نویسنده:علیرضا هَزار*
ابو شجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه دیلمى همدانى, در سال 445ق, زاده شد و در نوزدهم رجب سال 509ق, درگذشت.1 از تاریخ زندگانى وى اطّلاع چندانى در دست نیست. این قدر مى دانیم که بسیار پُر سفر بوده است و به «کیا» از او یاد شده و در مدرسه «عالیه» همدان, درس مى گفته است.
برخى مشایخ وى از این قرارند:
1. ابوالفضل محمّد بن عثمان قومَسانى,
2. یوسف بن محمّد بن یوسف مستملى,
3. ابوالفرج على بن محمّد بن على جریرى بجلى,
4. احمد بن عیسى بن عبّاد دینوَرى,
5. ابو نصر زینبى.
نیز پاره اى از دانش آموختگان او به قرار زیرند:
1. پسرش: ابومنصور شهردار,
2. محمّد بن فضل اسفرایینى,
3. ابو العلاء احمد بن محمّد بن فضل حافظ عطّار,
4. ابو موسى مَدینى,
5. ابوطاهر سلفى.
او تاریخ را بسیار پاس مى داشت و در فقه, بر مذهب شافعى بود.
مصادرى که ذکر ابو شجاع در آنها شده است, سه کتاب را نیز بدو منسوب داشته اند که نامبُردارترینشان: فردوس الأخبار بمأثور الخطاب المخرّج على کتاب الشهاب است. دو کتاب دیگر, تاریخ همدان2 و ریاض الأنس لعقلاء الإنس فى معرفه أحادیث النبى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) 3 هستند.
کتاب فردوس الأخبار بمأثور الخطاب, نزد اهل دانش, بسیار شهرت داشته است و بسیارى این کتاب را به ابو شجاع منسوب دانسته و ستوده اند.4
خود وى موضوع کتاب و هدفش را از تألیف آن, در مقدمه اى کوتاه, چنین بیان مى دارد:
فانّى لمّا رایت أهل زماننا هذا أعرضوا عن الحدیث و أسانیده, و جهلوا معرفه الصحیح و السقیم و ترکوا الکتب التى صنّفها الأئمّه قدیماً و حدیثاً و اشتغلوا بالقصص والأحادیث المحذوفه عنها أسانیدها التى لم یعرفها ناقلوا الحدیث, سیّما الموضوعات التى وضعها القُصّاص, أثبتُّ فى کتابى هذا عشره آلاف حدیث على سبیل الإختصار من الصحاح و الغرائب و الأفراد و الصحف المرویه عن النبى ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فى السنن, و الآداب, و المواعظ, و الأمثال, والفضائل, والعقوبات و غیرها, و حذفت أسانیدها, و حذوتها مبوّبه أبواباً على حروف المعجم, و مفصّله فصولاً حسب تقارب ألفاظ النبى ـ صلى اللّه علیه و آله ـ, و ذکرت على رأس کلّ حدیث منها راویهً عن النبى ـ صلى اللّه علیه و آله ـ و سمّیتها الفردوس بمأثور الخطاب.5
قضاعى و کتاب « شهاب الأخبار »
چنان که گفته شد, ابو شجاع, کتاب فردوس الأخبار را براساس کتاب شهاب الأخبار ابو عبداللّه محمّد بن سلامه بن مسلم قُضاعى شافعى (م454ق) به سامان کرد که در ایّام فاطمیان مصر, کاتب وزیر آن دیار (على بن احمد جرجانى) بود. تألیفات قضاعى بدین قرارند:
1. المختار فى ذکر الخِطط و الآثار,
2. الإنباء بأنباء الأنبیاء و تواریخ الخلفاء,
3. الأنباء,
4. دُرّه الواعظین و ذُخر العابدین,
5. شهاب الأخبار فى الحکم و الأمثال و الآداب.
گفته اند که کتاب شهاب الأخبار, از جامع ترین کتاب هایى است که در موضوع اخبار, نگاشته شده است. مِناوى, این کتاب را به ترتیب الفبایى تنظیم کرده و احادیثش را در کتابى با نام إسعاب الطلاب بترتیب الشهاب منتشر کرده است.
در پیرامون « مسند الفردوس »
ابو منصور شهردار دیلمى, پسر ابو شجاع دیلمى (صاحب فردوس الأخبار) بوده, که در کتابت, نشر و تدوین حدیث, گام بر گام پدر نهاده و ملازمش بوده است.
او کتاب پدرش را به قالب مُسنَد برگردانید و بنا به تعبیر کاتب چلپى, طرحى را به بنیاد «ترتیباً حسناً» در افکند.6 این اثر, در چهار مجلّد تنظیم شده است. ابن حجر عسقلانى نیز براى مختصر نگارى خویش از مسند الفردوس, عنوان تسدید القول فى إختصار مسند الفردوس را به کار برده است.7
در این مقاله کوشیده ایم تا با مطالعه دقیق تمامى پنج مجلّد کتاب فردوس الأخبار, روایات مربوط به مناقب امیرمؤمنان على(علیه السّلام) را برگزیده, با ذکر مصادر و منابع حدیث, نقل نماییم. گفتنى است که در صورت دست نیافتن به مصدرى متقن, ارجاع به خود فردوس الأخبار را بسنده دانسته ایم.
تعداد اندکى از روایات کتاب هم با آن که به تصریح و یا تلویح, ذکرى از على(علیه السّلام) به میان آورده بودند, ولى به علّت مشخّص بودن تحریف در آنها, در گزینش ما جاى نگرفتند.
در ابتداى هر روایت, پیش از نام راوى, دو شماره آمده است که نخستین آن, شماره احادیث در مقاله حاضر, و دیگرى که داخل کروشه آمده, شماره مسلسل احادیث کتاب فردوس الأخبار است.
1. [39]. ابن عباس: «أوّلُ مَنْ صلّى معى علیّ».8
2. [103]. ابن عباس: «أنا النذیر, و علیّ الهادى, و بک یا علیّ یهتدى المهتدون».9
3. [107]. عایشه: «أنا سیّد ولدِ آدم ولا فخرَ, و علیّ سیّد شباب العرب و لا فخر».10
یعنى: لا أفتخر بالعطاء ولا بالنعم, إنّما أفتخر بالمعطى و بالمنعم.
4. [108] عبداللّه بن مسعود: «أنا مدینه العلم و علیّ بابها».11
5.[109]. جابر بن عبداللّه: «أنا مدینه العلم و علیّ بابها, فمن أراد العلمَ فلیأت البابَ».12
6. [110]. ابن عباس: «أنا میزان العلم, و على کفّتاه, والحسن والحسین خیوطه, و فاطمه علاقته, و الأئمه من بعدى عموده یوزن به أعمال المحبّین لنا و المبغضین لنا».13
7. [111]. انس بن مالک: «أنا مدینه العلم و علیّ بابها».14
8 . [112]. ابن عباس: «أنا و علیّ من شجره واحده, والناس من أشجارٍ شتّى».15
9. [118] وَهْب بن صیفى: «أنا أقاتل على تنزیل القرآن, و علیّ یقاتل على تأویل القرآن».16
10. [138]. ابن عباس: «أنا شجره, و فاطمه حملها, و على لقاحها, والحسن والحسین, ثمرتها, و المحبّون أهل البیت ورقها, من الجنه حقاً حقاً».17
11. [154]. انس بن مالک: «إنّا معشر بنى عبدالمطّلب ساده أهل الجنّه: أنّا و حمزه و جعفر و علیّ والحسن والحسین والمهدیّ».18
12. [197]. ابو سعید: «إنى تارک فیکم الثقلین, أحدهما أکبر من الآخر: «کتاب اللّه, حبل ممدود من السماء إلى الارض, و عترتى, أهل بیتى, ولن یفترقا حتّى یردا علَیَّ الحوض».19
13. [555]. جابر: «إنّ اللّه ـ عزّ و جل ـ یباهى بعلیّ بن أبى طالب, کلّ یوم… الملائکه المقرّبین, حتّى یقول: بخ بخ, هنیئاً لک یا علیّ!».20
14. [616]. جابر: «إنّ اللّه ـ عزّ و جلّ ـ جعل ذرّیه کلِّ نبى فى صُلبه, و جعل ذرّیتى فى صلب علیّ بن أبى طالب».21
15. [1395]. جابر: «إنّما سمّیت إبنتى فاطمه, لأنّ اللّه ـ عزّ و جلّ ـ فطمها و فطم محبّیها عن النّار».22
16. [1494]. سلمان فارسى: «أعلم أمتى بعدى علیّ بن أبى طالب»23
17. [1756]. عمّار بن یاسر: «اُوصى مَن آمن بى, و صدّق بولایه علیّ بن أبى طالب, فمن تولاه تولاّنى, و من تولاّنى فقد تولى اللّه ـ عزّ و جلّ ـ».24
18. [1789]. ابن عباس: «علیّ منّى و أنا منه. علیّ حیث یکون أکن, و حیث أکون یکن».25
19. [1790]. ابن عمر: «علیّ أبهاها و أوسمُها»26 ـ أى أصبح اُمّتى. یقال: وجه وسیم بین الوسائم, یعنى صبیح ـ.
20. [1791]. شدّاد بن اوس: «علیّ أبهى أمتى و أسماها».27
پی نوشت :
* کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
1. سیر أعلام النبلاء, ج20, ص375; معجم المؤلّفین, ج4, ص309; الأعلام, الزِّرکلى, ج3, ص179.
2. العبر, الذهبى, ج14, ص18; مرآه الجنان, الیافعى, ج3, ص198; کشف الظنون, ستون310. همچنین یاقوت حَمَوى در معجم البلدان از این کتاب, استفاده کرده است. به عنوان نمونه, ر.ک: البلدان, ج5, ص411 و 417.
3. نسخه خطّى آن, در قاهره نگهدارى مى شود: فهرست مخطوطات قاهره, اول, ج5, ص64 و دوم, ج5, ص209; و هورویتز (Horovitz) نیز مطالب آن را در Msos (ج1, ص502) آورده است.
4 . طبقات الشافعیه, تاج الدین السبکى, ج7, ص111; طبقات الحفاظ, الذهبى, ج4, ص1259; الوافى, الصفدى, ج16, ص218; شذرات الذهب, ابن العماد, ج4, ص24; مرآه الجنان, ج3, ص198.
5 . فردوس الأخبار, تحقیق: فوّاز أحمد زمرلى, ریاض, 1944م, ج1, ص8.
6 . ر.ک: کشف الظنون, ستون1254; الأعلام, ج3, ص179.
7 . شذرات الذهب, ج7, ص270; الأعلام, ج1, ص173.
8. مسند أحمد, ج1, ص141; سنن الترمذى, کتاب 46, باب 20; فردوس الأخبار, ج1, ص 56.
9. مسند أحمد, ج2, ص260; فردوس الأخبار, ج1, ص241.
10. حلیه الأولیاء, ج1, ص46; فردوس الأخبار, ج1, ص76.
11. سنن الترمذى, ج4, ص329; تاریخ بغداد, ج11, ص204: فردوس الأخبار, ج1, ص76.
12. تاریخ بغداد, ج4, 348; فردوس الأخبار, ج1, ص76.
13. فردوس الأخبار, ج1, ص77.
14. همان جا.
15. کنوز الحقائق, ج1, ص48; فردوس الأخبار, ج1, ص77.
16. مسند أحمد, ج3, ص82; مجمع الزوائد, ج9, ص133; کنزالعمّال, ج5, ص37; فردوس الأخبار, ج1, ص79.
17. فردوس الأخبار, ج1, ص84.
18. سنن ابن ماجه, ج2, ص1368 (کتاب الفتن, باب34, ح4087); فردوس الأخبار, ج1, ص89.
19. مسند أحمد, ج9, ص243; فردوس الأخبار, ج1, ص98.
20. فردوس الأخبار, ج1, ص191.
21. الجامع الصغیر, ج2, ص223; فیض القدیر, ج2, ص224; فردوس الأخبار, ج1, ص207.
22. فردوس الأخبار, ج1, ص426.
23. کنوز الحقائق, ج1, ص23; فردوس الأخبار,ج1, ص451.
24. مجمع الزوائد, ج9, ص109; فردوس الأخبار,ج1, ص522.
25. فردوس الأخبار, ج1, ص531.
26. همان جا.
27. همان, ج1, ص531.
منبع: www.hadith.net