نویسنده: محمدتقی فعالی
نگاه خوشبینانه و امیدوارانه، در فرهنگ دینی و قرآنی جایگاه ویژهای دارد. باورهای دینی، متدینان را دعوت به شوق، انتظار، خوشبینی، ارتباط مفید و امیدواری میکند و از این طریق فضای روحی فرد و جامعه را با طراوت و شاداب میسازد. خوشبینی در فرهنگ اسلامی به گونههای مختلف مطرح شده است:
اول) امیدواری به خدا
در ادبیات دینی، مفاهیمی وجود دارد که امیدواری به مبدأ عالم را تشویق میکند. یکی از این مفاهیم، «رجا» است. رجا، نقطهی مقابل خوف بوده، دو حالت انفعالی محسوب میشوند که نسبت به آینده شکل میگیرند. رجا یا امیدواری زمانی رخ میدهد که انسان پدید آمدن حالت خوشایندی را انتظار داشته باشد. هرچه احتمال وقوع امر خوشایند بیشتر باشد، طبعاً اشتیاق انسان افزایش یافته و انگیزهی تلاش برای دستیابی به آن امر فزونی مییابد. خوشایندترین امری که مؤمن انتظار آن را میکشد، نیل به رحمت و معرفت خداوند است. امید به رضایت و گشایش، مؤمن را شاد و خرسند میکند. در قرآن، یأس و ناامیدی از رحمت و بخشش خدا در حدّ کفر دانسته شده و به افراد توصیه میشود هرگز از رحمت بیکران او ناامید نباشند:
وَلاَ تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمیشود (1).
خداوند در آیهای دیگر میفرماید:
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً؛ بگو: «ای بندگان من – که بر خویشتن زیادهروی روا داشتهاید – از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را میآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.» (2).
در آیهی دیگری وعده داده است که «سیئات» را به «حسنات» تبدیل میکند:
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ؛ مگر کسی که توبه کند، ایمان آورد و کار شایسته کند. پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند (3).
در روایتها آمده رحمت خداوند آنقدر گسترده است که حتی ابلیس به آن طمع دارد. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
اذا کانَ یَومُ القیامهُ نَشَرَ اللهُ تَبارکَ و تعالی رَحمَتَهُ حَتّی یَطمَعَ إبلیسُ فی رَحمَتِه؛ چون روز قیامت برپا شود، خداوند تبارک و تعالی رحمتش را میگستراند تا آنجا که ابلیس هم به رحمت او طمع میبندد (4).
در حدیثی وارد شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مردی که بر صراط میلرزید اما به دلیل خوشگمانی به خدا آرام گرفت و طبعاً اهل بهشت شد، خبر دادند:
رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی عَلَی الصِّرَاطِ یَرْتَعِدُ کَمَا یَرْتَعِدُ السَّعَفَهُ فِی یَوْمِ رِیحٍ عَاصِفٍ فَجَاءَهُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِاللهِ فَسَکَنَ رَعْدَتُه؛ یکی از مردان امت خود را دیدم که بر صراط، مانند شاخهی خشکیدهی درخت خرما در یک روز طوفانی، میلرزد. در این هنگام خوشگمانی او به خداوند لرزش او را آرام بخشید (5).
دین، با دستورالعملی که برای تقویت حس امیدواری و خوشبینی به افراد میآموزد، راهی برای سلامت روانی و آرامش افراد معتقد، باز میکند. حس خوشبینی میتواند بسیاری از مشکلات عاطفی و روانی انسانها را در دنیای امروز درمان کند. مضامین مربوط به رجا، رحمت، مغفرت، و شفاعت، بنیادهای مثبتاندیشی را در آدمی زنده کرده و امید را پرورش میدهد. مفاهیمی بس دلگرم کننده و خوشبینانه در ادبیات دینی وجود دارد که شور و شعف فراوان در جان آدمی پدید میآورد. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
یُؤْتَی بِعَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ فَیَقُولُ اللهُ تَعالَی لَهُ أَلَمْ آمُرْکَ بِطَاعَتِی أَلَمْ أَنْهَکَ عَنْ مَعْصِیَتی فَیَقُولُ بَلَی یَا رَبِّ وَلَکِنْ غَلَبَتْ عَلَیَّ شَهْوَتِی فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذَنْبِی لَمْ تَظْلِمْتی فَیَأْمُرُ اللهُ بِهِ إِلَی النَّارٍ فَیَقُولُ مَا کَانَ هَذَا ظَنِّی بِکَ فَیَقُولُ مَا کَانَ ظَنُّکَ بِی قَالَ کَانَ ظَنِّی بِکَ أَحْسَنَ الظَّنِّ فَیَأْمُرُ اللهِ بِهِ إِلَی الْجَنَّهِ فَیَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَقَدْ نَفَعَکَ حُسْنُ ظَنِّکَ بِیَ السَّاعَهَ؛ در روز قیامت، بندهای را که به خودش ستم کرده (مرتکب گناه شده) میآورند، پس خدا به او میفرماید: آیا تو را به اطاعت از خودم امر نکردم؟ آیا تو را از نافرمانی خودم نهی نکردم؟ بنده در جواب میگوید: آری، ای پروردگار من، ولی شهوتم بر من غلبه کرد. پس اگر به خاطر گناهم مرا کیفر کنی، ظلم نکردهای. سپس خدا فرمان میدهد او را به جهنم ببرند. آنگاه بنده میگوید: چنین گمانی به تو نداشتم! خدا میفرماید: به من چه گمانی داشتی؟ بنده میگوید: گمان من به تو، بهترین گمان بود. پس خدا فرمان میدهد او را به بهشت ببرند و خداوند تبارک و تعالی میفرماید: حسنظن تو به من، در این هنگامه به تو سود رساند (6).
امام باقر (علیهالسلام) نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکنند که خداوند متعال فرمود:
وَلَکِنْ بِرَحْمَتِی فَلْیَثِقُوا وَمِنْ فَضْلِی فَلْیَرْجُوا وَإِلَی حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا وَ إِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تُدْرُکُهُمْ وَ مَنَّتِی تَبْلُغُهُمْ وَ رِضْوَانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ فَإِنِّی أَنَا اللهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیْتُ؛ بندگان من، باید به رحمت من تکیه کنند و به فضل من امیدوار باشند. در آن صورت، رحمت من آنان را دربرمیگیرد، رضوان و مغفرت من به آنان میرسد و عفو من، شامل حال آنان میشود، زیرا من خدای بخشندهی مهربانم و به این اسم نامیده شدهام (7).
یکی از یاران حضرت رضا (علیهالسلام) به نام حسین بن ثویر میگوید که روزی به محضر ابوالحسن الرضا (علیهالسلام) وارد شدیم و به ایشان عرض کردیم ما در وسعت رزق قرار داریم و روزگار بر ما آسان میگذرد. در این لحظه حضرت رضا (علیهالسلام) حالشان منقلب شد و اینگونه فرمودند:
وسعت رزق و آسانگیری روزگار به این دلیل است که شما به خداوند حسنظن دارید (8).
اسماعیل بن بزیع از حضرت رضا (علیهالسلام) حدیثی زیبا نقل میکند:
به خدا حسنظن داشته باشید، زیرا خداوند عزوجل فرمودند: من به بندهی مؤمنم همانگونه نگاه میکنم که او به من. اگر خوب نگاه کند خوب نگاهش میکنم و اگر بد، بد (9).
امام رضا (علیهالسلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی نقل فرمودند:
فِی کُلِ قَضَاءِ اللهِ خِیَرَهٌ لِلْمُؤْمِنِ؛ در هر قضای الهی، خداوند برای مؤمن خیرخواهی میکند (10).
در این احادیث، گفتگوی خدا با بنده، سخن گفتن مخلوق با خالق و رابطهی عاشقانه میان دو طرف بیان شده تا آموزههایی نظیر امیدواری و رحمت، با زیبایی کامل به تصویر کشیده شود و بندگان بیاموزند که چگونه دربارهی خدا و آینده بیندیشند و امیدوار باشند. به نمونهای از امیدواری و توکل نگاه کنیم:
خداوند به ابراهیم (علیهالسلام) در سن پیری از کنیزش هاجر، فرزندی عطا کرد که نام وی را «اسماعیل» گذارد. همسر اول او «ساره» نتوانست تحمّل کند که ابراهیم (علیهالسلام) از غیر او فرزندی داشته باشد. از اینرو خداوند به ابراهیم (علیهالسلام) دستور داد تا مادر و فرزند را به مکه – که در آن زمان بیابانی بیآب و علف بود – ببرد و سکنا دهد. ابراهیم (علیهالسلام) فرمان خدا را امتثال کرد و آنها را به سرزمین مکه برد. ابراهیم (علیهالسلام) هنگام وداع دست به دعا برداشت و گفت: خداوندا! من به فرمان تو همسر و کودکم را در این بیابان سوزان و بدون آب و گیاه تنها میگذارم تا نام تو بلند و خانهی تو آباد شود. طولی نکشید غذا و آب ذخیرهی مادر تمام شد و شیر او خشکید. بیتابی کودک شیرخوار، مادر را چنان مضطرب ساخت که تشنگی خود را فراموش کرد و برای به دست آوردن آب به تلاش و کوشش برخاست.
نخست به کنار کوه صفا آمد، اثری از آب در آنجا ندید. سرابی از طرف کوه مروه نظر او را جلب کرد و به گمان آب به سوی آن شتافت، در آنجا نیز به آب دست نیافت. از همان جا سرابی نیز در کوه صفا دید، دوباره به سوی آن بازگشت و هفت بار این تلاش و سعی را برای دستیابی به آب انجام داد. در آخرین لحظهها ناگهان از نزدیک جای کودک چشمهی زمزم جوشیدن گرفت و مادر و کودک از آن نوشیدند (11).
این داستان، روایت دیگری هم دارد.
مادر اسماعیل (علیهالسلام) در بیابان گرم و سوزان مکه تشنه شد. لذا بالای کوه صفا رفت تا ببیند در بیابان کسی هست که او را یاری کند یا نه؟ دوباره به کوه مروه رفت و به بیابان نگاه کرد ولی کسی را ندید. این فاصله میان کوه صفا و مروه را هفت مرتبه پیمود تا اینکه در اوج ناامیدی، جبرئیل (علیهالسلام) به سوی او آمد و از او پرسید: تو کیستی؟ گفت: من مادر فرزند ابراهیم (علیهالسلام) هستم. جبرئیل (علیهالسلام) پرسید: ابراهیم (علیهالسلام) شما را به امید چه کسی رها کرد؟ گفت: به امید خدا. جبرئیل (علیهالسلام) گفت: خدا شما را کافی است، به سوی صفا بازگرد. هاجر بازگشت و دید که زیر پای کودکش چشمهای جوشیده است (12).
داستان هاجر در هر دو صورت نشان از یک چیز دارد و آن اینکه دنیا جایگاه امید است. امیدها دقیقاً در ناامیدیها لانه کردهاند و از اوج ناامیدی است که امید میروید. بندهی مؤمنی که به خدا اعتماد کرده و به امید او سعی میکند، هرگز ناامید نمیشود. اساساً ناامیدی از خدا معنا ندارد. خدا و ناامیدی با یکدیگر قهرند و خداوند همیشه انسان امیدوار و دلبستهی خویش را دوست دارد.
داستان سعی در کنار خانهی خدا، حکایت امید است. در بیابان سوزان حجاز، هاجر و اسماعیل (علیهالسلام) تنها ماندهاند. ابراهیم (علیهالسلام) براساس رسالت خویش، زن و فرزند را تنها رها کرد و رفت. در بیابانی تفتیده، زنی تنها و فرزندی خردسال و گرسنگی و تشنگی. کدام پدر و همسری با خانوادهی خویش چنین میکند؟ عاطفهی پدری و همسری کجاست؟ اما ابراهیم (علیهالسلام) پیش از آنکه پدر اسماعیل (علیهالسلام) و سرپرست خانوادهای باشد، پدر امت و راهنمای بشر است! زن و فرزند، او را نگران میکنند؛ اما آیندهی تاریخ، شوری عظیم در دل او میافکند. او با این عمل، درسهایی به انسانیّت داد. از یک طرف درس توکّل در شرایط سخت و دشوار و از سوی دیگر، درس امید در اوج ناامیدی. آنگاه که گرد ناامیدی بر چهرهی هاجر نشسته بود، خسته و نگران، دست و پا زدن کودکش را مینگریست، ناگاه در زیر پای او چشمهای جوشید، چشمهای جاری و ابدی و اینگونه قصهی سعی و زمزم، ماندگار و ابدی شد و تا همارهی تاریخ جاودان.
دوم) زیباترین جهان
خالق هستی پرده از سرّی بزرگ برداشته است، رازی که اگر آفریدگار آن را بیان نمیکرد برای همیشه بر انسان پوشیده میماند. راز این است که خداوند، نور نامحدود است، هر آنچه از نور مطلق پدید آید، بیشک سنخیتی با نور دارد. «نورشناسی» قرآنی بابی عظیم از معرفت پیش روی بشر گشوده است. خدای سبحان اصل و منبع نورانیّت جهان هستی است. همچنین باطن آسمانها و زمین و تمامی کائنات نوری است که از خدا دریافت میکنند:
اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ؛ خدا، نور آسمانها و زمین است (13).
و نیز خداوند، زمینی را که مظهر ماده و جسمانیت است، با نور خود روشن کرد:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا؛ و زمین به نور پروردگارش روشن شود (14).
عالم تشریع هم سرشار از نور است. تورات نور است، انجیل نور است، قرآن هم نور است (15) و اساساً تمامی کتب آسمانی همه نورند و خداوند با نور، مسیر انسان را روشن و بنیآدم را هدایت میفرماید. در میان انسانها انبیاء نورند و به نورانیت دعوت میکنند. قرآن کریم شهدا را هم وجودهای نورانی میداند:
وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ؛ و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود [و] ایشان راست اجر و نورشان (16).
مؤمنین هم همراه با نورند و نور آنها را همراهی میکنند:
أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِن رَبِّهِ؛ پس آیا کسی که خدا سینهاش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش میباشد (17).
نکته ظریفی که در این آیه وجود دارد این است که نفرمود «مع نور» یعنی با نورند بلکه فرمود: «علی نور» یعنی بر نورند. به بیان دیگر آنها بر نور مسلط و سوارند. نور در اختیار آنهاست، نور مرکب آنهاست و نور رام آنهاست. آنها با نور میروند، با نور میآیند، با نور مینشینند، با نور میگویند، با نور میشنوند و از همین روست که لحظه لحظهی آنها نور است و سلام. و از همین روست که ما به لحظات و آنات این وجودهای نورانی سلام میدهیم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقُومُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ؛ سلام بر تو آن زمان که ایستادی، سلام بر تو آن زمان که نشستی، سلام بر تو آنگاه که خواندی و بیان نمودی (18).
از سوی دیگر پرواضح است که «نور» با «حُسن» مساوی بلکه مساوق است. اگر پدیدهای از سنخ نور است طبعاً زیبا هم هست. هرجا نور است زیبایی است و هر جا زیبایی است نور. راز دیگر هستی، در همین راستا از سوی خداوند رمزگشایی شده است: جهان به زیباترین وجه ممکن آفریده شده است:
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ؛ همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده (19).
از شریفه صریحاً به دست میآید که خالق هستی میگوید: آنچه را که من آفریدم، زیباترین صورت ممکن است. به بیان دیگر عالم ممکن بود سه گونه آفریده شود؛ (20) زشت، زیبا و زیباترین وجه ممکن.
آفرینندهی جهان اینگونه بیان میکند که آنچه را آفریدم نه زشت است و نه زیبا، بلکه از این زیباتر ممکن نبود وگرنه میآفریدم.
ممکن است این سؤال ذهن ما را آزار دهد که آنچه ما از عالم و انسان میبینیم بیشتر ناگواری، سختی، بلا و زشتی است. پس چگونه خداوند میگوید جهان، زیبا بلکه زیباترین است؟ توجه به دو نگاه میتواند ما را برای یافتن حقیقت یاری دهد: «نگاه خالقِ جهان» این است که «جهان، زیباترین است» و «نگاه ما» این است که «عالم سرشار از زشتی است». حال میتوان پرسید آیا نگاه خالق درست است یا نگاه ما؟ پاسخ واضح است. پس نتیجهی جالبی به دست میآید و آن اینکه «نگاه ما با واقعیت هماهنگ نبوده و بر آن منطبق نیست». از سوی دیگر، میدانیم که اگر نگاهی بر واقعیت خارجی منطبق نبود، آن نگاه، واقعنما نبوده و کاذب است. پس باید نه تنها «چشمها را شست» بلکه باید «چشمها را تغییر داد» و نگاهها را از بنیاد اصلاح کرد. اگر کسی از زاویهی نگاه خدا و از بالا به عالم بنگرد، در مملکت خدا، چیزی جز زیبایی و رحمت نیست. از اینروست که پیامآورِ دردناکترین حادثهی تلخ جهان، نگاه خود را نسبت به آن واقعه، اینگونه بیان میکند:
مَا رَأَیْتِ إِلَّا جَمِیلا؛ جز زیبایی ندیدم (21).
اگر اندکی در جهان کندوکاو کنیم خواهیم دید که تنها در کهکشان ما میلیاردها ستاره، سیاره و اشیای کوچک وجود دارد، چنان که در جهان هستی میلیاردها کهکشان در حال چرخشی بسیار منظم هستند. در واقع ما در پهنهی بیکرانه و غیرقابل دسترس عالم هستی، مانند نقطهای بسیار ریز میمانیم. حداکثر تلاش بشر، او را تا ورای جو زمین بالا برده است. حال چگونه میتواند نسبت به جهانی به این عظمت بدبین باشد؟ یا حتّی قضاوت کند؟ دانشمندان، زمان بسیار زیادی صرف میکنند تا فقط دربارهی زندگی یک حشره یا قطب جنوب یا آغاز شکلگیری زمین مطالعه کنند و بعد از 50 سال تحقیق و پژوهش به عظمت بخش کوچکی از جهان هستی اعتراف میکنند. به راستی ما از نظر آگاهی نسبت به جهان، در حالت جنینی هم نیستیم. ذهن را باید گشود و فهمید که عالم هستی سرشار از رمز و راز و افسون است. کافی است فقط در ارتباط با نحوهی تغذیهی جنین از مادر مطالعه کنیم.
مناسب است به حدیثی از امام رضا (علیهالسلام) اشاره کنیم که در آن از مهمترین معیارها و ارزشهای روابط اجتماعی سخن به میان آمده است. آن حضرت فرمودند:
لَا قَوْلَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِالنِّیَّهِ وَ لَا نِیَّهَ إِلَّا بِإِصَابَهِ السُّنَّهِ؛ هیچ سخنی صحیح نیست مگر اینکه مبتنی بر عمل باشد، هیچ عملی صحیح نیست مگر اینکه نیّت در آن دخیل است و هیچ نیّتی صحیح نیست مگر اینکه مطابق سنت باشد (22).
بدبینی هر چند به طور موقت میتواند در تسکین حسّ انتقامجویی یا خودخواهی تأثیر داشته باشد و چه بسا آرامش موقت و کاذب هم ایجاد کند اما سرانجام چیزی جز نگرانی، انزوا، درگیری با خود، خودخوری و آسیب رساندن به دیگران نتیجهای ندارد. نگاه خوشبینانه به تغییرها، رقابتها و پیچیدگیهای زندگی باعث میشود بسیاری از فشارهای عصر جدید، قابل تحمّل شوند. با نگرش مثبت به اوضاع و احوال و پرهیز از پیشداوریهای بیجا میتوان به آرامش دست یافت و زندگی را به راحتی استمرار بخشید.
در فرهنگ دینی سوءظن، نامطلوب بلکه حرام معرفی شده است. نگاه بد به دیگران عوارض شومی برای خود و دیگران در پی دارد و به عنوان بیماری اخلاقی محسوب میشود:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً أَیُحِبُ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیاری از گمانها بپرهیزید که پارهای از گمانها گناه است، و جاسوسی مکنید، و بعضی از شما غیبت بعضی نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. [پس] از خدا بترسید، که خدا توبهپذیر مهربان است (23).
پینوشتها:
1. یوسف / 87.
2. زمر / 53.
3. فرقان / 70.
4. صدوق، الامالی، ص 274؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 287.
5. مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 290؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 249.
6. برقی، المحاسن، ص 26؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 288؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 232.
7. کلینی، الکافی، ج 2، ص 71؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 97.
8. کلینی، الکافی، ج 8، ص 286.
9. حرّعاملی، الجواهر السنیه، ص 28؛ حرّ عاملی، الفصول المهمه، ج 2، ص 217؛ خواجوی، تعلیقه مفتاح الفلاح، ص 218، فیض کاشانی، الوافی، ج 4، ص 298.
10. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیهالسلام)، ج 1، ص 141؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ص 139.
11. قمی، تفسیر القمی، ج 1، ص 69؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 12، ص 98.
12. برقی، المحاسن، ج 2، ص 338؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 12، ص 113.
13. نور / 35.
14. زمر / 69.
15. مائده / 15 و 44 و 46.
16. حدید / 19.
17. زمر / 22.
18. قمی، مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
19. سجده / 7.
20. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 25، ص 141؛ بغدادی، لباب التأویل، ج 3، ص 403؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج 21، ص 150؛ طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 249.
21. ابن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 122.
22. طوسی، تهذیب الاحکام، ج 4، ص 186؛ فیض کاشانی، الوافی، ج 1، ص 299؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 47.
23. حجرات / 12.
منبع مقاله :
فعّالی، محمدتقی؛ (تابستان 1394)، سبک زندگی رضوی (2) – مناسبات اجتماعی، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول