نویسنده: حجه الاسلام سید محمد رضا علاء الدین
چکیده :
بررسی اندیشه های تفسیری امامان معصوم (ع ) و دریافت معارف ناب قرآنی از حکمت های ژرف آنها زمینه ای است تا معارف قرآنی اهل بیت عصمت و طهارت درصدف کتابها و گنجینه کتابخانه ها نهفته نماند و با آشکارشدن آنها اندیشه های عطشناک از مخازن بی بدیل علوم و معارف قرآن بهره مند و سیراب گردد و گل های معرفت در بوستان با طراوت معنویت و محضر پرفیض ارباب عصمت و طهارت شکوفا گردد و حلاوت شهد جان پرورآن نجیب رهپویان حیات طیبه قرآنی بر مذاق جان آنان بنشیند .
براین اساس سلسله مقالات مستقل با عنوان معارف قرآن در مکتب تفسیری اهل بیت عصمت و طهارت (ع ) آماده گشته و درهرمقاله نکات تفسیری یکی ازامامان معصوم ( ع ) به خوانندگان قرآن دوست تقدیم می گردد .دراین مقاله روایتی از امام موسی بن جعفر ( ع ) که به هشام بن حکم بغدادی از متکلمان برجسته و از اصحاب سّر امام بوده مطرح گردیده است .این روایت قرآنی در تحف العقول ( چاپ جامعه مدرسین ) بحارالانوار ( کتاب العقل و الجهل ) (جلد اول چاپ تهران )و اصول کافی (کتاب العقل و الجهل ) جلد اول آمده است و روایتی مستند بشمار می رود (1)
امام کاظم (ع ) دراین روایت 20 آیه از آیات قرآن کریم را تلاوت و تفسیر نموده اند که با توجه به متن روایت عناوین آیات بدین ترتیب قابل طرح است .آیات بشارت ،آیات معرفت، آیات اشتیاق به جهان آخرت ،آیات بیم و انذار،آیات عقل و علم، آیات مذمت جهل و بی خردی ،آیات مدح و ذم افکار و اعمال مردم،آیات خردمندی و حکمت که به توفیق الهی این آیات وحیانی و تفسیرامام کاظم (ع ) ارائه می گردد .
کلید واژه :
امام کاظم (ع ) شیوه تفسیری امام،نکات تفسیری امام در روایت هشام .
قرآن ناطق امام موسی بن جعفر (ع ) نهمین مفتاح معصوم قرآن ازچهارده معصوم حضرت امام کاظم (ع ) می باشد که حضرت درروز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 821 ق / 50 : در ابواء (نزدیکی مدینه )به دنیا آمد . دوران امامت ایشان مقارن با سالهای آخرخلافت منصور دوانیقی و دوره خلافت هادی و سیزده سال از دوران خلافت هارون الرشید بود .امام کاظم (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوارش امام صادق (ع ) از حدود 21 سالگی به امامت رسید و به مدت سی و پنج سال امامت آن حضرت به طول انجامید .امام کاظم (ع ) در پی سیاست ستمگرانه خلفای عباسی از4 تا 14 سال در تبعید و زندان و سیاه چال های بغداد درغل و زنجیر به سر می برد.( 2)ایشان به تلاوت قرآن انس زیادی داشته و آن را با صدای حزین و خوش تلاوت می کرد به اندازه ای که مردم دراطراف خانه آن حضرت گرد می آمدند و از روی شوق و رقت گریه می کردند.(3)
ازامام کاظم (ع ) روایات تفسیری و قرآنی متعددی نقل شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم . حفص گفته است :ازامام هفتم موسی بن جعفر (ع ) شنیدم که به مردی فرمود :آیا بقای در دنیا را دوست داری ؟ آن مرد گفت :آری .امام فرمود :برای چه ؟ گفت :برای قرائت (قل هو الله احد ) .امام کاظم ( ع ) پس از لحظاتی سکوت فرمودند :ای حفص هرکس از اولیاء و شیعیان ما بمیرد و قرآن را نیکو نداند درقبرش قرآن را بدو تعلیم می نمایند تا خداوند درجه ی او را به علم قرآن بالا ببرد .چرا که درجات بهشت برقدرآیات قرآن است .به او می گویند : بخوان قرآن را و بالا برو.پس می خواند و بالا می رود.(4)
درروایت دیگرآمده است امام کاظم ( ع ) فرمود : ( من استکفی بآیه من القرآن من المشرق الی المغرب کفی اذا کان بیقین ) یعنی هرکه از مشرق تا مغرب،به آیه ای از قرآن کفایت طلبد ،برای او کافی است بدان شرط که با یقین باشد.( 5)
درروایتی دیگراین چنین آمده است که حضرت دستان خویش را می شستند و غلام بردستان آن حضرت آب می ریخت . ناگهان گوشه ابریق بر سرآن حضرت خورد .ایشان به غلام نگریستند غلام گفت :(والکاظمین الغیظ )حضرت فرمود : (کظمت غیظی خشم خود فرو بردم )غلام گفت :(والعافین عن الناس )و امام فرمود:(عفوت عنک ) عفو کردم از توغلام گفت :(والله یحب المحسنین )امام فرمود :(اعتقتک ) آزادت کردم .(6)
ازامام موسی بن جعفر(ع )درباره آیه ی(الرحمن علی العرش استوی(7) سوال شد .امام (ع ) فرمودند:(استولی علی ما دق و جل )یعنی استیلای کامل بر هرریزو درشت و خرد و کلان دارد.( 8)
همچنین درروایت آمده است که امام موسی بن جعفر(ع ) با هارون الرشید مذاکره ای طولانی داشت .هارون ازآن حضرت پرسید :چگونه شما می گویید ما ذریه پیامبریم،درحالی که پیامبرپسری نداشت و نسل ازطریق پسراست و شما فرزندان دختراو هستید ؟ امام درپاسخ ازاو خواست که ازاین سوال صرفنظرکند،ولی هارون اصرار کرد و گفت :به هیچ وجه صرفنظر نمی کنم زیرا شما معتقدید به اینکه همه چیزدرقرآن مجید هست و باید ازقرآن آیه ای شاهد بیاورید .
امام فرمود :(بسم الله الرحمن الرحیم و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و کذالک نجزی المحسنین،و زکریا و یحیی و عیسی … (9) سپس سوال فرمودند:ای هارون ،پدرعیسی کیست ؟ هارون گفت: عیسی پدرنداشت .حضرت فرمود :بنابراین اگراو ملحق به ذریه پیامبرازطریق حضرت مریم می باشد ما نیزملحق به ذریه رسول الله (ص ) ازطریق مادرمان حضرت زهرا ( علیها السلام )هستیم.( 10)
شیوه تفسیری امام موسی بن جعفر (ع ) :
تفسیردرلغت و اصطلاح معارف دینی به معنای کشف و اظهارو پرده برداری ازمعنای کلام الله (آیات وحیانی قرآن کریم )می باشد.(11) و ازآنجا که قرآن بهاردل ها،شفای دردها،سرچشمه ی دانش ها و زداینده تیرگی هاست و کتاب هدایت وحیات طیبه است بایستی آن را شناخت و در زوایای آن کند و کاو کرد تا به ژرفا و درونمایه اش راه یافت و برای همین قرآن کریم ما را دعوت به تدبیرو اندیشیدن و مطالعه و تفکردرآیات تشویق و ترغیب فرموده و کسب رهنمودهای قرآن را شیوه خردمندان دانسته است.(12) حضرات معصومین از جمله امام کاظم ( ع ) بعنوان قرآن ناطق و سند قرآن به توضیح وتفسیرآیات قرآن کریم پرداخته و برانس روزافزون مردم با قرآن و فهم و درک صحیح ازآیات و بکارگیری دقیق آنها درزندگی اهتمام وافرداشتند .دو روش تفسیری معمول اهل بیت عصمت و طهارت که درمکتب تفسیری امام موسی کاظم ( ع)هم وجود داشته است یکی تفسیرقرآن به قرآن بوده که روش پیامبراکرم (ص ) بوده و آن حضرت برای تبیین آیه ای ازآیه ی دیگر کمک می گرفتند و این روش به عنوان بهترین روش و منحصرترین روش درسیره ی تفسیری اهل بیت ( ع ) مطرح بوده است.( 13) و دیگر روش ؛روش اجتهادی است .که علاوه برسیصد آیه ی قرآن که انسان را دعوت به تعقل و تفکر و تدبرمی نماید.(14)
روش عملی پیامبر و اهل بیت پیامبر(صلوات الله
علیهم اجمعین )درباب تفسیرقرآن است که با تفسیرهای اجتهادی خود نشان داده اند که چگونه می توان درآیات الهی تدبرو ژرف نگری در کلمات بی همتای الهی نمود و قواعد فهم صحیح را در تفسیر بکاربرد و خود را درغالب الفاظ محبوس نکرد.( 15)آنان با استناد به واژگان قواعد ادبی استناد به سیاق جمله،استظهار ازآیات دیگر و چیدن چند آیه ی هم مضمون درکنارهم و بالاخره بهره گیری از کلمات عقلی پایه های صحیح تفسیراجتهادی را نشان داده اند و تاویلات تفسیری امام کاظم (ع ) نیزاین چنین بوده است.( 16) و آن حضرت با فرمایشات خود مشخص ساخته است که کجا جای تفسیر و کجا جای برداشت از سخنان ظاهری کلام و کجا جای ترجمان کلام می باشد و لازم است.(17)
نکات تفسیری امام کاظم (ع ) در روایت هشام ابن حکم : ( آیات بشارت به خردمندان )
ای هشام خداوند تبارک و تعالی :انسانهای عاقل و فهیم ( خردمندان ) را در کتاب خویش این چنین بشارت داده و فرموده است : ( فبشر عباد * الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولعک هم اولوا الالباب.( 18 )
بندگان من همانان هستند که به سخنان ودیدگاه ها گوش فرا می دهند . آن گاه از نیکوترین و زیباترین آن پیروی می کنند ایشان هستند که خدا راهشان نموده و اینان همان خرد ورزان و صاحبان عقل می باشند . خداوند عزوجل ( عزیز توانا و با شکوه ) با موهبت خود حجت را بر مردمان تمام کرده بیان و تبیان آسمانی فرو فرستاده و آنان را با دلیل و برهان به ربوبیت و خداوندی خویش رهنما شده و فرموده است : ( و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم(19 )
وخدای شما،آفریدگاری یکتا و بی همتاست که که جزء و نظیر ندارد و برای پرستش بی همتاست و به صفاتی که وصف می شود جزاو را نمی توان وصف کرد .جزاو خدایی نیست و اوست بخشایشگرمهربان (ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار )الی قوله (لآیات لقوم یعقلون )(20) براستی که درآفرینش پدید آوردن خلاقانه آسمانها و زمین و آمد و رفت منظم شب و روز و درجریان رفت و آمد کشتی ها که دردریا به سود مردم روان هستند و آبی که خداوند ازآسمان فرو فرستاد و با آن زمین را پس ازمردنش زنده ساخت و در آن هرجنبنده ای را پراکنده ساخت و درگرائیدن مسیر وزش بادها و ابری که میان آسمان و زمین به خواست او تسخیرشده درهمه ی اینها نشانه هایی روشن ازیکتایی و قدرت آفریدگارهستی است برای کسانی که خرد خویش را به کار می گیرند و درآیات الهی تعقل می کنند .
آیات معرفت خردمندان :
ای هشام !خداوند عزوجل این همه آیات و نشانه ها را ارائه فرموده است تا مردمان او را بشناسند و بدانند تدبیرگری دارند و کسی هست که کارایشان را تدبیرکند .خداوند فرموده است : (و سخرلکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون (21) و خدای توانا شب و روز را برای شما مستقرو خورشید و ماه و ستارگان را برای شما مسخرگردانید و رام ساخت .بی تردید دراین تسخیر برای کسانی که خرد خویش را به کارمی گیرند نشانه هایی است ( چرا که تسخیرکننده این اجرام بزرگ کیهانی را تدبیرگری دانا توانا و فرزانه می دانند )
و همچنین خداوند فرموده است (حامیم والکتاب المبین انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون(22)(حا میم ) سوگند به این کتاب روشن و روشنگر که راه نیک بختی و رستگاری است ما آن را قرآنی به واژه و زبان عربی پدید آوردیم،باشد که شما مردم خرد خویش را به کار گیرید .
و همچنین خداوند فرموده است :(و من آیاته یریکم البرق خوفا و طمعا و ینزل من السماء ماء فیحیی به الارض بعد موتها ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون (23)
واز نشانه های اوست که آذرخش را که مایه ی بیم است از برخورد ابرها پدیدارساخته و آن را مایه ی امید به ریزش باران زندگی سازاست به شما می نمایاند ،و آبی ازآسمان ها به صورت برف و باران فرود می آورد و زمین را پس از ( خزان زدگی ) و مردنش به وسیله آن زنده می کند و طراوت می بخشد بی تردید دراین تدبیرهای حکیمانه نیز برای مردمی که خرد خویش را به کارمی گیرند نشانه هایی است .
آیات اشتیاق خردمندان به جهان آخرت :
ای هشام !پس آنگاه خداوند خردمندان و فرزانگان را اندرز داده و به جهان آخرت مشتاقشان کرده و فرموده است :(و ما الحیات الدنیا الالعب و لهو و للدارالآخره خیرللذین یتقون افلا تعقلون(24)
زندگی دنیا (آنطور که کفرگرایان را تنها زندگی می دانند )جز بازی و سرگرمی نیست مگراینکه وسیله و راهی برای رسیدن به نیک بختی و انجام کارهای شایسته باشد و زندگی و سرای آخرت و جهان دیگربا نعمتهای شکوه بارش برای کسانی که پروا و پرهیزگار پیشه کنند بهتر و مطلوب تراست آیا خرد خویش را بکار نمی گیرند ؟ چرا که آنجا جاودانه است و شایسته گان هماره از لطف و نعمتهای خدا بهره ور خواهند شد .
وهمچنین خداوند فرموده است :(و ما اوتیتم من شیء فمتاع الحیاه الدنیا زینتها و ما عندالله خیر و ابقی افلاتعقلون( 25 )
وآنچه به شما داده شده است،کالای فناپذیر زندگی دنیا و زر و زیورآن است اما آنچه نزد خداست نعمتهای سرای جاودانه است که بهتر و پاینده تراست پس آیا خرد خویش را به کار نمی گیرید تا تفاوت میان این دو را دریابید ؟
آیات بیم دادن به خردمندان:
ای هشام !پس آنگاه خداوند خردمندان را متذکرشده و آنان را که ازعذاب الهی نمی اندیشند بیم داده است و فرموده است ( ثم دمرنا الآخرین و انکم لتمرون علیهم مصبحین وبالیل افلا تعقلون(26 )
هان ای شرک گرایان شما که بامدادان و شامگاهان و در سفرهایتان از کنار شهرهای ویران شده و خانه های منهدم گشته سرکشان و تبهکاران که به خاطر اعمالشان آنها را در هم کوبیدیم و نابود ساختیم می گذرید و شهرها و روستاهای ویران شده آنان را می بینید چرا به خود نمی آیید و چرا خرد خویش را به کار نمی گیرید و در عذاب ویرانگری که براقوام کفر پیشه و حق ستیز وارد ساخته ایم اندیشه نمی کنید .
خردمندی و دانشمندی :
ای هشام خداوند تبیین فرموده که کمال خردمندی و عقل به کسب علم و دانش است و افزایش خردمندی و بینش به هنگامی است که همراه و همپای دانش است آنجا که فرموده : ( و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها،الا العالمون(27 )
این مثالهایی را که درقرآن آمده است برای مردم می زنیم و به روشنی بیان می کنیم تا بدین وسیله آنان را به سوی خدای یکتا و تدبیرگربی همتای جهان رهنمود کردیم و با معرفت بخشی و آگاهی دهی به آنان بدین سان آنان را ازپلیدی و بدبختی بت پرستی و کرنش در برابرخدایان دروغین و شرک رهایی بخشیم و به اوج آزادی و آگاهی و افتخاربندگی خدای دانا و توانا برسانیم اما تنها دانشمندان و دانشوران راستین هستند که این مثالها را درمی یابند،نه دیگران .
نکوهش نابخردان :
ای هشام !خداوند آنان که خرد ستیزانه به عقل خدا خواه خود پشت پا زده و درآیات الهی اندیشه و تفکرنمی کنند را نکوهیده و فرموده است :
(و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزال الله قالوا قبل نتبع ما الفینا علیه آباءنا اولوکان آباوهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون(28)
وهنگامی که به آنان گفته شود ازآنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید می گویند :نه بلکه از چیزی که پدران خویش را بر آن یافتیم پیروی می کنیم .آیا با وجود اینکه پدران آنان چیزی را درک نکرده و راه نیافته اند [بازهم اینان باید ازآنان پیروی کنند]
و همچنین خداوند فرموده است :(ان شرالدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون(29)
بدترین جنبندگان و جانوران درپیشگاه خدا آن موجودات کر و گنگی هستند که خود را به نفهمی می زنند و خرد خویش را به کارنمی گیرند ؟به عبارت دیگر بدترین موجودات در پیشگاه خداوند آن شرک گرایانی هستند که حق را می شنوند اما از آن سودی نمی برند و به آن اقرار و اعتراف نمی کنند و آن را باورنمی دارند آنان بدترین ها نزد خدایند .و همچنین خداوند فرموده است :
(و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله قل الحمدلله بل اکثرهم لا یعلمون(30) و اگرازآنان بپرسی که چه کسی این آسمانها و زمین را آفریده است ؟ خواهند گفت :خدا پیامبربه آنها بگو :ستایش ازآن خدا است اما بیشترشان نمی دانند .
نکوهش ناسپاسان و مدح سپاسگزاران خردمند :
ای هشام !خداوند (جل و علا ) بیشترین مردم را به جهت ناسپاسی نکوهش نموده و فرموده است :(و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک من سبیل الله(31)
واگرازبیشترکسانی که دراین سرزمین هستند پیروی کنی تو را ازراه خدا گمراه می سازند .آنان تنها از پندارهای خود و دیگران پیروی می کنند و تنها به حدس و گمان می پردازند .و همچنین خداوند فرموده است :(و لکن اکثرهم لا یعلمون(32) و (اکثرهم لا یشعرون )
وکفرگرایان گفتند :چون آیات و معجزات خدای تو دلخواه ما نیست پس به پروردگارت بگو:معجزه ای دیگر بفرستد ای پیامبربگو (خدا تواناست که معجزه و نشانه ای دیگر فرو فرستد اما بیشتراینان نمی دانند که اگرآن معجزه هم برسد بازهم گستاخی و خیره سری می کنند و ایمان نمی آورند .
ای هشام !خداوند (جل و علا ) قلیلی از مردم را ستوده و آنان را بندگان شکرگزارخود قلمداد نموده و فرموده است (و قلیل من عبادی الشکور ) و اندکی از بندگان من سپاسگزاراند(33). وهمچنین فرموده است (و قلیل ما هم ) کسانی که به راستی ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و شاکر و آمرزش خواه درگاه خدا هستند بسیار اندک هستند( 34).
و همچنین فرموده است (وما آمن معه الا قلیل )و ایمان نیاوردند جزتعداد اندکی(35).
آرایه ی خردمندان :
ای هشام ! آن گاه خداوند خردمندان ( شاکر ) را به نیکوترین شیوه ها یاد کرده و به زیباترین آرایه ها آراسته است و فرموده است : ( یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیراً و ما یذکرالا اولوا الالباب(36) و خدای پرمهر، دانش و فرزانگی را به هرکه بخواهد ارزانی می دارد و به آن که حکمت ارزانی شود براستی خیری فراوان عطا شده است . ای هشام !خداوند فرموده است :(و ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب(37) دراین سخن برای آن کس که دلی زنده دارد پند و راهنمایی هست و مراد خداوند از دل زنده عقل و خرد است و همچنین خداوند فرموده است (و لقد آتینا لقمان الحکمه) و لقمان را حکمت و فرزانگی داده ایم) و مقصود ازحکمت و فرزانگی ،بینش و خرد است .(38)
گفتارخردمندان :
ای هشام !خداوند عزوجل از مردمان نیکوکار و خردمند چنین حکایت کرده است که گفته اند :(ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب( 39) پروردگارا ! پس ازآنکه ما را هدایت فرمودی و راه را نشانمان دادی ،دلهایمان را از حق منحرف مساز و و به باطل و بیداد متمایل مگردان (درخواست نخست راسخان درعلم و خردمندان مومن درهدایت و ایمان و پایداری درراه خدا در پرتو مهر و بخشایش اوست )خردمندان می دانستند که دلها و جان ها گمراهی می گیرند و انحراف می یابند و به نابینایی و پستی باز می گردد آن که ازخداوند اندیشه نکند ،بیم او در دل راه نمی دهد و آن که از خداوند اندیشه نکند ،دل به شناخت و معرفتی استوار که ببیند و راستی و حقیقت آن را درجان خویش بیابد نمی بندد و هیچ کس چنین (صاحب معرفت ) نمی شود مگرآنکه گفتار و کردارش یکسان باشد و آشکار و نهانش یکسو .چرا که خداوند آدمیان را به خردی پوشیده و پنهان راهنما نشده و آنان را خردی پیدا و گویا بخشیده است .
وظیفه ما :
ای هشام !امیرمومنان علی (ع ) می فرمود :کسی باید درصدر امورباشد که سه ویژگی داشته باشد؛هرگاه از او سوالی و درخواستی کنند پاسخ دهد و هرگاه دیگران از سخن باز مانند سخن گوید و به رای و اندیشه ای اشاره کند که صلاح و راستی مخاطبان باشد و هرکس هیچ یک از این سه ویژگی را نداشته نابخرد و احمق است . و حسن بن علی (ع ) فرموده است :نیاز و حاجت به آسمان (اهل خرد ) ببرید .گفتند : ای فرزند پیامبرخدا ( ع ) اهل خرد چه کسانی هستند ؟ فرمود: آنان که خداوند در کتاب خویش قصه آنان گفته و یاد آنان کرده و فرموده است :(انما یتذکر اولوالالباب(40) کسانی که می دانند با آن کسانی که نمی دانند یکسان نیستند و خردمندان هستند که به خود می آیند و پند و اندرز می گیرند .
پی نوشت ها:
1 -تحف العقول ،تحصیح علی اکبرغفاری، موسسه نشر اسلامی (جامعه مدرسین )، ص 383 .
2 -دائره المعارف تشیع، ج 2، 363-364 .
3 -احمدی بیرجندی ،چهارده اختر تابناک، ص 172 -180 .
4 -کافی، ج 2 ،ص 443 ،و وافی، ج 5 ،ص 262 .
5 -همان، ج 2 ،ص 623 .
6 -شیخ ابوالفتوح رازی ،تفسیر رازی، ج 5، ص 72 .
7 -سوره ی طه ،آیه ی 5 .
8 -تفسیر صافی،ج 2 ،ص 2040 .
9 -سوره ی انعام، آیه ی 84 – در ادامه آیه آمده (و من آبائهم و ذریاتهم و … )آیه ی 87 .
10 -تفسیر نمونه، ج 5، ص 328 .
11 -دائره المعارف اسلام ( ترجمه ی عربی ) ( ماده تفسیر )
12 -دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ،ج 1 ،ص 636 .
13 -همان، ص 638 .
14 -علامه طباطبایی ،المیزان ،ج 5 ،ص 354 – 356 .
15 -نورالثقلین ،ج 1، ص 735 ،حدیث 146و ج 3 -ص 367 .
16 -شیخ طوسی، التبیان، ج1 ،ص 4 .
17 -دائره المعارف الاسلامیه، الشیعیه ،ج 3 ،ص 47 مقاله ( تفسیر) شهید آیه الله سید محمد باقر صدر ( م 1402 ق ) .
18 -سوره ی زمر، آیه ی19 .
19 -سوره ی بقره ،آیه ی 162 .
20 -سوره ی بقره، آیه ی 163 .
21 -سوره ی نحل، آیه ی 12 .
22 -سوره ی زخرف / 43 : آیات 1 و 2 و 3 .
23 -سوره ی روم، آیه ی 24 .
24 -سوره ی انعام، آیه ی32 .
25 -سوره ی قصص ،آیه ی 60 .
26 -سوره ی صافات، آیات 136 و 137 . 138 .
27 -سوره ی عنکبوت ،آیه ی 43 .
28 -سوره ی بقره، آیه ی 170 .
29 -سوره ی انفال، آیه ی 22 .
30 -سوره لقمان، آیه ی 25 .
31 -سوره انعام، آیه ی 116 .
32 -همان، آیه ی 37 .
33 -سوره سباء، آیه ی 13 .
34 -سوره ص ،آیه ی 24 .
35 -سوره هود، آیه ی 42 .
36 -سوره ی بقره، آیه ی 272 .
37 -سوره قاف، آیه ی 36 .
38 -سوره لقمان، آیه ی 11 .
39 -سوره ی آل عمران، آیه ی 7 .
40 -سوره ی زمر، آیه ی 12 .
منبع:نشریه کوثر،(فصلنامه قرآنی)،شماره 30