بین دو دانشمند اسلامی به نام حقجو و حمید، چنین مناظره شد:
حمید: ما وقتی که زندگی امام علی ـ علیه السّلام ـ را مشاهده میکنیم، بیشتر ابعاد زندگی او با جنگ و جهاد آمیخته شده است، جنگ او در عصر پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ البتّه به فرمان پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ بود و جنگ با مشرکان بود، و هیچگونه شبههای در شایستگی و لزوم آن جنگها در میان نیست، ولی جنگهای امام علی ـ علیه السّلام ـ در عصر خلافت خود که سراسر عمر خلافت او را (که چهار سال و نُه ماه از سال 36 تا 40 ه . ق بود) فرا گرفت، مانند جنگ جمل و جنگ صفّین و جنگ نهروان، و در این جنگها آن حضرت با مسلمانان میجنگید، مناسب بود که آن حضرت با سران قوم سازش کند، تا موجب نابودی عوامل جنگ شده و آنهمه خونریزی رخ ندهد.
حقجو: ما امام علی ـ علیه السّلام ـ را به عنوان یک انسان کامل، و یک حقپرست مخلص و قاطع میشناسیم، او در عصر رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ با مشرکان و کافرانی که سدّ راه اسلام، و مخالف با اسلام بودند میجنگید، و در عصر خلافت خود نیز با کسانی میجنگید که پوستهای از اسلام را گرفته بودند و مغز اسلام را به دور افکنده بودند، همان منافقانی که به نام اسلام، آبروی اسلام را میبردند و اسلام را از محتوا خارج نمودند، و آن را به عنوان وصول به اهداف نفسانی خود، یدک میکشیدند، بنابراین اگر دقّت کنیم زیان این گروه به اسلام، بیشتر از زیان مشرکان است.
حمید: امام علی ـ علیه السّلام ـ میتوانست سران «ناکثین» (بیعت شکنان و آتشافروزان جنگ جمل) و «قاسطین» (طاغوتیان ضدّ اسلام حقیقی، مانند معاویه و حامیانش) و «مارقین» (تندروهای کجفهم از خوارج) را ببیند و مناصب و مقاماتی را به آنها داده و با بیتالمال، آنها را جذب نماید، و به اصطلاح حقالسّکوت به آنها بدهد، تا آنها را رام سازد.
حقجو: این طرز بیان شما نشان میدهد که شما بین یک رهبر و فرمانروای عادی، که مصالح شخصی خود را بر مصالح الهی مقدّم میدارد، با رهبر الهی که مجری فرمان خداست، فرقی نگذاشتهای، از اینرو در اشتباه هولناکی افتادهای. بهتر این است که به طور خلاصه به بررسی عوامل اصلی سه جنگ بزرگ عصر خلافت امام علی ـ علیه السّلام ـ بپردازیم، تا مطلب، روشنتر گردد. ریشه اصلی بروز جنگ جمل و صفّین، همان اشرافیّت و تبعیضات نشأت گرفته از زمان جاهلیّت بود، که آتشافروزان جنگ جمل و صفیّن، میخواستند آن را به صورت وسیعتر، وارد اسلام نمایند. در ماجرای جنگ جمل، افرادی مثل طلحه و زبیر و … از مقام رهبری امام علی ـ علیه السّلام ـ امتیازات برتری، میخواستند، آنها صریحاً میگفتند: فلان مقام و پست (مثلاً فرمانداری کوفه و بصره) را به ما واگذار، و بیتالمال هنگفتی را در اختیار ما قرار بده. معنی این تقاضای پلید، این بود که بار دیگر عدّهای ـ که گوئی از دماغ فیل افتادهاند ـ بساط اشرافیّت و تبعیضات و بیعدالتی را به راه اندازند، آن هم به نام اسلام. علی ـ علیه السّلام ـ هرگز حاضر نبود که خودخواهان افزونطلب را به خاطر یک رشته مصالح شخصی، بر جان و مال مردم، مسلّط کند، امام علی ـ علیه السّلام ـ یک انسان خداپرست بود، نه یک «آدمک ماکیاولیست» که به مصالح زودگذر مادّی و شخصی بیندیشد و همه ارزشهای الهی را فدای هوسهای مادّی کند. در مورد جنگ صفّین نیز، معاویه رسماً از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ خواست، حکومت شام را با تمام اختیارات آن، به او واگذار کند، و روشن بود که معاویه میخواست با اختیارات تامّ، خویشان و نزدیکان بلی قربانگو و شکمپرست را بر جان و مال مردم مسلّط نماید، و یک حکومت سراسر اشرافی و تبعیض، به وجود آورد. آیا علی ـ علیه السّلام ـ میتوانست ستمگران هوسباز را حاکم بر جان و مال مسلمانان کند؟ آیا چنین سازش پلید و خائنانه، درست است؟ در همان عصر افرادی مانند«مغیرهبن شعبه» زیر ماسک «النّصیحه لامراء المسلمین» چنین پیشنهادهائی به امام علی ـ علیه السّلام ـ نمودند، ولی آن حضرت با کمال قاطعیّت، در پاسخ فرمود: «وَ لَمْ یَکُنْ اللّهُ لِیَرانِی اَتَّخِذُ الْمُضِلِّینَ عَضُداً ؛ هرگز خداوند مرا اینگونه نخواهد دید که گمراهان را به عنوان بازوی خود، انتخاب کنم»[1]. حتّی بعضی از یاران آگاه و فداکار علی ـ علیه السّلام ـ مانند عمّاریاسر و ابوالهیثم تیهان و … که از اوضاع اطلاع داشتند، به حضور امام علی ـ علیه السّلام ـ آمده و عرض کردند: «به طور موقّت، انعطاف نشان دهید، و برای سران قوم، امتیازی قائل شوید، تا بر ضدّ حکومت تو شورش نکنند، و بعضی از فرمانروایان ولایات را اگرچه شایسته نباشد بر سر کار باقی بگذارید، اینها رجال قوم هستند، ملاحظه آنها را بکنید …»، امام علی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ آنها فرمود:
«اَتَاْمُرونِّی اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلیِّتُ عَلَیْهِ، وَاللّهِ لا اَطُورُ بهِ ِما سَمَرَ سَمِیرُ و ما اَمَّ نَجْمُ فِی السَّماء نَجْماً ؛ آیا به من دستور میدهید، به کسانی که تحت فرمانروائی من هستند، ستم کنم، تا یارانی گرد آورم، به خدا سوگند تا دنیا وجود دارد و تا ستارهای دنبال ستاره دیگر، حرکت میکند این کار را نخواهم کرد.»[2]. به این ترتیب قاطعیّت امام علی ـ علیه السّلام ـ در برابر اشرافیّت و تبعیضات و بیعدالتی، موجب شد که طرفداران اشرافیّت و تبعیضات، جنگ جمل و صفیّن را به وجود آوردند، و به دنبال آن، در دل جنگ صفیّن، نطفه جنگ نهروان، منعقد گردید، نیرنگ صلحطلبی معاویه، و بر سر نیزه قرار دادن قرآن، سپاه علی ـ علیه السّلام ـ را از درون، سست کرد، و ماجرا به حادثه تلخ و تحمیلی «حَکَمَین» منجر شد، و تندروهای کجفهم (خوارج)، همان یاران دیروز امام علی ـ علیه السّلام ـ او را کافر خواندند و در نتیجه جنگ نهروان به پیش آمد، و چند نفر از تفالههای آنها، که یکی از آنها «ابنملجم» بود، تصمیم بر قتل امام علی ـ علیه السّلام ـ گرفت، و سرانجام علی ـ علیه السّلام ـ را به شهادت رساند، امام علی ـ علیه السّلام ـ در راستای عدالت اسلامی، و پیکار با هرگونه اشرافیّت و تبعیضات، کشته شد، که گفتهاند: «قُتِلَ عَلِیٌّ لِشِدَّهِ عَدْلهِ ِ؛ «علی به خاطر قاطعیّت در اجرای عدالت کشته شد». از اینرو هنگامی که ضربت شهادت بر فرق سرش رسید، فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ ؛ «سوگند به خدای کعبه، رستگار و پیروز شدم». پیروزی و رستگاری علی ـ علیه السّلام ـ به این نبود که به خاطر مصالح مادّی و شخصی خود، ارزشهای اسلامی را نادیده بگیرد، بلکه پیروزی و رستگاری او از اینرو بود، که تا پای شهادت برای تداوم ارزشهای اسلامی از جمله اجرای عدالت و خط بطلان بر هرگونه اشرافیّت و تبعیضات ایستاد. امام علی ـ علیه السّلام ـ خواست اینگونه مصالح شخصی را فدای ارزشهای سیاسی و اجتماعی اسلام کند، تا مسلمانان در هر زمان، در برابر ستمگران، ایستادگی کنند، مثلاً با اسرائیل متجاوز به مذاکره ننشینند، و به مستکبران جهانخوار، دست دوستی ندهند، و اسلام محمّد ـ صلی اللّه علیه و آله ـ را از درون تهی ننمایند و به اسلام معاویه و یزید، تبدیل نسازند.[1] . وقعه الصفین، ط مصر، ص 58.
[2] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 126.
دانشمندی بنام حقجو و حمید