نکونام، جعفر
چکیده
مهمترین نظریهاى که تاکنون درباره ترتیب و زمان نزول سوره حمد اظهار شده، این است که آن اولین سوره کاملى است که بر پیامبراسلامصلى الله علیه وآله نزول یافتهاست. در این مقاله تلاش مىشود، ادعاى جدیدى اظهار و با شواهدى تاییدشود و آن عبارت از این است که این سوره نه تنها اولین سوره کامل که به طور مطلق اولین واحد نزول قرآن کریم است. برجستهترین شواهد این ادعا، ظاهر آیات سوره علق و پارهاى از روایاتى است که درباره نزول سوره حمد وارد شدهاست.
1. مقدمه
از دیر باز در این زمینه که آیا پنج آیه نخستسوره علق در آغاز رسالت پیامبر اسلام(ص) نازل شدهاى سوره حمد، اختلاف نظر وجود داشته است. برخى در صدد جمع میان این دو قول برآمده و گفتهاند: اولین آیات نازل شده، پنج آیه سوره علق است و نخستین سوره کاملى که نزول یافته، سوره حمد است; یعنى پس از آنکه پنج آیه سوره علق نازل شد، سوره حمد نزول یافته است.
مع الوصف نزول پنج آیه نخست علق در آغاز بعثت پیامبر(ص) مقبول به نظر نمىرسید. از جمعبندى آیات و روایات چنین برمىآید که به طور مطلق اولین سوره منزل، سوره حمد بوده است.
2. ادله نزول سوره حمد در آغاز بعثت
مهمترین ادلهاى که بر تقدم سوره حمد بر پنجآیه سوره علق وجود دارد، به قرارى است که در پى مىآید.
2. 1. روایات آغاز وحى
با جمع بندى روایاتى که از پى مىآید، باید گفت که جبرئیلعلیه السلام با فرمان «بخوان» در آغاز وحى به قرائتسوره حمد دستور داده است:
– عبید بن عمیر بن قتاده لیثى (ت قبل 73 ق) گوید:
… ماه آن سالى که پیامبر صلى الله علیه وآله در آن مبعوث شد، ماه رمضان بود. فرستاده خدا صلى الله علیه وآله چنانکه [در سالهاى پیش] به جوار حراء مىرفت، [در این سال نیز] با اهلش به [جوار]حراء رفته بود. در شبى که خدا او را در آن با رسالت کرامتش داد و [بدینوسیله]به بندگان مهر ورزید، جبرئیلعلیه السلام به فرمان خدا به نزدش آمد. فرستاده خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «او در حالى که من خواب بودم، پارچهاى از ابریشم را که در آن نوشتهاى بود، به نزدم آورد و گفت: بخوان! من گفتم: چه بخوانم؟ او مرا به هم فشرد; طورى که مرگ را احساس کردم; سپس مرا رها کرد و گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ – من این را جز براى رهایى از او نمىگفتم. مبادا همان کارى را که با من کرد، تکرار کند – او گفت: و بخوان با نام پروردگارت که آفرید … (1) ; آنگاه من آن را خواندم; سپس آن پایان پذیرفت; زان پس او از نزد من بازگشت و من از خوابم برخاستم; در حالى که گویا نوشتهاى در دلم ثبتشده بود (2) .
در این روایت احتمالا مراد از آن نوشته، چنانکه از روایات زیر برمىآید، سوره حمد بودهاست.
– ضحاک (ت بعد 100 ق) گوید:
عبدالله بن عباس (3 ق ه – 68 ق) گفت: نخستین چیزى که جبرئیلعلیه السلام بر محمد صلى الله علیه وآله نازل کرد، این بود که گفت: اى محمد بگو: استعیذ بالسمیع العلیم من الشیطان الرجیم; سپس گفت: بگو: بسم الله الرحمن الرحیم; پس از آن گفت: بخوان به نام پروردگارت که آفرید. عبدالله گفت: آن نخستین سورهاى بود که خدا آن را به زبان جبرئیلعلیه السلام بر محمدصلى الله علیه وآله نازل کرد (3) .
– همو افزود:
ابن عباس گفت: جبرئیلعلیه السلام به محمد صلى الله علیه وآله گفت: اى محمد بگو: «الحمد لله رب العالمین … (4) .
– یوسف بن محمد بن زیاد و على بن محمد بن سیار (5) هر یک از پدرشان حدیث کرده، گویند: امام هادىعلیه السلام از پدرانش حدیث کرده، فرمود: علىعلیه السلام فرمود:
وقتى خداى عزوجل پیامبر ما محمد صلى الله علیه وآله را مبعوث کرد، فرمود: اى محمد! … بگو: «الحمد لله رب العالمین» (6) .
– و همان حضرت افزود: علىعلیه السلام فرمود:
وقتى پیامبر صلى الله علیه وآله چهل سالگى را تمام کرد … جبرئیلعلیه السلام … به سوى آن حضرت فرود آمد و بازویش را گرفت و گفت: اى محمد! بخوان! پرسید: چه بخوانم؟ پاسخ داد: اى محمد! بخوان با نام پروردگارت که آفرید… سپس آنچه را پروردگارش به او وحى کرده بود، به آن حضرت وحى کرد… (7) .
از دو روایت مذکور، یعنى روایت ابن عباس و امام هادى علیه السلام چنین برمىآید که سخن جبرئیلعلیه السلام خطاب به پیامبراسلام صلى الله علیه وآله با آغاز سوره علق خلط شده است. واقع امر چنین بودهاست که جبرئیل علیه السلام در آغاز وحى به آن حضرت فرمودهاست که سوره حمد را قرائت کند; اما تصور شدهاست که او آغاز سوره علق را بر آن حضرت قرائت کردهاست.
راوى دیگرى به نام ابومیسره (8) (ت 63 ق) در زمینه نزول سوره حمد در آغاز وحى گوید:
پیامبر صلى الله علیه وآله نخست که مبعوث شد، به او خطاب مىشد: «یا محمد!»; ولى چیزى نمىدید. وقتى آن صدا را مىشنید، از آن مىگریخت; آن را به خدیجه دختخویلد باز گفت و افزود: من بیم دارم که امرى بر من عارض شده باشد. او عرض کرد: آن چیست؟ فرمود: هرگاه تنها مىشوم، فراخوانده مىشوم; ولى چیزى نمىبینم. من بیم دارم. او عرض کرد: خدا به تو بد نمىکند; زیرا تو سخن راست مىگویى و صله رحم بجا مىآرى و امانت را ادا مىکنى; سپس خدیجه به ابوبکر صدیق گفت: با محمد به سوى ورقه بن نوفل که کتابها را مىخواند، برو و آنچه را که او مىشنود، به او بازگو; آنگاه آن دو به نزد ورقه رفته و پیامبر صلى الله علیه وآله به او فرمود: من وقتى تنها مىشوم، خوانده مىشوم: «یا محمد» و صدایى مىشنوم; ولى چیزى نمىبینم. ورقه به او عرض کرد: مهم نیست. هر گاه خوانده شدى، درنگ کن تا آنچه را که به تو گفته مىشود، بشنوى.
زان پس او درنگ کرد. آنگاه [جبرئیل علیه السلام] به او گفت: بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم». او هم آن را گفت، و او آن را سه بار بر آن حضرت تکرار کرد; سپس گفت: بگو: «الحمد لله رب العالمین» سه بار تا آنکه آن را به پایان برد … (9) .
واحدى (ت 468 ق) در ذیل این حدیث گوید: «و این سخن على بن ابى طالبعلیه السلام است (10) ».در روایت ترتیب نزولى که سعید بنمسیب از علىعلیه السلام آورده، سوره حمد در آغاز آمدهاست.
2. 2. روایات اقامه نماز در آغاز بعثت
پارهاى از روایاتى که دلالتبر تقدم نزول سوره حمد بر سوره علق دارد روایات مربوط به اقامه نماز از سوى پیامبر اسلام در آغاز بعثت است.
به گواهى روایات، در روز نخستبعثت جبرئیل به پیامبر وضو و نماز را آموخت و آن حضرت در همان روز نماز گزارد (11) و هیچ روایتى دال بر اینکه آن حضرت نماز بدون سوره فاتحه گزارده باشد، به ما نرسیده، و بعید است که او در این مدت طولانى نماز بدون سوره فاتحه گزارده باشد، ولى هیچ روایتى درباره آن به ما نرسد.
این روایات به انضمام مضمون سوره علق که در آن از نمازگزاردن پیامبر اسلام قبل از نزول سوره علق سخن رفته است، روشن مىسازد که سوره حمد قبل از سوره علق نازل شده است. شرح این معنا ذیل عنوان بعدى مىآید.
3. 2. ظاهر آیه نخست علق
درباره مفعول اقرا در آیه «اقراباسم ربک» سه نظر وجود دارد:
1- «اسم ربک»: برخى از مفسران مانند طبرسى (469-548 ق) «باء» را در «باسم ربک» مانند باء در «فسبح باسم ربک» (12) زائد گرفته، و «اقرا» را به معناى «اذکر» یا «ادع» دانسته، و مفعول آن را «اسم ربک» شمردهاند (13) ; اما این نظر مردود است; زیرا:
اولا در هیچ جاى قرآن، مفعول «اقرا» با «باء» همراه نیامده است و آن را با «سبح» نمىتوان قیاس کرد; زیرا مفعول آن به هر دو صورت، با «باء» و بدون «باء» بکار رفته است (14) .
ثانیا «اقرا» را به معناى «اذکر» یا «ادع» گرفتن با معناى لغوى آن بیگانه بوده و در هیچ جاى قرآن بدان معانى بکار نرفته است.
ثالثا آن معانى با روایات تفسیرى مربوط به آیه ناسازگار است; زیرا در آن روایات آمده است که پیامبر صلى الله علیه وآله در برابر فرمان «اقرا» جبرئیلعلیه السلام گفت: «ما انا بقارى» و بدیهى است که مراد پیامبر صلى الله علیه وآله از این سخن آن نبوده که من نمىتوانم نام پروردگار را یاد کنم یا بخوانم (15) ; چون او همواره نامش را یاد مىکرده و مىخوانده است. بلکه مراد آن بوده است که خواندن از روى نوشته را نمىدانم.
2- «مایوحى الیک»: بسیارى از مفسران مانند فخر رازى و طباطبائى کلمه یا جمله مقدرى نظیر «القرآن» یا «مایوحى الیک» را مفعول «اقرا» دانسته و «باء» را در «باسم ربک» باء ملابسه گرفتهاند.
علامه طباطبائى گوید:
مراد از «اقرا» فرمان فراگیرى آن آیاتى از قرآن است که فرشته وحى به پیامبر صلى الله علیه وآله وحى مىکند، و این جمله فرمان قرائت کتاب است; اما خود بخشى از کتاب است; مانند سخن کسى که در آغاز نامهاش به آنکه آن را برایش فرستاده، گوید: «این نامهام را بخوان و بدان عمل کن». این سخن او فرمان قرائت نامه است; اما خود بخشى از نامه است (16) .
این نظر در قرآن مؤیداتى نیز دارد:
اولا مفعول قرائت در قرآن نیز لفظ «القرآن» یا «الکتاب» آمده است; مانند: «اذا قرات القرآن فاستعذ بالله» (17) و «فسئل اللذین یقرؤن الکتاب من قبلک» (18) .
و «لاتعجل بالقرآن من قبل ان یقضى الیک وحیه» (20) .از این دو آیه برمىآید که جبرئیلعلیه السلام به پیامبر صلى الله علیه وآله فرمان داده است که آیاتى را که به او وحى مىکند، پس از پایان وحى آنها را قرائت کند.
این نظر نیز سست است; زیرا:
اولا از ظاهر آیات سوره علق بر نمىآید که مفعول «اقرا» خود آن آیات باشد، و آن را با نامهاى که در صدر آن تصریح شده است که این نوشته را بخوان نمىتوان قیاس کرد; بنابراین، نظر فوق با ظاهر آیات سوره علق موافق نیست. ظاهر این آیات نشان مىدهد که چیزى خواندنى قبل از نزول این آیات نزد پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله بوده است و گرنه چنین خطابى بىمعنا بود.
ثانیا آیات نخستسوره علق صلاحیت نخستین تعلیم الهى بودن را ندارد; زیرا در آن آیات، جز فرمان «اقرا» و اوصاف «رب» مطلب دیگرى ملاحظه نمىشود; در حالى که سزاست، در نخستین تعلیم، امهات تعالیم الهى نظیر آنچه در سوره حمد است، وجود داشته باشد.
3- «سوره حمد»: به احتمال قوى، مفعول «اقرا»، سوره حمد بوده و در سوره علق به پیامبراسلامصلى الله علیه وآله دستور دادهشدهاست که از آزارهاى مشرکان بیم به خود راه مده و نماز را برپا دار و در آن با قرائتسوره حمد به ستایش خداى یکتا بپرداز.
مؤیدات این احتمال عبارت است از اینکه:
اولا ظاهر آیات سوره علق آن را تایید مىکند; زیرا ظاهر آیات این سوره حکم مىکند به اینکه مفعول «اقرا» چیزى غیر از آیات آن است; چون معنا ندارد، در حالى که هیچ چیز خواندنى نزد رسولخدا صلى الله علیه وآله نهاده نشده، به او فرمان دادهشود: بخوان!
ثانیا آغاز سوره علق نظیر آغاز سوره مزمل است. در آیات آغاز این سوره نیز با فرمان «بخوان» دستور به برپایى نماز داده شده است:
یا ایها المزمل قم الیل الا قلیلا نصفه او انقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا (21) ; اى جامه به خود پیچیده، به پا خیز شب را مگر اندکى; نیمى از شب یا اندکى از آن بکاه; یا بر آن[نصف] بیفزاى و قرآن را شمرده، بخوان.
علامه طباطبایى مراد از «قم الیل» را برخاستن در شب به منظور برپایى نماز دانسته و در زمینه «و رتل القرآن ترتیلا» مىنویسد:
ظاهر آیه نشان مىدهد که مراد، خواندن قرآن در نماز استیا مراد، خود نماز است.
خداى سبحان در این آیه نیز از برپایى نماز به خواندن تعبیر کردهاست: «اقم الصلاه لدلوک الشمس الى غسق الیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا (22) ; نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار و [نیز] نماز صبح را; زیرا نماز صبح همواره حضور است. (23) »
ثالثا در آیات 9- 19 سوره علق سخن از کسى رفتهاست که پیامبرصلى الله علیه وآله را از نماز باز مىداشته و رسالت او دروغ مىشمردهاست. در این حال خداوند او را بیم مىدهد که اگر از این کار باز نایستد، خوارش مىسازد و به آن حضرت مىفرماید که از او فرمان مبر و در پایان همان سخنى را که در آغاز سوره فرمودهبود، به تعبیرى دیگر باز فرمود که« و اسجد و اقترب (24) ; سجده کن و خود را [به خدا] نزدیک کن».
علامه طباطبایى مىنویسد:
«لاتطعه» یعنى او را در نهى از نماز فرمان مبر و این قرینهاى استبر اینکه مراد از« و اسجد» نماز است (25) .
از این آیات چنین حاصل مىشود که پیامبر قبل نزول سوره علق نماز برپامىداشته و حتى به رسالت مبعوث بودهاست (26) .
چنانکه پیشتر آمد، هیچ نمازى در اسلام بدون سوره حمد نقل نشدهاست; بنابراین باید سوره حمد قبل از سوره علق نازل شدهباشد.
پاورقیها:
1. علق 1-5.
2. محمد بن جریر طبرى; تاریخ الطبرى، پیشین 1:532 و عبدالرحمن سهیلى; الروض الانف فى شرح السیره النبویهلابن هشام، ج 7، بى چا، القاهره، دارالکتب الحدیثه 1387 ق، ص 381.
3. محمد بن جریر طبرى; جامع البیان، پیشین 1:77.
4. همان 1:89 و 92 و 99 و 101 و 105.
5. آندو از اصحاب امام هادىعلیه السلام و امامى مذهب بودند، و بعید نیست که سیار مصحف زیاد بوده و آندو برادر باشند. على بن محمد بن زیاد صیمرى (ت 281 ق) از اصحاب امام هادى علیه السلام و امام عسکرى علیه السلام بود (ابوالقاسم خوئى; معجم رجال الحدیث، پیشین).
6. امام حسن عسکرىعلیه السلام; پیشین 30 و 33 و عبدعلى حویزى; پیشین 1:19.
7. امام حسن عسکرى علیه السلام; پیشین 157.
8. عمر و بن شر حبیل همدانى ابومیسره کوفى، موثق و مخضرم بود (احمد بن على بن حجر; تقریب التهذیب، پیشین).
9. احمد بن یحیى بلاذرى; پیشین 1:105-106 و على بن احمد واحدى; پیشین 11.
10. على بن احمد واحدى; پیشین
11. ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج13، ص 229.
12. واقعه 74.
13. فضل بن حسن طبرسى; پیشین 5-6:780 و محمد بن عمر فخر رازى; التفسیر الکبیر، ج 32، ط 3، قم، مکتب الاعلام الاسلامى 1411 ق، ص 13.
14. على
15. محمد بن عمر فخر رازى; پیشین 32:13.
16. محمد بن حسین طباطبائى; المیزان، پیشین 20:323.
17. نحل 98.
18. یونس 94
19. قیامه 18.
20. طه 114.
21. سوه مزمل، آیات 1- 4.
22. اسراء، آیه 78.
23. طباطبایى; المیزان، سوره مزمل، ذیل آیات 1- 4.
24. سوره علق، آیه 19.
25. طباطبایى، پیشین، سوره علق، ذیل آیه 19.
26. ر.ک. همان، ذیل آیات 9- 14.