نویسنده:دکتر سید محسن میرباقری
خدای رحمان رسولان خود را به سوی جامعه بشری گسیل داشته و پیامبرانش را پشت سر یکدیگر فرستاده تا آنان افراد بشر را به ادای پیمان فطری که با پروردگار خویش دارند، فراخوانند و نعمتهای نورانی نهفته فطرت را به ایشان یادآور شوند و خرد نهفته آنان را برانگیزند. (1)
خداوند با ارسال پیامبران راه شناخت را به روی بشریت گشوده است، پیامبران الهی برای رهروان حق نوید سعادت و رحمت آورده اند و کجروان را انذار کرده و نسبت به عاقبت سوء کارشان بیم داده اند. با ارسال پیامبران الهی خدای رحمان حجت را بر بشر تمام نموده و از این پس دیگر مردم علیه خداوند حجتی نخواهند داشت. (2)
در میان پیامبران الهی برخی برتری و فضیلت یافته اند (3) و مهمتر اینکه از این میان پنج برگزیده و صاحب شریعت بوده و دین الهی را به بشریت عرضه داشته اند. قرآن کریم می فرماید: خدای منان برای شما دین را مقرر ساخت، براساس آنچه که نوح را بدان سفارش کرد و نیز آن کس را که به تو وحی کردیم و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را بدان سفارش کردیم … (4)
این پنج پیامبر بزرگ طلیعه دار راه هدایت بوده و دین الهی توسط پیامبران پس از نوح تا حضرت ابراهیم تابع شریعت نوح (ع) بوده اند و همین امر درباره ی حضرت ابراهیم و موسی و عیسی (ع) جاری بوده است.
سلسله پیامبران به بزرگترین پیامبران الهی و افضل آنان خاتمه یافته است. (5)
خاتمیت، دلیل روشنی بر افضلیت است، زیرا آنکه حرف آخر را می زند کلام او افضل است و کلام افضل جامع ترین و کاملترین سخن خواهد بود؛ کتابی که پایان بخش کتابهای آسمانی است، باید همه مقصود خدای رحمان را با خود داشته باشد، و حقیقتا این چنین است. قرآنی را که پیامبر (ص) به جامعه انسانی هدیه کرده هر آنچه از خشک و تر که در سعادت بشر دخیل بوده است را بیان کرده (6) و خدای رحمان چیزی از حقایق را در آن فروگذار نکرده است. (7) و گویا به همین سبب که، قرآن کریم پایان بخش کتابهای آسمانی بوده و عهده دار ارایه کاملترین شریعت و دین الهی است، خدای رحمان تصمیم گرفته که آن را از گزند حوادث حفظ کند و دست دیگران را از دخالت در آن بازدارد و فرموده است:
«این ذکر آسمانی – قرآن – را ما خود نازل کرده ایم و پس از نزول حتما خود حافظ و نگهبان آن خواهیم بود» (8)
هر چند فضیلت پیامبر اکرم (ص) بر سایر پیامبران الهی از خاتمیت آن سرور به روشنی نمایان است، لکن قرآن کریم در بیان زندگی رسول اعظم (ص) و حقایق ارایه شده توسط او، نکاتی را بیان می دارد که فضیلت او را بر همه انبیای الهی و حتی پیامبران اولوالعزم صاحب شریعت به خوبی روشن می سازد. در اینجا در حد امکان این نوشتار کوتاه، به ذکر چند نکته در این زمینه می پردازیم. 1- جهانی و جاودانه بودن
در قرآن کریم تنها پیامبری که به روشنی از جهانی بودن او سخن رفته است، پیامبر اعظم (ص) است. خطاب صریح قرآن کریم به آن حضرت چنین است:
بگو ای مردم، من فرستاده و پیامبر الهی به سوی همه ی شما هستم … (9)
و در جای دیگری می فرماید: بگو کدام چیز گواهش بزرگتر و والاتر است، بگو خدا میان من و شما گواه است و این قرآن به من وحی شده است تا شما را و هر که را که این قرآن به او پرسد هشدار دهم. (10)
در قرآن کریم، تعابیر فوق منحصرا برای پیامبر (ص) و قرآن کریم آمده است و هرگز چنین تعابیری را برای سایر پیامبران و دیگر کتابهای آسمانی نمی یابیم، بلکه آنچه می یابیم عکس آن است.
به عنوان مثال رسالت حضرت موسی در کلام آن بزرگوار به فرعون چنین آمده است: خدای سبحان به موسی (ع) فرمود، نه چنین است – بیم به دل راه مده – تو و برادرت نزد فرعون روید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیانیم، – پیام او این است – که بنی اسرائیل را به همراه ما بفرست. (11 )
از پیام فوق این نکته جلب توجه می کند که گویا اگر فرعون دست از بنی اسرائیل برمی داشت و آنان را آزاد می ساخت که به همراه حضرت موسی (ع) راهی سرزمین قدس شوند و از بردگی فرعونیان نجات یابند، حضرت موسی (ع) هم با فرعون کاری نمی داشت و این نکته را می رساند که حوزه رسالت حضرت موسی (ع) قوم بنی اسرائیل بوده است.
نکته فوق آنجا تأیید می گردد که قرآن کریم حوزه مأموریت تورات را نیز قوم بنی اسرائیل می داند و می فرماید: و ما به موسی کتاب – تورات – را عطا کردیم و آن را رهنمونی برای بنی اسرائیل قرار دادیم که جز من کارسازی مگیرید. (12)
این تعبیر دقیقا درباره حضرت عیسی (ع) آمده است آنجا که می فرماید: خداوند به او – عیسی (ع) – کتاب و حکمت و تورات و انجیل می آموزد و او را پیامبری به سوی بنی اسرائیل قرار می دهد. (13 ) این قرائن، بر عدم جهانی بودن پیامبران بنی اسراییل در مقایسه زیر تکمیل می گردد.
1- مقایسه خانه کعبه و بیت المقدس
قرآن کریم درباره ی خانه کعبه می فرماید: هر آینه نخستین خانه ای که برای مردم نهاده شده همان است که در «مکه» – محل ازدحام، جایگاه کعبه مکه – است که برای همه ی مردم جهان مایه برکت و هدایت است. (14 )
با این نگاه خانه کعبه اولین خانه و معبد الهی برروی زمین است و قدمت آن از هر معبد دیگری – و از جمله بیت المقدس – بیشتر است. قدمت خانه کعبه به زمان حضرت ابراهیم (ع) می رسد، در حالی که قدمت بیت المقدس مربوط به زمان انبیای بنی اسراییل است و گویا بنای آن در زمان حضرت داوود و حضرت سلیمان شکل گرفته و به اتمام رسیده است.
همچنین خانه کعبه جهانی است و برکات آن و نور هدایت آن به همه مردم دنیا می رسد.
اما قرآن کریم درباره ی «بیت المقدس» می فرماید: منزه است آن خدایی که بنده خود – محمد (ص) – را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داد. همان – مسجدی – که اطراف آن را برکت دادیم. (15)
مقایسه بین دو جمله «مبارکا و هدی للعالمین» درباره ی خانه کعبه و «بارکنا حوله» درباره ی مسجدالاقصی و یا بیت المقدس مطلب را کاملا روشن می کند. بنابراین:
– قرآن کتاب جهانی است و تورات برای بنی اسراییل است.
– خانه کعبه جهانی است و برکات آن عالم گیر است، ولی برکات بیت المقدس مربوط به اطراف آن است.
– پیامبر اکرم (ص) به صراحت قرآن برای همه مردم جهان است، ولی حضرت موسی و عیسی (ع) و به طریق اولی سایر انبیای بنی اسراییل برای آن قوم بوده اند.
در اینجا یک نکته می ماند و آن اینکه:
درباره ی حضرت ابراهیم (ع) مسأله تا حدودی تفاوت می کند. حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار خانه کعبه بوده اند (16) و اسلام کنونی به دست آن حضرت تأسیس گشته است (17) . حضرت ابراهیم (ع) در بابل چشم به جهان گشودند و در نوجوانی با بتان و بت پرستان به مبارزه پرداختند (18) تا اینکه سرانجام به جرم بت شکنی محکوم به اعدام شده و او را به آتش افکندند (19) . خداوند آتش را بر حضرت ابراهیم (ع) به گلستان تبدیل نمود (20) . پس از این ماجرا حضرت ابراهیم به سرزمین فلسطین مهاجرت کردند (21) و در آنجا به تبلیغ دین الهی پرداختند تا اینکه در سن پیری خداوند حضرت اسماعیل را به او عطا کرد (22) .
به فرمان الهی اسماعیل و مادرش را به سرزمین حجاز آورد و در وادی بدون آب و گیاه آنان را در کنار خانه خدا قرار داد و خود بازگشت و عرضه داشت:
پروردگارا من ذریه خود را در دره ای بدون کشت و زرع نزد خانه شکوهمند تو قرار دادم، پروردگارا، برای آنکه نماز را به پا دارند، پس تو هم دلهایی از مردمان را چنان کن که به سوی آنها گرایند و از ثمرات روزیشان ده، باشد که سپاسگزارند. (23)
با این حساب نسل حضرت ابراهیم (ع) دو تیره شدند، جمعی بنی اسماعیل که در سرزمین حجاز نشو و نما کردند و معبدشان خانه کعبه بود و جمعی دیگر که در سرزمین قدس از فرزند بعدی حضرت ابراهیم – یعنی حضرت اسحاق – پدیدار شدند و آنان «بنی اسراییل» بودند و در آن سامان زندگی می کردند و بعدها «بیت المقدس» معبد آنان گردید، و هر دو دسته به نوعی به حضرت ابراهیم (ع) منسوب بودند. با اینکه این دو دسته دو شیوه مستقل از یکدیگر را می پوشیدند. با این حساب، اگر بخواهیم احتمال جهانی بودن را جز در مورد پیامبر اکرم (ص) بدهیم، تنها ابراهیم خلیل مورد این احتمال قرار می گیرد، هر چند قرآن کریم بر جهانی بودن او صراحتی ندارد.
و اما درباره حضرت نوح (ع) نیز همواره و در همه موارد قرآن کریم از ارسال او به سوی قوم خودش سخن گفته است «و لقد ارسلنا نوحا الی قومه» (24) و هیچ گاه از رسالت جهانی او در قرآن سخن نرفته است.
خلاصه سخن آن که تنها پیامبری که قرآن کریم جهانی بودن او را به صراحت اعلام نموده پیامبر اعظم (ص) است، و هم اوست که پایان بخش انبیای الهی است و دین او برای همیشه و همه زمانها برقرار است.
2 – خطابهای قرآن
قرآن کریم خطابهای خدای رحمان را به پیامبران الهی ذکر می کند، این خطابها با نام آن پیامبران صورت گرفته است.
– قال یا نوح انه لیس من اهلک (25)
– یا ابراهیم اعرض من هذا … (26)
– و ما تلک بیمینک یا موسی (27)
– اذ قال ا… یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک … (28)
اما هر گاه می خواهد پیامبر (ص) را مورد خطاب قرار دهد با عنوان «رسالت» و «نبوت» است مانند:
یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و بشیرا و نذیرا (29)
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک … (30)
بالاتر اینکه وقتی قرآن پیامبر را در کنار چهار پیامبر صاحب شریعت دیگر قرار می دهد و کتاب آسمانی قرآن و شریعت اسلام را در کنار چهار کتاب و شریعت دیگر قرار می دهد، تعبیری کاملا متفاوت می آورد، به آیه ی زیر توجه فرمایید:
شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی …
خداوند برای شما از دین چیزی را مقرر کرد که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آن کس را به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم.
قابل توجه است درباره ی چهار شریعت لفظ «ما» را آورده و درباره قرآن و شریعت اسلام واژه «الذی». تفاوت این دو واژه روشن است و موصول «الذی» نوعا برای ذوی العقول به کار می رود، در حالی که «ما» چنین نیست و همچنین برای ارایه شریعت به چهار پیامبر از عبارت «وصی» و «وصینا» استفاده شده و در مورد پیامبر اکرم (ص) عبارت «اوحینا الیک» را مطرح نموده است. این تفاوت در تعبیر در میان همه پیامبران صاحب شریعت برای پیامبر (ص) توجه ویژه الهی را به رسول خدا و کتاب آسمانی او نشان می دهد.
3 – کامل بودن شریعت حضرت محمد (ص)
همه ادیان الهی بر محور توحید و یکتاپرستی و دعوت به سوی تقوا و نماز تنظیم شده است، اما ممکن است هر کدام در جهتی خاص تمرکزی بیشتر یافته باشند، مثلا چنانکه مشهور است حضرت موسی قوم بنی اسراییل را به استقلال در زندگی تشویق نمودند و به فعالیت در امور اقتصادی دعوت کردند تا آنان را از اسارت و بردگی فرعونیان برهانند. اما قوم بنی اسراییل در این راه به افراط گراییدند و دنیا محوری را پیشه ساختند تا اینکه حضرت عیسی (ع) مبعوث شدند و این قوم را به زهد در دنیا و توجه به آخرت دعوت نمودند و در حقیقت هر کدام از این دو شریعت به یک سو تکیه ای بیشتر نمودند. اما پیامبر اکرم (ص) شریعتی کامل و جامع همه جهات به جامعه بشری ارایه فرمودند (31) و همه امور دنیوی و اخروی انسانها را مورد توجه قرار دادند.
از این رو قرآن کریم عهده دار همه زمینه های انسانی است، از یک سو ارتباط انسان را با خداوند جهت می دهد و در مورد توجه به آخرت دعوتی جدی و تمام می نماید و از سویی دیگر احکام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرآن جلوه ای تام دارد تا آن جا که این نکته در آرای اندیشمندان غیر مسلمان نیز نمودار گشته است. پیامبر (ص) رحمه للعالمین هستند (32 ) و دین اسلام دین رأفت و رحمت و آیین اخلاق و مهرورزی است. تا آنجا که معیارهای اخلاقی در اسلام برجسته ترین شأن و منزلت را داراست و به همین خاطر این جهت را به طور مستقل مورد توجه قرار می دهیم.
توسعه معیارهای اخلاقی در اسلام نسبت به سایر آیینها
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» پیامبر اکرم (ص) – براساس این حدیث – خود را پایان بخش و کامل کننده مکارم اخلاق معرفی می کنند و این موضوع نشان می دهد که پیش از آن حضرت، انبیای الهی و اولیای خداوند بسیاری از مکارم اخلاقی را بیان فرموده و عملی ساخته بودند و پیامبر اکرم (ص) باید این سیره رحمت را به اتمام برسانند. از این نکته نتیجه های زیر حاصل می گردد:
الف – پیامبر اکرم (ص) در اخلاق، آخرین مراتب کمال و کرامت را ارایه فرمودند و چیزی از آن فروگذار نکردند و این مطلب از چند جهت قابل توجه است. از جهت تعالیم و عمل آن حضرت از نظر تعالیم؛ پیامبر اکرم (ص) بالاترین مراحل تعلیم اخلاق و تربیت را ارایه فرمودند و در حقیقت قرآن کریم و رسول خدا (ص) از حیث اخلاق سنگ تمام را نهاده اند.
در سوره بقره آیه 83 درباره ی بنی اسراییل می فرماید: «و آنگاه که از بنی اسراییل پیمان گرفتیم که جز خدای را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید و به خویشان و یتیمان و تهیدستان هم نیکی کنید و با مردم به نیکی سخن بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید. سپس جز اندکی از شما پشت کردید در حالی که رویگردان بودید. »
بنا بر آیه ی فوق چند پیمان از بنی اسراییل گرفته شده:
اول: اینکه جز خدای رحمان را نپرستید
دوم: راه احسان در پیش گیرند و به 4 دسته احسان کنند: به والدین، ارحام، یتیمان و مساکین
سوم: با مردم خوب سخن بگویند
چهارم: نماز را به پای دارند و زکات را بپردازند
و در پایان هم اعلام می دارد که آنان جز عده ای اندک به این رهنمودهای الهی پشت کردند و اعراض نمودند.
با توجه به اینکه حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) هر دو از پیامبران بنی اسراییل بودند و قرآن کریم درباره ی حضرت عیسی (ع) می فرماید: «و رسولا الی بنی اسراییل» (33) تعالیم فوق مربوط به آموزشهای پیامبران بنی اسراییل است که سرآمد آنها پیامبر عظیم الشأن (ص) صاحب شریعت بوده اند. و در حقیقت حوزه اخلاق را در شریعت حضرت موسی و حضرت عیسی (ع) در زمینه احسان روشن می گرداند حال در موارد فوق به تعالیم قرآن برای مسلمانان توجه کنیم و در مقام مقایسه برتری و توسعه تعالیم اخلاق اسلامی را بیابیم.
– در مورد اول: جز خدای رحمان را نپرستید. این امر در همه ادیان الهی مشترک بوده و همه موظف به پرستش خالصانه برای خداوند بوده اند. قرآن کریم نیز به کرار مسلمانان را به این امر دعوت می کند. مانند:
و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا. (33 اسراء) قل ا… اعبد مخلصا له دینی. ( 14 زمر)
– در مورد «احسان کردن» تفاوت روشنی دیده می شود، زیرا در آیه فوق – 83 بقره – بنی اسراییل مأموریت پیدا می کنند که به چهار دسته احسان کنند: والدین، ذوی القربی، یتیمان و مساکین.
در حالی که قرآن کریم در آیه ی 36 سوره ی نساء خطاب به مسلمانان می فرماید: «خدای را بپرستید و چیزی را با او شریک نسازید و به والدین و به خویشان و یتیمان و درماندگان و همسایه نزدیک و همسایه دور و یار و همنشین و به مسافر در راه و به بردگان احسان کنید. همانا خداوند متکبر فخرفروش را دوست ندارد. » قسمت اول آیه همان دستور بر پرستش خالصانه خدای رحمان و دوری از شرک است. اما قسمت دوم آیه که مسأله احسان را مطرح می کند، احسان نسبت به هشت مورد را از وظایف مسلمانان اعلام می دارد و به تعبیری دیگر اعلام می کند که هشت دسته اند که بر گردن شما حق احسان دارند. به این صورت:
1 – والدین بر گردن فرزندان حق احسان دارند.
2 – ارحام و ذوی القربی نیز حق احسان دارند.
3 – یتیمان جامعه حق احسان بر همه دارند.
4 – مساکین و ناداران نیز از این حق برخوردارند.
تا اینجا همان بود که درباره ی بنی اسراییل نیز مطرح شده بود، ولی درباره ی مسلمانان موارد زیر افزوده می گردد.
5 – همسایه اعم از همسایه نزدیک و یا همسایه دور
6 – همنشین و مصاحبی که در کنار انسان بوده است، او نیز حق احسان و نیکی دارد دوستان نیز باید به یکدیگر احسان کنند.
7 – مسافران به خصوص آنها که در مسیر سفر درمانده باشند، از این حق برخوردارند.
8 – بردگان نیز حق احسان دارند و مسلمانان موظفند با آنها به نیکی رفتار کنند.
آنگاه می فرماید: خداوند کسی را که متکبر فخرفروش است دوست نمی دارد. گویا کسی که دست به احسان ندارد، متکبر است و فخرفروش.
با نگاه فوق، قرآن کریم حوزه احسان را بسیار توسعه داده و با توجه به اینکه احسان معیاری اخلاقی است که در کنار معیار عدالت، جامعه را به صلح و رفاه نسبی می رساند. این توسعه حوزه احسان – اگر آنچنان که قرآن فرموده اجرا گردد، جامعه به سعادت خواهد رسید.
این دستور قرآن قابل توجه است که:
«ان ا… یامر بالعدل و الاحسان»
پس خدای رحمان همان گونه که به عدالت فرمان می دهد، به احسان و نیکوکاری هم فرمان می دهد. به عبارتی دیگر امور اخلاقی را قرآن کریم اموری الزامی تلقی می کند، یعنی مسأله از دو سو مورد توجه قرار گرفته هم از ناحیه توسعه بخشی و هم الزام نمودن به آن.
این نمونه ای از اتمام مکارم اخلاقی توسط پیامبر اکرم (ص) است که در تعالیم خود بیان فرموده است. اما این امر در زندگانی رسول خدا (ص) بیشتر جلوه گر شده است.
– پیامبر اکرم در زمان حیات خود مکارم اخلاقی را نمایان کردند. رسول خدا (ص) سه چیز را از مکارم اخلاقی برشمردند: عفو از بدیها، صله رحم از کسی که قطع رحم نموده و احسان به کسی که بدی کرده. این سه امر در روایات متعددی بیان شده است، از جمله:
از امام صادق (ع) نقل است که فرمودند: پیامبر اکرم اخلاقشان قرآنی بود. خدای سبحان به آن حضرت چنین فرموده است: عفو و گذشت را پیشه کن و به کار نیکو فرمان ده و از جاهلان رخ برتاب. (34 )
پیامبر عظیم الشأن (ص) چندان در سلوک خود راه بردباری و عفو و گذشت پوئیدند که نوای رحمت ربوبی به ایشان خطاب فرمود: انک لعلی خلق عظیم.
گویا در میان ویژگیهای رسول خدا (ص) خلق و خوی عظیم او جلوه ای تمام داشته است. بدان گونه که گفته اند – و درست هم گفته اند – که از بزرگترین عوامل پیشرفت اسلام همانا خلق نکوی فوق طاقت بشر در رسول خدا (ص) است. آن وجود عظیم الشأن در برابر دوست و دشمن گذشت و تواضع نشان می دادند و در حقیقت اسلام و رحمت اسلامی را در رفتار خود نمایان می کردند.
خلق و خوی الهی رسول خدا (ص) در ساختار جامعه اسلامی تأثیری مستقیم و بسزا داشت، بسیاری از مسلمانان با مشاهده رفتار آن حضرت خود نمونه و الگویی از رفتار حسنه شده بودند، عفو و گذشت را پیشه ساختند و فداکاری در راه هدف الهی را نصب العین خود قرار دادند.
امروزه مسلمانان وظیفه دارند که رأفت اسلامی را به جهانیان اعلام دارند و خلق و خوی پیامبر (ص) را تا حد امکان در رفتار خویش نمایان سازند تا اتهامات ناجوانمردانه ای را که دشمنان بر ساحت اسلام وارد می سازند برطرف نمایند.
پی نوشت:
1 – نهج البلاغه / خطبه 1
2 – رسلا مبشرین و منذرین لئلایکون للناس علی ا… حجه بعد الرسل
3 – بقره، 352
4 – شوری، 31
5 – احزاب، 4
6 – لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین
7 – ما فرطنا فی الکتاب من شیء
8 – حجر – 9
9 – اعراف، 851
10 – انعام، 91
11 – شعرا – 51 – 71
12 – اسراء، 2
13 – آل عمران، 84 و 94
14 – آل عمران، 69
15 – اسراء، 1
16 – بقره، 721
17 – حج، 77
18 – انبیاء، 15 – 75
19 – انبیاء، 86
20 – انبیاء، 96
21 – صافات، 99
22 – ابراهیم، 93
23 – ابراهیم، 73
24 – مؤمنون، 32
25 – هود، 64
26 – هود، 67
27 – مائده، 11
28 – طه، 71
29 – احزاب، 54
30 – مائده، 76
31 – این مضمون در حدیثی مشهور از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است.
32 – و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین
33 – آل عمران، 94
34 – میزان الحکمه، باب اخلاق
منبع: مجله ی اندیشه نو پیش شماره اول