پیشگامی امام علی(علیه السلام) در اسلام

پیشگامی امام علی(علیه السلام) در اسلام

نویسنده:آیت الله جعفر سبحانی (حفظه الله)
بخش دوم از زندگانی حضرت علی -علیه السلام را دوران پس از بعثت وقبل از هجرت تشکیل می‌دهد. این دوره از سیزده سال تجاوز نمی‌کند وحضرت علی -علیه السلام در تمام این مدت در محضر پیامبر بود وتکالیفی را برعهده داشت.
نقاط جالب وحساس این دوره، یک رشته افتخارات است که نصیب امام شد افتخاراتی که در طول تاریخ نصیبب کسی جز حضرت علی -علیه السلام نشده، احدی بر آنها دست نیافته است.
نخستین افتخار وی در این بخش از زندگی، پیشگام بودن وی در پذیرفتن اسلام، وبه عبارت صحیحتر، ابراز واظهار اسلام دیرینه خویش بود. (1)
پیشقدم بودن در پذیرفتن اسلام وگرویدن به آیین توحید از اموری است که قرآن مجید بر آن تکیه کرده، صریحا اعلام می‌دارد کسانی که در گرایش به اسلام پیشگام بوده‌اند، در کسب رضای حق ونیل به رحمت الهی نیز پیشقدم هستند. (2)
توجه خاص قرآن به موضوع «سبقت در اسلام‌» به حدی است که حتی کسانی را که پیش از فتح مکه ایمان آورده وجان ومال خود را در راه خدا ایثار کرده‌اند بر افرادی که پس از پیروزی بر مکیان ایمان آورده وجهاد کرده‌اند برتری داده است (3); چه رسد به مسلمانان صدر اسلام وگرایش به اسلام پیش ازمهاجرت به مدینه.
توضیح اینکه: فتح مکه در سال هشتم هجرت انجام گرفت وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هجده سال پس از بعثت دژ محکم بت پرستان را گشود.علت‌برتری ایمان مسلمانان پیش از فتح مکه این است که آنان در زمانی ایمان آوردند که اسلام در شبه جزیره به قدرت وحکومت نرسیده بود وهنوز پایگاه بت پرستان به صورت یک دژ شکست ناپذیر باقی بود وجان ومال مسلمانان را خطرات بسیار تهدید می‌کرد. اگر چه مسلمانان، بر اثر مهاجرت پیامبر ازمکه وگرایش اوس وخزرج وقبایل مجاور مدینه به اسلام، از یک قدرت نسبی برخوردار بودند ودر بسیاری از برخوردهای نظامی پیروز می‌شدند، ولی خطر به کلی مرتفع نشده بود.
در موقعیتی که گرویدن به اسلام وبذل جان ومال از ارزش خاصی برخوردار باشد، قطعا ابراز ایمان وتظاهر به اسلام در آغاز کار که قدرتی جز قدرت قریش ونیرویی جز نیروی دشمن نبود باید ارزش بالاتر وبیشتری داشته باشد. از این نظر، سبقت‌به اسلام در مکه ومیان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از افتخاراتی محسوب می‌شد که هیچ فضیلتی با آن برابری نمی‌کرد.
عمر در یکی از ایام خلافت‌خود از خباب، ششمین مسلمان زجر کشیده صدر اسلام، پرسید که رفتار مشرکان مکه با او چگونه بود. وی پیراهن خود را از تن بیرون کرد وآثار زجر وسوختگی پشت‌خود را به خلیفه نشان داد وگفت:بارها زره آهنی بر او می‌پوشاندند وساعتها در زیر آفتاب سوزان مکه نگاهش می‌داشتند; وگاه آتشی بر می‌افروختند واو را به روی آتش می‌افکندند ومی‌کشیدند تا آتش خاموش شود. (4)
باری، مسلما فضیلت‌بزرگ وبرتری معنوی از آن افرادی است که در راه اسلام هر زجر وشکنجه‌ای را به جان می‌خریدند واز صمیم دل می‌پذیرفتند.
کسی پیشگام تر از حضرت علی(علیه السلام) نبود
بسیاری از محدثان وتاریخ نویسان نقل می‌کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روز دو شنبه به رسالت مبعوث شد وحضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد. (5) پیش از همه، رسول اکرم، خود به سبقت‌حضرت علی علیه السلام در اسلام تصریح کرد ودر مجمع عمومی صحابه چنین فرمود:
نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در حوض (کوثر) ملاقات می‌کند پیشقدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب، است. (6)
احادیث وروایات منقول از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وامیر مؤمنان علیه السلام وپیشوایان بزرگ ما، ونیز آراء محدثان ومورخان در باره سبقت امام علیه السلام بر دیگران به اندازه‌ای زیاد است که صفحات کتاب ما گنجایش نقل همه آنها را ندارد. (7) از این نظر، تنها به سخنان خود امام ونقل یک داستان تاریخی در این زمینه اکتفا می‌کنیم.
امیر مؤمنان می‌فرماید:
«انا عبد الله و اخو رسول الله‌و انا الصدیق الاکبر، لا یقولها بعدی الا کاذب مفتری ولقد صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلی معه‌». (8)
من بنده خدا وبرادر پیامبر وصدیق بزرگم; این سخن را پس از من جز دروغگویی افترا ساز نمی‌گوید.من با رسول خدا هفت‌سال پیش از مردم نماز گزارده ام واولین کسی هستم که با او نماز گزارد.
امام در یکی از سخنان دیگر خود می‌فرماید:
در آن روز، اسلام جز به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وخدیجه راه نیافته بود ومن سومین شخص این خانواده بودم. (9)
در جای دیگر، امام -علیه السلام سبقت‌خود را به اسلام چنین بیان کرده است:
«اللهم انی اول من اناب وسمع و اجاب، لم یسبقنی الا رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم بالصلاه‌». (10)
خدایا، من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشت وپیام تو را شنید وبه دعوت پیامبر تو پاسخ گفت، وپیش از من جز پیامبر خدا کسی نماز نگزارد.
نقل عفیف کندی
عفیف کندی می‌گوید:
در یکی از روزها برای خرید لباس وعطر وارد مکه شدم ودر مسجد الحرام در کنار عباس بن عبد المطلب نشستم. وقتی که خورشید به اوج بلندی رسید، ناگهان دیدم مردی آمد ونگاهی به آسمان کرد وسپس رو به کعبه ایستاد.چیزی نگذشت که نوجوانی به وی ملحق شد ودر سمت راست او ایستاد.سپس زنی وارد مسجد شد ودر پشت‌سر آن دو قرار گرفت. آنگاه هر سه با هم مشغول عبادت ونماز شدند. من از دیدن این منظره که در میان بت پرستان مکه سه نفر حساب خود را از جامعه جدا کرده وخدایی جز خدای مردم مکه را می‌پرستند در شگفت ماندم. رو به عباس کردم وگفتم:«امر عظیم!» او نیز همین جمله را تکرار کرد وسپس افزود: آیا این سه نفر را می‌شناسی؟گفتم:نه.گفت:نخستین کسی که وارد شد وجلوتر از دو نفر دیگر ایستاد برادر زاده من محمد بن عبد الله است ودومین نفر برادر زاده دیگر من علی بن ابی طالب است وسومین شخص همسر محمد است. واو مدعی است که آیین وی از جانب خداوند بر او نازل شده است واکنون در زیر آسمان خدا کسی جز این سه از این دین پیروی نمی‌کند. (11)
در اینجا ممکن است پرسیده شود که:اگر حضرت علی علیه السلام نخستین کسی بود که پس از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به او ایمان آورد، در این صورت وضع حضرت علی پیش از بعثت چگونه بوده است؟
پاسخ این سؤال، با توجه به نکته‌ای که در آغاز بحث‌بیان شد، روشن است وآن اینکه مقصود از ایمان در اینجا همان ابراز ایمان دیرینه‌ای است که پیش از بعثت جان حضرت علی علیه السلام از آن لبریز بوده ولحظه‌ای از آن جدا نمی‌شده است.زیرا بر اثر مراقبتهای ممتد و مستمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت علی -علیه السلام ریشه‌های ایمان به خدای یگانه در اعماق روح وروان او جای گرفته، وجود او سراپا ایمان واخلاص بود.
از آنجا که پیامبر تا آن روز به مقام رسالت نرسیده بود، لازم بود حضرت علی علیه السلام پس از ارتقای رسول خدا به این مقام، پیوند خود را با رسول خدا استوارتر سازد وایمان دیرینه خود را به ضمیمه پذیرش رسالت وی ابراز واظهار نماید.
در قرآن مجید ایمان واسلام به معنی اظهار عقیده دیرینه بسیار بکار رفته است.مثلا آنجا که خداوند به ابراهیم دستور می‌دهد که اسلام بیاورد او نیز می‌گوید:«برای پروردگار جهانیان تسلیم هستم‌». (12)
در قرآن کریم از قول پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در باره خود چنین آمده است:
و امرت ان اسلم لرب العالمین .(مؤمن:66)«به من امر شده است که در برابر پروردگار جهانیان تسلیم گردم‌».
مسلما مقصود از اسلام در این موارد ومشابه آنها، اظهار تسلیم وابراز ایمانی است که در جان شخص جایگزین بوده است، وهرگز مقصود از آن تحصیل ابتدایی ایمان نیست. زیرا پیامبر اسلام پیش از نزول این آیه وحتی پیش از بعثت، یک فرد موحد وپیوسته تسلیم درگاه الهی بوده است. بنابر این باید گفت ایمان دو معنی دارد:
1) اظهار ایمان درونی که قبلا در روح وروان شخص جایگزین بوده است.مقصود از ایمان آوردن علی -علیه السلام در روز دوم بعثت همین است وبس.
2) تحصیل ایمان وگرایش ابتدایی به اسلام.ایمان بسیاری از صحابه ویاران پیامبر از این دست‌بوده است.
مناظره مامون با اسحاق
مامون در دوران خلافت‌خود، بنابه مصالح سیاسی ویا شاید از روی عقیده، به تشیع خود وقبول برتری حضرت علی -علیه السلام تظاهر می‌کرد.روزی در یک انجمن علمی که چهل تن از دانشمندان عصر خود واز آن جمله اسحاق را گرد آورده بود، رو به آنان کرد وگفت:
روزی که پیامبر خدا مبعوث به رسالت‌شد بهترین عمل چه بود؟
اسحاق در پاسخ گفت: ایمان به خدا ورسالت پیامبر او.
مامون مجددا پرسید:آیا سبقت‌به اسلام در عداد بهترین عمل نبود؟
اسحاق گفت:چرا; در قرآن مجید می‌خوانیم:
و السابقون السابقون اولئک المقربون
ومقصود از سبقت در آیه همان پیشقدمی در پذیرش اسلام است.
مامون باز پرسید:آیا کسی بر علی در پذیرش اسلام سبقت جسته است‌یا اینکه علی نخستین کس از مردان است که به پیامبر ایمان آورده است؟
اسحاق گفت: علی نخستین فردی است که به پیامبر ایمان آورد، اما روزی که او ایمان آورد کودکی بیش نبود ونمی‌توان برای چنین اسلامی ارزش قائل شد; اما ابوبکر، اگر چه بعدها ایمان آورد، ولی روزی که به صف خداپرستان پیوست فرد کاملی بود ولذا ایمان واعتقاد او در آن سن ارزش دیگری داشت.
مامون پرسید:علی چگونه ایمان آورد؟ آیا پیامبر او را به اسلام دعوت کرد یا اینکه از طرف خدا به او الهام شد که آیین توحید وروش اسلام را بپذیرد؟ هرگز نمی‌توان گفت که اسلام حضرت علی علیه السلام از طریق الهام از جانب خدا بوده است، زیرا لازمه این فرض این است که ایمان وی بر ایمان پیامبر برتری داشته باشد، به دلیل اینکه گرویدن پیامبر به توسط جبرئیل وراهنمایی او بوده است نه اینکه از جانب خدا به وی الهام شده باشد.
حال،چنانچه ایمان حضرت علی علیه السلام در پرتو دعوت پیامبر بوده، آیا پیامبر از پیش خود این کا را انجام داده یا به دستور خدا بوده است؟هرگز نمی‌توان گفت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی -علیه السلام را بدون امر واذن خدا به اسلام دعوت کرده است وقطعا باید گفت که دعوت حضرت علی علیه السلام به اسلام از جانب پیامبر به فرمان خدا بوده است.آیا خدای حکیم دستور می‌دهد که پیامبرش کودک غیر مستعدی که ایمان وعدم ایمان او یکسان است دعوت به اسلام کند؟ لذا باید گفت که شعور ودرک امام در دوران کودکی به حدی بوده که ایمان وی با ایمان بزرگسالان برابری می‌کرده است. (13)
جا داشت که مامون در این باره پاسخ دیگری نیز بگوید. این پاسخ برای کسانی مناسب است که در بحثهای ولایت وامامت اطلاعات گسترده‌ای داشته باشند وخلاصه آن این است:
هرگز نباید به اولیای الهی از دید یک فرد عادی نگریست ودوران صباوت آنان را همانند دوران کودکی دیگران دانست واز نظر درک وفهم یکسان انگاشت.در میان پیامبران نیز کسانی بودند که در کودکی به عالیترین درجه از فهم وکمال ودرک حقایق رسیده بودند ودر همان ایام صباوت شایستگی داشتند که خداوند سبحان سخنان حکیمانه ومعارف بلند الهی را به آنان بیاموزد. در باره حضرت یحیی -علیه السلام، قرآن کریم چنین آورده است:
یا یحیی خذ الکتاب بقوه و آتیناه الحکم صبیا .(مریم:12)
ای یحیی! کتاب را با کمال قدرت(کنایه از عمل به تمام محتویات آن) بگیر; وما به او حکمت دادیم در حالی که کودک بود.
برخی می‌گویند که مقصود از حکمت در این آیه‌«نبوت‌» است وبرخی دیگر احتمال می‌دهند که مقصود از آن معارف الهی است.در هر صورت، مفاد آیه حاکی است که انبیا واولیای الهی با یک رشته استعدادهای خاص وقابلیتهای فوق العاده آفریده می‌شوند وحساب دوران کودکی آنان با کودکان دیگر جداست.
حضرت مسیح علیه السلام در نخستین روزهای تولد خود، به امر الهی، زبان به سخن گشود وگفت:
من بنده خدا هستم; به من کتاب داده شده وپیامبر الهی شده‌ام. (14)
در حالات پیشوایان معصوم نیز می‌خوانیم که آنان در دوران کودکی پیچیده ترین مسائل عقلی وفلسفی وفقهی را پاسخ می‌گفتند. (15) باری، کار نیکان را نباید با کار خود قیاس کنیم ومیزان درک وفهم کودکان خود را مقیاس ادراک دوران کودکی پیامبران وپیشوایان الهی قرار دهیم. (16)

پی‌نوشتها:
1- توضیح این مطلب را در پایان بحث می‌خوانید.
2- آنجا که می‌فرماید: والسابقون السابقون× اولئک المقربون .(واقعه:10و11).
3- لا یستوی منکم من انفق من قبل‌الفتح وقاتل اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من‌بعد و قاتلوا .(حدید:10)
4- اسد الغابه، ج‌2، ص‌99.
5- بعث النبی یوم الاثنین و اسلم علی یوم الثلثاء. – مستدرک حاکم، ج‌2، ص‌112; الاستیعاب، ج‌3، ص‌32.
6- اولکم واردا علی الحوض‌اولکم اسلاما علی بن ابی طالب. – مستدرک حاکم، ج‌3، ص‌136.
7- مرحوم علامه امینی متون احادیث وکلمات بسیاری از محدثان ومورخان اسلامی را پیرامون پیشقدم بودن علی -علیه السلام در ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا213(چاپ نجف) آورده است. علاقه مندان می‌توانند به آنجا مراجعه کنند.
8- تاریخ طبری، ج‌2، ص‌213; سنن ابن ماجه، ج‌1، ص‌57.
9- نهج البلاغه عبده، خطبه‌187.
10- همان، خطبه‌127.
11- تاریخ طبری، ج‌2، ص 212; کامل ابن اثیر، ج‌2، ص 22; استیعاب، ج‌3، ص 330 و….
12- بقره:131.
13- عقد الفرید، ج‌3، ص‌43: پس از اسحاق، جاحظ در کتاب العثمانیه این اشکال را تعقیب کرده است وابوجعفر اسکافی در کتاب نقض العثمانیه به طور گسترده پیرامون اشکال به بحث وپاسخ پرداخته است.وتمام گفتگوها را ابن ابی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه (ج‌13، ص 218 تا 295) آورده است.
14- مریم:30.
15- از باب نمونه سؤالهای پیچیده ای که ابوحنیفه از حضرت کاظم -علیه السلام ویحیی ابن اکثم از حضرت جواد -علیه السلام می کردند وپاسخهایی که می‌شنیدند در کتابهای حدیث وتاریخ ضبط شده است.
16- امیر المؤمنین می‌فرماید:«لا یقاس ب‌آل محمدصلی الله علیه و آله و سلم من هذه الامه احد»: هیچ فردی از افراد این امت‌با فرزندان وخاندان پیامبر اسلام برابری نمی کند.نهج البلاغه، خطبه دوم.

منبع: فروغ ولایت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید