1. کینه ، نابود مى کند. (غررالحکم ، باب کینه)
2. کینه ، سبب بر انگیختن خشم است. (غررالحکم ، باب کینه)
3. کینه ، پست ترین عیب هاست. (غررالحکم ، باب کینه)
4. آدم کینه توز راحتى و آسایش ندارد. (غررالحکم ، باب کینه)
5. کینه ، خویى پست است و بیمارى نابود کننده اى است. (غررالحکم ، باب کینه)
6. کینه ، دردى است سخت و دردناک و بیمارى وبادارى است. (غررالحکم ، باب کینه)
7. دنیا کوچکتر و حقیرتر و کمتر از آن است که از کینه ها پیروى شود. (و آدمى به دنبال کینه توزى برود) (غررالحکم ، باب کینه)
8. آدم کینه توز جانش در شکنجه و عذاب و اندوهش چند برابر است. (غررالحکم ، باب کینه)
9. کینه توزى از خصلت هاى بدان و بدکاران است. (غررالحکم ، باب کینه)
10. کینه آتشى است که جز به غلبه و ظفر خاموش نشود. (غررالحکم ، باب کینه)
11. خود را نگهدارید از تندى بخل و کینه و خشم و حسد و براى مبارزه با هر یک از آنها ابزار و سلاح لازم را تهیه کنید که به وسیله آن ابزار با آنها بجنگید و از آن جمله است : اندیشه کردن در سر انجام کار ، جلوگیرى از پستى و رذالت ، طلب فضیلت ، صلاح آخرت ، و ملازم بودن با حلم و بردبارى. (غررالحکم ، باب کینه)
12. پست ترین خوی ها کینه است. (غررالحکم ، باب کینه)
13. سخت ترین دل ها از نظر آلودگى و ناصافى ، دل شخص کینه توز است. (غررالحکم ، باب کینه)
14. به راستى عاقل و خردمند کسى است که کینه ها (ى مردم) را از دل بیرون کرده باشد. (غررالحکم ، باب کینه)
15. آدم کینه ور بد معاشرى است. (غررالحکم ، باب کینه)
16. از کینه توزى دل ها و دشمنى داشتن در سینه ها و پشت کردن به یکدیگر و یارى ندادن و دستگیرى نکردن از همدیگر ، دورى و اجتناب کنید، تا زمام امور خود را به دست گیرید. (غررالحکم ، باب کینه)
17. اساس و سر عیب ها کینه است. (غررالحکم ، باب کینه)
18. سبب فتنه ها کینه است. (غررالحکم ، باب کینه)
19. سلاح بدى و شرّ، کینه است. (غررالحکم ، باب کینه)
20. بدترین چیزى که در قلب جاى گیر شود کینه است. (غررالحکم ، باب کینه)
21. دل هاتان را از کینه پاک کنید که بیمارى وبا آورى است. (غررالحکم ، باب کینه)
22. کسى که کینه اش بسیار باشد عتاب او (و سرزنش و گله اش) کم است. (غررالحکم ، باب کینه)
23. آدم کینه توز اخوّت و برادرى ندارد. (غررالحکم ، باب کینه)
24. کسى که کینه را از درون خود به یک سو اندازد دل و قلبش آسوده و راحت شود. (غررالحکم ، باب کینه)
25. کسى که تخم کینه (در دل) بکارد محنت و اندوه درو کند. (غررالحکم ، باب کینه)
26. چه سخت است زندگى کینه توز. (غررالحکم ، باب کینه)
27. شخص کینه توز دوستى ندارد. (غررالحکم ، باب کینه)
28. انسان کریم و بزرگوار کینه توز نیست. (غررالحکم ، باب کینه)