نویسنده: آیت الله سیدمحمدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری
نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی مائده
نام سوره از داستانی که در پایان آمده، الهام گرفته شده است و اندرز و آموزه ی ارزنده ی آن این که رفاه اقتصادی، نعمتی است آسمانی، که به اندازه ی پایبندی بشر به برنامه ها و احکام الهی فرود می آید.
این اندرز و آموزه ی ارزنده، با چارچوب عمومی آموزه های سوره، که در پیرامون نهادهای اجتماعی است، تناسب دارد، چندان که کمابیش با چارچوب سوره نساء، مگر در نقطه ای، نزدیکی دارد. سوره ی مائده، در بخشی به روابط عمومی حاکم بر اجتماع پرداخته، حال آنکه سخن در سوره نساء، بر روابط خانوادگی و حقوق حاکم بر آن، به ویژه مسائل و نظام ارث و قضایایی اینچنین، تمرکز یافته است.
سوره، با سخن در پیرامون ضرورت وفاداری در قراردادها و پیمانها آغاز می شود، بدین اعتبار که وفاداری، رابطه ای اساسی و اعتباری است که تمدّن انسانی را بنیان می نهد، لیک قرآن قراردادها را در محدوده ی احکام مشخص ساخته، تجاوز از آن را روا نمی داند.
از برجسته ترینِ این احکام، آن است که قرآن در موضوع غذا بیان داشته است؛ قراردادهای غذایی، نخستین و مهم ترین قراردادهای بشری را در برمی گیرند، چه، آنها با ضرورترین نیازهای بشر در پیوندند.
پس از بیان دسته ای از احکام غذا و خوراکیها از جمله حکم صیادی و آزادی تجارت، به ویژه در ماههای حرام و همیاری در نیکوکاری و پرهیزگاری و مسائلی شبیه به آن، که از نزدیک با موضوع غذا در پیوند است (آیات 1- 4)، قرآن در پیرامون غذا و خوراکیهای اهل کتاب سخن می گوید و آن را برای مسلمانان حلال می نماید و از خلال این آیات، مسلمانان را به تجارت مواد غذایی با اهل کتاب تشویق می کند. (آیه 5)
سپس قرآن برخی احکام طهارت در اسلام را روشن می سازد که با روابط اجتماعی در پیوند است، چه، پاکیزگی، در میان مردم دوستی برقرار می کند و حقّی از حقوق جامعه بر فرد به شمار می آید. (آیه ی 6)
پس از این، قرآن در پیرامون وفاکردن به پیمانها سخن گفته است، بدین اعتبار که آنها در روابط اجتماعی، رکنی اساسی به شمار می آیند، چه، اگر قراردادها، راهکاری برای مبادلات تجاری هستند، پیمانها نیز راهکاری برای همیاری سیاسی و اجتماعی به شمار می آیند، جز اینکه پیمانها باید با هدف برقراری عدالت در زندگی، بسته و برقرار شوند (آیات 7- 11) ، همانگونه که قراردادها نیز در دایره ی احکام شرعی و همیاری در نیکوکاری مشخص و محدود شده اند.
پیمان سیاسیِ دولت اسلامی، مهمترین سندی است که امّت باید آن را گرامی دارد. قرآن داستانهایی را از واقعیت بنی اسرائیل بازگو می کند تا میزان ضرورت پایبندی به پیمانها را نشان دهد و بیان دارد چگونه پیمان شکنی، ویرانی و نفرین به بار می آورد. (آیات 12-14)
سپس قرآن در پیرامون ضرورت اجرای احکام آسمانی در جامعه سخن می گوید، که نور و هدایت است و تفاوتی در این احکام نیست، اگرچه در تورات بر موسی (علیه السلام) فرود آمده باشد یا در انجیل بر عیسی (علیه السلام) و یا بر پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم)، در قرآنی که بر تورات و انجیل برتری و چیرگی دارد.
قرآن از تاریخ بنی اسرائیل، فصلی را بازگو می کند تا نشان دهد چگونه مخالفت با فرمانهای الهی، آنان را به سرگردانی چهل ساله بر روی زمین کشاند. آنگاه پس از بیان داستان دو فرزند حضرت آدم (علیه السلام) که نخستین جنایت قتل در آن صورت گرفت، حکم قتل نفس را روشن می سازد. (آیات 15-32)
پس از قتل، قرآن از حکم فساد در زمین (راهزنان) و از آنجا به جرایم سرقت و تجسس پرداخته، که همگی با ارزشی به نام امنیت اجتماعی در پیوند هستند. (آیات 33-42)
قرآن، ضرورت پایبندی به رسالتهای الهی را- هرجا و هرگونه که باشد- روشن ساخته، مخالفانِ آن را بر پایه ی سرشتی که دارند، کافر، ظالم و یا فاسق نامیده، برای این مخالفتهای سه گانه نمونه هایی پیش داشته است. (آیات 43- 47)
امّا برای برپا داشتن حکومت اسلامی، ضرورتی در پیروی از هوای نفس مردم نیست، چه، رهبری و چیرگی از آنِ اسلام است، به گونه ای که بر رهبر، پیروی از هوای نفس مردم، روا نیست که آن جاهلیّت است. (آیات 48-50)
وفاداری و دوستی سیاسی، درون جامعه مسلمانان باید برای رهبریِ اسلامی، خالصانه و با مهری راستین همراه باشد. (آیات 51-53)
پس از آن که قرآن، سرشت این وفاداری و دوستی سیاسی را درون جامعه مسلمان، روشن کرد و آن را به حزب الله نامبردار ساخت (آیات 54-56) بار دیگر به سخن در پیرامون دوستی سیاسی بازگشته، مردمان را از دوگانگی در آن باز می دارد. آنگاه برخی زشتکرداریهای اهل کتاب را برمی شمرد، که از آن جمله است: کینه و دشمنی آنان نسبت به مسلمانان، شتاب و پیشی جستن در گناه و دشمنی، و این گفته آنان که، خدا دست بسته است و فسادشان در زمین. (آیات 57-64)
مردم از برقراری و اجرای شریعت الهی چه سودی می برند؟ قرآن پاسخ می دهد: در صورت اجرای احکام الهی، نعمتهای الهی از بالای سر و زیر پا برای آنان فراهم می شود، این در زندگی دنیا، امّا در آخرت، پروردگار بهشت را روزی آنان می سازد. (آیات 65-66)
بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، شایسته است که پیامِ پروردگار را در تمامی امور، به ویژه در رهبری اسلامی، گزارده، از کسی نهراسد. (آیه 67) ، چه، رسالت الهی برای مردمان نیکوتر است و چنانچه اُمّت فرمانهای این رسالت را بدون کاستی یا فزونی پیاده نکند، به ارزنی نمی ارزد. (آیه 68)
ارزش ایمان و کردار نیک، ارزشی اساسی است که افراد در جامعه اسلامی با تمام اختلاف در وابستگی، بدان سجیده می شوند. (آیه 69)
امّا اهل کتاب، آیین خویش را تغییر داده، پیرو هوای نفس خویش شدند، تا آنجا که اگر پیامبری آمد و با هوای نفس آنان به مخالفت برخاست، او را دروغ انگاشته، به قتل رساندند و اینگونه پنداشتند که با کشتن او، زندگانی خوشی برای خود رقم زده اند، لیکن نتیجه، پاک برخلاف آن بود. (آیه 70-71)
امّا مسیحیان، عیسی (علیه السلام) را به خدایی گرفتند، در صورتی که عیسی (علیه السلام) مردم را به سوی پروردگار فرا می خواند و از شرک به او، بازمی داشت، برخی از آنان نیز می گفتند: سه خدای داریم، که عیسی یکی از آنهاست. اینان چنانچه طلب آمرزش نکنند به کیفر خود خواهند رسید. بنابراین، عیسی جز فرستاده ای همانند دیگر فرستادگان خدا نیست و مادرش راستگوست و هر آن که به جز خدا، دیگری را، که سود و زیانی نمی رساند، بپرستد، آن معبود نیز بنده خداست و اندیشه ی تعدّد خدایان از تفکّر جاهلی به رسالتهای الهی رخنه کرده و پیامبران، از جمله مسیح، با این اندیشه به پیکار برخاستند. (آیات 72-78)
کسانی که این اندیشه ی کافرانه را به رسالتهای الهی منتسب ساختند، کافرانی بودند از روح رسالت، دور؛ ساده ترین گواه بر این مدعا اینکه، آنان از کارهای ناشایست دوری نمی جستند و کافران را به پیشوایی و دوستی می گرفتند و این ویژگیِ کفر است، چه، اگر به پروردگار ایمانی راستین داشتند، هرگز کافران را به دوستی نمی گرفتند. امّا برخی از عالمان مسیحی که همواره به رسالت الهی، چنگ در می زدند، پاداشی نیک، بهره ی آنان خواهد شد. (آیات 79-86) بدین شرح، قرآن بر آن است تا رهبری جامعه ی اسلامی را از یهودیان و مسیحیان جدا سازد. سپس قرآن، در پیرامون سازماندهی زندگی اجتماعی و ضرورت بهره جستن از روزی های پاک، در چارچوب پاسداشت حقوق مردم، سخن می گوید، (آیات 87- 88) که از جمله ی این حقوق، پاسداشت سوگندهاست که جنبه ای از زندگی جامعه را نظم می دهد. (آیه 89)
جامعه ی اسلامی، منسجم و استوار است، چه، از سبکسری، که سببی از اسباب کشمکش های جاهلی می باشد، به دور است و درون آن، میگساری، قماربازی، بت پرستی و قرعه زدن با تیرهای قمار به چشم نمی خورد. (آیات 90- 92) این سخن هرگز بدان معنا نیست که هرگونه لذتی در این جامعه حرام است، بلکه هرچیزی در محدوده قانون، که پرهیزگاری و نیکوکاری آن را استحکام بخشیده، حلال است، برای نمونه: هرگونه غذایی حلال است مگر برخی از شکارها، که برای آزمودن و تربیت مردم، حرام شده است، مانند شکار به هنگام اِحرام، که ویژه ی شکار در خشکی است، امّا شکار دریایی (ماهیگیری) حتی به هنگام احرام نیز حلال است. برای کامل شدن گفتار، قرآن اندکی در پیرامون کعبه سخن می گوید که خانه ای است در خدمت نظم اجتماعی، پس اگر پروردگار در سفر حج، شکار را حرام کرد، این کار، به سازماندهی زندگی اجتماعی می انجامد. (آیات 94-99)
پس از آنکه قرآن، پیرامون ضرورت پایبندی به آموزه های پروردگار سخن گفت، بیهودگی خرافات و افسانه هایی را روشن می سازد که به دین پیوسته اند.
آنگاه قرآن، بیان می دارد که افزودن بر دین چونان کاستن از آن است، که زندگی را سامانی نمی دهد، (آیات 100-103) این افزایش، نتیجه سنتهای جاهلی است و بر امّت شایسته است که خود را از آن نگاه دارد و بدان رویی نشان ندهد. (آیات 104-105)
برای ساماندهی زندگی اجتماعی، نوبت به نقش شهادت دادن می رسد، چه، جامعه را از بی پروایی و بی مسؤولیتی در حقوق، باز می دارد. و خداوند در این آیات با نمونه ای گویا، برخی از احکام شهادت دادن را به اختصار روشن می سازد. (آیات 106-108)
سپس قرآن، سخن خود را در پیرامون پیامبران و نقش آنها، که از گزاردن پیام حق، فراتر نمی رود، دیگربار پی می گیرد و بیان می دارد حتی اگر آنان معجزاتی به انجام رسانده اند، به اذن خدا و توانایی و علمی می باشد که او به آنها ارزانی داشته است. همچنین رفاه اجتماعی که در پی رسالتهای آسمانی به بار می نشیند، از سوی خداست، همانگونه که پروردگار از آسمان خوانی بر حواریان فرو فرستاد، که فرود آن بر خدایی عیسی گواه نبود و از همین روست که به هنگام رستاخیز از عیسی (علیه السلام)، از گفتار مردم در پیرامون او، پرسیده می شود، لیک او، زودکردار و گفتار پیروانش را رد می کند، چه، پادشاهی تنها از آنِ پروردگار است. (آیات 109-120)
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول