نویسنده:نورالله علیدوست خراسانى
برخى از اموال رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه واله) از راه ارث به دست حضرت رسید. ماوردى آن جا که صدقات پیامبر را نام مىبرد، در این باره مى نویسد:
واقدى نقل کرده است که : رسول خدا (صلی الله علیه واله) از پدرش عبدالله، ام ایمن حبشیه را که اسمش برکت بود وپنج شتر و مقدارى گوسفند به ارث برد.
از مادرش آمنه بنت وهب خانه وى را که پیامبر در آن خانه متولد شد و خانه در شعب بنى على است، به ارث برد. و از همسرش خدیجه دختر خویلد رضى الله عنها خانهاش را در مکه که بین صفا و مروه پشت بازار عطارین قرار گرفته و اموال دیگرى را به ارث برد.1
اموال و املاک شخصى پیامبر (صلی الله علیه واله)
پیامبر (صلی الله علیه واله) علاوه بر خانههاى که داشت داراى شمشیر و زره 2 الاغ، میش، استر وشتر 3 نیزبود که درباره شتران آن حضرت واقدى مى نویسد:
شتران پیامبر
موسى بن محمد بن ابراهیم از قول پدرش و یحیى بن عبدالله بن ابى قتاده و على بن یزید و افراد دیگرى نقل کردند : مجموع شتران شیرده پیامبر (صلی الله علیه واله) بیست شتر بود . برخى از آنها از غنایم جنگ ذات الرقاع و برخى دیگر از غنایمى بود که محمد بن مسلمه از نجد گرفته بود . آنها در منطقه بیضاء و اطراف آن مى چریدند. مراتع آن جا خشک شد و ساربانها آنها را در نزدیکى منطقه «غابه» به چرا بردند تا از خارها وعلفهاى آن جا ودرختان اراک تغذیه کنند. معمولاً ساربان هر غروب شیر آنها رابه مدینه مىآورد.
زمینى که پیامبر (صلی الله علیه واله) به اسامه بخشید
میان اسامه و عمرو پسر عثمان به عفان بر سر مالکیت قطعه زمینى اختلاف رخ داد. این اختلاف نزد معاویه مطرح گردید تا او در این باره حکم کند. در این هنگام عدهاى از بنى هاشم و گروهى از بنى امیه نیز حضور داشتند . در آغاز جلسه، سخنانى میان اسامه و پسر عثمان رد و بدل شد، در این هنگام مروان بن حکم به عنوان آمادگى براى شهادت به نفع پسر عثمان، از جا حرکت کرد و درکنار او نشست . امام حسن (علیه السلام) نیز برخاست و کنار اسامه نشست! سعید بن عاص از جا برخاسته ، در کنار مروان و حسین بن على (علیه السلام) هم در کنار امام حسن (علیه السلام) نشست! سپس عبدالله بن عامر در کنار سعید ، عبدالله بن جعفر در کنار حسین بن على (علیه السلام) ، عبدالرحمن بن حکم در کنار عبدالله بن عامر ، و ابن عباس در کنار عبدالله بن جعفر نشستند!
معاویه که وضع را چنین دید، گفت: عجله نکنید. من خود شاهد بودم که پیامبرخدا (صلی الله علیه واله) این زمین را به اسامه بخشید . بنىهاشم با این حکم معاویه پیروزمندانه مجلس را ترک گفتند. بنى امیه که سخت ناراحت شده بودند ، به معاویه گفتند: عجب داورى کردى؟! او پاسخ داد: مرا به حال خود واگذارید . سوگند به خدا وقتى بنىهاشم را دیدم، قیافههاى آنان را در جنگ صفین به یاد آوردم که چشمانشان زیر سپرها مىدرخشید و دل هر قهرمانى را به لرزه در مىآورد . وقتى این خاطره در ذهنم زنده شد، عقلم را از دست دادم. 4
این که پیامبر زمینى به اسامه بخشیده، گواه بر این است که حضرت املاکى داشته که به او بخشیده است . رسول خدا (صلی الله علیه واله) خواست مزرعه ینبع 5 را به شخصى به نام «کشد» اقطاع نماید (زمینى در اختیارش بگذارد که آن را آباد کند). او عرض کرد: من پیر شدهام ولى شما آن را به پسر برادرم بدهید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) آن را به پسر برادر او داد و عبدالرحمن بن سعد انصارى آن را به سى هزار درهم خرید وحضرت على (علیه السلام) آن را از عبدالرحمن به همان قیمت خرید. و اول کارى که در آن زمین کرد، احداث بغیبغه بود. 6
صفایا
قسمت دیگر از املاک و زمینهاى پیامبر (صلی الله علیه واله) اموالى است که برگزیده و براى خود قرار مى داد که به آنها صفایا مىگویند، 7 که ریشه آن از «صفى» است .
ابن اثیر مى گوید: مالى را که رئیس لشکر (امام یا پیامبر) قبل از قسمت براى خود بر مىگزیند، «صفى» گویند. 8 ابن قدامه نیز در این باره مىنویسد: «صفى ازآن پیامبر است و آن چیزى است که خود او براى خود انتخاب مىکند.» 9
از این رو در روایتى از عمر بن خطاب آمده است: پیامبر (صلی الله علیه واله) در نضیر و خیبر و فدک صفایایى داشت …10
در حدیث دیگرى مىخوانیم امام هشتم (علیه السلام) فرمود: ما (خاندان پیامبر) گروهى هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرد، انفال و اموال ممتاز مال ما است .
صاحب مجمع البحرین آنگاه که این حدیث را نقل مىکند، مىگوید «صفوالمال؛ یعنى بهترین مال مانند کنیز خوب وشمشیر بران و زره». در چند سطر بعد مىگوید: «پیامبر (صلی الله علیه واله) در جنگ بدر شمشیر «منبه بن حجاج» را که ذوالفقار بود، براى خود برگزید.»11
در بعضى از روایات از قول حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به ابى بکر آمده است که فرمود: صافیه ما (آنچه پیغمبر براى خود برگزید و به عنوان ارث به ما رسید) در دست تو است و باید آن را به ما برگردانى.12 پس معلوم مىشود رسول خدا (صلی الله علیه واله) پس از تقسیم اموال و اراضى خیبر و فدک و بنى النضیر چند قطعه براى خود اختصاص داده و مانند دیگران مالک شده بود.
غرض از نقل این موارد این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) اموال شخصى مانند زمین، اسب، شتر، میش و … داشته است و این مطلب در روایتى از امام هشتم (علیه السلام) نقل شده است :
حسن بن على و شاء مى گوید: از مولایمان حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام) سؤال کردم آیا رسول خدا (صلی الله علیه واله) غیر از فدک چیزى به جاى گذاشت؟
فرمود:آرى باغهایى در مدینه و شش اسب ، شتر و … از وى باقى ماند. 13
از این رو ابن ابى الحدید در مقام رد کسانى که به زهد امیرمؤمنان (علیه السلام) اشکال کرده و گفتهاند آن حضرت باغها و زمینهایى داشته است . (مى گفتند اینها با زهد منافات دارد) مى گوید: رسول خدا (صلی الله علیه واله) از دنیا رفت و باغهاى زیادى در خیبر و فدک و محله بنىالنضیر و نخلستان و باغهاى دیگرى در طائف داشت که پس از مرگ آن حضرت به عنوان صدقه باقى ماند. 14
(مشروح سخن ابن ابى الحدید در بحث کشاورزى امیرمؤمنان (علیه السلام) خواهد آمد.)
املاک و مزرعهها و اموال شخصى امیرمؤمنان (علیه السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) زمینى بین (خورنق 15 و کوفه) و در روایت دیگرى بین نجف تا حیره تاکوفه به چهل هزار درهم از بزرگان قبیله و رؤساى آن محل خریدارى کرد. 16
همچنین آن حضرت در بالاى حره الرجلاء 17در ناحیه فدک ، ملکى به نام قصیبه 18 داشت . در مورد دیگرى آمده است: على (علیه السلام) باغى را فروخت و تمام قیمت آن را میان فقراى مدینه تقسیم کرد و خود با دست خالى به خانه برگشت. 19
در حدیث دیگرى مى خوانیم عبدالله بن حسن گوید: على (علیه السلام) هزار برده را آزاد کرد که بهاى آنها را از پینه دست و عرق پیشانى پرداخت. 20
محصول غله على (علیه السلام) در مدینه
از سخن حضرت با مردم بصره روشن مىشود که آن حضرت مزرعه داشته و ملک شخصى او بوده است .
مرحوم شیخ مفید نقل مىکند ابومخنف روایت کرده است که وقتى امیرمؤمنان (علیه السلام) خواست از بصره برود در بین مردم ایستاد و فرمود:
اى مردم بصره چرا بر من اعتراض مى کنید، به خدا سوگند این دو(اشاره به پیراهن وعباى خود کرد) از دسترنج بافت خانواده من است . آن گاه فرمود: بر من چه خردهاى مىگیرید. به خدا سوگند این نیست (اشاره کرد به کیسهاى که در دست داشت) مگر از محصول غله من در مدینه . اگر من از نزد شما رفتم و بیش از آنچه مىبینید به همراه خود بردم، من در زمره خائنین هستم . سپس از بصره بیرون رفت و مردم او را بدرقه کردند. 21
محصول مزرعه ینبع
بکر بن عیسى مىگوید: همواره امیرمؤمنان (علیه السلام) مىفرمود: اى مردم کوفه اگر در آن روز که از نزد شما مىروم جز اثاثیه خانهام و ستوران باربرم و (فلان) غلامم چیز دیگرى با خود داشتم بدانید که خائنم.
هزینه زندگى على (علیه السلام) از غلهاى که براى او از مدینه مىرسید و آن حاصل مزرعه او در ینبع بود، تأمین مىشد.22
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مىخوانیم که فرمود: آن گاه که على (علیه السلام) حکومت را به دست گرفت ، منبر رفت و پس از حمد و ثناى پروردگار گفت : به خدا سوگند من درهمى از «فىء» غنیمت و خراج» و مال شما کم نخواهم کرد (نمىخورم) مادامى که در مدینه درخت خرما دارم…23
بنابراین امیرمؤمنان (علیه السلام) نیزمانند دیگران املاکى داشته که از درآمد املاک شخصى خود در مدینه روزگار مىگذارند.
املاک امام حسن مجتبى (علیه السلام)
جصاص در احکام القرآن مىنویسد: روایت شده است : حسن و حسین؛ پسران على (علیه السلام) از زمینهاى عراق خریدارى کردند. 24
امام حسن مجتبى (علیه السلام) درهاى داشته است به نام «صدر نخلى» در اطراف مدینه، که این محل مزرعه و نخلستان بوده است . 25
املاک امام حسین (علیه السلام)
وقتى امام حسین (علیه السلام) در کربلاعمرو بن قرظه انصارى را پیش عمر بن سعد فرستاد و فرمود: شب در میان دو لشگر مرا دیدار کن ، عمر سعد با بیست سوار و امام حسین (علیه السلام) هم با بیست سوار آمدند. وقتى به هم رسیدند ، همراهان خود را دور کردند و تا پاسى از شب در خلوت با یکدیگر به گفت و گو پرداختند . آن گاه به لشگرگاه خود برگشتند . از جمله سخنانى که بین آنان رد وبدل شد ، این بوده است که امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: این مردم را رها کن و با من باش. گفت : خانهام ویران مىشود. فرمود: من آن را براى تو مىسازم . گفت: املاکم ضبط مىشود . فرمود: بهتر از آن را که ملک من در حجاز است به تو مى دهم . 26
مرحوم بحرانى مىنویسد حضرت به او فرمود: از مال خودم بغیبغه را که چشمه بزرگى در زمین حجاز است و معاویه هزار هزار دینار طلا به من مى داد ولى آنرا نفروختم به تو مىدهم، (از اینها دست بردار) عمر سعد نپذیرفت .27
در حدیث دیگرى آمده است : امام حسین (علیه السلام) ناحیهاى را که قبر حضرت آن جا است از اهل «نینوى» و«غاضریه» به شصت هزار درهم خرید ودوباره به آنان بخشید و شرط کرد که زائرین قبر مبارکش را راهنمایى کرده و سه روز از آنان پذیرایى کنند. 28
خطیب بغدادى مىنویسد: حسین بن على (علیه السلام) چهار فرسخ در چهار فرسخ از زمین خراج را خرید
سؤال
در این جا سؤالى مطرح مىشود و آن این که : چگونه امام حسن و امام حسین (علیه السلام) زمین خراج را خریدند ، در حالى که این گونه زمینها متعلق به عموم مسلمانان بود؟
پاسخ
در این جا دو احتمال هست : اول این که آن دوبزرگوار ، حق اولویت زمین خراج را خریدهاند . دوم این که : این زمینها وقتى فتح شد، موات بود که جزء انفال بوده است و بعد مسلمانى آن را احیا کرده و مالک شده و امام (علیه السلام) زمین را از او خریده است . علاوه بر این، این گونه اراضى؛ «زمینهاى خراج» را در اصطلاح فقها مفتوح العنوه مىگویند که اختیار آن با امام است . همانگونه که در روایتى مىخوانیم :
ابوربیع شامى مىگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: زمینهاى عراق را خریدارى نکن، مگر آنها که در دست کسانى است که با آنها قرار خراج بسته شده (چه مسلمان وچه ذمى مانند اراضى خیبر)، زیرا اینها به شمشیر مسلمین فتح شده و جزء بیت المال مسلمین است که همیشه اختیار آن با امام است . 29
مقاومت امام حسین (علیه السلام) در برابر تصرف ملکش توسط معاویه
امام حسین (علیه السلام) ملکى داشت در »ذوالمروه» که آبادى بوده است در وادى القرى ومعاویه خواست در این ملک تصرف ظالمانه کند، اما حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در برابر زورگویى او ایستاد.
«ولید بن عتبهبن ابى سفیان» برادر زاده معاویه از طرف او حکومت مدینه را بر عهده داشت . سالار شهیدان حسین بن على (علیه السلام) که در سراسر عمر خود زیر بار ستم نرفت ، بر سر مالى با حاکم مدینه که همواره به قدرتهاى محلى ومرکزى (شام) تکیه کرده و اجحاف مى نمود، اختلاف پیدا کرد. حضرت حسین (علیه السلام) براى درهم شکستن اساس ستم ، و آشنا ساختن دیگران به احقاق حق خود، روبه فرماندار مدینه کرد وگفت:به خدا سوگند هرگاه بر من اجحاف کنى، دست به قبضه شمشیر مىبرم، و در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه واله) مىایستم و مردم را به آن پیمانى 30 که پدران و نیاکان آنها بنیانگذاران آن بودند دعوت مىنمایم . ازآن میان عبدالله بن زبیر برخاست و همین جمله را تکرار کرد وضمناً افزود: همگى نهضت مىکنیم و حق او را مىگیریم، و یا این که در این راه کشته مىشویم . دعوت حسین بن على (علیه السلام) کم کم به گوش همه افراد غیور مانند «مسور بن مخرمه » و عبدالرحمان بن عثمان رسید وتمام لبیک گویان به آستان مقدس امام (علیه السلام) شتافتند و در نتیجه فرماندار از جریان وحشت کرده، دست از اجحاف برداشت . 31
مزرعه امام حسین (علیه السلام) مهریه دختر عبدالله بن جعفر
معاویهنامهاى براى مروان بن حکم که والى مدینه بود نوشت که امیرالمؤمنین (معاویه) دوست دراد الفت ومحبت (گذشته ) را از سر گیرد و کینهها را از بین ببرد و صله رحم کند. وقتى نامهام به تو رسید، ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر را براى یزید پسر امیرالمؤمنین خواستگارى کن و او را با پیشنهاد مهریه زیاد تطمیع کن. مروان نزد عبدالله بن جعفر رفت و نامه معاویه رابراى او خواند و وى را از مشمون نامه مطلع ساخت. عبدالله گفت دایى او حسین به ینبع رفته است و ما بدون اجازه او کارى نمى کنیم، به من مهلت ده تا بیاید. وقتى که حسین بن على آمد عبدالله جعفر جریان را براى او نقل کرد. حسین نزد دختر عبدالله رفت و گفت دختر عزیزم پسر عمویت قاسم بن محمد بن جعفر بن ابىطالب از دیگران براى تو سزاوارتر و شایستهتر است و شاید تو به مهریه بیشتر علاقهدارى ؟ و من بغیبغات را مهر تو قرار دادم. وقتى که گروهى (از طرف معاویه) براى برنامه ازدواج آمدند، مروان بن حکم سخن را آغاز کرد و مقصود معاویه را از این کار صله رحم و اتحاد کلمه است ، بازگو کرد.
آن گاه حسین سخن گفت و ام کلثوم را به ازدواج قاسم درآورد… این مزرعه همچنیان در اختیار فرزندان عبدالله بن جعفر از طرف ام کلثوم بود که از یکدیگر به ارث مىبردند، تا زمانى که مأمون به خلافت رسید. وقتى قضیه را براى مأمون بازگو کردند، گفت هرگز، این وقف على بن ابیطالب صلوات الله علیه است . فدک را از آنها گرفت، عوضش را به آنها داد و به حالت اولیه برگرداند. 32
املاک امام سجاد (علیه السلام)
على بن الحسین (علیه السلام) چشمهاى واقع در «ذى خشب» داشت و ولید فرزند عتبه فرزند ابوسفیان آن را به قیمت هفتاد و اند هزار دینار (طلا) از او خرید و شب شنبه را براى آبیارى (مزرعه سکینه) استثنا کرد …33
«عنابه» در اطراف مدینه محل سکون امام سجاد (علیه السلام) بود ظاهراً آن جا مزرعه آن حضرت بوده است که هنگام میوه در آن جا اقامت مىفرمود. 34 از این که در موردى ابن شهر آشوب مىنویسد امام سجاد (علیه السلام) آباد کردن باغى از باغهایش را به یکى از بردگانش واگذار کرد، معلوم مىشود که حضرت باغ و مزرعههایى داشته است . 35
املاک امام محمد باقر (علیه السلام)
امام باقر هم املاک و مزارعى داشته است که یک نمونه از آن در بحث کشاورزى امام محمد باقر (علیه السلام) در صفحات آینده خواهد آمد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم زمینى را به چند هزار به هشام بن عبدالملک فروخت و شرط کرد که ده سال زکات آن مال به عهده هشام باشد. حضرت این را شرط کرد، چون هشام والى (زمامدار) بود. 36
و نیز در حدیث دیگر از پیشواى ششم (علیه السلام) مىخوانیم که فرمود:
پدرم زمینى را به سلیمان بن عبدالملک فروخت به شرط این که زکات مال را در مدت شش سال سلیمان بدهد.37
شخصى به نام حلبى گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم امام باقر (علیه السلام) زمینى خرید که معروف به عریض بود. وقتى معامله تمام شد، پدرم از جا حرکت کرد و رفت . گفتم زود برخاستى و رفتى . فرمود: مىخواستم معامله قطعى و مسلم شود و حق بر هم زدن معامله را نداشته باشم. 38
حدیث دیگرى به همین مضمون از محمد بن مسلم نقل شده است که امام باقر (علیه السلام) فرمود: زمینى خریدارى کردم و همین که ایجاب و قبول انجام پذیرفت ، برخاستم وچند قدمى رفتم. دو مرتبه برگشتم تا معامله قطعى شود. 39
از این احادیث بخوبى استفاده مىشود که امام باقر (علیه السلام) داراى املاکى بوده است .
املاک و مزارع امام صادق (علیه السلام)
آن حضرت نیز زمین 40 مزرعه 41 و باغ 42 داشت که در بحث کشاورزى نقل شده است .
املاک و مزارع امام هفتم (علیه السلام)
درباره املاک و مزرعههاى آن حضرت هم چند نمونه از نظرتان مىگذرد . طبق نقل یکى از فرزندان آن امام، آن حضرت روزى براى سرکشى مزرعهاى که در «سایه» 43 داشت به آن جا تشریف برد و در راه در یک بامداد، با هواى سردى مواجه شد و غلام صاحب مزرعهاى که در آن نقطه بود، مقدارى غذا و وسیله گرما براى حضرت آورد . امام بعد از پایان سفر به پاداش این کار غلام را از صاحبش خرید و آزاد کرد. لازم به تذکر است که این داستان مفصل است، ولى آنچه مورد بحث بود که امام هفتم (علیه السلام) هم همانند سایر مردم زمین ومزرعه داشت، نقل شد. جهت اطلاع بیشتر به مدارکى که در پاورقى آمده است رجوع فرمایید. 44
مزرعه دیگر
محمد بن عبدالله بکرى مىگوید: ازگروهى از مردم مدینه طلبکار بودم. براى وصول آن به مدینه آمدم و مدتى ماندم و با تمام تلاشى که کردم نتوانستم پول خود را بگیرم تا این که خسته شدم . با خود گفتم خدمت امام هفتم (علیه السلام) بروم و به او شکایت کنم. آن حضرت در یکى از مزارعش به نام نقمى بود، خدمت وى رسیدم. در حضور او غلامى بود که در دست او ظرفى بود و داخل آن ظرف قطعهاى گوشت ریز و درشت وجود داشت . من به همراه حضرت از آن گوشتها خوردم. سپس از من سؤال کرد حاجتت چیست ؟ داستان را براى او نقل کردم . از جا برخاست و داخل خانه شد. پس از اندک زمانى برگشت. به غلامش دستور داد برگردد (تا غلام، محمد بن عبدالله را نبیند و او خجالت نکشد). او برگشت آنگاه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) کیسهاى را که سیصد دینار در آن بود به من داد و برگشت . من سوار مرکب شدم و مراجعت کردم . 45
در حدیث دیگرى آمده است : على بن حمزه بطائنى روایت کرده است که روزى حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) از مدینه به سوى مزرعهاى که در بیرون مدینه داشت مىرفت، من نیز همراهش بودم …46
خلاصه از این که ، ائمه (علیهم السلام) املاک ومزرعههایى داشتند و آنان نیز همانند دیگر مردم داراى ملک و زمین بودهاند و از این راه زندگى مىکردند و از کمک به دیگران هم دریغ نمىورزیدند.
اموال موروثى امامان (علیهم السلام)
اموال موروثى امام هادى (علیه السلام)
حدیثى که از نظرتان مىگذرد بخوبى روشن مىکند که ائمه معصومین (علیهم السلام) اموال شخصى نیز داشتهاند که از طرق متعددى مالک مىشدند . یکى از این راهها ارث بود . همانگونه که درحدیثى آمده است على بن راضد به حضرت هادى (علیه السلام) مىگوید از پدر بزرگوارت امام جواد (علیه السلام) اموالى نزد این جانب است . تکلیف آنها را روشن فرمایید . حضرت هادى (علیه السلام) در پاسخ او چنین مىفرماید: اموالى که پدرم به سبب مقام امامت در اختیار داشت، تنها در اختیار من قرار مىگیرد، و اموال شخصى پدرم باید طبق کتاب و سنت پیامبر میان وارثان او تقسیم گردد. 47
پی نوشت :
1- الماوردى، الاحکام السلطانیه، ط 1، 1380 ه’، 1960 م، ص 171.
2- الحلبى، الشافعى، على بن برهان الدین، السیره الحلبیه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربى، 1320 ه’، ج 3، ص .329 باب یذکر فیه سلاحه، ابن سعد، الطبقات الکبرى، داربیروت، للطباعه و النشر، ج 1، ص 485.
3- السیره الحلبیه، همان، ص .330 الطبقات الکبرى، همان، ص 492.
4- مسعودى، مروج الذهب، مصر، مطبعه السعاده، 1384 ه’، ج 3، ص .1314 سبحانى، جعفر، شخصیتهاى اسلامى شیعه، تحقیق مهدى پیشوایى، چاپخانه علمیه قم، چ 1، 1359، انتشارات توحید قم، ج 2، ص 36.
5- درباره ینبع در بحث کشاورزى امیرمؤمنان (ع) به تفصیل بحث شده است .
6- النمیرى، البصرى، ابوزید عمر بن شبه، تاریخ المدینه المنوره، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، مطبعه قدس، منشورات دارالفکر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 220 – .219 باب صدقات على بن ابیطالب (ع). السمهودى، نورالدین، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقیق محمد محیى الدین، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، ط 4، 1404 ه’، ج 4، ص .1150 العسقلانى، شهاب الدین، ابى الفضل، الاصابه فى تمییز الصحابه، داراحیاء التراث العربى، بیروت، ط 1، 1328 ه’، ج 3، ص 277.
7- النجفى، الشیخ محمد حسن، جواهر الکلام، تحقیق شیخ عباس قوچانى، داراحیاء التراث العربى، ط 7، ج 21، ص .195 کتاب الجهاد.
8- ابن الاثیر، النهایه فى غریب الحدیث والاثر، قم، منشورات مؤسسه اسماعیلیان، 1364 ه’.ش، ط 4، ج 3، ص .40 ابى عبیدالقاسم بن سلام، الاموال، بیروت، لبنان، دارالحداثه، للطباعه و النشر، ط 1، 1988 م، ص 11 با اندک تفاوت.
9- الصفى للنبى (ص) و هو شیئ یختاره، احمد بن محمد بن قدامه، المغنى، دارالکتاب العربى، للنشر و التوزیع، بیروت، لبنان، 1392 ه’، ج 7، ص 303.
10- الشوکانى، محمد بن على، فتح القدیر الجامع بین فنى الروایه والدرایه من علم التفسیر، بیروت، دارالفکر، ج 5، ص .199 بلاذرى، ابى اسحق، فتوح البلدان، بیروت، لبنان، دارالکتاب العلمیه، 1398 ه’، 1978 م، ص 30.
11- مجمع البحرین، تهران، منشورات المکتبه المرتضویه، 1395 ه’ق، ط 2، ج 1، ص 264، واژه صفا. دمیرى نیز در حیاه الحیوان، ج 1، ص 390 مىنویسد: شمشیر على که ذوالفقار نام داشت از منبه بن حجاج بود که پیامبر اکرم (ص) در روز (جنگ) بدر او را از منبه بن حجاج گرفت و به على داد. مرحوم شیخ حر عاملى در حدیثى نقل مىکند که امام هفتم (ع) فرمود:… للامام صفوالمال… الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه’ ق، ط 4، ج .11 کتاب الجهاد، باب 41، ص 85 باب کیفیه قسمه الغنائم و نحوها حدیث .2 الشیخ المفید، المقنعه، تحقیق دفتر مؤسسه النشر الاسلامى، جامعه مدرسین، قم، ط 2، 1410 ه’ق، ص .278 لنا الانفال ولنا صفوالمال. الکلینى.
12- الطبقات الکبرى، دار بیروت للطباعه و النشر، ذکر میراث رسول الله (ص) و ما ترک، ج 2، ص .314 الهندى، على بن حسام الدین، کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، سال 1399 ، ج 5، ص .585 ابن ابى الحدید، شرح نهجالبلاغه، منشورات داراحیاء الکتب العربیه، 1378 ه’ق، ج 1، ص 218.
13- الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه’ق، ط 4، ج 17، ص .443 کتاب الفرائض و المواریث، باب 4، حدیث .8 احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، بیروت، منشورات دارصدر، بىتا، ج 2، ص 88.
14- ابن ابى الحدید، شرح نهجالبلاغه، منشورات داراحیاء العربیه، 1378 ه’ق، ج 15، ص .147 یسألونک فىالدین و الحیاه، الشرباصى، الدکتور احمد، بیروت، دارالجیل، ج 1، ص 285 با تفاوت .
15- حموى مىنویسد: خورنق جایى است در اطراف کوفه، معجم البلدان، دار بیروتللطباعه و النشر، 1408 ه’، 1988 م، ج 2، ص 401.
16- الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه’ق، ط 4، ج .2 کتاب الطهاره ابواب الدفن، باب 12، باب استحباب بذل الارض المملوکه لیدفن فیها المؤمن، ص 833.
17- حره الرجلاء منطقهاى است در نزدیکى خانههاى قبیله بنى قین و در بین راه مدینه و شام واقع است که آن را وادى الاحمر نامگذارى کردهاند. العباسى، الشیخ احمد، عمده الاخبار فى مدینه المختار، تصحیح شیخ الطیب الانصارى، الناشر اسعد در ابزونى، قاهره، مطبعه المدنى، ط 3، 1359 ه’، ص .305 وفاء الوفاء، همان، ص 1186.
18- وفاء الوفاء، همان، ص 1291 و 1328.
19- احمد امین، التکامل فى الاسلام، دارالنعمان للطباعه و النشر، ط 4، ج 1، ص 170.
20- الثقفى الکوفى، ابى اسحق، الغارات، تحقیق سید جلال الدین محدث ارموى، چاپخانه حیدرى، 1354 ه’، ج 1، ص 92.
21- التسترى، محمد تقى، بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه، قم، مطبعه مهر، منشورات تهران، مکتبه الصدر، ط 1، 1398 ه’، ج 12، ص 105.
22- الثقفى الکوفى، ابى اسحاق، الغارات، تحقیق سید جلال الدین محدث ارموى، چاپخانه حیدرى، 1354 ه’، 1395 ق، ج 1، ص .68 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه’ق، ط 2، ج 41، ص 137.
23- الکلینى، ابى جعفر، محمد بن یعقوب، الروضه من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1389 ه’ق، ط 2، ج 8، ص 182، حدیث .204 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه’ق، ج 41، ص 131، حدیث 43.
24- الجصاص، ابى بکر احمد بن على، احکام القرآن، تحقیق محمد الصادق فمحاوى، بیروت لبنان، داراحیاء التراث العربى، ج 5، ص .323 در متن احکام القرآن اشتروا آمده است ولى اشتریا صحیح است. (مؤلف).
25- وفاء الوفاء، همان، ص 1319، احمدى میانجى، اصول مالکیت در اسلام، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ج 2، ص 163.
26- قمى، شیخ عباس، نفس المهموم، تحقیق رضا استادى، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، 1405 ه’ق، ص 220 – 219.
27- البحرانى، السید هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز الائمه الاثنى عشر و دلائل الحجج على البشر، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ط 1، 1414 ه’ق، ج 3، ص 482 – .481 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه’ق، ط 2، ج 46، ص 389 – .388 البحرانى، الاصفهانى، الشیخ عبدالله، عوالم العلوم و المعارف، قم، منشورات مدرسه الامام المهدى (عج)، ط 1، 1407 ه’ق، ج 17، ص .239 الحسینى، البحرانى، السید هاشم، حلیه الابرار فى فضائل محمد و آله الاطهار، المطبعه العلمیه، قم، ط 1، 1397 ه’، ج 1، ص 582 با اندک تفاوت.
28- ان الحسین (ع) اشترى النواحى التى فیها قبره من اهل نینوى، و الغاضریه، بستین الف درهم و تصدق بها علیهم و شرط ان یرشدوا الى قبره و یضیفوا من زاره ثلاثه ایام، النورى الطبرسى، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، 1383 ه’ق، ج 2، ص 514.
29- الشیخ الصدوق من لا یحضره الفقیه، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1390 ه’ق، ط 5، ج 3، ص 152، حدیث 4 از باب 72 احیاء الموات ، الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن بن على، التهذیب، تصحیح على اکبر غفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه’، ج 7، ص .147 الطباطبایى، آیه الله السید على، ریاض المسائل فى بیان الاحکام بالدلائل، تحقیق دارالهادى، ط 1، 1414 ه’، 1993 م، ج 4، ص .685 الشهید الصدر، السید محمد باقر، اقتصادنا، بیروت، لبنان، دارالکتاب اللبنانى، ط 1398 ه’، 1977 م، ص .396 ادله الملکیه العامه و ظواهرها، حدیث . 2 منظور از اراضى عراق در عرف آن زمان قسمتهاى آباد عراق بوده که به دست مجاهدین فتح شده بود و مسلمانان به آنها – ارض السواد مىگفتند، زیرا وقتى براى اشاعه دعوت از منطقه خشک و بى آب و علف جزیره العرب به اطراف عالم پراکنده شدند و به عراق رسیدند سبزى و طراوت فراوان به اندازهاى توجهشان را جلب کرد که آن جا را ارض السواد نامیدند چون آنها به سبز و سیاه هر دو سیاه مىگفتند. اقتصادنا، همان.
30- مقصود پیمان حلف الفضول است . در گذشته میان «جرهمیها» پیمانى به نام «حلف الفضول» وجود داشت و اساس آن دفاع از حقوق افتادگان بود و بنیانگذاران پیمان کسانى بودند که نامهاى همه از ماده «فضل» مشتق بوده است و نامهاى آنان بنا به نقل مورخ شهیر عمادالدین ابن کثیر عبارت بود از فضل بن فضاله و فضل بن الحارث و فضل بن وداعه چون پیمانى که عدهاى از قریش با هم بسته بودند، از نظر هدف «دفاع از حقوق مظلوم» با «حلف الفضول» یکى بود، از این نظر نام این اتحاد و هم پیمان شدن را نیز «پیمان فضول» نامیدند. ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربى، ج 1، ص 141 – .140 تاریخ یعقوبى، ج 2، ص .17 ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، 1385ه’، 1965 م، ج 2، ص 42 – .41 سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت ،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، چ 4، 1367، ج 1، ص 184 – 183.
31- ابن هشام، همان، ص .142 ابن اثیر، همان ،فروغ ابدیت، همان، ص 185.
32- المبرد، ابى العباس محمد بن یزید، الکامل فى اللغه و الادب، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، ط 1، 1407 ه’، 1987 م، ج 2، ص .174 مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 41 – .38 در بحث مناقب امام حسن (ع) و مرحوم مجلسى در بحارالانوار، ج 44، ص 208 – 207.
33- النورى الطبرسى، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، 1383 ه’ق، ج 2، ص 46، باب 15، حدیث 5.
34- یاقوت حموى، معجم البلدان، داربیروت، للبطاعه و النشر، 1408 ه’، 1988 م، ج 2، ص .345 السمهودى، نورالدین على بن احمد، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، بیروت، لبنان، درالکتب العلمیه، ط 4، 1404 ه’، ج 4، ص 1269.
35- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 158.
36- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت،منشورات داراحیاء التراث العربى، 1391 ه. ق، ط 4، ج .6 کتاب الزکاه و الخمس، ص 118، باب 18، حدیث .1 الکلینى، ابى جعفر محمد بن یعقوب، الفروع من الکافى، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391 ه’ق، ج 3، ص .524 الشیخ الصدوق، علل الشرایع، النجف، منشورات مکتبه الحیدریه، 1385 ه’.ق، ص 376.
37- وسائل الشیعه، همان. فروع کافى، همان.
38- الشیخ الصدوق، من لا یحضره الفقیه، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1390 ه’ق، ط 5، ج 3، ص 127، باب .67 باب الافتراق الذى یجب به البیع، حدیث .1 الطوسى، ابى جعفرمحمد بن الحسن، الاستبصار، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، ط 3، 1390 ه’ق، ج 3، ص 72: الکلینى، ابى جعفر، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافى، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1391ه’ق، ج 5، ص 170 با اندک تفاوت. یکى ازمباحث که در کتب فقهى مطرح شده است بحث «خیارات است» ؛ یعنى اختیار بر هم زدن معامله که یکى از آنها خیار مجلس است. بدین معنى که فروشنده و خریدار تا از یکدیگر جدا نشدهاند حق دارند معامله را فسخ کنند و بهم بزنند مگر آن که پیش از عقد معامله یا در ضمن عقد یا پس از عقد بگویند حق بهم زدن معامله را نداریم. به همین جهت امام (ع) ازجا بلند شد و رفت تا امکان فسخ معامله ازبین برود.
39- من لا یحضره الفقیه، همان، حدیث .2 استبصار، همان فروع کافى، همان، ص 171، حدیث 8.
40- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت داراحیاء التراث العربى، ج12، ص 10.
41- همان، ص 23، حدیث 7.
42- همان، حدیث 8.
43- سایه در اطراف مدینه جایى است که زمینهاى کشاورزى در آن جا بود. حموى مىنویسد: آن جا نخلستان و مزارع و باغ موز و انار و انگو وجودادشت و اصل آن از اولاد على (ع) بوده است. حموى، یاقوت، معجم البلدان، دار بیروت، للطباعه و النشر، 1408 ه’، 1988 م، ج 5، ص .300 السمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقیق محمد محیى الدین، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، ط 4، 1404 ه’، ج 4، ص 1231.
44- خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، لبنان، دارالکتب العلمیه، ج 13، ص 30- .29 ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، منشورات مکتبه المعارف، 1966، ج 10، ص .183 شریف القرشى، باقر، حیاه الامام موسى بن جعفر (ع)، مطبعه الاداب، النجف، ط 2، 1389 ه’، ج 1، ص 153 – .152 الامین، السید محسن، فى رحاب ائمه اهل البیت، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، لبنان، 1412 ه’، 1992 م، ج 2، جزء 4، ص 87.
45- خطیب بغدادى، تاریخ بغداد او مدینه السلام، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، بىتا، ج 13، ص .28 شریف القرشى، باقر، حیاه الامام موسى بن جعفر (ع)، مطبعه الاداب، النجف، ط 2، 1389 ه’، ج 1، ص . 151 شیخ مفید، الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، ج 2، ص 232.
46- کشف الغمه، همان، ص 17.
47- وسایل الشیعه، ج 6، ص 374.
منبع:منابع مالى اهل بیت (ع)