به بعض آن اشاره نموده و می فرماید ایشان زندگی دنیا را به بهای جهان دیگر خریدند. پس نه عذاب آنان سبک گردد، و نه ایشان یاری شوند أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالْآخِرَهِ فَلَا یخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ ینْصَرُونَ«86»

6-3-2- کلام 6. آیات 87 تا 103

عکس العمل بنی اسرائیل در مقابل اسلام
58. پس از بیان شواهدی بر بی فایده بودن طمع به ایمان بنی اسرائیل، در کلام چهارم و ذکر روحیه پیمان شکنی ایشان در کلام پنجم، این کلام عکس العمل عینی آنان در مقابله با اسلام را مطرح نموده و بهانه های ایشان را برای سرباز زدن از ایمان به قرآن ذکر یادآور شده و پاسخ داده است.

59. مطلب 1. عکس العمل در مقابل تعالیم انبیا، قبل از اسلام:
این مطلب از ایتاء کتاب به حضرت موسی (علیه السلام) و ارسال پی در پی رسل بعد از آن حضرت و ایتاء آیات و بینات آشکار به حضرت عیسی و تأیید آن حضرت به روح القدس خبر می دهد و عکس العمل بنی اسرائیل را در مقابل تعالیم انبیای الهی چنین بیان می کند:
60. هرگاه پیامبری، چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، کبر ورزیدید. گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّینَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَینَا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ الْبَینَاتِ وَأَیدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ«87» این مطلب ریشه اصلی مخالفت بنی اسرائیل با تورات و پیامبران بعد از حضرت موسی (علیه السلام) و تکذیب آیات و بینات حضرت عیسی (علیه السلام) را هوامداری آنان می داند، در عین اینکه نشان می دهد حجت بر بنی اسرائیل تمام بوده و ایشان بهانه انقطاع از عالم غیب را در دست ندارند، چون همواره بعد از حضرت موسی (علیه السلام) تا زمان حضرت عیسی (علیه السلام) پیامبرانی برای ایشان فرستاده شده است. بنی اسرائیل می گفتند: دلهای ما در غلاف است، از این رو سخنان تو در آن اثر نمی کند. اما، چنین نیست، بلکه خدا به سزای کفرشان، لعنتشان کرده است. پس آنان که ایمان می آورند چه اندک شماره اند. وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَا یؤْمِنُونَ«88»

61. مطلب 2. عکس العمل بنی اسرائیل در مقابل قرآن:
بر اساس این مطلب، قرآن کریم با سه ویژگی نازل شد، که هریک مقتضی ایمان یهود به آن بود: کتابی از جانب خدا؛ تصدیق کننده آنچه در نزد یهود بود، یعنی تورات؛ و از دیرباز در انتظار آن، بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می جستند؛ ولی همین که آنچه را می شناختند (قرآن) برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ«89» بنی اسرائیل از دیرباز منتظر قرآن و اسلام بودند، اما به گاه موعود و به رغم شناخت قرآن، حسد ورزیدند که چرا خدا از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد آیاتی فرو می فرستد و فردی از غیر ایشان را برای این رسالت انتخاب کرده است. وه که خود را به چه بد بهایی فروختند که آنچه را خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار کردند. پس به خشمی بر خشم دیگر گرفتار آمدند و برای کافران عذابی خفت آور است بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یکْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیا أَنْ ینَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُهِینٌ«90»

62. مطلب 3. ادعای ایمان به تورات دست آویزی برای فرار از ایمان به قرآن:
بر اساس این مطلب وقتی به بنی اسرائیل گفته شد: «به آنچه خدا نازل کرده ایمان آورید»، گفتند: «ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان نازل شده ایمان می آوریم.» و نسبت به غیر آن کفر می ورزند، با آنکه کاملاً حق و مؤید همان چیزی است که با آنان است. قرآن در تکذیب این ادعا می فرماید به آنان بگو: «اگر مؤمن بودید، پس چرا پیش از این، پیامبران خدا را می کشتید؟» وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَینَا وَیکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«91»

63. مطلب 4. دلیلی دیگر بر تکذیب ادعای فوق:
این مطلب هم برای تکذیب ادعای ایمان بنی اسرائیل به تورات، دلیلی دیگر اقامه می کند و می فرماید شما همان کسانی هستید که موسی برایتان معجزات آشکاری آورد، سپس آن گوساله را در غیاب وی به خدایی گرفتید، و ستمکار شدید * وَلَقَدْ جَاءَکُمْ مُوسَى بِالْبَینَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ«92» و باز شما همان کسانی هستید که وقتی از شما پیمان محکم گرفتیم، و کوه طور را بر فراز شما برافراشتیم و گفتیم: «آنچه را به شما داده ایم به جد و جهد بگیرید و به دستورهای آن گوش فرا دهید.» گفتند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم.» و بر اثر کفرشان، مِهر گوساله در دلشان سرشته شد. بگو: «اگر مؤمنید بدانید که ایمانتان شما را به بد چیزی وامی دارد.» وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَینَاکُمْ بِقُوَّهٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَینَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«93»

64. مطلب 5. دلیلی دیگر برای اثبات کذب ادعای یهود:
یهود که خود را مؤمن به تورات می دانستند، سرای آخرت را نیز برای خویش دانسته و دیگران را از آن بی بهره می پنداشتند. خدای سبحان در پاسخ به این ادعای واهی به پیامبر خویش می فرماید: به آنان بگو: «اگر کسی سرای بازپسین در نزد خدا، یکسر به شما اختصاص دارد، نه دیگر مردم، پس اگر راست می گویید آرزوی مرگ کنید، ولی به سبب کارهایی که از پیش کرده اند، هرگز آن را آرزو نخواهند کرد. و خدا به حال ستمگران داناست. قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ«94» وَلَنْ یتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ«95» این مطلب در ادامه می فرماید: و آنان را مسلماً آزمندترین مردم به زندگی خواهی یافت، و حتی حریص تر از کسانی که شرک می ورزند. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند با آنکه اگر چنین عمری هم به او داده شود، وی را از عذاب دور نتواند داشت. و خدا بر آنچه می کنند بیناست وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یعْمَلُونَ«96»

65. مطلب 6. دشمنی با جبرئیل، دلیلی دیگر بر ایمان نیاوردن یهود به قرآن:
یکی دیگر از دلایلی که یهود با قرآن و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سر سازش نداشتند، دشمنی ایشان با جبرئیل (علیه السلام) بود، خدای سبحان در پاسخ به این دشمنی بیجا به پیامبر خویش فرمود: به آنان بگو: «کسی که دشمن جبرئیل است، در واقع دشمن خداست، زیرا او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل کرده است، در حالی که مؤید کتابهای آسمانی پیش از آن و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است.» قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ«97» سپس خدای متعالی در ادامه این کلام، مسئله دشمنی با جبرئیل را تعمیم داده و در قالب یک حکم کلی می فرماید: هر که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل است، بداند که خدا یقیناً دشمن کافران است مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ«98»

66. مطلب 7. فاسقان پیمان شکنی که به آیات روشن قرآن ایمان نمی آورند:
این مطلب آیات نازله بر پیامبر را، آیاتی روشن دانسته و می فرماید: جز فاسقان کسی آنها را انکار نمی کند. زیرا این فاسقان، یعنی یهود، هرگاه پیمانی بستند، گروهی از ایشان آن را دور افکندند، بلکه حقیقت این است که بیشترشان ایمان نمی آورند وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیکَ آیاتٍ بَینَاتٍ وَمَا یکْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ«99» أَوَکُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یؤْمِنُونَ«100» این مطلب مانند بخشی از آیات 28 و 29 است: «… وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ * الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ …»، که درباره مدعیان دروغین ایمان بود و پیشتر هم گفته شد که بنی اسرائیل در این سوره به عنوان مصداقی برای گروه مدعیان دروغین ایمان مطرح شده اند. آنچه گفته شد، خود شاهدی بر این مدعاست.

67. مطلب 8. پشت کردن به تعالیم نوید بخش تورات و تبعیت از تعالیم شیطانی:
براساس این مطلب، آنگاه که فرستاده ای از جانب خداوند برای بنی اسرائیل آمد و آنچه را با آنان بود تصدیق می کرد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، چنانکه گویی از آن هیچ نمی دانند وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لَا یعْلَمُونَ«101» آری اینان که تعالیم نوید بخش تورات را به پشت سر خویش افکنده بودند، از آنچه که شیطانها در سلطنت سلیمان خوانده و درس گرفته بودند (سحر)، پیروی کردند. [بنی اسرائیل گمان می کردند که بنای سلطنت سلیمان (علیه السلام) هم بر سحر استوار بود، اما این کلام خاطر نشان می کند که سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطانها به کفر گراییدند که به مردم سحر می آموختند.] بنی اسرائیل افزون بر آنچه شیاطین بر ملک سلیمان خوانده بودند، از آموزه های سحر دو ملک الهی یعنی هاروت و ماروت هم پیروی کردند، [با اینکه آن دو فرشته هیچ کس را تعلیم سحر نمی کردند مگر آنکه قبلاً به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشی برای شما هستیم، پس زنهار کافر نشوی.»] ولی آنها از آن دو فرشته چیزهایی می آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند. هر چند بدون فرمان خدا نمی توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند و خلاصه چیزی می آموختند که برایشان زیان داشت، و سودی بدیشان نمی رسانید و قطعاً یهودیان دریافته بودند که هرکس خریدار این متاع باشد، در آخرت بهره ای ندارد. وه که چه بد بود آنچه به بهای جان خویش خریدند- اگر می دانستند وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ«102» اگر آنها گرویده و پرهیزگاری کرده بودند قطعاً پاداشی [که] از جانب خدا می یافتند بهتر بود- اگر می دانستند وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیرٌ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ«103»

7-3-2- کلام 7. آیات 104 تا 110

مقابله با کارشکنی های اهل کتاب
68. سخن در معرفی بنی اسرائیل، به کلام پیشین رسید که ایشان اهل ایمان آوردن به قرآن نیستند. آنچه در این کلام بیان می شود، آن است که بنی اسرائیل نه تنها به قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان نمی آورند، بلکه در مقابله با اسلام و مسلمانان، به توطئه و کارشکنی می پردازند و در تضعیف ایمان مسلمانان سعی بلیغ دارند. این کلام افزون بر بیان این کارشکنی ها، با آگاهی دادن و هشدار به مسلمانان، راهکاری برای دفع و رفع خطرات ناشی از دشمنی های بنی اسرائیل است. نکته قابل توجه آن است که این کلام، در بیان کارشکنی ها، یهود و نصاری را با یکدیگر هم کاسه دانسته و مباحث را با تعابیری نظیر «اهل کتاب» پیگیری کرده است.

69. مطلب 1. از بین بردن زمینه سوء استفاده کافران:
کافران و اهل کتاب، به دلیل حسادت، نزول خیر بر مؤمنان را برنمی تابیدند و از این رو با کمترین و واهی ترین بهانه ها به تضعیف روحی و تمسخر پیامبر و مؤمنان می پرداختند.
70. یکی از این بهانه ها واژه «راعنا» بود. مسلمانان که عرب زبان بودند، به وسیله این کلمه مراعات حال خود را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست می کردند، اما معنی ناشایست این واژه در زبان عبری که زبان اهل کتاب بود، نفس حسود آنان را بر آن می داشت که این واژه را مانند مسلمانان در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کار ببرند، ولی به جای معنی عربی، معنی عبری آن، یعنی «شرور» را قصد کنند و بدین وسیله به ایشان اهانت کنند تا بلکه سفیهانه آبی بر آتش حسادت خویش بریزند. از این رو قرآن به مسلمانان فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، نگویید: «راعنا» و بگویید: «انظرنا» و این توصیه را بشنود؛ و کافران را عذابی دردناک است یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ«104» سپس در ادامه ریشه حسادت کافران را این گونه بیان می فرماید: نه کسانی از اهل کتاب که کافر شده اند، و نه مشرکان، هیچ کدام دوست نمی دارند خیری از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید، با آنکه خدا هر که را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد و خدا دارای فزون بخشی عظیم است مَا یوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ ینَزَّلَ عَلَیکُمْ مِنْ خَیرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَاللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ«105»

71. مطلب 2. پاسخ به شبهه نسخ:
یکی از کارشکنی های اهل کتاب، طرح شبهه نسخ بود، که می خواستند به وسیله آن، حقانیت اسلام را زیر سؤال ببرند. شریعت اسلام، از یک سو شرایع پیشین را منسوخ می دانست و از سوی دیگر برخی از احکام خود را نیز پس از گذشت زمان عمل به آن، نسخ می کرد، مانند حکم قبله؛ اهل کتاب می پنداشتند منشأ نسخ، محدودیت آگاهی قانونگذار و عدم پاسخگویی قانون قبلی به مصالح روز فرد یا جامعه است، پس قانون و احکامی که از علم و قدرت نامحدود خدا نشأت گرفته باشد، تغییر ناپذیر است. ایشان بر اساس این گمان هم در برابر اصل اسلام موضع می گرفتند و هم نسخ احکام اسلامی را نشان الهی نبودن این شریعت دانسته، چنین دینی را افترای بر خدا معرفی می کردند.(2) خدای متعالی برای پاسخ به این شبهه و ناکارآمد کردن کارشکنی اهل کتاب از این طریق، چنین فرمود: هر حکمی را نسخ کنیم، یا آن را به [دست] فراموشی بسپاریم، بهتر از آن، یا مانندش را می آوریم؛ مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست؟ مگر ندانستی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ خداست؛ و شما جز خدا سرور و یاوری ندارید؟ * مَا نَنْسَخْ مِنْ آیهٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«106» أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِی وَلَا نَصِیرٍ«107»

72. مطلب 3. نهی مسلمانان از درخواستهای بنی اسرائیلی:
یکی دیگر از کارشکنی های اهل کتاب، خصوصاً یهودیان این بود که مسلمانان را به درخواست های جاهلانه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ترغیب می کردند. در طول این سوره تا بدینجا مواردی از این قبیل درخواستهای بی پایه و اساس را در سیره بنی اسرائیل مطالعه کرده ایم. این مطلب با شناسایی این دسیسه به مؤمنان می فهماند که این درخواستها از سر عناد است و به ایشان تذکر می دهد که: آیا می خواهید از پیامبر خود همان را بخواهید که قبلاً از موسی خواسته شد؟ و هر کس کفر را با ایمان عوض کند، مسلماً از راه درست گمراه شده است أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ«108»

73. مطلب 4. مقابله با سعی حسودانه اهل کتاب:
در مطلب نخست این قول آمده بود که اهل کتاب دوست ندارند خیری از جانب خدا بر شما نازل شود، اما این مطلب سطح عمیقتری از حسادت ایشان را بیان می کند: بسیاری از اهل کتاب آرزو می کردند که شما را، بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس از اینکه حق برایشان آشکار شد، از روی حسدی که در وجودشان بود؛ سپس به مؤمنان می فرماید در مقابله با این سعی حسودانه: عفو کنید و درگذرید تا خدا فرمان خویش را بیاورد که خدا بر هر کاری تواناست وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَینَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«109» پس از دستور عفو و صفح و وعده نصرت به مؤمنان، راه تحقق این وعده را به آنان می نمایاند: و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید؛ و هر گونه نیکی که برای خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا باز خواهید یافت؛ آری، خدا به آنچه می کنید بیناست وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«110»
ادامه دارد…

پی‌نوشت‌ها:

1- تفسیر تسنیم، ج 5، ص 170.
2- برگرفته از تسنیم، ج 6، ص 76 و 77؛ با توجه به این که شبهه نسخ و پاسخ آن در چند موضع از قرآن کریم بیان شده است و نوشتار فعلی رسالت تفسیری ندارد، علاقمندان می توانند برای مطالعه بیشتر در این باره به همین آدرس مراجعه بفرمایند.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید