1 – امام صادق علیه السلام فرمود:
وإذا وجّهت المیّت للقبله فاستقبل بوجهه القبله، لا تجعله معترضاًکما یجعل الناس فإنّی رأیت أصحابنا یفعلون ذلک، وقد کان أبو بصیریأمر بالاعتراض، أخبرنی بذلک علی بن أبى حمزه، فإذا مات المیت فخذ فی جهازه وعجّله (1).
وقتى خواستى میت را به سوى قبله بخوابانى پس روى آن را به سوى قبله قرار ده وآنطور که بعضى از مردم مى کنند، با پهناى بدن بسوى قبله قرار نده، زیرا من اصحاب خود را دیدم که چنین مى کردندو ابو بصیر به پهنا خواباندن، دستور مى داد. على بن ابى حمزه این خبر را به من داد. وقتى که محتضر فوت کرد به تجهیز و تدفین اوشروع کنید و این کار را زود انجام دهید.”
2 – محمد بن على بن الحسین از امام صادق علیه السلام روایت مى کند:
“إنّه سئل عن توجیه المیت فقال: استقبل بباطن قدمیه القبله”(2).
از امام صادق علیه السلام درباره رو به قبله کردن میت سؤال شد پس فرمود: بهگونه اى بخوابانید که کف پاهایش به طرف قبله قرار گیرد.”
3 – امام صادق علیه السلام فرمود:
ما من أحد یحضره الموت إلّا وکّل به إبلیس من شیاطینه من یأمره بالکفر ویشکّکه فی دینه حتى یخرج نفسه، فمن کان مؤمناً لم یقدرعلیه، فإذا حضرتم موتاکم فلقّنوهم شهاده أن لا إله إلّا اللَّه وأن محمّداًرسول اللَّه صلى الله علیه وآله حتى یموتوا”(3).
هر کسى که در حال احتضار قرار گیرد، ابلیس، شیاطین خود رامأمور مى گرداند که او رابه کفر ورزى دستور دهند و در دین او شک وتردید ایجاد کنند. پس اگر مؤمن باشد، بر او دست نمى یابد. پس وقتى نزد مردگان خود حاضر شدید شهادتین را به آنان تلقین کنید تاجان بسپارند.”
4 – ابو بصیر از امام باقرعلیه السلام نقل میکند:
کنّا عنده فقیل له: هذا عکرمه فی الموت وکان یرى رأی الخوارج فقال لنا أبوجعفرعلیه السلام: انظرونی حتى أرجع إلیکم، فقلنا: نعم، فما لبثأن رجع فقال: أما إنّی لو أدرکت عکرمه قبل أن تقع النفس موقعها لعلّمته کلمات ینتفع بها ولکنّی أدرکته وقد وقعت موقعها، فقلت: جعلت فداک،وما ذاک الکلام؟ قال: هو واللَّه ما أنتم علیه، فلقّنوا موتاکم عند الموت شهاده أن لا إله إلّا اللَّه والولایه” (4).
“نزد امام باقرعلیه السلام بودم که گفته شد عکرمه در حال مرگ است و او برعقیده خوارج بود. ابو جعفرعلیه السلام به ما گفت: اجازه دهید تا نزد اوبروم و برگردم و ما گفتیم: بلى. پس او رفت و بى درنگ بازگشت وگفت: اگر عکرمه را پیش از جان دادن درک مى کردم به او کلماتى مى آموختم که برایش مفید بود ولى من وقتى رسیدم که جان باخته بود. پس گفتم: جانم به فدایت آن کلمات چه بود؟ گفت: قسم به خدا آن کلمات همان چیزى است که شما بر آن هستید پس به مردگان خود در هنگام جان دادن شهادت لا اله الاّ اللَّه و ولایت را تلقین کنید.”
5 – امام صادق علیه السلام فرمود:
“کان أمیر المؤمنین علیه السلام إذا حضر أحداً من أهل بیته الموت قال له:قل: لا إله إلّا اللَّه الحلیم الکریم، لا إله إلّا اللَّه العلی العظیم، سبحان اللَّه ربّ السموات السبع وربّ الأرضین السبع وما بینهما وربّ العرش العظیم والحمد للَّه ربّ العالمین، فإذا قالها المریض قال: اذهب فلیس علیک بأس”(5).
“حضرت على علیه السلام وقتى یکى از بستگانش در حال احتضار قرارمى گرفت به او میگفت؛ بگو: “لا إله إلّا اللَّه الحلیم الکریم، لا إله إلّااللَّه العلی العظیم، سبحان اللَّه ربّ السموات السبعوربّ الأرضین السبع وما بینهما وربّ العرش العظیم والحمد للَّه ربّ العالمین”، وقتى که مریض این کلمات را مى گفت، مى فرمود: حالا جان بسپار که هیچ مشکلى نخواهى داشت.”
6 – امام صادق علیه السلام فرمود:
“مردى از اهالى مدینه در هنگام احتضار، زبانش بند آمد پسرسول خداصلى الله علیه وآله بر او وارد شد و فرمود بگو “لا اله الاّ اللَّه” ولى اونتوانست، باز هم پیامبر اکرم تکرار کرد ولى باز زبانش بند آمد ونتوانست لا اله الاّ اللَّه بگوید، و بار سوم نیز همین وضعیت تکرارشد. بالاى سر آن مرد زنى ایستاده بود، حضرت پیامبر پرسید آیا این مرد مادر دارد؟
آن زن گفت: بلى یا رسول اللَّه من مادر او هستم. پس گفت: آیا تو از پسرت راضى هستى؟ گفت: نه، من بر او خشمگین هستم. پیامبر فرمود: من علاقه مندم تو از او راضى شوى. آن زن گفت: بخاطر خوشنودى شما از او راضى شدم. پس پیامبر به شخص مریض گفت: بگو لا اله الاّ اللَّه و او گفت: لا اله الاّ اللَّه. پس فرمود:بگو:”یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر، اقبل منى الیسیر و اعف عنى الکثیر انک انت العفو الغفور” و آن مرد هم کلمات را تکرار کرد.حضرت پیامبر فرمود: اکنون چه مىبینى؟ گفت: دو سیاه چهره اى رامى بینم که بر من وارد مىشوند. پس پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آنچه را گفتم تکرار کن پس تکرار کرد. پس پیامبر فرمود: اکنون چه مىبینى؟ گفت:آن دو سیاه چهره از من دور و خارج شدند و دو نفر سفید چهره واردگردیدند و براى گرفتن روحم به من نزدیک شدند. در همان لحظه بودکه آن مرد، جان به جان آفرین تسلیم کرد.(6)”
7 – حریز نقل میکند:
“نزد امام صادق علیه السلام بودم که مردى به آن حضرت عرض کرد:برادرم سه روز است که در حال جان کندن است و کار بر او بسیارسخت شده پس براى او دعا کن. حضرت فرمود “اللّهم سهّل علیه سکرات الموت” پس دستور داد بستر او را در مصلاّ یعنى محلى که همیشه در آنجا نماز مىگذارد قرار دهید، زیرا اگر اجل او تاخیر داشته باشد، شدت درد تخفیف مى یابد و اگر هم مرگش فرارسیده باشد،جان دادن بر او آسان مى شود ان شاء اللَّه.(7)”
8 – سلیمان جعفرى میگوید:
“ابوالحسن علیه السلام را دیدم که به پسرش قاسم مى گفت: فرزندم بلندشو و بالاى سر برادرت سوره “والصافّات صفّاً” را تا پایان آن بخوان.پس او شروع به خواندن کرد و چون به این آیه رسید “اهم اشد خلقاام من خلقنا” آن جوان جان سپرد و چون میّت را پوشاندند و همه خارج شدند، یعقوب بن جعفر وارد شد و گفت: ما قبلاً فکرمى کردیم که نزد محتضر (یس والقرآن الحکیم) خوانده مى شود اماشما، ما را به خواندن “صافات” امر کردى. پس فرمود: پسرم! این سوره نزد هیچ محتضرى خوانده نشده مگر اینکه جان کندن او به راحتى انجام شده است.(8)”
منبع:شهرمجازی قرآن
پی نوشت:
1) وسائل الشیعه، ص661، باب35، حدیث1.
2) همان ص662، حدیث5.
3) همان، ص663، باب36، حدیث3.
4) همان، ص665، باب37، حدیث2.
5) وسائل الشیعه ص667، باب38، حدیث3.
6) همان، ص668، باب39، حدیث3.
7) همان، ص670، باب40، حدیث6.
8) همان، باب41، حدیث1.