نویسنده:احمدرضا بسیج(1)
دلایل موافقان اوتانازی
موافقان اوتانازی دلایلی را برای درست نشان دادن عمل یا عقیده ی خود بر می شمارند که در ذیل آنها را بیان می کنیم.
1. اگر شخصی از بیماری علاج ناپذیری رنج بسیار ببرد، در مواردی به نفع اوست که بمیرد.
اگر مردن به نفع کسی است، پس خودکشی نیز به نفع اوست. در نتیجه، چنان چه فردی دچار بیماری علاج ناپذیری باشد که از آن به شدّت رنج می برد، خودکشی به نفع اوست.
2. این امر با این شرایط می تواند تحقّق یابد:
الف: حق کسی از بین نرود و کسی نیز به انحراف کشیده نشود؛
ب: اثرات بدی در جامعه بر جای نگذارد.
عملی که با دو شرط بالا انجام گیرد و با منافع دیگران در تعارض نباشد نمی تواند اخلاقاً بد باشد. پس خودکشی در این شرایط اخلاقاً خطا نیست.
بنابراین، تنها در صورتی مساعدت در قتل دیگری اخلاقاً نادرست است که دست به خودکشی زدن آن فرد اخلاقاً نادرست باشد؛ این که این کار وی با منافع دیگران در تعارض باشد و مساعدت در این کار الزامات اخلاقی را که فرد نسبت به دیگران دارد، نقص کند.
ممکن است به خوبی شرایطی فراهم گردد که در آن شرایط کمک به خودکشی یا دست زدن به یوتانازی فعّال و داوطلبانه هیچ یک از الزاماتی را که شخص به دیگران دارد نقض نکند. در نتیجه، با تحقّق شرایط فوق، کمک به خودکشی و ارتکاب یوتانازی فعّال داوطلبانه اخلاقاً نادرست نیست.
با توجّه به استدلال فوق، می توان به درستی یوتانازی انفعالی داوطلبانه نیز این گونه استدلال کرد که چنین نیست که از نظر اخلاقی یوتانازی فعّال و داوطلبانه فی نفسه و ذاتاً نادرست باشد.
حکم اخلاقی کشتن عمدی یک شخص با رها کردن عمدی وی برای مردن یکی است. تنها تفاوت اصلی یوتانازی فعّال داوطلبانه با یوتانازی انفعالی داوطلبانه در این است که اولی کشتن و دومی رها کردن برای مردن است.
بنابراین، یوتانازی انفعالی داوطلبانه نیز اخلاقاً نادرست نیست.(2)
3. هیوم، شوپنهاور و میل معتقدند که خودکشی امری خصوصی و مربوط به افراد است. حتّی شوپنهاور می گوید که هیچ کس در جهان، چیزی بزرگ تر و بالاتر از حیات خودش در اختیار ندارد. آنها می گویند حیات که خصوصی ترین دارایی انسان است، کاری به مسایل اخلاقی و قانونی ندارد.
شوپنهاور می گوید شما اگر بخواهید قانونی علیه خودکشی وضع کنید، هنگامی که فرد خودکشی کرده است، دیگر کسی وجود ندارد که قانون را علیه او اجرا کنید یا او را تنبیه نمایید.(3)
4. برخی دیگر از موافقان اوتانازی و خودکشی با همکاری پزشک می گویند درست است که ما وظیفه مان شفاست، ولی وقتی امکان شفای بیمار وجود ندارد و چاره کردن درد او هم با دارو ممکن نیست، طولانی کردن زندگی او تحمیل حیاتی جهنمی به اوست، لذا ما باید تقاضای او را به عنوان استدلال صحیح بپذیریم و اجازه بدهیم تا بمیرد. آنها معتقدند خودکشی با همکاری پزشک اگر هدفش حفظ حرمت انسان باشد و با توافق نامه انجام شود، ممکن است از نظر سنّتی قابل پذیر نباشد، ولی واقعیت امر این است که بالاترین هدف اخلاق است و ما مرگی با وقار به او هدیه کرده ایم؛ چرا که اگر ما داروهای ضد درد را با دوز بیشتر به او بدهیم، ممکن است تا حدودی درد را پایین بیاوریم، ولی استمرار این وضع به تدریج او را به حالت بی حسی و نباتی پیش می برد و کیفیت زندگی او به شدت تنزّل پیدا می کند و ما نیز باید مرتباً از این داروها استفاده کنیم؛ زیرا داروهای ضد درد، درمان نمی کنند و درد همچنان باقی است. بنابراین، موافقان اوتانازی پیشنهاد می کنند برای حفظ حرمت انسان هنگامی که شفا امکان پذیر نیست، دخالت فعال بکنند.(4)
5. برخی از موافقان اوتانازی، مسأله ی اقتصاد را مطرح نموده اند مبنی بر این که زنده نگه داشتن بیمارانی که به هر حال با وجود درد و رنج فراوان به زودی خواهند مرد جز اسراف و هدر دادن منابع مالی و صرف مخارج در راهی که فایده بخش نیست نمی باشد. بنابراین، بهتر است جلو ضرر مالی گرفته شود و با کشتن بیمار، این هزینه را در جایی دیگر که مناسب است صرف کنیم.
6. برخی دیگر بر این عقیده اند که پزشک با از بین بردن بیمار مبتلا به مرض غیر قابل علاج،هم بستگان و هم اطرافیان را از شرّ او آزاد نموده و هم خود بیمار را از درد و رنج و عذاب نجات داده اند. حتّی با این ادّعا که عمل اوتانازی می تواند یک تخت فعّال بیمارستان را در اختیار بیمار دیگر که هنوز کارایی داشته و جوان بوده قرار دهد،این اقدام را یک عمل بشر دوستانه جلوه می دهند. و در توجیه نظرات خود اظهار می دارند، پزشک از روی ترحّم و حسن نیّت و بر طبق مصالح واقعی بیمار و اطرافیان و جامعه عمل اوتانازی را انجام می دهد.از یک طرف، بیمار غیر قابل علاج را از تحمل دردهای توان فرسا نجات می دهد، و از سوی دیگر، اطرافیان و پرستاران بیمار را از دشواری ها و مصایب پرستاری و تحمّل عذاب و شکنجه های روحی راحت می سازد.
7. در همین باب برخی عقیده دارند که انسان، مالک و اختیار دار خویش است؛ تا هنگامی که از لذایذ زندگی بهره مند می شود به زندگی خود ادامه می دهد، لیکن اگر زندگی تلخ و ناگوار شد و در عُسر قرار گرفت حق دارد بدان خاتمه دهد و رهسپار دیار عدم گردد.(5)
دلایل مخالفت اوتانازی
1. از نظر کانت، کارهایی از نظر اخلاقی درست اند که بتوانند برای همگان به صورت قاعده ای عام مطرح شوند و کاربردی عام داشته باشند. از این نظر، انگیزه ی خودکشی و هر انگیزه ای از این دست با اصول عام اخلاقی تباین دارد.در این دیدگاه، زندگی هر انسانی مقدّس است و فرد باید به تقدّس زندگی خویش احترام بگذارد.
2. عدّه ای نیز با رد همه ی انواع خودکشی و از جمله اوتانازی، معتقدند این مسأله اگر ضد اخلاقی هم نباشد، روایی آن به هیچ وجه قابل اثبات عقلانی نیست. تمایل به خودکشی و قتل ترحّمی یک واکنش عاطفی منفی در اشخاص است که علامتی از وجود مشکلی اخلاقی است. چون زندگی انسانی ارزش ذاتی دارد، خودکشی یا اوتانازی حتّی با وجود درد و رنج و مشقّت بسیار در زندگی نادرست است. اگر به کسانی که داوطلب خودکشی اند نشان دهیم که زندگی با همین شرایط نیز ارزش زیستن دارد، نظر آنان تغییر می یابد.
3. دلیل دیگر در رد قتل ترحّمی این است که این اعمال هر چند به صورت شخصی انجام می گیرند، یک رفتار فردی به حساب نمی آیند. این اعمال در هر شرایطی آثار زیان بار ضد اخلاقی بسیاری در اجتماع بر جای می گذارند.
4. دلیل دیگر به استد لال «شیب لغزنده»(6) معروف است. بر اساس این استدلال، اگر این نوع مرگ مجاز شمرده شود، خواهی نخواهی این پدیده در شیبی لغزنده قرار می گیرد که چه بسا کشتار دسته جمعی افراد را بدون رضایت آنان به دنبال خواهد داشت. در صورت تفکیک انواع مختلف یوتانازی و بیان معیارهایی برای اعمال موردی آن، باز هم تشخیص موارد مجاز از موارد غیر مجاز بسیار دشوار خواهد بود. یک پزشک دچار جنون ولی زیرک می تواند از معافیت مزبور برای ارتکاب قتل سوء استفاده کند.(7)
5.برخی از اهل دین نیز معتقدند حیات، امانتی الهی در دست ما است و صاحب اصلی آن خداوند است. بنابراین،ما حق نداریم آن را از بین ببریم. همان کسی که حیات را به ما داده است به وقت مقتضی هم آن را پس می گیرد.
6. اگر اوتانازی به صورت قانونی اجتماعی در آید، دیری نخواهد پایید که پزشکان و پرستاران ضمن این که اوتانازی را از وظایف خود به حساب آورند بنابر سلیقه ی خود، مرگ را به بیماران هدیه دهند.
7. اگر اوتانازی قانونی شود به تدریج خانواده ها نیز به خود اجازه خواهند داد بیمارشان را که در شرایط و وضعیتی سخت و ناگوار است، از درد و رنج راحت نموده و او را به قتل برسانند.
8. هر گاه اوتانازی پذیرش اجتماعی پیدا کند، برعکس، ارزش و اعتبار پزشک پایین آمده و از آنها سلب اعتماد می شود.
9. در صورت قانونی شدن اوتانازی، به سختی می توان میان اشتباه پزشکی و مرگ بیمار با اوتانازی تفاوتی قایل شد. از این لحاظ، چه بسا بیمارانی که به دلیل اشتباه بمیرند و کادر پزشکی به دلیل حفظ موقعیت خود و گریز از توبیخ و مجازات، آن را به عنوان اوتانازی وانمود کنند.
از سوی دیگر، این عاملی می شود که به تدریج، از احساس مسؤولیّت، جدّیت و دقت و مراقبت لازم و کافی پزشک، کاسته گردد.
10. در صورت گسترش اوتانازی، از نظر روانی عاملی می شود تا بیمارانی هم که با وجود درد و رنج، قدرت تحمّل را دارند ولی از این که مزاحم و سربار دیگران هستند یا نگاه سنگین آنها را برخود حس می کنند، تن به اوتانازی دهند. در واقع، فشارهای محیط و حتّی گاه تلقی و اشتباه و برداشت نامطلوب از رفتار خویشان توسط بیمار، موجب می شود بیمار، از زنده بودن خود احساس کرده و راضی به مرگ شود.
پی نوشت ها :
1ـ دانشجوی دکتری رشته ی قرآن و منابع اسلامی
2ـ 179-163: Michael Tooley. Ibid,pp، به نقل از: اخلاق کاربردی، صص 168-169.
3ـ کرمی، خدابخش، همان، ص 45.
4ـ همان، ص 57.
5ـ دیبایی، امیر، چکیده اخلاق و قوانین پزشکی، ص 235.
6ـ Slippery slope.
7ـ اسلامی، محمّد تقی و دیگران، پیشین، صص 170-172.
منبع: فصلنامه تخصصی اخلاق شماره 20