وقتی «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامهای برای حضرت جواد ـ علیهالسّلام ـ فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا ـ علیهالسّلام ـ به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.
حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد ازدواج با دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان داد.
امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد.[1] مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد؛ بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مأمون گفتند: «این چه برنامهای است؟ اکنون که علی بن موسی الرضا از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز میخواهی، خلافت را به آل علی برگردانی؟ بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوتهای چند ساله بین ما را فراموش کردهای؟!»
مأمون پرسید: «حرف شما چیست؟»
گفتند: «این جوان «یعنی امام جواد ـ علیهالسّلام ـ» خردسال است و از علم و دانش بهرهای ندارد.»
مأمون گفت: «شما این خاندان را نمیشناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.»
عباسیان از میان دانشمندان «یحیی بن اکثم» را (بدلیل شهرت وی) انتخاب کردند و مأمون جلسهای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد ـ علیهالسّلام ـ ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت: «اجازه میدهی سؤالی از این جوان بنمایم؟»
مأمون گفت: «از خود او اجازه بگیر.»
یحیی از امام جواد ـ علیهالسّلام ـ اجازه گرفت: امام فرمود: «هر چه خواهی بپرس.»
یحیی گفت: «درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است چه میگوئید؟[2]»
امام جواد ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حرمت، شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا، آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟!»
یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مسأله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانی و زبونی در چهرهاش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طوری که حضار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.
مأمون گفت: «خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.»
سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: «آیا اکنون آنچه را که نمیپذیرفتید دانستید؟!»
آنگاه پس از مذاکراتی که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسی در مجلس نماند.
مأمون رو به امام جواد ـ علیهالسّلام ـ کرد و گفت: «قربانت گردم خوب است احکام هر یک را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح گردید، بیان کنید تا استفاده کنیم.»
امام جواد ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «بلی، اگر شخص مُحْرِم در حِلّ (خارج از احرام) شکار کند و شکار از پرندگان باشد، کفارهاش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفارهاش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرندهای را در بیرون حرم بکشد، کفارهاش یک برّه است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم برّه و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، چنانچه گورخر باشد، کفارهاش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفارهاش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفارهاش دو برابر میشود.
و اگر شخص مُحْرِم کاری بکند که قربانی بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانی را در «منی» ذبح کند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مکّه» قربانی کند. کفاره شکار برای عالم و جاهل به حکم، یکسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولی در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست و کفاره برده، بر عهده صاحب اوست و بر صغیر، کفاره نیست و لی بر کبیر، واجب است و عذاب آخرت از کسی که از کردهاش پشیمان است برداشته میشود، ولی آنکه پشیمان نیست کیفر خواهد شد.»
مأمون گفت: «احسنت ای ابا جعفر! خدا به تو نیکی کند! حال خوب است شما نیز از یحیی بن اکثم سؤالی بکنید، همان طور که او از شما پرسید.»
در این هنگام ابوجعفر ـ علیهالسّلام ـ به یحیی فرمود: «بپرسم؟»
یحیی گفت: «اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ میگویم و گرنه از شما بهرهمند میشوم.»
ابو جعفر ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «به من بگو در مورد مردی که در بامداد به زنی نگاه میکند و آنگاه حرام است، و چون روز بالا میآید آن زن بر او حلال میشود، و چون ظهر میشود باز بر او حرام میشود، و چون وقت عصر میرسد بر او حلال میگردد، و چون آفتاب غروب میکند بر او حرام میشود، و چون وقت عشاء میشود بر او حلال میگردد و چون شب به نیمه میرسد بر او حرام میشود، و به هنگام طلوع فجر بر وی حلال میگردد؟ این چگونه زنی است و با چه چیز حلال و حرام میشود؟»
یحیی گفت: «نه به خدا قسم؛ من به پاسخ این پرسش راه نمیبرم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمیدانم،اگر صلاح میدانید از جواب آن، ما را مطلع سازید.»
ابو جعفر ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «این زن، کنیز مردی بوده است. در بامدادان، مرد بیگانهای به او نگاه میکند و آنگاه حرام بود، چون روز بالا میآید، کنیز را از صاحبش میخرد و بر او حلال میشود، چون ظهر میشود او را آزاد میکند و بر او حرام میگردد، چون عصر فرا میرسد او را به حباله نکاح خود در میآورد و بر او حلال میشود، به هنگام مغرب او را «ظهار» میکند[3] و بر او حرام میشود، موقع عشا کفاره ظهار میدهد و مجدداً بر او حلال میشود چون نیمی از شب میگذرد او را طلاق میدهد و بر او حرام میشود و هنگام طلوع فجر رجوع میکند و زن بر او حلال میگردد.[1] . در مورد علّت ازدواج امام جواد(ع) با «امّ الفضل» دختر مأمون به کتب مفصّل مراجعه کنید.
.[2]یکی از اعمالی که برای اشخاص در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره، حرام است، شکارکردن است. در میان احکام فقهی، احکام حجّ، پیچیدگی خاصّی دارد، از این رو افرادی مثل یحیی بن اکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح میکردند تا به پندار باطل خود امام را در بن بست علمی قرار دهند!
[3] . ظهار عبارت از این است که مردی به زن خود بگوید: پشت تو برای من یا نسبت به من، مانند پشت مادرم یا خواهرم یا دخترم هست، و در این صورت باید کفّاره ظهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد. ظهار در پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعی طلاق حساب میشد و موجب حرمت ابدی میگشت ولی حکم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و کفاره گردید.
امام جواد(ع) با یحیی ابن اکثم