عدالت در ساختار اداری حکومت علی(ع) (1)

عدالت در ساختار اداری حکومت علی(ع) (1)

نویسنده : عیسی عیسی زاده

روشن است که هدف از خلقت بشر، رشد و تعالی خود اوست، و تحقق این هدف نیز بدون تشکیل حکومت اسلامی میسر نیست، و حتی با تشکیل حکومت اسلامی هم، در صورتی هدف مزبور، محقق می شود که ساختار اداری آن حکومت، براساس عدل و احسان پی ریزی شده باشد؛ چرا که رشد و تعالی انسان ها، در سایه ظلم و ستیز به دست نمی آید. امیرمؤمنان علی(علیه السّلام)، در موارد متعددی به جایگاه و ارزش و اهمیت عدالت اشاره کرده و می فرماید: «همانا برترین بندگان نزد خدا، امام عادل است.»1 و نیز می فرماید: «العدل اساس به قوام العالم؛2 از ارکانی که عالم هستی بر آن استوار است، عدالت می باشد.» و در جای دیگری می گوید: «ما عمرت البلاد بمثل العدل؛3 هیچ چیزی مثل عدالت، شهرها را آباد نمی کند.» به نظر امام همام عدالت زینت ایمان بلکه سر ایمان است4.
در بعد اجتماعی به تأثیر و جایگاه والای عدالت توجه داده می فرماید؛ «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر؛5 با فضیلت ترین مبارزه، سخن گفتن از عدالت در برابر حاکم ستمگر است.»
زیرا به نظر وی حیات و زندگی فردی و اجتماعی انسان به عدالت منوط و مربوط است و در اندیشه علوی عدالت مایه حیات و زندگی است6. زیرا اگر جامعه ای بخواهدحیات طیبه پیدا کند و شهرهایش آباد گردد و آحاد انسانی آن، زندگی شایسته ای داشته باشند، باید رهبران آن جامعه، عادل و نیکوکار باشند و افراد جامعه نیز باید با جان و دل عدالت و رهبریت دادگرانه رهبرانشان را بپذیرند.

نسبت عدالت با احسان
علی(علیه السّلام) درباره احسان و نسبت آن با عدالت در مواردی اشاره داشته است. پیش از بررسی دیدگاه وی در این باره می کوشیم تا نظر آن حضرت را درباره جایگاه و اهمیت احسان به دست آوریم. وی در سخنی گرانبها خطاب به جابربن عبدالله انصاری صحابه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «ای جابر! ارکان دین و دنیا، بر چهار چیز استوار است:
1- عالم و دانشمندی که علم خود را به کار گیرد؛
2-نادانی از فراگیری سرباز نزند؛
3-سخاوتمندی که در کار نیک، بخل نورزد و نیازمندی که آخرتش را به دنیا نفروشد.
پس هرگاه عالم، علمش را ضایع کند(و به آن عمل ننماید)، جاهل از فراگیری علم، خودداری کند، و زمانی که بی نیازان از نیکی، بخل ورزند، نیازمندان آخرت را به دنیا می فروشند. ای جابر! کسی که نعمت فراوان خداوند به او روی آورد، نیاز مردم به او بسیار خواهد بود. در این حال، آن کس که وظیفه خود را در برابر این نعمت های خداداد انجام دهد، به دوام و بقای نعمت خویش کمک کرده است. و آن کس که چنین نکند آن ها را در معرض زوال و نابودی قرار داده است.»
وی بخشش و احسان و عفو را از نشانه های مؤمن برشمرده و می فرماید: «از علامت متقین، بخشش ستمکار (پشیمان) و عطا کردن به آن که محرومش کرده است می باشد.»
در کلام حضرت، جود و احسان، یکی از چهاررکن دین و دنیا شمرده شده است. این عبارت، بیانگر آن است که اگر در جامعه دینی، از جود و احسان خبری نباشد، دین آن جامعه ناقص خواهد بود خصوصا این که عفو و احسان در جامعه یکی از بهترین راه های تربیت و هدایت بشر، و از مهم ترین راه های پیش گیری از جرم و جنایت است. بی حکمت نیست که ما در متون دینی، مطالب فراوانی درباره عفو و احسان داریم که پاداش بسیار زیادی را برای افراد نیکوکار نوید داده اند.چنان که از خطبه صفات متقین پیداست، حضرت علی(علیه السّلام) عفو و احسان را از صفات متقین برشمرده اند و خود آن حضرت نیز در این زمینه، از پیش گام ترین انسان ها بود، به حدی که در چند مورد، از سوی خداوند سبحان، در شأن ایشان آیه نازل شده که به بعضی از آن آیات اشاره می شود:

1- ایثار جان خود، برای حفظ رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد»7

2- احسان و بخشش انگشتر خود به سائل
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم رکعون»8

3- احسان و نیکی در حق مسکین، یتیم و اسیر
«و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا¤ انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکورا»9
آیات فوق، علاوه بر این که شخصیت امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) برای جهان اسلام معرفی می کند، مطلب بسیار مهم دیگری را هم به ما گوشزد می نماید و آن این که بقای رسالت و حفظ شریعت اسلام، مدیون احسان و ایثار جان علی(علیه السّلام) در آن شب است که حضرت حاضر شد در جای نبی گرامی اسلام(ص) بخوابد و حضرت رسول، جان سالم به در ببرد و رسالت خود را به جهانیان عرضه کند. گرچه در حوادث دیگری چون جنگ احد و جنگ خندق هم حضرت علی(علیه السّلام) با فداکاری و احسان خویش از کیان دین و رسالت دفاع کرد، به حدی که نوای «لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» از منادی غیب در مورد آن حضرت به گوش رسیده است.
بنابراین، با درنظرگرفتن سخنان گوهربار حضرت امیر(علیه السّلام)، درخصوص ارزش وجایگاه عدل واحسان در جامعه اسلامی، اگر جامعه ای بخواهد برارکان مستحکم استوار باشد و به عنوان جامعه فاضله و مدینه طیبه به شمار آید، باید دردرجه اول به اهمیت و نقش عدل و احسان درتکامل جامعه پی ببرد و دردرجه دوم، این دو امر مهم را به عنوان یکی از اهداف مهم، نصب العین خویش قرار دهد.

عدل و احسان درساختار اداری حکومت اسلامی
عدالت درحوزه اندیشه وگفتار بسیار فراخ و درحوزه عمل بسیار تنگ است.این تنگنا درحوزه عمل سیاسی و اجتماعی خود را بیشتر نشان می دهد. با این همه امیرمؤمنان آن چنان دراجرای عدالت کوشید تا جان برسر آن نهاد. وی دربرنامه ریزی وعمل اجتماعی و سیاسی درزمان حکومت خویش به رعایت عدالت فرمان و خود به شدت به آن پای بند بود. درادامه به بخشی از رفتار و عمل سیاسی آن حضرت اشاره خواهیم داشت.

1- عدالت در احقاق حق
حکومت، بدون رعایت عدالت و احقاق حق، بی ارزش تر از کفش وصله دار است.
عبدالله بن عباس می گوید:«درمنزل ذی قار بر امیرمؤمنان(علیه السّلام) وارد شدم، درحالی که حضرت مشغول وصله کردن کفش خود بود! به من فرمود:«قیمت این کفش چقدر است؟» گفتم:بهایی ندارد. فرمود:«به خدا سوگند همین کفش بی ارزش برایم از حکومت برشما محبوب تراست، مگر این که با این حکومت، حقی را به پا دارم و یا باطلی را دفع نمایم…» 10
این کلام نورانی حضرت، بیانگر آن است که احقاق حق و دفع باطل، هدف اصلی حکومت آن حضرت بوده است. از این کلام عرشی می توان این گونه بهره گرفت که اگر درحکومتی عدالت اجرا نگردد و حق به حق دار نرسد، آن حکومت هیچ ارزشی نخواهد داشت.

2- عدالت درتقسیم بیت المال
حضرت علی(علیه السّلام) دربرابر افرادی که دراجرای عدالت مورد ایراد قرارگرفت، فرمود:«آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود ازجور و ستم درحق کسانی که برآن ها حکومت می کنم، استمداد جویم؟!
به خدا سوگند، تا عمر من باقی و شب و روز برقرار و ستارگان آسمان درپی هم طلوع و غروب می کنند هرگز به چنین کاری دست نمی زنم. اگر اموال از خودم بود به طور مساوی درمیان آن ها تقسیم می کردم تا چه رسد به این که این اموال، اموال خداست (و متعلق به بیت المال). آگاه باشید بخشیدن مال درغیر موردش تبذیر و اسراف است. این کار ممکن است دردنیا باعث سربلندی انجام دهنده آن شود. ولی درآخرت موجب سرافکندگی وی می گردد. (احیاناً) درمیان مردم (دنیاپرست) گرامی اش می نماید، ولی نزد خداوند خوارش می سازد، هیچ کس مال خویش را در غیر راهی که خداوند فرموده مصرف نکرده و به غیراهلش نسپرده جز این که سرانجام خداوند او را از سپاس گذاری آنان محروم ساخت و محبتشان را متوجه دیگری نمود. پس اگر روزی پایش بلغزد و به کمک آنان نیازمند گردد بدترین رفیق و ملامت کننده ترین دوست خواهند بود.»
از اموری که موجب خشم و نفرت ملت، درهرحکومتی می شود و مایه نابودی حکومت خواهد بود، بی عدالتی و تبعیض درساختار اداری حکومت است که این امر به صورت تدریجی موجب پیدایش تحولات و دگوگونی هایی درحکومت ها می شود. حاکمان ستم پیشه با رعایت نکردن عدالت، خون ملت ستم دیده را به جوش آورده و ریشه خود را با دست خود قطع خواهند نمود که از جمله آن ها می توان به حکومت ظالمانه خاندان پهلوی اشاره کرد. بنابراین، افرادی که مسئولیت تقسیم هزینه و بودجه های کلان کشور را دارایند، باید دقت زیادی بخرج دهند؛ چرا که مسأله مال، امر محسوس و چشم گیری است و آثار زیان بار بی عدالتی دراین امر، خیلی زود آشکار می شود و ملت را نسبت به سیستم اداری کشور، بلکه به اصل اسلام بدبین می کند که در این برهه از زمان، خطرناک ترین چیزی که انقلاب شکوهمند ما را تهدید می کند، همین امر مهم است.
گرچه سفارش رهبران ارزشمند این است که ما نباید کارهای مسئولان را به پای انقلاب حساب کنیم؛ ولی این کلام را تنها خواص از جامعه درک می کنند که تعدادشان بسیار اندک است. شاید عده ای درمقابل مطلب مذکور، بگویند: اگر دراعطای بیت المال، مساوات رعایت گردد، این امر موجب خروش گروهی می شود که انتظارات بیش تری از حکومت دارند که نتیجه این امر، موجب به خطر افتادن حکومت خواهد شد، ولی درجواب این گروه باید گفت: اولا، تعداد این گونه افراد متوقع، درهر جامعه ای بسیار اندک است. ثانیاً، رعایت مساوات، خواسته فطری افراد هرجامعه می باشد. ثالثاً، حفظ حکومت نمی تواند عدم مساوات و ظلم برمردم را توجیه کند؛ یعنی، عدالت باید رعایت شود گرچه افرادی دراین راه فدا شوند که عین همین قضیه را درحکومت عدل علی (علیه السّلام) می یابیم. و نیز کلام گهربار آن حضرت که درهمین بخش نقل شد، بهترین دلیل برصحت مدعای ماست.
پس برما لازم است که هم از سیره عملی حضرت و هم از کلام نورانی او دراجرای عدالت، درس بیاموزیم و عملاً درجامعه پیاده کنیم. واگر خواستیم ببینیم ساختار اداری کشورما دراجرای عدالت دراعطای بیت المال، چه قدر به سیره حضرت علی (علیه السّلام) نزدیک است، باید ببینیم آیا متصدیان امور در اعطای بیت المال، بین مردم عادی و اقوام و خویشان خود تبعیضی قائل می شوند، یا خیر؟ جواب این سوال را باید از زبان مردم شنید، و با بازرسی دقیق و پنهانی پی به واقعیت موجود برد؛ اما وقتی حضرت امیر(علیه السّلام) دربرابر خواست بیش از سهم برادرش عقیل از بیت المال قرار گرفت، این گونه فرمود: «سوگند به خدا! اگر شب را بر روی خارهای گزنده بیدار به سر برم! و یا در غل ها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوب تر است از این که خدا و رسولش را روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال دنیا را غصب نموده باشم.
چگونه بایستی ستم روا دارم، آن هم برای جسمی که تار و پودش به سرعت به سوی کهنگی پیش می رود (و از هم می پاشد) و مدت های طولانی در میان خاک ها می ماند. سوگند به خدا! «عقیل» برادرم را دیدم که به شدت فقیر شده بود و از من می خواست که یک من از گندم های شما را به او ببخشم.
کودکانش را دیدم که از گرسنگی موهای شان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود.
«عقیل» باز هم اصرار کرد و چند بار خواسته خود را تکرار نمود، من به او گوش فرا دادم! خیال کرد من دینم را به او می فروشم! و به دلخواه او قدم بر می دارم و از راه و رسم خویش دست می کشم! (اما من برای بیداری و هوشیاری او) آهنی را در آتش گداختم، سپس آن را به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آهن عبرت گیرد ناله ای هم چون بیمارانی که از شدت درد می نالند سرداد و چیزی نمانده بود که از حرارت آن بسوزد، به او گفتم: هان ای «عقیل»! زنان سوگمند در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای که انسان آن را به صورت بازیچه سرخ کرده ناله می کنی! اما مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته است! تو از این رنج می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟!»
این برخورد سازنده امیرالمؤمنان (علیه السّلام) با برادرش عقیل، می تواند برای متصدیان امور و مسئولان ادارات و نهادهایی که بیت المال در اختیار آن ها قرار دارد بهترین الگو باشد. نکات ارزنده ای در این سیره عملی حضرت وجود دارد؛ نکات مهمی که هر یک از آن ها می تواند به عنوان راهکار در تحقق عدالت در ساختار اداری جامعه مثمرثمر باشد.
نکته اول: فلسفه سوگند حضرت امیرمومنان (علیه السّلام):
با یک نگاه سطحی، در نهج البلاغه خواهیم دید، حضرت علی (علیه السّلام) برای هر چیزی سوگند یاد نمی کند، بلکه در موارد بسیار مهم و حیاتی سوگند یاد می کند؛ مثلا در پایان خطبه 224 می فرماید: «به خدا سوگند! اگر اقلیم های هفت گانه را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد.»
آری، معصیت خداوند، نزد حضرت بسیار مهم است. از این روست، که حضرت سوگند فوق را یاد می کند، بنابراین، از سوگند حضرت در اول خطبه مذکور، در می یابیم که آن حضرت چه قدر برای رعایت مساوات بین مردم ارزش قائل است.

پی نوشت :

1- نهج البلاغه، کلام، ش .163
2-بحارالانوار، ج 78، ص .83
3-مستدرک الوسائل، ج2، ص .310
4-بحارالانوار، ج 78، ص .80
5-نهج البلاغه، کلمات قصار .374
6-غررالحکم.
7-بقره(2)، آیه .207
8-مائده(5)، آیه.55
9-انسان(76)، آیه های 8 و .9
ادامه دارد ……

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید