نویسنده: فاطمه نادعلی
کارشناس ارشد فلسفه اخلاق
اعتدال به عنوان یک اصل قرآنی در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و تمامی فعالیت های سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مطرح است. این اصل قرآنی که منطبق با فطرت و عقل خداداد است اسباب رشد و کمال یابی انسان را رقم می زند ولی افراط و تفریط موجبات سقوط انسان را فراهم می آورد در این مقاله اعتدال در قرآن و روایات مورد تأکید قرار گرفته و قلمرو آن در امور فردی مانند (فعالیت های عبادی، فعالیت های بدنی، فعالیت های معیشتی و رفتاری) و امور اجتماعی مانند (دوستی ها، دشمنی ها، دفاع و اعلام مواضع و معاشرت با مردم) مطرح گردیده است و آنگاه افراط و تفریط ریشه یابی گردیده است. همچنین اسراف به عنوان نوعی افراط و تجاوز از حد از منظر قرآن و روایات موجب بررسی و نکوهش قرار گرفته است.
مقدمه:
اعتدال و میانه روی، همان گونه که از نامش پیداست، به معنای پیمودن و گزینش راه میانه و وسط و عدم تمایل به دو طرف افراط و تفریط می باشد. این واژه در منابع اسلامی، با الفاظی مانند «قصد» (1)، «اقتصاد» (2)، «وسط» (3)، استعمال شده است. با پژوهشی ژرف و عمیق می توان دریافت، همان گونه که اصل توحید در تار و پود احکام و مقررات اسلام و آیات و روایات و سیره ائمه (ع) پیچیده شده، اصل اعتدال نیز در تشریع احکام لحاظ گردیده است. قرآن کریم، امت اسلام را امت میانه و وسط می نامد و می فرماید: «وکذالک جعلناکم اُمتاً وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا»؛ (4)
و این چنین شما را امتی میانه (معتدل) ساختیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر (ص) هم بر شما گواه باشد.
معنای آیه بالا این است که در آیین اسلام، هیچ گونه افراط و تفریط وجود ندارد و مسلمانان برخلاف سایر فرقه ها، از مقرراتی پیروی می کنند که قانونگذار آن، به تمام نیازهای فطری بشر آگاه بوده و همه جهات زندگی جسمی و روحی او را در نظر گرفته است. اصل اعتدال، که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانی شده است، در زندگی پر برکت پیامبر (ص) و ائمه هدی علیهم السلام و در کلیه اعمال و رفتارشان به روشنی دیده می شود. آنان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانه روی خارج نشدند. سیره ی رسول خدا (ص) در همه وجود، سیره ای معتدل بود.
همان طوری که حضرت علی(ع) در مورد آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد»؛ (5) رسول خدا، سیره و رفتارش میانه و معتدل بود.
رسول خدا (ص) در رفتار فردی، در خانواده و اجتماع، در ادارهی امور و سیاست، در رویارویی با دشمنان و حتی در میدان نبرد، اعتدال را پاس می داشت و از افراط و تفریط در هر کاری پرهیز می کرد و تأکید فراوان داشت که امتش از او پیروی کنند و در زندگی میانه روی پیشه سازند. از این رو، می فرمود: یا ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیکم بالقصد؛ (6) ای مردم! بر شما باد به میانه روی، بر شما باد به میانه روی، بر شما باد به میانه روی.
متأسفانه، بیشتر افراد و بسیاری از جوامع، در حیات خود فاقد این اصل بوده و هستند. از این رو، یا به دامن افراط افتاده، و یا در تفریط غلتیده اند و از مسیر صحیح و طریق کمال و هدایت خارج شده اند. ریشه بسیاری از انحرافات فردی و اجتماعی را می توان در عدم رعایت اصل اعتدال جست.
اصولا شأن عقل، اعتدال است و شأن جهل، عدم اعتدال، یعنی انسان عاقل انسانی متعادل است و انسان جاهل غیر متعادل. حضرت علی (ع) در مورد انسان جاهل همین شأن را بیان می فرماید: «لا تری الجاهل الا مفرطا أو مفرطا»؛ جاهل را نمی بینی، مگر اینکه یا افراط می کند و یا تفریط. (7) طرح موضوع نکوهش اسراف بدان جهت است که یکی از شاخه های خروج از اعتدال، اسراف است. اسراف دارای معنی عامی است و هر گونه افراط حتی افراط در انفاق را شامل می شود. راغب اصفهانی در مفردات در معنی اسراف آورده است: (السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله انسان) اسراف هر گونه زیاده روی و تجاوز از حد اعتدال در هر کاری است که انسان آن را انجام می دهد. در قرآن و روایات اسراف و نکوهش آن به طور وسیع و با تعبیرات گوناگون مطرح شده است. مانند اسراف در خوردن و آشامیدن، اسراف در انفاق، اسراف در قصاص، اسراف در امور جنسی، اسراف در امور یتیمان، اسراف در قدرت طلبی، اسراف در سرپیچی از فرمان الهی، اسراف در تکذیب پیامبران. آیات قرآن و روایات معصومین با شدیدترین تأکیدها از اسراف نهی نموده اند. در این مقاله پس از طرح موضوع اعتدال و قلمرو آن، اسراف و نکوهش از آن را از منظر آیات و روایات مطرح شده.
قلمرو اعتدال و میانه روی در اسلام:
اعتدال و میانه روی در قلمرو اسلام، قلمرو وسیعی دارد و در همه جا به عنوان یک اصل خلل ناپذیر اسلامی مطرح می گردد و ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، عقیدتی را از جزئی ترین تا مهم ترین موضوعات در برمی گیرد. ابعاد گوناگون «میانه روی» در اسلام که به صورت اشاره بیان می شود، عبارت است از:
1-اعتدال در امور فردی
اسلام اعتدال را در زمینه امور فردی و شخصی اعم از عبادت، گفتار، رفتار و…منظور داشته و بر آن تأکید می ورزد که امور ذیل به عنوان نمونه ذکر می شود؛
-الف) اعتدال در عبادت؛
با این که عبادت از شریف ترین معقولات محسوب می شود، اسلام اعتدال و میانه روی در آن را امری مهم منظور داشته است. رسول اکرم (ص) می فرماید:
«ان هذا الدین متین فأوغلوا فیه برفیق و لا تکروهوا عبادت الله الی عبادالله فتکونوا کالراکب المنبت الذی لا سفرا قطع و لا ظهرا أبقی»؛ (8)
این دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار درمانده ای باشد که نه مسافت پیموده و نه مرکبی به جا گذاشته است (به سبب زیادی سرعت مرکبش در میان راه از رفتن بازمانده و خودش هم به مقصد نرسیده است).
آنان که اندازه نمی شناسند و در هر امری زیاده روی یا کوتاهی می کنند، به مقصد نمی رسند، دینداری نیز اعتدال می طلبد و برای سیر دادن آدمیان به مقاصدی که دین مشخص کرده است، باید استعداد و مرتبه وجودی آنان و اصل تدرج در تربیت رعایت گردد.
بسیاری از والدین و مربیان، اصل (اعتدال در عبادت) را رعایت نمی کنند و نه تنها از تلاش خود نتیجه ای نمی گیرند، بلکه گاهی رفتارشان سبب واکنش و نتایج منفی می شود. در آموزش تعالیم اسلامی به فرزندان، شرط اساسی رعایت اعتدال و ملایمت است؛ زیرا زیاده روی در عبادات و تحمیل آن بر دیگران، رویگردانی آنان را از عبادت و دین، در پی خواهد داشت. این گونه افراط ها، هم برای افراط کننده و هم برای کسانی که ناظر این گونه روش ها هستند، زیان آور است.
برای افراط کننده مضر است، زیرا روش افراطی قابل دوام نیست و دیر یا زود خسته می شود و از زیر بار وظایف اصلی هم شانه خالی می کند. برای ناظران زیان بخش است، زیرا آن ها را از گرایش به مذهب و پذیرش تکالیف دینی باز می دارد و آن ها گمان می کنند که اگر کسی بخواهد بنده خدا باشد و به وظایف دینی قیام کند، باید از زندگی خود دست بکشد و خود را از هر نوع کار و لذت و آرامش محروم سازد تا بتواند مسلمان باشد و وظیفه شناس.
ولی اگر مردم ببینند که مسلمانان، هم به امور زندگی خود می رسند و هم به عبادت و وظایف دینی، بدون تردید به سوی مذهب گرایش پیدا می کنند و به سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت نایل می شوند. ناگفته روشن است که تندروی در عبادت، کسانی را شامل می شود که غیر از انجام عبادات واجب، آن قدر به عبادات استحبابی می پردازند که زندگی آنان فلج می شود و از کار و زندگی و سایر وظایف باز می مانند و این طبقه در جامعه معاصر کمتر دیده می شوند و متأسفانه اکثریت مردم (خصوصاً اقشار جوان با سرگرمی ها و حربه هایی که استعمارگران تدارک دیده اند)، در امر عبادات، گرفتار واماندگی هستند تا جائیکه حتی به انجام عبادات واجب نیز توجه نمی کنند.
ب) اعتدال در راه رفتن:
با این که به حسب ظاهر، راه رفتن، مسأله جزئی و پیش افتاده ای است، اما قرآن اعتدال را در همین مورد، مورد توجه قرار داده و می فرماید: «واقصد فی مشیک». (9)در راه رفتن میانه رو باش.
در جای دیگر اولین نشانه عبادالرحمن (بندگان خاص الهی) را تواضع در راه رفتن می داند و می فرماید:
«وعبادالرحمن الذی یمشون علی الارض هونا»؛ (10)
بندگان شایسته خدا کسانی هستند که روی زمین با تواضع راه می روند.
ج) اعتدال در سخن گفتن:
سخن و بیان از نعمت های بزرگ الهی و مهم ترین عامل نقل و انتقال مکنونات ضمیر آدمی است که خداوند آن را مایه امتیاز انسان از موجودات دیگر قرار داده است. و می فرماید:
«الرحمن*علّم القرآن*خلق الانسان علمه البیان»؛ (11)
خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود. انسان را آفرید و به او بیان را آموخت.
با این حال، اگر حرف زدن از حد اعتدال خارج شد و به پرگویی مبدّل گشت، به جای نعمت، نقمت خواهد شد. از این رو، دانشمندان علم اخلاق در غیر موارد ضروری، سکوت را اُولی از کلام می دانند. حضرت علی (ع) می فرماید: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل»؛ (12) سخن گفتن مانند داروست؛ کم آن نفع می رساند و زیاده روی در آن کشنده و مهلک است. باز آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «من کثر کلامه کثر خطاؤه»؛ (13)
کسی که بسیار سخن می گوید، خطا و اشتباهش بسیار خواهد بود.
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر (14)
بنابراین، سخن باید عاقلانه، حکیمانه، سنجیده، و دور از افراط و تفریط باشد تا انسان در گرداب زیان های اخلاقی و اجتماعی گفتار فرو نیفتند.
د) تعادل در خوراک:
مسأله خوردن و آشامیدن نیز از مسائلی است که بسیاری از مردم درباره ی آن دو، گرفتار افراط و تفریط می شوند، و البته افراط آن بیشتر است. تردیدی نیست که انسان برای زنده ماندن، احتیاج به غذا دارد تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. ولی مطلب مهم این است که مقدار غذای مورد احتیاج یک انسان چقدر است و آیا زیاده روی در غذا به سود او است یا به زیان او؟
امام رضا (ع) می فرمایند؛ بدان که بدن انسان همانند زمین پاکیزه ای است که برای آباد کردن آن، اگر اعتدال در آن رعایت شود آب به مقدار لازم به آن داده شود نه آن اندازه که زمین زیر آب غرق شود و نه آن اندازه کم که تشنه بماند، چنان زمین، آباد می شود و محصول فراوانی می دهد. وی اگر از رسیدگی صحیح غفلت شود، آن زمین فاسد و تباه می گردد. بدن انسان نیز چنین است. با توجه و مراقبت در خوردنی ها و نوشیدنی ها، بدن سلامت و صحت می یابد و نعمت و عافیت را به دست می آورد. (15)
در زمان هارون الرشید، خلیفه عباسی، یک پزشک نامدار مسیحی در بغداد زندگی می کرد که او را بختیشوع می نامیدند. روزی این پزشک از دانشمند معاصر خود، به نام واقدی، پرسید: آیا در قرآن شما، درباره طب هم چیزی هست؟ واقدی گفت: آری، یک جمله کوتاه «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» (16) که خداوند در این آیه به مسلمانان دستور می دهد: از خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده کنند ولی در خوردن و آشامیدن زیاده روی و اسراف ننمایند. پزشک مسیحی پرسید آیا پیامبر شما درباره ی طب چیزی گفته است؟ واقدی گفت: آری، پیامبر(ص)فرمود: «المعده بیت کل داء والحمیه رأس کل دواء»؛ (17) معده جایگاه و خانه تمام دردها و امساک و خوردن، سرآمد همه درمان هاست. پزشک مسیحی گفت: قرآن و پیامبر اسلام، چیزی برای جالینوس در طب باقی نگذاشته اند و اساسی ترین پیشگیری و درمان بیماری ها را با کوتاهترین عبارات بیان نموده اند. (18)
2-اعتدال در امور اجتماعی:
در برخوردها و مناسبات اجتماعی باید اعتدال و میانه روی رعایت شود. آنچه در این بخش متذّکر می شویم، عبارتند از:
الف) دوستی و دشمنی:
با این که اسلام از پیوندهای دوستی که میان افراد مسلمان برقرار می شود جانبداری می کند و این دوستی را سرمایه ای ارزنده و گرانبها می شمارد، ولی با افراط در رفاقت و دوستی مخالف است و خواهان اعتدال در روابط دوستانه می باشد. حضرت علی (ع) می فرماید:
«احبب حبیبک هونا ما، عسی ان یکون بغیضک یوما ما، و ابغض بغیضک هونا ما، عسی ان یکون حبیبک یوما ما»؛ (19)
با دوست خود در حد اعتدال دوستی کن؛ زیرا ممکن است آن دوست، روزی دشمن تو گردد. و در دشمنی خود نیز معتدل باش؛ زیرا ممکن است همان دشمن، روزی دوست تو گردد. بعضی از افراد در دوستی افراط می کنند، به طوری که همه اسرار خویش، حتی مسائل خصوصی زندگی خود را با دوستان خود در میان می گذارند؛ در حالیکه چه بسا همین اشخاص روزی دشمن او شوند. عکس قضیه نیز صادق است. بعضی از این افراد وقتی با کسی دشمن می شوند در دشمنی افراط می کنند و راه بازگشت را بر خود می بندند، حضرت علی (ع) در نامه خود به فرزندش به این نکته مهم و ظریف اشاره کرده، می فرماید: «إن أردت قطیعه أخیک فاستبق له من نفسک بقیه یرجع الیها إن بدأ له ذلک یوما ما» (20) اگر خواستی رابطه ات را با برادرت قطع کنی، راهی برایش بگذارکه اگر روزی خواست برگردد، راه بازگشت داشته باشد. سعدی با بهره گیری از این روایات می گوید هر آن سِرّی که داری، با دوست در میان منه، چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان که وقتی دوست شود. (21)
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
ب) اعتماد:
هر چند اعتماد به افراد یکی از ریشه دارترین پایه های حیات اجتماعی به شمار می رود و مورد تأیید اسلام و قرآن است، اما اعتماد بیش از حد به دیگران، به خصوص در مسائل خطیر و سرنوشت ساز با موازین عقلی و شرعی ناسازگار است. شرع مقدس در این موارد، رعایت جانب احتیاط و اعتدال را توصیه نموده است. امام صادق (ع)می فرماید: «لا تثقن باخیک کل الثقه فان صرعه الاسترسال لاتستقال» (22) به برادرت زیاد اطمینان و اعتماد نکن که در این صورت، قابل جبران نیست.
ج) دفاع:
شکی نیست که در نظام حقوقی، حق دفاع، مسلم و قطعی است. در روایات اسلامی، مبارزه شخص با متجاوز به جان و مال، مقدس شمرده شده و جان باختن بر سر آن، به عنوان شهادت تلقی شده است؛ اما درعین حال، این دفاع نباید از حد تجاوز کند. قرآن کریم می فرماید: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» (23) کسی که به شما تجاوز کرد، به همان اندازه به او پاسخ دهید.
دستور اسلام در خصوص واکنش شخص نسبت به رفتار سوء دیگران، در مرحله نخست عفو و گذشت و در مرحله بعدی، احقاق حق در چارچوب انصاف و عدل است و تجاوز از آن جایز نیست. این موضوع حتی در مورد قاتل حضرت علی (ع) نیز مطرح است. ایشان در بستر (بعد از ضربت ابن ملجم) فرمودند: ای فرزندان عبدالمطلب! مبادا بعد از شهادت من، در خون مسلمانان غوطه ور شوید و بگویید: علی (ع) کشته شد و به بهانه آن، خون هایی را بریزید. آگاه باشید! تنها قاتل من کشته خواهد شد. هنگامی که من از این ضربه شهید شدم، تنها یک ضربه کاری بر او بزنید و پس از کشتن، بدن او را مثله نکنید. (24)
د) معاشرت و برخورد:
در برخورد با دیگران، باید حد اعتدال رعایت شودکه همان تواضع است و از حالت افراط و تفریط که تکبر و ذلت نفس است، باید اجتناب شود. حد اعتدال در رفتار با مردم، در کلام امام علی(ع) آمده است که فرمود: «لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس و الاستغناءک عنهم یکون افتقارک الیهم فی لیس کلامک و حسن سیرتک و یکون استغنارک عنه فی نزاهه عرضک و بقاء عزک» (25) همیشه در قلب خود دو حس متضاد را با هم داشته باش. همیشه احساس کن که به مردم نیازمندی و همیشه احساس کن که از مردم بی نیازی؛ اما نیاز تو به مردم، در نرمی سخن و حسن سیرت و تواضع است، و استغنای تو از مردم، در حفظ آبرو و بقای عزّت است.
در روایتی دیگر از امام صادق (ع) حد اعتدال و میانه روی در معاشرت با مردم را چنین بیان می کند: «لا تکن فظا غلیظا یکره الناس قربک و لا تکن واهنا یحفرک من عرفک» (26) تند خو و بد برخورد نباش که مردم نخواهند با تو معاشرت کنند و خودت را آنقدر پست نگیر که هر کس تو را می شناسد، تحقیرت کند (نه فظ غلیظ باشد و نه واهن)
در معاشرت با مردم، ضمن احترام و تکریم دیگران، باید مواظب بود که آن احترام به ذلت و احساس حقارت منتهی نشود.
تواضعگر چه محبوب است و اجر بیکران دارد
نشاید کرد با هر کس که هیبت را زیان دارد
حضرت علی (ع)فرمود: «روزی رسول خدا (ص) بر جمعی از اصحابش وارد شد. آنان با گشاده رویی و احترام حضرت را سید و مولای خود خواندند. حضرت سخت خشمگین شد و فرمود: این طور سخن مگویید و مرا سید و مولا نخوانید، بلکه بگویید پیغمبر ما و فرستاده خدا، به راستی و حقیقت سخن بگویید و در گفتار خود زیاده روی و غلو نکنید که گرفتار ضلالت و گمراهی خواهید شد. (27)
ه) مدح و ذم دیگران:
تحسین اگر از حد و مرز اعتدال خارج شود، به چاپلوسی و خارج شدن از حق منجر می شود. همان طور که خودداری از تحسین نیز، که ریشه در کم رویی یا صفات رذیله ای چون حسد دارد، موجب دلسردی و عدم کارایی افراد می شود. حضرت علی (ع) می فرماید: «الثناء بأکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق یمی او حسد» (28) ثنا گفتن بیش از حد شایستگی، تملق است و کمتر از آنچه سزاوارند، یا ناشی از عجز است یا منشأ آن حسد است.
3-ریشه افراط و تفریط
ناتوانی عقل، سبب اصلی افراط و تفریط است. کسانی که دچار افراط و تفریط می شوند. عموماً دست خوش نوعی عدم تعادل و توازن هستند و اگر در همان حال بتوانند به وجدان و عقل خود مراجعه کنند درمی یابند که دست خوش ضعف عقل گردیده اند، و به عدم تعادل مبتلا شده، و راه افراط و تفریط پیموده اند. امام علی (ع) می فرماید: «العاقل من الاشیاء مواضعها و الجاهل ضد ذلک»(29) عاقل کسی است که هر کاری را به وقت و در جای خود انجام می دهد، و جاهل کسی است که ضد این عمل می کند.
در جای دیگر، ناآگاهی انسان عامل افراط و تفریط معرفی شده است. امام علی (ع) فرمود: «لایری الجاهل الا مفرطا او مفرّطا» (30) در این بخش مقاله شاخه ای از افراط به نام اسراف را مورد بررسی و مداقه قرار داده ایم
-نکوهش اسراف از دیدگاه قرآن:
در قرآن اسراف و نکوهش آن به طور وسیع و با تعبیرات گوناگون مطرح شده است مانند: اسراف در خوردن و آشامیدن، اسراف در انفاق، اسراف در قصاص، اسراف در امور جنسی، اسراف در اموال یتیمان، اسراف در قدرت طلبی، اسراف در سر پیچی از فرمان الهی و اسراف در تکذیب پیامبران.
قرآن با شدیدترین تأکیدها از اسراف نهی نموده است، چنانچه آیات زیر بیانگر این مطلب است.
1-ان المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین؛
تبذیرکنندگان (آنانکه بریز و بپاش می کنند برادران و قرین شیطان ها هستند.) (31)
2-و ان المسرفین هم اصحاب النار؛
اسراف کاران اهل دوزخند. (32)
3-مسومه عند ربک للمسرفین؛
سنگ هایی از سوی پروردگارت برای اسراف کاران نشانه گذاشته شده است (33)
4-واهلکنا المسرفین؛ و ما اسراف کنندگان را به هلاکت رساندیم. (34)
5-ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب؛
خداوند اسراف گر دروغگو را هدایت نکند. (35)
6-خداوند خطاب به قوم گنهکار و ناپاک لوط (ع) می فرماید:
بل انتم قوم مسرفون؛
بلکه شما گروه اسراف کار هستید. (36)
با دقت و توجه به این آیات و امثال آنکه در قرآن آمده چنین نتیجه می گیریم که: اسراف موجب سقوط و هلاکت است، اسراف باعث قطع رابطه با خداوند است، اسراف باعث قهر شدید الهی و کیفر سخت است، اسراف عامل گمراهی و دوری از راه هدایت است، اسراف عامل رنج و تلخی و کیفر شدید است، اسراف از صفات متکبران و مرفهین بی درد است، چنانچه فرعون در قرآن به عنوان اسراف گر (و انه لمن المسرفین) معرفی شده است (37). و در یک کلمه اسراف همچون جانور گزنده و زهرداری است که اگر با پادزهر از آن جلوگیری نشود، کشنده خواهد بود، پادزهر آن عبارت است از: قناعت، صرفه جویی، آگاهی به مصرف صحیح و انجام آن و برنامه ریزی منظم برای اندازه گیری دخل و خرج زندگی، و رعایت اعتدال در همه شؤون.
نکوهش اسراف در سیره پیشوایان:
پیامبر (ص) فرمود: «ما من نفقه احب الی الله من نفقه قصد، و یبغض الاسراف؛ انفاقی در پیشگاه خداوند، محبوب تر از انفاق معتدلانه نیست، خداوند اسراف در انفاق را دشمن می دارد.» (38)
نیز فرمود: «من اقتصد فی معیشته رزقه الله، و من بذر حرمه الله؛ کسی که در مصرف هزینه زندگی، اعتدال ورزد، خداوند به او روزی می دهد. و کسی که اسراف و بریز و بپاش کند، خداوند او را از نعمتهایش محروم سازد.»(39)
امام سجاد (ع) در ضمن دعا به خدا عرض می کند: «و نعوذ بک من تناول الاسراف؛ از شر اسراف کاری به درگاه تو پناه می آوریم» و نیز عرض می کند: «و امنعنی من السرف؛ خدایا مرا از اسراف کردن بازدار.» (40)
امام حسن عسگری (ع) می فرماید: «وعلیک بالاقتصاد، و ایاک و الاسراف فانه من فعل الشیطنه؛ (41) بر تو باد به اعتدال و میانه روی، و از اسراف بپرهیز، زیرا اسراف نمودن از کارهای شیطانی است.» روایت شده: شخصی در محضر مبارک پیامبر (ص) بود، آروغ زد، آن حضرت ناراحت شد و به او فرمود: «خودداری کن، و بدان که پرخوران، گرسنه ترین افراد در روز قیامت هستند.» (42) نیز روایت شده: بشر بن مروان می گوید: به محضرامام صادق (ع) رفتم، خرمای رطب طلبید، با هم به خوردن آن مشغول شدیم، در این میان یکی از ما هسته خرما را به دور افکند، اما صادق (ع) دست از خوردن خرما کشید و به او فرمود: «لا تفعل ان هذا من التبذیر، والله لا یحب الفساد؛ چنین نکن، این کار از تبذیر و اسراف است، و خداوند تباهی را دوست ندارد.» (43)
یاسر خادم می گوید: روزی غلامان حضرت امام رضا (ع) میوه می خوردند، ولی هنوز آن را به طور کامل نخورده بودند، ته مانده ی آن را به گوشه ای می انداختند. امام رضا (ع) وقتی این عمل اسراف گونه آنها را دید خشمگینانه به آنها فرمود: «سبحان الله! عجبا! اگر شما به این میوه ها نیاز ندارید، انسان هایی هستند که نیاز دارند، چرا میوه ای که هنوز آن را به طور کامل نخورده اید دور می ریزید؟! آنها را نگه دارید و به نیازمندان بدهید.» (44)
یکی از نزدیکان و خادمین بیت امام خمینی(قدس سره) نقل می کند: روزی پیش از ظهر آقا زنگ زدند خدمت ایشان رفتم، فرمودند چراغ داخل حیاط روشن است، آن را خاموش کن؟» گفتم چشم، چند روز بعد که باز چراغ روشن مانده بود، امام مجدداً زنگ زد خدمتشان رفتم، فرمودند: اگر برای شما مشکل است آن چراغ را خاموش کنید، کلیدش را در اتاق من بگذارید، من خودم شب ها روشن می کنم و روزها خاموش می نمایم. گفتم: نه آقا، مشکل نیست. تا مدتی حواسم را جمع می کردم که مبادا چراغ در روز روشن بماند، یک روز بامداد که امام روی صندلی نشسته بود، چراغ اطاق آقای رسولی روشن بود، و یک چراغ هم پشت حیاط روشن بود، امام به من فرمود: بیا جلو، نزدیک رفتم با عصبانیت به من فرمود: «در منزل من و فعل حرام؟ در منزل من و اسراف؟» من که بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بودم عرض کردم: آقا چه شده: فرمودند: «چند بار باید بگویم این چراغ ها را خاموش کنید، مگر شما نمی دانید که اسراف حرام است.» (45)
پی نوشت ها :
1. «المومن سیرته القصد، و سنته الرشد». میزان الحکمه، ج10، ص489.
2. «من اقنصد اغناه الله»، همان.
3. «ونحن امه الوسط» سیره نبوی، ج1، ص174.
4. بقره/143.
5. نهج البلاغه، کلمات قصار، 67.
6. متقی هندی، کنزالعمال، ج2-3، ص28.
7. سیره نبوی، ج1، ص172و171؛ نهج البلاغه، حکمت70.
8. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج71، ص212.
9. لقمان /19.
10. فرقان/63.
11. الرحمن /4-1.
12. آمدی، غرر الحکم، ج2، ص159.
13. نهج البلاغه، حکمت329.
14. نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، در نصیحت فرزند.
15. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، ج59، ص310.
16. اعراف/ 31.
17. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، ج14، ص110.
18. نامه زندگی، ص41.
19. رمانی، مصطفی، شرح نهج البلاغه، ج4.
20. نهج البلاغه، نامه 31.
21. گلستان سعدی، باب هشتم.
22. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، ج71، ص174.
23. بقره/194.
24. نهج البلاغه، نامه 47.
25. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، دارالاحیاءالتراث العربی، بیروت، ج8، ص401.
26. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه وفاء، بیروت، ج75، ص283.
27. جعفریات، ص 184.
28. نهج البلاغه، کلمات قصار.
29. محمد ری شهری، محمد، میزان الحکمه ، ج6، ص417.
30. نهج البلاغه، حکمت 70.
31. سوره ی اسراء، آیه 27.
32. سوره مؤمن ، آیه ی43.
33. سوره ی ذاریات، آیه 34.
34. سوره ی انبیاء، آیه ی 9.
35. سوره ی مومن، آیه28.
36. سوره ی اعراف، آیه 81.
37. سوره ی یونس، آیه 83.
38. قصار الجمل، ص305.
39. ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج2، ص133.
40. امام علی بن الحسین(ع)، صحیفه سجادیه، دعای 8و20.
41. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج1، ص616.
42. الحر العاملی، وسائل الشیعه ، ج17، ص14.
43. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ، موسسه وفاء، بیروت، ج 75، ص303.
44. محدث قمی، انوار البهیه، ص339.
45. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج2، ص82و83.
منبع: نشریه فصلنامه قرآنی کوثر شماره 31