نویسنده: علی سروری مجد (1)
چکیده
یکی از اهداف مهم پیامبران الهی و جانشینان آنان برقراری زندگی نیکو یا جامعهی آرمانی بوده است. گرچه اصطلاح «مدینهی فاضله» یا «جامعهی آرمانی» در قرآن یا متون روایی نیست، این موضوع ریشه در تعالیم انبیا داشته و مجموعه آیهها و روایتهایی که دربارهی هدف و کیفیت زندگی مطلوب یا حیات طیبه سخن میگوید، ما را به این سمت و سو هدایت میکند. از نظر قرآن کریم و روایت معصومان نه تنها دست یافتن به جامعهی آرمانی امکانپذیر است، بلکه هدف بعثت انبیا همین بوده است.
پرسش اصلیِ مقاله حاضر این است که ویژگیهای جامعهی آرمانی در فرهنگ رضوی چیست؟ قرآن و عترت دو یادگار بینظیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و امام رضا (علیهالسلام) پاره تن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، وارث انبیای بزرگ الهی و امامان پیش از خود است؛ اینان، هم در حکمت نظری و هم در حکمت عملی به تلاش و مجاهدت برای تبیین و تحقق این هدف دیرینه پرداختهاند. در این مقاله به مهمترین ویژگیهای جامعهی آرمانی در فرهنگ رضوی اشاره میشود که عبارتند از: عقلگرایی، برپایی عدل، احسان، حاکمیت امام، گسترش دانش و شکوفایی اقتصادی.
مقدمه
امام رضا (علیهالسلام) منصوب پروردگار و علمش وابسته به علم الهی است. خلیفهی خدا در زمین و مظهر تام و تمام اسما و صفتهای اوست. در حکمت نظری و عملی سرآمد همهی انسانها، جز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. امام رضا (علیهالسلام) وصی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و یکی از مصادیق عترت است. قرآن و عترت به دلیل حدیث ثقلین همتای یکدیگرند. استناد به سیره و سنت آن حضرت بی تردید انسان و جامعه را به بهترین و استوارترین روش زندگی و حیات طیبه رهنمون میکند.
خداوند دربارهی قرآن میفرماید: « إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ» (اسرا/ 9) و دربارهی پیامبر است نیز میگوید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْییکُمْ» (انفال/ 24). بنابراین، شناخت سیرهی آن بزرگوار، در مقام جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقع تفسیر علمی و عینی قرآن کریم است. التزام به فرهنگ رضوی چون منشأ وحیانی دارد و تعالیم وحیانی ناظر به فطرت انسانی است، نه تنها به دلیل تعبد، بلکه به دلیل عقل، تضمینکنندهی سعادت دنیا و آخرت است.
تجربهی بشری نشان داده التزام به فرهنگی که اولیای دین، معصومانه دریافت، ابلاغ و اجرا کردهاند، چیزی جز سعادت انسان را در برنداشته است. اما آنچه در این رهگذر لازم و ضروری است، شناخت دقیق ابعاد و ویژگیهای جامعهی آرمانی است که از فرهنگ و سیرهی فاخر و ارجمند آن بزرگوار به دست میآید. چارچوب نظری این نوشتار بر اساس الگوی امامت در مکتب شیعهی اثنی عشری و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است.
مفاهیم
قبل از ورود به بحث، تبیین مفاهیم مدنظر ضروری است.
فرهنگ
فارسی معین، فرهنگ را مرکب از دو واژهی «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده است (1387: واژهی فرهنگ). برای فرهنگ تعاریف متعددی ارائه شده که بعضی از این تعاریف مفهوم عام و برخی دیگر مفهوم خاصی از این واژه را به دست میدهند.
یکی از اوّلین تعاریف نسبتاً جامع را تیلور در سال 1871 ارائه کرده است. (2) به قول ریموند ویلیامز (3) در سال 1976 فرهنگ یکی از دو سه واژهای است که پیچیدهترین واژههاست. کشورها بر سر تعریف جهانی از مفهوم فرهنگ توافق ندارند. در مقدمهی اعلامیهی جهانی تنوع فرهنگیِ سال 2001 یونسکو، فرهنگ چنین تعریف شده: «فرهنگ را باید مجموعهای از خصیصههای مشخص معنوی، مادی، فکری و احساسی جامعه یا گروه اجتماعی تلقی کرد که دربردارندهی هنر، ادبیات، شیوههای زندگی، روشهای زندگی با هم، نظامهای ارزشی، سنتها و باورهاست» (فراهانی، 1386: 80).
همچنین، سایر متفکران دربارهی فرهنگ، تعاریف گوناگونی ارائه کردهاند (4) که از میان آنان مرحوم علامه محمدتقی جعفری، فیلسوف اسلامی، با نقد مهمترین تعریفها از فرهنگ، چنین تعریفی ارائه داده است: «فرهنگ عبارت است از کیفیت یا شیوهی بایسته یا شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساس تصعید شدهی آنان در حیات تکاملی باشد» (جعفری، 1373: 77). ایشان فرهنگ را به دو قسم پیرو و پیشرو تقسیم میکند:
فرهنگ پیرو آن نوع کیفیت و شیوهی زندگی است که تابع هیچ اصل و قانون اثبات شدهای نیست، بلکه ملاک درستی و نادرستی آن، تمایلها و خواستههای مردم است. به بیان دیگر، این قسم فرهنگ ناشی از هوا و هوسها و تمایلهای طبیعی انسانهاست. اما فرهنگ پیشرو یا هدفدار و پویا از اصول ثابت حیات تکاملی انسان ریشه میگیرد؛ و عامل محرک این فرهنگ، ابعاد اصیل انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمانهایی که آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تکاپو درمیآورد و تمدن اصیل را برای بشریت به ارمغان میآورد (نصری، 1376: 346-348).
با جمعبندی نظرهای گوناگون میتوان چنین نتیجه گرفت که فرهنگ مجموعهای از باورها، ارزشها، شیوهی زندگی، آداب و رسوم، نظام سیاسی، اجتماعی و حقوقی است که در جامعه نهادینه شده است.
فرهنگ رضوی
فرهنگ رضوی مجموعهی آموزههای امام رضا (علیهالسلام) و پدران پاک و معصومش تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حکمت نظری و عملی است. این تعالیم همتای آموزههای قرآن کریم، تبیین آیهها و تجسم عینی و عملی آن است. از آنجا که ائمه نور واحدند، (5) گفتار و رفتار امام رضا (علیهالسلام) جدای از سایر معصومان نیست. بنابراین، مجموعه آموزههای قرآن و عترت را با تأکید بر گفتار و رفتار امام رضا (علیهالسلام) «فرهنگ رضوی» مینامیم؛ فرهنگی که امام رضا (علیهالسلام) با حکمت و تدبیر از آن پاسداری کرد و در آن راه به شهادت رسید؛ فرهنگی که آدمی را در جاذبهی هدف اعلای حیات به تکاپو وامیدارد و تمدن اصیل را برای بشریت به ارمغان میآورد.
جامعه
واژهی «جامعه» معانی لغوی و اصطلاحی دارد. در لغت به معنای گرد آمدن، فراهم آمدن، نزدیکی جسمی به جسم دیگر یا چندین جسم به همدیگر و سازگار کردن است ( دهخدا، 1377، ج1: 1049). جامعه مؤنث «جامع»، اسم فاعل از کلمهی «جمع» و در لغت به معنای جمع کننده، طوق، غل، گردآورنده و غلی که بر گردن و دست نهند آمده است (همان، ج5: 7398). در زبان عربی واژهی «مجتمع» و در زبان فارسی «جامعه» به کار میرود (6) به معنای گروهی از انسانها که در سرزمینی ساکناند و حکومتی واحد دارند (مؤلفان، 1387: 34).
برخی چون خواجه نصیرالدین طوسی معتقدند که واژهی «انسان» از ریشه «اُنس» است، یعنی خصلت طبیعی او زندگی با همنوعان و ریشهی تمدن، مدینه است؛ به این معنا که زندگی اجتماعی جز از طریق تعاون امکانپذیر نیست (شریف، 1362: 894؛ طوسی، 1374: 140). او ناچار است در جامعه برای رفع نیازهای خویش با همنوع خود زندگی کند. البته این نگاه، طبیعی بودن حیات اجتماعی انسان را نیز تأیید میکند.
به تعبیر استاد مصباح یزدی، مدینه با این تعریفِ جامعه کاملاً منطبق است: «جامعهی واحد مجموعهای است از انسانها که با هم زندگی میکنند، کارهایشان مستقل و مجزا از هم نیست، بلکه تحت یک نظامِ تقسیم کار با هم مرتبط است و آنچه از کار جمعیشان حاصل میآید، در میان همهشان توزیع میشود» (مصباح یزدی، 1368: 89). بهترین تعریفی که برای جامعه میتوان استنباط کرد این است که جامعه به اجتماع انسانها گفته میشود که بر پایهی هدف و قانون مشترکی زندگی میکنند.
جامعهی آرمانی
واژهی «آرمانشهر» (utopia) را نخستین بار توماس مور در سال 1516 در کتابی به همین نام به کار برد (مور، 7:1388). پیشتر مفاهیم مشابهی از این واژه در آرای فلاسفهی یونان باستان (افلاطون و ارسطو) عرضه شده و در فلسفهی اسلامی از آن به نام مدینهی فاضله یاد شده بود. اصل واژهی «اتوپیا» (utopia) یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» است. اتوپیا واژهای است مرکب از ou (او) یونانی به معنای «نفی» و کلمهی topos (توپوس) به معنای «مکان». بنابراین، از لحاظ لغوی به معنای «لامکان» است.
آرمانشهر نمادی از واقعیت آرمانی و بدون کاستی است که متضمن سعادت و خوشبختی مردم باشد. همچنین، میتواند نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی باشد. گاه به صورت اساطیر، عصر زرین و حماسههای بشری جلوهگر شده و گاه در محک آرمانهای نظام حاکم؛ از افلاطون، ارسطو و فارابی گرفته تا رابرت اوئن (7)، شارل فوریه (8)، اتین کابه (9)و… همگی کوشیدهاند به توصیف آرمانشهرِ مطلوبشان بپردازند.
آیت الله معرفت (رحمهالله) میفرمایند: «در این جامعه، هدف، رشد و تکامل نوع انسانی است تا افراد هرچه بهتر زندگی کنند، به نحو احسن به حقوق حَقه و طبیعی خود دست یابند و از مواهب طبیعت که خداوند در اختیار بشر گذارده، به گونهی شایسته و بایسته بهرهمند شوند» (1378: 12). ایشان با استناد به آیهی 13 سوره حجرات میفرمایند: «در چنین جامعهای، انسان به دلیل انسان بودن مورد احترام قرار میگیرد و هرگز عوامل محیطی و شرایط زیستی… یا گرایشهای خاص که باعث عقیدهها و باورهای گوناگون میشود یا نسب و حسب، سبب تبعیض از برخورداری از حقوق انسانی و مواهب طبیعی و الهی و… نمیگردد» (همان).
ایشان «تقوا» را به معنای تحفظ و تعهد گرفته، معتقدند هر انسانی باید این تعهد را در خود احساس کند و در مقابل بهرهمندی از مواهب الهی و دستاوردهای دیگران، خود نیز بهره بدهد. همچنین، ایشان با اشاره به آیهی «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» (هود/ 61) میگویند: «آباد کردن زمین بدون روح همزیستی، نوع دوستی، ایثار و… میسر نیست. همین است معنای خلافت در زمین و مسخر بودن کائنات برای انسان و پذیرا شدن امانت و ودایع الهی تا مشمول «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (اسرا/70) قرار گیرد» (همان: 13).
آموزههای قرآن و عترت ناظر به رشد و تعالی بشر در همهی ابعاد، منتهی به هدف خلقت انسان است. بنابراین، هرگاه سخن از برپایی قسط، بسط معنویت، شکوفایی عقل، احسان و… میکند، ناظر به جامعهسازی است.
جمعبندی مفهوم جامعهی آرمانی
1. جامعهی آرمانی جامعهای است تحت ولایت الهی که هدف آن رشد معنوی و مادی بشر است و دائم در حال رشد و شکوفایی است. (10) کرامت انسانها در آن رعایت میشود، مردم به ولایت الهی و اطاعت از فرامین او تن میدهند و عدالت و تقوای الهی را در همهی شئون آن به پا میدارند.
2. آرمانشهر امری دست نیافتنی و در زمرهی آرزوها تلقی نمیشود، بلکه جامعهای است که تعالیم قرآن، عترت و سیرهی عملی اهل بیت که متصل به سرچشمهی آفرینش انسان و جهان است، خصوصیات آن جامعهی آرمانی را برای بشر تبیین کرده و هرگاه بشر پایبند به اصول و ارزشهای آن بوده، طعم شیرین آن را درک کرده است.
3. در جامعهی آرمانی از همهی مواهب و نعمت الهی به درستی و برای رشد فضائل کمال نهایی بشر استفاده میشود.
امامت در مکتب شیعهی اثنیعشری
امام امتیازها و ویژگیهای منحصر به فردی دارد که بقیهی مردم حتی دانشمندان و نخبگان بشری از آن بی بهرهاند و همین ویژگیهاست که او را از همگان ممتاز میکند. بنابراین، جامعهی آرمانی تنها با حضور و حاکمیت او و تبعیت محض مردم از او محقق میشود. مهمترین امتیازها و ویژگیهای امام در ارتباط با جامعهی آرمانی عبارتاند از: نصب الهی، عصمت، وابستگی به علم الهی، ولایت، هدایت علمی، هدایت به امر، سیاست و حکومت، هدایت دینی و دفاع از دینباوران، پدری دلسوز و مهربان، اصلاح جهانی.
امام رضا (علیهالسلام) مصداق امامت
امام رضا (علیهالسلام) (148-203ق)، هشتمین امام شیعیان اثنی عشری، به نص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث لوح و نص پدران معصومش همهی خصوصیات یادشده دربارهی امام را دارد. بر اساس روایت امام جواد (علیهالسلام) نامگذاری آن حضرت به «علی» و لقب «رضا» از سوی خداوند تعالی است (مفید، 1413، ج1: 759).
حضرت رضا (علیهالسلام) وارث علم نبوی و فضائل علوی است. کتابهای شیعه و اهل سنت از علم، زهد، عبادت، کرامت، سیاست و حکمت بی نظیرش که از اجداد خود به عنایت الهی به ارث برده، حکایت میکند. شخصیت امام رضا (علیهالسلام) فراتر از ملاکهای عقلی آدمیان و نصب او فرابشری است (موحدابطحی، 1381: 76). امام رضا (علیهالسلام) مقتدای خود را امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میدانند و میفرمایند: «ان علیا امیرالمؤمنین (علیهالسلام)… امامی، حجتی، عروتی، صراطی، دلیلی و مَحَجَتی…» (همان: 27-28).
امام رضا (علیهالسلام) همان کسی است که روایتهای معتبر اسلامی از معجزههای آن حضرت همانند معجزههای حضرت عیسی (علیهالسلام) و حضرت سلیمان (علیهالسلام) حکایت میکنند (همان، 1430: 65-153). (11) روزی که به دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت، جامهای عطا کردند، فرمودند در این لباس هزار رکعت نماز خوانده و هزار بار ختم قرآن نمودهام.
در میان مردم مرو، پیروان اهل بیت بر این باور بودند که امام باید از سوی خداوند نصب شود و ولایت را برعهده گیرد، اما دیگران میگفتند که امام را نه نصب الهی، که انتخاب مردمی معیّن میکند و او در حقیقت وکیل امّت است. امام رضا (علیهالسلام) پس از آمدن به مرو و آگاهی از این مسئله فرمودند: «امامت را نشناختند تا امام را بشناسند. همان طور که الله با الوهیت شناخته میشود، امام با امامت.» آنگاه ویژگیهای امام را برشمردند: «قدر و منزلت، شأن و جایگاه امام رفیعتر از آن است که با عقول مردم سنجیده شود یا آنکه به اختیار خود برگزینند» (کلینی، 1407، ج1: 199).
چون هدف از نزول قرآن و نصب امامان، هدایت بشر و ساختن دنیا و آخرت آباد برای مردمان است، فعلی، قول و تقریر ائمه، معصومانه و وابسته به علم الهی است. بنابراین، سنت و سیرت آن امام معصوم نیز تحقق بخش جامعهی آرمانی است.
جامعهی آرمانی در فرهنگ رضوی
آموزههای قرآن و عترت ناظر به رشد و تعالی معنوی و مادی انسانهاست. امام رضا (علیهالسلام) بر اساس نصوص روایی معتبر، عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و یکی از مصادیق «ساسه العباد»، «ارکان البلاد» و «امناء الرحمان» است. مردم بر اساس باور به اصول توحید، نبوت، امامت و نصوص قرآن و عترت میتوانند با اطاعت و اعتقاد راسخ به آموزهها و تعالیم رضوی به ساختن جامعهای آرمانی که تضمین کنندهی آبادانی دنیا و آخرت آنان است، مطمئن و امیدوار باشند.
آنچه جامعهی آرمانی را با استفاده از فرهنگ رضوی به وجود میآورد، در چند بُعد میتوان خلاصه کرد: عقلگرایی، برپایی عدل، حاکمیت امام، احسان، گسترش دانش و شکوفایی اقتصادی. به منظور دستیابی به این ابعاد، لازم است ابتدا به تبیین آنها در فرهنگ رضوی بپردازیم.
عقلگرایی
حکماً عقل را به عقل نظری و عملی تقسیم کردهاند. عقل نظری ناظر به هستها و نیستهاست و عقل عملی ناظر به بایدها و نبایدها. یکی از ویژگیهای جامعهی آرمانی در فرهنگ رضوی، شکوفایی عقل هم در بُعد نظری است و هم در بُعد عملی؛ هم تعالی اندیشهها، هم تعالی انگیزهها و رفتارها.
1. منزلت عقل:
عقل محبوبترین مخلوق و مخاطب خداوند در انجام تکالیف است. (12) در روایت سوم از کتاب عقل و جهل اصول کافی، عقل وسیلهی پرستش خدا و به دست آوردن بهشت معرفی شده است. (13) در حدیث چهاردهم آن کتاب، 75 خصوصیت و اثر آن به نام لشکر عقل بیان شده است. پس عاقل کامل کسی است که آن اثر در او باشد و در برابر اوامر و نواهی خالق و پروردگارش کاملاً مطیع و فرمانبُردار. امام رضا (علیهالسلام) دوست هر کسی را عقل و دشمنش را جهل میدانند (همان، ح4: 11).
کیفر پاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ایشان است (همان، ج1: 21-23). عقل چنان انسان را رشد میدهد که عاقلی خوابیده از جاهل شبزندهدار برتر دانسته شده است.
2. عقل وسیلهی انتخاب آگاهانه:
یکی از ویژگیهای مردم در جامعهی آرمانی، شنیدن سخن دیگران و انتخاب آگاهانه و پیروی از بهترین آنهاست. طعم خوشِ به کارگیری و شکوفایی عقل در این مسئله خود را نشان میدهد که انسانها آزادانه و عاقلانه بشنوند، بیندیشند و انتخاب کنند. قرآن کریم میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ» (زمر/ 17-18).
3. عقل وسیلهی ژرفاندیشی در معارف الهی:
آموزههای رضوی حاکی از تعقل و تفکر در معارف الهی است. نمونهی آن را میتوان در مناظرههایی که دربارهی توحید از آن حضرت نقل شده ملاحظه کرد. (14) مناظرهی حضرت با عمران صابئی نشانهای از عقلگرایی و استفاده از برهان در مسئلهی توحید است. (15)
در تعالیم امام رضا (علیهالسلام) یکی از علل وجوب حج، رشد عقلانیت، تعالی سطح معرفت دینی و ژرفشناسی حقایق وحی دانسته شده است:
از آن رو حج بر مردمان واجب شد تا به جانب خدای بزرگ روآورند… و در حج برای مردم آگاهی دینی (شناخت دین) حاصل شود و اخبار امامان بازگو گردد و به هر ناحیه و کشوری برسد. این همان است که خداوند فرموده است: باید تنی چند از هر گروه (به این سوی وآن سوی) کوچ کنند تا دانش دین بیاموزند، آنگاه که نزد مردم خویش بازگشتند، بیم دهند (و آگاه سازند)… (16)
حسن بن جهم گوید جمعی از یاران ما در خدمت حضرت رضا (علیهالسلام) سخن از عقل به میان آوردند، امام فرمودند: «دینداری که عقلی ندارد اعتنایی به او نباشد.» گفتم: «قربانت گردم، بعضی از مردمی که به امامت قائلاند ما نقصی بر آنها نمیبینیم، در صورتی که به اندازهی عقلشان عقل شایسته ندارند.» فرمودند:
ایشان مورد خطاب خدا نیستند ( زیرا خدا عاقل را امر و نهی میکند و به اندازهی عقلشان پاداش و کیفر میدهد) خدا عقل را آفرید و به او فرمود: پیش آی! پیش آمد، برگرد! برگشت. فرمود: به عزت و جلالم بهتر و محبوبتر از نور چیزی نیافریدم بازخواست و بخششم متوجه توست (کلینی، 1407، ج1: 27).
4. نقش فرهنگ رضوی در شکوفایی عقل:
انبیا و اولیای الهی، خود عاقلترین افراد بشر بوده و همواره تلاششان برای برانگیختن و شکوفایی عقول مردم بوده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «در منزل بودن عاقل، از مسافرت جاهل (به سوی حج و جهاد) بهتر است و خدا، پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مردم، مبعوث نکرد (تا عقلش را کامل نکند؛ او را مبعوث نمیکند) عقل او برتر از عقول همهی امتش است» (همان: 13). امتیاز لقمان اگرچه از انبیای الهی نبود، به سبب فزونی عقل و حکمتش بود. امامان در مقام اوصیای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معدن علم، مهبط وحی و مرکز رفت و آمد فرشتگان الهیاند و ادامه دهندهی وظایف و مسئولیتهای انسانساز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شکوفایی عقول بشر.
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) به هشام بن حکم فرمودند: «ای هشام، خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت پنهان؛ حجت آشکار رسولان و پیغمبران و اماماناند و حجت پنهان، عقل مردم است» (همان: 19). (17) انبیای الهی و اوصیای آنان همگی یک راه و هدف را دنبال میکنند، (18) همواره مؤید یکدیگرند، برای شکوفایی عقلها تلاش میکنند و جامعه را به کوشش در راه خداوند فرامیخوانند.
فرمایشها و مناظرههای امام رضا (علیهالسلام) در مباحث توحیدی شاهد بزرگی بر تلاش آن حضرت در شکوفایی عقل و باروری اندیشههاست (رک: صدوق، 1416: 41؛ عطاردی، 1406، ج1، بخش2: 48-9 و ج2، بخش2: 72-137). در فرهنگ رضوی تفکر در معارف توحیدی و باروری اندیشهها، ارزشمندتر از نماز و روزه مستحبی فراوان و خالی از معرفت است: «عَن مُعَمَّرِ بنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسلام) یَقُولُ لَیسَ العِبَادَهُ کَثرَهَ الصَّلَاهِ وَ الصَّومِ إِنَّمَا العِبَادَهُ التَّفَکُّرُ فِی أمرِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ» (کلینی، 1407، ج2: 55).
علوم و معارفی که امام رضا (علیهالسلام) برای بسط و گسترش آن کوشیدند و تلاشهای سیاسی-اجتماعی آن حضرت که آثار آن در آن زمان و در تاریخ باقی ماند، همگی موجب شکوفایی عقول بشر است.
برپایی عدل
عدالت به مثابه نقطهی عزیمت اعتلای اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، مقدم بر همهی آنهاست، چرا که خداوند، هستی را بر اساس حق و عدل بنا نهاده است. (19) به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عدل مایهی حیات بشر است (20) و اصلاح امور مردم جز با عدل امکانپذیر نیست. (21)
عدالت در اسلام از چنان اهمیت ویژهای برخوردار است که در زمرهی اهداف بعثت انبیا قرار دارد و از دیرباز انسانهای فرهیخته و آزاده، شیفتهی عدالت بودهاند و تشنهی اجرای آن. عدالت چیست؟ عدالت در لغت به معنای برابری، استقامت و راست کردن کژی و اعوجاج، انصاف، حد وسط میان امور و مفهومی است در مقابل ظلم و جور (راغب اصفهانی، 1416: 336).
در تعاریف گوناگون، عدل همواره با دو مفهوم ارتباطی تنگاتنگ دارد: استحقاق و مساوات. این دو مفهوم میتوانند در قوام بخشیدن به معنای عدالت- در تعاریف مختلف- نقش مهمی ایفا کنند. در طیف وسیعی از کاربردها در نصوص، مفهوم عدالت در ارتباطی وثیق و مستقیم با مفهوم حق و به تبع با مفهوم استحقاق قرار گرفته است. از موارد این پیوستگی میتوان به حدیث مشهوری از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرد که در آن «اعطاء کل ذی حق حقه» (بخاری، 1401، ج2: 694؛ ابوداوود سجستانی، 1369ق، ج3: 114؛ ترمذی، بیتا، ج4: 608) ارزش کلی و دستور عمل مسلمانان دانسته شده است. باید توجه داشت عین همین تعبیر در تعاریف مختلف از عدالت دیده میشود.
صورت دیگری از تعریف عدالت، عبارت است از قرار دادن امور در مواضع خود؛ به مثابه حدیثی از زبان امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) (سیدرضی، 1414: ح 437). عدالت به طور کلی نظام تعاملی است که در کنار آن، مفهومی به نام مسئولیت مشترک شکل میگیرد. (22) چنین مسئولیتِ مشترکی که به تحقق عدالت میانجامد جز با همدلی و اطاعت افراد از ولی خدا معنا نمییابد. این مسئولیتِ مشترک امری است که مستقیم یا غیرمستقیم میتوان آن را در نصوص اسلامی پیگیری کرد.
یکی از مهمترین اشارهها به این امر در این آیه دیده میشود: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/ 25). آنچه در این آیه به آن استشهاد میشود، تکیهی قرآن کریم بر این است که فاعل قیام بر قسط، مردم هستند و همهی تمهیدها، از فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب مقدس، برای آن است تا مردم خود به برپاداشتن قسط برخیزند. امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: «استعمال العدل و الاحسان موذن بدوام النعمه» (صدوق، 1378، ج2: 24).
عدالتورزی و نیکوکاری عامل پایداری نعمتهاست. این فرمایش حضرت مستفاد از آیهی شریفهی «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ» (نحل/90) است. کسی که به عدالت رفتار کند، حق هر ذیحقی را ادا کرده است. پس هرگاه چنین شد، آن چنان که شکر نعمت سبب فزونی آن میگردد، رفتار عادلانه هم موجب دوام نعمت میشود. البته امر به احسان در قرآن و فرمایش حضرت فراتر از اجرای عدالت است که خود بحث جداگانهای را میطلبد. مهمترین ابعاد عدالت در جامعهی آرمانی عبارتاند از: عدالت اقتصادی، عدالت فرهنگی، عدالت اجتماعی، عدالت در داوری.
حاکمیت امام
امامت به نصب الهی، از حضرت ابراهیم (علیهالسلام) آغاز و به فرزندان برگزیدهاش تا امام رضا (علیهالسلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجهالشریف) استمرار یافته است. امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) دربارهی امامت میفرمایند:
امامت، جلیل القدرتر، عظیم الشّأنتر، والاتر، منیعتر و عمیقتر از آن است که مردم یا عقول خود آن را درک کنند یا با آرا و عقاید خوریش آن را بفهمند یا بتوانند با انتخاب خود امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوت و خلّت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل (علیهالسلام) را بدان اختصاص داده، به آن فضیلت مشرف فرمود و نام او را بلندآوازه کرد.
خداوند میفرماید: «إِنَّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً؛ ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم… و امامت به همین ترتیب در نسل او باقی بود و یکی بعد از دیگری نسل به نسل آن را به ارث میبردند تا اینکه پیامبر اسلام وارث آن گردید (بقره/124؛ کلینی، 1407، ج1: 198).
امام رضا (علیهالسلام) جایگاه امامت را خلافت الهی و جانشینی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانند: «إِنَّ الإِمَامَهَ هِىَ مَنزِلَهُ الأنبِیَاءِ وَ إِرثُ الأوصِیَاءِ إِنَّ الإِمَامَهَِ خِلَافَهُ اللهِ وَ خِلَافَهُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَقَامُ أمِیرِ المُؤمِنِینَ (علیهالسلام) وَ مِیرَاثُ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ (علیهماالسلام) إِنَّ الإِمَامَهَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسلِمینَ وَ صَلَاحُ الدُّنیَا وَ عِزُّ المُؤمِنِینَ» (همان: 200). این مقام همان است که به نصب الهی به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داده شده بود. همانطور که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خلیفه و ولی خدا در زمین و اولی به تصرف است، هر امامی چون امام رضا (علیهالسلام) چنین جایگاهی دارد. حاکمیت امام باعث استواری زمام دین، نظم مسلمین، صلاح دنیا و عزّت مؤمنین است. عزّت به معنای توانایی و در مقابل آن، ذلت است. راغب در منفردات میگوید: «عزّت حالتی است که از مغلوب بودن انسان مانع میشود» (1416، ج1: 563).
عزّتمندی مسلمانان در پرتو حاکمیت امام به معنای شکستناپذیری و دوری از هر سستی و ناتوانی است. حاکمیت امام و التزام قلبی و عملی به فرامین او باعث نظم، سربلندی، اقتدار و پیروزی در همهی عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و… است. امام، جامعه را از تشتت به وحدت، همبستگی، صفا و صمیمیت دعوت میکند.
رفتار و گفتار امام رضا (علیهالسلام) در مدینه، مسیر مدینه تا مرو و زندگی در خراسان حاکی از این ادعاست. امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند:
به خدا سوگند وقتی در مدینه بودم بر مرکب خود سوار میشدم و در میان شهر و بیرون شهر رفت و آمد میکردم. مردم مدینه حوائج و گرفتاریهای خود را به من میگفتند و من نیز نیازهای ایشان را برآورده میساختم، به این ترتیب، من و آنها مثل دوست و خویشاوند، اینگونه رابطه داشتیم (صدوق، 1378، ج2: 167).
امام رضا (علیهالسلام) شخصیتی است که فرقههای گوناگون اسلامی را مجذوب خود کرده، کانون توجه بسیاری از عالمان و محدثان شیعه و اهل سنت شده و احادیث بسیاری از امام صادق (علیهالسلام) و امام کاظم (علیهالسلام) که در آثار آنان نقش بسته از طریق امام رضا (علیهالسلام) نقل شده است (پاکتچی، 1392: 203).
اوضاع سیاسی- اجتماعی زمان امام رضا (علیهالسلام) و برخوردهای حکیمانه و معصومانهی آن امام که ناشی از ارتباط وحیانی و وابستگی به علم الهی در آن حضرت بود، نشان داد امام باعث وحدت و انسجام مسلمانان، حفظ اصلی دین، بسط و نشر معارف الهی و تأثیرگذاری بر تاریخ و زندگی بشریت است.
احسان
احسان به معنای رساندن نفعِ نیکو و شایستهی ستایش به دیگری است (طوسی، بیتا، ج2: 153 و ج3: 14)، انجام کاری از سر آگاهی و به شکل شایسته که از روی زیادتی و بخشش، مستحق پاداش است (طبرسی، 1372، ج1: 248)، انجام کار نیک یا رساندن نفع به دیگری با انگیزهی خدایی (طباطبایی، 1374، ج4: 20 و ج 12: 332) از این جملهاند. فرهنگ رضوی که همان فرهنگ قرآن، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، آکنده از مصادیق احسان است. برخی از مهمترین مصادیق احسان عبارتاند از: احسان به خلق، عفو و صفح، صبر و جهاد در راه خدا.
1. احسان به خلق:
مهمترین مصداق آنکه تأکیدهای فراوانی در قرآن پس از پرستش خدا و شرک نداشتن به او بیان شده، احسان به پدر و مادر است: «وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئًا وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا» (نسا/36)؛ «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا» (بقره/ 83). همچنین، از مصادیق احسان به خلق، احسان همسران به یکدیگر است: (بقره/ 229 و 236؛ نسا/ 128) و نیز احسان به همنوعان (خویشان، ایتام، مسکینان و…) است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکِینِ» (بقره/83). امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در عهدنامهی مالک اشتر میفرماید: «أشعِر قَلبَکَ الرَّحمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ المَحَبَّهَ لَهُم وَ اللُّطفَ بِالإِحسَانِ إِلَیهِم؛ ای مالک! قلب خود را نسبت به ملت خود مملو از رحمت، محبت و لطف کن.» رهبران الهی شیفتهی مؤمنان و در اندیشهی احوال مردماند؛ در غم آنان میسوزند و در شادی آنان شادند» (ابن شعبه حرانی، 1404: 126)
امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: «… ما من احد من شیعتنا… و لایغتم الا اغتممنا لغمه و لایفرح الا فرحنا لفرحه…؛ فردی از شیعیان ما نیست، مگر آنکه در غم او غمگینیم و در شادی او شادیم…» (مجلسی، 1403، ج65: 168). قلب امام مملو از رحمت بر بندگان است و محبت و احسان را در جامعه نهادینه میکند. شخصی نزد امام رضا (علیهالسلام) آمد، به او سلام داد و گفت: «من یکی از آنهایی هستم که تو و پدرت را دوست میدارد. من از حج برگشته، پول و داراییام را تمام کردهام و هیچ پولی ندارم تا به منزل برسم. از تو خواهش دارم مرا به وطنم بازگردانی. وقتی به منزلم رسیدم، آنچه به عنوان صدقه به من دادهای، به فقیری میدهم.»
امام به آن مرد فرمود: «خدای من به تو خیر دهد. این 200 دینار را بگیر، برای رفع احتیاجت صرف کن و آن را از طرف من به عنوان صدقه به فقیر مده.» بعد از رفتن مرد سلیمان جعفری رو به امام کرد و پرسید: «شما مقدار زیادی پول به آن مرد بخشیدید، در حالی که صورتت را پوشاندی؟» امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ به او گفت: «این کار را از این رو انجام دادم که مبادا آثار حقارت و شرمندگی را به خاطر برآورده شدن حاجتش در صورتش ببینم» (همان، ج12: 28).
2. عفو و صفح:
عفو، گذشتن از خطای دیگران و صفح، زدودن خاطرهی آن از دل است. قرآن کریم میفرماید: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (مائده/13). فرهنگ رضوی فرهنگ مدارا، عفو و صفح است.
3. صبر:
«وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (هود/ 115)؛ «إِنَّهُ مَنْ یتَّقِ وَیصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف/90). صبر بر مصیبت، صبر بر معصیت و صبر بر طاعت، انواع صبرهایی هستند که در فرهنگ رضوی به آنها سفارش شده است. امام رضا (علیهالسلام) صبر را بهای بهشت میدانند: «من سأل الله الجنه و لم یصبر علی الشدائد، فقد استهزا بنفسه…» (مجلسی، 1403، ج78: 356). فرهنگ رضوی فرهنگی است که فرد و جامعه را به صبر دعوت و تشویق میفرماید.
4. جهاد در راه خدا:
در قران کریم و فرهنگ رضوی تحمل سختیها و جهاد در راه خدا از مصادیق احسان برشمرده شده است:
ما کانَ لِأهلِ المَدینَهِ وَ مَنْ حَوّلَهُم مِنَ الأعرابِ أن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللهِ وَ لا یَرغَبُوا بِأنفُسِهِم عَن نَفسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُم لا یُصیبُهُم ظَمَاٌ وَ لاَنصَبٌ وَ لا مَخمَصَهٌ فى سَبیلِ اللهِ وَ لا یطَؤُنَ مَوطئِاً یَغیظُ الکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِن عَدُّوً نَیلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللهَ لایُضیعُ أجرَ المُحسِنین؛ اهل مدینه و اطرافیانشان از عربهای بادیهنشین را شایسته نیست که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تخلف نماید… این به خاطر آن است که هیچ تشنگی، رنج و گرسنگی در راه خدا به آنها نمیرسد و به هیچ مکانی که کافران را به خشم آورد قدم نمینهند، مگر آنکه برای آنها عمل صالحی نوشته میشود. همانا خداوند پاداش محسنین را تباه نمیکند (توبه/120).
امام رضا (علیهالسلام) جهاد را سبب عزّت و اقتدار مسلمانان معرفی میفرماید: «إِنَّ الإِمَامَهَ هِىَ مَنزِلَهُ الأَنبِیَاءِ وَ إِرثُ الأوصِیَاءِ إِنَّ الإِمَامَهَ خِلَافَهُ اللهِ وَ خِلَافَهُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَقَامُ أمِیرِالمُؤمِنِینَ (علیهالسلام) وَ… بِالإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصِّیَامِ وَ الحَجِّ وَ الجِهَادِ) (کلینی، 1407، ج1: 200).
گسترش دانش
قرآن و عترت حیات بخش بشرند، چنان که قرآن، کلام خداوند و دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین میشناساند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْییکُمْ» (انفال/ 24). بنابراین، دعوت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی عترت پاک و مطهر، دعوت به عناصر حیاتبخش دنیوی و اخروی جوامع بشری است. مکتب امامت مکتبی است که در آن علم، شکوفا میشود و جهل و نادانی از بین میرود. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به میفرمایند: «ائِمَّهٌ یُقتَدَى بِهِم وَ هُم عَیشُ العِلمِ وَ مَوتُ الجَهلِ هُمُ الَّذِینَ یُخبِرُکُم حُکمُهُم عَن عِلمِهِم وَ صَمتُهُم عَن مَنطِقِهِم وَ ظَاهِرُهُم عَن بَاطِنِهِم لَا یُخَالِفُونَ الدِّینَ وَ لَایَختَلِفُونَ فِیه» (کلینی، 1407، ج8: 391).
امام شخصیت بینظیری است که هیچ دانشمندی هم طراز او نیست عن الرضا (علیهالسلام): «الإِمَامُ وَاحِدُ دَهرِهِ لَا یُدَانِیهِ أحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عَالِمٌ…» (صدوق، 1413، ج2: 201). علم، حلم و دریافتِ وحیانی ایشان را از دیگران ممتاز کرده است. امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: « ائِمَّهُ عُلَمَاءُ حُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُقَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ؛ امامان دانشمندان، بردباران، راستگویان، نیکو دریافتکنندگان حقایق و سخن گفته شدگاناند» (طوسی، 1414: 245).
معارف و دستورهای امامان حکایت از علمشان میکند که وابسته به علم الهی است. همتای قرآناند و هیچ کدام با یکدیگر اختلافی ندارند. قلوب ائمه مخزن علوم الهی است. (23) دریافت آنان از جانب پروردگار از سنخ علم حضوری است، نه حصولی. (24)
بنابراین، اطلاع آنان به عالم تکوین و تشریع (25) به اذن پروردگار از نوع حضوری است. (26) «تأسیس بیت الحکمه بغداد و گسترش نهضت ترجمهی آثار فلسفی و کلامی و همچنین، برپایی مجالس بزرگ مناظره و مباحثههای علمی در زمان مأمون در واقع تحتتأثیر موقعیت استثنایی علمی امام رضا (علیهالسلام) بود» (همایون، 1390: 421). بنا به گزارش مورخان و اصحاب تراجم، امام رضا (علیهالسلام) معروف به عالِم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. امامان معصوم، نور واحدند که به اقتضای شرایط زمان و مکان، در زندگی هر کدام از ایشان جلوههایی از گفتار و رفتارشان درخشانتر به چشم آمده است.
تلاش امام رضا (علیهالسلام) در گسترش دانش بشری، چه در زمینهی علوم عقلی مانند: فلسفه و کلام یا علوم تجربی مانند پزشکی که قرنهاست دانشمندان جهان از آن استفاده میکنند، حکایت از اهتمام ویژهی فرهنگ رضوی به گسترش روزافزون دانش دارد. اباصلت هروی میگوید امام رضا (علیهالسلام) با مردم به زبان خودشان سخن میگفت. به خدا سوگند که او فصیحترین مردم و داناترین آنان به هر زبان و فرهنگی بود (صدوق، 1378، ج2: 228).
مأمون مسائلی از امام پرسید و آنگاه که پاسخ همهی آنها را درست یافت، چنین گفت: «خدا مرا بعد از تو زنده ندارد! به خدا سوگند، دانشی صحیح جز نزد خاندان پیامبر یافت نمیشود و به راستی دانش پدرانت را به ارث بردهای و همهی علوم کائنات در تو گرد آمده است» (همان: 202).
شکوفایی اقتصادی
فرهنگ رضوی، آبادانی دنیا را مقدمهی آبادانی آخرت میداند. بنابراین، به این امر تأکید ویژهای دارد. نقش ائمه در دورانِ با برکتشان همواره در رشد و تعالی اقتصادی بوده است. آنان حتی کار و تلاش اقتصادی را سبب افزایش عقل دانستهاند؛ (27) اما تلاش اقتصادیای که در مسیر بندگی خدای رحمان باشد. (28)
کار، تلاش و اعتلای اقتصادی موجب بی نیازی و عزّت جامعه میشود و این عزّتمداری موجب سربلندی و اقتدار سیاسی نیز میشود. امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: «… لیس للناس بدِّ من طلب معاشهم، فلا تدع الطلب…» (حر عاملى، 1409، ج12: 18). امام رضا (علیهالسلام) بازار را به مثابه نهاد اقتصادی به رسمیت میشناسند و یکی از دعاهای خویش را به آن اختصاص داده، میفرمایند: «…اللهم ارزقنی من خیرها و خیر اهلها» (موحدابطحی، 1381: 81). در فرهنگ رضوی کار و تلاش اقتصادی بزرگتر از جهاد در راه خدا شمرده میشود. امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: «ان الذی یطلب من فضل یکف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله» (کلینی، 1407، ج5: 88).
خداوند همواره عزّت مؤمنان را خواسته است. (29) شرف آنان را در عبودیت پروردگار و عزّتشان را در بی نیازی از مردم قرار داده. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: «شرف المؤمن صَلاته باللیل و عزّه استغناؤه عن الناس» (دیلمی، 1412، ج1: 86). داود پیامبر (علیهالسلام) به امر پروردگار زرهبافی میکرد و از بیت المال بی نیاز بود (کلینی، 1407، ج5: 74) «وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ» (انبیا/80).
اساسیترین آموزه فرهنگ رضوی در بُعد اقتصادی، تلاش در تولید هدفمند و با برنامه و قناعت در مصرف است. همسر امام رضا (علیهالسلام) زندگی داخلی ایشان را چنین تعریف میکند: «سادگیِ طبع، عبادت دور از ریا و زندگی به دور از تجملاتِ متداول آن زمان، زندگی امام را تشکیل میداد» (صدوق، 1378، ج1: 178).
جامعهای روی خوشِ سعادت را خواهد دید که بر اساس فرهنگ رضوی، کار و تلاش برای او به فرهنگ تبدیل شده باشد و با زهد و قناعت از نعمتهای پروردگار به خوبی استفاده کند و شکر نعمت را در استفادهی صحیح از نعمتها قرار دهد.
نتیجهگیری
ویژگیهای جامعهی آرمانی در فرهنگ رضوی برگرفته از قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و در آموزه فرزند معصوم و عالِمشان، امام رضا (علیهالسلام) تبلور یافته که در چند بعد مهم به اختصار بیان شد: عقلگرایی، برپایی عدل، حاکمیت امام، احسان، گسترش دانش و شکوفایی اقتصادی.
دعوت فرهنگ رضوی به عقلگرایی و استفاده از بزرگترین نعمتی که خداوند با این عنوان به انسان عطا کرده، هم در بُعد نظری و هم در بُعد عملی تضمین کنندهی سعادت بشر است. این امر در واقع همان چیزی است که بشر از زمان افلاطون، ارسطو، فارابی، ابن سینا و… تاکنون در پی آن بوده است. در سایر ابعاد نیز فرهنگ رضوی، آرزوی دیرینهی متفکران و مصلحان بشری را تحقق میبخشد.
حاکمیت امام و برپایی عدل در همهی جوانبِ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، داوری و سیاسی زمینهساز تحقق فرهنگ رضوی است. احسان (با گستردگی مفهومی که قرآن از آن تعبیر میکند)، گسترش دانش و شکوفایی اقتصادی نیز از سایر ویژگیهایی است که موجب تحقق فرهنگ رضوی میشود. فرهنگ رضوی مصداق کاملی از مکتب امامت است که حیات مادی و معنوی بشر را احیا میکند.
اما نکتهی مهم آن است که شناختِ تنها یا اظهار پذیرشِ صِرف کافی نیست. آنچه ضروری است و جامعهی آرمانی را محقق میکند، پیوند قلبی و عملی با فرهنگ رضوی و تلاش برای اجرای همهی تعالیم و آموزههای رضوی است. در این صورت است که میتوان امید داشت آرزوی دیرینهی اصلاح جهانی هم در بعد اندیشه و هم در بُعد انگیزه و عمل، صورت عینی و واقعی پیدا کند.
پینوشتها
1- استادیار پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات Asoroorim@yahoo.com
2- به نظر این مردمشناس انگلیسی، فرهنگ عبارت است از مجموعهی پیچیدهای از علوم، دانشها، هنرها، افکار، عقاید، قوانین و مقررات، آداب و رسوم، سنتها و خلاصه همهی آموختهها و عادتهایی که انسان به عنوان عضو جامعه اخذ میکند.
3-Raymond Williams
4- در تعریف فرهنگ به معنای عام گفتهاند: «مجموعهی معارف، باورها، ارزشها، هنجارها، هنر و ادبیات، نظامهای سیاسی و حقوقی، شیوههای قومی، ابزار و وسایلی جامع که انسان در فرایند تکامل خود به دست آورده و برای نسلهای بعدی به میراث میگذارد» (ستوده، 1384: 72). همچنین، روشه در تعریف فرهنگ میگوید: «فرهنگ مجموعهی به هم پیوستهای از شیوههای تفکر، احساس و عمل است که کم و بیش مشخص است، توسط تعداد زیادی از افراد فراگرفته میشود، بین آنها مشترک است و به دو شیوهی عینی و نمادین به کار گرفته میشود تا این اشخاص را به جمعی خاص و متمایز مبدل سازد» (روشه، 1367: 123).
5- به نص صریح بسیاری از منابع روایی همچون: الکافی، بصائر الدرجات، المسترشد فی الامامه.
6- Society
7- Robert Owen
8- Charles Fourier
9- Etienne Cabet
10- « أَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیبَهً کَشَجَرَهٍ طَیبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ* تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ» (إبراهیم/ 24-25).
11- معجزههای امام رضا (علیهالسلام) حکایت از جایگاه ممتاز ایشان در جانشینی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میکند. بابی در مجلد22 کتاب ارزشمند عوالم العلوم به این موضوع اختصاص یافته. معجزههایی از قبیل نماز استسقا (موحدابطحی، 1430: 341).
12- أبی جَعفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «لَمّا خَلَقَ اللهُ العَقلَ استَنطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أقبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدبِر فَأدبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى مَا خَلَقتُ خَلقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنکَ وَ لَا أکمَلتُکَ إِلَّا فِیمَن أحِبَّ أمَّا إِنِّی أَمّا إِنِّى إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أنهَى وَ إِیَّاکَ أعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أثِیبُ) (کلینی، 1407، ج1، ح1: 10).
13- قُلتَ لَابى عبدالله (علیهالسلام) مَا العَقلُ قَالَ: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمَنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنَان) (همان، ح3).
14- مناظره با سلیمان مروزی، عمران صابئی و…
15- قَال عِمرَانُ لَم أرَ هَذَا إِلَّا أن تُخبِرَنی یَا سَیّدِی أ هُوَ فِی الخَلقِ أمِ الخَلقِ أمِ الخَلقُ فِیهِ قَال الرِّضَا (علیهالسلام) أجَلَ یَا عِمرَانُ عَن ذَلِکَ لَیسَ هُوَ فِی الخَلقِ وَ لَا الخَلقُ فِیهِ تَعالَی عَن ذَلِکَ وَ سَاءَ عِلمُکَ مَا تَعرِفُهُ وَ لا قُوَّهَ إلَّا بِاللهِ أَخبِرنِی عَنِ المِرآهِ أنتَ فِیهَا أم هِیَ فِیکَ فَإِن کَانَ لَیسَ وَاحِدٌ مِنکُمَا فی صاحِبِه فَبِأَیِّ شَیءٍ استَدلَلتَ بِهَا عَلَی نَفسِکَ یَا عِمرَانُ قَالَ بِضَوءٍ بَینِی وَ بَینَهَا قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) هَل تَرَی مِن ذَلِکَ الضَّوءِ فِی المِرآهِ أکثَرَ مِمَّا تَرَاهُ فِی عَینُکَ قَالَ نَعَم قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) فَارِنَاهُ فَلَم یُجِر جَواباً… (صدوق، 1378، ج1: 171).
16- «إنما أمروا بالحج لعله الوفاده الى الله- عزوجل- و… مع ما فیه من التفقه و نقل اخبار الائمه الى کل صقع و ناحیه، کما قال الله عزوجل، فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه، لینفقوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم.» (توبه/ 122؛ صدوق، همان، ج2: 119).
17- ای هشام، خدای تعالی در کتابش میفرماید همانا در این کتاب یادآوری است برای کسی که قلب دارد (یعنی عقل دارد) و فرموده «همانا به لقمان حکمت دادیم» فرمود مقصود از حکمت، عقل و فهم است.ای هشام، لقمان به پسرش گفت: «حق را گردن نِه تا عاقلترین مردم باشی، پسر عزیزم، دنیا دریای ژرفی است که خلقی بسیار در آن غرقه شدند. (اگر از این دریا نجات میخواهی) باید کشتیات در این دریا تقوای الهی و ایمان، بادبانش توکل، ناخدایش عقل، رهبرش دانش و لنگرش شکیبایی باشد.» ای هشام، برای هر چیز رهبری است و رهبری عقل، اندیشیدن و رهبر اندیشیدن، خاموشی است و برای هر چیزی مرکبی است و مرکب عقل تواضع است، برای نادانی تو همین بس که مرتکب کاری شوی که از آن نهی شدهای.
ای هشام، خدا، پیغمبران و رسولانش را به سوی بندگانش نفرستاد، مگر برای آنکه از جانب خدا خردمند شوند ( یعنی معلومات آنها مکتسب از کتاب و سنت باشد، نه از پیش خود) پس هر که نیکوتر پذیرد، معرفتش بهتر و آنکه به فرمان خدا داناتر است، عقلش نیکوتر است و کسی که عقلش کاملتر است مقامش در دنیا و آخرت بالاتر است (کلینی، 1407، ج1: 19).
18- «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ» (بقره/285).
19- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «بالعدل قامت السّماوات و الأرض» (فیض کاشانی، 1415، ج5: 107؛ کلینی، 1407، ج5: 266).
20- العدل حیاه (آمدی، 1366، ج1: ح 307).
21- الرعیه لایصلحها الا العدل (همان: 354).
22- و قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته وقال (صلی الله علیه و آله و سلم) أحسنوا إلى رعیتکم فإنها أساراکم و قیل الملک یبقى بالعدل مع الکفر و لایبقى الجور مع الایمان (شعیری، بیتا، ج1: 119).
23- عن الرضا (علیهالسلام): «سئل ابی عن اتیان قبر الحسین (علیهالسلام)» فقال… «قل:… السلام علی محال معرفه الله» (کلینی، 1407، ج4: 579).
24- امامان وارثان کتاب الهىاند. عَن أحمَدَ بنِ عُمَرَ قَالَ: «سَألتُ أبا الحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسلام) عَن قَوّلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ أورَثنُا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا… الآیَهَ قَالَ فَقَالَ وُلدُ فاطِمَهَ (علیهالسلام) و السَّابِقُ بِالخَیراتِ الإِمَامُ» (کلینی، 1407، ج1: 215؛ سبحانی، 1386).
25- فی زیاره الجامعه: السَّلامُ عَلَیکُم یَا أهلَ بَیتِ النُبُّوَهِ وَ مَوضِعِ الرِّسَالَهِ وَ مُختَلَفَ المَلَائِکَهِ وَ مَهبِطَ الوَحیِ وَ مَعدِنِ الرَّحمَهِ وَ خُزَّانِ العِلم (صدوق، 1413، ج2: 610).
26- عن الرضا (علیهالسلام): «الإِمَامُ وَاحِدٌ دَهُرِهِ لَایُدانِیهِ أحَدٌ وَ لَایُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَایُوجَدُ مِنهُ بَدلٌ وَ لَا لَهُ مِثلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخصُوصٌ بِالفَضلِ کُلِّهِ مِن غَیرِ طَلَبٍ مِنهُ لَهُ وَ لَاکتِسَابٍ بَل اختِصَاصٌ مِن المُفضِل الوَهّابِ فَمَن ذَا الَّذِى یَبلُغُ مَعرِفَهَ الإِمَام) (همان: 201).
27- عَن أبِی عَبدِاللهِ (علیهالسلام) قَالَ: «تَرکُ التِّجَارَهِ یَنقُصُ العَقلَ.» و عَن أبِی عَبدِالله (علیهالسلام) قَالَ: «التِّجَارَهُ تَزِیدُ فِی العَقلِ» (کلینی، 1407، ج 5: 148).
28- عَن بَعضِ أصحَابِنَا رَفَعَهُ إلَى أبِى عَبدِالله (علیهالسلام) قَالَ: «قُلْت لَهُ مَا العَقلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمَنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنَان) (همان، ج1: 11).
29- «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (منافقون/ 8).
منابع تحقیق :
قرآن کریم، (1388). ترجمهی مکارم شیرازی، ناصر، تهران: مرکز طبع و نشر قرآن.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1404). تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، قم: اسلامی.
ابوداوود سجستانی، سلیمان، (1369ق). السنن، به کوشش محمد عبدالحمید، قاهره: دار احیاء السنه النبویه.
آمدی، عبدالواحدبن محمد، (1366). غررالحکم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
بخاری، محمد بن اسماعیل، (1401). الصحیح، بیروت: دارالفکر.
پاکتچی، احمد، (1392). جستاری در ادعیه رضویه (الصحیفه الرضویه الجامعه)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) و بنیاد فرهنگی و هنری امام رضا (علیهالسلام).
ترمذی، محمد، (بیتا). السنن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
جعفری، محمدتقی، (1365). ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
جعفری، محمدتقی، (1373). فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو، تهران: علمی و فرهنگی.
حر عاملی، محمدبن حسن، (1409). وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت.
دهخدا، علی اکبر، (1377). لغتنامه دهخدا، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا وابسته به دانشگاه تهران.
دیلمی، حسن بن علی بن محمد، (1412). ارشاد القلوب الی اصواب، قم: شریف رضی.
راغب اصفهانی، حسین، (1416). مفردات الفاظ القرآن، بیروت: دارالقلم.
روشه، گی، (1367). کنش اجتماعی مقدمهای بر جامعهشناسی عمومی، ترجمهی هما زنجانی زاده، مشهد: دانشگاه فردوسی.
سبحانی، جعفر، (1386). آگاهی سوم یا علم غیب، قم: مؤسسه امام صادق (علیهالسلام).
ستوده، هدایت الله، (1384). جامعهشناسی، تهران: آوای نور.
سیدرضی، محمد بن حسین، (1414). نهج البلاغه (للصبحی صالح)، قم: هجرت.
شریف، میرمحمد، (1362). تاریخ فلسفه در اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
شعیری، محمد بن محمد، ( بیتا). جامع الأخبار، نجف: مطبعهی حیدریه.
صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه، (1416). التوحید، قم: اسلامی.
صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه، (1378). عیون اخبار الرضا، تهران: جهان.
صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه، (1413). من لایحضره الفقیه، قم: اسلامی.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، (1374). المیزان فی تفسیر القرآن، قم: اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن، (1372). مجمع البیان فیتفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو.
طوسی، محمدبن حسن، (بیتا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
طوسی، محمد بن حسن، (1414). الأمالی، قم: دارالثقافه.
طوسی (خواجه نصیر)، محمد بن محمد، (1374). اخلاق ناصری، تهران: سخن.
عطاردی، عزیزالله، (1406). مسند الامام رضا (علیهالسلام)، مشهد: آستان قدس رضوی.
فراهانی، فاطمه، (1386). آشنایی با کنوانسیون حفظ و تربریج تنوع بیانهای فرهنگی یونسکو، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، (1415). تفسیر الصافی، تهران: مکتبه الصدر.
کلینی، محمدبن یعقوب، (1407). الکافی، بیروت: دارالتعارف.
مجلسی، محمدباقر، (1403). بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطهار، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مصباح یزدی، محمدتقی، (1368). جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
معرفت، محمدهادی، (1378). جامعه مدنی، قم: التمهید.
معین، محمد، (1387). فرهنگ فارسی، تهران: هنرور.
مفید، محمدبن محمد بن نعمان، (1413). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: آل البیت.
موحد ابطحی، سیدمحمدباقر، (1381). الصحیفه الرضویه (علیهالسلام) الجامعه، قم: مؤسسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
موحد ابطحی، سیدمحمدباقر، (1430). عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ج22، قم: مؤسسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
مور، توماس، (1388). آرمانشهر، ترجمهی داریوش آشوری و نادر افشار نادری، تهران: خوارزمی.
مؤلفان، (1387). تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، تهران: سازمان سمت.
نصری، عبدالله، (1376). تکاپوگر اندیشهها، با مقدمهی محمدرضا حکیمی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
همایون، محمدهادی، (1390). تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
منبع مقاله :
فصلنامهی فرهنگ رضوی، سال اول، شمارهی دوم، شماره مسلسل 2، تابستان 1392