توجه اسلام به اُنس با قرآن

توجه اسلام به اُنس با قرآن

نویسنده: سید علی حسینی قورتانی

چکیده:
در این نوشتار بیان می‌کنیم که یکی از راهکارهای مهم در بهره‌مندی از فرهنگ قرآن همان انس با قرآن مجید می‌باشد. اساس قرآن با توجه به اذعان آیات قرآن کریم، همان هدایت و راهنمائی می‌باشد. و این راهنمائی و هدایت لازمه‌اش توجه و انس بیش از حد به قرآن کریم می‌باشد. بدین جهت پیامبر رحمت (ص) نیز از بی توجهی به قرآن کریم گلایه نموده است، چنان که خدای تبارک و تعالی از قول پیامبر اکرم (ص) می¬فرمایند: «وَ قال الرَّسُولُ یارَبّ إِنّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (1) یعنی: پیامبر (ص) عرضه می¬دارد: پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند. در این نوشتار توجه خوانندگان را به نکاتی در مورد اهمیت انس با قرآن مجید، مانند اهل قرآن بودن و یا عظمت قرآن مجید در نگاه بزرگان دین و روایات و آیات قرآن مجید جلب نموده¬ایم. ضمناً در پایان به برخی از شیوه های انس با قرآن مجید اشاره می‌کنیم.

مقدمه:
باید توجه داشت که انس با قرآن کریم موجب نشاط و شادابی انسان، هم در زندگی روزمره‌ی خود و هم موجب پاداش اخروی خواهد شد. دین مقدس اسلام، به قرآن کریم به عنوان بزرگ‌ترین کتاب آسمانی ما مسلمانان بسیار اهمیت داده است. در حقیقت این کتاب آسمانی همان قوانین جامع هدایت انسانی به شمار می‌آید. به همین جهت است که معجزه‌ی جاوید اسلام شمرده شده است. چنان که حضرت امام علی (علیه السلام) در بیانی در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «وَ اِنَّ القُرآنَ ظَاهِرهُ اَنِیق» (2) یعنی: قرآن ظاهرش بسیار زیبا و شگفت‌آور است. انس با قرآن، یکی از برنامه‌های با اهمیت در فرهنگ و جامعه‌ی اسلامی است و جزء جدایی ناپذیر دین و ایمان انسانی است. زیرا پذیرفته نیست کسی ادعای پیروی از قرآن داشته باشد، اما انسی با آن نداشته باشد، و از آن بهره نگیرد، نه بخواند، نه بدان عمل کند، و چه بسا شناختی نیز از آن نداشته باشد. چگونه انسان به خود اجازه می‌دهد، با مهم‌ترین ارمغان آسمانی و کامل‌ترین مجموعه‌ی کلام الهی، کم‌تر از نامه‌ی یک دوست و رفیق برخورد نماید؟
از این جهت این قرآن کریم مورد اهمیت و ستایش است که این کتاب راه سعادت و هدایت همیشگی را آموزش می‌دهد زیرا تنها کتابی است که نسبت به مخاطبان خود اعلام مبارزه طلبی نموده است یعنی در حقیقت (تحدی) نموده که کسی حتی نمی‌تواند سوره ای یا ده آیه و یا مثل این قرآن بیاورد چنان که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا به مثلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ به مثلهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» (3) یعنی: بگو ای پیامبر: اگر جنّ و انس متّفق شوند که مانند این قرآن کتابی بیاورند هرگز نتوانند نظیر آن را بیاورند هر چند در این کار همگی پشتیبان یکدیگر باشند. علامه بلاغی، که از علمائی است که در عرصه‌ی علوم قرآنی بسیار قلم فرسایی کرده، در بیانی دل نشین می‌فرمایند: قرآن کریم، کتاب تربیت و اخلاق است و آن‌چنان مطالب تربیتی و اخلاقی ارزشمندی را بیان کرده که خارق‌العاده است و از آن زمان تاکنون، کتابی به زیبائی قرآن نیامده است. ایشان بیان می‌دارد که قبل از عصر نزول قرآن، اخلاق و تربیت به پایین‌ترین سطح خود رسیده بود ولی قرآن مطالب اخلاقی ارزشمند و اخلاق فاضله را برای بشر آورد، که خود معجزه‌ای مهم بود. بدین جهت اگر به تورات نظر کنی و دستورات اخلاقی آن را مقایسه با قرآن کنی، عظمت این کتاب آسمانی بیشتر روشن می‌شود و همین طور در اناجیل نیز، مطالب تربیتی و اخلاقی آن‌ها، از کاستی برخوردار هستند درحالی‌که قرآن برخلاف سنت‌های جاهلی به بیان آداب و دستورهای اخلاقی متعالی، مبادرت نموده و از شیوه‌های تربیتی مترقی بهره‌مند است.(4)
مفسر بزرگوار آیه الله جوادی آملی در مقدمه‌ی تفسیر گرانسنگ تسنیم خودشان در مورد عظمت قرآن کریم می‌فرماید: جامع‌نگری قرآن در همه عرصه‌های انسانی حقیقت بارز دیگری است که در این تفسیر به گونه‌ای شفاف نمایانده شده است. هنر قرآن نه تنها این است که قداست ارتباط عبد با مولا را در میدان عبادت ترسیم می‌کند، بلکه می‌خواهد تمامی روابط انسانی را عبادی کرده و عبودیت محض را بر سراسر وجود انسانی حاکم گرداند و این جز با نفوذ آیات در زنجیره‌های رشته انسانی اعمّ از عقیده، فرهنگ، اقتصاد، سیاست و سایر شاخه‌های آن امکان‌پذیر نیست و در این تفسیر این بنیان مستحکم قرآنی ظاهر می‌شود. قطعا جامعه امروز اسلام با فرهنگ و بینشی فراتر از همه دوران گذشته متوجّه خویشتن خویش شده و اسلامِ آزاد شده از قیدها، بدعت‌ها، تحریف‌ها و نیرنگ‌ها را باز شناخته و به دنبال آن است تا حضور محسوس دین را از خاور اندیشه تا باختر عمل باز یابد.(5)

اُنس با قرآن از منظر امام و رهبری:
بزرگ‌ترین کتاب ما مسلمانان همان قرآن کریم است. و جامع‌ترین و کامل‌ترین کتاب‌ها در عرصه‌ی هدایت و راهنمائی بشری همان قرآن است زیرا تمام کتاب‌های انبیاء سلف اعم از مصحف‌ها و کتب آسمانی تورات و انجیل، تماما به دست روزگار تحریف و از بین رفتند. باید عرض کنیم که مأنوس شدن با قرآن از نگاه اندیشمندان دینی ما نیز بسیار مهم تلقی می‌گردد و حتی یکی از بزرگ‌ترین وظائف دینی و عقلی بشری به حساب می‌آید. چنان چه بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی در یکی از مهم‌ترین پیام‌های خود به مردم و زائران بیت الله الحرام به مناسبت ایام حج فرمودند: به زائران محترم تذکر می‌دهم که در این مواقف معظمه و در طول سفر به مکه مکرمه و مدینه منوره، از انس با قرآن کریم، این صحیفه الهی و کتاب هدایت، غفلت نورزند که مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاریخ گذشته و آینده از برکات سرشار این کتاب مقدس است. و از همین فرصت از تمامی علمای اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم که از کتاب مقدسی که «تِبْیان کُلِّ شَیْ‌ءٍ» (6) است و صادر از مقام جمع الهی به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابیده است، غفلت نفرمایند.(7) همچنین مقام معظم رهبری نیز در بیانی به اهمیت جایگاه ویژه‌ی انس با قرآن پرداختند و می‌فرمودند: اگر در آیات قرآن تأمل بکنیم، اراده و استقامت ما قوی‌تر و بیشتر از این خواهد شد. همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری، انسان‌هایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند. همین معارف است که ملت بزرگ ما را وادار کرد و مجهز نمود که با دنیای مدرن مظلَم جاهلیت، جاهلیت مدرن و جاهلیت قرن بیستم مقابله کند. امیدواریم که ملت ما روز به روز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیک‌تر بشوند. فارسی‌زبان‌ها می‌توانند از ترجمه‌ی قرآن استفاده کنند و کلمات قرآنی را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آن‌ها فکر و تأمل کنند.(8) همچنین در جای دیگری ایشان از علما و حوزه های علمیه بسیار گلایه می‌نمودند که به قرآن کریم به عنوان یک کتاب جامع زندگی در حوزه های علمیه مهجور گردیده است چنان که ایشان در جمع حوزویان فرمودند: در عین حالی که فقاهت اساس امر است، نباید از دیگر علوم اسلامی در حوزه‌ها غفلت بشود. مثلا می‌بایست علم قرآن، شناسایی قرآن، فهم قرآن و انس با قرآن به عنوان یک علم و یک رشته در حوزه‌ها وجود داشته باشد. طلاب ما باید قرآن و یا لااقل بخشی از قرآن را حفظ کنند، یا حداقل با آن مأنوس باشند. چقدر مفاهیم اسلامی در قرآن هست که اگر ما بخواهیم در فقه بحث کنیم، به فکر آن‌ها نمی‌افتیم. این انزوای قرآن در حوزه‌های علمیه و عدم انس ما با قرآن، برای ما خیلی مشکلات درست کرده است و بعد از این هم خواهد کرد و به ما تنگ‌نظری خواهد داد.(9)

پیامبر اکرم(ص) از چه نگران بود؟
رفتار مردم زمان پیامبر اکرم (ص) با ایشان این قدر آزار دهنده بود که حتی انسان باور نمی‌کند که چرا باید نسبت به این پیامبر عزیز این قدر رفتارهای سخیف و دور از ذهن داشته باشند. به همین دلیل، قرآن مجید کرارا برای دلداری پیامبر اکرم (ص) و تقویت روحیه او و مؤمنان اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگی آن‌ها می‌کند. به طور نمونه می‌گوید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ» (10) یعنی: اگر تو را استهزاء کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزای جاهلان بودند، اما با نیروی استقامت بر آن‌ها پیروز شدند. و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا» (11) یعنی: اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند آن‌ها در برابر تکذیب مخالفان پایداری و شکیبائی به خرج دادند، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یاری ما به سراغشان آمد. یکی از رفتارهای زننده‌ی آن‌ها نیز کم توجهی و بی توجهی امت به قرآن کریم بوده است. در نتیجه در زندگی خویش نباید قرآن کریم در کنار زندگی ما قرار گیرد و به عنوان زمان مرده‌ی ما به حساب آید. اما باید گفت که در بسیاری از زندگی‌ها این چنین شده است. یعنی قرآن کریم به عنوان متن زندگی ما انسان‌ها قرار نگرفته است. در حالی که بسیاری از رفتارها و کردارهای روزمره‌ی ما و حتی برنامه های زندگی خود را می‌توانیم از قرآن کریم و سیره ی رفتاری کلام خدای تبارک و تعالی فرا گرفت. دقیقا این نگرانی‌ها را در سیره ی رفتاری پیامبر اکرم (ص) می‌توانیم جستجو نماییم. پیامبر مکّرم اسلام (ص) که قلبش منزلگاه آیات نورانی قرآن بوده و آن را از سوی حضرت حق-جلّ و علا- دریافت نموده است، و برای ابلاغ و تبیین آن، سختی‌های بسیار را بر جان خریده است، تا بدان جا که خداوند از روی شفقّت و مهربانی به وی گوشزد می‌نماید که این همه به خود زحمت مده، «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»(12) آری! او نگران سرنوشت آینده‌ی قرآن است که مبادا این شجره‌ی طیبه، مورد هجمه، و یا هَجْر و بی‌مهری واقع شود، برخی تیشه بر ریشه‌ی آن زده، و بعضی شاخ و برگش را قطع کنند، و شگفتا که چنین شد، و قرآن را مهجور نمودند، تا بدان جا که قرآن، خود از زبان آن حضرت می‌گوید: «وَ قال الرَّسُولُ یارَبّ إِنّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»(13) یعنی: پیامبر (ص) عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند. این نگرانی ممکن است به دوران پس از پیامبر (ص) از زمان رحلت تاکنون اشارت داشته باشد، چرا که در عهد نبوی روی آوری به قرآن در حد مقبول و مطلوب بود، اما پس از زمان پیامبر اکرم (ص)، جنبش قرآن زدایی آغاز، و تاکنون در شکل‌های گوناگون ادامه دارد، البته خود پیامبر (ص) این حرکت انحرافی را پیش‌بینی نموده بود، چرا که فرمود: «َأتِی عَلَی النّاسِ زَمَانٌ، القُرآنُ فِی وَادٍ وَ هُمْ فِی وَادٍ غَیْرِه»(14) یعنی: زمانی فرا می‌رسد که قرآن به سمتی حرکت می‌کند، و مردم در سمت دیگر (یعنی مردم بیگانه از قرآن می‌شوند). همچنین حضرت علی (علیه السلام) نیز می‌فرماید: «یَأتِی عَلَی النّاسِ زَمَانٌ لایَبْقَی مِنَ القُرآ نِ الّا رَسْمُهُ»(15) یعنی: روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی باقی نخواهد ماند. بنابرین چون قرآن با فطرت آدمی هماهنگ است، بدین جهت است که روی قلب انسان تأثیرات روان بخشی را خواهد گذاشت. لذا کسانی که با قرآن زیاد مأنوس نیستند، از یک کدورت خاص معنوی برخوردارند. به علاوه این که در حقیقت قلب پیامبر اعظم (ص) را از دست خویش رنجانده‌اند.

مفهوم انس با قرآن:
از جهت متون ادبی دو معنا برای انس با قرآن بیان شده است. اولین معنائی که برای انس با قرآن مطرح گردیده است این که انس در لغت به معنای بروز و ظهور است،(16) و کسی که در برابر این ظهور قرار گیرد صاحب درک و احساس می‌شود، چنان که خدای تبارک و تعالی فرمود: «وآنَسَ مِنْ جانِبِ الطُورِ ناراً» (17) یعنی: از جانب طور آتشی دید. بنابراین، انیس و مونس، آن است که در مقابل چیزی یا کسی حضور و ظهور مستمر یا زیاد داشته باشد. معنای دیگری که بیان شده است این که واژه‌ی انس در مقابل نفرت و وحشت به کار می‌رود، از این رو کسی که با شخصی و یا چیزی مأنوس باشد، نه تنها از آن فراری نیست بلکه در عطش هم‌نشینی با او است. زیرا معمولا گریختن معلول ترس و وحشت است، چنان که یک پرنده یا یک آهوی وحشی، اگر در قفسی زیبا، در بهترین مکان و با بهترین مواد غذایی پذیرایی شود، به محض آن که در قفس باز شود رهایی را بر قرار ترجیح می‌دهد، چون حیوانات تمدن گریزند و نمی‌توانند خود را با شهر و شهرنشینی انطباق دهند. قرآن گریزی نیز محصول عدم آشنایی و عدم انطباق با فرهنگ و معارف قرآن و نبود انس با آن است، شگفتا! بعضی به جای انس با قرآن که باید موجب آرامش باشد، و به وسیله‌ی آن رفع تنهایی کند، با آن نا مأنوس، بلکه از آن وحشتناک اند. راستی کسی که ولیّ خدا و خدا ولیش نباشد، از خدا و قرآنش بیگانه خواهد بود، و اگر در سلک اولیای خدا قرار گیرد، خدا و قرآن انیس و مونس او خواهد شد، چنان که مولی الموحدین می‌فرماید: «اللّهمّ انّکَ آنَسُ الآنِسِینَ لَاوْلیَائِکَ… اِنْ اوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَهُ آنَسَهُمْ ذِکْرُکَ»(18) یعنی: خدایا تو با دوستانت از همه انس گیرنده‌تری!… اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد، یاد تو و ذکر تو (قرآن) آرامشان می‌کند. همچنین خدای تبارک و تعالی در قرآن هم می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَاللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً»(19) یعنی: مؤمنان تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل‌هاشان ترسان می‌گردد، و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود، ایمانشان فزون‌تر می‌گردد.(20)

مأنوس شدن با قرآن اهلیّت می‌طلبد:
شگفت است از برخی بیاناتی که در مورد این کلام الهی گردیده است که انسان را نسبت به تفکر و تأمل در این کتاب الهی و مأنوس شدن بیش از حد این کتاب الهی به تفکر وا می‌دارد. متأسفانه ما مسلمانان این گونه که در تعابیر از قرآن تعظیم شده است انصافا مستحق عظمت این آیات الهی نیستیم. بنابراین در روایات از قرآن کریم به تعبیراتی چون: «اهل القرآن»، «صاحب القرآن»، «حَمَله القرآن» و «اهل الله» بر می‌خوریم. در حقیقت تعبیر دیگری از انیسان و مأنوسان با قرآن است. به طور نمونه در روایتی از وجود نازنین پیامبر اکرم (ص) می‌خوانیم که فرمود: «اهلُ القُرآنِ هُمْ‌اهلُ اللَّه و خاصّتُه» (21) یعنی: اهل قرآن، اهل خدا و برگزیدگان درگاه اویند. و یا در روایتی دیگر پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «إِذَا دَخَلَ صَاحِبُ الْقُرْآنِ الْجَنَّهَ قِیلَ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْق»(22) یعنی: هنگامی که صاحب قرآن داخل بر بهشت می‌شود به او گفته می شد که بخوان و بالا رو. و همچنین در روایتی دیگر وجود نازنین پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «حَمَلَهُ الْقُرْآنِ عُرَفَاءُ أَهْلِ الْجَنَّهِ»(23) یعنی: نگه‌دارندگان قرآن همان شناخته شدگان اهل بهشتند. با توجه به این گونه از روایات، اهل اللَّه و یا صاحب القرآن و حمله القرآن بودن یعنی این که کسی آن چنان به بارگاه الهی نزدیک شود تا در ردیف مقربان خدا قرار گرفته و جزء کسانی شود که اهل و عیال و طرف انس با او شوند؛ چرا که قاری، حافظ، مستمع، و عامل به قرآن در حقیقت با خدا طرف صحبت و حساب است.

تأثیرات انس با قرآن:
اساسا انسان شیفته‌ی آن عمل و فعلی است که معمولا با آن مأنوس و مصاحبت دارد. به طور نمونه جوانی که فکر او محدود به بازی‌های کودکانه است جز بازی‌های کودکانه در قاموس ذهن او نمی‌گنجد. به طور قطع و یقین، انس با هر شخصی دارای اثراتی است که در حال هم‌نشینی و پس از آن آشکار می‌شود، در مأنوس بودن با دوست خوب، انسان می‌تواند از نظرات و راهنمایی‌های وی بهره‌مند شود، در مصائب تسلّی خاطر او، و در مواقع حزن و غم شریک غم او باشد، با او از سر صدق و راستی وارد می‌شود، به او دروغ نمی‌گوید و خیانت نمی‌کند، بلکه نصیحت‌گر و پند دهنده‌ی انسان است. در انس با قرآن نیز به عنوان انیس، همین قانون جریان و سریان دارد، چنان که حضرت علی (علیه السلام) در بیانی زیبا می‌فرماید: «وَاعْلَمُوا انّ هَذَا الْقُرآنَ هُوَ النّاصِحُ الّذِی لایَغُشُّ، وَ الْهَادِی الْذّی لایُضِلّ، وَ الْمُحَدِّثُ الّذِی لایَکْذِبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرآنَ احَدٌ الّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَهٍ اوْ نُقْصَانِ، زِیَادَهٌ فِی هُدَی، اوْ نُقْصَانٌ مِنْ عَمَی» (24) بدانید! این قرآن پند دهنده‌ای است که نمی‌فریبد، و هدایت کننده‌ای است که گمراه نمی‌سازد، و سخنگویی است که دروغ نمی‌گوید، کسی با قرآن همنشین نشد مگر آن که بر او افزود، یا از وی کاست؛ بر هدایتش افزود، و از کوردلی و گمراهیش کاست. انسان یا در حضر است یا در سفر، در حضر نیاز به همنشین دارد و در سفر محتاج همراه است، مسافری که از مبدأی به مقصدی در حرکت باشد، افزون بر آن که همراهی امین، دلسوز و رهیاب باید داشته باشد مسیرش نیز باید روشن باشد، وگرنه دچار انحراف به چپ، یا راست می‌شود و یا به سنگلاخ‌های ریز و درشت برخورد می‌کند، یا طعمه‌ی حیوانات درنده شده و یا در دام انسان‌های راهزن گرفتار می‌آید. انسان که از مبدأ ربوبی و از مسیر دنیا به سوی مقصد اخروی در حرکت است، بی شک می‌بایست نقشه‌ی راهنما، مشاوری امین و همراهی مطمئن داشته باشد تا او را از ظلمات به سوی نور رهنمون گردد و این نیست مگر نور قرآن (25) که از مبدأ نورالانوار نازل شده تا انسان را از ظلمت رهایی بخشیده و به نور برساند «یُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ الَی النّورِ».(26)

بررسی عظمت و مقام قرآن کریم:
خدای تبارک و تعالی قرآن کریم را به عنوان برترین کتاب جامع ما مسلمین دارای بزرگی و عظمت والا شمرده است آن چنان که انبیاء خویش را تعظیم کرده است. بنابراین به ضرس قاطع و جامع باید بیان کنیم که قرآن کریم از آن چنان جایگاهی برخوردار است که بهترین و شیواترین کتاب‌ها برای راهنمائی و هدایت انسان‌ها به شمار می‌آید. به دیگر سخن این که قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است که در وصف نمی‌گنجد و آن‌ها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان که نه مخلوق را با خالق می‌توان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا می‌توان مقایسه کرد: «فَضلُ القُرآنَ عَلَی سَائِرِ الکَلامِ کَفَضلِ اللّهِ عَلیَ خَلقِهِ»(27) یعنی: فضیلت و برتری قرآن نسبت بر دیگر سخنان همانند فضیلت و برتری خداوند بر خلائق می‌باشد. و یا در جای دیگری می‌فرماید: «اَنَّ کَلامَ البَاری سُبحَانَهُ لا یُشبِهُ کَلامَ الخَلقِ کَمَا لا یُشبِهُ أَفعَالِهِ أَفعَالَهُم»(28) یعنی: همانا سخن و کلام پروردگار یکتا شباهتی به سخن خلق ندارد همان گونه که افعال خلائق هیچ همگونی با آفریدگار ندارد. مگر نه اینکه قرآن تجلّی خاص خداوند سبحان می‌باشد بی‌آنکه به چشم بصر بتوان مشاهده کرد، و به چشم بصیرت به کنه ذاتش پی برد: «فَتَجَلَّی لَهُم سُبحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِن غَیرِ اَن یَکُونُوا رَأَوهُ به ما أَرَاهُم مِن قُدرَتِهِ»(29) تجلّی اعظمی که ملموس‌ترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوه‌گر است: «اللهمانی أَسئَلُکَ بِالتَّجَلِّی الأعظَم فِی هَذِهِ اللَّیلَهِ مِن الشَّهرِ المُعُظَّمِ»(30) از این رو، آنکه شوق دیدار معشوق به سر می‌پروراند و دوست دارد به وصال محبوب خویش نائل گردد و در هوای وصالش، شب را به صبح می‌رساند و از بندگی خداوند بزرگ لذت ببرد و از درد هجران و لذت حضور به سجده در آمده، مهر از راز دل بر گرفته، عقده‌ها را گشوده، در خلوت انس محبوب به نجوا درآمده است و گریان و نالان درمان درد می‌جوید و سکونت در جوارش را مسألت می‌نماید. و آنکه در بازار پر غوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشم امید به نعمت ابدی دوخته است. و آنکه از خوف غضب الهی، از لذت حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است، همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا به قدر توان از سفره گسترده الهی بهره‌مند گشته، مطلوب خویش را بدست آورند: «اَلا مَن اشتَاقَ اِلَی اللّهِ فَلیَستَمِع کَلامِ اللّهِ»(31) یعنی: به هوش باشید هر که شوق دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد.«اِذَا أَحَبَّ أَحَدَکُم اَن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلیَقرَء القُرآنَ»(32) یعنی: هرگاه یکی از شما عشق و علاقه داشت که با پروردگارش سخن تازه کند پس قرآن بخواند.

زبان قرآن جذاب‌ترین زبان:
می‌دانیم که مکتب‌های ادبی فلسفی و اجتماعی و غیره هر یک زبانی مخصوص دارند، در شعرا، زبان حافظ با سعدی و هر دو با مولوی فرق دارد. حافظ را با کلید زبان معمولی نمی‌توان شناخت. “چارده ساله بتی چابک و شیرین دارم…” به معنای زبان معمولی عشق حافظ را به طفلی چهارده ساله و غیر مکلّف که “بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش” ترسیم می‌کند و به معنای برتر و با کلید دیگری برای شناخت زبان شعرش عشق او را به عارف چهل ساله‌ای که یک اربعین خود را برای خدا خالص کرده است می‌فهماند و اوست که اگر بکشد طبق ولایت باطنی الهی می‌کشد که برتر از قوانین معمولی ظاهر شرع است و هم چون خضر قاتل پسر بچّه داستان موسی و خضر گناهی ندارد. و کشتن او کشتن از روی عشق و در راه عشق اوست به معنای عشق به معشوق که در آن فانی است که در نتیجه قتل در راه عشق به خدا می‌شود. “دو یار نازک و از باده کهن دومنی…” در زبان معمولی عیّاشی حافظ را خبر می‌دهد و در زبان عرفان حافظی، دو مصاحب رقیق القلب لطیف الرّوح با دو رشته محبّت الهی حالا بحث این که چرا این شعرا و عرفا زبان دیگری غیر از زبان معمولی انتخاب کرده‌اند سخن دیگریست آنچه فعلا مورد توجّه ماست واقعیّت این زبان دیگر است چه کار درستی باشد یا نادرست. زبان نحو با زبان منطق، با زبان فلسفه، با زبان فقه، با زبان علوم تجربی همه فرق دارند. در فلسفه، زبان سهروردی با ابن سینا کاملا متفاوت است.(33)
با توجه به بیاناتی که به عنوان مقدمه بیان نمودیم این که اولا: قرآن برای عموم نوشته شده است، هیچ زبانی جز زبان عامّه مردم ندارد و خود فرموده است: «بَیانٌ لِلنَّاسِ»(34) یعنی: بیانی برای همه مردم است، و از طرف پروردگارتان دلیل روشنی برایتان آمد و نور روشنگری بر شما نازل کردیم «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً»(35)، نور مبین باید برای همگان روشن باشد. وقتی آیات قرآن را تلاوت می‌کنیم مانند این که یک کتاب معمولی طبق فرهنگ عامّه مردم را خوانده‌ایم مطلب می‌فهمیم. طبق لغت عموم مردم، اگر معنای کلمه‌ای را نفهمیدیم به کتاب‌های لغت رجوع می‌کنیم و معنای آن کلمه را استخراج می‌کنیم همچون یک کتاب انگلیسی که به لغت یابهای انگلیسی مراجعه می‌کنیم. بنا به این بیان فهم قرآن تخصصی جز فهم قواعد و لغات عرب نمی‌خواهد. همین که شخص قواعد عرب را دانست می‌تواند با رجوع به کتب لغت تفسیر قرآن را دریابد.
و ثانیا: این که در روایت بیان شده است که «انَّمَا یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطِبَ بِهِ»(36) یعنی: قرآن را فقط مخاطبین قرآن می‌فهمند. و آن‌ها فقط پیامبر و اهل بیت هستند. برای ما درک قرآن میّسر نیست مگر این که ائمه تفسیر کنند و بنابراین قرآن فقط رموزی است که میان خداوند و پیامبر و اهل بیتش برقرار شده و آن‌ها برای مردم پرده از این رمزها و رازها بر می‌دارند.

برخی از شیوه های انس با قرآن:
به طور کلی و اساسی قرآن کریم کتاب هدایت ما انسان‌ها می‌باشد و به طور قطع و یقین در این مسئولیت عظیم خویش برنده‌ی مسابقه‌ی خود با دیگر ادیان بوده است زیرا با این همه دشمنی هائی که در دین و آئین اسلام وجود دارد و داشته است از عهده‌ی مسئولیت خطیر خود به بهترین وجه ممکن بر آمده است. چنان که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً»(37) یعنی: بی گمان این قرآن به راهی که راست و استوارترین راه است هدایت می‌کند و به مؤمنانی که کارهای شایسته می‌کنند مژده می‌دهد که مزدی بزرگ دارند. باز در جای دیگری خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «اِنَّ هذا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِی اَقوَم»(38) یعنی: بی گمان این قرآن به راهی که راست و استوارترین راه است هدایت می‌کند. با توجه به این توضیحاتی که بیان گردید برای مأنوس شدن با این کتاب هدایت راهکارها و شیوه های فراخور خویش را بیان نموده‌اند که در این بخش به برخی از آن‌ها به طور نمونه می‌پردازیم.

1 – آموزش قرآن:
یکی از شیوه های انس و رفاقت با قرآن کریم به عنوان بهترین و عالی‌ترین کتاب هدایت ما انسان‌ها، تعلیم و آموزش این کتاب الهی می‌باشد. متأسفانه در این نسلی که تعداد افراد بی سواد و کسانی که حداقل سواد خواندن و نوشتن را ندارند، بسیار اندک هستند، تعداد کسانی که از عهده¬ی روان خوانی قرآن برآیند کم است. در حالی که بسیاری از بد اخلاقی‌ها و یا اضطراب در رفتار و کردار ما انسان‌ها به وسیله‌ی قرآن کریم درمان می‌گردد. قابل توجه این که خود قرآن کریم بسیار اهمیت به تعلیم و آموزش قرآن کریم می‌دهد، چنان که قرآن درباره وجوب یاد دادن و آموزش علم به دیگران می‌فرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ »(39) یعنی: و یاد کن هنگامی که خدا از کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده شد پیمان گرفت که حتما باید احکام و حقایق آن را برای مردم بیان کنید و پنهانش ننمایید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره ارزش یاد گرفتن و آموختن و رفت و آمد به مجالس علم و دانش در روایتی می‌فرماید: «مَن طَلَبَ عِلمًا فَاَدرَکَهُ کَتَبَ اللهُ تَعَالَی لَهُ کِفلَینِ مِنَ الاَجرِ، وَمَن طَلَبَ عِلمَا فَلَم یُدرِکهُ کَتَبَ اللهُ لَهُ کِفلًا مِنَ الاَجرِ»(40) یعنی: کسی که خواهان دانشی باشد، پس آن را بیابد، خدا از پاداش برای او دو نصیب می‌نویسد و کسی که در طلب علمی باشد و آن را نیابد خدا از پاداش یک نصیب برای او می‌نویسد. از نظر اهل بیت پیگیری شناخت پروردگار و شناخت وجود خویش، و شناخت تکالیف و مسئولیت‌ها و شناخت خطرها و زیان‌ها اموری بسیار با ارزش است. همچنین حضرت صادق (علیه السلام) در روایتی دنبال کردن و طلب دانش و فروتنی در برابر معلم و نسبت به دانشجو را لازم و واجب می‌داند: «اُطلُبُوا العِلمَ وَتَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالحِلمِ وَالوَقَارِ وَتَواضَعُوا لِمَن تَعلِّمونَه العِلمَ وَتَواضَعُوا لِمَن طَلَبتُم مِنهُ العِلمَ»(41) یعنی: واجب است پی گیر دانش باشید و آن را با بردباری و وقار زینت دهید، و به کسی که به او دانش می‌آموزید فروتنی نمائید، و به کسی که از شما درخواست علم می‌کند تواضع کنید.
این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که اگر انسان به ترک همه‌ی گناهان ظاهری و باطنی و آشکار و پنهان موفق شود، و دلی پاک و قلبی سلیم و روحی آراسته پیدا کند، و به نور حق منور گردد، و قدم از صراط مستقیم عقب نگذارد، و به تمام تکالیف و مسئولیت‌های شرعی و اخلاقی عمل کند خداوند برخی از حقایق و معارف را به قلب او الهام می‌کند و بدون زحمت رفتن نزد معلم به او تعلیم می‌دهد چنان که از رسول الهی روایت شده: «مَن اَخلَصَ للهِ اَربَعِینَ صَبَاحاً جَرَت مِن قَلبِهِ عَلَی لِسَانِهِ یَنَابِیعَ الحِکمَهَ»(42) یعنی: کسی که چهل روز خود را برای خدا خالص و پاک نماید، چشم‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود.

2 – قرائت و تلاوت:
همچنین در شمار روش‌های مأنوس شدن با قرآن، قرائت و تلاوت قرآن بسیار با ارزش و با اهمیت قلمداد گردیده است. در معنا و مفهوم این دو واژه گفته‌اند که تلاوت کلمه‌ای است که برای دقیق و با تأمل خواندن قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی استعمال شده و معنی آن اخصّ از قرائت است، یعنی هر تلاوتی قرائت هست امّا هر قرائتی تلاوت نیست. معنی اصلی «تلاوت» متابعت و پیروی است و چون در مورد قرائت قرآن به کار رود متضمّن این نکته لطیف هست که قاری باید از تعلیمات قرآن پیروی کند.(43) مصداق کامل چنین تلاوتی، تلاوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله بود، چنان که خدای تعالی می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ»(44) یعنی: اوست که در میان درس ناخواندگان فرستاده‌ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند. در روایتی در اهمیت قرائت قرآن کریم فرمودند: «العُبُودِیَهُ خَمسَهُ اَشیَاءٍ: خَلأ البَطن، وقَراءَهُ القُرآن، وَقِیَام اللَّیل، وَالتَّضَرُّع عِندَالصُّبحِ، والبُکاء مِن خَشیَهِ اللهِ»(45) یعنی: عبادت پنج چیز است، خالی بودن شکم از حرام و پرخوری، قرائت قرآن، بیداری نیمه شب برای تهجد، ندبه و زاری به هنگام صبح، و گریه از خشیت خدا.

3 – تجوید و زیبا خوانی قرآن:
یکی دیگر از روش‌های انس با قرآن، تجوید و زیبا خوانی قرآن کریم می‌باشد. تجوید از دانش‌هایی است که به نیکو خواندن قرآن کمک می‌کند و شعبه‌ای از علم قرائت است، که به طور شفاهی از طریق قاریان و مقریان به حرکت خود ادامه داده تا به امروز رسیده است. البتّه سابقه آن به زمان پیامبر اکرم و اهتمام ایشان به تلفّظ درست کلمات قرآن می‌رسد. چنان که از آن حضرت نقل شده: کسی که می‌خواهد قرآن را تازه و شیوا به همان سان که نازل شده بخواند، پس به قرائت ابن امّ عبد- یعنی عبد اللّه بن مسعود- بخواند.(46)
باید دانست که تجوید که در لغت به معنی «نیکو کردن، نیک گفتن»(47) است در اصطلاح تلاوت قرآن است به صورتی که مخارج حروف و ویژگی‌های صوتی آن‌ها رعایت گردد، و وقف‌ها در جای خود صورت گیرد. این اصطلاح ظاهرا برگرفته از خبری است که محقّقان عامّه و خاصّه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده‌اند که فرموده است: «التَّرتِیلُ تَجوِیدُ الحُرُوف وَ مَعرِفَهُ الوُقُوف» (48) یعنی: ترتیل همانا خوب ادا کردن حروف و شناخت وقف‌هاست. دانستیم علم قرائت ضبط و ادای صحیح کلمات قرآن را بر عهده داشت، امّا تجوید نیکو تلفّظ کردن الفاظ و شناخت مواضع وقف‌ها را در تلاوت تعلیم می‌دهد. مهم‌ترین مباحث تجوید عبارت است از اظهار و ابدال و اخفاء، و اداء صحیح مخارج حروف و صفات آن‌ها و نیز غیر این‌ها.
با توجه به مباحث مطرح شده‌ی در مورد تجوید قرآن، علمای قرائت رعایت نکردن قواعد تجوید را در تلاوت قرآن «لحن» نامند یعنی غلط خواندن. اگر لحن در حد رعایت نکردن مخارج حروف در قرائت نماز باشد موجب بطلان آن می‌شود.(49) که این نیز توجه شایان به تجوید قرآن را می‌رساند.

4 – حفظ قرآن:
یکی دیگر از دستورات اساسی که دین اسلام بر روی آن بسیار پافشاری نموده است، اهتمام جدی بر حفظ قرآن کریم و اهمیتِ به حافظه سپردن قرآن کریم می‌باشد. به فضل الهی در سال¬های اخیر کارهای خوبی در ایران اسلامی نسبت به حفظ قرآن کریم صورت گرفته است اما در دهه های قبل آن چنان گسترش حفظ قرآن کریم ضعیف بوده است که بزرگان دین از ضعیف بودن قرآن در بین شیعیان بسیار ناراحت بودند. استاد بزرگوار جناب آقای قرائتی در سال 1368 می‌فرمودند: در پاکستان پانصد هزار نفر تمام قرآن را حفظ هستند. نیم میلیون حافظ قرآن در پاکستان داریم. در ایران جمعا حدود هزار نفر هستند که کما بیش تمام قرآن را حفظ هستند و اهل سنت در حفظ قرآن از ما زرنگ‌تر هستند. در لیبی و سعودی اصلا دولت به کسی که کل قرآن را حفظ باشد حقوق می‌دهد. هیچ مانعی ندارد؛ یعنی محال نیست که یک واحد به مفاد دروس دانشگاهی اضافه شود و لیسانس حفظ قرآن بدهند و حفظ قرآن یک ارزش باشد.(50)
در مورد اهمیت حفظ قرآن کریم خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(51) یعنی: همانا ما خود قرآن را نازل کردیم و قطعا ما خود آن را نگاه‌ داریم. همچنین حضرت امام صادق (علیه السلام) در مورد اهمیت حفظ قرآن کریم می‌فرماید: «الحَافِظُ لِلقُرآنِ العَامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَه الکِرَامِ البَرَرَهِ»(52) یعنی: حافظ قرآن و عامل به دستورات آن همراه با سفیران بزرگوار نیکوکار هستند.
مرحوم ابن فهد حلی در کتاب «عُدَّهُ الدَّاعِی وَ نَجَاحُ السَّاعِی» فصلی را باز نموده به نام «یَنبَغِی لِمَن حَفِظَ القُرآنَ أن یُداوِمَ تِلاوَتَهُ حَتَّی لا یَنسَاهُ» که اهمیت موضوع حفظ قرآن از آن فهمیده می‌شود که در روایتی حضرت صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَی خَلْقِهِ فَیَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَنْظُرَ فِی عَهْدِهِ وَ أَنْ یَقْرَأَ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسِینَ آیَهً»(53) یعنی: همانا قرآن کریم پیمان خدای تبارک و تعالی بر بندگان خود می‌باشد پس سزاوار است بر مسلمان این که نظر بیفکند بر پیمانش و این که در هر روزی پنجاه آیه از آیه از آیات الهی را بخواند.

5 – مأنوس شدن با ترجمه‌ی قرآن:
اهمیت به ترجمه و معنای قرآن کریم نیز یکی از دستورات اساسی اسلام برای اهتمام به قرآن کریم می‌باشد. به طور قطع باید اذعان داشت که بهترین شیوه‌ی پند گیری از قرآن کریم، همان توجه به ترجمه های قرآن کریم و انس و الفت زیاد به این موضوع است. بسیار برای شیعه سخیف به نظر می‌رسد که انجیل مسیحیان را به 1200 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه کرده‌اند. وقتی می‌گویند که صدای کلیسا به 500 زبان در دنیا پخش می‌شود آدم رویش نمی‌شود که بگوید من از صبح تا حالا سه تا سخنرانی کرده‌ام. وقتی می‌گوییم مرحوم مجلسی 200 جلد کتاب نوشته و فیض کاشانی به قدری کتاب نوشته که رهبر کبیر انقلاب حضرت امام فرمودند که آنقدر کتاب نوشته… دیگر ما خجالت می‌کشیم که بگوییم ما 2 جلد کتاب نوشته‌ایم.(54)
قابل توجه این که نخستین مترجم قرآن کریم به زبان فارسی سلمان فارسی آن صحابی گرامی است که مشمول فرمایش «السلمان منّا اهل البیت» می‌باشد. که نوشته‌اند اهل فارس نامه‌ای به سلمان نوشتند تا ترجمه سوره فاتحه را به زبان فارسی برای آنان بنویسد. و او نیز چنین نوشت: «بنام یزدان بخشاینده» سپس نامه را به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ارائه کرد (55) این سیره نیکو در زمان حیات پیامبر اکرم ادامه یافت و گروهی از صحابه آیات یا قسمتی از قرآن را برای کسانی که تازه وارد دین اسلام می‌شدند ترجمه می‌کردند تا آنان را با حقائق و معارف قرآنی آشنا سازند و در هجرت نخستین مسلمانان به حبشه جعفر بن ابی طالب قسمتی از سوره مریم را برای نجاشی و وزراء و اعیان و شخصیتهای حاضر در مجلس ترجمه کرد.(56)

6 – مأنوس شدن با تفاسیر قرآن:
«تفسیر» در لغت از «فسر» به معنای بیان، روشن کردن،(57) پرده برداشتن و کشف کردن است. در تاج العروس آمده است: «فَسَّرَ الِابَانَهَ وَ کَشفُ المَغطِی»؛ (58) واژه «فسر» آشکار کردن و پرده برداشتن است. نکته‌ی دیگر این است که در اینکه آیا این واژه در اصل عربی است یا نه، اختلاف هست. عده‌ای از خاورشناسان آن را عربی ندانسته و از واژگان وارد شده به زبان عرب می‌دانند؛ مانند قرائت، کتاب و… که باید برای آن‌ها ریشه‌ای غیر عربی جست وجو کرد.(59)
مطلب بعدی این که اساسا رسول خدا (ص) که نخستین معلم و مفسر قرآن بودند، در مدرسه تفسیری خود به گونه‌های مختلف به آموزش تفسیر می‌پرداختند. ایشان در مدرسه‌ی عمومی خود برای نقل مطالب تفسیری گاهی با شیوه‌ی گفتاری و گاهی نیز با شیوه‌ی عملی به بیان مطالب تفسیری می‌پرداختند. در شیوه‌ی گفتاری پیامبر اکرم (ص) با بیان رسا و گویای خود به این مهم همت می‌گماردند. احادیث فراوانی از ایشان در تفسیر آیات نقل شده است. بسیاری از روایات که سیوطی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده، از این قبیل می‌باشد.(60) اما در شیوه‌ی عملی، رسول خدا (ص) با ارائه نمادین، اصطلاحات قرآنی و مفاهیم آیات را به مردم می‌آموخت. درباره کیفیت نماز در آیه شریفه «وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ» (بقره، 43) و مانند آن که می‌فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیتُمُونِی اُصَلِّی»؛ (61) یعنی: همان‌گونه که من نماز می‌خوانم، شما هم بخوانید. یا درباره چگونگی اعمال و مناسک حج در تفسیر آیه شریفه «وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ» (62)و این که آن حضرت می‌فرمود: «خُذُّوا عَنِّی مَنَاسِکَکُم»؛(63) مناسک حجتان را از من بگیرید؛ هرگونه من انجام دادم، شما هم پیروی کنید.

7 – تدبر در قرآن:
«تدبر» در لغت به معنای «ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی» می‌باشد؛(64) «تدبّر» از ریشه «دبر»، به معنی اندیشیدن در پشت و ماوراء امور می‌باشد که «ژرف اندیشی» و «عاقبت اندیشی» را نظر دارد که نتیجه‌اش «کشف حقایقی است که در ابتدای امر و نظر سطحی، بچشم نمی‌آمد». در «مفردات» می‌گوید: «التّدبیر»: «الَّتفکِیر فِی دُبُرِ الأُمُور» که معنی «تدبّر» چنین خواهد بود: «التََّفَکُّر فِی دُبُر الأمُور»: (اندیشیدن در پشت امور). «مختار الصحاح» می‌گوید: «التَّدبِیرُ فِی الأَمرِ»: «النَّظَرُ إلَی مَا تَؤلُ إلَیهِ عَاقِبَتَه»، و «التّدبّر»: «التَّفَکُّرُ فِیهِ». که «تدبیر»: «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبت امر به آن باز می‌گردد»، و «تدبر»: «تفکر در عاقبت امر» می‌باشد.(65)
این واژه چهار بار در قرآن بکار رفته است: در سه آیه، قرآن کریم مخاطبین خود را به تدبّر در اعماق و مقاصد پیام خویش دعوت نموده است؛ آهنگ و سیاق این آیات نوعی توبیخ و اعتراض را به همراه دارد: «أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ ».(66) یعنی: پس چرا در این سخن (قرآن)، ژرف نیندیشیدند؟ «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»(67) یعنی: پس چرا در قرآن ژرف نمی‌اندیشند؟ مگر بر دلهایی قفلهای آن چیره گشته است؟ «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»(68) یعنی: پس چرا در این قرآن ژرف نمی‌اندیشند؟ و اگر از نزد غیر خدا می‌بود، در آن ناهماهنگی و تضاد بسیاری می‌یافتند. مخاطبین این آیات کسانی هستند که به حقانیّت الهی این کتاب به دیده تردید نگریسته و یا منکر آن می‌باشند و نیز کسانی هستند که به تقلید و بدون معرفت، به آن ایمان آورده‌اند، و در حقایقش اندیشه نمی‌نمایند. در آیه چهارم، محتوای پر خیر و برکت قرآن را بیان می‌کند تا به واسطه تدبّر در آن، از برکات عظیم آن بهره‌مند گردند: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»(69) با دقت و تأمل در این آیات و سیاق آن می‌یابیم که: «الهی بودن قرآن» بدون «تدبر در آن» معلوم نخواهد گشت، و نیز بدون «تدبر در قرآن» نمی‌توان از ذخائر بی کران و پر خیر و برکت کلام خدا بهره‌ای جست؛ و هم چنین نمی‌توان از ظلمت شک و تردید و حیرت و سرگردانی نفاق، خود را رهانید و به ایمانی راسخ و یقینی استوار، دست یافت. و نیز بدون «تدبر در قرآن» عمق و مغز آیات را نمی‌توان دریافت و به حقایق شگفت و حیرت‌آورش پی برد؛ آنکه در آیات به تدبّر می‌نشیند، می‌تواند با تمام وجود و با تمام مشاعرش، در جای جای قرآن، حضور خدا را حس کند و دل و جانش را از نور خدا سرشار نماید (تعبیر «لَوَجَدُوا» این معنی را به خوبی نشان می‌دهد)؛ در بیان حضرت امیر (ع) است که مغز و حقیقت ناب و خالص اسلام را شخص متدبّر در می‌یابد: «فَجَعَلَهُ الإسلَامَ أمنًا لِمَن عَلَّقَهُ، وَ… فَهمًا لِمَن عَقَّلَ و لُبًّا لِمَن تَدَبَّر»(70) یعنی: پس خداوند اسلام را امنیت قرار داد برای آنکه بدان متصل شود و… و فهم قرار داد برای آنکه تعقل کند و مغز قرار داد برای آنکه تدبّر نماید. این بیانات «نقش اساسی تدبّر» را در وصول به حقیقت قرآن و اسلام به ما نشان می‌دهد.(71)

8 – استمداد از قرآن:
درباره¬ی استمداد از قرآن کریم و توسل به آن به عنوان نسخه‌ای شفا بخش، روایات زیادی نقل گردیده است، در اهمیت مدد جستن به قرآن کریم همان بس که این روایت که به صورت فوق تواتر هم از شیعه و هم از اهل سنت نقل گردیده است این که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «انِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِترَتِی اَهلَ بَیتِی مَا اِن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لَن تَضِلُّوا اَبَدًا فَاِنَّهُمَا لَن یَفتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوض»(72) یعنی: من دو چیز گران بها در میان شما بامانت می‌گذارم یکی کتاب خدا و دیگر عترت و اهل بیت من، مادامی که به این دو چیز متمسّک شوید (چنگ زنید) هرگز گمراه نگردید، و این دو چیز از هم جدا نشوند تا حوض کوثر بر من وارد شوند. بنابراین به دلیل این که اهمیت به قرآن کریم نیز در حقیقت استمداد از کلام الهی است، و نیز جزئی از تعظیم شعائر به حساب می‌آید، و لذا خدای تبارک و تعالی تعظیم شعائر را از این جهت بزرگ شمرده است چنان که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»(73) یعنی: این است (دستورات خداوند درباره‌ی حج) و هر کس شعائر خدا را گرامی بدارد، پس این از تقوای دل‌هاست.

نتیجه:
با توجه به مباحث یاد شده به اهمیت موضوع انس با قرآن کریم پی می‌بریم. چنان که حضرت امام علی (علیه السلام) در بیانی در نهج البلاغه می‌فرماید: «وَ اِنَّ القُرآنَ ظَاهِرهُ اَنِیق»(74) یعنی: قرآن ظاهرش بسیار زیبا و شگفت‌آور است. انس با قرآن، یکی از برنامه‌های با اهمیت در فرهنگ و جامعه‌ی اسلامی است و جزء جدایی ناپذیر دین و ایمان انسانی است. زیرا پذیرفته نیست کسی ادعای پیروی از قرآن داشته باشد، اما انسی با آن نداشته باشد، و از آن بهره نگیرد، نه بخواند، نه بدان عمل کند، و چه بسا شناختی نیز از آن نداشته باشد. چگونه انسان به خود اجازه می‌دهد، با مهم‌ترین ارمغان آسمانی و کامل‌ترین مجموعه‌ی کلام الهی، کم‌تر از نامه‌ی یک دوست و رفیق برخورد نماید؟ اگر قرآن تجلّی خدای سبحان برای بشر است، خواندنش، سخن گفتن با او است. دیدنش، رؤیت آیات الهی است، و شنیدن نغمه‌ی دل نشینش، مخاطب ذات اقدس اله شدن است. پس باید بدان انس گرفت، با گوش جان پیامش را شنید، با همه‌ی وجود از دریای بیکرانش آب حیات نوشید، با جان و دل از جویبار معرفتش نوشید. در پایان بیان عرض می‌کنیم که سینه‌ی هر کسی گنجایش درک فضائل قرآن کریم را ندارد بلکه باید اهل آن باشد. و لذا باید در پای مکتب اهل البیت و پیامبر عظیم الشأن اسلام نشست که بزرگ‌ترین مفسرین قرآن همان‌ها هستند چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «انَّمَا یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطِبَ بِهِ» (75) یعنی: قرآن را فقط مخاطبین قرآن می‌فهمند. و آن‌ها فقط پیامبر و اهل بیت هستند. برای ما درک قرآن میّسر نیست مگر این که ائمه تفسیر کنند و بنابراین قرآن فقط رموزیست که میان خداوند و پیامبر و اهل بیتش برقرار شده و آن‌ها برای مردم پرده از این رمزها و رازها بر می‌دارند.

منبع:راسخون

پی‌نوشت‌ها:

1- فرقان/30
2- نهج البلاغه، خطبه 18
3- اسراء/ 88
4- آلاء الرحمن، بلاغی، ج 1، ص 15
5- تفسیر تسنیم، ج 1، ص 19
6- نحل/ 89
7- صحیفه امام، ج 20، ص 92
8- بیانات سال1369، خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران
9- بیانات سال1370، بیانات در آغاز درس خارج فقه
10- انعام/ 10
11- انعام/ 34
12- طه/ 2
13- فرقان/ 30
14- کنز العمال، ح 29118
15- نهج البلاغه، حکمت 369
16- کتب عمومی، ج 2، ص 19
17- قصص/ 29
18- نهج البلاغه، خطبه 227
19- انفال/ 2
20- کتب عمومی، ج 2، ص: 19
21- وسائل الشیعه، باب القرائه، ح 9
22- مستدرک‌الوسائل، 4، 231
23- الکافی، 2، 606
24- نهج البلاغه، خطبه 178
25- کتب عمومی، ج 2، ص 135
26- بقره/ 256
27- بحار، ج 92، ص 19
28- بحار، ج 89، ص 107 و ج 90، ص 90
29- نهج البلاغه، خ 147
30- مفاتیح، دعای شب مبعث
31- کنز العمال، ح 2258
32- همان، ح 2472
33- شناخت قرآن (گرامی)، ص 43
34- عمران/ 138
35- نساء/ 174
36- بحار الأنوار، ج 24، ص 23
37- اسراء/ 9
38- اسراء/ 9
39- آل عمران/ 187
40- محجه البیضاء، ج 1، ص 18
41- تفسیر حکیم، ج 2، ص: 78
42- همان
43- المفردات فی غریب القرآن: تلی
44- جمعه/ 2
45- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 294
46- آشنایی با علوم قرآنی (رکنی)، ص54
47- همان
48- همان
49- تحریر الوسیله، القول فی القرائه و الذّکر، مسأله 13
50- برنامه درسهایی از قرآن سال 68، قرآن‌ و رمضان
51- حجر/ 9
52- طرائف الحکم یا اندرزهای ممتاز، ج 2، 97
53- عده الداعی و نجاح الساعی، 291
54- برنامه درسهایی از قرآن سال 71، نماز در حالات ‌ویژه
55- اصول و مبانی ترجمه قرآن، ص 26
56- همان
57- مصباح المنیر، ماده فسر، ص 472
58- تاج العروس، ج 7، ص 349
59- آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، ص 20
60- همان، ص 34
61- بحار الانوار، ج 85، ص 279
62- آل عمران/ 97
63- غوالی اللثالی، ج 1، ص 215
64- پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص 32
65- همان، 371
66- مؤمنون/ 68
67- محمد/ 24
68- نساء/ 82
69- ص/ 29
70- نهج البلاغه، خ 106
71- پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، 371
72- فوق تواتر در کتب معتبر شیعه و سنی
73- حج/ 32
74- نهج البلاغه، خطبه 18
75- بحار الأنوار، ج 24، ص 23
منابع:
1- قرآن کریم
2– صحیفه سجادیه
3- فیض الاسلام اصفهانی، علی نقی، نهج البلاغه، چاپ یکم، تهران، فیض الاسلام، 1366.
4 – قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، چ 11، تهران، بی نا، 1383ش.
5- حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، چاپ دوم، قم، موسسه آل البیت(ع)، 1405ه. ق.
6- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403.
7- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374 ش.
8- حلی، ابن فهد، عده الداعی و نجاح الساعی، بی چا، قم، دار الکتاب الاسلامی، اول، 1407ق.
9- نقی پور فر، ولی الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، چاپ چهارم، تهران، اسوه، 1381ش.
10- علوی مهر، حسین، آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، چاپ اول، قم، مرکز تحقیق علوم قرآنی، ، 1384ش.
11- فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، چاپ یکم، قاهره، مکتبه کلیات الازهریه، 1391 ه. ق.
12- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال، بی چا، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409 ه.ق.
13- جمعی از نویسندگان، کتب عمومی، بی تا، بی جا، بی جا، بی تا.
14- محمدجواد بلاغی، آلاء الرّحمن، بی چا، بیروت، دار احیاء التّراث العربی، بی تا.
15- نجار، علی، اصول و مبانی ترجمه قرآن، چاپ اول، رشت، کتاب مبین، 1381 ش.
16- الزبیدی، محمد الواسطی، تاج العروس، بی چا، بیروت، دار الفکر، 1414.
17- سید بن طاووس، الطرائف، ترجمه‌ی داوود الهامی، چاپ دوم، قم، نشر نوید اسلام، 1374 ش.
18- فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح: علی اکبر غفاری، چاپ دوم، بی جا، بی نا، 1361.
19- خمینی، روح اله، تحریر الوسیله، تهران، چاپ یکم، بی جا، تنظیم و نشر آثار اسلامی، 1376.
20- احسایی، ابن ابی جمهور، عوالی اللثالی، بی چا، قم، سید الشهداء، 1405ق.
21- انصاریان، حسین، تفسیر حکیم، دار العرفان، قم، بی تا، بی جا.
22- راغب اصفهانی، حسین محمد، مفردات راغب، چاپ یکم، بیروت، الدارالشامیه، 1412ه. ق.
23- الشیخ ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح: الشیخ ابوالحسن الشعرانی، بی چا، تهران، کتابفروشی اسلامیه، (بی تا).
24- رضائی اصفهانی، دکتر محمد علی، تفسیر قرآن مهر، بی چا، قم، المهدی، بی تا.
25- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، چاپ اول، قم، اسراء، 1378.
26- خمینی، روح اله، صحیفه نور، چاپ یکم، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
27- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ مکرر، بی جا، انتشارات صدرا، 1377 ش.
28 – کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری، بی چا، بیروت، دارالاضواء، 1405.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید