حکمت ها و چراها در آیات قرآن

حکمت ها و چراها در آیات قرآن

نویسنده: مجید حیدری فر

گاه قرآن حکیم حقیقتی را در آیه یا آیاتی می آورد و در پایان، با بیانی گویا و لطیف، برهان و علل یا ریشه های پیدایی آن را بازگو می فرماید. این گونه سخن گفتن ویژه ذات اقدس ربوبی است که گاه به صراحت، گاه به اشاره، گاه نیز با تقدیم علت یا بالعکس آمده است.در آیاتی نیز این مهم را روایات بر عهده دارند. (1)
برای نمونه در آیاتی که از شناخت یا قدرت یا عظمت الهی سخن رفته، بی کرانی دانایی و بی پایانی توانایی و فراخی گستره وجودی خدای سبحان را یادآور می شود که گاه با واژه تعلیل همراه است: ( وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ) (2) و بقره: آیه 37 و 173؛ آل عمران: آیه 155و 199؛ انعام: آیه 165؛ اعراف: آیه 167؛ نحل: آیه 17؛ حجّ: آیه 60؛ نور: آیه 25؛ مزّمّل: آیه 20.
گاه به گونه گزارشی و بدون نشان تعلیل آمده است: ( وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَهَ قُرُوءٍ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذ لِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحاً* وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ ) (3) و بقره: آیه 255 و 284؛ آل عمران: آیه 4 و 31 و 129؛ مائده: آیه 40؛ ابراهیم (علیه السّلام): آیه 20؛ فرقان: آیه 70؛ احزاب: آیه 25؛ شوری: آیه 4؛ حدید: آیه 2.
هم چنین گاه به تحلیل و تشریح حقیقتی رو می آورد و با زبانی رسا به آناکاوی آن می پردازد؛ مانند ریشه یابی جهنّمی شدن بسیاری از آدمیان و جنّیان که در پی سرنگونی آنان از حریم با شرافت انسانیّت به حوزه حیوانیّت رقم می خورد و این سقوط تلخ کامانه نیز پی آمد غفلت آنان از هویّت اصیل خویشتن ( بندگی خدای والا ) است:
( وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُول ئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُول ئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ‌ ). (4)
در بیان اساس اقدام نابخردانه قابیل در حسدورزی به برادرش و کشتن وی، سبب نپذیرفته شدن عملش را بی تقوایی و ستمگری، نیز علّت پذیرفتگی قربانی جناب هابیل (علیه السّلام) را خداشناسی بنیادین و معادباوری و تقوامداری و خودپاسداری و خدانگری او می شمارد:
( وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ‌ * لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌ ). (5)
صدرنشین حکمت و تفسیر، جناب محمدبن ابراهیم صدرای شیرازی در چرائی آوردن توانایی بی پایان الهی پس از بیان مالکیّت و ملکیّت حضرت حق بر آسمان ها و زمین و میراندن و زنده کردن همه هستی مندان، چنین می نویسد:
و فی قوله تعالی ( لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ) (6) إشعارٌ لطیفٌ بما ذُکِرَ و برهانٌ شریفٌ علیه؛ لأنّ الموجودات مرتبطه بعضها ببعض، متوقّفه بعضها علی بعضٍ کأعضاء بدنٍ واحدٍ، فلو لم یکن الباری موجداً للکلّ لم یکن مالکاً للبعض بالحقیقه. (7)
راستی چرا با وجود یکسانی در آغاز، پایان آن دو گونه: ( وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ) (8) ( وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ‌ ) (9) یا سه گونه: ( وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُول ئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ‌ ) (10) ( وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌ ) (11) و ( وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ ) (12) یا ( ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعقِلُون‌ ) و ( ذ لِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‌ ) و ( ذ لِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ ) (13) آمده است؟
چرا 29 سوره با حروف ویژه جدا آمده است؟ په پیوندی میان آن ها و الفاظ و محتوای سوره هست؟

کلیدی کارآمد
شاید تأمل در نکته ی پیش گفته، ما را با کلید آیه و سوره شناسی آشنا گرداند؛ یعنی رمزگشایی از این مهم که چرا « بسم الله الرحمن الرحیم » با مفاد و محتوای آن، پیوند علمی و عملی دارد؟ هم در قرائت نماز پیش از خواندن هر سوره ای، آن را باید تعیین و قصد کرد، هم در تفسیر هر سوره ای ارتباط آن را با جمله آغازینش به دست آورد؟
شاید کلید شناخت سوره، برشماری اسمای حسنای به کار رفته در آن و بررسی پیوند معنایی و مصداقی آن ها با الوهیت و رحمانیت و رحیمیت آمده در صدر سوره، نیز چگونگی تجلی آن ها در قلمروهای بیان ده در سوره باشد.
گفتنی است که همین راهبرد، در معرفت آیات نیز می تواند راهگشا باشد؛ یعنی شناسنامه هر آیه یا سرفصلی از آیات در اسمای حسنا و صفات علیای نامبرده در پایان آن ها نهفته است. (14)

پی‌نوشت‌ها:

1- برای نمونه ر.ک: علل الشرایع، ج1، ص 79؛ کنزالدقائق، ج8، ص 222.
2- بقره، آیه 20.
3- همان، آیه 228.
4- اعراف، آیه 179.
5- مائده، آیه 27-28.
6- حدید، آیه 2.
7- تفسیر القرآن الکریم، ج6، ص 151.
8- ابراهیم، آیه 34.
9- نحل، آیه 18.
10- مائده، آیه 44.
11- همان، آیه 45.
12- همان، آیه 47.
13- انعام، آیه 151-153.
14- شاید توفیق رفیق گردد و در آینده نزدیک، این کلید را بیشتر بررسیم. برای آگاهی افزون تر ر.ک: ابن أبی الاصبع، بدیع القرآن؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 78 به بعد؛ معترک الأقران فی إعجاز القرآن، ج1، ص 38 به بعد.
در خور درنگ این که گاه در سخنان استاد بزرگوار آیه الله جوادی آملی – دامت برکاته – بدین نکته می توان دست یافت.
منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید