شیفتگی به عبادات یاران امام حسین علیه السلام

شیفتگی به عبادات یاران امام حسین علیه السلام

منبع:ماهنامه ی دیدار آشنا
کربلا قصه عبادت و زهد و خلوت‌گزینی‌های تهی از معرفت یا گسسته از علم و تکاپوی مجاهدانه نیست. کربلا مجاهدات عابدانه و عبادت مجاهدانه است. عاشقان عرصه عاشورا، از سفر شبانه اشک و تهجد و استغاثه باز می‌گشتند و دل و لب متبرک به عبادت داشتند.
در توصیف شب عاشورا، گفته شده است «لهم دوی کدوی النحل بین قائم و قاعد و راکع و ساجد؛ زمزمه‌های شب عاشورا هم چون زمزمه کندوی عسل بود و آن شب را همگان به رکوع و سجود و قیام و قعود گذراندند» و اگر چنین نبود کربلا ، کربلا نمی‌شد. آن- که شب عظیم و روحانی و شکوهمند ندارد، روز بزرگ و حماسه‌گون و سترگ را نمی‌تواند رقم بزند. دوستان خدا، خورشیدهای خود را در شب می‌جویند و با توانی که از شب می‌یابند، شور و شگفتی روز را رقم می‌زنند که در توصیف اینان علی (علیه السلام) این‌گونه فرموده است که، زهاد‌اللیل و اسدالنهار.
وقتی غروب تاسوعا، دشمن به انگیزه حمله و شروع نبرد به خیمه‌ها نزدیک شد، امام، برادرش ابوالفضل‌العباس را به سمت دشمن فرستاد تا شبی را امان دهند تا شب عشق‌بازی و استغاثه و عبادت را رقم زنند و دلیل این امان را این‌گونه بیان فرمود که من شیفته و دلباخته نماز و عبادت و زمزمه قرآنم؛ شیفته دعا و استغفار1.
پیران مجاهد کربلا، جوانان پاکباز و فداکار و نوجوانان و حتی کودکان کربلا عارف و عابدند.
ذکر، با نسیم نفس‌هایشان آمیخته است و عطر یاد دوست در پرنیان لحظه‌هایشان پیچیده است.
امام عاشورا فرزند کسی است که شبانگاه، عبادتش در نخلستان مدینه و کوفه همه عابدان را شگفت زده می‌کند. او پرورده دامانی است که در وصف عبادتش گفته‌اند: هرگاه در محراب عبادتش پیش چشم خدای بزرگ به عبادت برمی‌خاست، درخشش وجود او به درخشش ستارگان بر اهل زمین، آسمان و آسمانیان را روشن می‌کرد و خداوند به فرشتگان می‌فرمود: فرشتگان من به بنده من فاطمه- برترین بنده- بنگرید که پیش روی من ایستاده است و از خوف من وجودش لرزان است. او قلبش را در عبادت تقدیم کرده است. شما گواه باشید که پیروانش را از شعله سوزان جهنم رهایی و امان بخشیدم2.
یعنی هرکس چنین باشد جز بهشت نخواهد دید و کربلاییان، شیعه فاطمه‌اند. آنان نیز در پیشگاه محبوب، لرزان و هراسان به عبادت می‌ایستادند. عاشقانه زمزمه می‌کردند. وجود روشن آن‌ها، روشنی‌بخش‌آسمان بود و سرانگشت اشارت خدا به آنان که، ای فرشتگان من، خوب‌تر و زیباتر و دلباخته‌تر از اینان نمی‌توان یافت.
یاران حسین، قرآن‌شناس و قرآن پژوه و قاری قرآن بودند. اباعبدالله (علیه السلام)، بر بالین حبیب او را ختم کننده قرآن در هرشب می‌خواند. بُرَیر، قرآن شناس و سیدالقراء کوفه است. گفت‌و‌گوی صحابه با سپاه عمرسعد و انذار آنان، عمدتاً با آیات قرآن است. بُرَیر با دشمن خویش مباهله می‌کند و بدرقه یاران در لحظه شهادت با «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» است.
نیمروز داغ عاشورا «عمروبن‌کعب» (ابوثمامه صائدی)، هنگام نماز ظهر را مطرح کرد و تمنای برپایی نماز در غربت عاشورا به امامت اباعبدالله را.
امام در پاسخ فرمود: نماز را به یادآوری؛ خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. آری، اول وقت است از دشمن بخواه، اندکی جنگ را متوقف کند تا نماز خود را برپا کنیم3.
سعیدبن عبدالله و عمروبن قرظه‌کعبی پیش روی امام ایستادند و حریم نماز امام را پاسداری کردند و به شهادت رسیدند.
نقطه عطف کربلا، شب شکوهمند عبادت یاران است و نماز ظهر. همین شیفتگی به عبادت است که سخت‌ترین و تلخ‌ترین شرایط را آسان می‌کند. این رسم پروانه‌های عاشق است که پرسوختگان فروغ یار باشند و شیفتگان وصل. و عبادت پل این «رسیدن» است، و عاشورا، نمایشگاه روح‌هایی که از سفر عبادت برگشته و «شهادت» را بهمین دلیل، شیفته و بی‌تاب بودند.

غیرتمندی و صلابت:
کربلا، نمودگاه غیرت دینی است. تاریخ، مردان و زنانی چنین غیور به خویش ندیده است. در هنگامه افول غیرت دینی، بی‌حسی، سستی، تساهل و تسامح و بی‌تفاوتی و توجیه‌گری، علی‌رغم بی‌پشتوانگی اجتماعی، در نهایت نداشتن و حتی نتوانستن، نمایشی عظیم از تعهد و تقید و تعبد را به دیروز و امروز و هنوز و همیشه انسان بخشیدند.
غیرت دینی، میوه معرفت و محبت دینی است. ره‌آورد درک ضرورت امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در دفاع از حریم ارزش‌ها بایستگی‌ها و ایستادن درمقابل ناشایستگی‌هاست. مطالعه در تاریخ نیم‌قرن پس از پیامبر تا عاشورا نشان می‌دهد که تکاپوی عناصر کینه‌دوز و ستیزه‌کار با اسلام، ایجاد بی‌حسی، بی‌غیرتی دینی، حذف حساسیت‌ها، تغییر حساسیت‌ها و بی‌تفاوت‌سازی جامعه است. اگر در عصر پیامبر و سالهای آغازین پس از رحلت آن بزرگوار، مردم، کج‌روی‌ها را برنمی‌تابند، کوچک‌ترین انحراف‌ها را تذکر می‌دهند و در مقابل ناروایی‌ها می‌شورند و می‌خروشند، چند دهه بعد، آن چنان رخوتی حاکم می‌شود که چشم‌ها از کنار صحنه‌های گناه و خطا و انحراف به راحتی می‌گذرند و چه بسا،به دلیل سستی و رخوت، به توجیه نیز می پردازند تا چیزی به نام«مسؤولیت» دامنگیرشان نشود. خداوند در سوره مائده(آیات 79- 78)، بی‌تفاوتی را زشتکاری می‌نامد و بی‌تفاوتان را مستوجب لعن و سرزنش و مجازات: «کافران بنی‌اسراییل بر زبان داود و عیسی نفرین و لعنت شدند؛ این بدان دلیل بود که گناهکار و تجاوزگر بودند و از زشت‌کاری، هم دیگر را نهی نمی‌کردند. چه کار زشتی انجام می‌دادند!»
غیرتمندان باورمندی که برایمان و «راه» خویش پای فشردند هماره آماده هرگونه سختی، تنگنا و خطر در راه حق هستند. آنان در معرض موج‌های تبلیغی- خبر خطر زخم و ترور- هستند. برخی از این موج‌های تبلیغی را برمبنای شواهد قرآنی و تاریخی این گونه می‌توان برشمرد.
اتهام و نسبت‌های ناروا دادن: قرآن گواه است که پیامبران و اولیای الهی را ساحر، کاهن، شاعر، مجنون،مفتری و … خوانده‌اند.
تمسخر و استهزا: به صراحت قرآن و به شهادت تاریخ، نیشخند و ریشخند و به سخره‌گرفتن پیامبران و اولیای الهی در همه روزگاران رایج بوده است. نوح، موسی و پیامبر اسلام از آن جمله‌اند. خداوند در سوره حجر آیه 95 برای تسکین و آرامش پیامبر پس از استهزای دشمنان می‌فرماید: «انا کفیناک المستهزئین؛ ما تو را از شر ریشخندکنندگان کفایت و حمایت می‌کنیم»
تحقیر و شخصیت شکنی: حق‌گویان و حق‌پویان ممکن است نه تنها ارج و اجر نیابند که منزلت و پایگاه وجودی آنان نادیده گرفته شود و دشمن با خوارداشت آنان، جایگاهشان را در ذهن و ضمیر جامعه فروکشد و بشکند تا از اقتدار و نفوذشان بکاهد. تحقیر و شخصیت‌شکنی گاه با نفی و پنهان کردن و جلوگیری از طرح ویژگی‌ها و ارزش‌های شخص است وگاه با طرح فضلیت‌ها یا ناچیز دانستن یا نسبت ناروا به آن فضیلت دادن و به زبان دیگرمسخ حقیقت و واقعیت است.
انسان‌های غیور از چنین تهدیدها و تحقیرها و توطئه‌ها نمی‌هراسند و آهنگ حرکت خویش را کند نمی‌کنند. کربلا، جلوه‌گاه فوران غیرت در ازدحام سستی، رخوت، توجیه‌گری، بهانه‌جویی، حق‌گریزی و حقیقت پرهیزی است. همه در خویش خزیده‌اند، باطل می‌بیند و نمی‌خروشند، حق را می‌شناسند و با او نمی‌جوشند. شمشیرها یا در نیام خفته‌اند و یا رویاروی حق آخته و برکشیده‌اند. امام عاشورا فریاد می‌زند: «الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل‌لایتناهی عنه فلیرغب المومن فی لقاء‌الله محقا، فانی‌لا اری‌ الموت‌الا‌سعاده‌و‌لا الحیاه‌مع الضالمین‌الا برما.»
کوفه، مظهر بی‌فروغی غیرت دینی است وقتی سرهای هانی و مسلم به کوچه پرتاب می‌شود و رهگذران مات و سرد می‌گذرند و می‌بینند. کوفه قتلگاه غیرت است، وقتی تن پاک این دو شهید را درکوچه‌ها برخاک می‌کشند و مردمی که دیروز دعوت کردند و با شوری عجیب گرد مسلم حلقه زدند، می‌بینند و هیچ فریادی و شوری از جانی نمی‌جوشد.
فریاد زینب در غروب، اعلام مرگ غیرت است وقتی گودال و مقتل را می‌بیند و شمر را نشسته بر سینه فرزند پیامبر می‌نگرد و در دادگاه میدانفریاد می‌زند: «أما فیکم مسلم؟» و هیچ دستی به یاری برنمی‌خیزد.
در فرهنگ دینی، مرتکبان گناه و تماشاگران صحنه گناه برابرند. آن که گناه ببیند، اعتراض نکند، باز ندارد و بی‌تفاوت و خاموش نظاره‌گر شود با گناهکار و تبهکار یکی است. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «ای مردم، خشنودی و رضایت برعملی؛ یگانگی پاداش و کیفر را در پی دارد. ناقه ثمود را یک نفر بیشتر پی نکرد اما مجازات عذاب همه قوم را فراگرفت چرا که نوعی رضا و خشنودی و سکوت در جامعه بود. خداوند می‌فرماید: «شتر را پی‌کردند و پشیمان شدند. سرزمین آنان چون آهنی گداخته که در زمینی نرم فرود رود و به یک‌بار فریادی برآورد، فروکش کرد. همه به مجازات عمل و سکوتشان درمقابل ستم رسیدند»
کربلا و عاشورا، حماسه غیرت و خروش است. پاکان پارسا و غیرتمند، شوریده و عارف و عاشق همین‌که مظلومیت حق و گستاخی باطل را دیدند، نه سکوت کردند، نه توجیه کردند و نه به پرهیز و گریز تن دادند.
حتی وقتی امام، راه گشوده تا بروند و بیعت از همگان برداشت و سیاهی شب را پرده شرم و شتر راهوار خواند صبوران بصیر ماندند و نرفتند و گفتند «إنا علی نیاتّنا و بصائرنا» و این نمایش عظیم غیرت در هیچ جای تاریخ با این شکوه و عظمت، یافتنی نیست.
اگر صحنه روز عاشورا را با مدد تخیل و به گواهی و استناد تاریخ برای خود مجسم کنیم، حماسه غیرتمندی صحابه بیشتر چهره خواهد نمود.
آن سو، بیش از سی هزار مسلح با پشتوانه مستمر کمک‌های گوناگون از کوفه و دسترسی کامل به آب، این‌سو، حداکثر دویست نفر با کودک و زن، بدون پشتوانه نیرو، در محاصره کامل، در بمباران تبلیغاتی و با تردید ناپذیر بودن شکست(ظاهری نظامی)، کشته شدن، غارت و اسارت کودکان و زنان و با این همه مصیبت، نستوه و استوار و بشکوه.
غیرت، مصداق‌هایی شکوهمندتر از این نمی‌یابد که در نهایت عطش و محاصره و خطر، امان‌نامه بیاورند، اطمینان بدهند که اگر بروید هیچ تهدید و خطری نخواهد بود، با محبت و نرمش و آرامش به رفتن بخوانند و چهار غیرت رشید، عباس و عبدالله و عثمان و جعفر بگویند: لعنت بر این امان، ما را به رهایی و رفتن می‌خوانید و فرزند پیامبر را به کشتن تهدید می‌کنید. هرگز این منش و روش ما نیست.
این والاترین و بالاترین نمایش غیرت دینی است که نماز در قهقهه و تمسخر دشمن و در تیرباران- علی‌رغم امان- برگزار شود و یاران عاشق در چشمه چشمه خونی که بر تنشان می‌جوشید، آخ نگویند.
حماسه بی‌بدیل غیرت را در ساحل علقمه باید یافت که لبانی ترک‌بسته در‌آب، در نوشیدن بر امام تشنه و یاران عطش‌زده و کودکان منتظر پیشی و سبقت نگیرد.
اگر غیرت، نفرت طبیعی انسان از حضور دیگری در امر محبوب است4. کربلا تقدیم و تخصیص همه هستی به محبوب است. در کربلا بر دیوار دل همه عاشقان نوشته بودند: لیس فی الدار‌ غیره دیار.

پی‌نوشت‌ها:

1- انساب‌الاشراف، بلاذری، ج3.
2- بحارالانوار، ج43، ص64.
3- الکامل، معزالدین‌ابن‌اثیر، ج3، ص29.
4- مجمع‌البحرین، ج2، ص1347.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید