نویسندگان:دکتر محمد علی لسانی فشارکی(1)وشهناز عابدینی(2)
2- تحلیل تفسیری وجه دوم: وقف بر «الله» و ابتدا از «فی السّموات»
وقف بر «الله» و ابتدا از «فی السّموات» بر اساس آن است که اعراب جمله اول شامل: مبتدا (هو) و خبر ( الله) باشد. بدین ترتیب متعلق جار و مجرور به دو صورت ممکن است:یکی آنکه متعلق به محذوفی باشد که آن محذوف، حال از مفعول «یعلم» است و تقدیر
چنین می شود: «یعلم سرّکم و جهرکم حال کونهما فی السّموات و فی الارض»؛ یعنی نهان و آشکار شما در حالی که در آسمان ها یا در زمین باشید، می داند( حصری، 138)؛ و دیگر آنکه متعلق به فعل «یعلم» باشد، که به معنای تقدیم و تأخیر در آیه است. (اشمونی، 191). آنان که این وقف را جایز می دانند، وقف بر «هوالله» را سه نوع بیان کرده اند: تمامی (دانی، 247)، کافی ( ابن نحاس، القطع و الإئتناف،188)، حسن (اشمونی،191).
این وجه را بعضی از معرّبان و علمای وقف و ابتدا احتمال داده اند، اما هیچ یک -جز «ابن نحاس» که آن را «حسن» دانسته ( ابن نحاس، اعراب القرآن،3/2)؛ نیز «اشمونی» که آن را «وقف حسن» می داند- نپذیرفته اند.
نقد آرای «ابن نحاس» و «اشمونی»
نخست آنکه با توجه به اینکه در ابتدای سوره، خداوند متعال با عبارت «الحمد لله الذی خلق السماوات و الارض و جعل الظلمات و النور… ) معرفی می شود، معرفی او با جمله «و هو الله» ( او خداست) دیگر مفید فایده نیست ( حصری، 138)؛ به عبارت دیگر فصاحتش در معنا بسیار کم است.
دوم آنکه در متعلق جار و مجرور
الف- اگر متعلق به محذوف حال از مفعول «یعلم» باشد، سمین گفته است: «جداً این کار ضعیف است؛ زیرا معمول مصدر از خود آن مقدم شده است. ( سمین، 532/4) و ابوحیان نیز به این سبب، قول ابن نحاس را عجیب دانسته است. (اندلسی، 435/4).
ب- متعلق قرار دادن جار و مجرور به «یعلم» ترکیبی سست و ضعیف است؛ زیرا با اسلوب قرآن کریم که از هر جهت محکم و قوی است، مناسبتی نخواهد داشت. ( حصری، 139) و برخی مفسران ضمن عدم جواز این وجه، آن را تکلف (صافی، 83/7) و خطایی مخفی ( ابن عاشور، 16/6) به شمار می آورند.
سوم در مورد اینکه اشمونی با تعیین وقف حسن، وقف بر «هوالله» را جایز می داند، باید گفت: نزد وی در وقف حسن، وقف بر موضع، خوب است، ولی ابتدا از بعدش خوب نیست. (رک: اشمونی، 23)
بدین ترتیب اگر قاری بر «هوالله» وقف کند، باید باز گردد و از جای مناسب آغاز کند که به نظر می رسد، بهترین موضع مناسب برای ابتدای مجدد، همان ابتدای آیه است. این، خود بار دیگر بیانگر آن است که وقف بر «هوالله» مفید فایده نیست. همچنین اضطراری بر اجرای این وقف وجود ندارد، خصوصاً انکه عبارت کوتاه است و مواجه شدن قاری با کمبود
نفس دور از ذهن است.
3- تحلیل تفسیری وجه سوم: وقف بر «فی السّموات» و ابتدا از «فی الأرض»
وقف بر «فی السّموات» و ابتدا از «فی الأرض» بر اساس آن است که «فی السّموات» جار و مجرور و متعلق به ما قبل؛ ولی «فی الأرض» استیناف و متعلق به مابعد باشد؛ طبق این اعراب، عبارت «و هو الله فی السّماوات» بر این معنا که خداوند در آسمان ها مستقر است، دلالت دارد.
– از طرفی این اعتقاد کسانی است که برای خداوند، مکان و جهت قائلند. (رازی «فخر الدین»، 481/12) و این اعتقاد با دلایل عقلی و نقلی باطل است؛ چرا که بر اساس برهان، خدای متعال جسم نیست تا مکان داشته باشد؛ زیرا جسمانیت، مستلزم محدودیت و محدودیت مستلزم مخلوقیت است و خدا این گونه نیست.
– از طرف دیگر طبق این وقف و ابتدا، از ظاهر کلام در جمله دوم «و هو الله فی السّماوات و فی الأرض یعلم سرّکم و جهرکم» این معنا به دست می آید که خداوند سرائر شما را که در زمین موجود دارد، می داند.
ولی حمل این کلام بر ظاهرش صحیح نیست؛ چرا که خداوند در همین سوره می فرماید: «قل لمن ما فی السّماوات و الأرض قل لله » (الانعام،12) همچنین در بسیاری آیات دیگر مانند: «له ما فی السّماوات و ما فی الأرض و ما بینهما و ما تحت الثری» (طه،6) بیان کرده است که همه آسمان ها و زمین برای او است و همه، مملوک او و او مالک همه آن ها است. بنابراین به اعتقاد اینان که خداوند را در آسمان می دانند؛ اگر خودش یکی از اشیاء موجود در آسمان ها باشد، مالکیت خدا برای خودش در آسمان را نتیجه می دهد که این محال است.
– ازطرف سوم طبق نظر معتقدان بر این وقف، جمله اول «و هو الله فی السّماوات» دو احتمال بر آن جاری است:
یکی آنکه خداوند در همه آسمان ها موجود است و دیگر آنکه در یک آسمان است.
اگر خداوند در همه آسمان ها باشد، محدود و متناهی است، زیادت و نقصان، مقدار معین و تقدیر مقدّر دارد، بنابراین محدث است و این مسلماً خطاست؛ و اگر خداوند فقط در یک آسمان باشد، زیر مجموعه ای از عالم و ناتوان می شود و این را همه انکار می کنند. (رازی(فخرالدین)، 482/12-481؛ نیشابوری،49/3)
– از طرف دیگر، در مورد مفرد و جمع آوردن کلمه «سماء» در قرآن قاعده ای است
که «سیوطی» آن را در شمار قواعدی که مفسر به شناخت آن نیاز دارد، مطرح می کند. او می گوید: «هرگاه مقصود، بیان عدد و شماره آن ها باشد، صیغه جمع می آید که بر عظمت و کثرت دلالت می کند و هرگاه مقصود بیان جهت باشد، به صورت مفرد می آید». (سیوطی، الاتقان،356/2)
بدین ترتیب در آیه مورد بحث، منظور از «سماوات» جهت و مکان نیست تا مجبور باشیم به شبهه وجود خداوند در همه آسمان ها پاسخگو باشیم؛ بلکه همان عظمت و کثرت منظور است، ولی آن جا که «سماء» را مفرد به کار برده (الملک،16) مقصود بیان جهت است و اینکه او بالای سر ما می باشد، ولی بعضی هر دو را به یک معنا تلقی کرده، بنابراین اشکال تراشی می کنند و با کنار هم قراردادن دو آیه که «سماء» در یکی مفرد و در دیگری جمع است، برای خداوند جهت و مکان قائل می شوند که این از عدم توجه و شناخت و آگاهی آنان نسبت به قواعد تفسیری ناشی می شود. بنابراین، سخنانشان باطل و استدلالشان بی اساس است.
دلایل و شواهد قرآنی:
با رجوع به آیات بسیار، قول آنان که این آیه را دلیلی برای مکان و جهت داشتن خداوند می دانند، باطل می شود:
«و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله» (البقره،115)، پس به هر جا رو کنید، آن جا روی خداست.
«و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله و هو الحکیم العلیم» (زخرف،84) او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین [نیز] معبود است.
«و نحن اقرب الیه من حبل الورید»(ق،16) ما به او نزدیک تر از رگ گردن هستیم.
– «و هو معکم این ما کنتم» (الحدید، 4) و او با شماست، هر جا که باشید.
و نیز در حدیثی از امام صادق(ع) پیرامون نفی اینکه خداوند در مکان قرار دارد، آمده است: امام صادق (ع) ذیل این آیه فرمودند:«آری! او در همه مکان ها است؛ پرسیده شد: آیا به ذات؟ فرمودند: «وای بر تو! مکان ها، اندازه ها و ظرف هایی هستند. اگر بگویی خدای تعالی به ذاتش در مکان قرار می گیرد، لازمه این گفتار آن است که بگویی خداوند در ظرف مکان و هر ظرف دیگری می گنجد»؛ و لیکن خدای تعالی غیر مخلوقات است و محیط به هر چیزی است که آفریده و احاطه اش احاطه علمی و قدرتی و سلطنتی است و علمش به موجودات زمین، کم تر از علمش به موجوداتی نیست که در آسمانند. چیزی از او دور نیست، همه
اشیاء در پیش علم و قدرت و سلطنت و ملک و اراده او یکسانند. (طباطبایی، 16/7)
برخی از مفسران نیز حدیث مذکور را ذیل این آیه آورده اند. ( برای نمونه، رک: فیض کاشانی، 107/2؛ بحرانی،402/2؛ قمی مشهدی، 293/4؛ طباطبایی،11/7).
بنابراین می توان گفت: اولاً خدای متعال هم در آسمان ها و هم در زمین است. ثانیاً: منظور، نه استقرار او، بلکه «معبودیت او در همه جا» است.
– وقف بر «فی الأرض» از بلاغت قرآنی به دور است؛ زیرا به نظر می رسد که خداوند فقط مالک و متصرف آسمان ها است، نه غیر آن ها. ( حصری،140) خطای این معنا فاحش است و ما را از این وجه وقف و ابتدا و تفسیر، بریء می کند.
تلاوت قاریان مشهور
در این آیه، وقف بر «هو الله» و ابتدا از «فی السّموات» به عنوان وجه خلاف قاعده؛ همچنین وقف بر «فی السّموات» و ابتدا از «فی الارض» به عنوان وقفی قبیح، مطرح شد. هیچ یک از قراء مشهور به این دو وجه قرائت نکرده اند و ظاهراً همه قراء مشهور، تلاوت به وجه صحیح؛ یعنی وقف بر «فی الارض» و ابتدا از بعدش را برگزیده اند و برخی آیه را با یک نفس تلاوت کرده اند که هر دو صحیح است. ( برای نمونه، رجوع کنید به تلاوت مصطفی اسماعیل، منشاوی، عبدالباسط، حصری، کریم منصوری، در قرائت تحقیق؛ نیز رجوع کنید به تلاوت منشاوی، شحات انور، حصری، پرهیزگار، سعدالغامدی در قرائت ترتیل).
نتیجه
گرچه خبر دادن از علم خداوند در آسمان ها و زمین خلاف صواب نیست، اما با توجه به دو آیه قبل باید گفت: مراد و مقصود خداوند در این آیه، بیان یکتایی او در «الوهیت» آسمان ها و زمین است، نه بیان «علم» او بر آن دو.
بنابرآنچه گفته شد، مراد ومقصود مذکور فقط با وقف بر «فی الأرض» بیان می شود و این همان تأثیر وقف و ابتدا برالقای معنای آیه است؛ چرا که با وقف بر هر واژه دیگری در این آیه- به استناد تحلیل های تفسیری ذکر شده- از مراد و مقصود خداوند دور شده تا جایی که وقف بر «فی السّموات» و ابتدا از «فی الأرض» معنایی خلاف مراد او را می رساند و این مسلماً نه تنها خلاف قاعده است؛ بلکه به نظر می رسد وقفی قبیح است؛ بنابراین وقفی که موافق آیه و سیاق آن و مطابق قواعد عرب باشد و معنایی را که با تنزیه خداوند منافات دارد، به ذهن نیاورد، وقف بر «فی الأرض» است.
پینوشتها:
1-عضو هیئت علمی و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی
نشانی الکترونیکی: lessan 171@ yahoo.com
2- کارشناس ارشد علوم قرآنی و حدیث از دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
نشانی الکترونیکی:shahnaz- abediny@yahoo.com
*تاریخ دریافت مقاله:1388/9/10
*تاریخ پذیرش مقاله: 1388/10/9
منبع:نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 5.