فرق سخن و سکوت

فرق سخن و سکوت

تکلّّّم و سکوت
نکته ی عرشی : تکلّم و سخن گفتن از رحمت رحمانیّه الهیّه است ولی سکوت و لب فرو بستن از رحمت رحیمیّه حق تعالی است. لذا آن سفره ی عام براى همه است ولى این سفره ی خاص است که اهل دل از آن طرفى مى بندند. با داشتن آن، نفس دائماً مشغول است و انصراف از این نشئه پیدا نمى کند ولى این موجب انصراف از این نشئه و موجب انقطاع الى الله است که و المنصرف بفکره الى قدس الجبروت مستدیما لشروق نور الحق فى سرّه تحقّق مى یابد. آن اشتغال به غیر آورد و این یکى اشتغال به خویشتن. آن انسان را به غیر خدا انس مى دهد و این انس به حق را روزى مى کند. آن انسان را مى میراند و این درون را گویا و احیا مى نماید. آن کثرت آورد و این وحدت و توحّد. آن دنیا را بروز مى دهد و این قیامت برپا مى کند. آن انسان را اهل ظاهر بار مى آورد، این اهل باطن . آن بیرون را مى شوراند و این درون را. آن زیادش مذموم است و این ممدوح. آن خیلى پر خرج است و نیازمندى به قوا و اعضاء و غیر آورد این اصلاً خرجى ندارد و نفس فقط با ذات خودش کار دارد و به هیچ چیز حتّى به قوا و اعضاء هم نیاز ندارد. آن پیرى آورد و این جوانى و جوان مردى . آن گناه در بردارد و این اجر و ثواب .
آن یکى کوکو ظهور دهد و این یکى هوهو. آن خلق طلب نماید و این حق. آن بغض آورد و این حب و عشق . آن کاه آورد و این آه . آن بى دردى و این درد. آن دور مى کند و این قرب با دل دار. آن بسط آورد و این قبض . آن دل را سرد مى کند این آتش برافروزد و دل را آتشین . آن مال عوام است و این از آن خواص . آن یکى جان را مى برد، و این یکى دل آورد. آن شهرت بخشد این گمنامى . آن آئینه دل را زنگار دهد این زنگار را بزداید. آن یکى اغلاق آورد و این یکى انفتاح . آن رنگ مى دهد و این بى رنگى . آن تکثیر آورد و این توحید. آن تفرقه و این جمع . آن فرقان و این قرآن . آن سوزنده است و این سازنده . آن رزق ظاهرى طلب نماید این رزق باطنى . آن غافل کند و این بیدار. آن مقتضى جلوت است و این مقتضى خلوت . آن ذکر آورد این فکر. آن سقوط دهد این صعود. آن بار را سنگین کند این یکى بال پرواز بخشد و سبک بار نماید. آن خفّت آورد این عزّت و سطوت . آن جدال آورد و این انسان مى سازد. آن سر را بر دار برد این دل را سوى دل دار. آن نفس را مضطربه کند این یکى مطمئنه . آن سفر از باطن به ظاهر آورد این از ظاهر به باطن. آن فتنه برانگیزد این فطنه عطا کند..
منبع : کتاب شرح دفتر دل، استاد صمدی آملی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید