مفهوم شناسی هویت اجتماعی
چنان چه فرد را از جنبه نقش ها و وظایف اجتماعی اش، مورد مطالعه قرار داده و متقابلاً انتظارات جامعه از وی را بررسی کنیم، در حقیقت به درک مقوله هویت اجتماعی نزدیک شده ایم.
شیوه های تکوین هویت اجتماعی
برای تقویت پدیده هویت اجتماعی، راه کار های متنوعی وجود دارد که ذیلا به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. تربیت جامع
تحقق تربیت جامع، اولین گام در راه رسیدن به هویت اجتماعی محسوب می گردد. زیرا منظور از چنین تربیتی، آن است که به همه ابعاد وجود آدمی (فیزیکی، عاطفی، اجتماعی، ذهنی و اخلاقی) بپردازد و به ویژه از تربیت اجتماعی غفلت نکند. در این صورت، حاصل آن، انسان فرهیخته ای خواهد بود که علاوه بر صفات و سجایای ارزشمند عاطفی، عقلانی و اخلاقی، از وظایف اجتماعی خویش به خوبی آگاهی داشته و نقش خود را به طور موثر در جامعه، ایفا می نماید.
بدیهی است منظور از تربیت اجتماعی، پرورش انگیزه ها، رویکرد ها و رفتار هایی است که فرد بر مبنای آنها، در قبال وظایف و مسئولیت های مربوط به شهروندی و عضو جامعه بودن، خود را پاسخ گو بداند و در مواقع ضروری بتواند مصالح اجتماعی را بر مصالح فردی خویش ترجیح دهد.
2. جامعه باز
«جامعه باز» در برابر «جامعه بسته»، معنا و مفهوم پیدا می کند. جامعه ای را که پویا، متحول و بن باز بوده و در قبال انتقاد ها و گفتمان های منتقدان انعطاف لازم را دارا باشد، می توان نمونه ای از جامعه باز تلقی نمود. چنین جامعه ای از سیر ارتقا و تکامل، تبعیت نموده و پاسخ های ارضاء کننده به نسل جوان، شکاک و پرسشگر ارائه می دهد.
روند مبتنی بر گفت و گو، بحث و انتقاد و مناظرات علمی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی، به نسل جوان فرصتی می بخشد تا هویت اجتماعی خویش را با حضور موثر در مناسبات و ارتباط های مذکور، بیابد و به تکوین و تقویت آن اقدام کند. حد اقل نتیجه ارتباط های مذکور، پاسخ به دو پرسش ذیل می باشد:
الف) انتظارات منطقی و معقول «جامعه» از «من» به عنوان یک جوان چیست؟
ب) «من» به عنوان یک «جوان» چه انتظاراتی می توانم از «جامعه» داشته باشم؟
بدیهی است درک انتظارات متقابل «جوان» و «جامعه»، مقدمه ای برای عمل و تحقق آن ها، محسوب می شود.
آموزش و پرورش، رسانه های گروهی، به ویژه صدا و سیما، شورای عالی جوانان و دانش گاه ها با طرح و اجرای گفتمان های منطقی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، تربیتی، اقتصادی و علمی می توانند، چهارچوب اصولی تفکر را برای نسل جوان، تدوین و تبیین نمایند تا بر مبنای آن ها، هویت اجتماعی، تحکیم و توسعه یابد.
3. همدلی با نسل های آینده
زمانی همپل[1] در بحث «فلسفه تاریخ» اظهار نمود که برای درک صحیح تاریخ باید با آن همدلی نموده و راه کار مربوط را این می دانست که آدمی خود را آن چنان در متن حوادث و رویداد های گذشته قرار دهد تا همان گونه مسایل گذشته را درک و تحلیل نماید که گذشتگان، درک می کردند.
اکنون بیش از همدلی با تاریخ گذشته، نیازمند همدلی با آینده و به ویژه نسل های آتی هستیم. به ویژه جوانان، باید بتوانند افق دید خود را گسترش دهند و فراتر از زمان حال، آینده را ملاحظه نموده و نیازهای آنان را همچون نیاز های فعلی، مهم، قابل اهمیت و در خور توجه ببینند.
یکی از کارشناسان یونسکو معتقد است که: «همه این مسایل جهانی، ایجاب می کند نگرش هایی پرورانده شود که به یاری آن نسل کنونی بتواند خود را با نسل های آینده، همدل بداند و توانایی دور اندیشی و تفکر درباره آینده دور دست را داشته باشد. و بدین ترتیب در نسل حاضر، هشیاری جدیدی نسبت به طبیعت، پرورش داده شود که بر اساس حس هماهنگی و نه یغما و تاراج بنا نهاده شده باشد. آموزش و پرورش که انسان را برای آینده آماده می سازد برای توانایی روبرو شدن با چالش هایی را که مسایل کنونی برای آینده به وجود خواهد آورد، داشته باشد.»
4. حل تعارض های اجتماعی
برخی از موانع تکوین هویت اجتماعی به وجود تعارض های حل نشده ای بستگی دارد که در محیط زندگی و جامعه در برابر نسل جوان پدیدار می شود. به عنوان مثال از سویی آن ها نظاره گر رفتار های ناهنجار اجتماعی برخی از نوجوانان و جوانان می باشند و از دیگر سوی می خواهند به لحاظ پای بندی به ارزش های اجتماعی شان، دلگرم باشند. ولی چنان چه رفتار ناهنجاری عمومیت بیشتری یافته و جمعیت کثیری از نسل را در برگیرد، احتمالاً نوعی تزلزل در جوانان معتقد به وجود خواهد آورد که آیا کثرت، دلالت بر درستی و حقیقت یک رفتار دارد؟ یا این ضابطه درستی یک رفتار اجتماعی، چیزی غیر از کثرت و فراوانی یک رفتار می باشد؟
ذکر نمونه ای از رفتار های ناهنجار اجتماعی، خالی از فایده نمی باشد. دوستی با جنس مخالف (قبل از پیمان عقد و نامزدی) که متأسفانه به صورت پدیده ای زشت و ضد اخلاقی در جامعه، مشاهده می شود، از نظر موازین اجتماعی، رفتاری ناهنجار تلقی می شود. در صورت تداوم و فراوانی این پدیده، احتمال دارد این تردید برای برخی نوجوانان و جوانان، به وجود آید که آیا پاک و سالم ماندن در چنین شرایطی، همچنان یک ارزش محسوب می شود؟ و یا این که به منظور همنوایی با جامعه، باید آن ها نیز بکوشند چنین رویه ای را اتخاذ نمایند؟
ذکر نکاتی در این زمینه، لازم به نظر می رسد:
1. به جوانان، دوستانه و به طور مدلل تفهیم نماییم که الزاماً «کثرت» همیشه مبین «حقیقت» نیست. بلکه در مواردی مغایر با حقیقت است. نظیر توسعه خشونت و پرخاشگری و یا گسترش روند تجمل گرایی و یا مد پرستی که علی رغم کثرت، حاکی از حقیقت نیستند.
2. باید به جوانان، «معیار های» تشخیص حقیقت را بیاموزیم تا بر اساس آن، «مصداق ها» را خود بیابند. در غیر این صورت، چنان چه با آنان سخن از معیار نگوییم، نمی توان انتظار داشت که آن ها «مصداق» ها را به درستی، تمییز و تشخیص دهند.
3. در فرهنگ و اندیشه اسلامی، به موارد متعددی در این زمینه اشاره شده است که نمونه هایی را در ذیل می آوریم.
امام باقر ـ علیه السلام ـ به یکی از یارانشان فرمودند:
«بدان که تو یار و یاور ما نخواهی شد، مگر آن گاه که اگر همه همشهریان تو گفتند: «آدم خوبی هستی»، شاد نگردی، بلکه (در هر صورت) خود را بر کتاب خدا، عرضه کنی، اگر به راه آن می روی، و در موردی که خواسته پارسا باشی، پارسا هستی، و در آن جا که گفته مایل باشی، مایل می باشی، و از تهدید بیمناکی، بنابر این ثابت و استوار باش، و به تو بشارت باد که هر چه مردم درباره تو بگویند، به تو زیان نرسد.»
امام کاظم ـ علیه السلام ـ نیز می فرمایند:
«ای هشام، اگر در دست تو گردویی باشد، ولی مردم بگویند، گوهر است، به حال تو سودی نبخشد با این که خود دانی گردو است، و اگر در دست تو گوهری باشد، ولی مردم بگویند گردو است به تو زیانی نرسد، با این که خود دانی گوهر است.»
5. جلب مشارکت اجتماعی
جوانان دارای دو نوع قابلیت و توانایی هستند: بارز و مکنون. تشخیص و پرورش توانایی های بارز، چندان مشکل به نظر نمی رسد، لیکن در مورد قابلیت های مکنون، نمی توان به سهولت، آن ها را تشخیص داده و در شکوفایی آن ها تلاش کرد. با این حال برخی از صاحب نظران معتقدند که ظرفیت های پنهان جوانان را با جلب اعتمادشان می توان به بروز و ظهور رسانید. از روش های موثر در جلب اعتماد نسل جوان، جلب مشارکت و همکاری آنان در امور اجتماعی است.
از آموزش و پرورش انتظار می رود که به نیاز های نوین و از جمله مشارکت اجتماعی نسل جوان پاسخ دهد، شاید وجود تشکل های دانش آموزی نظیر سازمان دانش آموزی، بسیج دانش آموزان، انجمن اسلامی دانش آموزان، کانون فعالیت های فوق برنامه، کانون های فرهنگی و تربیتی، بستر های مناسبی برای جلب و تقویت مشارکت اجتماعی تلقی شود. زیرا کار های دانش آموزان به خود آنان سپرده می شود و مسئولان مدارس و مربیان، جنبه نظارت و هدایت این فعالیت ها را بر عهده خواهند داشت. تجربه ای که در سال تحصیلی 79 ـ 1378 در برخی مدارس تعدادی از مناطق تهران انجام شد و فعالیت های عمده این مدارس به طور آزمایشی و برای یک روز به دانش آموزان واگذار شد، قابل تحسین و توصیه می باشد تا راه را برای مشارکت موثر اجتماعی نوجوانان و جوانان هموار نماید.
6. تقویت خود رهبری
چنان چه فردی قادر باشد اتکاء و وابستگی خود را به دیگران کاهش داده و با احساس استقلال نسبی، وظایف خویش را به نحو مطلوبی انجام دهد، ما به او «خود رهبر» می گوییم، یعنی فردی که توانایی اداره خویش را داراست. می توان رابطه «خود رهبری» را از نوع همبستگی مستقیم و مثبت تلقی نمود، یعنی هر اندازه که فرد بتواند در اداره فعالیت های شخصی و مدیریتی زندگی، توانایی خود را بروز دهد، هویت اجتماعی اش، کاملتر و شفاف تر خواهد بود. اما پرسش مهمی که جای طرح دارد، ویژگی های فرد «خود رهبر» است. اولین خصیصه وی، میزان خود انگیختگی یا خود جوشی در فعالیت ها و مسئولیت های فردی و اجتماعی است، به این مفهوم که در پدیده «خود رهبری» نیاز چندانی به تشویق و دلگرمی از جانب دیگران وجود ندارد، بلکه چنین فردی انگیزه های مورد نیاز را از درون خویش دریافت می کند. فقدان خود رهبری، فرد را وابسته به تشویق ها و تأییدات دیگران می نماید و در صورت عدم دریافت پاداش از سوی اطرافیان، در نیمه راه از حرکت و پویایی باز می ماند و پیوسته منتظر است تا دیگران به او القاء کنند که چه باید کرد؟
7. تحولات اجتماعی
نهضت ها و حرکت های بزرگ و عمیق در جوامع بشری، رابطه معنی داری با «هویت اجتماعی» می یابند. زیرا این گونه تحولات، به دلیل یکسان بودن هدف اقشار مردم، نوعی انسجام و یکپارچگی در میان آنان ایجاد می کند و همین امر به آحاد ملت، هویت اجتماعی خاصی می بخشد. به ویژه جوانانی که علاقه مندند هویت اجتماعی شان با افتخار و عزت نفس، باقی مانده و با همین افتخارات به نسل های بعدی منتقل شود، دلبستگی و شور و شوق بیشتری به خیزش ها و تحولات اجتماعی نشان می دهند.
یکی از نویسندگان این گونه معقتد است که: «بسیاری از نهضت ها و حرکات اجتماعی جوانان، کوششی است برای ایجاد تداوم بین گذشته، حال و آینده، یعنی همواره هویت را جست و جو کردن».
8. انقلاب اسلامی
اگر در نهضت انبیاء الهی مداقه کنیم، تحول از مرحله بی هویتی و بی شخصیتی به تکوین هویت و تکریم شخصیت را، مشاهده خواهیم نمود.
در انقلاب شکوهمند اسلامی نیز عینا چنین تحولی حادث شد.
آثار و تحولات انقلاب
در یک نگاه آن چه انقلاب اسلامی برای نسل جوان و نسل های بعد انجام داد، عبارت است از این که:
1. شخصیت واقعی و هویت انسانی را به او بازگردانید.
2. در او حس باور شخصی و اعتماد به نفس ایجاد کرد.
3. جرأت تفکر انتقادی درباره غرب و شرق را در او پرورش داد.
4. با پیروزی انقلاب، ملت ایران به عنوان ملتی مستقل، هویت گمشده خویش را باز یافت.
5. اتکا به خداوند در عرصه جامعه و صحنه فکر و اندیشه جوانان، حضور یافت.
6. در پرتو حس خود باوری، خلاقیت و نو آوری در صحنه های گوناگون، از جوانان ظاهر شد.
9. استقرار زندگی مشترک
از مراحل مهم زندگی، اقدام به تشکیل خانواده است که غالباً در آغاز جوانی، تحقق می یابد. اگر چه منشأ تفکر و عمل ازدواج، یک نیاز روحی و روانی است ولیکن این رویداد، همچون منشور کثیر الاضلاعی است که ابعاد مختلفی دارد، که از جمله می توان به یافتن هویت اجتماعی اشاره نمود.
نویسنده کتاب «مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت» می نویسد: «گاهی جوانان نه به خاطر احساس قوی و محکم هویت و ارتباط با دیگران، بلکه به خاطر شناخت بیشتر هویت خود، تن به ازدواج می دهند. علت اغلب جدایی های افرادی که در سنین جوانی ازدواج می کنند، همین مطلب است.»
نکته قابل ذکر در ازدواج این است که فرد زمانی می تواند به ازدواج موفق و پایداری اقدام نماید که ابتدا درک صحیحی از خویشتن (هویت فردی) داشته باشد و علاوه بر آن، برداشت منطقی و استواری از «معنا و مفهوم زندگی»، ازدواج و شریک زندگیش، کسب کند. در این صورت ازدواج می تواند در تکوین تکامل هویت اجتماعی فرد، موثر باشد. و لازمه چنین امری، علاوه بر بلوغ فیزیکی، برخورداری از بلوغ روانی (فکری) است. با چنین آمادگی اولیه، زندگی مشترک، استقرار می یابد و برای تداوم آن، طرفین باید ضمن حفظ منزلت و شخصیت خویش، از اتکای زیاده از حد به دیگری اجتناب ورزند، زیرا چنین امری، مانع رشد شخصیت و تعالی روحی آنان خواهد شد.
10. دانشگاه، هدف یا وسیله
غالب جوانان، آینده خود را از دریچه دانشگاه می بینند و ارزیابی می کنند. در نظر آنان، دانشگاه کانونی است که امید ها، آرزو ها و آرمانهایشان بدانجا ختم می شود. و چنان چه جوان به دانشگاه راه یابد، و پیوند او با دانشگاه برقرار شود، گویی بخش دیگری از «هویت اجتماعی» اش، تکوین می یابد. در این صورت برای مدت کوتاهی، دغدغه ای از جهت هدف زندگی، غایت هستی و جایگاه اجتماعی ندارد، ولی با گذشت یکی دو سال از ورود به دانشگاه، چون همه چیز برایش عادی شده و دیگر جاذبه پیشین را ندارد، بتدریج احساس خلأ آرمانی و درون تهی شدن از راه می رسد و از خود می پرسند: اکنون برای چه باید زندگی کرد؟ و من به عنوان یک جوان، غیر از «دانشجو» دیگر چه چیزی هستم؟ لذا، تردید ها، بلا جواب ماندن پرسش های اساسی و احساس بی هویتی او را رنج می دهد.
در مقابل، زمانی که دانشگاه نه به عنوان هدف، بلکه به منزله وسیله ای برای جوان، مطرح باشد، خطر فقدان هویت، او را آزار نخواهد داد. در این صورت دوره «دانشجویی»، بخشی از هویت اجتماعی او را شکل می دهد و مرحله ای برای نیل به تعالی تلقی خواهد شد.
برخی از دانشجویانی که در بدو ورود به دانشگاه و یا اندکی پس از آن، احساس تنهایی، بی کسی، بی هویتی و در تهی بودن می کنند، مشکل اساسی خود را در هدف قرار دادن دانشگاه باید بیابند. به همین جهت ضرورت دارد، اولیاء و مربیان، مشاوران و دست اندرکاران فرهنگ، نوجوانان و جوانان را قبل از ورود به دانشگاه، با این واقعیت آشنا و توجیه کنند که دانشگاه را پل ارتباطی میان مدرسه و زندگی تلقی کنند و به عنوان یک «غایت» بدان ننگرند. در این صورت نسل جوان، از روش های وجودی خود را در مقوله ها و پدیده های دیگری نیز جستجو می کند که تحصیلات عالی یکی از آثار محسوب می شود.
[1]. Hempel.
محمدرضا شریفی – جوان و بحران هویت، ص108