نویسنده:حسین توفیقی
13- عقاید و احکام مذهبی
علام دینی ، پزشک و فیلسوف یهودی ، موسی بن میمون (1135 – 1204 م .) به آیین یهود لباسی نو پوشاند و سیزده اصل برای آن ترتیب داد، به این شرح :
1. وجود خدا؛
2. یگانگی او؛
3. مجرد بودن او؛
4. نداشتن زمان ؛
5. حکمت او در امور؛
6. عدالت ؛
7. قابل تقرب بودن از راه عبادت .
اینها مربوط به خدا بود، اما سایر امور:
8. اعتقاد به نبوت ؛
9.برتر بودن حضرت موسی (ع )؛
10. اعتقاد به آسمانی بودن تورات ؛
11. عدم جواز نسخ احکام ؛
12. آمدن مسیحای موعود؛
13. قیامت و جاودانگی نفس آدمی .
1-13- خدا در یهودیت
یهودیت (مانند اسلام و مسیحیت ) از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیای یهود، از حضرت موسی (ع ) تا انبیای پرشمار بعدی ، با شرک مبارزه کرده اند. بدیهی است که پیروان ادیان توحیدی نیز در مواردی از دین خود غافل می شوند و به گونه هایی از شرک روی می آورند. این مساءله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است . آنان با قطع نظر از لغزشهای پیروان یک دین ، از تحقیقات خود دانسته اند که ادیان دو گونه اند:
الف ) ادیانی که مردم را از شرک بر حذر می دارند، مانند ادیان ابراهیمی ؛
ب ) ادیانی که شرک را به مردم تعلیم می دهند، مانند ادیان شرقی .
نام خاص خدا در دین یهود یهوه یعنی باشنده (موجود) است . این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتی از طریق قرائت تورات حرام است . بر اثر این تحریم ، کسی تلفظ حقیقی آن را نمی داند و گاهی در کتابهای علمی مغرب زمین ، از باب احتیاط آن را بدون حرکت (YHWH) ثبت می کنند. اما گروهی از محققان برآنند که تلفظ حقیقی آن یهوه است . هنگامی که معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبی یهود حق داشت سالی یک بار در روز عاشورای تقویم یهودی (دهم ماه تشری ، در اوایل پاییز)، در قدس الاقداس آن معبد، نام یهوه را بر زبان آورد و دعا کند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به ادونای به معنای آقای من تبدیل می شود و حرکات همین کلمه را روی آن می گذارند؛ از این رو، گاهی آن را یهوه ضبط کرده اند.(7)
یکی دیگر از نامهای خدا اهیه اشر اهیه است به معنای هستم آنچه هستم . این نام در سفر خروج 3:14 و در برخی ادعیه اسلامی (مانند دعای شب عرفه ) آمده است و بر اثر نسخه برداری افراد کم اطلاع ، به آهیا شراهیا تبدیل گردیده است .
14- طهور انبیا
یهودیان به نبوت معتقدند و در مورد آن بحثهای کلامی گسترده ای دارند. همچنین برای نبوت معنای ویژه ای قائلند که پیشگویی است و پیامبران بزرگی همچون اشعیا، ارمیا، حزقیال و هوشع به عنوان نبی یعنی پیشگو شهرت دارند.
پیامبران بسیاری در کتاب عهد عتیق مطرح شده اند. (8) اشعیا، ارمیا، عاموس با بیانات شیوای خود به بنی اسرائیل هشدار می دادند و آنان را از عاقبت کارهای زشت و ناروایشان بر حذر می داشتند و متذکر می شدند که اسارت ذلت باری در پیش دارند. اما آنان به این گفتارها کمترین توجهی نمی کردند و از سوی دیگر به قتل و حبس و آزار پیامبران خود کمر می بستند (قرآن مجید از این امور بسیار سخن گفته است ). هفده کتاب پایان عهد عتیق که کتابهای نبوت نام دارد، مشتمل بر این پیشگوییهاست .
از 26 پیامبر مذکور در قرآن کریم 20 تن به اهل کتاب مربوط می شوند: آدم ، نوح ، ابراهیم ، لوط، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب ، یوسف ، موسی ، هارون ، داوود، سلیمان ، الیاس ، الیسع ، عزیز (عزرا)، ایوب ، یونس ، زکریا، یحیی و عیسی .
از آن انبیا 6 تن به اهل کتاب ربطی ندارند: ادریس (مگر به نام اخنوخ در سفر پیدایش 5:24)، شعیب (مگر به نام رعوئیل در سفر خروج 2:18 یا به نام یترون در سفر خروج 3:1)، ذوالکفل ، هود، صالح و محمد.
15- حکومت بنی اسرائیل
پس از حضرت موسی (ع )، حضرت یوشع بن نون (ع ) به امر خدا به رهبری قوم برخاست . وی از رود اردن که از شمال به جنوب فلسطین کشیده شده است ، گذشت و بلاد کنعان و حدود آن را فتح کرد. به ادعای عهد عتیق سکنه بومی آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمین به بنی اسرائیل اختصاص یافت . جریان این جنگها در ششمین کتاب عهد عتیق ، به نام صحیفه یوشع موجود است . پس از حضرت یوشع (ع ) مردان بزرگی در بنی اسرائیل به رهبری مردم اشتغال داشتند که داوران بنی اسرائیل نامیده می شوند. آنان عموما سمت پیامبری یا پادشاهی نداشتند. تاریخ این رهبران در سفر داوران آمده است .
آخرین داور بنی اسرائیل حضرت سموئیل (ع ) دو پسر داشت که شایستگی رهبری قوم را نداشتند. از این رو، مردم از آن حضرت درخواست کردند که پادشاهی برای آنان برگزیند. در واقع بنی اسرائیل در آن زمان پادشاهی نداشتند. سموئیل پس از اصرار زیاد مردم ، از طرف خدا جوانی را به پادشاهی آنان نصب کرد.
نخستین پادشاه بنی اسرائیل حدود 1030 سال قبل از میلاد انتخاب شد. نام این پادشاه در عهد عتیق (کتاب اول سموئیل ، باب 9به بعد) شائول و در قرآن کریم طالوت است (بقره : 247).
پس از انتخاب نخستین پادشاه ، جنگ مهمی میان بنی اسرائیل و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزی نصیب بنی اسرائیل گردید. مهمترین قهرمان این قوم جلیات بود که در قرآن کریم جالوت نامیده شده است . وی به دست حضرت داوود (ع ) کشته شد و لشکر وی گریخت .
حضرت داوود (ع ) جانشین حضرت طالوت شد (حدود 1015 سال قبل از میلاد) و حضرت سلیمان (ع ) به جای پدرش حضرت داوود (ع ) نشست و مهمترین و با شکوهترین دوران بنی اسرائیل را به وجود آورد. وی معبد بسیار بزرگی در شهر اورشلیم (یعنی شهر سلامت ) ساخت که به نام هیکل سلیمان معروف شد. (هیکل در زبان عبری به معنای ساختمان بلند است ). این معبد بعدا یک بار حدود 587 ق .م . به دست بختنصر و بار دیگر در سال 70 م . به دست شاهزاده رومی ، تیتوس (Titus) خراب شد.
اهل کتاب بر مبنای محتویات دروغین عهد عتیق (کتاب اول پادشاهان ، باب 11) معتقدند که حضرت سلیمان (ع ) بر اثر وسوسه همسران بت پرست خویش ، در آخر عمر بت پرست و خطاکار شد! قرآن کریم با تمجید فراوان از آن حضرت ، ساحت قدس وی را پاک کرده است .
پس از رحلت حضرت سلیمان (ع )، فرزندش رحبعام زمام امور مملکت بنی اسرائیل را در کف گرفت و چون وی به ستمکاری پرداخت گروهی از مردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط یهودا و بنیامین در سرزمین یهودا (به نام یکی از فرزندان حضرت یعقوب ) که بخش نسبتا کوچکتری بود، برای او باقی ماند. این قسمت که شامل شهر اورشلیم (قدس ) نیز می شد، اهمیت بسیاری داشت و نام ((یهودی )) از اینجا می آید. ده سبط دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری فردی به نام یربعام بن ناباط در شمال فلسطین تشکیل دادند. یربعام یکی از استانداران حضرت سلیمان (ع ) بود.
تجزیه کشور مبداء ضعف و بدبختی آنان بود. پادشاهان یهودا و اسرائیل نیز عموما گنهکار بودند و مردم را به گناه و بت پرستی دعوت می کردند.
16- اسارت بابل
به هر حال پیشگوییهای انبیای بنی اسرائیل تحقق یافت (9) و پس از چندی آشوریها که در شمال بابل در عراق و سوریه کنونی حکمرانی داشتند و پایتخت آنان شهر نینوا بود به اسرائیل تاختند و عده کثیری را به اسیری بردند. چند سال بعد، پادشاه بابل بختنصر که در عهد عتیق نبوکدنصر (یعنی بت ((نبو)) تاج را نگهداری می کند) نامیده می شود، به اورشلیم حمله کرد و مردم یهودا را کشت و عده ای را به اسارت به بابل برد که تا مدتی طولانی در آنجا بودند. اسیر شدن مردم اسرائیل و یهودا موجب پراکندگی آنان در خاورمیانه و سرزمینهای دیگر شد. این اسارت اهمیت ویژه ای داشت ؛ زیرا گروهی از مردم اسرائیل نیز که در حمله پیشین توسط آشوریها از اسارت معاف شده بودند، در این یورش همراه با ساکنان یهودا به بابل کوچ داده شدند. این موضوع جلای بابل نامیده می شود.
یهودیان در زمان اسارت ، برخی آداب و اخلاق مشرکان را پذیرفتند و کمتر کسی در بین آنان از جلای وطن و اسیری و دشواری پرستش خدا رنج می برد.
باید توجه داشت که انحصار طلبی و خود بزرگ بینی خوی و خصلت جدانشدنی قوم کوچک یهود است و سایر اقوام جهان در واکنش به این صفات ، با یهودیان از در دشمنی و ستیز در آمده و به تحقیر آنان پرداخته اند. شاید نخستین ویرانی شهر قدس و گرفتار شدن بنی اسرائیل به دست بابلیان در حدود شش قرن قبل از میلاد نیز به همین علت بوده است . ارمیای نبی از جانب خدای متعال پیام آورده بود که بنی اسرائیل نباید در برابر آن دشمن مقاومت کنند. ایشان این پیام را به چیزی نگرفتند و آن پیامبر را زندانی کردند. پس از سقوط شهر قدس ، ارمیا آزاد شد (ارمیا 39:14).
17- تجدید معبد
هنگامی که کورش (یعنی خورشید) بنیانگذار سلسله هخامنشی بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند و اجازه بازگشت به سرزمین خود را یافتند. اما بسیاری از آنان حاضر نبودند بابل را ترک کنند و در بابل و اطراف آن پراکنده شدند. اعلامیه کورش در مورد آزادی یهود حدود سال 538 ق .م . صادر شد. کورش با این کار در میان یهود محبوبیت زیادی به دست آورد.
گروهی از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازی شهر قدس آغاز کردند. در آن دوران همسایگان آن سرزمین احساس خطر کردند و مانع بر پایی یک حکومت مقتدر یهودی بر خاک فلسطین شدند. پس از آن حکومتهای ناتوانی در مناطق مختلف فلسطین بر پا شد و پس از چند قرن آشفتگی ، شهر قدس برای بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویرانی یهودیان را در جهان پراکنده ساخت . از آن پس ، یهودیان در کشورهای بیگانه زندگی سختی را می گذراندند و انواع خواری و سرکوفتگی را در جسم و جان خود می چشیدند.
18- پیدایش کنیسه
پس از بازگشت یهود از بابل ، جامعه دینی نظام تازه ای یافت و معابدی ساخته شد که بعدا کنیسه (synagogue) نامیده شد.این معابد مانند سایر معبدها معماری خاصی داشتند و در آنها قربانگاه و اماکن ویژه دیگری وجود داشت . هم اکنون نیز معبد یهودیان کنیسه نامیده می شود.
قبله یهود معبد سلیمان (مسجد اقصی ) است . فقط سامریان قبله را کوه جرزیم در نزدیکی شهر نابلس می دانند. آنان روزی سه بار نماز می خوانند: نماز صبح ، نماز عصر و نماز مغرب . در صورتی که دست کم ده مرد در کنیسه وجود داشته باشد نماز برگزار می شود و در این حال یک نفر که معمولا پیرتر از سایرین است و عبری را خوب می داند، جلو می ایستد و قسمتهایی از تورات یا دعاهایی به عبری می خواند و در مواردی رکوع می کنند. معروفترین عبارتی که خوانده می شود، شمع (یعنی بشنو) نام دارد که از تورات گرفته شده است :
(4)ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما یهوه واحد است (5) پس یهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما(تثنیه 6:4-5).
19- تاءثیر عقاید مزدیسنی و فرهنگ پارسی
یهودیان نیز مانند سایر اقوام تحت تاءثیر محیط قرار داشتند و پس از تماس با برخی تمدنهای باستانی ، خواسته یا ناخواسته ، بسیاری از مفاهیم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولی باید توجه داشت که آنان پیوسته و در تمام موارد، مسائل یاد شده را به رنگ اخلاقیات توحیدی خاص خویش در می آوردند. مثلا داستان طوفان نوح ، خواه از بابلیها اقتباس شده باشد یا نه ، آن گونه که در سفر پیدایش آمده است ، از خدای واحد، مهربان و درستکار سخن می گوید. این داستان به داستان پر- نپیشتیم (napishtim-Per) که روی الواح میخی حک شده است و علاوه بر شرک صریح ، خدایانی خودخواه ، ستیزه جو، احساساتی و حسود را مطرح می کند، چندان شباهتی ندارد. این تمایز در سایر داستانها و قوانین و باورهایی که گفته می شود یهود از اقوام دیگر اقتباس کرده اند، نیز مشهود است .
در تورات تقریبا ذکری از قیامت نیست (مگر یکی دو اشاره مبهم ، مثلا تثنیه 8:16). از نظرات تورات (لاویان باب 26 و تثنیه باب 28) دینداری و بی دینی در جلب نعمتهای این جهان و سلب آنها تاءثیر مستقیم و قطعی دارند. از سوی دیگر، کتاب تلمود از قیامت بسیار سخن گفته است .
یکی از باورهای اصیل یهودیت که به تصور پژوهشگران ، از بیگانگان گرفته شده ، اعتقاد به رستاخیز مردگان است . این اعتقاد با آرمان مسیحایی گره خورده و چیزی مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است . ایرانیان باستان می گفتند در زمان آینده ، پس از آنکه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنیو پیروز شود و او را نابود کند، مردگان برخواهند خاست ، ولی شکل عالی و معنوی این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشک و بی روح مغان ایران زمین شباهتی ندارد. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان بنی اسرائیل وجود داشته و در چندین مورد از کتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولی آن باور پس از بازگشت از بابل ، با عقیده به جاودانگی قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه با قرآن مجید تعارض دارد؛ زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت موسی (ع ) در اوایل سوره طه بروشنی می فهمیم که اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است .(10)
20- اعیاد یهود
یهود عیدهایی دارند از این قرار:
1. روز شنبه : در این روز افراد خانواده دسته جمعی غذا می خورند و طی آن ، بزرگ خانواده جام شرابی بر دست می گیرد و با خواندن دعا، آن را تبرک می کند و افراد خانواده از آن شراب می خورند. تعطیل شنبه یکی از ده فرمان است (خروج 20:8-11).(11)
2. عید اول ماه : به عبری به آن روش حودش می گویند که به معنای آغاز ماه است .
3. سال هفتم یا سال انفکاک : طبق تورات هر هفت سال یک بار باید وامها را بخشید و کارهایی انسانی از قبیل آزاد کردن بردگان اسرائیلی و مانند آن انجام داد (تثنیه 15). نام عبری این سال شمیطا به معنای رها کردن است .
4. سال یوبیل :این عید هر پنجاه سال یک بار می آید که اعمال انسانی و اخلاقی بسیاری در آن انجام می شود (لاویان باب 25).
5. عید فصح : در لغت به معنای چشم پوشی کردن است که به مناسبت چشم پوشی خداوند از قتل نخست زادگان بنی اسرائیل در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامی به آن داده شده است ). این عید هفت روز طول می کشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات (خروج باب 12) آمده است . این عید مهمترین عید است و مسیحیان نیز به خاطر تقارن آن با خاک سپاری حضرت عیسی (ع ) آن را گرامی می دارند. از دو سه قرن پیش تاکنون گاهی یهودیان متهم شده اند که یک کودک یا بزرگسال مسیحی را کشته و از خون آنان در مراسم عید فصح استفاده کرده اند. کتابهایی نیز در این باب نوشته شده است .
6. عید هفته ها: این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار می شود. نام عبری آن شاووعوت یعنی هفته هاست .
7. عید اول سال : این عید که به عبری روش هشانا (راءس السنه ) نامیده می شود در اوایل مهر (اعتدال خریفی ) قرار دارد. در آن روز به نشانه آمادگی برای ده روز ایام توبه بوق می نواختند. روز دهم اهمیت خاصی داشت و به آن یوم ها کیپور می گفتند.
8. یوم کیپور: یعنی روز کفاره ؛ این عید مهم در دهمین روز ماه تشری واقع است و آن را ((عاسور)) یعنی عاشورا می نامند. یهودیان از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، به منظور کفاره گناهان ، روزه می گیرند و از خوردن ، آشامیدن ، استحمام و کار پرهیز می کنند و در کنیسه ها به عبادت و استغفار مشغول می شوند. در آن روز، یهودیان بنیادگرا لباس ویژه ای بر تن می کنند و از پوشیدن کفش چرمی خودداری می کنند.
9.عید سایبانها: در روز بیست و دوم ماه تشری به نشانه زندگی کردن بنی اسرائیل در خیمه های تیه در عصر حضرت موسی (ع ) مدت یک هفته در خیمه زندگی می کنند نام این عید به زبان عبری سکوت یعنی سایبانهاست .
10. عید گشایش : در عبری حنوکا نامیده می شود؛ یادبود پیروزی یهود بر استعمارگران یونانی در سال 168 ق .م . است . در این روز معبد سلیمان به دست یهود از پلیدیها و خرابیهای دشمن تطهیر شد.این عید یک هفته پس از عید سایبانهاست .
11. عید قرعه ها: در عبری پوریم نام دارد. این روز به مناسبت رفع خطر قتل عام یهودیان به توطئه هامان وزیر خشایارشا عید قرار داده شده است . شرح مفصل این ماجرا در کتاب استر در عهد عتیق آمده است . وجه تسمیه این روز آن است که هامان برای تعیین روز اعلام تصمیم خود به پادشاه قرعه کشیده بود. مزبور در ماه اسفند قرار دارد.
21- فرقه های یهودی
همه دینها پس از اندک زمانی فرقه های متعدد پیدا می کنند. مسائل اجتماعی و تنوع مشربها، فرقه ها را پدید می آورد. برخی از این فرقه ها نیرومند و برخی ناتوانند، همچنین فرقه هایی پرجمعیت و فرقه هایی کم جمعیت هستند.
فرقه های شناخته شده یهود پس از بازگشت از بابل پدید آمده اند و درباره فرقه های قدیمتر اطلاع چندانی در دست نیست .
1-21- فریسیان
کلمه فریسی در عبری به معنای عزلت طلب است . این لقب بر جدایی و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تاکنون هم اکثریت یهود از آن هستند. اصل این فرقه به فرقه حسیدیم (به معنای پارسایان ) بر می گردد. فرقه حسیدیم سه یا چهار قرن قبل از میلاد برای زدودن آثار بت پرستی و انحراف میان یهودیان پدید آمد. آنان در جنگهای مکابیان شرکت داشتند و در راه دین جانبازی کردند و شهید شدند.
در قرن هجدهم نیز موج تازه ای به نام حسیدیم میان یهودیان شرق اروپا پیدا شد که از این حرکت الهام می گرفت .
فریسیان یک قرن قبل از میلاد از میان حسیدیم برخاستند. آنان از نظر فکری با صدوقیان تضاد و مخالفت روشنی داشتند. این فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانی منزه می دانست . همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمی راه میانه ای را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهی را می پذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت می داد. فریسیان در جامعه یهود موقعیت خوبی به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند.
فریسیان علاوه بر عهد عتیق که تورات مکتوب نامیده می شد، به تورات شفاهی نیز معتقد شدند. تورات شفاهی گفته های حکیمانه دانشمندان یهود است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسی (ع ) برای قوم یهود باقی مانده است . این گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادی ، در کتابی بسیار بزرگ به نام تلمود جمع آوری شده و زیربنای فکر و اعتقاد بنی اسرائیل قرار گرفته است . پس از این ، در باب آن سخن خواهیم گفت .
فریسیان دارالعلمهای مختلفی تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق تورات کردند و نکته های تازه ای به دست آوردند. به عقیده آنان در تورات حتی یک حرف کم یا زیاد یا بی مورد و فاقد معنا و مقصود نیست ، بلکه درون هر حرف و کلمه ای اسراری نهفته و رموزی خفته است .
امور داخلی یهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابی دوم شهر قدس در دست حاخامهای فریسی و گاهی صدوقی بود. همچنین آنان با حضرت عیسی مسیح (ع ) بسیار مخالف بودند و برای تصلیب او تلاش کردند. نام فریسیان به تکرار، در اناجیل چهارگانه آمده است .
2-21- صدوقیان
نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت داوود (ع ) به کهانت منصوب شده بود، مربوط می شود (کتاب دوم سموئیل 8:17 و 15:24). این منصب در عصر حضرت سلیمان (ع ) نیز برای صادوق باقی ماند(کتاب اول پادشاهان 2:34). کاهنان بنی صادوق در کتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند و امانت داری آنان ستوده شده است (حزقیال 44:15).
صدوقیان به جای نماز، برای قربانی اهمیت ویژه ای قائل بودند. بسیاری از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهای سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومی نیز خوب بود.
صدوقیان بر خود لازم می دیدند سنتهای گذشته را حفظ کنند و با تجدید نظر و تفسیر به راءی فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت می ورزیدند. آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و می گفتند قربانی و هدایایی که در راه خدا می دهیم ، مانند چیزهایی است که به یک پادشاه یا حاکم بشری داده می شود. صدوقیان جاودانگی نفس و قیامت را انکار می کردند و می پنداشتند سزای نیکی و بدی در همین دنیا داده می شود و در مورد اراده انسانی به اختیار مطلق معتقد بودند.
صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (ع ) مخالفت بودند و نام آنان به تکرار در اناجیل چهارگانه آمده است . پس از خرابی اورشلیم در سال 70 م . دیگر اثری از این فرقه باقی نماند.
3-21- سامریان
نام سامریان از منطقه ای به نام سامره می آید که در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع ) ، مرکز کشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیری بابل پدید آمد و برخی معتقدند که نژاد آنان اسرائیلی نیست و احتمالا مخلوطی از اسرائیلی و آشوری است .
این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر تورات و کتاب یوشع را می پذیرد و 33 کتاب دیگر عهد عتیق را رد می کند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکی اختلاف دارد و زبان سامری نیز با زبان عبری متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبری بودن خارج نمی کند.
سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکی شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود می دانند و می گویند قبله حضرت موسی (ع ) نیز همان بوده است ، ولی حضرت داوود (ع ) از پیش خود، مکان معبد سلیمان (مسجد اقصی ) را قبله معرفی کرده است .
این فرقه به مسائل مذهبی توجه مخصوصی دارد و مراسم ویژه ای انجام می دهد.
4-21- اسنیان
ریشه کلمه اسنی احتمالا به معنای شفا دهنده است ،به این معنا که آنان در اندیشه شفای روان خود بوده اند. در وجه تسمیه این کلمه ،احتمالا دیگری (مانند تعمید دهنده ) نیز وجود دارد.
این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم ، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضی فرقه های دیگر از بین رفتند و جز نامی از ایشان باقی نماند،تا اینکه نیم قرن پیش به سال 1947 ،برخی آثار مکتوب آنان همراه با نسخه هایی از عهد عتیق که تحریر کرده بودند، در غارهای فلسطین در کرانه بحرالمیت به دست آمد و مقداری از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.
اسنیان مالکیت فردی را قبول نداشتند و به ازدواج روی خوشی نشان نمی دادند. در روز چندین بار غسل می کردند و به این منظور حوضهای بزرگی ساخته بودند که در اکتشافات اخیر آنها را از زیر خاک بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر می خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول می شدند،سپس دست از کار می کشیدند و به طور دسته جمعی ناهار می خورند و همین طور شام آنان دسته جمعی بود.
روز شنبه به طور کلی از کار دست می کشیدند و عبارت و تفکر و مطالعه تورات می پرداختند.
گفته می شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میتراپرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادی 4000 نفر گزارش شده است که با در نظر گرفتن محدودیتهای عضوگیری در آن جامعه ، عددی بزرگ به نظر می آید.
به عقیده برخی دانشمندان ، افکار این فرقه زیر بنای مسیحیت فعلی گردید. حتی ممکن است اعضای این فرقه همگی مسیحی شده باشند. گفته می شود یحیی بن زکریا (تعمید دهنده ) نیز از آنان بوده است . بیابان گردی آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامی ) می تواند شاهدی بر این موضوع باشد.
5-21- قانویان
کلمه قانونی که در لغت به معنای غیور و متعصب است ، بر گروهی اطلاق می شد که با شدت تمام با استیلای رومیها بر فلسطین مخالفت می کردند. آنان معمولا خنجری در زیر لباس خود مخفی می کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پای در می آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه های دیگر مشخص می کردند و خطر آنان را جدی می گرفتند. چنین به نظر می رسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتی نداشتند.
6-21- قارئون
قارئون از کلمه ((قراء)) در عربی و عبری می آید که در مقابل تفسیرهای تکلف آمیز فریسیان ، به قرائت کتب آسمانی اشاره دارد.
این فرقه که پس از ظهور اسلام پدید آمده است ، با تلمود (تورات شفاهی ) مخالفت می کند و بر معنای ظاهری تورات تعصب می ورزد و همواره با فریسیان درگیری داشته است . رهبر آنان در ابتدا یک ربانی یهودی به نام عنان بود که با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامی را از وی آموخت . وی در عصر منصور دوانیقی در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردی به نام بنیامین نهاوندی آن مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و تغییراتی در آن داد و نام قارئون (در عبری قرائیم یعنی قرائت کنندگان ) را به جای عنانیه بر آن نهاد.
در قرون گذشته اکثر قارئون در جهان اسلام زندگی می کردند. اکنون آنان در اسرائیل ، روسیه ، اوکراین و کشورهای دیگر به سر می برند. نام شبه جزیره کریمه (Crimea) در اوکراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است . دانشمندان بزرگی از قارئون برخاسته اند که مباحث آنان در الهیات یهودی توجه محققان را به خود جلب کرده است . آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفی بهره می گیرند.
7-21- دونمه
نام فرقه دونمه به ترکی استانبولی به معنای مبدل شده است و در بعضی اوقات به آنان شبتین می گویند که به شبتای صبی مؤ سس گروهشان نسبت داده می شود.
نامبرده به سال 1626 در شهر ازمیر (غرب ترکیه ) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسی الهیات و عرفان یهودی کم کم مدعی شد که مسیحای یهود است و برای نجات آنان آمده است . برخی یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بی شماری نزد او گرد آمدند.
وی که خود را نخستین فرزند خدا می نامید، گفت در سال 1666 قیام خواهد کرد. وی قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت . در آن ایام یهودیان از خوشحالی به جشن و شادی پرداختند و شعار می دادند: ((زنده باد مسیح پادشاه )) و ((زنده باد سلطان صبی .))
شبتای صبی در سال 1666 به جای آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانی دستگیر شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وی پس از پذیرفتن اسلام ، نام خود را به محمد افندی تغییر داد و با یک بانوی مسلمان ازدواج کرد.
وی همچنین بسیاری از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولی باز هم بسیاری از یهودیان او را مسیحا می دانستند. آنان در توجیه این مساءله می گفتند که تنها شبحی از شبتای مسلمان شده و خود او برای یافتن ده قبیله گم شده بنی اسرائیل به آسمان رفته است و به زودی ظهور خواهد کرد. یکی از فعالان این مرام می گفت : همان گونه که موسی در کاخ فرعون پرورش یافت ، لازم بود که مسیحا در کاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.
شبتای صفت مسیحایی خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان ، با آنان تماس بگیرد. وی فرقه ای پدید آورد که اعضای آن بی درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته ، پیرو آداب اسلامی شدند و به بازگشت سریع شبتای به عنوان منجی حقیقی بنی اسرائیل امیدوار ماندند.
مرگ وی به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع کرد. پس از آن ، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامی و در باطن به سنن یهودی عمل می کردند.
اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت می شوند.
22- انتظار ظهور مسیحا
اندیشه انتظار مسیحا ماهیتا یهودی است . اقوام عصر قدیم ، بر اثر نومیدی از وضع موجود و بی توجهی به آینده ، به گذشته خویش می بالیدند و کمال شادکامی اجتماعی و ملی را در آن می دیدند. گونه ای از این گذشته گرایی را چکامه سرایان یونانی و رومی ، هزیود (Hesiod) و اوید (Ovid) ماهرانه ترسیم و توصیف کرده اند. این دو تن برای جهان پنج دوره و پنج نژاد پیاپی قائل شدند و گفتند: انسانها در نخستین دوره که عصر زرین نامیده می شود، شادمان و به دور از درد و رنج ، بی کشت و کار از محصولات زمین بهره می بردند. مردن ایشان نیز به شکل خواب بی رؤ یایی بود که طی آن به بزم فرشتگان نگهبان جهان پر می کشیدند. در سوی دیگر این طیف ، واپسین دوره یا عصر آهنین وجود داشت که از همه آشفته تر بود و آن دو چکامه سرا در آن دوره روزگار می گذراندند.
یهودیان نیز به عنوان قومی دیندار و معتقد به اینکه جهان را موجودی خوب و کامل آفریده است ، کمال را در آغاز آفرینش قرار می دادند و می گفتند نخستین انسان که مستقیما به دست خدا آفریده شده است ، لزوما باید کامل و کامروا باشد. با این وصف ، یهودیان کامیابی و فضیلت را نه در دوران طلایی گذشته ، بلکه در آینده و واپسین روز می جویند. این عبارت کتاب مقدس میان یهودیان رایج بود: ((اگر چه ابتدایت صغیر بود، عاقبت تو بسیار رفیع می گردد))(ایوب 8:7).
یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس ، همواره در انتظار یک رهبر الهی فاتح بوده اند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان برگرداند.
شخصیت مورد انتظار ماشیح (مسح شده ) خوانده می شد. ماشیح لقب پادشاهان بنی اسرائیل بود؛ زیرا بر اساس یک سنت ، پیامبران در حضور جمع ، اندکی روغن بر سر آنان می مالیدند و بدین شویه نوعی قداست برای ایشان پدید می آمد. این لقب در زمانهای بعد به پادشاه آرمانی یهود اطلاق شد.
دلهای بنی اسرائیل از عشق به مسیحای موعود لبریز بود و در مقابل ، حاکمان ستمگر همواره در کمین چنین رهبر رهایی بخشی بودند. در باب دوم انجیل متی می خوانیم که هیرودیس کبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده شدن حضرت عیسی در صدد قتل او بر آمد، اما چون وی را به فرمان الهی به مصر بردند خطر را از سر گذراند.
واژه فارسی ((مسیحا)) از روی کلمه عبری ((ماشیح )) با توجه به تلفظ لاتینی آن (Messiah) ساخته شده است .
مهمترین مژده مسیحایی در کتاب اشعیای نبی آمده است :
(1) نهالی از تنه یسّی (پدر داوود) بیرون آمده ، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت (2) و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت ، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس از خداوند (3) خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤ یت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود (4) بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. جهان را به عصای دهان خویش زده ، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت (5) کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت (6) گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند (7) گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد (8) و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر باز داشته شده دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت (9) و در تمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایی که دریا را می پوشاند (اشعیا 11:1-9).
شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهودیت و مسیحیت موج می زند. یهودیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده اند که روزی مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانروای جهان گرداند.
در سراسر تاریخ بنی اسرائیل کسانی به عنوان موعود یهود برخاستند و با گرد آوردن برخی افراد ساده لوح بر مشکلات آنان افزودند. در این میان حضرت عیسی بن مریم (ع ) ظهور کرد و با داشتن شخصیتی بس والا و روحی الهی ، دین بزرگی را بنیاد نهاد و گروه بی شماری را به ملکوت آسمان رهنمون شد، ولی بیشتر یهودیان او را رد کردند.
در عصر ما نیز که یهودیان صهیونیست بر پای خاسته و با اشغال فلسطین ، در صدد بر آمده اند حقارت همیشگی قوم یهود را بر افکنند، چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است . درست است که اقلیتی ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگی شدید به امیدهای قدیم ، تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی شمرده و پیوسته با آن مخالفت کرده اند، ولی سواد اعظم یهودیت آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشای عصر مسیحا دانسته اند. هم اکنون صهیونیستهای اشغالگر فلسطین ، علاوه بر دعاهای مسیحایی روزانه ، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه ایّار عبری )، پس از دمیدن در شیپور عبادت ، این گونه دعا می کنند:
اراده خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیده دم آزادی باشیم و نفخ صور مسیحا گوش ما را نوازش دهد.
23- غلبه رومیان و انقراض یهود
پس از نوسازی اورشلیم مستقر شدن یهودیان در آن مشکلاتی پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بت پرست سوریه آغاز شد جنگهای مکابیان با استعمارگران سوریه به پیروزی یهود انجامید که در کتابهای اپوکریفا شرح داده شده است .
در این دوران غالبا بنی اسرائیل زیر فرمان مشرکان بودند و ظهور حضرت مسیح (ع ) نیز در همین دوران بود که شرح آن به طور مفصل خواهد آمد. همچنین در این عصر احکام و قوانینی از طرف علمای یهود صادر می شد و نمایندگان دول استعمارگر فرمان می راندند. علمای یهود در مجمعی به نام سنهدرین اجتماع می کردند و درباره امور مذهبی تصمیم می گرفتند.(12)
24- ویرانی اورشلیم و آوارگی یهود
در سال 70 م . تیتوس ، پسر امپراطور روم ، اورشلیم را محاصره و ویران کرد و مردم بی شماری را از دم شمشیر گذراند. وی سنهدرین را نیز از بین برد.
پس از این حادثه ، یهودیان در کشورهای مجاور در اروپا و آفریقای شمالی پراکنده شدند و با گذشت زمان عده ای به مدینه منوره که یثرب نامیده می شد، رفتند و در آنجا سکنی گزیدند. به گفته منابع اسلامی ، انگیزه این گروه از یهودیان در انتخاب مدینه برای سکونت ، انتظار مقدم مبارک حضرت رسول خاتم (ص ) بود.
بعدها، در عصر خلیفه دوم ، مسلمانان شهر قدس را با مذاکره از مسیحیان تحویل گرفتند. به نوشته طبری (در حوادث سال 15 هجری ) مسلمانان هنگام تحویل گرفتن قدس ، در صلحنامه خود در برابر مسیحیان متعهد شدند که هیچ گاه به یهودیان اجازه سکونت در آن شهر را ندهند.(13)
25- تلمود
کلمه ((تلمود)) به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری ((لمد)) (یعنی یاد داد) می آید و با واژه ((تلمیذ)) و مشتقات آن که در زبان عربی رباعی هستند ارتباط دارد. تلمود به کتابی بسیار بزرگ که احادیث و احکام یهود را در بر دارد اطلاق می شود.
زمانی که یهودیان به بابل تبعید شدند گروهی به نام سوفریم (یعنی کاتبان ) میان آنان پدید آمد. کاتبان کسانی بودند که به کتابت تورات و مضامین مذهبی اهتمام داشتند. مهمترین سوفر عزرا (عزیر) بود که در قرن پنجم قبل از میلاد می زیست و شاید پس از موسی (ع ) بزرگترین شخصیت یهود باشد. عزرا تصمیم گرفت شریعت موسی (ع ) را بارور سازد و از عبارات کتاب عهد عتیق نیازهای جامعه یهود را بر آورد. اقدام وی سرآغاز سنت شفاهی یهود بود.
پس از عزرا روشی در تفسیر و تاءویل متون مذهبی رایج شد که میدراش نامیده می شود و اختراع آن را به وی نسبت می دهند. واژه ((میدراش )) به معنای جستجو است ؛ زیرا دانشمندان از خلال میدراش به جستجوی معانی نهفته می پرداختند و می خواستند همه مسائل روزانه زندگی را از تورات استخراج کنند. پس از تاءسیس مجمع کبیر برای رسیدگی به امور مذهبی ، کم کم این فکر رواج یافت که تفسیر تورات پس از حضرت موسی (ع ) نسل به نسل به دست اعضای آن مجمع رسیده است . سپس پنج زوج دانشمند به توالی به تفسیر و وضع قوانین جدید پرداختند که دو زوج آخر آنان به نام هیلل و شمعی (شمای ) بسیار معروف شدند. این دو تن در حدود سال 10 م . در گذشتند. در این دوره ، یکی از دو زوج ناسی یعنی رئیس و دیگری آوبت دین یعین رئیس دادگاه نامیده می شد. تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر تورات اهتمام می ورزیدند.
هیلل و شمعی هر کدام مکتبی را بنیاد نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاریخ میلادی به نشر افکار و اندیشه های ایشان پرداختند و سرانجام ، موفقیت نصیب هیلل شد. گفته می شود اختلافات این دو رهبر از 300 مورد تجاوز می کرد و شمعی در برداشتهای خود از هیلل سختگیرتر بود. هیلل اولین فرد از سلسله تنّائیم است . دومین فرد این سلسله که حلقه ارتباط بین هیلل و دانشمندان بعدی محسوب می شود، یوحانان بن زکای است . هنگامی که لشکر تیتوس در سال 70 م . به ویران کردن اورشلیم مشغول بود، یوحانان پیوسته یهودیان را به آرامش دعوت می کرد؛ زیرا از نابودی یهودیان نگران بود. یهودیان سخن او را نپذیرفتند؛ از این رو، وی به انتقال مرکز علمی و مذهبی اقدام کرد. او برای این هدف ، نخست خبر بیماری و سپس مرگ خود را شایع کرد و پیروانش وی را در تابوتی نهاده ، به عنوان خاک سپاری از شهر خارج کردند. از آنجا که او شخصیتی ممتاز بود، سربازان تیتوس (که بر دروازه های اورشلیم با سرنیزه جنازه ها را آزمایش می کردند) به جسد وی کاری نداشتند. یوحانان در خارج شهر خود را به فرمانده کل لشکر رساند و از او تقاضا کرد که شهرک یاونه در فلسطین را در اختیار وی قرار دهد. این خواهش پذیرفته شد و او در آنجا کار علمی خود را تعقیب کرد و بدین وسیله علوم هیلل و دیگر دانشمندان گذشته را به نسلهای آینده انتقال داد.
پس از یوحانان فردی به نام ایشماعل بن الیشع به تفسیرهای تلمودی پرداخت و کار عمده وی آن بود که هفت اصل تفسیری هیلل را به سیزده اصل رساند. همچنین فردی به نام عقیبا بن یوسف در همین عصر از اهمیت ویژه ای برخوردار است . این دانشمند بر تلمود حق بزرگی دارد. زیر بنای تلمود به شکلی که می بینیم تا اندازه زیادی مرهون زحمات اوست .
با این وصف ، افتخار تدوین متن تلمود به عقیده بسیاری از دانشمندان نصیب شخصی به نام یهودا هناسی شد. وی در سال 135 م . (سه سال پس از در گذشت عقیبا) به دنیا آمد و پس از آگاهی بر تفسیرهای عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر کتابت آنها گرفت . این و پس از آگاهی بر تفسیرهای عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر کتابت آنها گرفت . این دانشمندان میان قوم خود موقعیت خوبی پیدا کرد و بیش از پنجاه سال ناسی یعنی رهبر بود.
یهودا هناسی برای تورات شفاهی نام میشنا را برگزید که در عبری به معنای مکرر و مثنی است ، در مقابل میقرا به معنای خواندنی و مقروء. تلمود، میشنا نامیده می شود، زیرا مثنای تورات است ، ولی تورات میقرا است .
زبان میشنا عبری عامیانه است که به ارزش ادبی عبری عهد عتیق نیست . میشنا شش بخش دارد که هر فصل سدر نامیده می شود و مجموع آن 63 رساله در 523 فصل است به این شرح :
1. سدر زراعیم (بخش بذرها، احکام محصولات و نتاج حیوانات ) 11 رساله
2. سدر موعد (بخش عید، درباره روزهای یادبود) 12 رساله
3. سدر ناشیم (بخش نسوان ، احکام زناشویی ) 7 رساله
4. سدر نزیقین (بخش زیانها، احکام اموال و زیان به نفوس ) 10 رساله 5. سدر قداشیم (بخش مقدسات ، مقدسات دین یهود) 11 رساله
6. سدر طهاروت (بخش طهارتها، احکام پاک و ناپاک ) 12 رساله
جمع: 63 رساله
تفسیر میشنا، گمارا نامیده می شود. این واژه به معنای تکمیل است و نویسندگان این تفاسیر ادعا می کردند مطالب آنان باقی مانده سخنان دانشمندان گذشته است که کتاب میشنا را تکمیل می کند. در گمارا نخست یک مقطع از عبارت میشنا نقل می شود و پس از آن به تفسیر و تحلیل و آوردن شواهدی برای آن مقطع می پردازند.
دو نوع گمارا برای میشنا نوشته شده است : یکی گمارای فلسطینی به دست دانشمندان یهودی فلسطین و دیگری گمارای بابلی که مبسوطتر و جالب تر است و به دست گروهی از دانشمندان یهودی که در بابل مانده بودند، نوشته شده و از گمارای فلسطینی مفصل تر است . تلمود به اعتبار این دو گمارا دو گونه است : تلمود فلسطینی و تلمود بابلی .
در تلمود به دو عنصر اساسی برخورد می کنیم : یکی هلاخا به معنای راه و روش که عبارت است از دستورهای دینی برای زندگی صحیح و دیگری اگادا به معنای روایت که عبارت است از داستانها و شواهدی از پیشوایان یهود یا بزرگان اقوام مختلف که به منظور تاءیید موضوع نقل می شود.
مقدار زیادی از مطالب تلمود در کتب اسلامی پراکنده شده و برخی از مسلمانان تعدادی از آنها را بی چون و چرا پذیرفته اند و کسی به دنبال اصل و منشاء آنها نرفته است .
این گونه روایات را اسرائیلیات می نامند. البته مطالب صحیحی نیز در تلمود یافت می شود که در پاره ای موارد با آیات و احادیث اسلامی مطابقت دارد.
تلمود به عنوان دائره المعارف پر محتوای یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده داشته و منبع قوانین فقه یهود بوده است . مسیحیان به علت بدگویی این کتاب از حضرت عیسی مسیح (ع ) همواره با آن مخالف بوده اند. رهبران کلیسا در قرن ششم میلادی مخالفت خود را با آن اعلام کردند، ولی این کتاب تا قرنها مساءله ای نیافرید و جوامع یهودی مراقب بودند که احساسات مسیحیان را نسبت به آن تحریک نکنند. در سال 1239 م . یک یهودی که به مسیحیت روی آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن کتاب تشویق کرد و تلمود سوزی را بنیاد نهاد. پس از آن تاریخ ، ارابه های پر از نسخه های تلمود به میدانهای شهر برده می شد و به کام آتش می رفت و یا برای استفاده از چرم آن به سازندگان کفش سپرده می شد.
اکنون چند نسخه خطی از تلمد بابلی در کتابخانه های جهان یافت می شود و تنها نسخه کتابخانه شهر مونیخ در آلمان کامل است .
اولین و معروفترین چاپ متن عبری تلمود به دست فردی به نام دانیال بومبرگ در شهر ونیز (ایتالیا) صورت گرفت (تلمود بابلی در سالهای 3- 1520 و تلمود فلسطینی در سالهای 4- 1523). تعداد صفحات تلمود بابلی در این چاپ 5894 صفحه است که در چاپهای مختلف رعایت می شود تا برای ارجاع به آن کتاب عظیم مورد استفاده قرار گیرد. تلمود به برخی زبانهای اروپایی ترجمه و منتشر شده و ترجمه انگلیسی آن در 18 جلد بزرگ در لندن به چاپ رسیده است . خلاصه ای از آن کتاب نیز به زبان فارسی ، به نام گنجینه ای از تلمود در سال 1350 ه .ش . در تهران انتشار یافته است .
26- قبالا
عرفان (یا تصوف ) در ادیانگ واکنشی به شریعت و تعقل (فقه و فلسفه ) است . عرفان از ذوق بر می خیزد، قابل نفی یا اثبات نیست و با هنر رابطه ای تنگاتنگ دارد. عرفان همچون آتش لطیف است و هر چیز را به کام خود می کشد و به جلو می رود. ادیان هند و خاور دور سراسر عرفانی اند و در عصر ما با اندکی تبلیغ ، بسیاری از مردم آمریکا و اروپا را به سوی خود کشیده اند.
عرفان و علوم اعلای یهودی قبالا (یعنی مقبول ) نامیده می شود. عرفان یهودی مکتبی زایا و بارور است و در حیات معنوی بنی اسرائیل بسیار تاءثیر داشته و دارد. آثاری در این باب یافت می شود که از همه مهمتر کتابی است به نام زوهر (یعنی درخشان ). درباره مؤ لف واقعی این کتاب سخن بسیار است . در دانش قبالا پیرامون عرش الهی ، اسم اعظم ، حوادث آخر الزمان ، ظهور مسیحا، رجعت و قیامت بسیار بحث می شود. در این فن ، علم حروف نقش مهمی را بر عهده دارد.
27- یهودیت در اروپا
یودیان در سرزمینهای اسلامی زندگی خوبی داشتند و شماری از آنان به مقامات اجتماعی بلندی نائل شدند. این در حالی بود که یهودیان مقیم کشورهای اروپایی مجبور بودند در اماکن خاصی به نام گتو (Ghetto) با ذلت تمام زندگی کنند. همچنین بسیار اتفاق می افتاد که مسیحیان آنان را به زور به آیین خود در می آوردند. این گونه افراد در ظاهر مسیحی می شدند، ولی در باطن یهودی می ماندند و تعبیر یهودیان مسیحی نما (Marranos) به چنین افرادی دلالت دارد که در اصطلاح یهودیان ایران ، آنوس خوانده می شوند. یهودیان اندلس در دوران فرمانروایی مسلمانان در آن سامان زندگی خوبی داشتند. هنگامی که به سال 1492 اندلس به طور کامل از دست مسلمانان خارج شد، یهودیان نیز از آن سرزمین تبعید شدند. آنان به کشورهای اسلامی شمال آفریقا روی آوردند، ولی تنها اندکی از ایشان در آن ورطه هولناک از چنگال دزدان دریایی و ناخدایان آزمند رهیده ، به ساحل امن و امان رسیدند و در دامان پر مهر اسلام قرار گرفتند. منش نیک و رفتار انسانی مسلمانان با بیگانگان زبانزد تاریخ نگاران یهودی و مسیحی است .
28- یهودیت در عصر جدید
یهودیان اروپا بر اثر فشارهایی که برای آنان به وجود آمده بود، نمی توانستند بین مسیحیان و اقوام دیگر زندگی کنند و تبعیدهای پیاپی هر چه بیشتر آنان را به فکر وطن مستقل می انداخت . اندیشه پدید آوردن کشوری مستقل برای یهود سابقه ای طولانی دارد با این وصف ، زندگی میان ملتهای غیر یهودی از نظر اقتصادی برای عموم یهودیان بسیار بهتر بود و به همین دلیل ، پس از تاءسیس کشور اسرائیل ، یهودیان حاضر به مهاجرت به آن نبودند؛ از این رو، برای تشویق آنان به مهاجرت ، در تمامی سرزمینهای یهودی نشین اروپا و آسیا و آفریقا سازمانهایی به وجود آمد. دستگاههای تبلیغاتی اسرائیل نیز باغ سبزی را به یهودیان نشان می دادند. گروهی از یهود پس از مهاجرت ، به وطن قبلی بازگشتند و به برنامه های پیشین خود میان اقوام دیگر ادامه دادند.
29- پیدایش صهیونیسم و تاءسیس دولت اسرائیل
یهودیت تبلیغ ندارد، زیرا یهودیان دین خود را نعمتی الهی می دانند که مخصوص نژاد بنی اسرائیل است . با این وصف هر گاه کسی بخواهد یهودی شود باید ذلتهای این قوم را به او تفهیم کرد تا اگر مرد این میدان نیست ، پا در آن نگذارد. (14)تحمیل یهودیت به ندرت وجود داشته است . (15)یهودیان معمولا مردم را به صهیونیسم دعوت می کنند.
در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگی از یهودیان روسیه اخراج شدند. عده ای از آنان غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به فلسطین رفتند و در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا برگزیدند. فلسطین در آن شکوفایی دولت بنی اسرائیل در عصر داوود و سلیمان (ع ) مرکز نظامی بوده است . این نام همواره یادآور اقتدار آن قوم بوده و در کتابهای انبیای متاءخر بسیار از آن یاد شده است .
در همان زمان ، یهودیان اروپا و روسیه با نادیده گرفتن سنت انتظار، برای کسب استقلال و عزت برخاستند و صهیونیسم را بنیاد نهادند و به دنبال آن ، خطرناک دانستند و مسلمانان را از همکاری با مهاجران بر حذر داشتند.(16) مسلمانان هنگامی از عمق فاجعه آگاهی یافتند که راه چاره بسته شده بود.
استکبار جهانی به سرکردگی انگلستان و آمریکا به پشتیبانی همه جانبه برخاست . صهیونیستها با اتکا به آن حمایتها و با بهره برداری از ضعف و زبونی رهبران کشورهای اسلامی ، موقعیت خود را محکم کردند و وضعی را پیش آورند که اکنون با تلخکامی شاهد آن هستیم .
در نیم قرنی که از تشکیل رژیم صهیونیستی می گذرد، غاصبان فلسطین از هیچ جنایتی فروگذار نکرده اند و با شیوه های گوناگون به گسترش سلطه ظالمانه خود ادامه داده اند. همچنین آنان قطعنامه ها و بیانیه های مجامع بین المللی را به چیزی نگرفته اند. کسانی هم که صلح طلبی صهیونیستها را باور کرده اند، در اندک زمانی به دورویی و ناجوانمردی آنان پی برده اند.
پی نوشتها:
7- ابوالبختری وهب بن وهب که در آغاز عصر بنی العباس بن جعل حدیث اشتغال داشت ، در یکی از احادیث ساختگی خویش ، یاهو را اسم اعظم خدا معرفی کرد و این امر به مذاق صوفیان خوش آمد و آن را ترویج کردند. ترکیب ((یاهو)) از نظر دستور زبان عربی کاملا غلط است و از یهوه اقتباس شده است . یهو و یاهو نام برخی از بتهای خاورمیانه قدیم بوده است .
8- نام برخی از این پیامبران در دعای ام داوود که در روز پانزدهم ماه رجب خوانده می شود، آمده است .
9- این مطلب بر اساس دیدگاه کلامی است و تاریخ قطعی پیشگوییها معلوم نیست .
10- چنان که در 8، تاءسیس یهودیت گذشت .
11- شنبه را به عبری شبات می گویند و ریشه آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است ، مانند کلمه ((سبت )) در عربی ، واژه فارسی ((شنبه )) از شبات گرفته شده است .
12- کلمه سنهدرین از واژه یونانی ((سیندریون )) به معنای مجمع می آید.
13- الطبری ، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک ، چاپ لیدن ، 1964، ج 1، ص 2405.
14- ر.ک .: گنجینه ای از تلمود، ص 84.
15- مثلا به وسیله اصحاب اخدود که در سوره بروج از آنان یاد شده است .
16- نمونه ای از این هشدارها در تفسیر المنار، ذیل آیه 45 سوره نساء آمده است .
منبع: پایگاه حوزه