وضعیت علمى و فرهنگى شیعه در غیبت صغرى (قسمت پنجم و پایانی)

وضعیت علمى و فرهنگى شیعه در غیبت صغرى (قسمت پنجم و پایانی)

نویسنده: حسن‌ حسین‌زاده‌شانه‌چی‌

اشاره‌ : در دو قسمت‌ پیشین‌ این‌ سلسله‌ مقالات‌ نویسنده‌ به‌ بررسی‌ وضعیت‌ حوزه‌ها و مکاتب‌ علمی‌ شیعه‌ در دوران‌ غیبت‌ صغری‌ پرداخت‌ و ویژگی‌ هر یک‌ از آنها را بیان‌ کرد. تا کنون‌ دو حوزه‌ مهم‌ علمی‌ شیعه‌ در این‌ دوران‌؛ یعنی‌ حوزه‌ قم‌ و کوفه‌ مورد بررسی‌ قرار گرفته‌ است‌ و در این‌ قسمت‌ نیز حوزه‌های‌ بغداد، ری‌ و خراسان‌ مورد بررسی‌ قرار می‌گیرند.

مکتب‌ بغداد
شهر بغداد مرکز حکومت‌ عباسیان‌ در سال‌ 148 ق‌. در زمان‌ منصور دوانیقی‌ بنا شد. سپس‌ گروه‌هایی‌ از شیعیان‌ در این‌ شهر سکنی‌ گزیدند. محله‌ «کرخ‌» محله‌ معروف‌ شیعه‌نشین‌ بغداد بود. مکتب‌ علمی‌ بغداد مکتب‌ نوپایی‌ بود که‌ تحت‌ تأثیر مکاتب‌ کوفه‌ و قم‌ و مهاجرت‌ عده‌ای‌ از فقیهان‌ و محدثان‌ به‌ این‌ شهر شکل‌ گرفت‌. احتمالاً این‌ مهاجرت‌ها از دهه‌های‌ اول‌ قرن‌ سوم‌ شروع‌ شد. به‌ طور قطع‌ انتقال‌ ائمه‌ معصومین‌(ع‌) در همین‌ ایام‌ به‌ بغداد و سپس‌ سامرا، در این‌ امر بی‌تأثیر نبود.
دوران‌ غیبت‌ در واقع‌ دوران‌ تکوین‌ این‌ مکتب‌ علمی‌ بود، به‌ طوری‌ که‌ پس‌ از آن‌ با گذشت‌ چند دهه‌ به‌ شکوفایی‌ رسید و در نیمه‌ اول‌ قرن‌ چهارم‌ با حضور عالمانی‌ چون‌ شیخ‌ مفید، سید مرتضی‌ و شیخ‌ طوسی‌ به‌ نقطه‌ اوج‌ خود دست‌ یافت‌.
در عصر غیبت‌ محدثان‌ و فقیهان‌ از نواحی‌ مختلف‌ به‌ این‌ شهر مهاجرت‌ کردند. شاید نخستین‌ این‌ افراد عثمان‌بن‌ سعید عمروی‌ اولین‌ نائب‌ امام‌(ع‌) بود که‌ پس‌ از رحلت‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) به‌ بغداد آمد. پس‌ از وی‌ سایر نواب‌ خاصه‌ نیز در بغداد سکنی‌ گزیدند. همین‌ امر نوعی‌ مرکزیت‌ علمی‌ برای‌ این‌ شهر پدید آورد. پیشگامان‌ مکتب‌ بغداد را باید عثمان‌ بن‌ سعید و پسر وی‌ محمدبن‌ عثمان‌ دانست‌. در نزد عثمان‌ بن‌ سعید مسائل‌ بسیاری‌ از امام‌ هادی‌ و امام‌ عسکری‌(ع‌) بود که‌ از ایشان‌ شنیده‌ بود. محمد بن‌ عثمان‌ این‌ مسائل‌ را از پدرش‌ گرفته‌ و همراه‌ با مسائل‌ فقهی‌ که‌ خود از امام‌ عسکری‌(ع‌)، شنیده‌ بود در کتاب‌هایی‌ گردآورد. این‌ کتاب‌ها بنا به‌ خبری‌ که‌ از نواده‌ وی‌ رسیده‌ و براساس‌ وصیتش‌ به‌ حسین‌ بن‌ روح‌ نوبختی‌ و پس‌ از او به‌ ابوالحسن‌ سمری‌ آخرین‌ نائب‌ امام‌ رسید 1 . با این‌ حال‌ هیچ‌ کتاب‌ یا رساله‌ مکتوبی‌ از نائبان‌ خاص‌ امام‌(ع‌) ذکر نشده‌ است‌. شاید عدم‌ اقدام‌ ایشان‌ به‌ تألیف‌ ناشی‌ از تقیه‌ شدید آنها بوده‌ باشد چنان‌ که‌ پیش‌ از این‌ درباره‌ حسین‌ بن‌ روح‌ اشاره‌ کردیم‌. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ ایشان‌ به‌ نحوی‌ بر نگارش‌ کتاب‌ها نظارت‌ و اشراف‌ داشتند و در سنجش‌ صحّت‌ و سقم‌ آنها اقدام‌ می‌کردند.
در طیف‌ مهاجران‌ به‌ بغداد نام‌ محدثان‌ بسیاری‌ از کوفه‌ را مشاهده‌ می‌کنیم‌؛ مانند ابن‌ عقبه‌ شیبانی‌ و علی‌ بن‌ محمد بن‌ زبیر قرشی‌ 2 . همچنین‌ کسانی‌ از بصره‌، قم‌، ری‌ و حتی‌ سمرقند در میان‌ آنها مشاهده‌ می‌شوند. در این‌ میان‌ مهاجرت‌ افرادی‌ چون‌ علی‌ بن‌ محمد قزوینی‌ که‌ راوی‌ کتب‌ عیاشی‌ بود و اولین‌ کسی‌ بود که‌ کتاب‌های‌ وی‌ را به‌ بغداد آورد 3 و آمدن‌ کلینی‌ مؤلف‌ کتاب‌ الکافی‌ در اواخر عمرش‌ به‌ بغداد بسیار حائز اهمیت‌ و در تکوین‌ کتب‌ علمی‌ بغداد مؤثر بود.
بدین‌ ترتیب‌ مکتب‌ علمی‌ بغداد تحت‌ تأثیر اندیشه‌های‌ متفاوت‌ عالمان‌ شیعه‌ شکل‌ گرفت‌. با این‌ حال‌ گرایش‌های‌ کلامی‌ و مباحث‌ عقلی‌ در حوزه‌ بغداد غلبه‌ داشت‌. این‌ امر نیز طبعاً ناشی‌ از محیط‌ خاص‌ بغداد و رویارویی‌ دائم‌ آن‌ با اندیشه‌های‌ کلامی‌ و برخورد با فرقه‌های‌ مختلف‌ بود. متکلمان‌ شیعی‌ بزرگی‌ در عصر غیبت‌ در این‌ شهر ظهور کردند که‌ از آن‌ جمله‌ حسن‌ بن‌ موسی‌ نوبختی‌ است‌. خاندان‌ نوبختی‌ از خاندان‌های‌ معروف‌ بغداد و ایرانی‌ نژاد بودند. آنها با پذیرش‌ اسلام‌ به‌ دربار عباسیان‌ راه‌ یافتند و از راه‌ نشر علوم‌ و حکمت‌ خدمات‌ شایانی‌
کردند. بسیاری‌ از افراد این‌ خاندان‌ در دستگاه‌ خلافت‌ مناصب‌ اداری‌ و دیوانی‌ داشتند و چند تن‌ به‌ وزارت‌ رسیدند. حسین‌ بن‌ روح‌ خود از این‌ خاندان‌ بود.
حسن‌ بن‌ موسی‌ نوبختی‌ (متوفا 310 ق‌.) متکلم‌ و فیلسوف‌ برجسته‌ شیعه‌ بود که‌ در مباحث‌ کلامی‌ و فلسفی‌ بر هم‌ قطارانش‌ برتری‌ داشت‌. همواره‌ عده‌ای‌ از مترجمان‌ کتب‌ فلسفی‌ در نزد او گرد می‌آمدند. او دارای‌ تصنیفات‌ عدیده‌ای‌ در کلام‌ و فلسفه‌ بود از آن‌ جمله‌ کتاب‌ الا´راء والدیانات‌ بود که‌ به‌ گفته‌ شیخ‌ طوسی‌ این‌ کتاب‌ ناقص‌ ماند و او نتوانست‌ آن‌ را کامل‌ کند 4 . با توجه‌ به‌ تاریخ‌ تألیف‌ کتاب‌هایی‌ که‌ در این‌ زمینه‌ نوشته‌ شده‌، این‌ کتاب‌ ظاهراً اولین‌ کتاب‌ نوشته‌ شده‌ در این‌ زمینه‌ است‌. از کتاب‌های‌ دیگر وی‌ کتاب‌ فرق‌ الشیعه‌ است‌ که‌ در آن‌ به‌ تفصیل‌ درباره‌ اختلاف‌ فرقه‌ها در اسلام‌ بحث‌ کرده‌ است‌. در ابتدا به‌ فرقه‌های‌ غیر شیعی‌ چون‌ مُرجئه‌، جهنیه‌، معتزله‌ و اهل‌ حدیث‌ اشاره‌ می‌کند و سپس‌ به‌ بحث‌ درباره‌ فرقه‌های‌ شیعی‌ و علل‌ پیدایش‌ آنها می‌پردازد. آخرین‌ فرقه‌ای‌ که‌ نام‌ می‌برد قائلان‌ به‌ امامت‌ جعفر کذاب‌ است‌ 5 .
او همچنین‌ کتاب‌های‌ دیگری‌ داشته‌ به‌ نام‌های‌ توحید کبیر و توحید صغیر، الجامع‌ فی‌الامامه‌ و کتاب‌هایی‌ در رد بر اصحاب‌ تناسخ‌ و غلات‌ 6 .
شخص‌ دیگری‌ از این‌ خاندان‌ ابوسهل‌ اسماعیل‌ بن‌ علی‌ نوبختی‌ (متوفا 311 ق‌.) است‌ که‌ او نیز از متکلمان‌ مبرز بغداد بود. شیخ‌ طوسی‌ از وی‌ با القاب‌ و عناوین‌ والایی‌ یاد می‌کند. او در زمان‌ خود ریاست‌ و سرپرستی‌ شیعیان‌ بغداد را داشت‌ و در دربار عباسیان‌ از نفوذ فوق‌العاده‌ای‌ برخوردار بود. شیخ‌ طوسی‌ در الفهرست‌ بیش‌ از سی‌کتاب‌ از وی‌ نام‌ می‌برد که‌ اکثراً در مباحث‌ کلامی‌ است‌ و موضوع‌ آنها امامت‌ و ردّ بر سایر فرقه‌های‌ شیعی‌ و معتزلیان‌ است‌ 7 .
کسان‌ دیگری‌ از خاندان‌ نوبختی‌ در این‌ عصر می‌زیستند که‌ هر یک‌ در علم‌ و ادب‌ سرآمد بودند از جمله‌ ابواسحاق‌ ابراهیم‌ بن‌ نوبخت‌ که‌ کتاب‌ الیاقوت‌ را نوشت‌. این‌ کتاب‌ قدیمی‌ترین‌ کتاب‌ کلامی‌ شیعی‌ است‌ که‌ موجود است‌ و از بهترین‌ کتب‌ کلامی‌ است‌ که‌ شروح‌ بسیاری‌ توسط‌ علما بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌. از جمله‌ شرح‌ علامه‌ حلّی‌ (متوفا 726ق‌.) است‌ به‌ نام‌ انوارالملکوت‌ فی‌ شرح‌ الیاقوت‌ 8 .
در این‌ عصر فقیهان‌ بزرگ‌ شیعی‌ در بغداد می‌زیستند. از آن‌ جمله‌ محمد بن‌ احمد بن‌ جنید اسکافی‌ که‌ درنیمه‌ اول‌ قرن‌ چهارم‌ درگذشت‌. وی‌ تصنیفات‌ زیادی‌ داشته‌، ولی‌ بنا به‌ گفته‌ شیخ‌ طوسی‌ گویا به‌ واسطه‌ این‌ که‌ قایل‌ به‌ حجیّت‌ قیاس‌ بوده‌ کتاب‌های‌ وی‌ مطرود و متروک‌ گشت‌. از جمله‌ کتاب‌های‌ وی‌ دو موسوعه‌ فقهی‌ بوده‌ به‌ نام‌های‌ تهذیب‌ الشیعه‌ لاحکام‌ الشریعه‌ که‌ حدود 20 جلد و مشتمل‌ بر کلیه‌ ابواب‌ فقهی‌ بوده‌ و دیگری‌ المختصر الاحمدی‌ فی‌الفقه‌ المحمدی‌ بود. نجاشی‌ در رجال‌ خود بالغ‌ بر یکصد کتاب‌ از وی‌ ذکر کرده‌ از جمله‌ سی‌ کتاب‌ در مباحث‌ کلامی‌ 9 .
محمد بن‌ همام‌ بغدادی‌ (متوفا 336 ق‌.) از دیگر عالمان‌ مکتب‌ بغداد بود. او راوی‌ احادیث‌ بسیاری‌ بود. نجاشی‌ از او با تجلیل‌ بسیار یاد می‌کند و کتابی‌ به‌ نام‌ الانوار فی‌ تاریخ‌ الائمه‌(ع‌)، از وی‌ نام‌ می‌برد 10 .

مکتب‌ ری‌
مکتب‌ علمی‌ ری‌ مکتبی‌ نوپا و شدیداً تحت‌ تأثیر مکتب‌ قم‌ بود. عدم‌ سابقه‌ علمی‌ و نزدیک‌ بودن‌ به‌ شهر قم‌ که‌ مرکز اصلی‌ علوم‌ اهل‌ بیت‌ در ایران‌ بود این‌ امر را کاملاً توجیه‌ می‌کند. لذا ری‌ نیز دارای‌ مکتب‌ حدیثی‌ همانند قم‌ بود و محدثان‌ و راویان‌ احادیث‌ اهل‌ بیت‌ و پیشگامان‌ علم‌ و دانش‌ بودند. از نخستین‌ این‌ محدثان‌ می‌توان‌ از سهل‌ بن‌ زیاد آدمی‌ نام‌ برد که‌ از اصحاب‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) و دارای‌ کتاب‌هایی‌ بود. همچنین‌ محمدبن‌ حسّان‌ رازی‌ مؤلف‌ کتاب‌ ثواب‌القرآن‌ که‌ از سعدبن‌ عبدالله و محمدبن‌ یحیی‌ عطار راویان‌ قمی‌، روایت‌ می‌کرد. 11
گذشته‌ از محدثان‌ متقدم‌ مکتب‌ ری‌ بایستی‌ از ابن‌ قُبَّه‌ رازی‌ از معدود متکلمان‌ این‌ شهر نام‌ ببریم‌. وی‌ ابتدا معتزلی‌ بود و سپس‌ به‌ مذهب‌ تشیع‌ گروید. او دارای‌ مشی‌ کلامی‌ قوی‌ بود و کتاب‌های‌ کلامی‌ استواری‌ در دفاع‌ از تشیع‌ و در امامت‌ نوشت‌: از جمله‌ کتاب‌ الانصاف‌ و المستثبت‌ فی‌الامامه‌. او همچنین‌ کتاب‌هایی‌ در رد زیدیه‌ و مخالفان‌ دارد. 12
شیخ‌ صدوق‌ در کمال‌الدین‌ و تمام‌النعمه‌ بحث‌های‌ مفصل‌ وی‌ با یکی‌ از علمای‌ زیدیه‌ را آورده‌ است‌ و همچنین‌ جواب‌هایی‌ را که‌ او به‌ «ابن‌ بَشار» درباره‌ مسئله‌ غیبت‌ داده‌ در این‌ کتاب‌ ذکر کرده‌ است‌. 13
امّا شخصیت‌ برجسته‌ مکتب‌ ری‌ محمدبن‌ یعقوب‌ کلینی‌ (متوفا 329ق‌.) است‌. او شیخ‌ شیعیان‌ در ری‌ بود و احادیث‌ وی‌ از همه‌ قابل‌ اعتمادتر و مطمئن‌تر بود. مشایخ‌ او اکثراً محدثان‌ قمی‌ بودند او دارای‌ تألیفات‌ متعددی‌ بود که‌ مهم‌ترین‌ آنها کتاب‌ الکافی‌ است‌ که‌ آن‌ را در طی‌ بیست‌ سال‌ نوشت‌. این‌ کتاب‌ که‌ نخستین‌ کتاب‌ از کتب‌ اربعه‌ شیعه‌ است‌ مهمترین‌ موسوعه‌ روایی‌ است‌ که‌ در عصر غیبت‌ صغری‌ نوشته‌ شد. الکافی‌ از حیث‌ محتوایی‌ دارای‌ سه‌ بخش‌ است‌: اصول‌، فروع‌ و روضه‌. بخش‌ اصول‌ شامل‌ کتاب‌ العقل‌، کتاب‌ العلم‌، کتاب‌ التوحید، کتاب‌ الحجه‌، کتاب‌الایمان‌ و الکفر، کتاب‌ الدعاء و کتاب‌ فضل‌ القرآن‌ است‌.
بخش‌ فروع‌ مشتمل‌ بر ابواب‌ فقهی‌ است‌ که‌ طولانی‌ترین‌ مبحث‌ کتاب‌ است‌ و بخش‌ روضه‌ مشتمل‌ بر روایاتی‌ در ابواب‌ مختلف‌ تاریخی‌، اخلاقی‌، سیره‌ و… است‌. کتاب‌ الکافی‌ مجموعاً حاوی‌ 16199 حدیث‌ است‌. از گفتار کلینی‌ در مقدمه‌ کتابش‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ او این‌ کتاب‌ را به‌ درخواست‌ یکی‌ از دوستانش‌ نوشته‌ که‌ از جهالت‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ امور دینی‌ و پرداختن‌ به‌ امور دنیوی‌ و فاصله‌ گرفتن‌ از علم‌ و اهل‌ علم‌ شکایت‌ کرده‌ و از وی‌ خواسته‌ بود تا کتابی‌ بنویسد که‌ در علوم‌ دینی‌ کامل‌ و کافی‌ باشد. کلینی‌ کتاب‌ دیگری‌ به‌ نام‌ الرسائل‌ داشت‌. همچنین‌ کتابی‌ در رد قرامطه‌ نوشت‌. او اواخر عمرش‌ را در بغداد گذرانید و در سال‌ 329ق‌. در بغداد درگذشت‌. 14
علی‌بن‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ رازی‌ کلینی‌ معروف‌ به‌ علاّن‌ که‌ دایی‌ شیخ‌ کلینی‌ بود کتابی‌ درباره‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) نوشته‌ بود، به‌ نام‌ اخبار القائم‌، گویا وی‌ در عصر غیبت‌ روابط‌ نزدیکی‌ با ناحیه‌ مقدسه‌ داشت‌. 15

مکتب‌ خراسان‌ و شرق‌
چنان‌ که‌ گفته‌ شد تشیع‌ در خراسان‌ در شهرهای‌ سبزوار و نیشابور و در ماوراءالنهر در نواحی‌ سمرقند و کش‌ کمابیش‌ وجود داشت‌. نیشابور شهری‌ عالم‌پرور بود. در اواخر دوران‌ حضور و اوایل‌ عصر غیبت‌، برخی‌ علمای‌ نامدار شیعه‌ در این‌ شهر می‌زیستند ولی‌ به‌ جهت‌ برتری‌ جو علمی‌ اهل‌ سنت‌ در این‌ شهر حوزه‌ علمی‌ تشیع‌ چندان‌ بروز و ظهوری‌ نداشت‌. مشهورترین‌ این‌ عالمان‌ فضل‌ بن‌ شاذان‌ نیشابوری‌، از اصحاب‌ امام‌ رضا(ع‌) و سایر ائمه‌ بود. شاگردان‌ او پس‌ از وی‌ مکتب‌ نیشابور را اداره‌ می‌کردند که‌ برخی‌ از آنها عبارتند از علی‌ بن‌ شاذان‌ و محمد بن‌ شاذان‌، برادران‌ او، علی‌ بن‌ قُتیبه‌ نیشابوری‌، محمد بن‌ اسماعیل‌ بُندقی‌ که‌ از مشایخ‌ کلینی‌ بود. 16
از عالمان‌ نیشابوری‌ در این‌ عصر داوود بن‌ ابی‌زبیر نیشابوری‌ از اصحاب‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) بود که‌ صاحب‌ کتاب‌هایی‌ نیز بود. یکی‌ از متکلمان‌ بزرگ‌ شیعی‌ در نیشابور ابن‌ عبدک‌ جرجانی‌ بود که‌ از گرگان‌ به‌ نیشابور آمد و راوی‌ احادیث‌ ابن‌ بابویه‌ بود و در مذهب‌ کلامی‌ به‌ شیوه‌ متکلمان‌ بغداد بود و تصنیفاتی‌ از جمله‌ تفسیرالقرآن‌ داشت‌. 17
شهر سمرقند نیز در این‌ عصر از پایگاه‌های‌ علمی‌ شیعه‌ بود. مکتب‌ علمی‌ این‌ شهر را باید مرهون‌ فعالیت‌های‌ علمی‌ محمد بن‌ مسعود عیاشی‌ دانست‌. او از بزرگ‌ترین‌ عالمان‌ شیعه‌ در این‌ ناحیه‌ بود که‌ از مذهب‌ تسنن‌ به‌ تشیع‌ گرویده‌ بود. استادان‌ وی‌ گروهی‌ از محدثان‌ بغداد و قم‌ و کوفه‌ بودند مانند ابن‌ فضال‌، طیالسی‌، حسین‌ بن‌ عبیدالله قمی‌ و کسان‌ دیگر. وی‌ شاگردان‌ بسیاری‌ داشت‌ و خانه‌ او در سمرقند مجلس‌ درس‌ او بود و همواره‌ اهل‌ علم‌ برای‌ استنساخ‌ و قرائت‌ و یا تصحیح‌ و مقابله‌ بر کتاب‌ها آنجا حاضر می‌شدند. از جمله‌ شاگردان‌ او ابوعمرو کشّی‌ صاحب‌ کتاب‌ رجال‌ و حیدربن‌ محمدبن‌ نعیم‌ بودند. 18
از میان‌ تألیفات‌ متعددی‌ که‌ برای‌ او ذکر شده‌ فقط‌ تفسیر قرآن‌ وی‌ به‌ دست‌ رسیده‌ است‌ که‌ البته‌ کامل‌ نیست‌ و تنها بخشی‌ که‌ شامل‌ تفسیر آیات‌ تا آخر سوره‌ کهف‌ است‌ باقی‌ مانده‌ است‌. 19
از دیگر چهره‌های‌ شاخص‌ مکتب‌ سمرقند حسین‌ بن‌ اشکیب‌ سمرقندی‌ بود. وی‌ از اصحاب‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) و ظاهراً در مکتب‌ قم‌ تحصیل‌ کرده‌ بود. او فقیهی‌ متکلم‌ بود و کتاب‌هایی‌ در ردّ زیدیه‌ و مخالفان‌ داشت‌. وی‌ در اواخر قرن‌ سوم‌ درگذشت‌. 20
عیاشی‌ و حسین‌ اشکیب‌ کسانی‌ بودند که‌ مکتب‌ سمرقند را بارور ساختند. شاگردان‌ آنها در طی‌ دوران‌ غیبت‌ طلیعه‌داران‌ مکتب‌ علمی‌ شیعه‌ در این‌ شهر بودند از میان‌ این‌ افراد باید به‌ حیدر بن‌ محمدبن‌ نعیم‌ سمرقندی‌، نزدیک‌ترین‌ شاگرد عیاشی‌، اشاره‌ کنیم‌. شیخ‌ طوسی‌ در رجال‌ خود می‌گوید که‌ وی‌ کلیه‌ مصنفات‌ و اصول‌ شیعه‌ را از ابن‌ ولید قمی‌ و ابن‌ ادریس‌ قمی‌ و ابن‌ قولویه‌ روایت‌ می‌نمود و همچنین‌ تمام‌
مصنفات‌ عیاشی‌ را از طریق‌ کشّی‌ روایت‌ می‌کرد. 21 شیخ‌ طوسی‌ همچنین‌ در الفهرست‌ می‌گوید:
او هزار کتاب‌ از کتاب‌های‌ شیعه‌ را به‌ قرائت‌ و اجازه‌ روایت‌ می‌کرد و با محمدبن‌ مسعود (عیاشی‌) در روایات‌ بسیاری‌ شریک‌ است‌.و سپس‌ کتاب‌های‌ وی‌ را نام‌ می‌برد. 22
شاگرد دیگر عیاشی‌ که‌ از عالمان‌ مبرّز مکتب‌ سمرقند است‌ ابو عمرو کشّی‌، نویسنده‌ کتاب‌ رجال‌ معروف‌، است‌ که‌ یکی‌ از قدیمی‌ترین‌ و معتبرترین‌ کتب‌ رجالی‌ است‌ که‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌ است‌. 23

تألیفات‌ و تصنیفات‌
در عصر غیبت‌ صغری‌ تألیفات‌ و تصنیفات‌ علمای‌ شیعه‌ به‌ نحو چشم‌گیری‌ افزایش‌ یافت‌ و به‌ گونه‌ای‌ انسجام‌ و تمرکز رسید. پیش‌ از غیبت‌ نیز تألیفات‌ بسیاری‌ توسط‌ محدثان‌ و فقیهان‌ شیعه‌ صورت‌ گرفته‌ بود که‌ نمونه‌ بارز آن‌ فراهم‌ شدن‌ اصول‌ چهارصدگانه‌ بود. با این‌ حال‌ شرایط‌ دوران‌ غیبت‌ اقتضا می‌کرد که‌ این‌ امر با توسعه‌ و گسترش‌ بیشتری‌ صورت‌ پذیرد. مسئله‌ غیبت‌ و عدم‌ حضور امام‌ به‌ عنوان‌ کسی‌ که‌ پاسخگوی‌ همه‌ مسائل‌ مردم‌ بود و مردم‌ در نهایت‌ امر برای‌ حل‌ مشکلات‌ و رفع‌ اختلافات‌ در مسائل‌ علمی‌ به‌ وی‌ مراجعه‌ می‌کردند، مهم‌ترین‌ عامل‌ در این‌ امر محسوب‌ می‌شد. کسانی‌ که‌ در پی‌ فراگیری‌ علوم‌ بودند و یا آنانی‌ که‌ در عمل‌ به‌ مسائل‌ و احکام‌ دین‌ دچار مشکل‌ می‌شدند نیازمند مرجع‌ ذیصلاحی‌ بودند که‌ نیاز آنها را برآورد. عدم‌ امکان‌ دسترسی‌ مستقیم‌ به‌ امام‌، این‌ مشکل‌ را دو چندان‌ می‌کرد.
محدودیت‌ زمانی‌ و مکانی‌ نائبان‌ خاص‌ و همچنین‌ مشکلات‌ سیاسی‌ و فشارهایی‌ که‌ از جانب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ بر آنها اعمال‌ می‌شد بر این‌ مشکلات‌ می‌افزود. از این‌ رو فقیهان‌ و محدثان‌ شیعه‌ به‌ ضرورت‌ این‌ امر پی‌ بردند که‌ بایستی‌ علوم‌ اهل‌ بیت‌(ع‌) به‌ صورت‌ مدوّن‌
درآید و در اختیار مردم‌ قرار گیرد تا پاسخگوی‌ مسائل‌ و رفع‌ کننده‌ مشکلات‌ آنها باشد. در همین‌ حال‌ تقاضا برای‌ ارائه‌ چنین‌ کتاب‌هایی‌ از طرف‌ مردم‌ و طالبان‌ علم‌ زیاد بود به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ از معتبرترین‌ کتاب‌های‌ نوشته‌ شده‌ در این‌ عصر به‌ واسطه‌ درخواست‌ کسانی‌ بود که‌ درگیر چنین‌ مشکلاتی‌ بودند و برای‌ رفع‌ آنها به‌ فقیهان‌ و محدثان‌ رجوع‌ می‌کردند. نمونه‌ بارز این‌ کتاب‌ها الکافی‌ کلینی‌ است‌ که‌ شاید مهم‌ترین‌ کتابی‌ باشد که‌ در این‌ عصر به‌ رشته‌ تحریر در آمد. کلینی‌ در مقدمه‌ کتابش‌ که‌ در واقع‌ پاسخ‌ کسی‌ است‌ که‌ از وی‌ درخواست‌ نگارش‌ چنین‌ کتابی‌ را داشت‌، به‌ این‌ امر تصریح‌ می‌کند. او خطاب‌ به‌ این‌ شخص‌ می‌گوید:
و یادآور شدی‌ که‌ مطالبی‌ برایت‌ مشکل‌ شده‌ که‌ به‌ واسطه‌ اختلاف‌ روایات‌ وارده‌ در آنها حقیقت‌ آنها را نمی‌فهمی‌ و دانسته‌ای‌ که‌ اختلاف‌ روایات‌ مربوط‌ به‌ اختلاف‌ علل‌ و اسباب‌ آن‌ است‌ و… گفتی‌ اگر چنین‌ کتابی‌ باشد امیدوارم‌ خدای‌ تعالی‌ به‌ وسیله‌ آن‌ و به‌ یاری‌ و توفیق‌ خود، برادران‌ و هم‌ مذهبان‌ ما را اصلاح‌ کند و هدایتشان‌ کند… خدا را شکر که‌ تألیف‌ کتابی‌ را که‌ خواسته‌ بودی‌ میسّر کرد. امیدوارم‌ چنانکه‌ خواستی‌ باشد…
از گفتار کلینی‌ برمی‌آید عدم‌ وجود عالمان‌ فرهیخته‌ و قابل‌ اعتماد، تشتّت‌ و اختلاف‌ در آرای‌ فقهی‌ و روایات‌ مربوط‌ به‌ آن‌ که‌ مردم‌ را دچار پریشانی‌ ساخته‌ و درک‌ و فهم‌ مسائل‌ را برای‌ آنها مشکل‌ می‌ساخت‌، معضل‌ اساسی‌ در این‌ زمان‌ بود. در حقیقت‌ این‌ مشکل‌ عمومی‌ بود که‌ در اکثر نواحی‌ شیعیان‌ با آن‌ روبرو بودند. در مراکز علمی‌ چون‌ قم‌ و کوفه‌ یا بغداد که‌ محدثان‌ و فقیهان‌ حضور داشتند این‌ مشکلات‌ رفع‌ می‌شد ولی‌ در شهرهای‌ دیگر چنانکه‌ از گفته‌ این‌ شخص‌ برمی‌آید چنین‌ عالمانی‌ نبودند مانند همین‌ مشکل‌ را شیخ‌ صدوق‌ پس‌ از غیبت‌ صغری‌ بیان‌ می‌کند. وی‌ در آغاز کتاب‌ من‌ لایحضره‌ الفقیه‌ اظهار می‌دارد که‌ در ماوراءالنهر با یکی‌ از سادات‌ شیعی‌ برخورد داشت‌ و او از وی‌ خواست‌ تا کتابی‌ بنویسد که‌ مرجع‌ و معتمد او باشد. 24
درک‌ این‌ امور عالمان‌ شیعه‌ را برآن‌ می‌داشت‌ تا به‌ تألیف‌ کتاب‌هایی‌ بپردازند که‌ این‌ مشکلات‌ را رفع‌ کند.
مسئله‌ غیبت‌، خود مشکل‌ عقیدتی‌ اساسی‌ بود که‌ شیعیان‌ را دچار حیرت‌ و سرگشتگی‌ کرده‌ بود. در واقع‌ یک‌ علت‌ این‌ امر این‌ بود که‌ مدت‌ها عالمان‌ شیعه‌ با پیروان‌ سایر فرق‌ شیعی‌ که‌ معتقد به‌ امام‌ غائب‌ بودند ـ نظیر اسماعیلیه‌، فطحیه‌ و واقفیه‌ ـ مخالفت‌ می‌کردند و اینک‌ خود بدان‌ اقرار می‌نمودند. این‌ مسئله‌ به‌ قدری‌ حساس‌ و خطیر بود که‌ طیف‌ وسیعی‌ از تألیفات‌ در زمان‌ غیبت‌ را به‌ خود اختصاص‌ داد، به‌ طوری‌ که‌ کتاب‌های‌ متعددی‌ در زمینه‌ تبیین‌ مسئله‌ غیبت‌ و رفع‌
شبهات‌ پیرامون‌ آن‌ و ردّ اقوال‌ سایر فرقه‌ها، نوشته‌ شد، این‌ کتاب‌ها عمدتاً تحت‌ عنوان‌ کلی‌ کتاب‌ الغیبه‌ و الغیبه‌ و الحیره‌ و یا عناوینی‌ مشابه‌ تألیف‌ می‌شد که‌ خود اشاره‌ به‌ وضعیت‌ حیرت‌زدگی‌ و سردرگمی‌ مردم‌ دارد. ابن‌بابویه‌ قمی‌ در ابتدای‌ کتاب‌ خود الامامه‌ و التبصره‌ من‌ الحیره‌ ـ که‌ یکی‌ از بهترین‌ مصادیق‌ این‌ کتاب‌هاست‌ ـ صراحتاً این‌ امر را بیان‌ می‌کند و می‌گوید:
دیدم‌ امر غیبت‌ بسیاری‌ از کسانی‌ را که‌ پیمان‌ دینی‌ آنها درست‌ است‌ و بر دین‌ الهی‌ ثابت‌ قدم‌اند بودند و خشیت‌ آنها به‌ درگاه‌ خدا آشکار است‌، به‌ حیرت‌ واداشته‌ و این‌ دوران‌ بر آنها طولانی‌ شده‌، به‌ طوری‌ که‌ وحشتی‌ بر آنها داخل‌ شده‌ و اخبار وارده‌ و آثار مختلف‌ آنها را به‌ تفکّر واداشته‌ است‌… لذا من‌ اخباری‌ را گرد آوردم‌ که‌ پرده‌ از این‌ حیرت‌ بردارد و اندوه‌ را برطرف‌ سازد و درباره‌ عدد خبر دهد و وحشت‌ طول‌ دوران‌ غیبت‌ را به‌ اُنس‌ بدل‌ کند… 25
مشابه‌ همین‌ گفتار را شیخ‌ صدوق‌ در آغاز غیبت‌ کبری‌ بیان‌ می‌کند و علت‌ تألیف‌ کتاب‌ کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمه‌ را همین‌ امور برمی‌شمرد. 26
به‌ هر حال‌ کتاب‌های‌ متعددی‌ در این‌ زمینه‌ در عصر غیبت‌ صغری‌ نوشته‌ شد که‌ مهم‌ترین‌ آنها کتاب‌ الغیبه‌ والحیره‌ حمیری‌ قمی‌، کتاب‌ الغیبه‌ و کشف‌ الحیره‌ سلامه‌ بن‌ محمد اَزونی‌، کتاب‌ الغیبه‌ شلمغانی‌ و الامامه‌ و التبصره‌ من‌ الحیره‌ ابن‌ بابویه‌ هستند.
با توجه‌ به‌ علل‌ مذکور و پاره‌ای‌ عوامل‌ دیگر که‌ همواره‌ در تألیف‌ کتاب‌ها نقش‌ داشته‌، کتاب‌های‌ بسیاری‌ در این‌ عصر به‌ رشته‌ تحریر درآمد. برخی‌ از گزارش‌ها حاکی‌ از این‌ است‌ که‌ در مواردی‌، نوعی‌ نظارت‌ و اشراف‌ بر نگارش‌ کتاب‌ها اعمال‌ می‌شد. این‌ امر گاه‌ از سوی‌ نائبان‌ خاص‌ امام‌(ع‌) بود و بدین‌ وسیله‌ تأیید ضمنی‌ بر صحت‌ مطالب‌ کتاب‌ پدید می‌آمد. شیخ‌ طوسی‌ از قول‌ یک‌ راوی‌ نقل‌ می‌کند که‌ گفت‌:
وقتی‌ که‌ درباره‌ کتاب‌ التکلیف‌ ـ نوشته‌ شلمغانی‌ ـ صحبت‌ می‌کردیم‌ و گمان‌ می‌کردیم‌ که‌ اسناد آن‌ عالی‌ است‌… شنیدم‌ که‌ محمدبن‌ احمد زکوزی‌ می‌گفت‌: ابن‌ ابی‌ عزاقر در تألیف‌ کتاب‌ التکلیف‌ کاری‌ نکرده‌ است‌ او فقط‌ ابواب‌ آن‌ را مرتب‌ می‌ساخت‌ سپس‌ نزد شیخ‌ ابوالقاسم‌ حسین‌ بن‌ روح‌ می‌برد و به‌ وی‌ نشان‌ می‌داد و او موارد آن‌ را حک‌ و اصلاح‌ می‌کرد و پس‌ از آن‌، برای‌ ما نقل‌ می‌کرد و به‌ امر حسین‌ بن‌ روح‌ دستور می‌داد تا از روی‌ آن‌ بنویسیم‌. 27
در پاره‌ای‌ دیگر اجماع‌ فقیهان‌ و عالمان‌ ملاک‌ تعیین‌ صحت‌ کتاب‌ بود، از آن‌ جمله‌ قضیه‌ کتاب‌ التأدیب‌ است‌ که‌ حسین‌ بن‌ روح‌ آن‌ را به‌ نزد علمای‌ قم‌ فرستاد و از آنها خواست‌ تا کتاب‌ را بررسی‌ کنند و ببینند آیا چیزی‌ بر خلاف‌ نظر آنها دارد؟ فقیهان‌ قم‌ پس‌ از مطالعه‌ کتاب‌ نوشتند تمام‌ مسائل‌ آن‌ صحیح‌ است‌ به‌ جز یک‌ مسئله‌ که‌ آن‌ را ذکر کردند. 28
تحوّل‌ جدیدی‌ که‌ در عصر غیبت‌ در روند تألیفات‌ شیعه‌ پدید آمد فزونی‌ تألیفات‌ مجموعه‌ای‌ بود. بیشتر کتاب‌هایی‌ که‌ تا این‌ زمان‌ نوشته‌ می‌شد. به‌ صورت‌ تک‌نگاری‌ بود؛ یعنی‌ کتاب‌ درباره‌ یک‌ موضوع‌ خاص‌ فقهی‌، عقیدتی‌، تاریخی‌ و یا… نوشته‌ می‌شد از این‌ قبیل‌ کتاب‌ها می‌توان‌ به‌ انبوه‌ تألیفات‌ فقهی‌ که‌ تحت‌ عناوین‌ کتاب‌ الصلاه‌، کتاب‌ الصوم‌، کتاب‌ الحج‌ و… نوشته‌ می‌شد و یا کتاب‌های‌ تاریخی‌؛ مانند مقتل‌ها و تاریخ‌ جنگ‌ها اشاره‌ کرد. در کلیه‌ موضوعات‌ کتاب‌هایی‌ این‌ چنینی‌ تألیف‌ می‌شد. نگارش‌ به‌ این‌ شیوه‌ در عصر غیبت‌ نیز رایج‌ بود و بخش‌ عمده‌ کتاب‌هایی‌ که‌ نوشته‌ شد به‌ این‌ شیوه‌ بودند. امّا تألیفات‌ مجموعه‌ای‌ به‌ نحو چشمگیری‌ فزونی‌ یافت‌ در این‌ شیوه‌ بر خلاف‌ شیوه‌ تک‌نگاری‌ مطالب‌ کتاب‌ صرفاً پیرامون‌ یک‌ موضوع‌ خاص‌ فقهی‌ یا یک‌ رویداد تاریخی‌ و به‌ طور خلاصه‌ یک‌ بحث‌ خاص‌
جزیی‌ نبود، بلکه‌ در قالب‌ یک‌ عنوان‌ و موضوع‌ کلی‌ به‌ طرح‌ مباحث‌ گوناگونی‌ پرداخته‌ می‌شد. اولین‌ کتاب‌هایی‌ که‌ به‌ این‌ شیوه‌ در این‌ عصر نوشته‌ شد موسوعه‌های‌ فقهی‌ بود که‌ شاید اولین‌ آنها کتاب‌ الرحمه‌ سعدبن‌ عبدالله قمی‌ بود. این‌ کتاب‌ شامل‌ چند باب‌ فقهی‌ در طهارت‌ و صلاه‌ و زکاه‌، روزه‌ و حج‌ بود. 29 و به‌ گفته‌ شیخ‌ صدوق‌ از کتاب‌های‌ فقهی‌ مرجع‌ بوده‌ که‌ فقها بدان‌ اعتماد می‌کردند. 30
کتاب‌ الجامع‌ نوشته‌ محمدبن‌ علی‌ بن‌ محبوب‌ اشعری‌ قمی‌ نیز همانند کتاب‌ الرحمه‌ همین‌ ابواب‌ فقهی‌ را شامل‌ می‌شد او کتاب‌ دیگری‌ به‌ نام‌ الضیاء والنور نوشته‌ که‌ شامل‌ احکام‌ مربوط‌ به‌ نکاح‌ و طلاق‌ و رضاع‌، حدود و دیات‌ و… می‌شد. 31
بزرگ‌ترین‌ و جامع‌ترین‌ موسوعه‌های‌ فقهی‌ که‌ در این‌ عصر نگارش‌ یافت‌ کتاب‌های‌ ابن‌ جُنید بغدادی‌ بود. وی‌ دو موسوعه‌ بزرگ‌ فقهی‌ داشت‌. نخستین‌ آنها کتاب‌ تهذیب‌ الشیعه‌ لاحکام‌ الشریعه‌ بود که‌ حدود بیست‌ جلد و شامل‌ کلیه‌ ابواب‌ فقهی‌ بود و براساس‌ ترتیب‌ فقها مرتب‌ شده‌ بود. کتاب‌ دیگر او المختصر الاحمدی‌ للفقه‌ المحمدی‌ بود که‌ آن‌ نیز در ابواب‌ فقهی‌ بود. 32
همزمان‌ با موسوعه‌های‌ فقهی‌، کتاب‌های‌ موسوعه‌ای‌ دیگر نیز نوشته‌ شد که‌ موضوع‌ آنها فقط‌ احکام‌ و فقه‌ نبود بلکه‌ مباحثی‌ در اعتقادات‌، تاریخ‌، آداب‌ و سنن‌ و… و گاه‌ مباحث‌ کلامی‌ را در بر می‌گرفت‌. از نخستین‌ کتاب‌هایی‌ که‌ به‌ این‌ شیوه‌ نگاشته‌ شد کتاب‌ نوادر الحکمه‌ محمد بن‌ احمد بن‌ یحیی‌ قمی‌ بود. این‌ کتاب‌ شامل‌بیست‌وسه‌باب‌بودکه‌علاوه‌ بر ابواب‌ فقهی‌، ابوابی‌ در توحید، تاریخ‌ انبیا و مناقب‌ نیز داشت‌. 33 از همین‌ قبیل‌می‌توان‌به‌کتاب‌ المحاسن‌ برقی‌ اشاره‌ کرد که‌ ابواب‌ مختلف‌ اخلاقی‌ و آداب‌ و سنن‌ را نیز دربر دارد. 34
نگارش‌ مجموعه‌ای‌ از کتاب‌های‌ موسوعه‌ای‌ در این‌ عصر رواج‌ داشت‌. این‌ کتاب‌ها به‌ نام‌ النوادر خوانده‌ می‌شد و کتاب‌های‌ جُنگ‌ مانندی‌ بود که‌ نام‌ تعدادی‌ از آنها ذکر شده‌ است‌. 35
کامل‌ترین‌ و شاید آخرین‌ کتابی‌ که‌ از این‌ دست‌ تألیفات‌، نگارش‌ یافت‌، کتاب‌ الکافی‌ کلینی‌ است‌. این‌ کتاب‌ که‌ موسوعه‌ای‌ روایی‌ است‌ در یک‌ تقسیم‌بندی‌ کلی‌ به‌ سه‌ بخش‌ کاملاً تفکیک‌ شده‌ از حیث‌ موضوع‌ تقسیم‌ می‌گردد. بخش‌ اصول‌، فروع‌ و روضه‌ که‌ هر یک‌ از این‌ بخش‌ها مشتمل‌ بر ابواب‌ متعدد و مختلفی‌ است‌. بخش‌ اصول‌ پیرامون‌ اعتقادات‌ و اصول‌ عقاید است‌ و در توحید و نبوت‌ و امامت‌ و سایر امور اعتقادی‌ بحث‌ می‌کند. بخش‌ فروع‌ شامل‌ ابواب‌ فقهی‌ است‌ و بخش‌ سوم‌ یا کتاب‌ الروضه‌ خود بصورت‌ جُنگی‌ از روایات‌ ارزنده‌ در مسائل‌ اخلاقی‌ و آداب‌ و سنن‌ و پاره‌ای‌ مسائل‌ دیگر می‌باشد. 36
بررسی‌موضوعی‌کتاب‌های‌نوشته‌شده‌دراین‌عصر خود بحثی‌ گسترده‌ است‌ که‌ خارج‌ از گفتار ماست‌.

پی نوشت ها:

1. النجاشی‌، کتاب‌ الرجال‌، ص‌ 267.
2. الطوسی‌، الفهرست‌، ص‌ 121.
3. النوبختی‌، حسن‌ بن‌ موسی‌، فرق‌الشیعه‌، مطبعه‌ الحیدریه‌، نجف‌، 1355ق‌.
4. الطوسی‌، همان‌، ص‌ 121.
5. ر.ک‌. النجاشی‌، همان‌، ص‌ 96؛ الطوسی‌، همان‌، ص‌31.
6. ر.ک‌: دوانی‌، علی‌، مفاخر اسلام‌، امیرکبیر، 1370 ش‌، ج‌2، ص‌288.
7. ر.ک‌. النجاشی‌، همان‌، ص‌ 388؛ الطوسی‌، همان‌ ص‌ 392؛ الخویی‌، معجم‌ رجال‌ الحدیث‌، ص‌ 15 و 336.
8. الطوسی‌، همان‌، ص‌ 402 ؛ النجاشی‌، همان‌، ص‌379.
9. النجاشی‌، همان‌، ص‌ 185.
10. الطوسی‌، همان‌، ص‌ 414.
11. ر.ک‌: النجاشی‌، همان‌، ص‌ 265.
12. ر.ک‌: الکلینی‌، محمدبن‌ یعقوب‌، الکافی‌، ترجمه‌ مصطفوی‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اهل‌ بیت‌؛ الطوسی‌، همان‌، ص‌ 394.
13. التفرشی‌، نقدالرجال‌، ج‌3، ص‌291.
14. دوانی‌، مفاخر اسلام‌، ج‌ 1، ص‌ 161.
15. الطوسی‌، همان‌، ص‌ 183.
16. همان‌، ص‌ 548.
17. النجاشی‌، همان‌، ص‌ 354.
18. العیاشی‌، محمدبن‌ مسعود، تفسیرالقرآن‌، مؤسسه‌ الاعلمی‌، بیروت‌، 1411ق‌.
19. التفرشی‌، همان‌، ج‌2، ص‌79.
20. الطوسی‌، الرجال‌، ص‌ 463.
21. همو، الفهرست‌، ص‌ 166
22. ر.ک‌: الطوسی‌، محمدبن‌ حسن‌، اختیار معرفه‌الرجال‌ المعروف‌ برجال‌ الکشی‌، دانشگاه‌ مشهد، 1348 ش‌.
23. ر.ک‌: الکلینی‌، همان‌، ج‌1، مقدمه‌ مؤلف‌.
24. ر.ک‌: ابن‌ بابویه‌ (شیخ‌ صدوق‌)، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، مقدمه‌ مؤلف‌.
25. ر.ک‌: همو، الامامه‌ والتبصره‌ من‌ الحیره‌، ص‌ 142.
26. همو، کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمه‌، ص‌ 2.
27. الطوسی‌، الغیبه‌، ص‌ 239.
28. همان‌، ص‌ 240.
29. همو، الفهرست‌، ص‌ 215.
30. ر.ک‌: ابن‌بابویه‌ (شیخ‌ صدوق‌)، من‌ لا یحضره‌الفقیه‌، مقدمه‌ مؤلف‌.
31. الطوسی‌، الفهرست‌، ص‌ 411.
32. همان‌، ص‌ 392.
33. همان‌، ص‌ 409.
34. ر.ک‌: البرقی‌، احمدبن‌ محمدبن‌ خالد، المحاسن‌، المجمع‌ العلمی‌ لاهل‌ البیت‌(ع‌)، قم‌، 1416 ق‌.
35. ر.ک‌: الطوسی‌ الفهرست‌، ص‌ 62 و 64 و 70.
36. ر.ک‌: الکلینی‌، همان‌.
منبع: ماهنا مه موعود شماره‌ 33

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید