نقش اخلاق کاربردی در توجه به فلسفه اخلاق(2)

نقش اخلاق کاربردی در توجه به فلسفه اخلاق(2)

نویسنده: محمد تقی اسلامی

 

 

چالش های فراروی این پیشنهاد

چند انتقاد درباره ی این پیشنهاد قابل طرح است؛ برخی از این انتقادها برگرفته از چالش هایی است که فلسفه ی اخلاق پژوهان با مطالعات اخلاق کاربردی دارند که در اینجا به برخی از مهم ترین آنها توجه می کنیم(9):
1.اخلاق کاربردی نسبت به برخی نظریه های هنجاری و فرااخلاقی پیش فرض دارد: مطالعات اخلاق کاربردی از نقطه ای آغاز می شود که برای مثال نسبیت گرایی و ذهنیت گرایی را نفی کرده باشیم؛ در حالی که نفی یا اثبات این دو نظریه، حاصل مباحثاتی در فلسفه ی اخلاق است و اگر در اخلاق کاربردی از نسبیت گرایی و عینیت ناگرایی بحث کنیم، خارج از موضوع خواهد بود.
پاسخ این است که باید میان پیش فرض و اصل موضوع تمایز قائل شویم. اگر نظریه های اخلاقی یاد شده، در اخلاق کاربردی به منزله اصل موضوع تلقی شده باشند، حق با منتقد است؛ چرا که هیچ علمی از اصول موضوعه خود بحث نمی کند و در نتیجه این نظریه های فلسفه اخلاقی خارج از بحث اخلاق کاربردی دانسته می شود که باید در دانش دیگری به نام فلسفه ی اخلاق به بحث گذاشته شود؛ در این صورت، دیگر نمی توان پیشنهاد این مقاله را پذیرفت؛ چون اخلاق کاربردی برای پوشش دادن به همه مباحث فلسفه اخلاقی قابلیت ندارد؛ ولی نکته این جا است که لازم نیست رد نسبیت گرایی و عینیت ناگرایی (=ذهنیت گرایی) را از اصول موضوعه اخلاق کاربردی بدانیم؛ رد این دو نظریه به منزله ی پیش فرض های رشته اخلاق کاربردی مطرح است و پیش فرض های علوم در درون خود آنها قابل طرح و بررسی و معمولاً در مقدمه هر علم، از پیش فرض های آن سخن می گویند.
2.هدایتگری، نصیحت و توصیه ی اخلاقی همواره نیاز به مهارت و تخصص ندارد: می پذیریم که مطالعات اخلاق کاربردی به پژوهشگران اخلاق خبرگی و تخصصی می دهد که مطالعه ی هیچ یک از دیگر شاخه های پژوهشی اخلاق این خبرگی و تخصص را نمی دهد؛ ولی تأکید بر مطالعات اخلاق کاربردی برای کسب مهارت و تخصص در حل مسائل اخلاقی، متضمن این نکته است که نصیحت و توصیه ی اخلاقی، تنها از متخصصان اخلاق کاربردی برمی آید؛ در حالی که چنین نیست. اخلاق کاربردی هر چند با مسائل علمی و روزآمد سروکار دارد، ولی در نهایت به حل نظری این مسائل خواهد رسید و باز هم در نظریه پردازی و قدرت استدلال خبره پروری می کند، و چه بسا در چگونگی توصیه ی مؤثر و نصیحت گری اخلاقی، هیچ کارآیی نداشته باشد. از سوی دیگر، خیرخواهان و مصلحانی را می توان در جامعه شناسایی کرد که صرفاً در سایه ی عمل به هنجارهای قویم اخلاقی و ممارست در خلوص و پاکی و صفای باطنی، دم مسیحایی و نفسی پرتأثیر یافته اند و بدون داشتن مطالعات تخصصی، توانایی فوق العاده ای در هدایتگری کسب کرده اند.
برای پاسخ به این اشکال، لازم است بر ویژگی های خبرگی در اخلاق تأکید کنیم تا روشن شود که مراد از آن در اخلاق کاربردی، صرفاً خبرگی در استدلال و نظریه پردازی نیست. مهارت در استدلال، در اخلاق کاربردی کسب می شود؛ ولی در کنار آن، شناخت مسائل، معضلات، تعارض ها و مشکلات اخلاقی، به همراه آراء و نظریه های فلسفی، شناخت پیش فرض ها و نتایج اشکالات سخنان و آرا مختلف نیز از ویژگی های خبرویت در اخلاق کاربردی است؛ از همه مهم تر اینکه چون ماهیت اخلاق و گزاره های اخلاقی به گونه ای است که کارکرد توصیه ای دارد و اساساً این کارکرد نقش مقوم را در این گزاره ها ایفا می کند، بالتبع در دانش اخلاق صرفاً به اثبات نظری این گزاره ها بسنده نمی شود؛ بلکه استدلال اخلاقی باید به گونه ای باشد که نوعی انگیزش در عمل را در مخاطب ایجاد کند. از این رو، لازمه ی متخصص شدن در دانش اخلاق از یک سو، عمل به هنجارها و ارزش های خاصی است که پشتوانه استدلالی قویمی داشته باشند و از سوی دیگر، داشتن اشتیاق و دانش لازم در ادراک همه ی جوانب علمی و فلسفی است که در دامنه ی علم اخلاق قابل طرح است. البته این نکته را نیز نباید از خاطر برد که سخن ما در دایره ی دانش فلسفه ی اخلاق است که روش بحث عقلانی و فلسفی را دنبال می کند؛ بنابراین، نتایجی مانند یافتن دم مسیحایی و نفس ربانی، که با سیر و سلوک عرفانی و معنوی حاصل می آید، در این حیطه نمی گنجد؛ نهایت هنری که می توان در این زمینه ها از فلسفه اخلاق انتظار داشت، ارائه تفسیری عقلانی و مستدل از چنان نتایجی روحانی و عرفانی است. به تعبیری، می توان از فلسفه اخلاق انتظار داشت که زبان گویای اخلاق عرفانی باشد. البته در مراحلی، نقد عقلانی مدعیات اخلاق عرفانی نیز از کارکردهای فلسفه اخلاق است که توضیح این مراحل و کیفیت این نقد مجال دیگری می طلبد.
3.نظریه پردازی و استفاده از نظریه های اخلاقی در اخلاق کاربردی جایگاهی ندارد: به دلیل مشکلاتی که نظریه های اخلاقی برای حل معضلات اخلاق کاربردی ایجاد می کنند، نباید از نظریه های اخلاقی در محدوده اخلاق کاربردی استفاده کرد. از این رو، بسیاری از متخصصان اخلاقی ادعا می کنند که اخلاق کاربردی را بدون نظریه دنبال می کنند. از نظر آنان، مشکل نظریه های اخلاقی این است که اولاً عام و انتزاعی هستند و به وضوح و با اطمینان بر موارد جزئی و عینی منطبق نمی شوند؛ ثانیاً به نوعی تحویل گرایی و اصرار بر جمع همه ی ارزش های اخلاقی، ذیل یک معیار واحد منجر می شوند و این مانع بزرگی برسر راه اندیشه در راه حل های بدیل یک معضل اخلاقی ایجاد می کند؛ ثالثاً فرآیند حل مسئله را فرایندی قیاسی معرفی می کنند که مبتنی بر این اصل است که بازای هر مسئله اخلاقی، یک راه حل درست وجود دارد که از یک فرآیند قیاسی حاصل می شود؛ در حالی که رسیدن به تصمیم درست در مقام عمل، مستلزم توانایی های خاصی است که با درک خصوصیات هر مقام مرتبط است؛ به گونه ای که محدود کردن خود به قوانین کلی حاصل از نظریه های اخلاقی، ما را از درک آن خصوصیات باز می دارد.(10) با توجه به این مشکلات، دیگر نمی توان مباحث اخلاق کاربردی را با مباحث فلسفه اخلاق برابر دانست.
این اشکا ل ماهیت اخلاق کاربردی را با چالش مواجه می سازد؛ زیرا چنانکه گذشت، براساس تعریفی نسبتاً اجماعی، اخلاق کاربردی عبارت است از کاربست نظریه های اخلاقی در حل مسائل و معضلات اخلاقی. بر پایه ی این تعریف، نظریه های اخلاقی جایگاهی محوری در اخلاق کاربردی دارند و اساساً اخلاق کاربردی را می توان در کنار روشی برای حل معضلات اخلاقی، روشی برای نقد نظریه های اخلاق نیز قلمداد کرد. مشکلاتی مانند انتزاعی بودن و تحویل گرایانه بودن، مشکلاتی هستند که در دامن اخلاق کاربردی و در فرایند نقد کاربست نظریه های اخلاقی قابل نقد و بررسی هستند. افزون بر این، برای احتراز از دام های اگزیستانسیالیستی و پوزیتویستی، حتماً باید در کنار ملاحظه خصوصیات و شرایط خاص هر مقام عملی، توجهی ویژه به اصول و قواعد متقن برآمده از نظریه صحیح اخلاقی داشته باشیم. نظریه های اخلاقی و اصول و قواعد منتج از آنها به ما نشان می دهند که ارزش های بنیادین کدام اند و کدام جنبه از رفتارها، مهم تر از جنبه های دیگراند؛ جدای از اینکه مسائل را وضوح می بخشند و زمینه ی اعتماد به واکنش دیگران را فراهم می سازند؛ این همه، از فواید نظریه پردازی برای اخلاق کاربردی است که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد.
البته در این جا نکته ای باقی می ماند و آن اینکه هرگز نباید در اخلاق کاربردی، نظریه پردازی فلسفی را برای حل مسائل اخلاقی کافی دانست؛ زیرا جدای از مسائل عقلانی و منطقی خصوصیت رفتارها، گوناگونی مقتضیات زمانی و مکانی، تنوع عرصه های فعالیت انسانی و موضوعات مرتبط با اخلاق، نیز باید جدی گرفته شود. متخصصان اخلاق کاربردی باید گستره ی وسیعی از عوامل تاریخی، روان شناختی، فرهنگی و موضوعات تجربی را جدی بگیرند. چه بسا این ملاحظات اندیشه ورزی اخلاق کاربردی را به سمت کشف یا اصولی تازه برای برون رفت از تنگناها و معضلات اخلاقی سوق دهد.
4.ادعای اخلاق کاربردی در حل مسائل اخلاقی ادعای گزافی است: وجود مسائل و معضلات حل نشدنی در مواردی که تعارض صد در صد میان دو اصل از اصول اخلاقی درگیر باشد، بدین معناست که گاه در رفتار یا قضاوت اخلاقی با معمایی روبه رو می شویم که راه حلی برای آن وجود ندارد. برای چنین معماهایی، از اخلاق کاربردی نیز راه حل قاطعی انتظار نمی رود و این شاخه ی پژوهشی جز به تکثیر سخنان و نظریه های گوناگون راه به جایی نخواهد برد.
پاسخ این است که اولاً دانش اخلاق کاربردی به پژوهشگر می آموزد چگونه با به کارگیری روش های تبدیل مشکل به مسئله و به کمک تکنیک های حل مسئله، تعارض های بدوی میان اصول اخلاقی را حل کند. بسیاری از تعارض هایی که در نگاه اول حل نشدنی به نظر می آیند، با تأمل روشن می شود که قابل حل هستند؛(11) ثانیاً پذیرش امکان وجود مسائل حل نشدنی، نیاز به اخلاق کاربردی را تعطیل نمی کند؛ بلکه تعارض های حل نشدنی مهارت های پژوهشگران اخلاق کاربردی را افزایش می دهد؛ زیرا در مواجهه با چنین مسائلی، باز هم باید انتخاب کرد. متخصصان اخلاق کاربردی می توانند مردم را آگاه سازند تا در عرصه های تعارض خیز، شرایط بحرانی موقعیت خویش را بهتر ارزیابی کنند؛ در شناسایی علت بروز یک تعارض اخلاقی در موقعیتی مشخص همیاری کنند؛ افراد را از تصمیم های دیگران در موقعیت های دشوار مشابه و نتایج و تبعات آنها آگاه سازند، به همین نسبت یادگیری مراحل این تصمیم گیری ها نیز می تواند مفید باشد. باید گفت مسائل حل نشدنی بستر مساعدی به ویژه برای بروز و رشد استعدادهای یک متخصص اخلاق اند.(12)
جدای از چالش ها و انتقادهای مزبور، برخی اشکالات بومی تر نیز درباره ی مطالعات اخلاق کاربردی به ذهن می رسد که باید به آنها پاسخ دهیم:
5.اخلاق کاربردی رشته ای غربی است که می کوشد خلأ فقه را در آن دیار پر کند: در جوامع اسلامی همچون جامعه ی ما، این رشته جایگاه قابل تعریفی ندارد. بسیاری از موضوع هایی که در اخلاق کاربردی بدان ها می پردازند، مانند سقط جنین، قتل ترحمی، خودکشی، تجارت و بازار و کار و کسب، فسادهایی اداری مثل رشوه و پول شویی و …باید پاسخ در خور و نهایی خود را از فقه اسلامی و مطالعات فقیهانه دریافت کند تا دین داران جامعه ی اسلامی بتوانند به آن پاسخ ها اعتماد کنند.
شاید در واقع چنین باشد که پژوهشگران اخلاقی در غرب، از درون پژوهش های خود در اخلاق کاربردی مرامنامه هایی منسجم و اطمینان بخش را برای تعیین مصادیق رفتارهای صحیح اخلاقی در عرصه های گوناگون زندگی جست و جو می کنند؛ شاهد این جست و جو تدوین منشورهای اخلاقی گوناگون است که شاید بتوان کارکرد این منشورها را در عرصه های مربوط، که مصداق های رفتار صحیح را تعیین می کنند، با کارکرد فقه برابر دانست؛ ولی همه ی کار اخلاق کاربردی در تدوین منشورهای اخلاقی خلاصه نمی شود؛ تدوین منشورها مرحله ی پایانی پژوهش در اخلاق کاربردی است. مراحل پیشین، تلاشی فلسفی برای بررسی زوایای مختلف مسئله اخلاقی و حل معماها و چالش های فراروی آن بوده است که این تلاش مأموریت اساسی اخلاق کاربردی را تشکیل می دهد. این تلاش ویژگی هایی دارد که مطالعات اخلاق کاربردی را به منزله ی مطالعاتی مستقل ضروری می سازد. توجه به این ویژگی ها نشان می دهد که با وجود برخورداری از دانش فقه اسلامی، از اخلاق کاربردی بی نیاز نیستیم. اولین و مهم ترین ویژگی اخلاق کاربردی این است که روش بحث آن فلسفی و عقلی است؛ با این توضیح که بحث خود را با گونه ای از استدلال و توجیه عقلانی پیش می برد و در این استدلال از مایه های تاریخی، سیاسی، جامعه شناختی، روان شناختی، و تقریباً همه ی علوم انسانی بهره می گیرد، ولی در نهایت به اقناع ذهنی و عقلانی می رسد. دومین ویژگی اخلاق کاربردی که به خصوص آن را از فقه متمایز می سازد، این است که زبانی جهان شمول و فرادینی و رویکردی برون دینی دارد. ویژگی دیگر اینکه، اخلاق کاربردی مربوط به نهاد اخلاقی زندگی انسانی است که توجه به آن، دست کم در عرض دیگر نهادهای زندگی اجتماعی ــ ازقبیل دین، سیاست، اقتصاد و …ــ به عنوان نهادی مستقل، ضرورت دارد. فقه اسلامی نیز برای نیل به حکم شرعی، افزون بر مطالعه ی کتاب و سنت، به مطالعه ی در کاوش های مربوط به نهادهای مختلف نیازمند است تا با ملاحظه جوانب گوناگون موضوع، به تشخیص کاملی از آن برسد و آنگاه به دنبال شناسایی حکم شرعی آن باشد. همان گونه که یک فقیه برای تشخیص صحیح موضوع از مطالعات جامعه شناختی، سیاسی، اقتصادی بی نیاز نیست، از مطالعات اخلاقی نیز که در حوزه اخلاق کاربردی به طور کاملاً موشکافانه بدان پرداخته می شود، بی نیاز نخواهد بود.
البته فراموش نباید کرد که اخلاق کاربردی نیز به مقتضای ماهیت بین رشته ای خود از مطالعات فقهی بی نیاز نیست. رشته های تحصیلی و پژوهشی در کشور ما باید به صورتی کاملاً بومی و ناظر به نیازها و ملزومات فرهنگی و اجتماعی خودی دنبال شود. پیگیری روند بومی سازی مطالعات اخلاقی، بدون بهره گیری از محتوا و روش فقهی امکان پذیر نیست. در اینجاست که حتی می توانیم این واقعیت را که اخلاق کاربردی با وضوح و صراحت بیشتری از فقه اسلامی بهره می گیرد، به مثابه امتیاز دیگری برای این رشته در مقایسه با رشته های بدیل آن مطرح کنیم. مطالعات بومی اخلاق کاربردی از دو طریق از مطالعات فقهی مدد خواهد گرفت: الف)از طریق محتوا؛ فقه با بیان پاره ای از قواعد و اصول اخلاقی در قالب قواعد فقهی و همچنین صدور احکام ویژه ی فقهی درباره ی موارد خاص مانند مجازات یا سقط جنین و ..، در استنباط احکام اخلاقی این موضوع ها به شکل کبروی و صغروی تأثیر تعیین کننده ای خواهد گذاشت؛ ب)از طریق روش؛ فقه با همراهی دانش اصول فقه از رهگذر ارائه روش استظهار از متون قرآنی، حدیثی، تنقیح مناط و الغای خصوصیت، الگوپردازی مناسب برای جمع بین عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین به غنی سازی روش پژوهش های متنی در دانش اخلاق کاربردی و در نتیجه به صورت بندی نهایی قواعد اخلاق نقلی یا استنباط حکم اخلاقی مورد خاص یاری می رساند.
6.پیشنهاد توجه به رشته مطالعاتی الاهیات اخلاق با دغدغه های بومی ما هماهنگ تر است: برخی از دوستان فرهیخته و سخت کوش در حوزه مطالعات اخلاقی این پیشنهاد را در جلسات مباحثه علمی مطرح می کنند که پژوهش در موضوع الهیات اخلاق، جایگزین پژوهش در موضوع فلسفه ی اخلاق شود. از آنجا که الاهیات اخلاق به نوعی اخلاق کلامی توجه دارد و نظام اخلاقی اسلام نیز در هر صورت بر پایه ارتباط ویژه ای میان مایه های اخلاقی دینی استوار خواهد بود، این گرایش پژوهشی به احتمال با استقبال و علاقه بیشتری در میان پژوهشگران علوم اسلامی و انسانی جامعه ما روبه رو خواهد شد. به اعتقاد این دوستان، شاید از همان ابتدا بهتر این بود که به الاهیات اخلاق توجه شود تا به فلسفه اخلاق.
به باورنگارنده، این رشته ی پژوهشی از درون پژوهش های فلسفه ی اخلاق و اخلاق هنجاری ــ و البته از سوی متکلمان مسیحی ــ ظهور یافته است. این رشته که در میان مسیحیان کاتولیک به الاهیات اخلاق، و در میان پروتستان ها به اخلاق مسیحی شهرت دارد، در واقع همان اخلاق کاربردی است که از دیدگاه اخلاق دینی مسیحی، و با روش مراجعه به نظام اخلاقی متخذ از آموزه های کلامی و الاهیاتی مسیحیان، به حل مسائل و معماهای اخلاقی می پردازد. بر اساس تعریفی که نویسندگان متون الاهیات اخلاقی از این رشته ارائه می دهند، الاهیات اخلاق یا اخلاق مسیحی هنگامی ظهور می کند که فرد یا جامعه در حیطه های معماخیز و خاکستری (13) قرار گیرد و ناچار به تصمیم گیری براساس یک نظام اخلاقی منسجم و قابل اعتماد باشد؛ اینجاست که ضرورت یک نظام الاهیاتی بر پایه ی آموزه های دینی بروز می یابد.(14)
به این ترتیب، حتی اگر جذابیت مباحثات جاری در الاهیات اخلاق را بپذیریم، باز هم باید از رهگذر مطالعات اخلاق کاربردی به این مباحثات برسیم.

نتیجه گیری

رشته ی مطالعاتی فلسفه ی اخلاق حاوی مباحثی بنیادین است که پرداختن به آنها برای ساختن نظام دانشی منسجمی از اخلاق ضرورتی حتمی دارد. در واقع، همین ضرورت حتمی بود که اخلاق پژوهان کشورمان را بر آن داشت تا به پژوهش در این رشته اقدام کنند. اقدام آنان تاکنون در طی سه دهه به خلق آثار ترجمه ای و تألیفی نسبتاً خوبی انجامیده است؛ به گونه ای که عنوان های منابع و متون فلسفه ی اخلاقی، در مقایسه با دهه ی آغازین این پژوهش ها فراوانی قابل توجهی دارد؛ اما این رشته آن گونه که شایسته است، توجه فرهیختگان و نخبگان علمی و فرهنگی کشور را برنینگیخته است. از نشانه های برانگیختگی درباره ی یک رشته علمی آن است که اقداماتی برای تأسیس یک رشته ی دانشگاهی در زمینه موضوع مربوط به آن رشته صورت پذیرد که ما هنوز به طور جدی شاهد این نشانه در موضوع فلسفه اخلاق نیستیم. انتظار این است اخلاق و فلسفه ی اخلاق، به دلیل ارتباط و بلکه هماهنگی ای که با فطرت و ذائقه نیک طلبی و خیرخواهی انسانی دارد، و نیز به دلیل ارتباط و بلکه هماهنگی ای که با فطرت و ذائقه نیک طلبی و خیرخواهی انسانی دارد، و نیز به دلیل ضرورتی که برای زیست فردی و اجتماعی آدمی دارد، از قابل توجه ترین و جذاب ترین موضوعات علمی و تحقیقاتی برای جامعه علمی حوزوی و دانشگاهی، و محصولات و آثار پژوهشی در مورد مسائل آن از پرخواننده ترین آثار در میان قشر کتاب خوان جامعه باشد. اینکه چرا تاکنون چنین نشده، دغدغه ای است که خواسته ایم در این نوشتار با پیشنهاد پردازش مباحثات فلسفه ی اخلاق به وسیله مطالعات اخلاق کاربردی به آن پاسخ بگوییم.
امروزه اخلاق کاربردی مورد اقبال چشم گیر فیلسوفان اخلاق در سراسر جهان واقع شده است؛ به طوری که گویا همه ی این فیلسوفان متقاعد شده اند که نظریه پردازی آنان در موضوع های هنجاری و فرااخلاقی باید متضمن نتایجی برای خرد کاربردی باشد؛ همان گونه که لازم است پرسش ها، موضوع ها و احکامی که درباره ی آنها تحقیق می کنند با نظریه های آنان در فلسفه ی اخلاق منطبق باشد.(15) تلاش های پیگیر و خلق آثار متنوع و خواندنی با این رویکرد، هم نشان از مشترک بودن دغدغه ی مورد بحث در زمینه ی توسعه دانش و مطالعات اخلاق دارد و هم از جذابیت مطالعات پردازش شده فلسفه ی اخلاق با اخلاق کاربردی، و در نتیجه راه گشا بودن پیشنهاد ما برای اتخاذ این رویکرد حکایت می کند.

پی‌نوشت‌ها:

1.ویلیام کی.فرانکنا، در آمدی بر فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی البته مقصود از این گفته را بایستی این گونه توجیه کرد که مسائل و موضوعات مورد بحث در فرااخلاق ربط مستقیم و بی واسطه ای با مقام عمل ندارند و به زیر ساخت های ذهنی و نظری و اخلاقیات مربوط می شود. و گرنه در میان علوم انسانی ــ دست کم در دانش اخلاق و حوزه های مرتبط با آن ــ موضوع بحثی را نمی توان یافت که با رفتار و عمل انسانی ارتباط نداشته باشد.
2.ر.ک: محمد تقی مصباح، دروس فلسفه اخلاق
3.محمد تقی اسلامی و دیگران، اخلاق کاربردی چالش ها و کاوش های نوین در اخلاق عملی، ص37.
4.Richard M.Fox; Moral Reasoning: A Philosophical Approach Applied Ethics,p.v.
5.see: Ruth Chadwick & Doris Schroeder; Applied Ethics: Critical Concepts In Philosophy; Routledge; 2002.
6.ر.ک: پروین کدیور، روانشناسی اخلاق، ص9ــ42؛ ر.ک: جمعی از نویسندگان، جستارهایی در روانشناسی اخلاق، ترجمه منصور نصیری، ص27ــ46.
7.see: Stephen Darwall; philosophical Ethics; Boulder,CO: Westview press; 1998; p.12.also: Shelly Kagan; Normative
8.see: Shelly Kagan;Ibid;p.5.
9.ر.ک: محمد تقی اسلامی و دیگران، اخلاق کاربردی: چالش ها و کاوش های نوین در اخلاق عملی، ص33ــ42.
10.ر.ک: همان، ص37ــ 39.
11.برای مطالعه بیشتر ر.ک: احمد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفه ای.
12.ر.ک: محمد تقی اسلامی و دیگران، اخلاق کاربردی: چالش ها و کاوش های نوین در اخلاق عملی، ص40ــ41.
13.gray aria.
14.Charles E. Curran; The Origins Of Moral Theology In The United States, p,3-4.
15.Hugh LaFollettel; The Oxford Handbook Of Practical Ethics,p.1-2.

منابع
اسلامی، محمد تقی و دیگران، اخلاق کاربردی چالش ها و کاوش های نوین در اخلاق عملی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چ دوم، 1388.
جمعی از نویسندگان، جستارهایی در روانشناسی اخلاق، ترجمه منصور نصیری، قم، معارف، 1384.
فرانکنا ویلیام کی، درآمدی بر فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، 1376.
قراملکی، احد فرامرز، اخلاق حرفه ای، قم، مجنون، 1383.
کدیور، پروین، روانشناسی اخلاق، تهران، آگاه، 1378.
مصباح، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، اطلاعات،1361.
Charles E.Curran; The Origins Of Moral Theology In The United States; Georgetown University press;1997.
Hugh LaFollette; The Oxford Handbook Of Practical Ethics;Oxford University press:2003.
Richard M. Fox; Moral Reasoning: A Philosophical Approach To Applide Ethics; Harcourt College Publishers;2001;p.v.
Ruth Chadwick & Doris Schroeder; Applied Ethics: Critical Concepts In Philosophy; Rouledge;2002.
Shelly Kagan; Normative Ethics; Boulder, CO: Westview press; 1998.
Stephen Darwall; philosophical Ethics; Boulder, CO: Westview Press; 1998.
معرفت اخلاقی(2)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید