نویسنده: علیرضا انصاری
امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابوجعفر» و لقب وی «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 هـ.ق. در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1) مادر او «سبیکه» نام دارد (2) که از نظر فضایل اخلاقی در درجه ی والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، (3) به طوری که امام رضا (ع) از او به بانویی منزه و پاک دامن و بافضیلت یاد می کرد.(4) روزی که پدر بزرگوارش در گذشت، او حدود هشت سال داشت و در سن 25 سالگی به شهادت رسید(5) و در قبرستان قریش در بغداد کنار قبر موسی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد.
دلایل و شواهد امامت امام جواد(ع)
از آن جا که امام جواد(ع) نخستین امامی بود که در کودکی به مقام امامت رسید، اولین سؤالی که به ذهن متبادر می شو.د این است که چگونه یک نوجوان می تواند مسئولیت سنگین امامت مسلمانان را برعهده بگیرد و جانشین پیامبر خدا (ص) باشد؟
در جواب می گوییم: این امر ممکن بوده و دلایل و شواهد متعددی نیز بر آن وجود دارد که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
الف) نص بر امامت
ما شیعیان باور داریم که خداوند، امام را منصوب می کند، زیرا او مصالح بندگان خود را بهتر می داند. بی تردید امامت، استمرار خط نبوت است. خداوند که انسان را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده، همان گونه که باید برای ارائه ی طریق و رسیدن به مطلوب، پیامبرانی را مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی را قرار دهد، زیرا عقل انسان ها به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیشرفت و کمال، کافی نیست.
از سوی دیگر، آیین انبیا ممکن است بعد از رحلت آن ها دستخوش انواع تحریفات شود، به همین دلیل، پاسدارانی معصوم لازم است تا از آن محافظت کنند. امام صادق (ع) می فرماید: «در میان ما اهل بیت، در هر نسلی، افراد عادلی هستند که تحریف غلوکنندگان را از آن [اسلام] نفی می کنند و دست بدعت گذاران و دین سازان و اهل باطل را کوتاه می سازند و تأویل و تفسیر نادرست جاهلان را کنار می زنند.»(6)
از طرف دیگر، تشکیل حکومت الهی که انسان را به تمام اهداف مورد نظر برساند، فقط از طریق پیشوایان معصوم امکان پذیر است، زیرا حکومت های انسانی، همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاص سیر کرده اند.(7)
مطالعه ی دقیق قرآن به ما می فهماند که این کتاب دستورهای خود را به شکل کلی بیان کرده و سپس خدای تعالی تبیین و تفسیر آن را بر عهده ی رسول خدا(ص) قرار داده است؛ مانند: «و انزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم»(8)، «اقیموا الصلوه»، «آتو الزکاه» و … بیان تعداد رکعات نماز و یا بیان حد و نصاب زکات، در قرآن نیامده است و پیامبر اکرم (ص) همه ی این ها را برای مسلمانان تفسیر و تشریح فرمود.
مسئله ی امامت امامان اثنی عشر نیز با همین شیوه (به صورت کلی) در قرآن ذکر شده است که حدود 84 آیه به آن دلالت دارد؛ از جمله: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم»،(9) «فسئلوا اهل الذکر إن کنتم لا تعلمون»،(10) «اتقوا الله و کونوا مع الصادقین».(11)
در این زمینه جابر بن عبدالله انصاری حدیث مشهوری نقل کرده است. وی می گوید: روزی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیدم درحالی که تازه آیه ی 59 از سوره ی نساء نازل شده بود. عرض کردم: یا رسول الله! خدا و رسول خدا را شناختیم و اطاعت می کنیم، اما اولی الامری که در این آیه آمده کیانند که اطاعتشان همچون اطاعت شما و خداوند بر ما واجب شده است؟ پیامبر گرامی (ص) فرمودند: «ای جابر! اولی الأمر، جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من می باشند که اول آن ها علی، فرزند ابوطالب، سپس حسن، بعد حسین، بعد علی فرزند حسین، سپس محمد فرزند علی که در کتاب آسمانی تورات به باقر مشهور است و تو ایشان را خواهی دید و وقتی دیدی، سلامم را به او برسان؛ سپس جعفر فرزند محمد، بعد از آن موسی فرزند جعفر، بعد علی فرزند موسی، سپس محمد فرزند علی، بعد علی فرزند محمد، پس از آن حسن فرزند علی، سپس هم نام من و هم کنیه ام حجت خدا در زمین و باقی مانده ی خدا در میان بندگانش فرزند حسن به علی است؛ همان شخصی که خداوند به وسیله ی او مشارق و مغارب زمین را فتح می کند و او از پیروانش غایب می شود. در زمان غیبت آن حضرت کسانی در اعتقاد به امامت او ثابت قدم می مانند که خداوند دل هایشان را با ایمان، امتحان کرده است.(12)
سن، اگر چه در بسیاری از امور یک مقیاس در نظر گرفته می شود اما در نزد خداوند، ملاک معتبری به شمار نمی آید. همیشه کسانی که سن و سال بیشتری دارند، در پیش گاه خدا بزرگ تر و بلند مرتبه تر از دیگران نیستند. چه بسا پیر فرتوتی که در نزد پروردگار، مطرود است وچه بسا جوان یا کودکی که در نزد خداوند، محبوب و عزیز است. در واقع، این عمل صالح و نیت پاک و موهبت های الهی و امثال این هاست که به فرد ارج و ارزش می بخشد و نخستین مقیاس به شمار می آید.
در روایتی دیگر از ابوبصیر نقل شده که به امام باقر(ع) عرض کردم: مردم (اهل سنت) به ما اعتراض می کنند که اگر امامان حقند، چرا خدا نامی از آن ها در قرآن نبرده است؟ امام باقر(ع) فرمود: در پاسخ آن ها بگویید: خدا نماز را بر پیغمبر(ص) نازل کرد و اسمی از سه یا چهار رکعت آن نبرد، تا این که رسول خدا(ص) آن را توضیح داد و نیز فریضه ی حج را نازل فرمود، ولی تعداد طواف های هفتگانه ی آن را نازل نکرد، تا پیغمبر(ص) آن را تفسیر کرد؛ همین طور است امامت ما. خداوند آیه ی «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» را نازل و پیامبر اولواالامر را به ائمه ی اثنی عشر تفسیر فرمود و اگر ساکت می شد و بیان نکرده بود، آل عباس و آل عقیل و یا دیگران مدعی می شدند که مراد از اولی الامر ماییم… .(13)
بدین سان پیامبر اسلام(ص) به دستور خدا امامان دوازده گانه را بعد از خود امام و پیشوا معرفی کرده است. این امور نشان می دهد که امام جواد(ع) لایق ترین و شایسته ترین فرد برای رهبری بوده است.
ب) جایگاه و فضایل امام
بی تردید واگذاری منصب امامت – همان طور که اشاره شد – لیاقت و شایستگی را می طلبد. این شایستگی را هر کسی داشته باشد خداوند مقام امامت را به او عنایت می کند. ممکن است این قابلیت در انسان خردسال باشد یا بزرگ سال. در قرآن از زبان حضرت ابراهیم آمده است: خدایا! امامت را در ذریه ی من قرار بده و خداوند در جواب فرمود: امامت، عهدی است که به هر کس عطا نمی گردد.(14) خداوند نیز می داند که این مقام را به چه کسی واگذار نماید.(15)
شخصیت امام جواد به گونه ای بود که فضایل و ابعاد شخصیت او اعجاب دانشمندان اسلامی، اعم از شیعه و سنی را برانگیخت و آنان امام را شایسته ی خلافت دانستند. برای نمونه، ابن جوزی می گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش، بر روش پدرش بود.»(16)
ابن حجر هیثمی می نویسد: «مأمون، امام جواد(ع) را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حلم، بر همه ی دانشمندان برتری داشت.»(17)
شبلنجی می گوید: «مأمون، پیوسته شیفته ی او بود، زیرا با وجود کمی سن، فضل و علم و کمال عقل خود را نشان داده، برهان (عظمت) خود را آشکار ساخت.»(18)
ج) مولودی پر خیر و برکت
در مجامع شیعه، از امام جواد(ع) به مولودی پر خیر یاد می شد.(19) امام رضا(ع) نیز به مناسبت های مختلف، از فرزند خود با این عنوان یاد می کرد و این موضوع در میان شیعیان، معروف بود. دو تن از شیعیان به نام «ابن اسباط» و «عباد بن اسماعیل» می گویند: در محضر امام رضا (ع) بودیم که ابوجعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است.»(20)
تولد امام جواد(ع) در شرایطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد، زیرا عصر امام رضا(ع)، عصر ویژه ای بود و حضرت در تعیین جانشین خود، با مشکلاتی مواجه شد که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بوده است. از یک سو پس از شهادت امام کاظم (ع) گروهی به نام «واقفیه» بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا(ع) را انکار کردند و از سوی دیگر، امام رضا (ع) تا حدود 47 سالگی فرزند نداشتند و چون احادیث رسیده از پیامبر (ص) حاکی بود که امامان دوازده نفرند. فقدان فرزند برای امام رضا(ع)، هم امامت خود آن حضرت و هم تداوم آن را زیرسؤال می برد و واقفیه این موضوع را دست آویز قرار داده بودند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام هشتم و پاسخ حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بود، (21) طی نامه ای به امام رضا (ع) او را متهم به عقیم بودن کرد. امام (ع) در پاسخ نوشت: از کجا می دانی که من فرزندی نخواهیم داشت، سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خدا پسری به من عطا می نماید که حق را از باطل جدا می کند.(22) امام رضا(ع) همواره سخنان و دلایل آنان را رد می کرد، (23) تا آن که تولد حضرت جواد(ع) به این سم پاشی ها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان، تقویت گردید و اعتبار تشیع بالا رفت.(24)
با برکت بودن تولد امام جواد (ع) علاوه بر تقویت شیعیان، دلیل مهم دیگری نیز برای رهبری اوست.
د) نبوت برخی انبیا در کودکی
درست است که دوران شکوفایی عقل و جسم انسان معمولا حد و مرز خاصی دارد، ولی چه مانعی دارد که خداوند قادر، برای مصالحی، این دوران را برای بعضی از بندگان خاص خود کوتاه و خلاصه کند. در تاریخ، افرادی بوده اند که در پرتو عنایت خاص خداوندی در سنین کودکی به مقام پیشوایی امتی رسیده اند. در این خصوص نمونه ها و شواهد متعددی وجود دارد؛ از جمله:
1- قرآن درباره ی حضرت یحیی و رسالت او و این که در دوران کودکی به نبوت برگزیده شده است، می فرماید: «و اتیناه الحکم صبیا؛(25) ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم.»
بعضی از مفسران، کلمه ی «حکم» را در آیه به معنای هوش و درایت گرفته اند و بعضی گفته اند: مقصود از این کلمه، «نبوت» است. مؤید این نظریه روایاتی است که در کتاب «اصول کافی» نقل شده است، از آن جمله، روایتی است از امام سجاد(ع) که حضرت طی آن، با تعبیر «حکم» در آیه ی مزبور، به «نبوت» حضرت یحیی در خردسالی استشهاد می کند و می فرماید:(26) پس از درگذشت زکریا، فرزند او یحیی کتاب و حکمت را از او به ارث برد: «یا یحیی خذ الکتاب بقوه و آتیناه الحکم صبیا؛(27) ای یحیی! کتاب (آسمانی) را با نیرومندی بگیر، و ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم.»
2- با این که برای آغاز تکلم و سخن گفتن کودک معمولا زمانی حدود دوازده ماه لازم است، ولی حضرت عیسی (ع) در همان روزهای نخستین تولد زبان به سخن گشود و از مادر خود دفاع کرد و یاوه های معاندان را با منطق و دلیل رد کرد، در صورتی که اینگونه سخن گفتن و با این محتوا، در شأن انسان های بزرگ سال است.(28)
همان طور نوزادی چون عیسی که هنوز شیر می خورد می تواند به پیامبری مبعوث شود، امام جواد(ع) نیز در سن کودکی می تواند امام باشد.
سن، اگر چه در بسیاری از امور یک مقیاس در نظر گرفته می شود اما در نزد خداوند، ملاک معتبری به شمار نمی آید. همیشه کسانی که سن و سال بیشتری دارند، در پیش گاه خدا بزرگ تر و بلند مرتبه تر از دیگران نیستند. چه بسا پیر فرتوتی که در نزد پروردگار، مطرود است و چه بسا جوان یا کودکی که در نزد خداوند، محبوب و عزیز است. در واقع، این عمل صالح و نیت پاک و موهبت های الهی و امثال این هاست که به فرد ارج و ارزش می بخشد و نخستین مقیاس به شمار می آید. به علاوه، اعتقاد به نبوت و امامت ممکن نیست مگر پس از ایمان کامل به قدرت خدای متعال بر این که می تواند یک فرد را مجمع فضایل و مرجع معارف گرداند و او را پیشوا و نمونه ی مردم قرار دهد.
هـ)گفتار و رویکرد امامان
ما شیعیان باور داریم که ائمه ی اطهار (علیهم السلام)، معصوم اند و رفتار و گفتار آنان حجت می باشد. بدین سان اگر آنان کسی را امام معرفی کردند بی تردید او امام است. برخی از امامان، هم امام جواد(ع) را رهبر و پیشوا معرفی کرده اند و هم شبهه ی خردسال بودن او را مطرح و جواب داده اند. افزون بر آن، از این طریق نیز درصدد فرهنگ سازی بودند تا افکار عمومی را آماده ی پذیرش امامت امام جواد(ع) نمایند.
یکی از یاران امام رضا(ع) می گوید: در خراسان در محضر امام رضا(ع) بودیم. یکی از حاضران به امام عرض کرد: سرور من، اگر (خدای نخواسته) پیش آمدی رخ دهد، به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابوجعفر.(29) در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد(ع) را کم شمرد، امام رضا(ع) فرمودند: خداوند عیسی بن مریم را در سنی کمتر از سن ابوجعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد.»(30)
و)انجام دادن وظایف امام
یکی از دلایل مهم اثبات امامت، انجام دادن وظایف می باشد؛ بدین معنا که اگر کسی توانست رسالتی را که برعهده ی امام گذاشته شده است انجام دهد او امام است، حال خردسال باشد یا بزرگ سال. امام جواد(ع) در انجام رسالت امامت، موفق بود. او مانند سایر امامان، به هدایت و رهبری مردم پرداخت و در قالب های مختلف به سؤالات و مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان رسیدگی نمود، به گونه ای که در مدت امامت او کسی به رهبری اش اعتراض نکرد. افزون بر آن، رهبری مدبرانه و حکیمانه ی او تعجب همگان را برانگیخت. آنانی که رهبری امام را زیرسؤال برده بودند از ایده و تفکر خود پشیمان شدند. در این جا به بعضی از وظایفی که امام جواد (ع) انجام داد اشاره می کنیم:
1-تربیت شاگردان
یکی از ابعاد بزرگ زندگی ائمه، بعد فرهنگی آنان است. این پیشوایان هر کدام در عصر خود فعالیت فرهنگی داشته، شاگردانی تربیت می کردند و دانش های خود را به کمک آنان در جامعه منتشر می کردند. اما شرایط اجتماعی و سیاسی زمان آنان یکسان نبوده است؛ مثلا در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شرایط اجتماعی، مساعد بود و به همین دلیل تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق (ع) بالغ بر چهارهزار نفر می شد، ولی از دوره ی امام جواد تا امام عسکری (علیهما السلام) به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید از طرف حکومت، شعاع فعالیت آن ها بسیار محدود بود و از این نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق (ع) کاهش یافت. در عین حال باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان حضرت، چهره های درخشان و شخصیت های برجسته ای مانند: علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه ی علمی و فقهی، وزنه به شمار می رفتند و حتی برخی تألیفات متعددی داشتند.
از طرف دیگر، راویان احادیث امام جواد(ع) تنها در محدثان شیعه خلاصه نمی شوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده اند. برای نمونه، خطیب بغدادی احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است.(31) هم چنین حافظ عبدالعزیز بن اخضر جنابذی(32) و مؤلفانی نیز مانند: ابوبکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبی و محمد بن منده بن مهربذ در کتاب های تاریخی و تفسیری خویش روایاتی از آن حضرت نقل کرده اند.
2- بیان احکام و معارف دینی و شبهه زدایی
یکی از وظایف بسیار مهم امام، بیان احکام و پاسخ گویی به سؤالات مردم و شبهه زدایی است و امامان (علیهم السلام) در قالب های مختلف، به این وظیفه عمل می نمودند. از سوی دیگر، اگر کسی در بیان احکام دچار اشتباه می شد، آن را برطرف می کردند. امام جواد(ع) در این زمینه بسیار موفق بود. او با بیان احکام و معارف دینی و جواب پرسش ها و رفع شبهات، هم وظیفه ی امامت را خوب انجام می داد و هم جایگاه امامت خود را تثبیت کرد، به گونه ای که این امر موجب اطمینان شیعیان گردید، زیرا علی رغم دلایل و شواهد متعدد برای اثبات امامت امام جواد (ع) ، برخی از بزرگان و علمای شیعه اختلاف داشتند و سن ابوجعفر را برای رهبری کم می دانستند. از این رو شیعیان در سایر شهرها متحیر شدند.(33) به همین دلیل شیعیان اجتماعاتی تشکیل دادند و به منظور حصول اطمینان از این که او دارای علم امامت است، پرسش هایی را مطرح کردند و هنگامی که پاسخ های قاطع و قانع کننده دریافت کردند، آرامش و اطمینان یافتند.
برخی مورخان در این زمینه می نویسند: چون امام رضا (ع) در سال 202 هجری رحلت نمود، سن ابوجعفر نزدیک به هفت سال بود، از این رو در بغداد و سایر شهرها در بین مردم اختلاف نظر پدید آمد. «ریان بن صلت»، «صفوان بن یحیی»، «محمد بن حکیم»، «عبدالرحمن بن حجاج» و «یونس بن عبدالرحمن» با گروهی از بزرگان و معتمدان شیعه، در خانه ی «عبدالرحمن بن حجاج»گرد آمدند و در سوگ امام به گریه و اندوه پرداختند… یونس به آنان گفت: دست از گریه و زاری بردارید، باید دید امر امامت را چه کسی عهده دار می گردد و تا این کودک (ابوجعفر) بزرگ شود، مسائل خود را از چه کسی باید بپرسیم؟ در این هنگام «ریان بن صلت» برخاست و گلوی او را گرفت و فشرد، و در حالی که به سر و صورت او می زد، با خشم گفت: تو نزد ما تظاهر به ایمان می کنی و شک خود را پنهان می داری؟! اگر امامت او از جانب خدا باشد حتی اگر طفل یک روزه باشد، مثل پیرمرد صد ساله خواهد بود، و اگر از جانب خدا نباشد حتی اگر صد ساله باشد، چون دیگران یک فرد عادی خواهد بود، شایسته است در این باره تأمل شود. در این هنگام حاضران به توبیخ و نکوهش یونس پرداختند.(34)
در آن موقع، موسم حج نزدیک شده بود. هشتاد نفر از فقها و علمای بغداد و شهرهای دیگر رهسپار حج شدند و به قصد دیدار ابوجعفر عازم مدینه گردیدند، و چون به مدینه رسیدند، به خانه ی امام صادق (ع) رفتند. در این هنگام عبدالله بن موسی، عموی حضرت جواد (ع) وارد شد و در صدر مجلس نشست. یک نفر به پا خاست و گفت: این پسر رسول خداست، هر کس سؤالی دارد از وی بپرسد. چند نفر از حاضران سؤالاتی مطرح کردند که وی پاسخ های نادرستی داد…(35) شیعیان، متحیر و غمگین شدند و فقها مضطرب گشتند و قصد رفتن کردند و گفتند: اگر ابوجعفر می توانست جواب مسائل ما را بدهد، عبدالله نزد ما نمی آمد و جواب های نادرست نمی داد!
خداوند که انسان را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده، همان گونه که باید برای ارائه ی طریق و رسیدن به مطلوب، پیامبرانی را مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی را قرار دهد، زیرا عقل انسان ها به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیشرفت و کمال، کافی نیست.
در این هنگام دری از صدر مجلس باز شد و غلامی به نام «موفق» وارد مجلس گردید و گفت: این ابوجعفر است که می آید. همه به پا خاستند و از وی استقبال کرده سلام دادند. امام وارد شد و نشست و مردم همه ساکت شدند. آن گاه سؤالات خود را با او در میان گذاشتند وقتی که پاسخ های قانع کننده شنیدند، شاد شدند و او را دعا کردند و ستودند و عرض کردند: عموی شما، عبدالله چنین و چنان فتوا داد. حضرت فرمود: عمو! نزد خدا بزرگ است که فردا در پیش گاه او بایستی و به تو بگوید: با آن که در میان امت، داناتر از تو وجود داشت، چرا ندانسته به بندگان من فتوا دادی؟(36)
اسحاق بن اسماعیل که آن سال همراه این گروه بود، می گوید: من نیز در نامه ای ده مسئله نوشته بودم تا از حضرت بپرسم. در آن موقع همسرم حامله بود. با خود گفتم: اگر به پرسش های من پاسخ داد، از او تقاضا می کنم که دعا کند خداوند بچه ای را که همسرم به آن آبستن است، پسر قرار دهد. وقتی که مردم سؤالات خود را مطرح کردند، من نیز نامه را در دست گرفته به پا خاستم تا مسائلم را مطرح کنم. امام تا مرا دید، فرمود: ای اسحاق! اسم او را «احمد» بگذار؟ مدتی بعد همسرم پسری به دنیا آورد و نام او را «احمد» گذاشتم.(37)
3- فعالیت سیاسی
در عصر امام جواد(ع) شرایط به گونه ای بود که وی نمی توانست قیام مسلحانه انجام دهد اما از راه های گوناگون مشروعیت حکومت را زیر سؤال برده و شیعیان خود را حفظ می کرد. آن حضرت به شیعیان دستور داده بود که در حکومت نفوذ کنند. این امر موجب می شود که او از سیاست های ظالمانه ی حکومت علیه شیعیان آگاه شود و در این باره تصمیم بگیرد. از سوی دیگر، با نفوذ یاران امام در حکومت، شیعیان حفظ می شدند، زیرا کسانی که در حکومت نفوذ کرده بودند به روش های مختلف از ظلم و جنایت حکومت علیه شیعیان جلوگیری می نمودند. هم چنین امام، نمایندگان و وکلایی داشتند که به شهرهای مختلف اعزام شده و در واقع شبکه ی ارتباطی امام با شیعیان بودند.
امام جواد(ع) در انجام رسالت امامت، موفق بود. او مانند سایر امامان، به هدایت و رهبری مردم پرداخت و در قالب های مختلف به سؤالات و مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان رسیدگی نمود، به گونه ای که در مدت امامت او کسی به رهبری اش اعتراض نکرد. افزون بر آن، رهبری مدبرانه و حکیمانه ی او تعجب همگان را برانگیخت.
آنان ضمن گزارش وضع حکومت و شیعیان به امام، به جمع آوری بیت المال نیز می پرداختند و در اختیار امام قرار می دادند. کارگزاران امام در بسیاری از استان ها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم پخش شده بودند. آنان موظف بودند که در جاهای حساس نفود کنند و مناصب مهم را به دست آورند. از این رو محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمی، مقام والایی در دستگاه حکومت داشتند. نوح بن دراج نیز چندی قاضی بغداد و پس از آن قاضی «کوفه» بود. بعضی دیگر از شیعیان مانند حسین بن عبدالله نیشابوری حاکم بست و سیستان شد و حکم بن علیا اسدی به حکومت بحرین رسید.(38)
مرحوم کلینی نقل می کند که حضرت جواد (ع) بنا به درخواست یکی از شیعیان بست و سیستان، طی نامه ای به والی این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والی که از پیروان امام بود، نه تنها بدهی او را بابت مالیات نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سر کار است وی را از پرداخت مالیات، معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد برای او مستمری نیز تعیین کردند.(39)
پی نوشت :
1- اصول کافی، ج1، ص 492؛ شیخ مفید، الارشاد، ص 316. برخی تولد او را در نیمه ی رجب همان سال نوشته اند: طبرسی، اعلام الوری، ص 344.
2- همان، ص 315 و 492؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 379.
3- مسعودی، اثبات الوصیه، ص 209.
4- بحارالانوار، ج 50، ص 15.
5- اصول کافی، ج 1، ص 492؛ شیخ مفید، الارشاد، ص 316؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 344.
6- اصول کافی، ج 1، ص 80.
7- ر.ک: آیه الله مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج 9، ص 38 و 39.
8- نحل(16) آیه ی 44.
9- نساء (4) آیه ی 59.
10- همان، آیه ی 43 و انبیاء (21) آیه ی 7.
11- توبه(9) آیه ی 119.
12-کمال الدین، باب نص الله عزوجل علی القائم، ص 253.
13- تفسیر عیاشی، ذیل آیه ی 59 سوره ی نساء.
14- بقره(2) آیه ی 124.
15- انعام(6) آیه ی 124.
16- تذکره الخواص، ص 359.
17- الصواعق المحرقه، ص 205.
18- نور الابصار، ص 161.
19- شیخ مفید، الارشاد، ص 319؛ طبرسی، اعلام الوری، ص347؛ فتال نیشابوری، روضه الواعظین.
20- بحار الانوار، ج 50، ص 20.
21- شیخ مفید، الارشاد، ص 318.
22- اصول کافی، ج 1، ص 320؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 346.
23- همان، ص 321.
24- سید کاظم قزوینی، الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص 337.
25- مریم(19) آیه ی 12.
26- اصول کافی، ج1، ص 382.
27- مریم(19) آیه ی 12.
28- همان، آیات 32-30.
29- همان، ص 322 و 384؛ شیخ مفید، الارشاد، ص 319؛ فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص 261؛ علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمه، ج3، ص 141؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 346.
30- شیخ مفید، الارشاد، ص 318؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 346، 141؛ بحار الانوار، ج 50، ص 21.
31- سید محسن امین، اعیان الشیعه،ج 2، ص 35.
32- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 384.
33- نگاهی گذرا به زندگی امام جواد(ع)، ص 109.
34- همان.
35- همان، ص 110.
36- بحار الانوار، ج 50، ص 98.
37- مسعودی، اثبات الوصیه، ص 215.
38- جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه ی محمدتقی آیت اللهی، ص 79.
39- فروع کافی، ج 5، ص 111.
منبع: برگرفته از مجله ی معارف اسلامی 71