نظام قضایى امیر مومنان(علیه السلام) – (5)

نظام قضایى امیر مومنان(علیه السلام) – (5)

نویسنده: سید صمصام‏الدین قوامى

۲. تعزیرات
تعزیر به معناى تادیب‏[۱۰۶] و اصطلاحاً مجازاتى است که حد معینى ندارد و اجرا و اندازه آن به دست حاکم است.[۱۰۷] قبلاً با بخشى از تعزیرات در بحث حسبه آشنا شدیم. دایره تعزیرات نوعاً بر مرکزیت، حقوق الناس یا حقوق عمومى است که غیر از حدود خداست، مانند تکدى‏گرى که خسارت آن به عموم جامعه مى‏رسد، نه به شخص خاص و حدى براى آن معلوم نشده است.[۱۰۸] تعزیرات در نظام قضایى آن حضرت داراى ضوابط زیر بود:
الف) بر خلاف نظر عده‏اى، تعزیر اعم از ضرب بود. گاه حضرت اعلام عمومى یا خصوصى گناه را نوعى تادیب مى‏دانست؛[۱۰۹] بعضى را حبس مى‏کرد؛[۱۱۰] شاهد زور را با نیش مار تنبیه مى‏کرد[۱۱۱]و چه غریب و چه آشنا بود، در بازار مى‏چرخاند و حبس مى‏کرد.[۱۱۲] ب) تعزیرات حضرت چند نوع بود:
تعزیر مالى
گاهى دستور مى‏داد مال محتکران را آتش بزنند[۱۱۳] و امر مى‏کرد خانه کسانى که از اردوگاه او به معاویه پیوستند، منهدم شود.[۱۱۴] استاندار اصطخر را به جرم اختلاس جریمه کرد[۱۱۵] و کسى که عبد خود را شکنجه کرده بود، به اندازه قیمت عبد جریمه نمود.[۱۱۶] تعزیر بدنى
به مقدار کمتر از حد، تازیانه مى‏زد. از رسول خدا(صلی الله علیه و آْله و سلم) نقل مى‏کرد که تعزیر بدنى بیش از ده ضربه جایز نیست.[۱۱۷] ضرب تادیبى
تادیب کودکان با بیش از سه ضربه را، باعث قصاص ادب‏کنندگان مى‏دانست. البته تادیب در مقابل جرم نیست.[۱۱۸] ج) اگر مجرى تعزیرات بر اثر تعدى، باعث کشته شدن کسى مى‏شد ضامن بود و گرنه از بیت‏المال به ورثه، دیه پرداخت مى‏شد.[۱۱۹] یک بار قنبر سه ضربه بیش از حد مقرر زده بود که قصاص شد[۱۲۰] و دیه زنى که در اثر ترس از اجراى حد، سقط جنین کرده بود، از بیت المال یا توسط عاقله مجرى حد پرداخت شد.[۱۲۱] د) در تعزیرات مردم را سفارش به عفو مى‏کرد، مخصوصاً نسبت به صاحبان جایگاه اجتماعى و یا خود عفو مى‏کرد.[۱۲۲] ۳. حکم متهم
تمام آنچه در حدود و تعزیرات گفته شد، در صورت اثبات جرم بود، ولى اگر کسى متهم به‏جرم بود و هنوز مجرمیت او اثبات نشده بود، در نظام کیفرى و قضایى حضرت ضوابطى‏داشت:
الف) اجازه ضرب و تعزیر او داده نمى‏شد.[۱۲۳] ب) اقرار او تحت شکنجه و تعزیر، نافذ و شرعى نبود و گاه به متهم مى‏آموخت اقرارنکند.[۱۲۴] ج) گاه براى حفظ حقوق مردم، متهم را احتیاطاً بازداشت مى‏کرد که فرار نکند و سپس بدون تعزیر و به محض معلوم شدن حال، او را رها مى‏کرد، مخصوصاً متهمان به قتل را.[۱۲۵] اصولاً بناى او در تهمت بر عدم حبس بود، حتى در پاسخ یکى از یارانش که چرا توطئه‏گران را حبس نمى‏کند، فرمودند:
«اگر به صرف اتهام کسى را زندان کنم، زندانها پر مى‏شود. من کسى را بر تهمت نمى‏گیرم و بر ظن و گمان عقوبت نمى‏کنم و تا خلاف ظاهر نشود، مقاتله و مقابله نمى‏کنم».[۱۲۶] د) متهمان سیاسى را که امام مى‏دانست اطلاعاتى دارند و افشاى آنها باعث حفظ نظام و حقوق مسلمانان مى‏شود، حبس و تعزیر مى‏کرد.[۱۲۷] ه) کسانى را که به تجاوز حدود خدا متهم بودند، نه تنها حبس و تعزیر نمى‏کرد، بلکه بنا بر ستر و پوشش و عدم پذیرش اقرار آنها داشت.
۴. اجراى حد
در حال عصبانیتِ مجرى، مانع اجراى حد و تعزیر مى‏شد[۱۲۸] و خود یک بار در جنگ خندق در مقابله با عمرو بن‏عبدود این امر را نشان داد.[۱۲۹]

در شدت گرما و سرما حدود و تعزیرات جارى نمى‏شد.

اجراى حد مجروح و زخمى، به زمان سلامتى موکول مى‏شد.[۱۳۰] ضربات حد به طور مساوى به تمام بدن تقسیم مى‏شد، مگر صورت و نقاط حساس،[۱۳۱] و دستها براى کسى که ایستاده حد مى‏خورد و به دستهایش تکیه مى‏کرد.[۱۳۲] گاه زنان را نشسته حد مى‏زد و مردان را ایستاده.[۱۳۳] در اجراى حد رافت نشان نمى‏داد و مى‏گفت: اگر زانى عریان دستگیر شد، به شکل عریان و اگر با لباس یافت شد، با لباس حد بخورد.[۱۳۴] ۵. احکام زندان در نظام قضایى علوى
موائلى در کتاب «احکام السجون» زندان‏هاى حضرت را به: احتیاطى و استبرائى و حقوقى و جنایى تقسیم کرده است،[۱۳۵] زیرا حضرت گاه متهم به قتل را حبس مى‏کرد تا شرکاى جرم و دیگر متهمان را شناسایى کند (احتیاطى). گاه حکم مى‏فرمود بدهکار را حبس کنند و اگر افلاس او ثابت شد، او را آزاد مى‏گذاشت، تا مالى بیابد و دَین خود را بپردازد (استبرائى). گاه افرادى که مال یتیم را غصب کرده یا خیانت در امانت نموده بودند، زندانى مى‏کرد (حقوقى) و گاه کسانى را که در حال مستى، عربده و قمه‏کشى و ماجراجویى کرده و کسانى را کشته یا مجروح نموده بودند، زندانى مى‏کرد تا دیه بپردازند یا قصاص شوند (جنائى). برخى معتقدند زندانهاى حضرت با توجه به سیره ایشان نوعاً احتیاطى بوده است.[۱۳۶] حضرت در مواردى حبس ابد داشت.[۱۳۷] صاحبان افکار سیاسى را تا زمانى که محاربه نمى‏کردند، زندانى نمى‏کرد و به رفاهیات زندانها خوب مى‏رسید،[۱۳۸] حتى به قاتل خود شیر داد. زندانیان را براى تربیت دینى به نماز جمعه و نماز عید مى‏آورد؛[۱۳۹] البته در رفت و برگشت براى آنها محدودیت قائل مى‏شد.[۱۴۰] نویسنده کتاب «احکام السجون»[۱۴۱] مدعى است تارکان شوون دینى‏را در زندان با عصا تادیب مى‏کرد و مسامحه‏کاران در عبادت را تعزیر مى‏نمود. وى مدعى است عبادات شرعیه و آداب تهذیب و تعالیم قرآنى و قرائت و کتابت در زندانهاى امیرالمومنین رعایت مى‏شد. حضرت براى ملاقات و خلوت مردان زندانى با همسرانشان تمهیداتى مى‏اندیشید[۱۴۲] و مخارج زندانیان ثروتمند را با هزینه خودشان و زندانیان فقیر را از بیت المال تامین مى‏کرد.[۱۴۳]

پیشگیرى از وقوع جرم و اصلاح مجرمان

حضرت با شان هدایتى و ارشادى خویش، اقدام به تربیت و آموزش جامعه مى‏کرد و این را حق مردم مى‏دانست. او با تشویق مردم به برنامه‏هاى عبادى و تهذیبى و ایجاد رفاه اقتصادى و عدالت اجتماعى، زمینه هر نوع جرم را از بین مى‏برد، و اگر کسانى قابل اصلاح نبودند، مجازاتشان مى‏کرد. حتى اگر کسى مدعى بود حد و کیفر را نمى‏دانسته، تحقیق مى‏کرد آیا آیه حد مثلاً آیه قطع ید سارق بر او خوانده نشده است، که اگر خوانده نشده بود، حد نمى‏زد.
نوع کیفرها و تعزیرات و حدود و نظامى که در بحث کیفرها ارائه شد، عاملى پیشگیرانه و اصلاح‏گرایانه است و شدت آنها باعث مى‏شد هر کس بشنود، از ترس دنبال جرم نرود و یا اقرار نکند و اگر تعزیر مى‏شد یا حد مى‏خورد، برخورد عادلانه حضرت، باعث کینه آنها نمى‏شد، بلکه تشکر مى‏کردند و از اینکه از عذاب اخروى نجات یافته، خوشحال بودند. احکام زندانهاى حضرت برنامه اصلاحى و تربیتى داشت و بر رعایت شوونات دینى (نماز جمعه و جماعت و نماز عید) تاکید مى‏شد. حضرت به گونه‏اى قاطع و سریع اقامه حد و کیفر مى‏کرد که نوبت به زندان نرسد؛ زندانى که بعضى صاحب‏نظران، مانند نویسنده کتاب «تشریع جنایى اسلام» مفاسد فراوانى براى آن شمرده‏اند که بیش از مصالح آن است.[۱۴۴]

پی‌نوشت‌ها:

[۱۰۶]. صحاح اللغه، ج‏۲، ص‏۷۴۴.
[۱۰۷]. شرائع‏الاسلام، ج‏۴، ص‏۱۴۷.
[۱۰۸]. آیین دادرسى کیفرى، ص‏۱۹۶.
[۱۰۹]. غرر و درر، ج‏۴، ص‏۷۳، ح‏۵۳۴۲.
[۱۱۰]. تهذیب، ج‏۱۰، ص‏۴۸، باب حدود الزنا، ح‏۱۷۵.
[۱۱۱]. وسائل، باب ۱۵، از ابواب شهادات، ح‏۳.
[۱۱۲]. همان.
[۱۱۳]. معالم القربه، ص‏۱۹۴؛ سنن ابى‏داود، ج‏۱۰، ص‏۴۷۰.
[۱۱۴]. وقعه صفین، ص‏۶۰؛ شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج‏۳، ص‏۱۷۶ و ج‏۲، ص‏۱۱۸؛ مستدرک، باب ۲۴، از ابواب کیفیت حکم، ح‏۶.
[۱۱۵]. نهج‏البلاغه، نامه ۷۱.
[۱۱۶]. وسائل الشیعه، باب ۳۷، قصاص النفس، ح‏۵.
[۱۱۷]. مستدرک الوسائل، باب ۶، از ابواب بقیه الحدود، ح‏۳.
[۱۱۸]. وسائل الشیعه، باب ۸، از ابواب بقیه الحدود، ح‏۳.
[۱۱۹]. همان، باب ۳۰، موجبات ضمان، ح‏۱.
[۱۲۰]. همان، ابواب مقدمات حدود.
[۱۲۱]. همان، موجبات ضمان، ح‏۱ و ۲.
[۱۲۲]. نهج‏البلاغه، حکمت ۱۹؛ غرر و درر، حدیث ۶۸۱۵؛ شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج‏۱، ص‏۲۳.
[۱۲۳]. وسائل الشیعه، باب ۴، از ابواب قصاص النفس، ح‏۱.
[۱۲۴]. مستدرک الوسائل، باب ۱۰، از ابواب دعوى القتل، ح‏۱؛ سنن بیهقى، ج‏۶، ص‏۵۶.
[۱۲۵]. غارات، ج‏۱، ص‏۳۳۷.
[۱۲۶]. همان، ص‏۳۷۱.
[۱۲۷]. سیره ابن هشام، ج‏۴، ص‏۴۱.
[۱۲۸]. مستدرک، باب ۲۳، از ابواب مقدمات حدود، ح‏۳.
[۱۲۹]. همان، ح‏۵.
[۱۳۰]. وسائل الشیعه، باب ۱۳، مقدمات حدود، ح‏۴.
[۱۳۱]. سنن بیهقى، ج‏۸، ص‏۳۲۷.
[۱۳۲]. همان، ص‏۳۲۶.
[۱۳۳]. مستدرک، باب ۹، از ابواب حد زنا، ح‏۳.
[۱۳۴]. همان.
[۱۳۵]. احکام السجون، ص‏۱۲۸ ۳۰، به نقل از دراسات فی ولایه الفقیه، ج‏۲، ص‏۴۵۷.
[۱۳۶]. دراسات فی ولایه الفقیه، ص‏۴۴۶.
[۱۳۷]. همان، ص‏۵۳۳.
[۱۳۸]. وسائل الشیعه، باب ۳۲، از ابواب جهاد عدو، ح‏۲.
[۱۳۹]. همان، از ابواب کیفیه الحکم، ح‏۲.
[۱۴۰]. مستدرک الوسائل، باب ۱۷، از ابواب صلوه جمعه، ح‏۲.
[۱۴۱]. احکام السجون، ص‏۱۲۴.
[۱۴۲]. مستدرک الوسائل، باب ۶، از کتاب حجر، ح‏۳.
[۱۴۳]. خراج، ابو یوسف، ۱۵۱ ۱۴۶؛ احکام السجون، ص‏۱۲۵.
[۱۴۴]. تشریع جنایى اسلامى، ج‏۱، ص‏۴۲ ۷۳۰، به نقل از دراسات فی ولایه الفقیه، ج‏۲، ص‏۴۴۲ ۴۳۹.

منبع:www.lawnet.ir

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید