تاملى در رساله علامه طباطبایى در مورد نهضت سیدالشهدا
علم امام چیست و تا چه حدى مىباشد ؟آیا امام علم به مرگ خود دارد که چگونه و به چه طریق کشته خواهد شد؟حتى علم به ساعت و شب یا روز مرگ خود دارد ؟
امام به موجب اخبار کثیره مقامى از قرب دارد که هر چه را بخواهد به اذن خدا مىتواند بداند و ازآن جمله است علم به تفصیل مرگ وشهادت خود با جمیع جزئیات آن واین مسئله هیچ گونه محذورى از راه عقل ندارد واز راه شرع نیز روایاتى است که هر یک از ائمه لوحى از جانب خدا دارد که وظایف خاصه وى در آن ثبت شده است ودر عین حال به حفظ ظواهر حال و راه ورسم زندگى ماموریت دارند واز اینجا پاسخ شبههاى که گاهى وارد مىکنند روشن مىشود و آن این است که اقدام نمودن به خطر قطعى عقلانى نیست، یعنى انسان به کارى که مىداند خطر قطعى و خاصه خطر جانى قطعى براى وى دارد به حکم عقل خود هرگز اقدام نمىکند پس چگونه متصور است امام که اعقل عقلاءاست به کارى که مىداند مرگ و شهادت او را در بردارد اقدام کند؟ اصولا انسان به کارى که خطر قطعى او را مىداند به اختیار خود اقدام نمىکند علاوه بر این امام چگونه مىتواند راضى شود که خود را به اختیار خود به دهان مرگ و نابودى اندازد وعالم انسانیت را از برکات وجودخود محروم سازد؟
اینکه گفته شده است ورود اختیارى به خطر قطعى و معلوم عقلانى نیست، براى این است که غالبا انسان هر کارى را براى بهرهبردارى خود انجام مىدهد و درنتیجه کارى را که مستلزم از بین رفتن ونابودى خود اوست انجام نمىدهد ولى اگر انجام گرفتن کار را مهمتر از بقاى زندگى خود تشخیص دهد ،حتما دست به کار زده، از نابودى خودش باک نخواهد داشت و براى اثبات این مطلب از نهضتها وانقلابها صدها مثال مىتوان پیدا کرد .شاهد زنده این مطلب واقعه کربلا و نهضت حسینى است. حالا فرض کنید اقدام سیدالشهدا وشهادت ایشان اختیارى نبود ولى اقدام هر یک از شهداى کربلا به مرگ قطعى که هیچ تردید نیست که آنان چند ساعت زنده ماندن امام را به زنده ماندن خود ترجیح مىدادند و مهمتر مىدانستندو لذا یکى پس از دیگرى شهد شهادت نوشیدند. از اینجا روشن مىشود که آنچه در شبهه گفته شد سخنى است بىپایه . خداى متعال در کلام خود در وصف حال فرعون وفرعونیان مىفرماید:”و جحدوابها واستیقنتها انفسهم “ معجزات و دعوت موسى را انکار کردند در حالى که یقین به صحت وحقانیت آنها داشتند. آنان به نص قرآن کریم به هلاکت قطعى خود در صورت کفر وانکار یقین داشتندولى با این همه اقدام کردند وهم روشن مىشود که آنچه در شبهه گفته شد که امام چگونه راضى مىشود که خود را اختیارا تسلیم مرگ کند وعالم انسانیت را از برکات وجودخود محروم سازد؟ گفتارى است بىسروته، زیرا چنانچه اشاره شد امام اهمیت شهادت خود را نسبت به ادامه حیات خود مىدانست و ترجیح مىداد یک نفر شیعه بلکه یک نفر مسلمان بلکه یک نفر انسان با شعور و با هوش نباید از آثار حیرت انگیز شهادت حسینى درعالم اسلام وبالاخص در جهان تشیع در این مدت چهارده قرن غفلت ورزد.
علاوه برآنچه گذشت اگر این شبههاى داشته باشد پیش از آنکه مثلا به سیدالشهدا وارد شودبه تقدیر خداوندى وارد است که چرا خداى تعالى براى امامى که دنیا باید از زندگىاش بهرهمند شود شهادت مقدر فرمود و خون پاکش به زمین ریخته شد؟
آیا این شبهه پاسخى جز این دارد که بگوییم خداى تعالى حکیم على الاطلاق است و کار بى حکمت ومصلحت نمىکند؟ تقدیر امام نیز مانند سایر تقدیرات اوخالى از حکمت نیست اگر چه ما حکمت و مصلحت آن را ندانیم. از طرفى امام مظهر حکومت خدا است و او هم هرگز کار بىحکمت و مصلحت نمىکند