سجاح بنت حارث که در زمان مسیلمه کذاب، ادعای پیامبری کرده بود، عازم جنگ با مسیلمه شد. وقتی دو گروه در مقابل هم قرار گرفتند مسیلمه اموالی را برای سجاح فرستاده و به او پیشنهاد صلح داد و با او قرار ملاقات گذاشت. روز ملاقات، سجاح وارد چادر مسیلمه شد و با هم به مذاکره پرداختند. مسیلمه به سجاح گفت: قرآنی را که جبرئیل از نزد خداوند برایت آورده بخوان. سجاح گفت، این آیه را به خاطر دارم که می فرماید:
معاشر النساء خلقن ازواجا وجلعن ازواجا نولجه فیکن ایلاجا و نخزجه منکن اخراجا مسیلمه گفت: رغبتی به شوهر کردن داری تا تو را تزویج کنم؟ سجاح گفت: آری.
سپس آنها تا سه روز با هم بودند تا اینکه سجاح از چادر مسیلمه خارج شد، اصحاب به سجاح گفتند: مسیلمه را چگونه یافتی؟
گفت: پیغمبر مرجعی است، او مرا تزویج نمود تا مردم بگویند پیغمبری پیغمبر دیگری را تزویج کرد. اصحاب گفتند: زنی مثل تو نباید بدون مهر تزویج می کرد، گفت: مهر مقرر این است که نماز صبح و عشاء را از شما ساقط نمودیم