نویسنده: محمد تقی عارفیان
در روز چهارم از ماه شعبان سال 26 ق، ماه دیگری در خانه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام طلوع کرد که کانون خاندان نبوّت و ولایت را نور دیگری بخشید. در گلشن رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نوگلی شکوفا شد که زمین و زمان از عطر وجودش تا ابد معطّر شد. کودکی پای به عرصه وجود نهاد که آثار عظمت و شجاعت در چهرهاش متجلّی و آیینه تمام نمای جمال و کمال حضرت علی علیهالسلام بود.
ازدواج حضرت علی علیهالسلام با امّالبنین علیهالسلام
مدتی پس از آنکه امیرالمؤمنین علیهالسلام به سوگ ریحانه رسول، حضرت فاطمهزهرا علیهاالسلام نشست؛ برادرش عقیل را که آشنا به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسرانی دلیر و باایمان تربیت کند که سالار شهیدان، حسین بن علی علیهالسلام را در کربلا یاری کنند.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت علی علیهالسلام برگزید که قبیله و خاندانش، بنیکلاب، در شجاعت و دلاوری بیمانند بودند. حضرت این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر فاطمه فرستاد. فاطمه نیز با سربلندی و افتخار پاسخ مثبت داد و پیوند مبارکی بین وی و مولای متقیان برقرار شد.
امّالبنین، مظهر ایمان و فضیلت
امّالبنین یا فاطمه کلابیه از بانوان پاکسرشت، باایمان، نجیب و بامعرفت بود. هنگامی که به خانه علی علیهالسلام قدم نهاد مادری مهربان برای فرزندان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام شد و آنها را بر فرزندان خود مقدّم داشت. نقل شده است که خود از امیرالمؤمنین علیهالسلام درخواست کرد تا او را فاطمه خطاب نکند؛ چرا که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام با شنیدن نام او به یاد مادرشان افتاده، رنجیدهخاطر میشدند. حضرت هم پذیرفت و او را «امّالبنین (مادر پسران)» خواند. در فضیلت وی همین بس که گوهری چون ابوالفضل علیهالسلام در صدف دامانش پرورش یافت.
نام گذاری حضرت ابوالفضل علیهالسلام
هنگامی که حضرت ابوالفضل علیهالسلام به دنیا آمد، امّالبنین قنداقه او را به دست امیرالمؤمنین داد تا بر وی نامی بگذارد. حضرت وی را در آغوش کشید و او را مورد تفقّد و محبّت فراوان قرار داد. سپس در گوش راست وی اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آنگاه به امالبنین فرمود: «او را چه نام نهادی؟» امّالبنین با کمال ادب عرض کرد: «من در هیچ امری بر شما سبقت نگرفتهام. هر نامی که میپسندید بر وی بگذارید». حضرت فرمود: «من او را به نام عمویم، عباس نامیدم».
عبّاس، نشان شجاعت و صلابت
واژه عباس، صیغه مبالغه از ماده «عبس» است که به معنی گرفتگی چهره میباشد. حضرت ابوالفضل علیهالسلام از مصادیق بارز «أشدّاءُ عَلَی الکفّار» میباشد. وی بر دشمنانحق عبوس و خشن و در جنگ با آنان غیور و دلاور بود. این نام از همان دوران، نشانگر شهامت و صلابت ابوالفضل علیهالسلام بود. مرحوم علامه حائری در کتاب معالیالسِبطین مینویسد: «امیرمؤمنان علیهالسلام او را ازاینرو عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و صورتهایشان از ترس او رنگ درمیباخت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد».
گریه امیرالمؤمنین علیهالسلام در ولادت عباس علیهالسلام
پس از این که حضرت علی علیهالسلام فرزند خود را عباس نام نهاد، دستهای او را بوسید و اشک بر صورت نازنینش جاری شد. امّالبنین حیرتزده پرسید: «چرا گریه میکنید؟ مگر دستان فرزندم عیبی دارد؟» حضرت فرمود: «گویی هماینک میبینم که این دستها روز عاشورا در کنار شریعه فرات، و در راه یاری دینخدا قطع شده است».
کنیه حضرت عباس علیهالسلام
مشهورترین کنیه آنحضرت، ابوالفضل است. چون او فرزندی به نام فضل داشت و دارایِ ـ بلکه پدرِ ـ تمامی فضایل و کمالات انسانی بود، آنحضرت را «ابوالفضل» لقب دادهاند. در کتاب العباس دو کنیه دیگر نیز برای آن حضرت ذکر شده است: یکی «ابوالقربه» (صاحب مشک) و دیگری «ابوالقاسم» به استناد زیارت روز اربعین به نقل از جابر که میگوید: «السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی».
ماه بنی هاشم
در میان عرب رسم بود که اگر کودکی زیبایی فوقالعاده داشت و دارای قامتی بلند و چهرهای زیبا بود، او را «قمر» (ماه) میخواندند؛ مثلاً عبدمناف، جدّ سوم پیامبر، را که چهرهای زیبا و نورانی داشت «قمر بطحاء (ماه سرزمین مکه)» و عبداللّه، پدر بزرگوار حضرت رسول را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت «قمر حرم (ماه حرم)» میخواندند. حضرت عباس علیهالسلام نیز که از زیبایی ویژهای برخوردار بود و قامتی رشید همچون سرو داشت، مشمول این سنت شد و او را به عنوان «قمربنیهاشم (ماه دودمان هاشم)» خواندند.
ترس امّالبنین بر عباس علیهالسلام
با آنکه همه بنیهاشم زیبا و خوشسیما بودند، عباس علیهالسلام در بین آنها چون ماهی درخشان بود. رخسارهاش زیبا و پرشکوه، و اندامش دلنواز و موزون بود. امّالبنین از چشم حسودان بر او نگران بود و میترسید مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش کنند. قلب او از محبّت عباس آکنده بود و او را از جان خویش عزیزتر میداشت. لذا ابیات زیر را دربارهاش سرود:
«فرزندم را در پناه خداوند یکتا و بیهمتا قرار میدهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیرمسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند».
سرو رعنا و جمال زیب
سیرهنویسان در مورد چهرهزیبا، قامتبلند و چالاک و بازوانستبر حضرت عباس بن علی علیهالسلام چنین نوشتهاند: «عباس پسر امیرمؤمنان علی علیهالسلام مردی زیبا و خوشسیما و بلندقامت بود، به طوری که وقتی بر اسب قوی و بلند سوار میشد، پاهایش بر زمین کشیده میشد».
تربیت در خانه نور
حضرت عباس علیهالسلام علاوه براینکه عالیترین ارزشها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برده بود، در محضر مربی بزرگی که یار و برادر رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود و در ایمان و تقوا و شجاعت همتایی نداشت تربیت شد و در دامان مادری همچون امّالبنین که در ایمان و معرفت و دلاوری سرآمد بود پرورش یافت. او در کنار فرزندان گرانقدر حضرت زهرا علیهاالسلام از عالیترین برنامههای تربیتی بهرهمند گردید. بهویژه در شجاعت و دلاوری در میدانهای نبرد به چنان رشدی دست یافت که دوست و دشمن لب به تحسین وی گشودند. کربلا عرصه ظهور و تجلّی کامل این عصاره شجاعت و دلاوری بود.
مقام عباس علیهالسلام و اخلاص ام البنین
نقل میکنند پس از این کهامّالبنین از مصائب اهلبیت علیهالسلام در کربلا آگاهی یافت، سخت گریه کرد. سپس خود را آرام نمود و از اینکه فرزندش فدای حسین فاطمه علیهاالسلام میشود خدا را شکر و سپاس گفت. حضرت علی علیهالسلام به امّالبنین فرمود: «فرزندت عباس، نزد خداوند متعال منزلتی عظیم دارد و خداوند به جای دو دست او که در کربلا برای دفاع از دین قطع خواهد شد، دو بال به او عنایت خواهد کرد که با آن دو بال همراه فرشتگان در فضای بهشت پرواز نماید؛ همانگونه که به جعفر بن ابیطالب علیهالسلام عنایت نموده است». امّالبنین با شنیدن این بشارت، آرامش یافت و خشنود شد. آری، امّالبنین چنان مخلص و مطیع ولایت بود که از فداشدن فرزندش در راه یاری دینخدا و امام حسین علیهالسلام خشنود بود و خدا را سپاس میگفت.
علم و معرفت عباس علیهالسلام
حضرت ابوالفضلالعباس علیهالسلام از اکابر و افاضل فقها و علمای اهلبیت علیهالسلام میباشد و معلوم است کسی که در پرتو آفتاب ولایت و در مکتب امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت امام حسن و امام حسین علیهالسلام پرورش یافته و کسب علم و نورانیت کرده باشد، به بالاترین درجههای ایمان و فضل و معرفت دست خواهد یافت. روایتی بدین مضمون از امامان معصوم علیهمالسلام نقل شده است که میفرمایند: «همانا عباس بن علی علیهالسلام علم را چون غذا از پدرش وارد جان خویش نموده است».
ادب حضرت عباس علیهالسلام
حضرت عباس علیهالسلام فرزند آن امامی است که به فرزندش امام حسن علیهالسلام میفرماید: «پسرم، ادب مایه بارور شدن عقل و بیداری قلب و سرلوحه فضل و بزرگواری است».
بر همین اساس ابوالفضلالعباس علیهالسلام که شاگرد همین مکتب بود در همه دورانهای عمر مبارک خویش، از کودکی تا هنگام شهادت، ادب را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود. روایت میکنند: عباس علیهالسلام هرگز، بدون اجازه در حضور امام حسین علیهالسلام به زمین نمینشست.
بازوی امیرالمؤمنین علیهالسلام
حضرت علی علیهالسلام فرزندش عباس علیهالسلام را به کارهای سخت و مهم، از جمله کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی تعلیم و عادت داده بود. وی گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغداری در نخلستانها بود و زمانی در مسجد به مردم فقه و حدیث میآموخت و نیز به یاری تهیدستان میشتافت. او بازوی پرتوان پدر و یار و مطیع برادرانش بود. آن بزرگ، سخن حضرت علی علیهالسلام بر زبان، سیمای امام حسن علیهالسلام در چهره و خون امام حسین علیهالسلام را در رگها داشت.
تکسوار عشق
سیرهنویسان در شأن حضرت ابوالفضل علیهالسلام گفتهاند: «او همچون قلهای بلند، و قلبش همانند کوهی استوار بود؛ چرا که او یکهسواری بلندهمت و قهرمانی سلحشور بود و در میدان پیکار با دشمنان، با جرأت بیبدیلی، سنگینترین ضربهها را بر آنان وارد میساخت و با شجاعت شگفتآوری آنها را سرکوب مینمود».
همسر و فرزندان قمر بنی هاشم علیهالسلام
بانویحرم حضرت عباس علیهالسلام «لبابه» دختر عبیداللّه بن عباس میباشد. لبابه از بانوان ارجمند، و پدرش پسرعموی پیامبر گرامیاسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود. قمر بنیهاشم علیهالسلام از لبابه صاحب دو فرزند به نامهای فضل و عُبیداللّه شد و ذریّه حضرت از جانب عبیداللّه ادامه یافت. در طول تاریخ از این نسل رادمردانی بزرگ و عالمان و فقیهانی برجسته به وجود آمدند. از جمله آنهاست: ابویعلی حمزه بن قاسم که نوه حضرت عباس در نسل پنجم است و در نزدیک حلّه دارای گنبد و بارگاه است.
مظهر شجاعت
حضرت عباس علیهالسلام فرزند رشید اسداللّهالغالب، امیرمؤمنان علیهالسلام بود و همچون پدرش شیر بیشه شجاعت و رشادت بود. در جنگ صفین، در حالی که نوجوانی بیش نبود، یکی از سرداران شجاع سپاه معاویه به نام ابنالشعثاء و هفت پسرش را به هلاکت رساند به طوری که حاضران از شجاعتش متحیّر شدند.
در این هنگام علی علیهالسلام از او خواست که از نبرد دست بردارد و او نیز با فروتنیتمام بازگشت و امیرالمؤمنین علیهالسلام نقاب از چهرهاش برگرفت و بین دوچشمانش را بوسید. حاضران با دیدن چهره او، که تا آن ساعت به صورت ناشناس مشغول جنگ بود، فهمیدند که این دلاور کسی نیست جز عباس بن علی علیهالسلام .
شش مقام برای حضرت عباس علیهالسلام در کلام امام هادی علیهالسلام
در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیهالسلام از زبان آن حضرت چنین میخوانیم: «سلام بر ابوالفضلالعباس، پسر امیرالمؤمنین؛ آنکه با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیهالسلام کرد؛ آنکه دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آنکه خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آنکه نگهبان دین و سپاه حسین علیهالسلام بود؛ آنکه تلاش بسیار برای آبرسانی به لب تشنگان نمود؛ آنکه دو دستش در راه خدا قطع شد».
مجمع خوبی و لطف
حضرت عباس علیهالسلام القاب فراوانی دارد، تا آنجا که علامّه مامقانی در تنقیحالمقال مینویسد: «برای حضرت عباس علیهالسلام شانزده لقب برشمردهاند».
قمربنیهاشم، بابالحوائج، الشهید، عبدصالح، سَقّاء، ساقی، المستجار (= پشت و پناه)، سپهدار، علمدار، ضَیغَم (= شیر) و ظَهْرُالولایه (= پشتیبان ولایت)، برخی از القاب حضرت ابوالفضل علیهالسلام است.
مطیع و پشتیبان ولایت
عباس علیهالسلام الگوی بسیار گویای اطاعت از ولایت و امانت بهشمار میرود. قهرمانی او و دیگر برادران مادریاش را نباید تنها در محدوده تنگ اطاعت و حمایت از برادر محدود کنیم. جانبازی و فداکاری عباس علیهالسلام به پاس حمایت از ولایت و امامزمان خویش صورت گرفته است. به همین دلیل وی را «ظَهْرُالولایه (=پشتیبان ولایت)» لقب داده بودند. او پشت و پناه ولایتامر بود و تا آخرین حدّ توان از او و آرمانهایش پشتیبانی نمود. ازاینرو وقتی امام حسین علیهالسلام در آخرین لحظات عمر بر بالین او آمد، فرمود: «به خدا قسم اکنون کمرم شکست…».
شیر بیشه شجاعت
گاهی ابوالفضلالعباس علیهالسلام را «ضَیْغَم» و گاهی «ضَرغام» که هر دو به معنی شیر است میخواندند؛ چراکه او نیز همچون پدرش، حیدر کرّار علیهالسلام ، در میدان رزم با دشمن چون شیری نیرومند بود که به گله روبهان حمله میکرد و در حملههای حیدری خود دشمنان را یکی پس از دیگری به خاک مذلّت میافکند. یکی از معانی واژه عباس نیز شیر ژیان میباشد. عباس علیهالسلام شیر بیشه کربلا بود و تا هنگامی که او پشتوپناه حسین علیهالسلام و اهل حرم او بود، کسی را یارای نزدیک شدن بدیشان نبود. شجاعت و شهامت وی دوست و دشمن را به حیرت و تحسین وا میداشت.
سلام امام زمان علیهالسلام بر عباس علیهالسلام
در زیارتنامه منسوب به حضرت ولی عصر،ارواحنافداه، مشهور به «زیارت ناحیه» میخوانیم:
«سلام بر عباس فرزند امیرمؤمنان علیهالسلام ، که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم نمود و دنیایش را در راه تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را برای حفاظت از برادرش قربانی فرمود».
«مواسی» یکی از القاب دیگر حضرت ابوالفضل علیهالسلام است. او از همهچیز دل بریده بود و تنها به حسین علیهالسلام دل بسته بود و همه هستی خویش را نثار او نمود. همیاری، برادری و پیوند پرمحبت و تنگاتنگ او با امام حسین علیهالسلام ، همچون همیاری و پیوند عاشق حقیقی به معشوق بود.
ماه منیر حسین علیهالسلام
سخنان جانسوز امام حسین علیهالسلام پس از شهادت عباس علیهالسلام ، مقام ارجمند وی را به تصویر میکشد:
«برادرم، ای نورچشمان و ای پارهتنم، تو برای من ستونی استوار و قابل اعتماد بودی. ای برادر، تو خالصانه جنگیدی تا از پیمانهای که در آن رحیقبهشتی است، سیراب شدی. ای ماه منیرم! تو در تمام مصیبتها و سختیها مددکار من بودی. بعد از تو زندگی بر ما سخت و تلخ است. فردا من و تو در کنار هم خواهیم بود. آگاه باش که به خدا شکایت، و برای او صبر میکنم و از تشنگی و سختیهایی که متحمّل شدم به او پناه میبرم».
فدای عباس
اگر بنا شد فدا شوم، فدای کسی خواهم شد که بهترین فدایی حسین علیهالسلام بود. فدای دستانی که علمدار بود. فدای چشمانی که نگهبانی کرد. فدای نگاه باحیایی که همیشه بر پای حسین علیهالسلام بوسه میزد. فدای قامت رعنایی که امید زینب بود. فدای عباسی که رافع عطش کودکان بود. فدای سری که در هوای علی علیهالسلام دو نیمه شد. فدای غلامی که از روی ادب، بیرون از خانه شهیدان روی خاک افتاد. فدای بدنی که قبل از شهادت با آب مشک غسل داده شد. فدای چهرهای که مایه نشاط حسین بود. فدای غیرتی که برقش تمام دلهای تاریک را روشن کرده است. فدای عباسی که اربابش حسین علیهالسلام به او گفت: «بنفسی أنت یا أخی؛ فدایت شوم برادرم».
دیدگاه علی علیهالسلام
وجود اقدس عباس جلوهگاه علی است به هر زمان شده مهرآفرین که ماه علی است
فکنده نور به عالم زسوز دلعباس
که ماهتاب هدایت به شاهراه علی است
پناه امّت و بابالحوائجش خوانند
که زیر سایه قرآن و در پناه علی است
شکوه زینب و فرّ و جلال عاشوراست
که در شمایل او هیبت سپاه علی است
تمام حرمت امّالبنین از این پسر است
که تکیهگاه حسین است دلبخواه علی است
چه حالتی است خدایا که در تولد او
دو دستِ پور یدالله، بوسهگاه علی است
چه جای اشک عزای است چارم شعبان
نه وقت گریه مولا و، سوزوآه علی است
علی نمود نظارت (حسان) به عاشورا
چو دیدگان ابوالفضل، دیدگاه علی است
منبع:پایگاه حوزه