تشرف علی آقا قاضی به محضر امام زمان(عج)
آقا سید هاشم حداد میفرماید: حضرت آقا (قاضی تبریزی) خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و به طور کلی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر، خصوص کلمهی «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری میکردند. یک روز یک نفر از ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه مشرف شدهاید؟! فرمودند: کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان (عج) نیفتد.
پاکسازی ذهن
رویه مرحوم استاد آقای قاضی نیز طبق رویه استاد بزرگ آخوند ملا حسینقلی(همدانی) همان طریق معرفت نفس بوده است و برای نفی خواطر در وهلهی اول، توجه به نفس را دستور میدادهاند بدین طریق که سالک برای نفی خواطر باید مقدار نیم ساعت یا بیشتر را در هر شبانه روز معین نموده و در آن وقت توجه به نفس خود بنماید در اثر این توجه رفته رفته تقویت پیدا نموده، و خواطر از او نفی خواهد شد و رفته رفته معرفت نفس برای او حاصل شده و به وطن مقصود خواهد رسید ان شاء الله
اکثر افرادی که موفق به نفی خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفا کنند و بالاخره سلطان معرفت برای آنان طلوع نموده است در یکی از این دوحال بوده است: اول در حین تلاوت قرآن مجید و التفات به خوانندهی آن، که چه کسی در حقیقت قاری قرآن است و در آن وقت بر آنان منکشف میشده است که قاری قرآن خداست جل جلاله. دوم از راه توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام زیرا آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا، عنایتی عظیم است. (اسوه عارفان)
مقامات معنوی در سایه نماز اول وقت
آیت الله مصباح یزدی فرمودند:
« مرحوم علامه (طباطبائی) و ( آیه الله العظمی) آقای بهجت از مرحوم (عارف فرزانه) آقای قاضی – رحمه الله علیه- نقل میکردند که ایشان میفرمودند: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند! …
اول وقت، سرّ عظیمی است ( حافظوا علی الصَلَوات) خود یک نکتهای است غیر از ( اقیموا الصلاه) اینکه انسان اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند، فی حد نفسه آثار زیادی دارد ولو حضور قلب هم نباشد.( اسوه عارفان)
سفارشات مرحوم قاضی
علامه طهرانی میفرماید:
«روزی در حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام پس از انجام زیارت و خواندن نماز زیارت در سمت پشت سر نشسته بودم و اتفاقاً در جنب من جناب محترم حجه الاسلام آقای علامه لاهیجانی انصاری (ره) نشسته بودند؛ و در آن مکان مقدس ذکر مرحوم قاضی آقای حاج میرزا علی آقا آن فقیه و عارف عالیقدر اسلام به میان آمد؛ و چون جناب ایشان خدمت آن مرحوم در نجف اشرف رفت و آمد داشتند جملاتی را نقل کردند که بسیار شایان دقت است:
از جمله آنکه آن مرحوم میفرمودند: در یک مسجد همیشه نماز نخوانید، به مساجد دیگر نیز بروید. و هر جا دیدید حال پیدا کردید آنجا نماز بخوانید؛ و هر جا دیدید حال پیدا نکردید مکان خود را تغییر دهید و از این مسجد به مسجد دیگر انتقال یابید و خلاصه آنکه توقف در یک مکان بیمورد است؛ و باید دائما دنبال حال بود؛ و از هر جا به جای دیگر منتقل شد؛ و هر جا حال بهتر بود آنجا را انتخاب نمود، اگر در مسجد کوفه نشد به مسجد سَهله بروید و اگر در سهله نشد به مسجد کوفه بروید و هکذا.
و از جمله آنکه: انسان هیچ وقت نباید مایوس شود؛ و از دیرکرد نتیجه نباید دست از کار سیر و سلوک بردارد؛ زیرا ممکن است کسی با ناخن زمین را به تدریج بخراشد و سپس ناگهان به اندازهی گردن شتر آب زلال و روان جاری شود و از جمله آنکه ( مرحوم قاضی) میفرمود: مَن کانَ همُّهُ الله کفاهُ اللهُ فی جمیعِ همُومه؛ کسی که اهتمام او در مقصدش خدا باشد خداوند کفایت امر او را در جمیع مقاصد و شئونش خواهد نمود.
و از جمله آنکه: روزی از ایشان پرسیدم که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و در بنبستکارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابد؟ (مرحوم قاضی) در جواب فرمودند: پس از پنج بار صلوات و قرائت آیه الکرسی، در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو: « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَهِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تَشاء» تا گشایش یابد. « خدایا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکم قرار بده در آن چنان چوشنی که کسانی را که بخواهی قرار میدهی» «( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص33
سفارش مرحوم قاضی به نماز شب
« استاد علامه میفرمودند: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرّف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیّت گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب میشدم؛ تا یک روز در مدرسهای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور میکردند، چون به من رسید دست خود را روی شانهی من گذاردند و گفتند: « ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان؛ و آخرت میخواهی نماز شب بخوان»
(علامه طباطبائی میفرمودند:) این سخن آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانی که به ایران مراجعت کردم پنج سال تمام در محضر مرحوم قاضی، روز و شب به سر میبردم و آنی از ادراک فیض ایشان دریغ نمیکردم و از آن وقتی که به وطن مالوف بازگشتم، تا وقت رحلت استاد پیوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضی طبق روابط استاد و شاگردی دستوراتی میدادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود…»
( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص 72)
دستور العمل میرزای بزرگ
آیت الله حسن زاده از علامه طباطبائی نقل میکند:
« آن مرحوم( آقای قاضی) اساتید بسیار دیده است- و چند نفر را نام برده است – تا اینکه فرمودند: پدر او مرحوم حاج میرزا حسین قاضی تفسیر سورهی فاتحه و سوره انعام نوشته است و من دیدم ولی اکنون نمیدانم کی دارد و در دست کیست؟ و فرمودند: حاج میرزا حسین قاضی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بود و چون از نزد میرزا خواست خداحافظی کند و به تبریز برود، مرحوم میرزا به او گفت: حالا که میروی شب و روز یک ساعت به خود بپرداز.
بعد از چندی که مرحوم میرزا از دیگران دربارهی مرحوم حاج میرزا حسین قاضی حال پرسید، در جواب گفتند: آقا! آن یک ساعت تبدیل به 24 ساعت شد که همواره در مراقبت و حضور و عزلت بود.
اما عزلتی که : هرگز میان حاضر و غائب نشنیدهای
من در میان جمع دلم جای دیگر است
آیه الله حاج شیخ مرتضی حائری نیز بعد از نقل اصل داستان میفرماید:« از نوهی ایشان مرحوم آقای سید حسین قاضی که از رفقای ما بود و سید نازنین و ملایی بود و در عین حال مُعرض از دنیا بود، پرسیدم گفت: مرحوم آقا میرزا حسین جدّ ما با اینکه مسندی در روحانیت به حسب ظاهر نداشت، حوائج مردم را برآورده میکرد و معلوم نبود از کجا سرچشمه میگیرد!»
( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص73)
«کمک محترمانه»
علامه طهرانی میفرماید:
« یکی از رفقای نجفی ما که فعلا از اَعلام نجف است برای من میگفت: من یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولی به عکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهائی که دارای برگهای خشن و بزرگ هستند بر میدارد. من کاملا متوجه بودم؛ تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد و مرحوم قاضی آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبهی جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مُسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا من سوالی دارم! شما به عکس همه چرا این کاهوهای غیر مطلوب را سوا کردید؟!
مرحوم قاضی فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده، مرد بیبضاعت و فقیری است و من گاهگاهی به او مساعدت میکنم؛ و نمیخواهم چیزی به او بلا عوض داده باشم تا اولاً آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند به مجانی گرفتن؛ و در کسب هم ضعیف شود و برای ما فرقی ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من میدانستم که اینها بالاخره خریداری ندارد و ظهر که دکان خود را میبندد به بیرون خواهد ریخت، لذا برای عدم تضرر او، مبادرت به خریدن کردم. (در نجف اشرف در آخر بهار و تابستان به علت شدت گرمای هوا، دکانها را از ظهر میبندند)
( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص 62و63)
«مرحوم قاضی در اوج توکل »
«مرحوم قاضی از نقطه نظر عمل، آیتی عجیب بود. اهل نجف و بالاخص اهل علم از او داستانهایی دارند.
در نهایت تهیدستی زندگی مینمود با عائله سنگین و چنان غرق توکل و تسلیم و تفویض و توحید بود که این عائله به قدر ذرهای او را از مسیر خارج نمیکرد.»
آیه الله احمدی میانجی نقل میکردند که علامه طباطبائی میفرمود: روزی به شدت نیاز به پول داشتم، رفتم خدمت قاضی تا مبلغی از ایشان قرض کنم تا پول برایم از ایران بفرستند و آن را پرداخت نمایم.همین که رسیدم خدمتش دیدم آقا زادهاش از کوفه آمده و میگوید: مادرم زایمان کرده و به پول نیاز داریم.
مرحوم قاضی: دستش را برد جیبش دید هیچ پولی ندارد و فرمود: همانطور که میبینی پول در این جیبها نیست.
آقا زاده عرض کرد: حداقل چند تا سیگار بدهید برای قابله.
قاضی گفت: آن هم نیست و همهی این مراحل با تمام آرامش و طمانینه بود که بسیار برای ما شگفتانگیز بود.
مرحوم قاضی- رضوان الله علیه- در نجف اشرف با وجود عائله سنگین چنان در ضیق معیشت زندگی مینمود که داستانهای او برای ما ضرب المثل است. در خانهی او غیر از حصیر خرمائی چیزی نبود و برای روشن کردن چراغ نفتی در شب به جهت نبودن لامپ و یا نفت، چه بسا در خاموشی به سر میبردند.
( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص 64)
«در جستجوی مرحوم قاضی»
علامه طهرانی از علامه طباطبائی سوال کردند: آیا مرحوم قاضی _رضوان الله علیه_ در مجالس خود با شاگردان و رفقای خصوصی، هیچ از این مقولههای توحیدی تکلم میکردند و مذاکرهای داشتهاند؟
مرحوم قاضی بسیار مرد عجیبی بودهاند؛ چون یک کوه استوار، جان دار و پرظرفیت و پر استعداد. بعضی از شاگردهایشان مثلاً پس از ده، دوازده سال که نزد ایشان رفت و آمد مینمودهاند، از توحید سر در نیاوردهاند و چیزی از توحید حق تعالی دستگیرشان نشده است و نمیدانم آیا ایشان با آنها مماشاه میکردهاند و پا به پای آنها قدم مینهادند؟ تا بالاخره آنها به همین عوالم کثرات مشغول بوده تا آن آیت حق رحلت کردهاند ولی بعضی از شاگردها بعکس، خیلی زود از معارف الهیه و از اسماء و صفات و توحید ذات حق، علم و معرفت پیدا میکرده اند.
علامه طباطبائی در جواب فرمودند: « آری، مرحوم قاضی با بعضی از شاگردهای خود که نسبتاً قابل اعتماد بودند از این رقم سخنها میگفتهاند.
مرحوم قاضی راستی عجیب مردی بود و با هر یک از شاگردها به مقتضای استعداد و حالات او رفتار میکرد. اشخاص هم مختلف بودند، بعضیها از حیث رشد، زودتر رشد پیدا میکردند؛ و بعضیها اینطور نبودند و رشدشان به تاخیر میافتاد. معمولاً ایشان در حال عادی، یک ده، بیست روزی در دسترس بودند و مثلاً رفقا میآمدند و میرفتند و مذاکراتی داشتند و صحبتهائی میشد؛ و آن وقت دفعتاً ایشان « نیست» میشدند! و یک چند روزی اصلا نبودند و پیدا نمیشدند؛ نه در خانه و نه در مدرسه و نه در مسجد و نه در کوفه و نه در سَهله؛ ابدا از ایشان خبری نبود و عیالشان هم نمیدانستند کجا رفتند، چه کردند، هیچ کس خبر نداشت.
رفقا در این روزها در هر جا که احتمال میدادند، مرحوم قاضی را نمیجستند و اصلا هیچ نبودند، بعد از چند روزی باز پیدا میشدند و درس و جلسههای خصوصی را در منزل و مدرسه دائر داشتند و همین جور غرائب و عجائب بسیار داشتند؛ حالات غریب و عجیب داشتند»
( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص 59و60)
«بیائید ای موحّدین توحید افعالی»
علامه طباطبائی میفرماید:
« قضیه دیگری در نزد مرحوم قاضی پیش آمد که ما خود حاضر و ناظر بر آن بودیم و آن این است که: یکی از دوستان مرحوم قاضی حجرهای در مدرسهی هندی بخارائی معروف در نجف داشت و چون ایشان به مسافرت رفته بود حجره را به مرحوم قاضی واگذار نموده بود که ایشان برای نشستن و خوابیدن و سائر احتیاجاتی که دارند از آن استفاده کنند.
مرحوم قاضی هم روزها نزدیک مغرب میآمدند در آن حجره و رفقای ایشان میآمدند و نماز جماعتی برپا میکردند؛ و مجموع شاگردان هفت هشت ده نفر بودند و بعداً مرحوم قاضی تا دو ساعت از شب گذشته مینشستند و مذاکراتی میشد و سوالاتی شاگردان مینمودند و استفاده میکردند.
یک روز در داخل حجره نشسته بودیم، مرحوم قاضی هم نشسته وشروع کردند به صحبت کردن دربارهی توحید افعالی، ایشان گرم سخن گفتن دربارهی توحید افعالی و توجیه کردن آن بودند که در این اثنا مثل اینکه سقف آمد پایین؛ یک طرف اطاق راه بخاری بود، از آن جا مثل صدای هارّ هارّی شروع کرد به ریخت و سر و صدا و گرد و غبار فضای حجره را گرفت جماعت شاگردان و آقایان همه برخاستند و من هم برخاستم و رفتیم تا دم حجره که رسیدیم دیدم شاگردان دم در ازدحام کرده و برای بیرون رفتن همدیگر را عقب میزدند. در این حال معلوم شد که اینجورها نیست و سقف خراب نشده است؛ برگشتیم و همه در سر جاهای خود نشستیم و مرحوم آقا (قاضی) هم هیچ حرکتی نکرده و بر سر جای خود نشسته بودند و اتفاقا آن خرابی از بالای سر ایشان شروع شد. آقا فرمود: بیائید ای موحدین توحید افعالی! مدتی نشستیم و ایشان نیز دنبال فرمایشاتشان را دربارهی همان توحید افعالی به پایان رساندند.
آری! آن روز چنین امتحانی داده شد. چون مرحوم آقا در این باره مذاکره داشتند و این امتحان دربارهی همین موضوع پیش آمد و ایشان فرمودند: بیائید ای موحدین توحید افعالی!
بعداً چون تحقیق به عمل آمد معلوم شد که این مدرسه متصل است به مدرسه دیگر، به طوری که اطاقهای این مدرسه تقریباً متصل و جفت اطاقهای آن مدرسه بود و بین اطاق این مدرسه و آن مدرسه فقط یک دیواری در بین فاصله بود. قرینهی اطاقی که ما در آن نشسته بودیم، در آن مدرسه، سقف بخاریش ریخته بود و خراب شده بود و چون اطاق این مدرسه از راه بخاری به بخاری اطاق آن مدرسه راه داشت لذا این سر و صدا پیدا شد و این گرد و غبار از محل بخاری وارد اطاق شد. بلی، اینجور بود که یک امتحانی دادیم.
( اسوه عارفان گفته ها و ناگفتهها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ص 55-56)
امیر
خوشا آنان که الله یارشان بود
خدایا ما را در این زمانه واویلا راه نجاتی بنما که ما نیز در مسیر سلوک همسفر این بزرگان بشویم
خیری
بسیار عالی بود
ای ذات مقدس الله ! مارا به قرب واقعی خودت برسان
فاطمه
آرزو دارم مثل ایشان به مقامات عالیه برسم
فرشاد
خدایا مرا همنشین عارفان گردان
بهاره
از علی آقا قاضی این عارف بزرگ تقاضا دارم برای سلامتی مادرم دعا کنند
فرشاد
از خدایت بخواه چون خدای تو و خدای او خدا یکتاست 👆
فاطمه
روح این مرد خدا عارف بالله عبد خداوند آقای قاضی رحمت الله علیه شاد. از ته دلم دوستتان دارم و از شما میخواهم از بهشت اعلی در جوار رحمت خدا در حقم دعایی بفرمایید بتوانم پا بر نفسانیات بگذارم و تعلقات مادی نداشته باشم و قبل از مرگ از حصار تنگ عالم کثرت رها شوم ای روح بزرگ دعایم کن …
زهرا
خیلی خوب بود ممنون
پریسا
عالی بود
خدا خیرتون بده
هانیه
زیبا بود
ممنون از سایت خوبتون
اگه اینجور مطالب بازم بذارید عالی میشه