نویسنده: دکتر محمدصادق غلام جمشیدی
نوع سوم: اسراف در قدرت طلبی
اسراف در قدرت طلبی به معنی برتری جویی و استکبار و استثمار است که به تبهکارانی که ظلم و فساد را از حد می گذارنند مسرف گفته می شود. (1)
زیرا وقتی روحیه استکبار و طغیان در وجود انسان ریشه دواند، با سرعت و شتاب وصف ناپذیری به سوی زندگی همراه با اسراف و تبذیر پیش می رود. این حرکت معلوم دو امر است.
الف) حالت بی نهایت طلبی انسان
ب) انگیزه، تحمل استکبار و حاکمیت خود بر دیگران
بر اساس امر اول، از آنجا که انسان موجودی مرزنشناس و مطلق گراست، طالب قدرت و امکانات بی شمار و بی حد و مرز است و لذا همین که خود را در مسیر وصول تمنیات خویش یافت و امکان بهره وری هر چه بیشتر را برای خویش پیدا کرد، بر اساس همان روح افزون طلبی، به سوی برخورداری از یک زندگی غرق در رفاه و آمیخته با اسراف و تبذیرهای بی حساب حرکت می کند.
بر اساس امر دوم، مستکبر و نظام استکبار از این جهت که دوام قدرت و سلطه خود بر جامعه و تسلیم بودن توده های مردم در برابر خویش را هر چه با شکوه تر جلوه دادن دستگاه حاکمیت وامکانات و برخوداری های بیش از حد خویش می داند، کوشش بی امانی را در جهت بلعیدن ثروت مردم و جذب آن به هزینه های کاخ سزای و تجملات رویایی و اسراف و تبذیرهای بی پایان خویش، آغاز و تعقیب می نماید، و به این عمل در جهت تحکیم موقعیت خود در بین مردم سخت احساس نیاز می کند. در قرآن کریم به آن جا که فرعون در مقام تثبیت و تضعیف حضرت موسی علیه السلام، به اظهار قدرت و امکانات خویش می پردازد، این چنین آمده است:
«و نادی فرعون فی قومه قال یا قوم الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی افلا تبصرون ام انا خیر من هذا الذی هو مهین و لا یکاد یبین فلولا القی علیه اسوره من ذهب او جاء معه الملائکه مقترنین فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین»(2)
و فرعون در (میان) قوم خود ندا در داد (و) گفت:«ای مردم (کشور) من، آیا پادشاهی مصر و این نهرها که از زیر (کاخ های) من روان است از آن من نیست؟ پس مگه نمی بینید! آیا (نه) من از این کس خود بی مقدار است و نمی تواند درست بیان کند بهترم؟ پس چرا بر او دست بندهایی زرین آمیخه نشده؟یا با فرشتگانی همراه نیامده اند؟پس قوم خود را سبک مغز یافت(و آنان را فریفت) و اطاعتش کردند، چرا که آنها مردمی منحرف بودند.
در آیات دیگر قرآن، فرعون با صفت«مسرف» معرفی شده است و این صفت پس از ذکر استکبار ورزی و برتری طلبی او بیان گردیده است.
… و ان فرعون لعان فی الارض و انه لمن المسرفین (3)
و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برتری جوی و از اسرافکاران بود.
نوع چهارم:اسراف در امور جنسی
یکی از مصادق اسراف، خروج از حد اعتدلال در امور جنسی است و از آنجا که قوم لوط عمل جنسی با زنان را ترک گفته و به مردان اکتفا می کردند تجاوز و انحراف از قانون فطرت است و قرآن کریم آن را اسراف نامیده است. (4)
(و لوطا اذقال لقومه اتاتون الفاشحه ماسبقکم بها من احد من العالمین انکم لتاتون الرجان شهوه من دون النساء بل انتم قوم مسرفون)(5)
ولوط را (فرستادیم) هنگامی که به قوم خود گفت:«آیا آن کار زشت (ی) را مرتکب می شوید، که هیچ کس را جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟شما از روی شهوت، به جای زنان با مردان در می آمیزید، آری، شما گروهی تجاوز کارید. علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق می گوید:
مراد بفاحشه عمل لواط است؛ به دلیل اینکه در آیه بعد می فرماید:اتاتون الرجال شهوه پس ایتان رجال بقرینه کلمه «شهوه» و همچنین بقرینه:
«من دون النساء» کنایه می شود از عمل نامشروع با مردان.
و از آیه فوق به خوبی برآید که این عمل زشت، از نظر تاریخی به قوم لوط منتهی می شود تا به صورت یک سنت قومی درآمد و عامه مردم مردم بدان مبتلا شدند و زنها را ترک گفتند و راه تناسل را ترک کرده اند. (6)
به علاوه فحشا تنها میان مردان آنان شایع نبود زیرا اگر چنین بود و زنان از فحشاء بری بودند با توجه به اینکه حضرت لوط(ع) به راه فطرت و سنت خلقت که پیوند زن و مرد با یکدیگر است دعوت می کرد باید عده ای از زنها از او پیروی می کردند و برگرد او جمع می شدند و طبعا به او ایمان می آوردند. ولی هیچ مطلبی در این باره در کلام خدا ذکر نشده است.
این نکته تصدیق مطلبی است که در اخبار ماثوره آمده اکه فحشا در بین قوم شایع بود و مردها به لواط با مردها و زنها بسحق با زنها اکتفا می کردند. «و فی ذالک تصدیق ما تقدیم فی الاخبار الماثوره ان الفحشا شاعت بینهم و اکتفی الرجال باللواط، و النساء بالنساء بالسحق»(7)
درمان و راه های نجات از بیماری اسراف
یکی از عوامل مهم، در برابر آثار شوم اسراف دولتی، برنامه ریزی صحیح و قاطع و نظارت دست اندرکاران با همکاری کارکنان و کارمندان، مجموعه ذیربط می باشد. در این صورت است که می توان با برنامه ریزی کارشناسانه و مسئولانه و وسیع با پدیده شوم اسراف دولتی پیکار کنیم یا دست کم از بخش مهم آن جلوگیری نماییم. و در موارد اسراف شخصی نیز علاوه بر برنامه ریزی و احساس مسئوولیت به عنوان وظیفه شرعی در ترک حرام، عوامل و اهرم هایی لازم است که انسان را به طور طبیعی و آسان، رو در روی اسراف قرار می دهد، و او را از مهلکه بلای خانمانسوز اسراف نجات بخشد.
این عوامل هر کدام نقش به سزایی در بازدارندگی انسانی از اسراف، و تقویت اراده انسان برای پرهیز قاطع از اسراف و تبذیر خواهد بود، که جا دارد به شرح کوتاه هر یک بپردازیم:
1 ـ تفکر و سنجش
2 ـ زهد و پارسایی
3 ـ تقدیر و اندازه گیری معیشت
4 ـ شکر و راضی بودن به رضای خدا
نتیجه تحقیق
با دقت در تعالیم درخشان اسلام، در می یابیم که خداوند زندگی انسان ها را بر پایه «عدل»و «اعتدال» و توازن و تعادل قرار داده و آن را بر اساس عدم تجاوز و تعدی به حدود الهی و حقوق دیگران و پرهیز از «اسراف» و زیاده روی بنا نهاد، و به همین دلیل، راه «میان روی»و اقتصاد و قناعت و اعتدال و دوری از افراط و تفریط و پرهیز از اسراف و زیاده روی را تاکید و توصیه نموده و هرگونه اسراف و خروج از عدل و اعتدال و نیز حیف و میل و اتلاف و تضییع نعمت ها و زیان رساندن به اموال عمومی و بیت المال و ثروت های الهی و طبیعی را، شدیدا منع و نهی و مذمت و نکوهش نموده و حرام دانسته است و با اسراف کاری مسرفین و فسادهای آنان مبارزه کرده و می کند.
بنابراین، از نظر اسلام که دین عدالت و امانت و حق است، اسراف کاری و صرف مال در راه بیهوده و هوی و هوس ناحق به هر اندازه و از هر کس و در تمام شرایطی زمانی و مکانی و در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، ممنوع و حرام و زشت و ظلم و ستم و خیانت است و شدیدا نهی و جلوگیری شده است.
همچنین در قرآن کریم و احادیث موضوعاتی هست که ممکن است تحت عنوان اسراف قرار گیرد. ولی نه از جهت «اتلاف و تضییع مال» بلکه از آن رو که از مصادیق اتلاف نعمتند و غالب و یا تمامی آنها جنبه های اخلاقی و یا حقوقی و… دارند. که دقت و تامل در آنها بسیار لازم و ضروری و آموزنده است.
بر همین اساس موضوع اسراف را در دو فصل اسراف مالی و اسراف در غیر مال مورد بحث و بررسی قرار دادیم.
منابع:
1)قرآن کریم، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، تهران، 1376.
2)اسلام پزشک بی دارو، احمد امین شیرازی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1373 ش.
3)اصول من الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی، چاپ دار الکتب الاسلامیه.
4)انوار البهیه، شیخ عباس قمی، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1417ق.
5)انور نعمانیه، سید نعمت الله موسوی جزایری، مطبعه شرکت، چاپ تبریز، 1378 ش.
6)بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، موسسه الوفاء، چاپ سوم، بیروت، 1403 ق.
7)تفسیر ابوالفتوح رزای، حسین بن علی بن محمد بن الخزای النشابور، مشهد، انتشارات آستان مقدس رضوی، 1371ش.
8)تفسیر کبیر، فخر رزای، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1415ق.
9)تفسیرنورالثقلین، عبدالعلی بن جمعه الحویزی، المطبعه العلمیه، قم، 1383ق.
10)تحف العقول، ابی محمد الحسن بن علی بن الحسین شعبه الحرانی، تصحیح و ترجمه علی اکبر غفاری، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، 1400ق.
11)التتفیح فی شرح العروه الوثقی، میراز علی تبریزی، دارالهادی للمطبوعات، قم، چاپ دوم، 1410.
12)تحریر الوسیله، امام خمینی، مطبعه الاداب، نجف، 1390ق.
13)التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، چاپ اول قم، 1360
14)تفسیر نمونه ناصر مکارم شیرازی، دار الکتاب الاسلامیه،چاپ 7 تهران 1373
15)تفسیر در المنثور، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، انتشارات اسلامیه، سال 1377 ش.
16)التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن الحسن الطوسی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1385ق.
17)تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش، افست المکتبه الاسلامیه، تهران.
18)ترتیب کتاب العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی، چاپ دارالاسوه.
19)جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1981م.
20)الجامع لا حکام القرآن، محمد بن احمد القرطبی، منشورات دارالکتب المصریه، القاهره، 1369ق.
21)جامع البیان، ابن جریز طبری، دارالفکر، بیروت، 1415ق.
22)جهان مسلح جهان گرسنه، ویل برانت، ترجمه هرمز همایون پور، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1366ش.
23)الحدایق الناظره، یوسف بن احمد بن عصفور البحرانی، مکتبه الآخوندی، قم.
24)الحیاه، محمد رضا حکیمی، مکتب نشر الثقافه الاسلامیه، 1399 ق.
25)خصال، شیخ صدوق، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران.
26)ذکری الشیعه، محمد بن مکی العاملی، چاپ موسسه آل البیت علیهم اسلام، قم.
27)رجانجاشی،علی بن العباس النجاشی، مکتبه الداوری، قم، 1398 ق.
28 ) روزنامه ایران، سال 1379 ش.
29) روزنامه همشهری، سال دهم.
30) روزنامه رسالت، سال 1368.
31) روزنامه کیهان، سال 1383 ش.
32) سفینه البحار، محدث قمی، چاپ قدیم، کتابخانه سنایی.
33) شاخص های اساسی اقتصاد اسلامی، سید محمد باقر صدر، ترجمه فخر الدین شوشتری.
34) شرایع الاسلام، جعفر بن الحسن ( محقق حلی )، بتحقیق عبدالحسین محمد علی، چاپ اول، بیروت، 1289 ق.
35) صحیفه سجادیه، مترجم حسن ثفقی تهرانی، انتشارات اسلامی، تهران.
36) الصحاح، اسماعیل بن حماد الجواهری، دارالعلم للملایین.
37) طب در قرآن، دکتر عبدالحمید، دکتر احمد قرقوز ، ترجمه علی چراغی.
38) عوائد الایام، احمد بن محمد مهدی النراقی، چاپ سنگی.
39) عروه الوثقی، سید محمد کاظم یزدی، دارالکتب اسلامیه.
40) غررالحکمور درالکم، عبدالواحد آمد، ترجم محمد علی انصاری، تهران.
41) فلسفه احکام، احمد اهتمام،چاپخانه اسلام، رفسنجان، 1344 ش.
42) القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیه، امام ابی عبدالله محمد بن مکی العاملی (شهید اول ) تحقیق.
43) القرآن و العلم الحدیث، عبدالرزاق نوفل، درالکتاب العربی، بیروت 1404 ق.
44) کشف الغطاء، شیخ جعفر الکبیر ( کاشف الغطاء ) چاپ انتشارات مهدوی، بی تا .
45) کامل الزیارات،جعفر بن محمد بن قولویه، المطبعه المرتضویه، نجف، 1356ق .
46) لسان العرب، محمد بن مکرم بن منظور، چاپ دارالفکر، بی تا.
47) معجم مفردات الفاظ القرآن الکریم، الحسین بن محمد ( الرغاب الاصفهان ) مکتبه تضویه، نجف.
48) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن الطبرسی،چاپ دار احیاء التراث العربی، بیروت.
49) مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری طبرسی، چاپ موسسه آل البیت، قم.
50) مکارم الاخلاق، رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل طبرسی، چاپ ششم، موسسه الاعلمی، بیروت، 1392 ق.
51) مستند الشیعه، احمد بن محمد بن مهدی ( الفاضل النراقی ) موسسه آل البیت، قم.
52) المسالک الافهام، زین العابدین العاملی، دارالمهدی، قم.
53) المیزان فی تفسیر القرآن ، سید محمد حسین طباطبایی، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، تهران، 1394 ق.
54) مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی، مطبعه الحدریه، نجف، 1376 ق.
55) المحاسن، احمد بن محمد خالد البرقی، تصحیح و تعلیق سید جلال الدین حسنی، دارالکتب الاسلامیه.
56) النهایه فی غریب الحدیث و الاثر المبارک بن محمد الجزری ( ابن اثیر )،چاپ مکتبه الاسلامیه.
57) وسائل الشیعه، محمد بن حسن الحرالعاملی، چاپ موسسه آل البیت، قم.
58) نهایه الاحکام، حسن بن یوسف ( علامه حلی )، موسسه آل البیت، قم.
59 ) ناسخ التواریخ، میرزا محمد تقی سپهر، تصحیح محمد باقر بهبودی، کتابفروشی اسلامیه، 1346 ش.
60 ) نهج البلاغه، صبحی صالح، دارالکتاب البنان، پاچ اول، بیروت، 1387 ق.
پی نوشت ها :
1. لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ص 386 و الفرط؛ الظلم و الاعتداء، ترتیب کتاب العین خلیل بن الفراهیدی، ج 2، ص 1287 واژه «علو» یقال: علامک فی من المسرفین لا یعدل فیما یحکم و یجاوز الحد فی الظلم و التعذیب.
2. سوره زخرف (43)، آیات 51 ـ 54.
3. سوره یونس (10)، آیه 83.
4. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص 191، تفسیر نمونه، ج 6، ص 243 ـ 244. منهج الصادقین، ملا فتح الله کاشانی، مجلد 3و 4. ص 64. تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 14، ص 169.
5. سوره زخرف (43)، آیات 51 ـ 54.
6. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 8، ص 191.
7. تفسیر المیزان، طباطبایی، ج 10، ص 369.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15