نویسنده : روح الله شریعتی
پیامبر نیز پس از آن که تمایل زیاد آنان نسبت به اسلام را مشاهده کردند دعوت به مدینه را پذیرفتند و با آنان پیمان بستند که همان گونه که از زن و فرزندان خویش دفاع مىکنند از او نیز دفاع کنند و با تضمین حفظ امنیت تصمیم بر ترک مکه و هجرت به مدینه گرفتند. این تصمیم با فکر قریش مبنى بر ترور ایشان همزمان بود. قریشیان پى برده بودند که نمىتوانند پیامبر را در روز مورد حمله قرار دهند، از طرفى به هجرت ایشان نیز تن نمىدادند که مدینه را پایگاه خود کند و لذا تصمیم گرفتند که شبانه با یورش به خانه پیامبر اقدام به قتل ایشان نمایند از طرفى به تعصبات قبیلهاى نیز کاملاً واقف بودند و مىدانستند که اگر افرادى از یک یا دو قبیله به پیامبر حمله کنند بنىهاشم که قبیلهاى بزرگ و باشرافت بود به جنگ با آنان برمىخیزند، لذا تصمیم گرفتند که تمامى قبایل مکه را با حضور یک نفر از هر قبیله در این توطئه شریک کنند که بنىهاشم نیز با تمامى اهالى مکه طرف باشند و نتوانند به جنگ با آنان برخیزند.12
قرآن مجید قضیه هجرت را این گونه بیان مىکند: وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ13؛ و (یاد کن) هنگامى را که کافران درباره تو نیرنگ مىکردند تا تو را به بند کشند یا بکُشند یا (از مکه) اخراج کنند و نیرنگ مىزدند و خدا تدبیر مىکرد و خدا بهترین تدبیرکنندگان است.
پیامبر خدا این تهدید را جدى تلقى نمود. پس از اعلام حمایت و دفاع مدنىها از ایشان به سوى مدینه مهاجرت کرد. البته سخنان عباس عموى پیامبر خطاب به خزرجیانى که با ایشان در عقبه بیعت مىکردند نشان آن است که پیامبر از حمایت جدى اقوام خویش بهرهمند بودهاند و به همین دلیل در توطئه قتل ایشان نیز طوایف مختلف را شرکت دادند تا بنىهاشم با همه قبایل طرف باشد نه با یک یا دو قبیله، به علاوه قرار بود عملیات در شب و به طور سرى انجام شود، چرا که بنىهاشم در روز مانع از اجراى آن مىشدند. در شب اول هجرت نیز پیامبر نکات امنیتى را حتى در انتخاب پناهگاه رعایت نمودند چه این که کوه ثور که در سمت مقابل راه مدینه بود را انتخاب کردند و در غار ثور پناه گرفتند.
در مدینه دو گروه اوس و خزرج حضور داشتند و اختلافات دیرینه آنان تعصبات قبیلهاى خاصى را ایجاد کرده بود و بدیهى بود که پیامبر باید به گونهاى وارد مدینه مىشدند که تعصبات هیچ کدام علیه دیگرى بروز نکند. پیامبر در بدو ورود با تدبیر خاصى مانع از ایجاد این گونه تعصبات گردید چه این که هر گروه دوست داشتند که پیامبر به محله آنان رفته و نزد آنان رحل اقامت افکند. رؤساى قبایل هر کدام اصرار داشتند که مرکب پیامبر را به طرف خود ببرند. به همین دلیل پیامبر افسار شتر را بر گردن خود شتر انداخت و فرمودند که از جلو راه او کنار بروید که او مأمور است14 و در هر کجا زانو بزند من در آن جا پیاده مىشوم. این امر مقدمه و یا اولین اقدام براى ایجاد امنیت با تعریف گفتمان مثبت به شمار مىرود چه این که اگر خود یکى از قبایل را انتخاب مىکرد تعصبات و کینههاى قبایل دیگر باعث درگیرىها و نارضایتىهایى مىشد که دهها سال بعد نیز اثر آن از بین نمىرفت.
پیامبر براى ایجاد امنیت در دولت شهر مدینه که در حال شکلگیرى بود غالباً گفتمان مثبت امنیت را مدنظر قرار داده و در راستاى آن دست به اقدامات متعددى زدند که در مباحث بعد به این اقدامات اشاره مىکنیم.
4. برنامههاى پیامبر در ایجاد امنیت پس از هجرت به مدینه
چنان چه یادآور شدیم بحث اصلى این مقاله امنیت از دیدگاه پیامبر است و عمده بحث راجع به امنیت ایجاد شده در مدینه مىباشد، زیرا هر چند پیامبر تا حد توان در مکه به ایجاد امنیت براى خود و پیروانش همت گماشت و این امر موفقیتهایى را براى ایشان به همراه داشت، ولى از آن جا که پیامبر پس از تشکیل حکومت و گرفتن زمام امور در مدینه اقدامات بسیارى براى ایجاد امنیت انجام دادند و اینها همه دلیل بر وجود گفتمانى مستقل از گفتمان جاهلى بوده، لازم است به بررسى تفصیلى این امر پس از هجرت بپردازیم. علاوه بر این که حضرت در مکه حکومتى نداشتند تا فرصتى براى اعمال گفتمان امنیتى وجود داشته باشد. در آن جا تنها دفاع از خود و یاران مورد توجه حضرت بوده است. به هر حال بحث از امنیت قبل از هجرت در مباحث قبل تا حدودى مورد توجه گرفت و حال به بحث اصلى در گفتمان امنیتى پیامبر، یعنى امنیت ایجاد شده در مدینه پس از هجرت مىپردازیم.
واضح است که پیامبر خدا پس از هجرت به مدینه باید برنامهاى را براى حفظ و یا ایجاد امنیت مىاندیشیدند تا دولت تازه تأسیس خود را از خطرات و تهدیدات احتمالى برهانند. با مرورى بر تاریخ و سیره پیامبر مىتوان گفت که آن حضرت دو برنامه کلى براى ایجاد امنیت در مدینه داشتهاند که هر دو با موفقیت به اجرا درآمد و آثار فراوانى از خود بر جاى گذاشت که تا سالها پس از ایشان آثار آن دو را در جامعه اسلامى مشاهده مىکنیم.
به طور کلى مىتوان برنامههاى پیامبر در ایجاد امنیت را به کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم نمود. در برنامه کوتاه مدت، هدف حضرت رفع خطرات احتمالى علیه اهالى مدینه و اطراف آن و به خصوص مسلمانان بوده است. در این برنامه پیامبر برنامههاى عملى و فورى و گاه موقت را اجرا کردند که به اتحاد اهل مدینه یا مسلمانان و در نهایت به حفظ امنیت مدینه مىانجامید، در حالى که برنامه بلند مدت ایشان با هدف عمق بخشیدن به امنیت مسلمانان و همپیمانان آنان و تشویق غیر مسلمانان به اسلام یا استفاده از امنیت مسلمانان بود که در این برنامه پیامبر با فرهنگسازى و کار مداوم و مستمر به تحول درونى در مسلمانان دست زدند و به موفقیتهاى زیادى نایل آمدند که آثار آن تا کنون نیز باقى مانده است و تا زمانى که مسلمانان به توصیههاى جاوید پیامبر در این زمینه عمل کنند آثار مذکور را مشاهده مىکنند. در این جا به شرح این دو برنامه مىپردازیم.
الف) برنامه کوتاه مدت و عملى
پس از هجرت پیامبر اکرم به مدینه و استقبال گسترده مردم از ایشان دین اسلام روز به روز گسترش یافت و طبیعى بود که به میزان گسترش دین خطراتى که پیامبر و مسلمانان را تهدید مىکرد نیز گسترش یابد، هم چنان که در مکه هر چه دعوت علنىتر مىشد خطرات بیشترى مسلمانان را تهدید مىکرد، تا این که پس از دعوت عمومى بحرانهاى بىشمارى براى مسلمانان به وجود آمد و این بحرانها در نهایت به هجرت پیامبر به مدینه انجامید.
برخى از خطراتى که ممکن بود پیامبر و مسلمانان را در مدینه مورد تهدید قرار دهد عبارت بود از: خطر حمله گسترده قریشیان، خطر یهود و بتپرستان مدینه و اطراف آن به خصوص از ناحیه کسانى که با تازه مسلمانان مدینه از یک قبیله بودند، خطر بروز اختلافات قومى قبیلهاى در بین مسلمانان به ویژه بین دو قبیله بزرگ اوس و خزرج که سابقهاى دیرینه داشتند و در گذشته جنگهایى را نیز به دنبال داشته بود و بالاخره خطر عدم تحمل اهالى مدینه نسبت به مسلمانان مهاجرى که از مکه آمده بودند. هر یک از این خطرات مىتوانست در ناکامى و عدم موفقیت پیامبر و بر هم زدن آرامش و امنیت شهر مدینه نقش به سزایى داشته باشد و پیامبر به مثابه آغازگر قیام و رهبر مسلمانان باید براى جلوگیرى از خطر ناامنى چارهاى مىاندیشیدند. بدیهى بود که استفاده از ابزارى همچون ایمان و اعتقاد مسلمانان به خدا، ایجاد صفات و روحیات متعالى در افراد و خلاصه فرهنگسازى براى مقابله با این خطرات نیازمند زمان زیادى بود و پیامبر براى حفظ امنیت و جلوگیرى از خطرات مذکور نیازمند برنامهاى عملى، فورى و کوتاه مدت بودند و فرهنگسازى و استفاده از ایمان افراد در برنامه بلندمدت مىتوانست بیشتر مفید فایده باشد.
حال باید دید که پیامبر خدا از چه ابزارى مىتوانست براى رسیدن به هدف خویش کمک گیرد. مسلماً ابزار باید اولاً مورد قبول همگان بوده و ثانیاً، استفاده از آن با دین اسلام منافاتى نداشته باشد و این دو شرط، لازمه چنین ابزارى بود.
در بررسى این موضوع مىتوان گفت که با عنایت به وضعیت فرهنگى و اجتماعى آن روز مدینه بهترین ابزارى که پیامبر مىتوانست به خوبى از آن بهره گیرد و دو شرط لازم نیز در آن موجود بود: «اَیمان» و به عبارت دیگر عهد و پیمان و حلف (سوگند) بود. از یک طرف جامعه آن روز عربستان به شدت پاىبند به اَیمان بود و از سویى روح تازه بخشیدن به این سنت اجتماعى و استفاده جدید از آن توسط پیامبر هیچ منافاتى با دین ایشان نداشت، چه این که پیامبر خدا قبلاً نیز در یکى از این پیمانها (حلف الفضول) شرکت داشته بود15 و مىتوانست از این سنت اجتماعى بهره کافى ببرد و پیامبر نیز همین گونه عمل کرد. به قول دکتر على شریعتى «حلف قوىترین سنت اجتماعى عرب بوده که پیغمبر این سنت ریشهدار و نیرومند را مىگیرد و بدان یک روح و معناى کاملاً انقلابى مىبخشد، رسم همچنان محفوظ مىماند، اما به جاى پیمان قبایلى، پیمان اعتقادى و به جاى دست دیگرى دست خدا بر روى دستها قرار مىگیرد».16
حال پاسخ این سؤال که چرا پیامبر به جاى استفاده از «اَیمان» از «ایمان» استفاده نکرد نیز روشن مىشود. چرا که اَیمان از مهمترین سنتهاى اجتماعى مستحکم و ریشهدار بین آنان بود در حالى که اکثر مسلمانان در مدینه تازه به اسلام گرایش پیدا کرده بودند و ایمان مستحکمى نداشتند، حتى بسیارى دین را نشناخته بودند و تنها به دلیل رفتار نیک پیامبر دین او را پذیرفته بودند و دستمایههاى اعتقادى آنان عمق چندانى نداشت. از طرفى پیامبر خدا مىخواست غیر مسلمانان را نیز در حفظ امنیت مدینه مشارکت دهد و ایمانى که پیامبر ترویج مىکرد را نمىپذیرفتند، ولى به اَیمان که سنت اجتماعى آنان بود پاىبند بودند و استفاده از این ابزار در این مورد نیز کاربرد داشت. استفاده از تعصبات قومى قبیلهاى به منزله یک ابزار گرچه به شکل موجود موافق با دین پیامبر نبود، ولى پیامبر مىتوانست به تعصبات مزبور رنگ اعتقادى داده به طور هدایت شده از آن استفاده کند، چرا که تعصب دینى صرف مثلاً دفاع از فرد تنها به دلیل آن که مسلمان است مورد نظر پیامبر نبود، آرى در برخى موارد آن هم به صورت هدایت شده این وسیله مىتوانست مورد استفاده پیامبر خدا قرار گیرد و پیامبر نیز به ندرت از این تعصبات آن هم به صورت هدایت شده استفاده کردند.
با روشن شدن ضرورت اقدام عاجل پیامبر و ابزار مورد استفاده باید دید که پیامبر خدا چه اقداماتى در راستاى فضاسازى براى ایجاد امنیت در مدینه انجام دادند. در زیر به برخى از این اقدامات اشاره مىکنیم:
1. ساخت مسجد :
اولین اقدام پیامبر در مدینه بناى مسجدى بود که با کمک تمامى مسلمانان به منزله محل اجتماع و عبادت و میعادگاه همه ساخته شد.17 با بناى مسجد، مرکز اجتماع و محل اداره امور عمومى و اعلام برنامههاى پیامبر و محل آموزش دین شکل گرفت و سکونت پیامبر خدا در کنار مسجد به این مرکز رونق خاصى بخشید. این مرکز در اتحاد و یکپارچگى آنان نیز نقش به سزایى داشت، مسلمانان بدون هیچ امتیازى در کنار یکدیگر مىنشستند و پیامبر خدا نیز به گونهاى در حلقه آنان جاى مىگرفت که اگر بیگانهاى وارد مىشد نمىفهمید کدام یک پیامبر خدا مىباشند. مسلمانان با شنیدن صداى اذان تمامى کارهاى خویش را رها کرده و با شتاب به مسجد مىآمدند و در نماز شرکت مىجستند و یا در جریان امور فورى قرار مىگرفتند و این اولین مرکزى بود که در اسلام براى امور عبادى و سیاسى ساخته شد و ظاهراً در بین صاحبان ادیان آسمانى دیگر نیز سابقه نداشته که از معبد براى امر دیگرى به جز عبادت استفاده شود.
2. اصطلاح مهاجر و انصار :
پیامبر خدا در اقدامى دیگر براى زدودن تعصبات قومى و قبیلهاى انتساب افراد به قوم و قبیله خود را محدود نموده اصطلاح دیگرى براى انتصاب افراد وضع کردند. ایشان در این اقدام مسلمانانى که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند را مهاجر و اهالى مدینه را انصار نامیدند. این امر اولاً، در اتحاد این دو گروه از مسلمانان که از دو شهر بودند و ثانیاً، یکپارچگى مسلمانان مدینه که از دو قبیله اوس و خزرج که حدود یک صد و بیست سال با یکدیگر در نبرد بودند تأثیر به سزایى داشت. همچنین به یکپارچگى مسلمانان مهاجرى که از قبائل مختلف آمده بودند نیز کمک شایانى کرد.
3. پیمان مدینه :
مسلمانان اعم از مهاجر و انصار همه مطیع پیامبر بودند ولى از یک سو خطر غیر مسلمانان اهل مدینه و یهودیان اطراف روز به روز بیشتر مىشد و از سوى دیگر خطر کفار قریش مسلمانان را تهدید مىکرد و باید تدبیرى دیگر اندیشیده مىشد، در همین راستا پیامبر دست به اقدامى گستردهتر از قبل زده پیمانى دفاعى که در آن مسلمانان، یهودیان و حتى مشرکان مدینه همپیمان مىشدند را منعقد کردند. بر اساس مفاد این پیمان امضا کنندگان ملت واحدى دانسته شدند؛ هر گونه ظلم و ستم ممنوع شده و هر گروه رسوم زندگى سابق خویش را مىتوانستند حفظ کنند، دفاع مشترک از یثرب بر عهده همگان نهاده شده و ضمناً تصریح شده است که هر یک از گروههاى مسلمان و یهود و به طور کلى تمامى امضا کنندگان و همپیمانان آنان دیگرى را به صلح با دشمن دعوت کرد باید بپذیرد مگر اینکه دشمن قصد مقابله با دین اسلام را داشته باشد همچنین تصریح شده است که قریش و همپیمانان آنها پناه داده نمىشوند، داخل یثرب منطقه حرم اعلام شده و مناسبات افراد با یکدیگر بر اساس نیکى و خوبى مىباشد در پایان نیز مرجع حل اختلافات پیامبر دانسته شده است.18
4. پیمان برادرى :
پیامبر همچنان به دنبال استحکام و یکپارچگى مسلمانان اقداماتى انجام مىدادند و یکى دیگر از این اقدامات که به استحکام هر چه بیشتر مسلمانان کمک کرد پیمان برادرى بود که بین مهاجرین و انصار بستند. چه این که هر گروه از مهاجر و انصار در محیط خاصى پرورش یافته بودند و در طرز تفکر و آداب و معاشرت و تعصبات قومى قبیلهاى فاصله زیادى با یکدیگر داشتند و از طرف دیگر مهاجران که خانه و کاشانه خویش را ترک کرده غالباً با دست خالى به مدینه گریخته بودند در فقر شدیدى به سر مىبردند نه کارى وجود داشت که بدان بپردازند نه سرمایهاى داشتند و نه ابزارى براى کسب درآمد، و پیامبر باید براى ناامنى اقتصادى که پىآمد هجرت این افراد بود تدبیرى مىاندیشیدند که اولاً، اینان به نان و نوایى برسند و فقر شدید موجب ناامنى اقتصادى نگردد و ثانیاً، اهل مدینه آنان را کَلّ و سربار بر خود ندانسته بتوانند آنها را تحمل کنند. در همین راستا پیامبر تدبیرى نو اندیشید و در یک اقدام شایسته آن دو گروه را برادر یکدیگر خوانده بین هر یک از انصار با هر یک از مهاجرین پیمان اخوت و برادرى برقرار ساختند.19
این امر علاوه بر آن که افراد را به یکدیگر نزدیک کرده کدورتها را از بین مىبرد باعث گردید که انصار که خانه و درآمدى از خود داشتند مهاجران را در آن چه داشتند شریک کنند. انصار به خوبى از این امر استقبال نمودند و واقعاً مهاجران را در اموال خود شریک کردند، به گونهاى که برخى از انصار همه اموال خود را با برادر مهاجر خود تقسیم کردند. این اقدام علاوه بر جلوگیرى از خطر فقر مهاجرین اتحاد و یگانگى بین آنان را نیز مستحکمتر ساخت.
5. کنترل و مهار تعصبات قومى و قبیلهاى :
تعصبات قومى قبیلهاى بین عربها سابقهاى دیرینه داشت و تهدیدى جدى براى ناامنى مدینه به شمار مىرفت به همین دلیل مبارزه پیامبر با آن نژادپرستىها مبارزهاى سخت و جدى بود. چه این که گاه آتش کینهها شعله مىکشید و درگیرىهایى به وجود مىآورد. یهود مدینه نیز که به دنبال ایجاد ناامنى در بین مسلمانان بودند به شعلهور شدن این آتشها دامن مىزدند. گاه دوستىِ مسلمانان دو قبیله اوس و خزرج را با یادآورى خاطرات تلخ جنگها و درگیرىهاى دو قبیله به دشمنى مبدل مىکردند20 و اگر هوشیارى و تدابیر پیامبر خدا نبود درگیرىها و دشمنىها ادامه مىیافت و امنیت داخلى به خطر مىافتاد.
6. پیمان با غیر مسلمانان اطراف مدینه :
در پیمان مدینه تنها یهودیان و مشرکان ساکن مدینه اعم از اوس و خزرج و تیرههاى دیگر حضور داشتند و به عبارتى اهالى مدینه همپیمان شدند، ولى یهود و طوایف مشرک اطراف مدینه نیز مىتوانستند خطرساز شوند. در این راستا لازم بود پیامبر به همپیمان ساختن آنان با مسلمانان و به طور کلى با اهل مدینه اقدام نمایند. بر این اساس ابتدا با طوایف بزرگى همچون یهود بنىقریظه، بنىنضیر و بنىقینقاع پیمان بستند و آنان را از پناه دادن به دشمن یا جاسوسى براى آنان برحذر داشتند و سپس طوایف کوچک و بزرگ اطراف را با خود همپیمان ساختند که این امر نیز به ثبات امنیت مدینه کمک شایانى نمود.
7. پیمان با قبائل مسیر تجارتى قریش :
اقدام دیگر پیامبر اکرم اعزام گروههایى براى انعقاد پیمان با قبایل مسیر تجارتى قریش بود. پیامبر و مسلمانان نباید خطر قریش را هیچ گاه از یاد مىبردند و در همین راستا انعقاد پیمان با قبایل مسیر تجارتى تهدیدى براى منافع قریشیان به شمار مىرفت که مسلمانان مىتوانستند از این گونه پیمانها به نفع خود و مسلمانان مکه استفاده کنند چه این که با این روش اولاً، امنیت و آسایش مسلمانان ساکن مکه بیشتر تأمین مىشد ثانیاً، اعلام موجودیتى براى دین پیامبر و مسلمانان مدینه به شمار مىرفت. ثالثاً، روشى براى آگاه ساختن دشمن از توان و نیرومندى مسلمانان نیز بود که پىآمد آن امنیت بیشتر در برابر دشمن خارجى بود. رابعاً، اگر مسلمانى از مسلمانان مکه در کاروان قریشیان بود مىتوانست به همپیمانان پیامبر پناه برد و یا همراه گروه اعزامى به مدینه بیاید.
8. همبستگى ادیان توحیدى :
پس از تثبیت حکومت اسلامى به دست پیامبر و گسترش روزافزون اسلام مأموریت دیگرى از جانب خداوند به پیامبر محول گردید که با تکیه بر اصول مشترک بین اسلام و ادیان توحیدى بین صاحبان این ادیان پیمان عقیدتى برقرار نمایند و این نیز گامى بود براى ایجاد امنیت از راه وحدت ادیان.
«بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد، پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما)».21
این همبستگى را مىتوان علاوه بر پیمانهاى سیاسى اجتماعى که بین پیامبر و یهودیان یا مسیحیان منعقد شده بود دانست.
توحید و یکتاپرستى از آموزههاى اصلى ادیان اهل کتاب نیز به شمار مىرود که در این آیه اصل گرفته شده و از آنان خواسته شده که با تکیه بر این اصل با مسلمانان متحد شوند. این آیه را پیامبر در نامههاى خود به سران کشورهایى که پیروان ادیان توحیدى بودند نیز آوردند22 و یکپارچگى و اتحاد صاحبان این ادیان را به آنان توصیه کردند که رفع کدورتها موجب نزدیکى آنان با مسلمانان و در نتیجه تهدیدى جدى براى مشرکان به شمار مىرفت.
9. تألیف قلوب :
ایجاد الفت و مهربانى در دلها نیز از جمله موضوعاتى بود که پیامبر از راه آن در ایجاد و حفظ امنیت در مدینه کمک گرفت. در فقه سیاسى اسلام تألیف قلوب را نسبت به چند گروه لازم دانستهاند،23 برخى از آنها عبارتند از: کفارى که با تألیف قلوب به اسلام رغبت پیدا مىکنند یا کفار مرزنشینانى که تألیف آنان مانع هجوم کفار بیگانه به کشور اسلامى است به علاوه مسلمانان ضعیف الایمان یا مرزنشین نیز مشمول این عنوان مىشوند. پس موضوع تألیف قلوب با موضوع امنیت کشور اسلامى پیوستگى مبنایى دارد تألیف قلوب از موضوعاتى است که در قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته24 و بر هزینه بخشى از زکات در این مورد تأکید شده است. این تأکیدات بر اهمیت موضوع امنیت مىافزاید چه این که به مسلمین دستور داده شده که از محل وجوهى که بابت زکات پرداخت مىکنند به غیر مسلمانان یا مسلمانان مرزنشین داده شود و بدین وسیله در حفظ امنیت کشور اسلامى مساعدت نمایند.
در پایان این مبحث ذکر این نکته خالى از فایده نیست که دو مورد اخیر از موارد نهگانه فوق گرچه در این مقاله در برنامه کوتاه مدت پیامبر گنجانده شده، ولى از جمله موضوعاتى است که مىتوان آنها را در برنامه بلندمدت نیز گنجاند و از آن جا که تأثیر آنها در امنیت فوریت بیشترى نسبت به موارد مطرح شده در برنامه بلندمدت دارند، ما آنها را در این قسمت آوردهایم. به هر حال به هیچ وجه این دو مورد موقتى و یا مختص عصر پیامبر نبوده و به یقین پس از ایشان نیز کاربرد زیادى دارند.
ادامه دارد …
پى نوشت ها :
12. همان، ج 2، ص 126.
13. انفال (8)، آیه 30.
14. همان، ص 140.
15. این پیمان که به پیمان جوان مردان معروف است در مکه و بیست سال قبل از بعثت انجام شد.
16. دکتر على شریعتى، محمد خاتم پیامبران، (مجموعه مقالات، مقاله از هجرت تا وفات)، ص 276، (تهران: حسینیه ارشاد، چاپ اول، بىتا).
17. ابن هشام، همان، ج 2، ص 140.
18. جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 1، ص 45(صلی الله علیه و اله).
19. ابن هشام، همان، ج 2، ص 150.
20. ر.ک: جعفر سبحانى، همان، ص 468.
21. آل عمران (3)، آیه 64.
22. جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 2، ص 453.
23. روحالله شریعتى، حقوق و وظایف غیر مسلمانان در جامعه اسلامى، (بوستان کتاب، قم) ص 58
24. توبه ((صلی الله علیه و اله)) آیه 60.
منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 33