نویسنده : هادى قُبَیسى عاملى*
گردآورى روایات رسیده از طریق اهل سنّت, براى تثبیت و تبیین فضایل و مناقب اهل بیت (علیهم السّلام) همواره مدّ نظر عالمان و محدّثان شیعى بوده است. آثارى همچون « مناقب » ابن شهر آشوب (م558ق) و نیز « أهل البیت فى الکتاب و السنّه » ( اولین کتاب از « موسوعه میزان الحکمه » ) در این راستا تألیف شده اند.
محقق و کتاب شناس بزرگ معاصر, مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایى, در تداوم این رشته, اقدام به برنامه ریزى براى جمع آورى همه احادیث فضایل, مناقب, مثالب و اکاذیب در تمام کتاب هاى حدیثى اهل سنّت کرد; ولى افسوس که در آستانه گردآورى آنها به دیار باقى شتافت. محقق محترم, آقاى هادى قُبَیسى عاملى توفیق یافته است که نشانى احادیث مربوط به موضوع هاى یاد شده را در سه « معجم » کبیر, اوسط و صغیر سلیمان بن احمد طَبَرانى, محدّث بزرگ اهل سنّت(م360ق) یافته و با جمع آورى, تدوین و ارائه موضوعى آنها نمونه اى را از طرح مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایى ارائه کند.**
گفتنى است اصل اثر جناب قبیسى به زبان عربى است و فصلنامه علوم حدیث براى استفاده همگان, عنوان ها و پاره اى از توضیحات بخش نخست نوشته ایشان را به فارسى ترجمه کرده است. به امید آنکه توفیق الهى با عزم راسخ ایشان یار گردد و این کار به سامان رسد!
پاداش دوستداران اهل بیت و کیفر دشمنان آنها
[ثواب من أحب أهل البیت و عقاب من أبغضهم]
عن أبى لیلى, عن الحسین بن على, أن رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: إلزموا مودّتنا أهل البیت. فإنه من لقى اللّه ـ عزّ و جلّ ـ وهو یودّنا, دخل الجنه بشفاعتنا. والذى نفسى بیده, لاینفع عبداً عمله إلاّ بمعرفه حقّنا. [و در حدیث دیگر:] أیها الناس! من أبغضنا أهل البیت, حشره اللّه یوم القیامه یهودیاً, و إن صام وصلّى و زعم أنّه مسلم.1
گفتنى است که ده ها روایت و بسا بیشتر در این معنا وارد شده است و خداوند, نیل به بهشت را با شفاعت و محبّت و دوستى اهل بیت, همراه کرده است.
سلام بر آل یاسین [سلام على آل یاسین] عن ابن عباس: سلام على آل یاسین. قال: فى آل محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) .2
هم پایه بودن حرمت اسلام و رسول خدا و خویشانش
[حرمه الإسلام و حرمتى و حرمه رحمى:]
عن أبى سعید الخُدرى, أن رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: إنّ للّه ـ عزّ و جلّ ـ حُرمات ثلاثاً. من حفظهن, حفظ اللّه له أمر دینه و دُنیاه, و من ضیّعهُنّ, لم یحفظ اللّه له شیئاً. فقیل: و ما هُنّ یا رسول اللّه؟ قال: حرمه الإسلام و حرمتى و حُرمه رحمى.3
اعلان جنگ پیامبر(ص) به محاربان با اهل بیت(علیهم السّلام) و اعلان صلح به صلحجویان با آنان
[أنا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم]
این نص صریح از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اعلان جنگ به هر کسى است که با اهل بیتش بجنگد و مسالمت با هر کسى است که با آنان مسالمت ورزد.
زید بن أرقم: أن النبى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال لعلى و فاطمه والحسن والحسین: أنا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم.4 این حدیث, مشهور است.
آیه تطهیر [آیه التطهیر]
این آیه, هنگامى که پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیتش (یعنى فاطمه و همسر و پسرانش حسن و حسین) داخل عباى یمنى شدند, درباره آنان نازل شد.
حدیث, مفصل و در محل خود مذکور است.5
نزول آیه, درباره اهل بیت, از مسلّمات است و دوست و دشمن و دور و نزدیک بدان معترف اند,
آیه مودّت [آیه المودّه] عن ابن عباس, قال: لمّا نزلت «قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّه فى القربى» قالوا: یا رسول اللّه! ومن قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودّتهم؟ قال: على و فاطمه و ابناهما.6
حدیث ثقلین [حدیث الثقلین]
پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این حدیث را در مواضع متعدد, از جمله: هنگام حج و روز عرفه و مناسبت هایى دیگر فرموده است و در آن, مقام و منزلت اهل بیت(علیه السلام) را تبیین کرده و آنان را هم سنگ قرآن و کفه مقابل آن دانسته, آنجا که فرموده است:
إنّى تارک فیکم الثقلین: کتاب اللّه و عترتى أهل بیتى. ما إن تمسّکتم بهما, لن تضلّوا بعدى أبداً. فانظروا کیف تخلفونى فیهما.7
این حدیث, نزد هر دو فرقه (شیعه و اهل سنّت) متواتر است.
حدیث سفینه [حدیث السفینه] شیعه و سنّى, این روایت را با الفاظ گوناگون نقل کرده اند, مانند: مثل أهلى فیکم کمثل سفینه نوح فى قوم نوح, من رکبها نجا ومن تخلّف عنها هلک. ومثل أهل بیتى مثل باب حطه, من دخله غُفر له.8
صلوات بر پیامبر و خاندانش(علیه السلام)
[الصلاه على النبى وآله(علیه السلام)]
قال رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم): لاتصلّوا علیّ الصلاه البتراء. قیل یا رسول اللّه: وما الصلاه البتراء؟ قال: أن تقولوا: «اللّهم صلّ على محمّد» ولا تقولوا: «وآل محمّد».9
و این, همان گونه که آشکار است, نص صریح در پذیرفته نشدن صلوات بر پیامبر بدون درود فرستادن برخاندانش است و روایات هر دو فرقه در این موضوع, متواتر است.
آخرین سخن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
[آخر ما تکلّم به رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم)]
عن ابن عمر قال: کان آخر ما تکلّم به رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم): أخلفونى فى أهل بیتى.10
اگرچه این آخرین سخن است; اما افزون بر این, پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواست که به آن, وصیت هم بکند و برایشان نوشته اى هم بگذارد, آن هنگام که گفت: «برایم دوات و قلم بیاورید تا چیزى برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید». پس خلیفه دوم گفت: هذیان مى گوید!
بیعت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با انصار و شروط آن
[النبى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بایع القوم وأخذ علیهم شروطاً]
عن الحسین بن على, قال: جائت الأنصار تبایع رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) على العقبه. فقال: «قم یا علیّ! فبایعهم». فقال: على ما أبایعهم یا رسول اللّه؟ قال: على أن یُطاع اللّه ولا یُعصى, وعلى أن تمنعوا رسول اللّه و أهل بیته و ذریته مما تمنعون منه أنفسکم وذراریکم.11
دوازده امام که همگى از قریش اند
[اثنا عشر أمیراً کلّهم من قریش]
عن جابر بن سَمُره, عن النبى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: لایزال هذا الدین صالحاً لا یضرّه من عاداه أو ناوأه حتى یملک اثنا عشر أمیراً کلّهم من قریش.12
این سخن, جز بر امیرمؤمنان, على(علیه السلام), و یازده فرزندش که نُه نفرشان از صُلب حسین(علیه السلام) هستند, صدق نمى کند.
حدیث کسا [حدیث الکساء] إنّ رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دخل تحت کساء یمانى هو و على و فاطمه والحسن والحسین(علیه السلام) و أخذ بأطرافه و ضمّه فوق رؤوسهم وأهوى بیده الیمنى إلى ربه. فقال: «اللّهم! هؤلاء أهل بیتى. فأذهب عنهم الرّجس, و طهّرهم تطهیراً» ثلاث مرات.13 این حدیث, نزد هر دو فرقه مشهور است.
اسلام على (علیه السلام)
عن حبه بن جُوین العُرنى, عن على(علیه السلام) أنّه قال: «اللّهمّ! إنّک تعلم أنّه لم یعبدک أحدٌ من هذه الأمّه بعد نبیّها(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبلى ولقد عبدتک قبل أن یعبُدک أحد من هذه الأمه بستّ سنین». وعن ابن عباس قال: أول من أسلم على.14
روایات متواترى وارد شده که دلالت دارند على(علیه السلام) اولین شخصى است که مسلمان شد و در پى رسول خدا, خداى یکتا را پرستید.
تو فقط هشدار دهنده اى و هر قومى راهنمایى دارد
[إنما أنت منذر و لکل قوم هاد]
عن على(علیه السلام) فى قوله «انّما أنت منذر و لکلّ قوم هاد»15, قال رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم): المنذر والهاد رجل من بنى هاشم.16
من شهر دانشم و على درِ آن است
[انا مدینه العلم وعلى بابها]
عن ابن عباس, قال: قال رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم): أنا مدینه العلم وعلى بابها, فمن أراد العلم فلیأته من بابه.17
این حدیث, متواتر است.
برایشان ( در دلهاى مؤمنان ) محبّت مى نهد
[سیجعل لهم الرحمن ودّا]
عن ابن عباس, فى قوله «سیجعل لهم الرحمن ودّا» قال: المحبه فى صدور المؤمنین, نزلت فى على بن أبى طالب(علیه السلام).18
فضایل امیرمؤمنان (علیه السلام)
[مناقب أمیرالمؤمنین(علیه السلام)]
فضایل ایشان, شرق و غرب عالم را پرکرده است. از جمله آن فضایل, این حدیث پیامبر خداست که فرمود: أنا سیدُ ولد آدم و على سیّد العرب. و قال: یا على! إن اللّه ـ تبارک و تعالى ـ زیّنک بزینه لم یزیّن العباد بزینه مثلها. إن اللّه تعالى حبب الیک المساکین والدنوّ منهم, وجعلک لهم إماماً ترضى بهم, وجعلهم لک اتباعاً یرضون بک. فطوبى لمن أحبک وصدق علیک, و ویل لمن أبغضک وکذب علیک. فأمّا من أحبّک… فهم رفقاؤک من جنتک. وأما من أبغضک وکذب علیک فإنّه حق على اللّه أن یوقفهم مواقف الکذّابین.
و نیز عمر مى گوید: سمعت رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یقول: یا على! یدک مع یدى یوم القیامه; تدخل معى حیث أدخل.
و ابن عباس مى گوید: إن علیّاً کان صاحب رایه رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یوم بدر. وصاحب رایه المهاجرین علیّ فى المواطن کلِّها. و بسیارى مناقب دیگر.19
فضایل امیرمؤمنان در خطبه امام حسن (علیه السلام)
[فضائل أمیرالمؤمنین فى خطبه الحسن(علیه السلام)]
این خطبه را امام حسن(علیه السلام) پس از شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) ایراد کرد و در آن, برخى از فضایل ایشان را مانند حدیث غدیر, پرنده بریان شده, پرچم در غزوه خیبر و آن که جبرئیل در سمت راستش و میکائیل در سمت چپش بود, ذکر کرد. سپس به این نکته اشاره کرد که على در همان روزى قبض روح شد که موسى(علیه السلام) قبض روح شد و روز عروج عیسى به آسمان و شب نزول قرآن بود, و فضایل و مناقبى دیگر.20
ادامه دارد …
پی نوشت ها :
* محقّق حوزه علمیه قم.
** ویژگى هاى کتاب شناختى متون مورد استفاده محقّق:
المعجم الصغیر, 2ج, راجعه: عبدالرحمان محمد عثمان, المدینه المنوره: المکتبه السلفیه, 1968م.
المعجم الأوسط,تحقیق: محمود الطحّان, الریاض: مکتبه المعارف, 1985م, 10ج.
المعجم الکبیر, تحقیق: حمدى عبدالمجید السلفى, بغداد: الدار العربیه للطباعه, بغداد, 1978م, 25ج.
1. المعجم الأوسط, ج3, ص76 (ح2146) و ص89 (ح2177) و ص122 (ح2251) و ص204 (ح2426) و ج5, ص13 (ح4014) و ص89 (ح4163) و ص377 (ح4748); المعجم الکبیر, ج6, ص296 (ح6109) و ج10 ص341 (ح10664) و ج23, ص374 (ح885) و ص375 (ح886) و ج24, ص281 (ح713).
2. المعجم الکبیر, ج11, ص67 (ح11064).
3. المعجم الأوسط, ج1, ص162 (ح205); المعجم الکبیر, ج3, ص135 (ح2881).
4. المعجم الصغیر, ج2, ص3; المعجم الأوسط, ج6, ص8(ح5011) و ج8, ص128 (ح7255) و ج5, ص207 (ح5030) و (ح5031).
5. المعجم الصغیر, ج1, ص65 و 135; المعجم الأوسط, ج2, ص491 (ح1847) و ج3, ص87 (ح2176) و ص136 (ح2281) و ج4, ص271 (ح3480) و ص479 (ح3811) و ج8, ص297 (ح7610) و ج9, ص58 (ح8123); المعجم الکبیر, ج9, ص11 (ح8295) و ج22, ص66 (ح160) و ص200 (ح525) و ص402 (ح1002) و ج23, ص249 (ح503) و ص281 (ح612) و ص286 (ح627) و ص396 (ح947) و ص357 (ح839) و ص337 (ح783) و ص334 (ح773) و ص333 (ح768 و 769) و ص334 (ح770 و 771) و ص227 (ح750).
6. المعجم الصغیر, ج1, ص76; المعجم الأوسط, ج3, ص87 (ح2176) و ج6, ص354 (ح5754); المعجم الکبیر, ج3, ص39 (ح2641) و ج11, ص444 (ح12259).
7. المعجم الصغیر, ج1, ص131 (ح135); المعجم الأوسط, ج4, ص262 (ح3463) و ص328 (ح3566) و ج5, ص380 (ح4754); المعجم الکبیر, ج3, ص200 (ح3052) و ص63 (ح2679 ـ 2681) و ج5, ص170 (ح4921 ـ 4923) و ص185 (ح4969) و ص190 (ح4980 ـ 4982) و ص205 (ح5025 و 5026) و ص206 (ح5028) و ص210 (ح5040).
8. المعجم الصغیر, ج1, ص139 و ج2, ص22; المعجم الأوسط; ج4, ص283 (ح3502) و ج6, ص186 (ح5386) و ص251 (ح5532) و ص406 (ح5866); المعجم الکبیر, ج3, ص37 (ح2636) و ج12, ص34 (ح12388).
9. المعجم الصغیر, ج1, ص86; المعجم الأوسسط, ج1, ص408 (ح725) و ج3, ص188 (ح2389) و ص279 (ح2606) و ص280 (ح2608) و ص456 (ح7992) و ج5, ص243 (ح4478) و ج7, ص429 (ح6834); المعجم الکبیر, ج5, ص249 (ح5143) و ج19, ص116 (ح241 و 242) و ص123 (ح266) و ص124 (ح267ـ 269) و ص125 (ح271 و 272) و ص126 (ح273 و 274) و ص127 (ح275 ـ 277) و ص128 (ح278 و 279 و 280 و281 و 283) و ص130 (ح284 ـ 286) و ص131 (ح287 ـ 289) و ص132 (ح290 ـ 292) و ص154 (ح341 و 342).
10. المعجم الأوسط, ج4, ص512 (ح3872) و ج6, ص162(ح5334).
11. همان, ج2, ص443 (ح1766).
12. همان, ج4 ,ص558 (ح3950); المعجم الکبیر, ج10, ص195 (ح10310).
13. همان; ج6, ص241 (ح5510) و ج8, ص297 (ح7610); المعجم الکبیر, ج9, ص11, (ح8295); و ج23, ص336 (ح779 و 780) و ص334 (ح773) و ص330 (ح759) و ص393 (ح939).
14. المعجم الأوسط, ج2, ص444 (ح1767) و ج8, ص206 (ح7423); المعجم الکبیر, ج1, ص51 (ح156) و ص399 (ح952) و ج5, ص198 (ح5002) و ص11, ج25 (ح10924) و ص406 (ح12151) و ج18, ص100 (ح181) و ص101 (ح182) و ج19, ص291 (ح648) و ج24, ص122 (ح362).
15 سوره رعد, آیه 7.
16. المعجم الصغیر، ج1, ص261; المعجم الأوسط; ج2, ص213 (ح1383) و ج8, ص383 (ح7776).
17. المعجم الکبیر, ج11, ص65 (ح11061).
18. همان, ج12, ص122 (ح12655).
19. المعجم الأوسط, ج1, ص333 (ح559) و ص388 (ح678) و ج2, ص279 (ح1491) و ص577 (ح1990) و ج3, ص89 (ح2178) و ص104 (ح2212) و ص216 (ح2453) و ص431 (ح2929) و ج4, ص123 (ح3196) و ص477 (ح3808) و ص513 (ح3874) و ص531 (ح3903) و ص532 (ح3904) و ص555 (ح3946) و ج5, ص37 (ح4063) و ص89 (ح4162) و ج6, ص95 (ح5198) و ص234 (ح5494) و ص381 (ح5810) و ص353 (ح5752) و ص393 (ح5838) و ج7, ص276 (ح6536) و ج8, ص71 (ح7142) و ص96 (ح7194) و ص156 (ح7314) و ص351 (ح7717) و ص445 (ح7913) و ص330 (ح7671) و ج9, ص198 (ح8427و 8428) و ص214 (ح8464); المعجم الکبیر, ج1, ص297 (ح941) و ص298 (ح946) و ج2, ص274 (ح2033) و ج4, ص19 (ح3512) و ص205 (ح4046) و ج5, ص220 (ح5067) و ج6, ص263 (ح6044) و ص263 (ح5045) و ص292 (ح6097) و ص325 (ح6174) و ص329 (ح6184) و ج7, ص369 (ح7217) و ج8, ص45 (ح7311) و ص361 (ح8145) و ج10, ص81 (ح9969) و ص82 (ح9970) و ص93 (ح10006) و ص193 (ح10305) و ص205 (ح10341) و ص206 (ح10342و 10343 و10344) و ص226 (ح10397) و ص294 (ح10589) و ص370 (ح10738) و ج11, ص66 (ح11063) و ص73 (ح11084) و ص93 (ح11152 و 11153) و ص94 (ح, 11154) وص97 (ح11164) و ص264 (ح11687) و ص393 (ح12101) و ج12, ص97ـ99 (ح12593) و ص113 (ح12634) و ص122 (ح12653) و ص147 (ح12722) و ص420 (ح13549) و ص423 (ح13559) و ج17, ص… (ح82) و ج8, ص109 (ح207) و ج19, ص147 (ح322) و ص148 (ح324) و ج22, ص135 (ح360) و ص200 (ح526) و ص406 (ح1017) و ص415 (ح1026 و 1028) و ج23, ص372 (ح881) و ص373 (ح883) و ص375 (ح887) و ج25, ص68 (ح168).
20. المعجم الأوسط; ج3, ص87 (ح2176).