در عصر خلافت عمر بن عبدالعزیز (هشتمین خلیفه اموی) مردی از اهل تسنّن چنین سوگند یاد کرد:
«اِنّ عَلیَاً خَیْرُ هذِهِ الاُمّهُ وَاِلاّ اِمْرَأَتِی طَالِقُ ثَلاثاً»: «همانا علی ـ علیه السّلام ـ بهترین فرد این امّت است، وگرنه همسرم سه طلاقه است» و آن مرد معتقد بود که علی ـ علیه السّلام ـ بهترین شخص امّت اسلامی بعد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است، پس طلاق او باطل میباشد. (با توجّه به اینکه سه طلاق در یک مجلس به عقیده اهل تسنّن واقع میشود).
پدر آن زن که معتقد به برتر بودن علی ـ علیه السّلام ـ بر سایر مسلمین نبود، این طلاق را صحیح میدانست.
بین شوهر آن زن و پدر آن زن، نزاع درگرفت، شوهر میگفت این زن، همسر من است و طلاق باطل است زیرا شرط طلاق عدم برتری علی ـ علیه السّلام ـ بر سایر امّت است، اکنون که روشن است علی ـ علیه السّلام ـ بر همه برتری دارد، پس طلاق واقع نشده است.
پدر میگفت: طلاق واقع شده زیرا علی ـ علیه السّلام ـ برتر از همه نیست، پس آن زن بر شوهرش حرام است.
نزاع این دو نفر بالا گرفت و جمعی طرفدار پدر شدند و جمعی طرفدار شوهر، و مسئله حادّی به وجود آمد.
میمون بن مهران جریان را برای عمر بن عبدالعزیز نوشت، تا او این قضیّه را حل کند، در حالی که پدر، دخترش را گرفته بود و میگفت بر شوهرش حرام شده، و شوهر همسرش را گرفته بود و میگفت: این زن من است.
عمربن عبدالعزیز، مجلسی تشکیل داد و جمعی از بنیهاشم و بنیاُمیه و بزرگان قریش را به آن مجلس دعوت کرد و به آنها گفت: در این باره مسئله را روشن سازند، بگومگو در آن مجلس زیاد شد، بنیامیّه سکوت کردند و در جواب مسئله درماندند.
سرانجام یک نفر از بنی عقیل (از بنی هاشم) گفت: طلاق واقع نشده است، زیرا علی ـ علیه السّلام ـ برتر از سایر افراد امّت است، بنابراین چون طلاق مشروط به عدم برتری امام علی ـ علیه السّلام ـ است، در حالی که علی ـ علیه السّلام ـ برتر است، پس طلاق واقع نشده است.
مرد عقیلی در توضیح ادعای خود به عمربن عبدالعزیز گفت: تو را به خدا سوگند میدهم، آیا مگر نه این است که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به عیادت فاطمه ـ علیها السّلام ـ هنگامی که همسر علی ـ علیه السّلام ـ بود و بیمار شده بود رفت و به او فرمود: دخترم چه غذائی میل داری؟
فاطمه ـ علیها السّلام ـ عرض کرد: انگور میخواهم.
با اینکه فصل انگور نبود، علی ـ علیه السّلام ـ نیز در سفر بود، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین دعا کرد: «اَلّهُمّ آتِنا بِهِ مَعَ اَفْضَلِ اُمّتِی عِنْدَکَ مَنْزِلَهً»: «خدایا انگور را بهوسیله آن کس که که مقامش در پیشگاه تو از همه افراد اُمّتم بهتر است، به ما بفرست»
ناگاه علی ـ علیه السّلام ـ در خانه را زد و وارد خانه شد، زنبیلی در دست داشت که با عبایش روی آن را پوشانده بود.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: ای علی! این چیست؟
علی ـ علیه السّلام ـ گفت: این انگور است که فاطمه ـ علیها السّلام ـ میل دارد، و برای او آوردهام.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اللهُ اَکْبَرُ، اللهُ اَکْبَرُ»، خدیا همانگونه که مرا شاد کردی از این جهت که علی ـ علیه السّلام ـ را بهعنوان برترین شخص امّت اختصاص دادی شفای دخترم را نیز به وسیله این انگور قرار بده.
سپس انگور را نزد فاطمه ـ علیها السّلام ـ نهاد و فرمود: «دخترم بنام خدا از این انگور بخور».
فاطمه ـ علیها السّلام ـ از آن انگور خورد، هنوز پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خانه فاطمه ـ علیها السّلام ـ بیرون نرفته بود که فاطمه ـ علیها السّلام ـ سلامتی خود را بازیافت.
عمربن عبدالعزیز به مرد عقیلی گفت: «راست گفتی و نیکو بیان کردی، گواهی میدهم که من این حدیث را شنیدم و دریافتم و پذیرفتم».
آنگاه به شوهر آن زن گفت: «دست زن خود را بگیر و به خانهات ببر، او زن تو است، اگر پدرش از تو جلوگیری کرد، صورتش را خورد کن …»
به این ترتیب در آن مجلس باشکوه، عمربن عبدالعزیز (هشتمین خلیفه اموی) رسماً برتری امام علی ـ علیه السّلام ـ را بر سایر افراد امّت، اعلام کرد، و بر همین اساس زوجیّت زن مذکور را ابقاء نمود.
اعلام عمر بن عبدالعزیز به برتری امام علی(ع)