امام رضا (ع) و اهل حدیث؛ با تأکید بر گزارش‌های حاکم نیشابوری

امام رضا (ع) و اهل حدیث؛ با تأکید بر گزارش‌های حاکم نیشابوری

نویسندگان: علیرضا حیدری نسب(1)، سید محمد حسین موسوی(2)، ابراهیم نوری(3)

 

نقدی بر ادعاهای سلفیگری
چکیده
اهل بیت (علیه‌السّلام) به ویژه امام رضا (علیه‌السّلام) مورد اقبال خاص ایرانیان از جمله اهل حدیث بودند و حاکم نیشابوری به تفصیل از حضور آن امام (علیه‌السّلام)در خراسان و عنایت ویژه‌ی مشایخ اهل حدیث به ایشان یاد کرده است. بر اساس این گزارش‌ها، بزرگان حوزه‌ی حدیثی اهل سنت نیشابور که استادان اصحاب جوامع روایی از جمله کتاب‌های شش‌گانه بودند، اهتمام زیادی به امام رضا (علیه‌السّلام) به عنوان فرزند پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و سند اختصاصی روایی حضرت داشتند.
ملاحظه و تحلیل گزارش‌های ابوعبدالله حاکم از قصد و زیارت آستان امام رضا (علیه‌السّلام) توسط استادانی چون ابن خزیمه نیشابوری در کنار روایت‌هایی از پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و اهل بیت (علیه‌السّلام) مبنی بر سفارش به زیارت آن امام (علیه‌السّلام) از مشروعیت و بلکه برکت‌های این زیارت حکایت دارد و نشان می‌دهد رفتار مدعیان پیروی از سلف صالح در دوره‌های بعد به ویژه در دوره‌ی معاصر در تحریم زیارت و تکفیر مسلمانان به سبب جرم‌هایی از این قبیل، بدعت و انحرافی بوده که در دوره‌های متاخر از سوی امثال ابن تیمیه طرح و توسط جریان‌هایی خاصی ترویج شده است. مقاله‌ی حاضر به روش توصیفی-تحلیلی پی‌جوی این گزارش‌ها و بررسی چند و چون آنهاست.

مقدمه
امام رضا (علیه‌السّلام) به دلیل سفارش پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نسبت به ایشان و حضور در ایران، مورد عنایت بیشتر مردم شرق اسلامی به ویژه اهل حدیث(4) بودند و ابوعبدالله محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری از دانشمندان برجسته‌ی اهل حدیث و سنت و یگانه‌ی دوران، در دوره خود(321-405) به شمار می‌آید. او نگاشته‌های ماندگاری در علوم حدیث از خود به جا گذاشت. از معروف‌ترین آثار حاکم، تاریخ نیشابور، معرفه علوم الحدیث و المستدرک علی الصحیحین هستند. علاوه بر آن، کتاب‌هایی همچون فضائل فاطمه الزهراء (سلام‌الله‌علیها)، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) و مناقب (مفاخر) الرضا (علیه‌السّلام) نیز در شمار آثار حاکم ذکر می‌شود که ویژه‌ی اهل بیت (علیه‌السّلام) نگاشته شده است. حاکم نیشابوری به سبب تألیف مستدرک و ذکر و تصحیح اخباری چون «طیر مشوی» و «من کنت مولاه» از سوی برخی دانشمندان اهل تسنن مورد بی‌مهری و حتی حمله قرار گرفت و با وجود آنکه در فقه، شافعی و در کلام، اشعری بود، به تشیع و رفض متهم شد (رک: حاکم نیشابوری، 1400ق: ز (مقدمه)؛ سبکی، بی‌تا، ج1: 193؛ حیدری نسب، 89:1390).
او که علاقه‌ی خاصی به اهل بیت (علیه‌السّلام) از جمله امام رضا (علیه‌السّلام) داشت. برخلاف دیگر بزرگان اهل حدیث علاوه بر استخراج روایت‌های بیشتر و صریح‌تر در فضل اهل بیت (علیه‌السّلام) تا حدودی از دشمنان ایشان فاصله گرفت. گزارش‌های حاکم در ارتباط با حضور امام هشتم (علیه‌السّلام) در نیشابور و اهتمام اهل حدیث به ایشان-قبل و پس از شهادت-از برجستگی خاص و مفاهیمی برتر برخوردار است. این گزارش‌ها که از عنایت ویژه و شیفتگی بسیاری از بزرگان اهل تسنن به امام رضا (علیه‌السّلام) و برکت‌های تربت و زیارتش در گره گشایی از مشکلات حکایت دارند، در تعارض با باور بعضی مدعیان تسنن و سلفی‌گری در دوران معاصر است. محور اصلی بحث در این نوشتار ذکر، بررسی و تحلیل محتوایی گزارش‌های حاکم نیشابوری در اهتمام بزرگان اهل حدیث (و تسنن) به امام رضا (علیه‌السّلام) و برکت زیارت ایشان است.
اهل بیت (علیه‌السّلام) و ایرانیان
اهل بیت (علیه‌السّلام) به علت قرابت و همچنین سفارش پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، مورد اهتمام اصحاب مذاهب مختلف اسلامی هستند، اما در ارتباط با مصادیق ایشان اختلاف وجود دارد. گاهی مراد از اهل بیت (علیه‌السّلام) همان اصحاب خمسه‌ی کساء دانسته شده، گاه همسران پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هم به ایشان افزوده شده‌اند و گاهی نیز همه‌ی بنی هاشم و حتی همه‌ی امت، اهل بیت(علیه‌السّلام) حضرت خوانده شده‌اند (رک: نیشابوری، بی‌تا، ج7: 123؛ حاکم نیشابوری، 1422ق، ج 3: 158 و ری شهری، 21:1375 به بعد).
در این میان، امامیه مراد از اهل بیت (علیه‌السّلام) مورد سفارش خاص پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را همان 12 امام (علیه‌السّلام) دانسته‌اند که این باور از پاره‌ای شواهد در میراث حدیثی اهل سنت مانند خبر 12 امیر قریشی هم برخوردار است (کلینی، 1363، ج1: 286 به بعد و 525؛ بخاری، 1401ق، ج8: 127).
عموم اهل حدیث از جمله اصحاب کتاب‌های شش گانه، از بین 12 امام (علیه‌السّلام) تنها به اهل کساء که در شمار اصحاب‌اند اهتمام ویژه داشته، برخی تا امام صادق (علیه‌السّلام) را در شمار دانشمندان راویان برتر قرار داده اند ولی برای شش امام دیگر اهل بیت (علیه‌السّلام) آن جایگاه را قائل نبوده و از طریق‌شان نیز حدیث نقل نکرده‌اند و با آنکه امام صادق (علیه‌السّلام) استاد بسیاری از بزرگان مذاهب بودند بسیاری از اصحاب حدیث نقل از ایشان را به دلایلی چون ترس از عباسیان، نقل انحصاری حضرت از پدران و عدم نقل از دیگر مشایخ فرو گذاشته و درباره‌ی حضرت اختلاف دارند (عسقلانی، 1404ق، ج2: 87).
ایشان از امام رضا (علیه‌السّلام) که مدتی در جایگاه ولایتعهدی در ایران بودند و در اثناء سفر، به ویژه در نیشابور با مردم و مشایخ گفت‌وگو و مناظره داشتند نیز ستایش و به ندرت برخی روایت‌ها را از طریق ایشان نقل کرده‌اند.
حاکم نیشابوری که گاهی از اهل بیت (علیه‌السّلام) با تعبیر «اصحاب کساء» نام برده درباره‌شان ده‌ها خبر و منقبت ذکر کرده است که هم از جهت تعداد و هم از نظر محتوا با اخبار مناقب دیگران تفاوت دارد. وی تنها در کتاب معرفه الصحابه، در باب مناقب علیا (علیه‌السّلام)، 132 خبر و تحت عنوان اهل بیت (علیه‌السّلام)، 126 روایت آورده است (1422ق، ج 3: 116به بعد).
حاکم تحت عنوان «اهل رسول الله(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)» 16 خبر ذکر و معلوم کرده که از نظر او، مراد از اهل بیت پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در رتبه‌ی نخست علی، فاطمه و حسنین (علیه‌السّلام) است. البته وی در پاره‌ای تعبیرها از سادات نیز به «اهل بیت» یاد کرده است (1400ق: 55؛ همان، 1375: 159،161 و 174) که مراد، مفهوم عمومی آن یعنی هاشمی بودن، بوده و نه اهل بیت اصطلاحی که مورد اهتمام خاص خدا و رسول(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است.
از جهت نقل نیز به عنوان نمونه علی (علیه‌السّلام) در سند بیش از 50 روایت در کتاب التفسیر مستدرک قرار دارد. حداقل نقل حاکم از دیگر معصومان (علیه‌السّلام) در مستدرک چنین است: حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) سه روایت، امام حسن (علیه‌السّلام) شش روایت، امام حسین (علیه‌السّلام) چهار روایت، امام سجاد (علیه‌السّلام) 9 روایت و امام باقر و امام صادق (علیه‌السّلام) هر کدام هشت روایت. حاکم، برترین طریق روایی اهل بیت (علیه‌السّلام) را طریق امام صادق (علیه‌السّلام) دانسته است (1400ق: 55؛ حیدری نسب، 1390: 345).
او در تاریخ نیشابور، امام رضا (علیه‌السّلام) را فرزند پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به حساب آورده و از حضرت اخبار و گزارش‌های ممتازی نقل کرده است که در ادامه محور سخن این نگاشته خواهد بود.
گفتنی است با توجه به جایگاه ویژه‌ای که پیامبر اکرم(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) برای اهل بیت (علیه‌السّلام) بیان کرده‌اند، ایرانیان، به ویژه در شرق اسلام-خراسان-سجستان- اهتمام خاصی به خاندان رسالت نشان دادند (عاملی، 1403 ق: 171 به بعد). ایشان با وجود دورافتادگی از مراکز تحولات جهان اسلام-حجاز، عراق و شام-به نیکی پایبندی خود به وصایای پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) در ارتباط با خاندانش را ابراز کردند؛ خودداری از عمل به بخشنامه‌ی عمومی لعن امام علی (علیه‌السّلام) توسط مردم سیستان (حموی، بی‌تا، ج3: 191). پناه دادن به مخالفان دستگاه خلافت و احیاناً اخراج والیان اموی، ساماندهی نخستین شورش‌ها و اعتراض‌ها بر ضد امویان به محض اطلاع از رخداد کربلا، همراهی با یحیی بن زید و در ادامه، براندازی خلافت اموی و به قدرت رساندن عباسیان به عنوان اهل بیت رسالت (علیه‌السّلام) یا استقبال بی مانند از امام رضا (علیه‌السّلام) در فرصت حضور در ایران و اهتمام به زیارت آستان آن حضرت در ادامه از شواهد این اهتمام است. بی مهری و احیاناً بدرفتاری، آن گونه که در حجاز، عراق و شام با اهل
بیت (علیه‌السّلام)، پیروان یا مراقد شریف و مراسم ایشان گزارش شده است (به عنوان نمونه رک: مرعشی نجفی، 1405ق، ج 18: 255؛ ذهبی، 1409ق، ج 35:12؛ امین، بی‌تا، ج1: 627 و کورانی عاملی، 1431ق: 12 و 22)، در ایران و به خصوص شرق اسلامی پیش نیامده یا با آنچه در نواحی پیش گفته اتفاق افتاده است قابل قیاس نیست. به عنوان نمونه از قتل امامان (علیه‌السّلام) و برخی پیروان آنان در حجاز و عراق که بگذریم، اختفای آثار و مرقدشان در این مناطق یا تخریب آنها یا درگیری‌های متعدد حنابله‌ی بغداد با شیعیان به عنوان نمونه‌هایی از بدرفتاری اعراب در این ارتباط می‌توان یاد کرد، چیزی که در ارتباط با امام رضا (علیه‌السّلام) و بارگاه ایشان در شرق اسلامی به چشم نمی‌خورد. این علاقه مندی و محبت که احیاناً از آن به تشیع هم یاد می‌شود، غالباً توسط زیدیان، اسماعیلیان و جعفری‌ها به ایران منتقل و به دو صورت گسترش یافت، شکل نخست آن، گرایش کلی به سمت اهل بیت (علیه‌السّلام) است که از طریق داعیان عباسی تبلیغ شد و دیگر از طریق شیعیان اعتقادی یا امامی مذهبان صورت گرفت (جعفریان، 1384: 148).
با وجود آنکه به سبب پیشامد بعضی مشکلات از جمله فتنه‌ی واقفی‌ها-که مدعی بودند امام کاظم (علیه‌السّلام) مهدی امت بوده- شناخت امام اهل بیت (علیه‌السّلام) پس از امام کاظم (علیه‌السّلام) با برخی ‌دشواری‌ها حتی در بین هاشمیان روبرو بوده است (صدوق، 1404ق، ج2: 135؛ عاملی، 1403ق: 323 و معارف، 1384: 292)، گزارش‌های مربوط به استقبال از امام رضا (علیه‌السّلام) در اثنای مسیر به طرف مرو از صواب رأی و رفتار عموم مردم ایران به ویژه بزرگان اهل سنت در نیشابور حکایت دارد. البته رفتار امام (علیه‌السّلام) طی این سفر تاریخی از جمله ترسیم جایگاه امامت با بیان حدیث «سلسله الذهب» (صدوق، بی‌تا: 25) و پیوند دادن امامت اهل بیت (علیه‌السّلام) با توحید یا مناظره‌های متعدد با اصحاب مذاهب و ادیان مختلف سبب معرفی هرچه بهتر مکتب اسلام و میراث‌داران حقیقی شریعت یعنی ائمه (مجلسی، 1403ق، ج 49: 100) و گرایش بیشتر جامعه به طرف خط اصیل امامت اهل بیت (علیه‌السّلام) شد. لذا پس از آن، تشیع در ایران، خاصه در شرق اسلامی عمق و گسترش بیشتری یافت.
اهتمام خاص حاکم به امام رضا (علیه‌السّلام)
همان‌گونه که اشاره شد ابوعبدالله حاکم عنایت خاصی به اهل بیت (علیه‌السّلام) از جمله امام رضا (علیه‌السّلام) داشت. کتاب مناقب (مفاخر) الرضا (علیه‌السّلام) او از معرفت و علاقه‌اش به خط اصیل اسلام و وارثان حقیقی پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و اهل بیت (علیه‌السّلام) حکایت دارد. البته درباره‌ی اینکه حاکم، کتاب مستقلی به نام مفاخر یا مناقب درباره‌ی امام رضا (علیه‌السّلام) داشته یا نه اختلاف است (جعفریان، 1384: 369).
برخی افراد مانند ابن حمزه طوسی یا جوینی خراسانی از کتابی به این نام برای حاکم یاد یا اخباری از آن درباره‌ی امام رضا (علیه‌السّلام) نقل کرده‌اند (رک: ابن حمزه طوسی، 1412ق: 483 و 546 و جوینی خراسانی، 1400ق، ج 2: 175 به بعد) که مشابه این اخبار در دیگر آثارش چون تاریخ نیشابور و معرفه علوم اتحادیث نیز به چشم می‌خورد. آنچه در این ارتباط با قاطعیت می‌توان گفت علاقه‌ی ویژه‌ی او به اهل بیت (علیه‌السّلام) به ویژه امام رضا (علیه‌السّلام) است. لذا بعید نیست که حاکم این قبیل گزارش‌ها را در اثر مستقلی جمع کرده باشد. گرچه بعید هم نیست که او در ضمن تاریخ نیشابور به این امور پرداخته و آن بخش به گونه‌ای مستقل در دسترس قرار گرفته باشد؛ مانند آنچه در ارتباط با نسائی گفته شده که او چون انحراف مردم شام از امام علی (علیه‌السّلام) را دید خصایص امیرالمومنین (علیه‌السّلام) را تألیف کرد؛ در حالی که از رهگذر بررسی معلوم می‌شود کتاب خصایص در واقع همان بخش فضائل امام علی (علیه‌السّلام) که در سنن کبرای نسائی است که جداگانه منتشر شده است. البته گزارش‌های جوینی آن گونه که خود تصریح کرده و مقایسه با گزیده‌ای که اینک از تاریخ نیشابور توسط خلیفه نیشابوری به دست رسیده نشان می‌دهد از این کتاب برگرفته شده است.
در اینجا به گزارش‌های حاکم درباره حضور امام رضا (علیه‌السّلام) اشاره و در ادامه تفصیل آن ذکر می‌شود. به نوشته‌ی حاکم در سال 200 ه. نیشابور با آمدن امام (علیه‌السّلام) منور شد و چون خبر آمدن حضرت به شیخ بزرگ نیشابور، اسحاق بن راهویه رسید با وجود اکبر سن و به قصد قربت، همراه با چند هزار نفر از دوستان تا قریه‌ی مؤیدیه به استقبال آن امام همام (علیه‌السّلام) رفت. حاکم می‌افزاید: اسوه‌ی آزادگان، شیخ محمد بن اسلم طوسی به حکم تکلیف و امید ثواب، زمام مرکب سلطان (علیه‌السّلام) را گرفت و با نهایت احترام وارد شهر شد. از حضرت احکام و اسرار می‌پرسید و می‌گفت: «به روز قیام [نزد] ملک علّام جلّ جلاله وسیله‌ی نجاح و فلاح من این است که روزی در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان خود بوده‌ام.»
بنا بر مشهور چهار سال در نیشابور اقامت کردند؛ اقامتگاه حضرت مهبط ارواح مقربّان و مطاف ملائکه شد و این اقامت موجب برکت، بقای شهر و اجابت دعا شد (حاکم نیشابوری،1375: 208 و 209).
محدثان و رجالیان اهل سنت و امام رضا (علیه‌السّلام)
حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در شهر بزرگ نیشابور و پس از آن در مرو و در جایگاه ولایتعهدی باعث توجه هرچه بیشتر عام و خاص از حوزه‌ بزرگ علمی تسنن به ایشان شد. ایرانیان محب اهل بیت (علیه‌السّلام) از نزدیک با فرزند رسول خدا(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) روبرو و از فیض وجودی‌اش بهره مند شدند. رفتار مشایخ حوزه‌ی علمی بزرگ اهل حدیث در نیشابور که امام (علیه‌السّلام) را فرزند پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به حساب آوردند سبب شد پیشوایان اهل حدیث برای روایت‌ها و سند روایی ایشان اعتبار خاصی قائل شوند.
هنگام حضور امام (علیه‌السّلام) در نیشابور، بزرگان اهل حدیث چون محمدبن اسلم طوسی، احمدبن حرب، اسحاق بن راهویه، یحیی بن یحیی و ابوزرعه رازی در برابر آن بزرگوار و سند روایی‌اش تعظیم و تواضع کردند. ابن حنبل، عنایت ویژه‌ای به امام رضا (علیه‌السّلام) داشت و سند روایی ایشان را فوق العاده خواند: اباصلت هروی از طریق امام رضا (علیه‌السّلام) از پدرانش و از پیامبر نقل کرد: ایمان سخنی است که گفته شود، عملی است که انجام گیرد و معرفت خردهاست. وی افزود: این حدیث را در جلسه‌ی ابن حنبل خواندم و احمد گفت: اگر این اسناد بر دیوانه‌ها خوانده شود هشیار شوند (صدوق، 1404ق، ج205:1؛ طوسی، 1414 ق:36 و عطاردی، 1406ق، ج1:262).
همچنین اباصلت گفت:
همراه با علی بن موسی (علیه‌السّلام) که سوار بر مرکب بودند، وارد نیشابور شدیم دانشمندان آن سامان چون یاسین بنی نضر، احمد بن حرب، یحیی بن یحیی و شماری از دانشمندان دیگر به سوی امام (علیه‌السّلام) شتافتند؛ لجام مرکب را گرفتند و گفتند تا به حاوی پدران طاهرت برای ما حدیثی که از پدرت شنیده‌ای نقل کن! حضرت (علیه‌السّلام) فرمودند: پدرم، بنده‌ی نیک خدا، موسی بنی جعفر (علیه‌السّلام) … از سرور عرب، علی (علیه‌السّلام) نقل نمود که از پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) پرسیدم: ایمان چیست؟ فرمودند: شناخت قلبی، اعتراف زبانی و عمل به واجبات. احمد حنبل گفت: اگر این نمونه‌ی سند روایی بر دیوانه خوانده شود، هشیار شود. این حادیث عیبی جز نیکویی سند ندارد! (قندوزی حذفی، 1416ق، ج3: 124؛ عطاردی، 1406ق، ج1: 262).
در ارتباط با مدت حضور امام (علیه‌السّلام) در نیشابور، اقوال مختلفی بیان شده است؛ در حالی که حاکم، آن را چهار سال دانسته است، دیگران از حضوری محدود یاد کرده‌اند. برخی گفته‌اند امام (علیه‌السّلام) پس از اقامت چند روزه از آن شهر به قصد مرو خارج شدند. سایبانی بر سر حضرت قرار داشت که پشتش پیدا نبود. حافظان ابوزرعه رازی و محمدبن اسلام طوسی همراه انبوهی از طالبان علم و حدیث راه ایشان را گرفتند و با زاری و تضرع خواستند تا چهره‌ی شریف و مبارکشان را به آنان نشان دهند و از پدرانشان برایشان حدیثی روایت کنند. پس مرکب را نگه داشتند و از خدمتکاران خواستند تا ستار را کنار زنند. با دیدن صورت مبارکشان چشم آن جمعیت روشن شد؛ دستار بر شانه‌شان آویزان بود؛ برخی مردم فریادزن و گریان و بعضی دیگر خود را بر خاک می‌انداختند و پای مرکبشان را می‌بوسیدند؛ داد و شیون بالا گرفت، پس عالمان فریاد کردند: هان مردم گوش فرا دهید! حضرت در پاسخ به درخواست آن عالمان، سلسله‌ی سندشان از طریق پدران خود را تا امام علی (علیه‌السّلام) و ایشان از قول صاحب رسالت‌ها و از قول جبرئیل و خدا حدیث «کَلِمَهُ إِلَا اِله اِلاّ اللهُ حِصنِیِ…» بر مردم خواندند و سپس چهره در ستار و حرکت کردند. نویسندگان بیش از 20 هزار بودند. در‌ جای دیگر از قول اباصلت آمده است که گفت: احمدبن حرب، یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهویه و گروهی از عالمان همین درخواست را داشتند که حضرت برایشان حدیث فوق نقل کردند و در جایی هم ذکر شده که وقتی کاروان حرکت کرد امام (علیه‌السّلام) افزودند: توحید، شرط‌هایی دارد و من و اقرار به امامت من برای مسلمانان از شرط‌هایش است (صدوق، 1404ق، ج 2: 144؛ قندوزی حذفی، 1414ق، ج 122:3؛ حسینی میلانی، 1426ق، ج 10: 68 و همان، 1425ق، ج 1: 23).
در گزارش حاکم، تنها سخن از استقبال و آمادگی چند هزار قلم و دوات برای نگاشتن افاضات امام (علیه‌السّلام) آمده است (1375: 212).
همچنین درباره‌ی علم و شخصیت امام رضا (علیه‌السّلام) گفته‌اند: او در جایگاهی از دین و دانش قرار داشت که در سن 20 و اندی سال در مسجدالنبی فتوا می‌داد (جوینی، 1400ق، ج2: 199؛ ابن دمیاطی، 1417ق، ج 4: 135).
داناترین مردم روزگار، فقیه ترین و بزرگ‌ترین آنان بود. دانشمندان اسلام مطالب بسیاری در ابواب مختلف از او گرفته و در تألیف خود آورده‌اند. ابراهیم صولی گفت: ندیدم از امام رضا (علیه‌السّلام) چیزی سؤال شود مگر آنکه آن را بداند. در دورانش کسی را آگاه‌تر از وی به آنچه تا آن زمان اتفاق افتاده بود، ندیدم. در هر مسئله‌ای که مأمون او را می‌آزمود جواب‌هایی می‌داد که همه‌اش برگرفته از قرآن بود. همچنین افزود: هر کسی بگوید در فضل برایش مانندی دیده، دروغ گفته است. رجاء بن ابی ضحاک که به فرمان مأمون برای جلب حضرت همراهش بود، گفت: در هیچ آبادی فرود نمی‌آمد مگر آنکه مردم سراغ حضرت می‌آمدند، درباره‌ی معارف دینی از او می‌پرسیدند و او هم پاسخ می‌داد. برایشان از طریق پدر و اجدادش از علی (علیه‌السّلام) و از رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بسیار نقل می‌کرد. رجاء افزود: هنگامی که بر مأمون وارد شدم از من در خصوص رخدادهای مسیر پرسید و وقتی خبر دادم، گفت: او برترین و آگاه‌ترین مردم روی زمین است (مجلسی، 1403ق، ج 49: 95؛ امین، بی‌تا، ج1: 101 و ج2: 14)
احمد حنبل، ابن ماجه قزوینی، ابوداوود سجستانی و ترمذی روایت‌هایی از امام (علیه‌السّلام) ذکر کرده‌اند (ذهبی، 1413ق، ج 9: 270؛ عسقلانی، 1409ق، ج 7: 338-340؛ حسینی میلانی، 1425ق، ج 1: 23).
ابن ماجه که امام رضا (علیه‌السّلام) را سرور بنی هاشم می‌دانست، از طریق اباصلت چنین روایت کرده است: … ثنا على بن موسى الرضا، عن أبیه، عن جعفربن محمد، عن أبیه، عن على بن الحسین، عن أبیه، عن على بن ابى طالب، قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم «الایمان معرفه بالقلب و قول باللسان و عمل بالأرکان.»(5) سپس افزوده است که اباصلت این سند را موجب سلامت مریض می‌دانست (بی‌تا، ج1: 26).
ابن حبان نیز پس از نقل جریان شربت مسموم توسط مأمون که بلافاصله سبب شهادت امام (علیه‌السّلام) شد؛ نوشته است:
مقبره‌ی حضرت در سناباد، بیرون نوقان در کنار قبر هارون الرشید قرار دارد که مشهور و مزار است. نوبت‌های متعدد آن را زیارت کردم و هنگام اقامت در توس هیچ مشکلی برایم پیش نیامد مگر آنکه قبر علی بن موسی الرضا(صلوات الله علی جده و علیه) را زیارت نموده و از خدا رفع مشکل را درخواست نمودم، پس اجابت و سختی آن از من برطرف شد و این مسئله‌ای است که مکرر تجربه کرده و نتیجه گرفته‌ام خداوند ما را با محبت مصطفی و تمامی خاندانش بمیراند (1393ق، ج8: 456).
حاکم نیشابوری در کتاب تاریخ نیشابور که از جمله منابع رجال به حساب می‌آید، به تفصیل و مکرر از امام رضا (علیه‌السّلام) یاد و ستایش‌های فراوان کرده است. اصل این اثر که نوشته‌ی مفصلی بوده، اینک در دست نیست و اکنون تنها گزیده‌ای از آن وجود دارد که توسط خلیفه نیشابوری روایت شده است. خلیفه از چگونگی گزینش خود چیزی نگفته، اما طبق شواهد، این گزیده برآیند دیدگاه‌های حاکم از جمله درباره‌ امام (علیه‌السّلام) است که در ادامه به تفصیل می‌آید.
حاکم از ابوبکر محمد بن مؤمل نقل کرده است که گفت: همراه امام اهل حدیث، ابن خزیمه و باجناقش، ابوعلی ثقفی و گروه بسیاری از مشایخ به قصد زیارت علی بن موسی (علیه‌السّلام) در توس خارج شدیم. ابن خزیمه در برابر آن بقعه به گونه‌ای تعظیم، تواضع و زاری نشان داد که تعجب کردیم (جوینی، 1400ق، ج198:2؛ ذهبی، 1413ق، ج 6: 270؛ عسقلانی، 1404ق، ج 7: 338-340 و حسینی میلانی، 1425ق، ج 1: 23).
ذهبی، امام (علیه‌السّلام)را چنین معرفی کرده است:
امام ابوالحسن علی الرضا (علیه‌السّلام) از پدر، عموهایش و … حدیث شنید و در جایگاه برتری از علم، دین و سیادت بود؛ گفته شد در روزگار مالک و در جوانی فتوا می‌داد؛ مأمون او را به خراسان خواند؛ وی را بسیار تعظیم و به عنوان ولیعهدش تعیین کرد که با مخالفت خاندانش مواجه شد. زود از دنیا رفت و ضعفایی چون اباصلت و طائی از او روایت کردند؛ گفته شده ابن حنبل و امیر خالد ذهلی و … هم از او روایت کردند. طرق روایی‌اش کمتر صحیح است. عظیم الشأن و شایسته‌ی خلافت بود، ولی بر او دروغ بسته‌اند. رافضیان درباره‌اش دروغ گفته و با ناروا او را ستوده‌اند (1413ق، ج 9: 387-392 و 1407ق، ج 14: 269).
ابن حجر هیثمی، امام رضا (علیه‌السّلام) را پرآوازه‌ترین و ارجمندترین بنی هاشم در روزگارش شمرده؛ لذا مأمون او را در موقعیت خواص خود قرار داد؛ دخترش را به او داد و در امر خلافتش شریک کرد. وی سپس به تفصیل از برخی کرامت‌های امام (علیه‌السّلام) و استقبال بزرگان نیشابور چون ابوزرعه رازی، محمد بن اسلم طوسی و طلاب از امام (علیه‌السّلام) یاد کرده است. حضرت حدیث «إلاَ اِله الِاً اللهُ حِصنِیِ…» را با سند ویژه‌ی اهل بیت (علیه‌السّلام) برای مردم خواندند که بالغ بر 20 هزار کاتب می‌نوشتند. وی همچنین حدیث «الإِیِمَانُ مَعرِفَهٌ بِالقَلبِ…» را از قول امام (علیه‌السّلام) یاد کرده و افزوده است: احمد حنبلی این سند را موجب هشیاری مجنون دانسته است (1420ق: 309).
تفصیل گزارش‌های حاکم نیشابوری از امام رضا (علیه‌السّلام)
بی گمان حوزه‌ی علمیه‌ی نیشابور، بزرگ‌ترین و باسابقه‌ترین حوزه‌ی اهل سنت در شرق اسلامی است و عموم بزرگان حدیث و رجال اهل سنت در این سامان تربیت یافته‌اند. حضور بسیاری از بزرگان و اقامت آنان در این حوزه چون عبدالله بن احمد حنبل، بخاری و مسلم از جایگاه برتر این حوزه در ارتباط با دانش حدیث و سنت حکایت دارد. رفتار بزرگان این حوزه که احیاناً امیرالمؤمنین فی الحدیث خوانده شده‌اند (زقزوق و دیگران، 1424ق:162) و از استادان بخاری، مسلم و دیگر محدثان بوده‌اند چون اسحاق راهویه، محمدبن اسلم طوسی، محمدبن رافع، یحیی بن یحیی نیشابوری، احمد بن حرب، ابوزرعه رازی و اهتمام بی‌مانندشان به سخن و شخصیت امام رضا (علیه‌السّلام) از جایگاه رفیع این امام و اهل بیت (علیه‌السّلام) در شریعت اسلام و معرفی خط صحیح پیشوایی دینی حکایت دارد که به این ترتیب حجت برای پیروان سنت و حدیث و سلف صالح تمام خواهد شد. حاکم، در تاریخ نیشابور از اهتمام عموم ایرانیان به امام رضا (علیه‌السّلام) هنگام حضور در نیشابور یا پس از آن گزارش کرده است. این گزارش‌های متنوع در چند محور قابل ذکر و تحلیل است.
1. ولادت امام (علیه‌السّلام) و حرکت به سوی خراسان
حاکم، با اوصاف و القاب خاصی از امام (علیه‌السّلام) چنین یاد کرده است:
چون سلطان اولی، برهان اتقیا. وارث علوم المرسلین، مهبط اسرار ربّ العالمین، ولى الله، صفی الله، فلذه کبد رسول الله، غوث الامّه وکشف الغّمه یوم الاخذ بالنواص واضطرار المذنبین الى الخلاص لامتحان الاعمال بموازین الاخلاص حین البحاث و الاستنبثاث یوم البعث–کما وعد فى الواقف الثلاث: … سلطان المقربین یوم الحشر والجزا الامام ابو الحسن علی بن موسی الرضا، صلوه الله و سلامه على رسول الله و علی آله الائمه المعصومین و اتباعهم اجمعین الى یوم الدین در مدینه در شهور ثمان و اربعین و مائه نور مقدس ایشان ظهور یافت و در شهور اربع و تسعین و مائه، به بصره، به درس حدیث و نشر علم به نصرت دینی، آفتاب هدایت ایشان بر امت تافت و به تدوین نسخه‌ی مبارک صحیفه‌ تقویت ملّت حنیفه فرمودند، پس به مقتضای قضای ازل و حکم مبرم قدیم لم یزل به صوب خراسان عزیمت نمودند (1375: 207).
2. ورود امام (علیه‌السّلام) به نیشابور
ابوعبدالله حاکم گفته است: ابوالحسن رضا، امام شهید در سال 200 وارد نیشابور شد و پس از چندی اقامت در نیشابور به درخواست مأمون راهی مرو شد. مدتی در آنجا بود و در 203 ق. با 49 سال و شش ماه در سناباد طوسی شهید شد.
او نوشته است:
سلطان اولیا برهان اتفیا … میراث بر دانش پیامبران، فرود آمد نگاه الهام پروردگار جهان، ولی خداوند، برگزیده او، پاره‌ی جگر رسول خدای، پناهگاه امّت و اندوه‌زای خاطرها، در روز رستاخیز و درماندگی گناهکاران از برای رهایی و آزمون و سنجش اعمال به سنجه‌ی اخلاص، هنگام انگیزش و جستجو از رازها، آن‌گونه که خود وعده فرمود که در سه موقف: …بساط شفاعت و بخشندگی بگسترد، آن سلطان مقرّبان حقی در روز پاداش امام ابوالحسن علی بن موسی (علیه‌السّلام)… (همان: 91 و 247).
حاکم می‌افزاید: «رضا (رضی الله عنه) گفت: هر کو مرا، با دوری سرایم، زیارت کند، روز رستاخیز در سه جایگاه او را درمی یابم و از هول‌های رستاخیز می‌رهانم. آنگاه که نامه‌های اعمال از چپ و راست فراز آیند و به هنگام گذر از صراط و در برابر میزان»(6) (همان: 238).
3. استقبال بزرگان حوزه‌ی نیشابور از امام (علیه‌السّلام)
حاکم، استقبال از امام (علیه‌السّلام) را به گونه‌ای زائد الوصف چنین گزارش کرده است:
و در سنه مأتین من الهجره نیشابور به مقدم حضرت ایشان روضات جنان شد و چون بشارت سطوات شعشعه‌ی اشعه‌ی آن نور بر قطر نیشابور میان سکان شهر مشهور شد قطب الأنام، کهف العلما، برهان المجتهدین این محب محبوب حقیقی نه مجازی شیخ ابویعقوب اسحاقی راهویه مروزی قدّس سّره، شیخ شهر و مقدم ارباب کشف و ولایت بود در کبر سن آن شیخ مسن، زین منن به اقدام بر اشغال اقدام نمود به تأیید توفیق غییه تا قریه‌ی مؤیدیه با چند هزار صدیق رفیق در پی پیشوا رفتند.
و نقل است که حضرت سلطان، صلواه الله علی رسول الله وعلی آله، در محفّه بر ناقه عضباء خود سوار بودند و قدوه اهل انس و ایناس شیخ محمد بن اسلم طوسی را، قدّس سّره، در محّفه دیگر اجلاس فرموده بودند-فایده، قبر این دور بزرگوار، در نیشابور، بر کناره‌ی خندق شادیاخ بر طرف راه روضه تلاجرد، در بنای یک صفه قوی به هم فریب است-و آن اسوه احرار کمر بندگى بسته و به حکم من اغبّرت قدماه فى سبیل الله حرّمه الله تعالى علی النّار دامن تا تتمه‌ی ساق برکشیده و شربت وعده‌ی کمال قربت چشیده زمام خطام مرکب حضرت امام اولیاء ملک علّام بر دوش احترام گرفته و نقل است که متوجه به آن [قدوه] ابرار، ذرّه وار، در هواء ولاء از ورا قهقری، به شهر باز آمد. استفاده احکام و استنکشاف اسرار می‌کرد و به زبان فصیح و عبارت صریح می‌گفت که به روز قیام [نزد] مالک علّام جلّ جلاله وسیله‌ی نجاح و وسیله‌ی فلاح من این است که روزی در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان خود بوده‌ام.»
وی ماجرای استقبال از امام (علیه‌السّلام) را مشهور و از افتخارهای نیشابور شمرده است، به این صورت که در پای منبر امام (علیه‌السّلام) چند هزار ادوات و قلم اعیان امام برای نگارش افادات ایشان به کار آمد.
او افزوده است: «حضرت سلطان این حدیث معنعن از آباء اولیاء اصفیاء خود تا حضرت خواجه کائنات، صلوه الله وسلامه علیهم و علی آلهم الائمه المعصومین اجمعین الى یوم الدین، روایت فرمودند که «التّعظِیمُ الأَمرِ اللهِ وَ الشّفَقَهُ عَلَی خَلقِ اللهِ»(7) (همان 212).
4. کرامت‌ها و برکت‌های وجود امام (علیه‌السّلام) در نیشابور
حاکم، از برخی کرامت‌های بی مانند امام (علیه‌السّلام) طی مدت حضور در نیشابور به قرار زیر یاد کرده است:
اقامتگاه پربرکت
او گفته است:
امام (علیه‌السّلام) در محله‌ی فز مقام اختیار کردند. بنا بر مشهور چهار سال در نیشاپور توطّن فرمودند و العلم عند الله و آن آستانه‌ی منزل مبارک-که مهبط ارواح مقرّبین و مطاف ملایکه علیین بود- مانده. بقای آن شهر [و] مآل اولیا و ملاذ اصفیا و محل اجابت دعا و اشراف آن شهر بود و خدّام آن آستانه‌ی ولایت مرتب و به انواع اعزاز و اکرام موظف می‌بودند (همان، 208).
رونق گرفتن حمام سلطان
از جمله برکت‌های حضور امام آن است که پس از پایان بازسازی حمامی خراب توسط مردم در آن محله، بدون هزینه و تلاش، آب در قنات بایر روان شد. حاکم می‌افزاید: «حضرت سلطان، صلوه الله علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین اجمعین، به آن حمام درآمدند و به شرف انتساب به حضرت ایشان متبرک شد و آن حمام به نام مبارک ایشان شرف اضافه یافت، «حمام سلطان» گفتندی.» حاکم، از وجود آن حمام و تبرک جستن خلق تا قرن چهارم گفته است (همان: 209).
کاشتن بادام و بارآوری زودهنگام آن و سرنوشت بدکاران
کرامت دیگر، غرس بادامی به امر امام (علیه‌السّلام) است که در همان تابستان بار بسیار آورد و برگ، شکوفه، پوست و میوه‌اش سبب برگ و نوا و صحت و شفای مرضی بود. حاکم می‌افزاید:
سال‌ها پس از آن ایام، حاکم نادان و ستمگری قصد کرد با قطع درخت بادام در آنجا قصری بنا کند. عمارت تمام نشده بود که آن ظالم، معمار، نجار و دیگر عوامل در زمانی اندک مردند. بعد از چند سالی حاکم ظالم دیگری همان قصد را کرد. به او ماجرا را یادآور شدند. او هم جدی نگرفت. بن آن درخت را که در زمین بود درآورد. باز هم وی و همه‌ی اقوامش قبل از پایان عمارت در مدتی کوتاه هلاک گشتند (همان).
تعلیم و تربیت
از دیگر کرامت‌های حضور حضرت در نیشابور آن است که، توانگری، امام (علیه‌السّلام) را دعوت به مهمانی کرد و مطابق معمول بزرگان مهمان را در بلندی صدر جلسه و دیگران را در کنار می‌نشاندند. چون امام وارد شدند، به تشریفات رایج توجه نکردند و در کنار جلسه نشستند، عادت و رسم جلسه‌ها عوض شد. حاکم گوید:
حضرت سلطان به متکا و نمارق مصفوفه پیشان صفه التفات نفرمودند و کنار صفه به شرف ذیل خلعت ولایت حضرت ایشان شرف یافت. از آن حین تا قیام قیامت، در این دیار و سایر اقطار، کناره‌های صفه‌ها صادر صدور و منازل افاضل شد و به تبعیت آن یک بقعه، سایر بقاع-که آن نام داشت-دولت آن مکرمت و تعزز برداشت (همان:210).
تعیین قبله
یکی از مفاخر نیشابور تعیین جهت قبله توسط امام (علیه‌السّلام) است؛ نوشته‌اند:
روزی حضرت سلطان، صلوه الله و سلامه علی رسول الهر و علی آله المعصومین، در مجلسی به نماز قصد فرمودند. کسی سؤال کرد که «محراب بر موضع قبله مستقیم هست؟» دست آن کس گرفتند و به انگشت مبارک اشارات فرمودند. باب کعبه در مواجهه نموده شد و آن محل تا [این] غایت متعین است بر طرف قبله شارع عام [که] از امام قهندز می‌گذارد واقع است (حاکم نیشابوری، 1375: 210).
5. امام رضا (علیه‌السّلام)و زیارت
گزارش‌های حاکم در این ارتباط متفاوت و در چند محور قابل ذکر است:
برخی گزارش‌ها از اهمیت زیارت قبور امامان (علیه‌السّلام) و سفارش به این امر حکایت دارند؛ حاکم، روایت کرده است: «قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام): “لاتشد الرحال الی شیئ من القبور الا الی قبورنا»(8) (جوینی، 1400ق، ج2: 218).
ابوعبدالله حاکم، سفارش معصومان (علیه‌السّلام) به زیارت قبر امام رضا (علیه‌السّلام) در خراسان را نیز نقل کرده است. وی آورده است که پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند: پاره‌ی وجودم به زودی در خراسان دفن می‌شود. هیچ مؤمنی او را زیارت نکند مگر اینکه خداوند بهشت را بر او واجب و بدنش را بر آتش حرام کند. حاکم با سندش روایت نمود: الف. قال رسول الله(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم): «ستدفن بضعه منی بأرض خراسان لا یزورها مؤمن إلا أوجب الله له الجنه و حرم جسده علی النار.»(9) ب. روایت دیگری که حاکم از طریق خود نقل کرده، چنین است:
سمعت وارت علم الأنبیاء أبا جعفر محمد بن على ابن الحسین بن على بن أبی طالب یقول: حدثنی سید العابدین علی بن الحسین، عن سیدالشهداء الحسین بن علی، عن سید الأوصیاء علی بن أبى طالب (علیه‌السّلام) قال: قال رسول الله(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم): ستتدفن بضعه منى أرض خراسان، ما زارها مکروب إلا نفس الله کربتهولا مذنب إلا غفر الها ذنوبه(10) (جوینی، 1400ق، ج2 : 189-190).
ابوعبدالله نیشابوری از امام کاظم (علیه‌السّلام) در سفارش به قبر فرزندش و اینکه ثواب 70 حج و … دارد هم یاد کرده است (جوینی، 1400ق، ج 2: 194).
از امام هادی (علیه‌السّلام) نیز همین سفارش و آداب زیارت را نقل کرده است:
صقر بن دلف قال: سمعت على بن محمد بن على الرضا یقول: من کانت له إلى الله حاجه فلیزر قبر جدى الرضا بطوس و هو علی غسل و لیصل عند رأسه رکعتین و یسأل الله تعالى حاجته فى قنوته فإنه یستجاب له ما لم یسأله فى مأثم أو قطیعه رحم. و إن موضع قبره لبقعه من بقاع الجنه، لا یزورها مؤمن إلا أعتقه الله من النار وأدخله دار الفرار(11) (همان: 193).
ابوعبدالله حاکم نقل کرده است که خود امام (علیه‌السّلام) نیز از شهادت و محل دفن خود و اینکه هر کس به زیارتش آید گرفتار نخواهد شد یا خواب برخی افراد با حضور امام (علیه‌السّلام) تأویل شده و گفته است (همان:191 به بعد).
بعضی گزارش‌های حاکم نیشابوری از اهتمام حضرت به زیارت برخی امامزادگان (علیه‌السّلام) چون رفتن به زیارت امامزاده محروق (علیه‌السّلام) در کنار ستایش‌های حاکم از عترت نیز از مشروعیت امر زیارت حکایت دارد.
گفتنی است در ناحیه‌ی خراسان و از جمله نیشابور، سادات و هاشمیان بسیاری حضور یافتند و اندیشه‌ی تشیع را با خود به این ناحیه آوردند. همین امر آشنایی و علاقه‌مندی ایرانیان با تشیع را به دنبال داشت. حاکم گفته است:
از مفاخر نیشابور دیگر آنکه حضرت سلطان، صلوه الله و سلامه علی رسول الله و علی آله الایمه المعصومین و سلّم، روزی فرمودند عبارتی که فی الجمله حکایت آن این است که «مخدوم ما اینجا مدفون است به زیارت ایشان رویم» و به روضه‌ی سلطان محمد محروقی، در تلاجرد، تشریف آوردند… و حال آنکه سلطان محمد محروق در مرتبه‌ی نسب با والد حضرت سلطان، صلوه الله و سلامه علی رسول الله و علی جمیع آله الأئمه المعصومین، مساوات دارند. بیان هر دو نسب چنین ثابت و محقق است. الامام موسی بن الامام جعفر بن الامام محمد بن الامام زین العابدین علی بن الامام امیرالمؤمنین ابوعبدالله الحسین بن امیرالمؤمنین و یعسوب المسلمین کرّم الله وجههم و نسب دوم: الامام محمد بن الامام محمد بن الامام زید بن الامام زین العابدین علی بن الامام امیرالمؤمنین ابی عبدالله الحسین بن امیرالمؤمنین و یعسوب المسلمین کرّم الله وجههم (1375: 211).
بعضی از گزارش‌های حاکم از اهتمام مشایخ اهل حدیث و سنت به زیارت امام (علیه‌السّلام) و قصد قبر وی و آثار این اهتمام می‌گوید که همه‌ی این امور از مشروعیت زیارت قبر امامان (علیه‌السّلام) و برکت‌های این زیارت‌ها حکایت دارد. گاهی از تجربه‌ی خودش و گاهی از تجارب دیگران در رفع نیاز و اهتمام به زیارت امام (علیه‌السّلام) یاد کرده است. بعضی گزارش‌ها چنین است: حاکم نیشابوری از ابوبکر محمد بن مؤمل نقل کرده است که گفت: همراه امام اهل حدیث، ابن خزیمه، باجناقش، ابوعلی ثقفی و گروه بسیاری از مشایخ به قصد زیارت علی بن موسی (علیه‌السّلام) در توس خارج شدیم. ابن خزیمه در برابر آن بقعه به گونه‌ای تعظیم، تواضع و زاری نشان داد که تعجب کردیم (عسقلانی، 1409ق، ج7: 338).
محمد بن علی بن سهل هم گفت: امر مهم دینی یا دنیایی برایم پیش نیامد که به سبب آن قبر امام رضا (علیه‌السّلام) را زیارت نموده و در آنجا دعا کنم، جز آنکه درخواستم اجابت شود. این را تجربه نموده‌ام (رک: جوینی، 1400ق، ج2: 220).
ابوعبدالله حاکم گفت:
خداوند بهترین کرامت این تربت را به من نشان داد. گرفتار نقرس بودم به گونه‌ای که جز با زحمت نمی‌توانستم حرکت کنم. خارجی شدم؛ زیارت کردم و با پاپوشی از کرباس به نوقان بازگشتم. صبح فردا در نوقان بودم و ملاحظه کردم که آن دارد از من رفته است و سالم به نیشابور برگشتم (همان).
حاکم از شفا یافتن زید فارسی با زیارت قبر امام (علیه‌السّلام) و دعا در آنجا چنین گفته است:
زید فارسی می گوید: دو سال در مرورود گرفتار نقرس بودم به گونه‌ای که نمی‌توانستم بایستم و نماز را ایستاده بخوانم. در خواب دیدم که می‌گویند چرا به زیارت قبررضا (علیه‌السّلام) نمی‌رویی تا پایت را به قبرش بمالی و در آنجا خدای متعال را بخوانی تا مشکل تو رفع شود؛ مرکبی تهیه نمودم و به طوس آمدم و پایم را به قبر مالیدم و خدای باعزت و جلالت را خواندم. پس آن نقرس و درد رفع شد و اکنون دو سال است که دیگر گرفتار نیستم (همان: 219).
حاکم گفت‌وگویی از ابونواس با امام رضا (علیه‌السّلام) نقل کرده است که اشعار زیر را در مدح امام (علیه‌السّلام)خواند و ایشان به او صله دادند. اشعار چنین است:
مطهرون نقیات ثیابهم *** تجاری الصلاه علیهم أینا ذکروا
من لم یکن علویا حین تنسبه *** فما له فی قدیم الدهر مفتخر
و الله لما بدا خلقا فأتقنه *** صفاکم و اصطفاکم أیها البشر
وأنتم الملأ الأعلی و عندکم *** علم الکتاب و ما جاءت به السور(12)
ابوعبدالله سپس افزوده است:
این فضل نسب امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) که فرزند مصطفی(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و این مذهب اهل سنت و جماعت و اجماع علمای حجاز است و هر کس با این سخن مخالف باشد با کتاب خدا و سنت، مخالفت و با حق، دشمنی نموده و بر سروران بهشست و اولادشان تا قیامت اظهار تعصب نموده است (همان: 202).
حاکم جز این، موارد متعدد دیگری از بزرگواری ایشان بر اساس آیات قرآن یا اینکه امام رضا (علیه‌السّلام) در برابر بدخواهان در دربار و در حضور مأمون ایستاد، نماز باران خواند و … را هم آورده است(13). (رک: ابن حمزه طوسی، 1412 ق: 481-483؛ جوینی، 1400ق، ج 2: 203 به بعد).
بررسی و تحلیل
1. طهارت و عصمت امامان (علیه‌السّلام)
مسئله‌ی طهارت و صداقت، از خصلت‌های برتر و صفات ضروری برای پیشوایی دینی است؛ امری که در امامان اهل بیت (علیه‌السّلام) به نحو کامل‌تری وجود داشته است، اما دورافتادگان از مکتب امامت با وجود نیافتن هرگونه آلودگی و لغزش از امامان (علیه‌السّلام) کمتر بدان اعتراف کرده‌اند. ایشان که در بستر فکری متفاوتی زیسته و پاره‌ای اندیشه‌ها را از قبل پذیرفته‌اند، در برابر برخی روایت‌های منقول از امامان (علیه‌السّلام) که با باورهای پیشین آنان هماهنگ نمی‌نماید گاهی اوقات خودِ امام (علیه‌السّلام) را تخطئه کرده‌اند و گاهی تقصیر را به گردن راویان و طرق نقل از ایشان انداخته‌اند. به عنوان نمونه، ابن حبان با آنکه در پاره‌ای موارد از تجارب موفقش در زیارت بارگاه امام رضا(علیه‌السّلام) یاد می‌کند، در جای دیگر حضرت را به نقل برخی مطالب خطا و پنداری متهم می‌سازد (بی‌تا، ج 2: 106).
در برابر این برخورد، برخی رجالیان تسنن، امام (علیه‌السّلام) را تبرئه کرده و می‌گویند: تقصیر در ارتباط با نقل‌هایی که ابن حبان خطا دیده و متوجه راویان وی چون اباصلت و طایی است (ذهبی، 1413ق، ج 9: 387-392، ج 11:13 و 1407 ق، ج 14: 269).
در این میان، رفتار محدثان بزرگ نیشابور به ویژه حاکم از وجود باور به طهارت و وثاقت آنان نسبت به ائمه (علیه‌السّلام) حکایت دارد. تعابیر مکرر «طاهرین» و «معصومین» در کلام حاکم در این جهت بسیار قابل توجه است. این در حالی است که بعضی متأخران مدعی‌اند اهل سنت بر نفی عصمت حتی از خلفا و افاضل مسلمانان ادعای اتفاق نظر دارند (رک: غزالی،1417ق: 168؛ ابن تیمیه، 1406ق، ج3: 374؛ ج 6: 434، 435 و 451).
2. امامان (علیه‌السّلام) و نقل از رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)
در گزارش‌های حاکم، سخن از اهتمام خاص مشایخ نیشابور به سخن امام (علیه‌السّلام) و درخواست نقل آنچه از پدران خود شنیده‌اند و اینکه حضرت به نقل حدیث «معنعن» از آنان (علیه‌السّلام) پرداخته، آمده است. باید گفت رخدادهای پس از رحلت رسول الله (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) گام به گام، اهل بیت (علیه‌السّلام) را از جایگاه واقعی خود دور و اسباب انزوا و فراموشی آنان را فراهم کرد؛ به گونه‌ای که در ادامه‌ی هماهنگی و انطباق رفتار و گفتارشان با سنت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) مورد تردید و انکار واقع شدند و احیاناً سیره‌ی دیگران بر میراث بی‌مانند و اصیل ایشان ترجیح یافت. به عنوان مثال ابوبکربن ابی عیاش، مسموعاتش از امام صادق (علیه‌السّلام) را به این دلیل که نقل از پدرانش (علیه‌السّلام) است نقل نمی‌کرد (عسقلانی، 1404ق، ج 2: 87؛ معارف، 263:1389) یا ابن تیمیه در ارتباط با سنت، زهری را از ابوجعفر باقر (علیه‌السّلام) داناتر شمرده و نوشته است: «به اتفاق اهل علم، زهری به احادیث، احوال، اقوال و افعال پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از معاصر خود ابوجعفر محمد بن علی داناتر بود» .(1406ق، ج 2: 460 و 470؛ ج 4: 50-51 و ج5: 164).
این در حالی است که امام باقر (علیه‌السّلام) شکافنده‌ی علم معرفی شده‌اند (خزاز قمی، 1401ق: 243 و ابن صباغ، 1422ق، ج 2: 882).
با این وصف، گزارش اشتیاق مشایخ نیشابور به شنیدن سخن امام (علیه‌السّلام) و تجلیل از سند روایی حضرت از مقبولیت و اعتبار بی مانند روایت‌های اهل بیت (علیه‌السّلام) توسط پیشوایان اهل حدیث نیشابور حکایت دارد. از سوی دیگر، اینکه حضرت در چنین مواردی طریق خود در نقل را ذکر می‌کنند ولی در بسیاری موارد طریقشان را نمی‌آورند، حاکی از آن است که امامان (علیه‌السّلام) هنگام مواجهه با کسانی که ایشان و طریق دانش آنان (علیه‌السّلام) را همانند دیگران می‌دیدند-مانند اهل سنت نیشابور-طریق نقل را ذکر می‌کردند، ولی هنگامی که با شیعیان مواجه بودند نیازی به ذکر طریق روایی خود نمی‌دیدند، زیرا ایشان به امانت و صداقت امامان (علیه‌السّلام) اعتقاد داشتند (معارف، 1389: 263).
3. زیارت امام رضا (علیه‌السّلام)
در بعضی منابع، اخباری وارد شده و حاکی از آن است که پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از نماز خواندن در قبرستان، زیارت کردن مقابر، مسجد ساختن بر قبور و گذاشتن چراغ بر آنها را ممنوع و مرتکبان را لعن کرده‌اند. به عنوان نمونه از ابن عباس نقل است که حضرت خانم‌های زائر قبر و کسانی که بر مقابر مسجد بسازند یا بر آن چراغ بگذارند را لعنت کرده‌اند (سجستانی، 1410ق،ج 2: 87؛ ابن ماجه، بی‌تا، ج1: 502).
بدین لحاظ، برخی مدعیان سلفی‌گری، زیارت قبور، نماز و دعا در قبرستان و بنای بر قبر را انکار نموده‌اند و آن را نامشروع دانسته‌اند. ابن قیم گوید: اگر دعا و نماز یا تبرک به آن فضیلت، سنت و مباح بود مهاجر، انصار و تابعان چنان می‌کردند و این امر نقل شده بود (غریب، بی‌تا، ج 3:1).
ایشان اخباری از قبیل آنچه توسط حاکم در ارتباط با اهمیت زیارت قبور آمده را ساخته‌ی رافضیان و شیطانی دانسته‌اند و ادعا کرده‌اند نماز و دعا در گورستان به گمان اینکه به اجابت نزدیک‌تر بوده، به اجماع مسلمانان ضلالت و حرام است. قصد سفر به طرف قبر و حتی مسجدی جز سه مسجد (مکه، مدینه و اقصی) و حتی برای عبادت، ممنوع و گناه است (ابن تیمیه، 1406ق، ج 1: 474 و 483؛ ج 2: 436، 439، 440 و ج451:3).
ایشان که وجود حرم برای اولیای الهی و از جمله امامان علی و حسین (علیه‌السّلام) را خلاف شرع دانسته‌اند، گویند ساختن و بنای بر قبور، کار باطنی‌ها و آل‌بویه بوده که به قصد تخریب عقاید اسلامی دنبال و بذرش توسط شیعه پاشیده شده است. زیارت مراقد همانند کار مشرکان و هندویان است، لذا ابن قیام، تخریب این مراقد را واجب‌تر از ویرانی مسجد ضرار می‌داند (غریب، بی‌تا، ج 11:1، 44، 45،59، 69 و 103).
ابن تیمیه، روایت‌های مربوط به جواز زیارت قبور یا حاکی از اجابت دعا با زیارت را دروغ، اشتباه یا بی ارزش دانسته و افزوده است: «چه بسا سبب اجابت دعا در هنگام زیارت قبور اضطرار و صداقت دعا کننده و شاید هم مجرد رحمت الهی به فرد، قضای الهی-نه به خاطر دعایش-یا دلایل دیگر باشد» (1369ق، ج 1: 320؛ غریب، بی‌تا، ج 1: 86).
در مقام تحلیل باید گفت 1. سخنان ابن تیمیه با رفتار بزرگان اهل حدیث ناسازگار است؛ 2. عدم اخلاص و رفتار شرک آلود زائران قبور باید مانع اجابت دعا باشد! و اگر با این وجود، دعا و زیارت موجب اجابت شود، این امر اغراء به جهل و تأیید آن رفتار توسط شارع است؛ 3. نزول رحمت یا قضای الهی تنها بر اساس حکمت و در چارچوب توحید خواهد بود که اگر امر زیارت قبور منافی توحید باشد دعا نباید اجابت شود؛ 4. آنچه از سخنان وی آشکار است اصرار بر انکار شواهد و دلایل زیارت است که آن را بدون برهان بر دلایلی نامعلوم معلق کرده است.
مطابق این رویکردها در دوره‌های مختلف از جمله در دوره‌ی معاصر و به ویژه در سال‌های اخیر، امواجی از تکفیر مسلمانان و تهاجم به اماکن مقدس راه افتاده است؛ چیزی که درست بر خلاف رفتار مشایخ بزرگ اهل حدیث چون ابن خزیمه، ثقفی، ابن حبان و حاکم-نیشابوری است. مطابق گزارش‌های حاکم، پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و اولاد طاهرین ایشان به زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) سفارش کرده‌اند. لذا بزرگان اهل حدیث از جمله ابن خزیمه نیشابوری از آن سامان به قصد زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) حرکت کرده‌اند و به گونه‌ای در برابر آن بقعه، تواضع، تعظیم و فروتنی نشان داد که خاندان‌ها و گروه‌های مختلف حاضر از آن تعجب کرده‌اند و با ملاحظه‌ی این رفتار از کسی چون ابن خزیمه پی به مشروعیت و فضل این زیارت برده‌اند (جوینی خراسانی، 1400ق، ج 2: 198).
همچنین حاکم از تجربه‌های خود و دانشمندان مختلف تسنن در زیارت مشهد الرضا و شفابخشی آن مکرر گزارش داده است.
با توجه به جایگاه ممتاز این دانشمندان که بعضاً امیرالمؤمنین فی الحدیث خوانده شده‌اند و رفتار حوزه‌ی نیشابور در ارتباط با امام رضا (علیه‌السّلام) و زیارت مرقدشان، جایگاه رفیع این امام (علیه‌السّلام) و اصالت فرهنگ اهل بیت (علیه‌السّلام) از سویی و میزان درستی و اصالت رفتار مدعیان پیروی از سلف صالح-که درواقع پیرو کسانی چون ابن تیمیه در قرن‌های بعدی هستند-از طرف دیگر معلوم می‌شود. همچنین در جهت جمع میان اقوال متقابل می‌توان گفت حتی اگر احادیث نهی از زیارت قبور صحیح هم باشد به مقابر اهل بیت (علیه‌السّلام) ارتباطی نخواهد داشت؛ زیرا ایشان به موجب امثال حدیث ثقلین همسنگ قرآن و میراث‌داران معصوم علم پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هستند و تمام هستی خود را برای نشر اسلام و ترویج توحید صرف کردند.
4. شفاعت امام (علیه‌السّلام)
مطابق پاره‌ای از اظهارهای مدعیان سلفی‌گری، حق شفاعت و انتظار آن از غیر خدا ممنوع و خلاف توحید بوده و درخواست شفاعت از مرده، درخواستی نادرست و ناممکن است (وادعی، 1420ق: 16 به بعد).
گزارش‌های حاکم مبنی بر اینکه زیارت امام (علیه‌السّلام) سبب می‌شود ایشان در سه موقع (آنگاه که نامه‌های اعمال از چپ و راست فراز آیند و به هنگام گذر از صراط و در برابر میزان) برای گستراندن بساط شفاعت حاضر شوند یا اینکه بزرگان اهل تسنن به این امید به زیارت حضرت می‌رفتند، در تعارض با آن اظهارهاست.
نتیجه‌گیری
حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران اسباب آشنایی هرچه بیشتر مردم ایران را با معارف اسلامی به روایت اهل بیت (علیه‌السّلام) فراهم آورد و ایشان به ویژه مشایخ حوزه‌ی بزرگ حدیثی نیشابور اهتمام خاصی به اهل بیت (علیه‌السّلام) و از جمله امام رضا (علیه‌السّلام) نشان دادند که این امر از اصالت خط ایشان در ارتباط با دین حکایت دارد.
گزارش‌های برجسته‌ی حاکم نیشابوری از حضور امام رضا (علیه‌السّلام) و توجه خاص بزرگان تسنن به آن امام (علیه‌السّلام) و آستان او از مشروعیت این زیارت حکایت دارد. این گزارش‌ها سبب تصحیح نگرش اهل تسنن به اهل بیت (علیه‌السّلام) بوده است.
بی قراری عام و خاص و از جمله عالمان طراز اول اهل حدیث و بیش از 20 هزار کاتب، در استقبال و درخواست حدیث از امام (علیه‌السّلام) در حوزه‌ی بزرگ نیشابور برای استماع و نگارش سخن امام (علیه‌السّلام) آن هم از طریق پدران (علیه‌السّلام)-از وثاقت، طهارت، صداقت، ضبط، اعلمیت و امارات دینی این امام (علیه‌السّلام) در امر دین و صحت و اصالت سند اختصاصی روایی اهل بیت (علیه‌السّلام) حکایت دارد.
پی‌نوشت‌ها:
1- استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه سیستان و بلوچستان heydarynasab43(a)theo.usb.ac.ir
2- استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه سیستان و بلوچستان drmoosavi(a)theo.usb.ac.ir
3- استادیار فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه سیستان و بلوچستان enoori(a)theo.usb.ac.ir
4- مراد از جریان اهل حدیث در اینجا، رویکردی در میان اکثریت جامعه‌ی اسلامی در سده‌های اول تاریخ اسلام است که در برابر اهل رأی و کلام، قرار داشتند و دانشمندان ایشان بیشتر با نقل، جمع و تألیف روایت‌ها سروکار داشته و به اهل سنت و جماعت یا اهل تسنن نیز به ویژه در ادامه معروف شدند.
5- ایمان، شناخت قلب، سخن با زبان و عمل به واجبات است. -اگر این سند بر دیوانه خوانده شود هشیار شود. -اسناد این روایت به دلیل اتفاق بر ضعف اباصلت ضعیف است. این خبر در بسیاری از جوامع روایی فریقین آمده است. ابن ماجه، اباصلت را مجروح و در نتیجه، این روایت را ضعیف دیده است (به عنوان نمونه رک: بیهقی، 1410ق، ج1: 48-49).
6- این روایت نیز در منابع متعدد فریقین وارد شده است از جمله: صدوق، 1404 ق، ج 2: 285؛ عطاردی، 1406ق، ج 1: 145.
7- تعظیم به فرمان الهی و مهربانی نسبت به خلق خدا.
8- به قصد هیچ قبری جز قبور ما نباید حرکت کرد.
9- به زودی پاره‌ی وجودم در خراسان دفن می‌شود، هیچ مؤمنی او را زیارت نکند مگر آنکه خداوند بهشت را بر او واجب و جسدش را بر آتش حرام گرداند.
این حدیث در منابع مختلف حدیثی آمده است از جمله نک: صدوق، 1404ق، ج 2: 286؛ مجلسی، 1403ق، ج 99: 30.
10- از وارث علم پیامبران (علیه‌السّلام) ابوجعفر محمد بن علی … شنیدم که گویش سید عابانی علی بن حسین (علیه‌السّلام) برایم روایت نمودار سبد شهیدان حسین بن علی (علیه‌السّلام) و او از سرور اوصیا علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) که پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند: به زودی پاره‌ی وجودم در خراسانی دفن می‌شود، هیج صاحب اندوهی آن را زیارت نکند، مگر آنکه خداوند اندوهش را ببرد و هیچ گناهکاری زیارتش نکند، مگر آنکه خداوند گناهش را بیامرزد.
11- صفر بن دلف گفت: از امام هادی (علیه‌السّلام) شنیدم که گویا هر کسی نزد خدا حاجتی دارد پس غسل کند و به زیارت قبر جدم علی بن موسی (علیه‌السّلام) برود و نزد سر حضرت دو رکعت نماز خواند و در قنوتش از خدا حاجت خواهد؛ قطعا اگر درخواستش جر در باب گناه یا قطع رحم باشد مستجاب شود. همانا آرامگاهش بقعه‌ای از بقاع بهشت باشد که هیچ مؤمنی آن را زیارت نکند مگر آنکه خدا او را از آتش زد و به بهشت وارد گرداند.
12- امامان اهل بیت (علیه‌السّلام) پاک و پاکیزه‌اند و هرگاه نام آنان برده می‌شود، بر آنان درود و سلام فرستاده می‌شود. هرآن کس که علوی نبوده و منسوب به خاندان علی (علیه‌السّلام) نباشد، دارای بزرگی و عظمت نخواهد بود. چون خداوند، مخلوقات را آفرید، شما را از هر عیب و نقص پاک کرد و شما را از تمام مخلوقاتش برگزید. شما اهل بیت (علیه‌السّلام) از عالم قدس و ملکوتی و دانش تمام قرآن و سوره‌های قرآن نزد شما است.
13- گفتنی است اهتمام به زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) محدود به موارد فوق و نقل حاکم نیست. از سوی بعضی زمامداران یا دانشمندان بزرگ دیگر تسنن چون ابومنصور بن عبدالرزاق، سلطان محمود غزنوی، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، منتجب الدین جوینی و امام محمد غزالی نیز همین رفتار نقل شده است (رک: جعفریان، 1378، دفتر پنجم: 227 به بعد).
منابع تحقیق :
ابن تیمیه، أحمدبن عبد الحلیم، (1369ق). اقتضاء الصراط المستقیم مخالفه أصحاب الجحیم. محقق محمد حامد الفقى، الطبعه التالیه القاهره: مطبعه السنه المحمدیه.
ابن تیمیه، أحمدبن عبد الحلیم، (1406ق). منهاج السنه النبویه. چاپ اول، بى‌جا: قرطبه.
ابن حبان، محمد، (1393ق). الثقات. چاپ اول، حیدرآباد: الثقافیه.
ابن حبان، محمد، (بى‌تا). المجروحین. مکه المکرمه: دارالباز للنشر و التوزیع.
ابن دمیاطی، احمد بن ایبک، (1417ق). المستفاد من ذیل تاریخ بغداد. ابن النجارالبغدادی، الطبعه الاولی، بیروت: دارالکتاب العلمیه.
ابن صباغ، علی بن محمد أحمد مالکی، (1422ق) الفصول المهمه فى معرفه الائمه. الطبعه الاولى، قم: دار الحدیث للطباعه والنشر.
ابن ماجه، محمدبن یزید، (بى‌تا). سنن ابن ماجه. بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
أمین، محسن، (1382ق). کشف الارتیاب فى أتباع محمد بن عبدالوهاب. الطبعه الثانیه، قم: مکتبه الحرمین.
أمین، محسن، (بى‌تا). اعیان الشیعه. بیروت: دار التعارف للمطبوعات.
بخاری، محمدبن اسماعیل، (1401ق) الجامع الصحیح بیروت، دارالفکر الطبعه و النشر و التوزیع.
بیهقی، احمد بن حسین، (1410ق). شعب الایمان. الطبعه الاولی، بیروت، دارالکتاب العلمیه.
ترمذی، محمدبن عیسی، (1403ق). سنن النزمذی. الطبعه الثانیه، بیروت: دارالفکر اللطباعه و النشر و التوزیع.
جعفریان، رسول، (1378). مقالات تاریخی، دفتر پنجم چاپ اول، قم: الهادی.
جعفریان، رسول، (1384). تاریخ تشیع در ایران. چاپ چهارم، قم: انصاریان.
جوینی خراسانی، ابراهیم بن محمد، (1400ق). فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمه من ذریتهم. محقق محمد باقر محمودی، بیروت: المحمودی.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، (1375). تاریخ نیشابور، محقق شفیعی کدکنی، چاپ اول، تهران: آگه.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، (1400هـ/ 1980م). معرفه علوم الحدیث. محقق سید معظم حسین، الطبعه الرابعه، بیروت: منشورات دارالآفاق الحدیث.
حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، (1422ق). المستدرک على الصحیحین. محقق مصطفى عبدالقادر عطا، الطبعه الثانیه، بیروت: دار الکتب العلمیه.
حسینی میلانی، علی، (1425ق)، استخراج المرام من استقصاء الافحام. الطبعه الاولی، ناشر مؤلف.
حسینی میلانی، علی، (1426ق). نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار، چاپ دوم، قم: الحقائق.
حموی، یاقوت، (بی‌تا). معجم البلدان، بیروت: دارالفکر.
حیدری نسب، علی رضا، (1490). حاکم نیشابوری و المستدرک علی الصحیحیین. چاپ اول، تهران: علمی و فرهنگی.
خزاز قمی، علی بن محمد، (1401ق). کفایه الاثر فی النص علی ائمه الاثنی عشری قم: بیدار. ذهبی، شمس الدین محمد، (1406ق). سیر اعلام النبلاء. الطبعه الرابعه، بیروت: الرساله. ذهبی، شمس الدین محمد، (1407ق). تاریخ الاسلام الطبعه الاولی، بیروت: دارالکتاب العربی. ذهبی، شمس الدین محمد، (1413ق). سایر اعلام النبلاء. بیروت: الرساله.
ذهبی، شمس الدین محمد، (بی‌تا). العبیر فی خبر من غیر. کویت: دائره المطبوعات و النشر.
ذهبی، شمس الدین محمد، (بی‌تا). تذکره الحفاظ. بیروت: دار احیاء النزاث العربی.
ذهبی، شمس الدین محمد، (بی‌تا). میزان الاعتدال، بیروت: دارالمعرفه للطباعه و النشر.
ری‌شهری، محمد، (1375). أهل البیت فی الکتاب و السنه، چاپ دوم، قم: دارالحدیث.
زقزوق، محمود احمدی و دیگران، (1424ق)، موسوعه علوم الحدیث الشریف. قاهر: وزاره الاوقاف.
عبدالوهاب بن علی، (بی‌تا). طبقات الشافعیه الکبری، فیصل عیسی البابی الحلبی، بی‌جا: دار إحیاء الکتب العربیه.
سجستانی، سلیمان بن اشعث، (1410ق).السنن. چاپ اول، بیروت: دارالفکر اللطباعه و النشر و التوزیع. صدوق، محمدبن على، (1404ق). عیون اخبار الرضا. الطبعه الأولى، بیروت: الأعلمى للمطبوعات.
صدوق، محمدبن على، (بى‌تا). التوحید. قم المقدسه: منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه.
طوسی، ابن حمزه، (1412ق). الثاقب فی المناقب. محقق نبیل رضا علوان، الطبعه الاولی، قم: انصاریان.
طوسی، محمد بن حسن، (1414ق). الامالی، الطبعه الاولی، قم: دار الثقافه.
سید جعفر مرتضی، (1403ق/ 1362ش). الحیاه السیاسیه الامام الرضا (علیه‌السّلام). الطبعه الثانیه، بی‌جا: بی‌نا.
عسقلانی، ابن حجر، (1404ق). تهدیب التهذیب. بیروت: دار الفکر اللطباعه و النشر و التوزیع. عسقلانی، ابن حجر، (بی‌تا). فتح الباری. چاپ دوم، بیروت: دار المعرفه للطباعه و النشر. عسقلانی، ابن حجر، (بی‌تا). نخبه الفکر فی مصطلح اهل الاثر. بیروت: دار احیاء النزاث العربی. عطاردی، عزیزالله، (1406ق). مسضد الامام الرضا (علیه‌السّلام)، مشهد: المؤتمر العالی الإمام الرضا(علیه‌السّلام).
غریب، عبدالباسط بن یوسف، (بى‌تا). مهذب کتاب دمعه على التوحید حقیقه القبوریه وآثارها فى واقع الامه. عمان: بی‌نا.
غزالی، ابوحامد محمد، (1417ق). المستصفی فی علم الاصول، بیروت: دارالکتاب الاسلامیه.
قندوزی حذفی، سلیمان بن ابراهیم، (1416ق). ینابیع الموده لذوى القربی، الطبعه الاولى. طهران: دارالأسوه للطباعه و النشر.
کلینی، محمدبن یعقوب، (1363). الاصول من الکافی، چاپ پنجم، تهران: دارالکتاب الاسلامیه.
کورانی عاملی، علی، (1431ق). الإمام الکاظم (علیه‌السّلام) سید بغداد و حامیها و شفیعها. بی‌جا: بی‌نا.
مجلسی، محمد باقر، (1403ق). بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الوفاء.
مرعشی نجفی، شهاب الدین، (1405ق). شرح احقاق الحق، قم: منشورات مکتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی.
معارف، مجید، (1389). تاریع عمومی حدیث. چاپ یازدهم، تهران: کویر.
نیشابوری، مسلم بن حجاج، (بی‌تا). ایجامع الصحیح بیروت: دارالفکر.
وادعی، ابوعبدالرحمان، (1420ق). الشفاعه، چاپ سوم، صنعاء: دَارُالآثَار للنشر و التوزیع.
هیثمی، احمد بن حجر، (1420ق). الصواعق المحرقه. بیروت: دارالکتاب العلمیه.
منبع مقاله :
بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه‌السّلام)؛ (1394)، فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی علمی پژوهشی، مشهد مقدس: دفتر نشریه، شماره‌ی دهم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید