بنیان های حجاب گریزی

بنیان های حجاب گریزی

در لغت واژه حجاب به پرده و حائلی که بین دو چیز قرار می گیرد یا هر چیزی که مانع دیدن شود، معنا شده است.[1] مفهوم لغت حاجب (دربان) نیز از این معنا بر می خیزد؛ زیرا دربانها مانعی هستند میان افراد داخل عمارت و خارج از آن.
قرآن کریم کلمه «حجاب» را در هفت آیه[2] و «محجوب» را به صورت جمع مذکر در یک آیه گنجانیده[3] است که همان معنای پرده و حائل را دارند.[4] روایات و فتاوای فقیهان برای رساندن این معنا از کلمه «ستر» (پوشش) بهره می جویند و مجموعه احکامی را در بر می گیرد که زنان فراخوان داده می شوند به گونه ای واحدی از پوشش، سلسله ای از پیش بینی ها و عاقبت اندیشی ها برای دور داشتن آنان از آسیب؛ از این رو حجاب در جامعه دینی «هنجاری» خواهد بود که زنان به آن مکلف و مأمورند تا میل به خود نمایی و خود آرایی کار دستشان ندهد و به انحرافشان نکشاند. «سفارش به حجاب زن به سبب فتنه آفرینی او نیست؛ بلکه چون مرد در برابر جاذبه های جنسی وی شکیبا نیست از او خواسته شده از جلوه دادن اندام ناپوشیده خود در حضور مردان اجتناب ورزد».[5] با این همه در جامعه مسلمان مظاهری از بعضی هنجار گریزی ها به چشم می خورد که ما آن را با نام «بی حجابی یا بد حجابی» شناخته ایم؛ یعنی همان خود نمایی های زنانه در قالب خود آرایی یا پرده بر گرفتن از اندام خود یا پوشش های کامل؛ اما تحریک آمیز و حساسیت برانگیز.
جملاتی که در پی می آیند، برآنند از عوامل و انگیزه های این هنجار گریزی پرده بر گیرند و نمایی از آن ها هر چند کم و کوتاه و به قدر توان نویسنده نشان بدهند، شناخت، فرهنگ، خانواده، اجتماع، تاریخ، سیاست و اقتصاد و … هر کدام در این رفتار سهمی دارند که با رعایت ترتیب به چند و چون آن ها خواهیم پرداخت.
اول: عوامل شناختی و نگرشی
1. اعتقادی
1-1. جهان بینی
نوع پوشش بشر، جدا از پیوستگی با شرایط و حالات گوناگون، با «جهان بینی و نظام فکری» او پیوند می خورد.[6] هرگاه زنی پوشش مناسب دینی را روی کتف خود آزار دهنده و سنگین و غیر قابل تحمل می بیند، شاید این کار به جهت جهان بینی نادرست او و برگرفته از اعتقادش به دیدگاه «اومانیستی» باشد؛ زیرا طبق این تفکر، آرزو ها از زمین غرایز سر بر می آورند و آخر کار در خاک همین دنیا دفن می شوند؛ از این روی باید غرایز را تشنه و ناکام نگذاشت و وعده انبیا درباره ی قیامت را باور نکرد و به اشباع کامل غرایز روی آورد.
طبیعی است که در این فرهنگ و میان مریدان و بین مصرف کنندگان محصولات فکری و اعتقادیش، لباس های مردانه و زنانه تنگ، تُنُک، کوتاه و چسبان» بوده و حاصل این خصوصیات بدن نمایی و رونمایی حجم و پوست اندام بوده باشد.
2-1. ضعف اعتقاد دینی
ضعف اعتقاد به دین بنیاد هر کار مطلوب دینی را بر می اندازد. دل دل کردن در بود یا نبود خالق آفرینش،شکاکیت در حقانیت پیامبران و مکاتب آنان و کامل ندانستن روش دینی برای زندگی، برداشت ماتریالیستی از آموزه های مختلف دینی و آسمانی، تفسیر فردی از اعتقادات و احکام که همه معنایی دیگرند از سستی اعتقاد به دین، روش افراد را نسبت به اسلوب زندگی و زاویه دید آنان را درباره زندگی تغییر می دهد. تا زمانی که داربست اعتقادات انسانی استوار نایستد بنای ثبات رفتاری نیز شکل نمی گیرد.
حجاب فرع بر اعتقاد تحقیقی و غیر تقلیدی به دین، حکیم بودن خداوند و توجه او به مصالح و مفاسد در تشرریع احکام است که اگر کسی به این ها با چشم شک بنگرد انگیزه ای بر رعایت آن نخواهد داشت.
3-1. نا آگاهی و کم آگاهی
نویسنده کتاب اخلاق و رفتار های جنسی، نظر سنجی و تحقیق هشت ساله خود را دلیل مناسب می داند که اساسی ترین علت پدیده کم توجهی دختران و زنان بد حجاب نا آگاهی آنان است: «اظهارات هشتاد درصد از آنان نشان داد که بی اطلاعی از فواید پوشیدگی و پیامد های ناپوشیدگی، اصلی ترین عامل کم حجابی است. برخی از نتایج آن نظر سنجی به قرار ذیل است:
الف) در میان بانوان بی اعتنا به حجاب برخی دختران از خانواده های مذهبی بودند که خانواده ایشان در توجیه و تربیت آنان موفق نبوده اند.
ب) عده ای از دختران و زنان، پوشش ناکامل خود را کافی می دانستند.
ج) به اظهار عده ای دیگر، مراعات پوشش اسلام مانع فعالیت های اجتماعی است.
د) بعضی با اعتقاد به لزوم پوشش بهتر اعتراف می کردند که برای این کار باید ایمان قوی داشت که آنان از ایمان قوی بی بهره اند.
و) گروهی حجاب را در زندگی خود عامل خوشبختی و موفقیت یا پیشرفت نمی دانستند و نقش آن را خنثی می پنداشتند، نزد این عده نه فقط حجاب، بلکه بیشتر امور اخلاقی عامل خوشبختی یا پیشرفت نیست».[7] 2. اخلاقی
وسوسه شیطان (جنی و انسی) و خواهش غریزه گرای نفسانی (عجب، تکبر، غرور و …)، هر کار متصل به معنویت را سخت و سنگین جلوه می دهند و فرد را نسبت به کلاس تربیت دینی گریز پا می کنند. بدون شک داشتن حجاب ارزشی است دینی و الهی. نفس اماره از درون و شیطان (انسی و جنی) از برون در کمین ارزش ها نشسته اند و چون از بی حجابی و خود آرایی زنان برای خود نمایی، گناهان فراوانی سر بر می آورد، ارزش حجاب بیشتر در معرض رصد و هدفگیری آن دو قرار می گیرد و باالقاءات گوناگونی مثل اظهار روشنفکری، تجدد، پیشرفت، تکامل اجتماعی و … باعث کشیده شدن چادر از سر زنان می شوند.
3. روان شناختی
1-3. شهوترانی خاموش
تنوع طلبی و لذت جویی زن ممکن است دو محور فرعی و اصلی داشته باشد: اول جلب علاقه و محبت فرد غیر هم جنس (فرعی)، دوم برقراری رابطه زناشویی (اصلی). زنان متدین و آشنا به اصول اخلاقی و حجاب، این دو تمایل را به همسر خود بروز می دهند؛ اما با عدول از این روش و عادت به ناپوشیدگی اندام و موها تمایل نوع اول برای افراد غیر همسر نیز سر می جنباند؛ با آن که تمایل نوع دوم، هم چنان برای همسر خود دست نخورده مانده است.
با عدم ارضاء عاطفی و جنسی در منزل، دریافت مهر و محبت از نامحرم، با گذشت زمان و هم سخنی با بیگانه و جلب توجه و محبت آنان در بعضی از زنان، میل رابطه زناشویی به میل به زنا تغییر جهت می دهد. در بعضی از جوامع غربی و دارای فضای باز جنسی معمولاً این اتفاق بدون مانع و نکوهش می افتد؛ ولی در جاهایی که زمینه ظهور این میل منع و قبح قانونی و عرفی دارد، اتفاق دیگری رخ می دهد: زنان کم پوشش می کوشند تا حدی که می توانند با جلا و جلوه هر چه بیشتر خود را در دیدرس جویندگان لذت در آورند که از این کار به شهوترانی خاموش تعبیر می شود.[8] 2-3. احساس گناهکاری غیر قابل بازگشت
عده ای که خواسته یا ناخواسته به گناهان و بدحجابی و عواقب برخاسته از آن گرفتار آمده اند در خود نوعی احساس گناه و ناامیدی دارند. احساس گناه و ناامیدی از نجات راه آنان را برای بازگشت به حجاب می بندد.
3-3. هویت جویی
اشخاصی که هنوز به دلیل اعتماد به نفس عزت نفس و احساس ارزشمندی پایین از درون تهی مانده اند و هنوز به شخصیتی ارزنده و ممتاز دست نیافته اند در پی آنند که چیزهایی را بجویند جذابیت دار و چشم پرکن، با این تصور که بر جذابیت و استقلال شخصیتی خود افزوده اند و در نظر این و آن تشخص و امتیازی یافته اند.[9] روی آوری به خود جلوه گری اجتماعی در دختران نوجوان و جوان از این عامل نیز ریشه می گیرد. لباس های رنگارنگ، نمایش موها و اندام ها و آرایش آن ها و حرکات توجه برانگیز در آنان نشان از هویت گمشده ای دارد که در پی آنند. مسائلی مثل بحران هویت، تلاش برای بازسازی باور ها و شناخت ها، پی بردن به رمز و راز وجودی خود و یافتن سؤال های بنیادین در مسیر رشد اگر به موقع و از کانال صحیح پاسخ داده نشوند، مخرب شخصیت می شود.
4-3. تأیید و تحسین خواهی
یکی از خصوصیات انسان به خصوص زنان، میل به ستایشگری و تأیید دیگران از آنان است زن می خواهد مقبولیت کسب کند و از این راه به آرامش درونی دست بیابد. او می خواهد شخصیت و حقیقتش را بشناسند و او را تأیید کنند و بستایند. اگر این حس از گذرگاه سنجیده ای نگذرد، از بیراهه های جلوه نمایی اندام و فرم و خصوصیات و جاذبه های ظاهری او سر بر می آورد و با نوعی بی قراری، هر پدیده باز دارنده ای مثل حجاب را از سر راه بر می دارد.
5-3. بینش تعمیمی در تقلید از الگو ها:[10] یکی از آسیب هایی که در مسیر فطری «میل به تقلید» وجود دارد، تعمیم در تقلید رفتار ها، منش ها و گفتار الگوهاست. افرادی که به الگویی وابسته اند و چشم دوخته اند و می خواهند پا جای پای آنان بگذارند فراتر از آن چه آن الگو ها را الگو کرده به مسائل فرعی و شخصی آنان نیز نظر می دوزند، مثل چگونگی سخن گفتن، غذا خوردن،سبک زندگی، پوشاک آنان و … . که نام این کار را بیش تعمیمی می گذاریم. این بیش تعمیمی در تقلید از فرهنگ غربی نیز اتفاق افتاده است: افراد به جای آن که به آن چه غربی ها را پیش برده بنگرند به مظاهر و نماد های زندگی آنان توجه کرده اند و روی آورده اند.
6-3. تنوع طلبی و گریز از سنت ها:
انسان به ویژه جوانان، بسیاری از چیز ها را جدید و دگرگونه می خواهند و دوست دارند قالب ها را بشکنند و از خود فردی جدید بسازند.[11] این موضوع در طریقه پوشش، تفکر، به کار بردن لغات و اصطلاحات تازه و … ظهور می یابد. این حس اگر درست رهبری نشود به رویگردانی از ارزش ها می انجامد؛ زیرا این اعتقاد پدید می آید که هر چیز نو بر کهنه آن می چربد که به جدال نمایان با سنت ها از جمله حجاب کشیده می شود.
افراد بی توجه به عدم همه شمولی این قاعده ظاهراً بی نقص هر چیزی نو را با هر آن چه به نظر کهنه می آید به راحتی عوض می کنند و سنت گرایی را مساوی با تحجر و جمود فکری دانسته و شعار مدرنیته سر می دهند.
7-3. مد زدگی:
بعضی در زندگی خود با ابزار های نفسانی، شیوه های روان شناختی، تبلیغاتی و … به اسارت «مد» در آمده اند و به هیچ شکلی نیز توان گسستن از آن را ندارند، بدون این که بدانند «مد ها» با خود چه پیامی می آورند، چه به او می دهند و چه چیزی را از او می گیرند هر روز خیره به در می نشیند، که مد امروز بیاید و تا از آن پیروی کند.
8-3. مرد نمایی[12] زنانی هستند که به هر دلیلی از زن بودن خود سیرند و در رؤیاهای خود عالم مردانگی را نقش می بندند آن گاه می خواهند این عالم را در خارج و در مرحله عمل نیز از تجربه بگذرانند. از این روی نیم برهنگی راهی خواهد بود برای ورود به دنیای مردانگی و تبدیل شدن به یک بدل برای مرد. تبلیغات خزنده فمنیستی نیز در این جا کارگر و موثر عمل می کند.
9-3. ابراز وجود و اظهار لیاقت:
زن تحقیر شده به سبب ضعف جسمی اش و نادیده گرفتن بعد وجودیش و رسالت های بزرگش، می کوشد در مقایسه خود با مردان و حق از دست رفته اش با پوشیدن لباس کمتر رقیب خود را مجذوب توانایی خودش کند و به این دلخوش باشد که دیگران در او چیزی یافته اند که در خور توجه است.
فرد خود نما نیروی متراکم آزاد نشده ای در خود احساس می کند که نمی داند از چه راهی باید آن را آزاد و دیگران را از وجود آن با خبر سازد؛ بنابر این بخشی از نیروی آماده و آشکار خود را استفاده می کند تا شاید بتواند راهی برای نفوذ در دلها بیابد و قدرت و استعداد خود را به اثبات رساند»[13] 10-3. خود نمایی و جنسیت زن:
زن در صفات جنسیتی خود و به طور ذاتی میل به خود نمایی دارد، چیزی که خداوند به او داده مثل همه نعمت های دیگر. اگر این میل در محیط خانواده و بین محارم مورد بی مهری قرار بگیرد سلامت روانی زن را به مخاطره و این حس شخصیتی خود را به عرصه جامعه خواهد کشاند و هنجار شکنی در خود نمایی را پدید می آورد.
دوم: عامل فرهنگی
1. وارفتگی فرهنگی و فهم عرفی
آن که فرهنگ خودش را، ارزش های اصیلش را و آن را که دارد، نشناسد یا خرد و ناچیز بپندارد و داشته های دیگران برایش غنی و با هیبت و همینه جلوه کند به وارفتگی در مقابل فرهنگ دیگران دچار شده است چنان چه این اتفاق در کشور های شرقی و اسلامی در مقابل فرهنگ غربی رخ نمود.
به مرور زمان یک برداشت فرا گستر اجتماعی در گوشه ها و خیابان ها در گوشی رد و بدل شد که فرهنگ خودی یعنی عقب ماندگی، در جا زدن یا بازگشت به گذشته های دور و فرهنگ غربی یعنی نویدی خوش برای آینده و راه و رسمی نیکو برای تعالی بشر؛ از این رو حجاب که یکی از نماد های اصلی و اصیل ملی و مذهبی در ایران به شمار می رود به معنای نماد عقب گرد، تحجر، کهنگی و … تلقی شد و برهنگی و اندام نمایی مظهر تعالی و پویایی افراد بشر؛ چنین اتفاقی یک اعتقاد عرفی را بر جای گذاشت که زنان رو گرفته و پوشیده زنانی از همه جا رانده و مانده اند، زنانی اجتماع گریز، افسرده، جامد و امل[14] و زنان روباز، زنده، اجتماعی، قابل توجه، بالنده، سیال و نوگرا.
2. رسانه ها و تبلیغ منفی حجاب:
در رسانه ها به تبع فهم عرفی از حجاب و خود باختگی فرهنگی رسوب گرفته در لایه های ذهنی جامعه، در بسیاری از مجموعه های تلویزیونی، فیلم های سینمایی، تئاتر ها و … کسانی که ارزش اجتماعی پایینی دارند با پوشش اسلامی و ظاهری دینی نقش بازی می کنند و کسانی که دارای جایگاهی ستودنی و بالا هستند با نمایی از فرهنگ بیگانه.
نقش افراد ساه لوح، فقیر، فالگیر ها، گداها، جادوگران، جن زده ها، فلک زده ها و بخت برگشته ها حق بی بازگشت چادر ها و ریش دار ها و نماز خوانها و تسبیح به دست ها است و نقش افراد زیرک، باسواد، مودب، ثروتمند، فعال و رنگ و رودار حق زنان فاقد پوشش دینی و مردان متظاهر به فرهنگی غربی.
از جمله تبلیغات منفی حجاب، بعضی از مجریان تلویزیونی و هنر پیشگانی هستند که در مجموعه ها و فیلم ها نقش یک زن یا دختر دارای پوشش دینی را بر عهده گرفته اند. رها کردن چادر روی سر، پوشیدن مانتو های کوتاه و جلوه دار و … ازم صادیق پوشش های تحریک کننده و حساسیت برانگیز است که به جامعه الگو می دهند؛ علاوه بر آن گسترش چادر هایی به نام چادر ملی، دانشجویی و رنگی و امثال آن ها که بی ضابطه و عجولانه و بودن بازرسی کافی فضای جامعه را در می نوردد آینده مبهمی را پیش روی حجاب اسلامی خواهد گذاشت.
در بوق و کرنا کردن طرح ساماندهی مد و پوشش و جنجالی کردن این طرح فرهنگی نیز عبارت «از قضا اسکنجبین صفرا فزود» را تداعی می کند؛ چون که تغییر فرهنگی در هر جامعه ای به صورت چراغ خاموش و بی صدا و با رعایت اصل تدریج تحقق خواهد یافت و از سرکشی ها و موانع و گزند حوادث بیشتر به دور خواهد ماند. مقایسه نوع عکس العمل جامعه با رفتار پهلوی اول و دوم در مسئله کشف حجاب و نهادینه کردن آن به اهمیت مطلب خواهد افزود؛ زیرا رفتار اولی مبتنی بر ارعاب، تحمیل و سر نیزه بود و رفتار دومی بر تبلیغات، کار های فرهنگی و اقداماتی از این دست.[15] 3. تهاجم فرهنگی:
سوم: عامل محیط داخل (خانواده) و خارج (اجتماع)
1. وراثت اخلاقی:
خانواده هایی که حجاب گریزی را از نان شب واجب تر می دانند و اخلاقی ماندگار، سنتی و دیرینه در آن ها به شمار آید فرزندانشان نیز به طور کاملا طبیعی چنین صفتی را به ارث می برند و گذر زمان این کار را در آنان نهادینه می کند؛
2. اثر وضعی محیط و فضای اجتماعی
محیطی که افراد در آن زندگی می کنند و یا معمولا با آن سر و کار دارند همانند محیط فامیل، بستگان، دوستان مراکز آموزشی و محل کار و کسب و نوع هنر و معماری و … دانسته یا ندانسته فرد را به همرنگی و همسانی با خود می کشانند که در این میان برای نوجوانان و جوانان، دوستان قوی ترین و برنده و بُرنده ترین عامل اند برای گرایش به همفکری و هم داستانی در رفتار های مشابه و موازی.
3. کنترل نداشتن مرد در مقام مسئول خانواده:
مردانی که به هر دلیلی کنترل و نظارت موثر را در سلوک و رفتار و اخلاق خانواده خود از کف نهاده اند راه را برای روی آوری اعضای خانواده به هر نوع نگرش و رفتاری باز گذاشته اند. نداشتن تعصب و غیرت دینی، نبود حساسیت نسبت به حجاب برتر، تسامح و تساهل بی ضابطه، اشتغالات بیش از اندازه، عدم ارضای جنسی و عاطفی همسران خود، جذاب نبودن آنان برای زنانشان، رفت و آمد های ناسالم خانوادگی و بسیاری موارد مشابه سر آغاز انحرافات فکری، اخلاقی و رفتاری خانواده هاست که مرد در به وجود آمدن آن نقش اصلی را دارد.
4. کنترل شدید:
در بعضی از خانواده ها آن چه را خداوند نیز دستور به حرام بودنش، حتی مکروه بودنش نداده آنان حرامش می کنند. تعصب ورزی های بی مورد، غیرت ورزی های نامعقول و احساسی، منع از تفریح، مسافرت، مهمانی، بازی و سرگرمی و معاشرت های سالم نمونه هایی است که فضای خانه را به تنگی و فشار قبر شبیه تر می کند.
وقتی از خرد سالی به دختران به طور مستقیم و غیر مستقیم تحمیل و تفهیم شود که دختر باید مقید، محدود و تحت سلطه باشد و پسر قرعه رهایی، قدرتمندی و سلطه گری را به نام خود زده، در بزرگی و سن استقلال شخصیت، او را به کوششی تلافی جویانه وا داشته ایم که با چشیدن طعم آزادی به همه مسائل تحمیلی پشت پا خواهد زد. این کار های او اعتراضی خواهد بود به آن چه تاکنون روح او را می آزرده است.[16] 5. تمرین نداشتن:
تقید به حجاب کامل و رعایت کم و کیف آن علاوه بر پیوند شناختی و عاطفی نیاز به تمرین های رفتاری دارد. بی تردید خانواده هایی که خود در این جهت تلاش نکرده اند و یا برنامه ای حساب شده برای با حجاب کردن فرزندانشان به طور کامل از قبل از بلوغ و پس از آن نداشته اند. نمی توان انتظار داشت فرد بدون تمرین کارهای مثبت، خوب عمل کند.
چهارم: عامل تاریخی
هر رویداد تکان دهنده و تأثیر گذار تاریخی اگر چه با گذشت زمان فرو می نشیند و به موزه تاریخ می رود؛ اما پس لرزه های آن گاه تا چند نسل بعد یا چند قرن بعد هم چنان پا برجاست. واقعه کشف حجاب در تاریخ ایران و کار های اجرایی و فرهنگی انجام شده برای تثبیت آن که ما اکنون با نام یک حادثه تاریخی ازآن یاد می کنیم تخم و ترکه های خود را بر جای گذاشته و رفته است.[17] پنجم: عامل سیاسی و اجرایی
از نبود قانون قابل ملاحظه و مراجعه و دارای شفافیت و ضمانت اجرایی مناسب و مداوم و سیاست های سلیقه ای و چند گانه دولت ها در رویارویی با حجاب و لوازم سلبی و اثباتی آن بی توجه نباید گذشت.
ششم: عامل اقتصادی
1. دنیای سرمایه داری[18] برای اینکه انبوه اجناس مراکز تولیدی و کارخانجات روی دست سرمایه داران نماند و بازار همواره جدید و همیشگی باشد و گاه صندوق های دنیای سرمایه داری لاغر و کم پول نماند، ضرورت دارد هر روز و پیاپی کالاهایی جایگزین کالاهای دیروز بشود و شمایلی تازه تر به آن بدهند و مردم را به مد زدگی بیشتر دچار کنند.
اگر زن با پوششی مثل چادر قدم به میدان تماشای هزاران چشم بگذارد دیگر مجبور نیست نگران جلوه، آرایش و رنگ و لعاب لباس خود باشد و انگیزه چندانی هم به خرید وسواسی و مداوم لباس و تزئینات نخواهد داشت؛ این حجاب و این پوشش در برابر نظام سرمایه داری خواهد بود؛ برای همین آنان باید بخشی از پول خود را صرف مبارزه با حجاب و گسترش فرهنگ حجاب گریزی و گرایش های فمنیستی کنند.
2. فقر و بیکاری:
«کاد الفقر أن یکون کفراً»[19] و «من الفراغ تکون الصبوه»[20]؛ این که فقر با کفر همسایگی دارد و بیکاری سبکسری می آورد یکی از مصادیق خود را در پوشش زنان نشان می دهد. فقر مالی، انسان های ضعیف، کم اراده، مطیع و منفعل را در بسیاری موارد به خود فروشی وا می دارد. خود فروشی نیز جلوه گری می خواهد و نمایشگری، بلکه مشتری کالایش را بجوید و بپسندد و بپذیرد.
3. ثروت و توانایی:
از دیگر سو رد پای ثروت سرشار و جیب پر، در حجاب گریزی کم از دست تنگی ندارد. ثروت یکی از عوامل جنون زا و بر هم زننده تعادل روانی و روحی بعضی افراد است. خوشحالی به توانایی و ثروت به نوعی فرد را در گرداب خود فراموش می غلتاند و به توجه صرف به غرایز می خواند.
4. فساد اقتصادی:
بی شک، حجاب در زمره عبادات قرار می گیرد. فساد اقتصادی با تأثیر گذاشتن بر کسب درآمده نامشروع و غذای حرام و با اثر وضعی خود بر قلب، انسان را نسبت به عبادت بی اشتها می کند و لوازم خدا پرستی و توجه به معنویات را از او می دزدد. حجاب نیز در این میان استثنا نیست.
5. بازار عرضه و تقاضا:
در بازار عرضه و تقاضای جامعه ما این اتفاق می افتد که اجناس دارای ارزشهای هویتی و فرهنگی از چند چیز کم نصیب مانده اند: «تبلیغ، کیفیت و طراحی مناسب و مطابق با خواست افراد و منطبق با فرهنگ بومی، فراوانی و ارزانی» و کالاهای بیگانه و وارداتی در موارد گفته شده از نصیب بیشتری بهره مندند با این تفاوت که آن کالاها متاع فرهنگ خویش را به ما القا می کنند.
نکته: عوامل دیگری که هر کدام به عوامل کلی پیش گفته باز می گردند، را نیز بر شمرده اند: «الگو های نماپذیرفته، احساس محدودیت، خشونت و سختگیری، خود آزمایی، کشف دنیای اسرار آمیز درون، شوق نظاره شادمانی دیگران، آشنایی با دنیای رازناک مردان، گریز از تحقیر، آزار رسانی (سادیسم)، تحقیر پذیری»،[21] «ضعف حیا، ازدواج و ملامت گریزی»[22] از آن جمله اند.
[1]. راغب اصفهانی، مفردات، ماده «حجب» و فرهنگ فارسی، محمد معین، واژه «حجاب».
[2]. اعراف: 46، احزاب: 53، ص: 32، فصلت: 5، شورا: 51، اسراء: 45، مریم: 17.
[3]. مطففین: 15.
[4]. مفردات راغب اصفهانی.
[5]. رجبی، عباس، مجله معرفت، س 13، ش 12، اسفند 1383، ص 49.
[6]. حداد عادل، غلام علی؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، تهران: سروش، چ 5، 1372، ص 6.
[7]. غلامی،یوسف؛ اخلاق و رفتار های جنسی؛ قم: معارف، 1384، ص 168 و 169.
[8]. برگرفته از همان، ص 198.
[9]. جعفری یزدی، حمیده؛ مصاحبه با دکتر مهدی ثریا، مجله حدیث زندگی، س 3، ش 4، ص 89.
[10]. مجله صباح، ش 17 و 18، ص 110.
[11]. مراجعه شود به مباحث الگو ها و جنبه های روان شناختی آنها.
[12]. اخلاق و رفتار جنسی، ص 207.
[13]. همان، ص 186.
[14]. کسی که به آداب تمدن و تجدد آشنا نباشد، فرهنگ معین، ج1، آ ـ خ، ماده «اصل».
[15]. ر.ک: درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام؛ محمد رضا زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی؛ قم: نصایح، 1379، ص 151 ـ 175.
[16]. اخلاق و رفتار های جنسی، ص 209.
[17]. پیشین.
[18]. ر. مجله صباح؛ شماره 15 و 16، ص 6 و ش 17 و 18، ص 108.
[19]. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ت: حمید رضا شیخی؛ قم: دار الحدیث، چ2، 1379، ج10، ص 4654.
[20]. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم؛ ت: سید هاشم رسولی محلاتی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 278.
[21]. ر.ک: «اخلاق و رفتار های جنسی».
[22]. ر.ک: حجاب در عصر ما»؛ محمد رضا اکبری؛ تهران؛ پیام آزادی، 1380.
سعید احمدی – مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید