نقش سیره و شخصیت رسول الله (ص) در گسترش اسلام در دوران بعثت (1)

نقش سیره و شخصیت رسول الله (ص) در گسترش اسلام در دوران بعثت (1)

نویسنده: دکتر اصغر منتظر القائم (1)

چکیده
دوران سیزده ساله ی بعثت نبوی، طی سه مرحله: دعوت مخفیانه دعوت خویشان و اقوام و و دعوت علنی و عمومی، با موفقیت ادامه یافت و اقشار بسیاری، به ویژه جوانان مکه، به رسول الله (ص) گرویدند. سران قریش و مشرکین که حیات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خود را در خطر دیدند، با تکیه بر تعصبات قومی و فرهنگی جاهلی و گذشته گرایی، به شدت به مقابله با آن حضرت پرداختند و از هیچ کوششی اعم از شکنجه و تهمت های ساحری، کهانت، جنون و شاعری نسبت به وی و یارانش دریغ نکردند.
ادامه ی نهضت و بنیان یک جامعه ی دینی در این مسیر دشوار و پرخطر، جز با یک برنامه ریزی هدفمند ممکن نبود. لذا رسول گرامی اسلام (ص) برای رسیدن به اهداف عالی خود، وسیله ی ابزارها واقداماتی بر موانع و مشکلات سهمگین و شکنجه های طاقت فرسای این دوران فایق آمد.
اهم اقدامات رسول الله (ص) عبارتند از: 1- سالم سازی و تربیت نیروی راستین مدافع اسلام؛ 2- ارتقای سطح آگاهی و بصیرت مسلمانان نخستین؛ 3- اخلاق و شخصیت معنوی و ظاهری رسول الله(ص)؛ 4- صبر و پایداری و استقامت در برابر مشکلات و موانع؛ 5- قرآن کریم، معجزه ی رسول خدا (ص)، 6- گفتگوی احسن و گفتار نیکو در برخودر با مخالفان؛ 7- هماهنگی گفتار با کردار و تبلیغ با عمل از سوی رسول الله (ص)؛ 8- هدفمندی و برنامه ریزی دقیق؛ 9- کادرسازی از جوانان مکه؛ 10- استعانت و یاری از خداوند در برابر مشکلات و موانع.
واژه های کلیدی: رسول الله (ص)؛ بعثت، اخلاق، کادرسازی، جوانان، گفتگو، استقامت.

مقدمه
در مقاله ی پیشرو تلاش بر آن است تا نقش سیره و شخصیت رسول الله (ص) در دوران بعثت مورد بررسی قرار گیرد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است و داده های تاریخ با استفاده از منابع دست اول فراهم شده است.
دوران بعثت نبوی سیزده سال به طول انجامید و رسول الله (ص) طی آن افراد مستعد و آماده ی قبول دعوت را با خلقی عظیم و شیوه ای پسندیده و با مهربانی و سخنان حکمت آمیز همراه با خواندن، قلم و تعلیم و تعلم به کلمه ی طیبه «لااله اله الله» و دوستی و محبت به خداوند رهنمون می گشت. این دوران دارای مشخصات و ویژگی های خاصی است که در این مقاله به اجمال به آنها پرداخته می شود.

ویژگی های دوران بعثت

الف ـ شکل، شیوه و مراحل دعوت
شکل و شیوه و مراحل دعوت رسول الله (ص) در سه مرحله انجام گرفت:
1- مرحله ی دعوت مخفیانه و عضویابی انفرادی برای انسان سازی و تربیت اخلاقی که نتیجه ی آن استحکام بنیادهای نهضت اسلامی با پنجاه نفر (2) هوادار استوار و مقاوم بود.
2- با نزول آیه ی: «و أنذر عشیرتک الآقربین» (3) مرحله ی دعوت اقوام و خویشان به نام «یوم الدّار» انجام گرفت و نتیجه ی آن تبیین مسأله ی جانشینی و وصایت بود، زیرا رسول خدا (ص) در باره ی علی (ع) فرمود: «إن هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا»؛ «این برادر و وصی و خلیفه ی من در میان شماست، از او فرمان برید و به گفته ی وی گوش فرا دهید.» (4)
3- مرحله ی دعوت علنی و عمومی که از سال چهارم تا سال چهاردهم بعثت ادامه داشت و نتیجه ی آن گسترش اسلام و نفوذ آن به یثرب و خارج از شبه جزیره بود.

ب ـ مقابله ی سران قریش
مقابله ی مترفین و دانه درشت های مکه با نهضت اسلامی در سوره ی مَسد ذکر شده است. سران قریش با تکیه بر گذشته گرایی و سنت گرایی، در قالب بت پرستی و اخلاق و فرهنگ جاهلی و برتری امتیازات مادی و کثرت ثروت و نیروی انسانی، با اسلام و رسول الله (ص) مبارزه می کردند. قرآن در این باره می فرماید:
«و ما أرسلنا فی قریه مّن نّذیر إلّا قال مترفوها إنّا بما اُرسلتم به کافرون و قالوا نحن أکثر أموالاً و أولاداً و ما نحن بمعذّبین» (5)؛ «و ما نفرستادیم رسولی را در شهری مگر آن که ثروتمندان عیاش آن دیار گفتند ما به رسالت شما کافر هستیم، زیرا ما بیش از شما مال و فرزند داریم و هیچ رنج و غذابی نخواهیم دید.»
قرآن در جایی دیگر می فرماید:
«إنّا وجدنا ءاباء علی أمه و أنّا علی ءاثرهم مقتدون» (6) «ما پدران خویش را بر راهی یافتیم و هر آینه از نشان های آنان پیروی می کنیم.»
مخالف سران قریش با رسول الله (ص)؛ از جمله ابوسفیان، ابولهب، ابوجهل و امیّه بن خلف و ولیدبن مغیره، ناشی از آن بود که اینان بت را سمبل فرهنگ حاکم قرار می دادند و علل مخالفت آنان ناشی از موارد زیر بود:
1- شریان حیات فرهنگی اشراف از ناحیه ی بت ها و بتکده ها و قداست کعبه بود.
2- به خطر افتادن مقام های اجتماعی و اقتصادی که اشراف برای خود کسب کرده بودند.
3- دعوت به خدای واحد به معنای برابری و وحدت اجتماعی همه ی انسان ها بود وغنی و فقیر در کنار هم سر بر آستانه ی خدای بی نیاز به خاک می ساییدند و اقرار به توحید، به معنای پذیرش برابری و مساوات و ندای توحید بود و این برای مترفین و شیوخ قریش ممکن نبود، زیرا قبول اسلام به معنای لغو امتیازات اقتصادی، اجتماعی و لغو مالکیت تجاری و برده داری بود که در حد وسیعی عدالت و مساوات را از بین برده بود و شهر مکه را به سوی انحطاط اخلاقی پیش می برد. لذت جویی، عیش و عشرت، زنان را به عاریت دادن، غرور و خودپسندی، زراندوزی، افزون طلبی و انسان ها را به قربانگاه بردگی بردن و تعصبات جاهلی، از ویژگی های برجسته ی اشرافیت مکه بود و اقرار به رسالت توسط اشرافیّت مکه تمام امتیازات و جبروت و پایگاه قدرت سیاسی و اجتماعی آنان را نابود می کرد و به همین سبب با تمام قوا در مبارزه به ندای اسلام و رسول الله (ص) کوشش می کردند.

ج ـ شیوه ی مبارزاتی سران قریش
از دیگر مشخصات دوران مکی، شیوه ی مبارزاتی سران مکه در برخورد با رسول الله (ص) بود. پس از آشکار شدن دعوت عمومی، مشرکان با شیوه های گوناگونی به مبارزه با آن حضرت پرداختند، از آن جمله:
1- شکنجه ی یاران رسول الله (ص) و خود وی و سرانجام تصیم بر قتل آن حضرت.
2- تطمیع رسول الله (ص) آنگونه که به آن حضرت گفتند: « به تو پادشاهی خواهیم داد».
3- تهمت های گوناگونی که به آن حضرت می زدند؛ همچون کهانت، جنون، شاعری، (7) سحر و ابتر بودن؛ آن گونه که «رُکانه بن عبد» رسول الله (ص) را بزرگ ترین ساحر خطاب کرد (8) و عاص بن وائل وی را ابتر لقب داد و به همین علت، خداوند سوره ی کوثر را نازل فرمود. (9)
4- تشنج آفرینی و غوغا سالاری علیه رسول الله (ص)؛ آنگونه که ابولهب و ابوجهل و سران ثقیف به آن دست می زدند.
5- حرکت های ضد تبلیغی و مبارزه ی فرهنگی با آن حضرت؛ به طوری که نضربن حارث رسول الله (ص) را به اسطوره گویی متهم می کرد. (10)
6- ایجاد تنگناهای اقتصادی و سیاسی و نظامی علیه آن حضرت؛ همچون ارسال عمروبن عاص به دربار حبشه برای بازگرداندن مسلمانان و حملاتی که سران مکه به شعب ابوطالب می کردند.

د ـ اقدامات رسول خدا (ص)
1- تخریب فرهنگ بت پرستی و اخلاق جاهلی.
2- تصحیح آداب و رسوم و سنن جاهلی.
3- تهذیب جان ها و روان های مسلمانان نخستین با عبادت و تلاوت قرآن.
4- کادرسای و تکوین فکری مسلمانان نخستین.
در آن شرایط سخت و طاقت فرسا، ادامه ی نهضت و بنیان یک جامعه ی دینی بدون یک کادر نیرومند و تربیت شده ممکن بود. به همین سبب، رسول خدا (ص) نیروی توانمندی را از جوانان مکه برای آینده ی نهضت خود آماده ساخت.
5- مبارزه با خرافات شرک آلود قریش.
6- حرکت برای اصلاح و سامان بخشیدن انحطاط جامعه ی مکه؛ آن گونه که قرآن کریم اصلاح طلبی را یک شأن از شئون پیامبری دانسته است. (11)

علل موفقیت رسول خدا (ص)
علل موفقیت و پیروزی رسول الله (ص) د دورن بعثت عبارت بود از:

1- ارتقای سطح آگاهی و بصیرت مسلمانان
رسول خدا (ص) هیچ گاه به نفرین و درخواست عذاب برای مشرکان و نیز به زر و تزویر متوسل نشد و همچون دیگر پیامبران پیش از رسیدن به قدرت سیاسی، مبارزه اش فرهنگی و سیاسی بود. آن حضرت، پیامبر عقل و بصیرت و شکوفایی استعدادها و جدال احسن بود. همان گونه که در نخستین آیات، سوره ی علق و قلم، خواندن و قلم و دانش و بصیرت به عنوان شعار اصلی اسلام طرح گردید. این آیا مشت محکمی است بر دهان ژاژخایانی که اسلام را از تعقل و تفکر و دانش و دوستی و خردورزی دور می پندارند که در هیچ یک از ادیان بزرگ و کتب آسمان این اندازه برای معرفت آموزی اهمیت قائل نشده اند و هیچ دین و تفکر بشری را نمی توان یافت که در آغاز آن علم و معرفت و خرد، این اندازه ارزش و اهمیت داشته باشد. قرآن کریم می فرماید:
«قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیره أنا و من اتّبعنی و سبحان الله و ما أنا من المشرکین» (12)؛ «بگو راه من و پیروانم خواندن به سوی خد و بر بینایی و بصیرت استوار است و خد را از شرک منزه دانم و هرگز به خدا شرک نورزم.»
رسول الله (ص) در دوران بعثت گام های بلندی در مسیر رشد و ارتقای سطح علمی و فرهنگی یاران خود برداشت، زیرا در پرتو نور علم، آنان به درک بالای فهم مسایل دینی و قدرت تجریه و تحلیل مسایل اجتماعی و فرهنگی دست می یافتند. آن گونه که قرآن کریم می فرماید: «بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟» (13) بدین سان رسول الله (ص) راه حرکت علمی و رشد و تعالی مسلمانان را از دوران بعثت برای همیشه هموار ساخت.

2- اخلاق و شخصیت معنوی و ظاهری رسول الله (ص)
اخلاق آن حضرت قرآنی بود و در میان مردم بهترین اخلاق را داشت. سیمای او دارای چهره ای گلگون، چشمانی درشت و مشکی، موهای سرش انبوه و نسبتاً صاف وگونه هایی هموار داشت. دست و پایش ستبر بود و بینی اش کشیده و باریک، دندان های او بسان نقره می درخشیدند. قامتی معتدل داشت که نه بلند بود و نه کوتاه و نه چاق بود، نه لاغر. (14)
خوی خوش و مهربان و ظاهر زیبا و آراسته ی آن حضرت، برخلاف اخلاق تند و خشن اشراف، در روح و روان اعراب تشنه ی محبت و اخلاق تأثیرگذار بود و هدایت ها و جذبه های اخلاقی و معنوی آن حضرت در برابر خشونت و شکنجه ها و ناسزاهای اشراف در جذب مردم به اسلام تأثیر بسزایی داشت؛ آن گونه که قرآن شخصیت آن حضرت را اسوه معرفی کرده است:
«لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه لمن کان یرجو الله والیوم الآخر و ذکر الله کثیرا» (15) «البته، در رسول الله اقتدا و الگویی نیکوست برای شما؛ اگر کسی به خدا و روز آخرت امیدوار باشد و خدا را بسیار یاد کند.»
رسول الله (ص) در طول رسالت خود انقلاب اعتقادی عمیقی را در شریان حیات فرهنگی مردمی که از مراتب اخلاق پسندیده و فرهنگ و تمدن غنی محروم بودند، پدید آورد. پایه های شرک و بت پرستی را واژگون کرد و توحید کامل را نشر داد و با تهذیب جان و روان پیروان خود به وسیله ی نماز، انسان های مؤمن، ایثارگر و فدارکار در راه اهداف عالی انسانی خود تربیت کرد. وی مظهر کامل اخلاق بود و شخصیت او در دیده ی مسلمانان چنان عظیم بود که آنان را شیفته و مجذوب خود کرده بود و همانند پروانه گرد شمع وجودش می چرخیدند و عاشقانه به فرمان او در راه خدا جانبازی می کردند؛ به گونه ای که «عروه بن مسعود»، سفیر قریش نزد آن حضرت، گفت: «هرگز پادشاهی را ندیده ام که در میان یاران خود آن قدر محبوبیت داشته باشد که محمد (ص) در میان اطرافیان خود دارد. صدای خود را در حضور وی بلند نمی کنند و به هر کاری فرمان دهد، فوری انجام می دهند.» (16)
قرآن وی را چراغ فروزان (17) و تجلی رحمت الهی بر جهانیان دانسته و شفقت، مهربانی و خوی خوش او را از الطاف بی کران خدا دانسته است و خطاب به آن حضرت می گوید: «اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از اطراف تو پراکنده می شدند. پس از آنان درگذر و از خدا برای آنها طلب آمرزش کن و برای دلجویی آنان در کارها مشورت نما.» (18)
علی (ع) در وصف رسول الله (ص) می گوید: «طبیب دوّار بطیّه أحکم مراهمه»؛ «طبیبی است که همواره برای معالجه گردش می کند و مرهم او بهترین درمان بیماری است». «این طبیب روحانی با داروی خود دل هایی را جوید که در غفلت و حیرت هستند». (19)
قدرت تحمل، محبت، نوع دوستی و دلسوزی وی چنان بود که وقتی یارانش تقاضا کردند قبیله ثقیف را نفرین کند، فرمود: خدایا، ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ی ما درآور.» (20) و در پاسخ تقاضای «طفل بن عمرو دَوسی» که تقاضا کرد قومش را نفرین کند، فرمود: «خدایا، قوم او را هدایت فرما!»، چون بار دیگر در مدینه به حضور آن حضرت شرفیاب شد، با هفتاد خانواده ی مسلمان آمد. (21)
گذشت و مهربانی او چنان بود که صفوان بن امیه، از سران قریش که «عمیربن وهب» را برای کشتن آن حضرت به مدینه فرستاده بود، هنگامی که از او دو ماه مهلت خواست تا اسلام آورد، رسول خدا (ص) چهار ماه مهلتش داد. آن حضرت به فرد فرد مبلغان خود چنین دستور می داد: «در کارها بر مردم آسان بگیر و سخت مگیر، نوید دهنده باش و مردم را پراکنده مکن» (22) «اسلام دینی متعادل است، در انجام دستورات آن با مدارا رفتار کنید». (23)
آن حضرت همواره به یاران خود می فرمود: «محبوب ترین شما نیز من در روز قیامت، نیکو خلق ترین شماست.» (24) و به فرزندان عبدالمطلب گفت: «سلام را آشکار کنید، با خویشان نیکی نموده، شب زنده داری کنید، خوراک بدهید. خوش سخن باشید تا به سلامت داخل بهشت گردید.» (25) همچنین فرمود: «أنّ خیرکم أحسنکم أخلاقاً» (26)؛ «بهترین شما خوش خلق ترین شماست.» بیش از همه کس نسبت به کودکان شفقت می کرد و چون به نزد آنان می آمد، به آنها سلام می کرد (27) با آنها انس می گرفت و با شادابی رفتار می نمود و حسن و حسین (ع) را به آغوش و بر دوش خود می گرفت.
رسول گرامی اسلام (ص) تجلی بخشندگی بود؛ به گونه ای که شش هزار اسیر پیکار حنین را بخشید. در فتح مکه، روزی در حال طواف خانه ی کعبه «فضاله بن عمیر» تصمیم به قتل آن حضرت گرفت. چون رسول خدا (ص) او را مشاهده کرد، فرمود: «تو فضاله هستی؟» گفت: آری. فرمود: «پیش خود چه فکری داشتی؟» پاسخ داد: مشغول ذکر خدا بودم. حضرت تبسمی کرد و به او فرمود: «از خدا آمرزش بخواه.» سپس دست مبارکش را روی قلبش گذاشت تا آرام گرفت. بعدها فضاله می گفت: به خدا سوگند، هنوز دست مبارکش را برنداشته بود که احساس کردم او محبوب ترین خلق خدا در نزد من است. (28)
همچنین مالک بن عوف نصری، فرمانده ی مشرکان در پیکار حنین، پس از آن که رسول الله (ص) او را بخشید، چنین سرود: «میان مردم مثل محمد (ص) ندیده و نشنیده ام. اگر از او عطا و بخشش بخواهند، از همه بخشنده تر و وفادارتر است.» (29)
از جابربن عبدالله انصاری روایت شده: «رسول خدا (ص) سخی ترین مردم بود و سخی ترین همه ی اوقات در ماه رمضان بودی.» (30) و از آن حضرت روایت شده: «سخاوتمند نزیک به خدا، نزدیک به مردم، نزدیک به بهشت و دور از آتش است.» (31) بر خلاف بخشندگی عظیم وی، در زندگی چنان بر خود سخت می گرفت که شب هایی پیاپی گرسنه می خوابید و خانواده اش هم غذایی نداشتند و عموماً نان آنه جوین بود. (32) هیچ گونه تجملی در زندگی نداشت و بسیار کم خرج بود و متکای او از چرم بود که از لیف خرما پر شده بود. (33)
علی (ع) در باره ی سیره ی آن حضرت می فرماید:«با شکم گرسنه از دنیا رفت و با سلامت به آخرت وارد شد. وی سنگی بر روی سنگی نگذاشت تا هنگامی که دعوت حق را اجابت کرد.» (34) در هنگام رحلت تنها از زر و سیم دنیا هفت دینار نزد وی بود و دستور داد تا عایشه آنها را به علی (ع) بدهد تا میان تهیدستان تقسیم کند. (35)
آری، او پیام آور رحمت بود و کینه و عداوت را با مهر و محبت پاسخ می داد و این گونه روابط انسانی را با شمیم عطر آگین صفا و دوستی، زیبایی بخشیده بود و بال مرحمت بر پیروان با ایمان خود گسترده بود. (36) اگر چه از جنس بشر بود، ولی از فرط محبت و نوع پروری سختی های مردم بر او گران می آمد و بر نجات آنان حریص و به مؤمنان رئوف و مهربان بود. (37) او عزیزی شفیق بود و با هدایت و راهنمایی خود اعراب را از کارهای زشت و تعهدات و سنن تحمیلی که همچون غل و زنجیر آنان را در بند کرده بود، برحذر می داشت. (38) وجود او نعمت و احسان بزرگ خداوند به بشریت بود، زیرا او مظهر و تجلی اخلاق نیک بود و خداوند او را به خلقی عظیم آراسته بود؛ (39) همان گونه که خود می فرمود: «من برای تکامل اخلاق و محاسن آن مبعوث شدم.» و می فرمود: «حسن الخلق خلق الله الأعظم» (40)؛ «نیک خویی، خلق بزرگ خداوند است.» آری، آن حضرت عزیزی بود که جسم و جان، فکر و ذکر و باطن و ظاهرش، همه، معرفت و محبت و غرب دریای نور بود.

پی نوشت ها :

1- عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان
2-ابن هشام، السیره النبویه؛ القسم الاول، ص 250.
3- شعراء/214. ترجمه: «نخست، خویشان نزدیک خودت را بترسان.»
4- طبری، تاریخ، الجزء الثانی، ص 63.
5- سبأ/34-35.
6- زخرف/22-23 و مائده 104.
7- طور/29و30.
8- ابن هاشم، السیره النبویه، القسم الاول، ص 391.
9- بلاذری، انساب الاشراف، الجزءالاول، ص 157.
10- همان، ص 159.
11- هود/88
12- یوسف/108
13- زمر/9.
14- ابن سعد، الطبقات الکبری، المجلدالاول، ص 364 و415؛ فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص 132.
15. احزاب/21.
16- واقدی، المغازی، الجزءالثانی، ص 598.
17- احزاب/64.
18- آل عمران/ 159.
19- علی (ع)، نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 107، ص 321.
20- واقدی، المغازی، الجزءالثالث، ص 937.
21- ابن سعد، الطبقات، المجلد الرابع، ص 238.
22- ابن هشام، السیره النبویه، القسم الثانی، ص 590.
23- ابن الاثیر، أسدالغابه، الجزء الاول، ص 148.
24- یعقوبی، تاریخ، المجلدالثانی، ص 94.
25- همان، ص 92.
26- ابن سعد، الطبقات، المجلد الاول، ص 377.
27- همان، ص 382.
28- ابن هشام، السیره النبویه، القسم الثانی، ص 417.
29- واقدی؛ المغازی، الجزءالثالث، ص 954.
30- سعیدالدین محمدبن مسعود کازرونی، نهایه المسؤول فی راویه الرسول، جلداول، ص 342.
31- یعقوبی، تاریخ، المجلد الثانی، ص 92.
32- ابن سعد، الطبقات، المجلد الاول، ص 400.
33- همان، ص 465.
34- علی (ع)، نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 169، ص 512.
35- ابن سعد، الطبقات، المجلد الثانی، ص 237.
36- شعرا/215.
37- توبه/128.
38- اعراف/157.
39- قلم/4.
40- نهج الفصاحه، ص 288، شماره 1372.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی نور

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید