تحلیل گفتمان مناظره‌های امام رضا (ع)

تحلیل گفتمان مناظره‌های امام رضا (ع)

نویسنده: حسن مجیدی (1)

 

چکیده
از ویژگی‌ها و نقاط بارز سیر امام رضا (علیه‌السلام) مواجهه‌ی ایشان با نمایندگان ادیان و مذاهب گوناگون در قالب مناظره‌هایی است که برخلاف اهداف مأمون خلیفه‌ی عباسی- از برگزاری آنها، به عرصه‌ای برای دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام، امامت و عقاید به حقِ شیعه و به ویژه اثبات صلاحیت و حقانیت امام برای امامت و خلافت تبدیل شد. استحکام در استقلال، استناد امام به منابع دستِ اول ادیان ابراهیمی و احاطه‌ی ایشان بر زبان، تفاسیر و دقایق کتاب‌های مقدس این ادیان از شگفتی‌های این مناظره‌هاست که کاملاً با موفقیت امام و شکست طرف‌های مناظره همراه بود.
در این مقاله به این پرسش‌های مشخص پاسخ داده می‌شود که از منظر تحلیل گفتمان، مناظره‌ها‌‌‌‌‌ی امام رضا (علیه‌السلام) با دیگران چگونه تحلیل می‌شود؟ بهره‌گیری از این روش چه زوایایی از منظر زبانی و موقعیت طرف‌های گفتگو می‌گشاید؟ ویژگی‌ها و ظرفیت‌های مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام) به منزله‌ی شکلی از ارتباط کلامی و تبلیغ دینی چیست؟
هاتف این است که با پاسخ به این پرسش‌ها از منظری متفاوت به این مناظره‌ها نگریسته شود و با بهره‌گیری از توانایی‌های تحلیل گفتمانِ انتقادی در قالب متغیرها و مقوله‌ها‌‌‌‌‌ی عملیاتی، این مناظره‌ها‌‌‌‌‌ موشکافانه بررسی شود. دقت در مناظره‌ها‌‌‌‌‌ی امام با نمایندگان ادیان و فِرَق دیگر با تمرکز بر مقوله‌ی واژگان، چشم‌انداز، استعاره، انسجام تاریخی، نقل قول و تأکید ساختاری نشان دهنده‌ی این واقعیت است که امام با وجود اثبات حقانیت و ابطال ادعاهای طرف‌های مناظره، از منازعه‌ی اخلاق‌گریزِ گفتمانی، برحذر مانده و در کمال صراحت، دقت، ادب و احترام، نفسِ این مناظره‌ها‌‌‌‌‌ را به عرصه‌ای برای اثبات امامت و خاتمیت پیامبر اسلام تبدیل کرده‌اند.
مقدمه
در لغتنامه‌ی دهخدا واژه‌ی «مناظره» به معنای با هم نظر کردن، فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی و با هم بحث کردن است. واژه‌ای عربی که پارسی آن، هم‌ویژاری یعنی با هم گفتگو کردن است (loghatnameh.org).
«مناظره» نظر است به بصیرت از جانب مستدل وسایل در نسبت واقعه میان دو چیز از برای اظهار صواب و نظر به بصیرت قید می‌شود. مناظره کردن، مباحثه و مجادله کردن و بحث و گفتگوست. مناظره عبارت از توجه متخاصمان در اثبات نظر خود درباره‌ی حکمی از احکام و نسبتی از نسبت‌ها‌‌‌‌‌ برای اظهار و روشن کردن حق و صواب و بالاخره مناظره بحث باشد در مسائل مختلف فیه و ایراد نظیر بالنظیر و مقابل بالمقابل و آن یا مأخوذ از نظیر است یا از نظر است یا به معنی توجه نفس است در معقولات یا به معنی مقابله است (loghatnameh.org).
از نظر اصطلاحی، مناظره نوعی گفتگو و مکالمه است که در آن دو طرفِ گفتگو می‌کوشند با بهره‌گیری از اصول پذیرفته شده‌ی طرف مقابل، دیدگاه و نظر خود را اثبات کنند و عقیده‌ی باطل طرف را آشکار کنند به وجهی که وی نتواند آن را انکار کند. این امر به درستی در مناظره‌ها‌‌‌‌‌ی امام با نمایندگان ادیان و فرق دیگر اسلامی آشکار است.
دوران حیات امام رضا (علیه‌السلام) دوران نشاط علمی، تضارب آرا و دیدگاه‌ها‌‌‌‌‌ میان فِرَق گوناگون درون اسلام و نیز افزایش ارتباط‌ها‌‌‌‌‌ی فرهنگی با دیگر جوامع است. مأمون، خلیفه‌ی عباسی، هم با درخواست از رومیان برای ارسال آثار فلاسفه‌ی یونانی و امر به ترجمه‌ی آنها، به افزایش فضای نقد و گفتگو کمک کرد؛ چه از حیث گفتگوی درون تمدنی و چه ارتباط جهان اسلام با سایر ملل.
یکی از ویژگی‌های شاخص عصر امام رضا (علیه‌السلام) تکثر در فکر، عقیده و مذهب میان دانشمندان و حتی عوام است که بخش عمده‌ای از این اختلاف‌ها‌‌‌‌‌ در عملکرد خلفای عباسی به خصوص مأمون ریشه داشت. شکل‌گیری و رشد نهضت ترجمه به خواست مأمون، گسترش بی سابقه‌ی سرزمین‌های اسلامی، ورود افراد تازه مسلمان، طرح سؤال‌ها‌‌‌‌‌ و شبهه‌ها ‌و محرومیت مردم از معارف حقیقی اسلام به دلیل جنایتهای ‌عباسیان بر ائمه موجب گسترش انحراف‌ها، التقاط و عقاید باطل در میان مسلمانان شد (درخشه و حسینی فائق، 1391: 189).
اگرچه نمی‌توان اهداف سیاسی را از این اقدام مأمون از نظر دور داشت، اما به هر ترتیب نمی‌توان منکر این واقعیت شد که تلاش مأمون برای حضور امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره‌های ‌گوناگون با نمایندگان سایر فِرَق و مسالکِ درون اسلام و مناظره با نمایندگان سایر ادیان، فرصت مناسبی را فراهم آورد تا بُعد علمی امامت امام رضا (علیه‌السلام) برخلاف انتظار و هدفِ مأمون، آشکارتر شود و شهرت و حقانیت امام رضا (علیه‌السلام) ابعاد جهانی به خود بگیرد.
البته محدود بودن وسایل ارتباطی آن زمان مانع از آن می‌شد که تأثیر توفیق امام رضا (علیه‌السلام) فراگیرتر و پایدارتر شود؛ اما حضور صاحبان فکر و اندیشه در دربار مأمون که محل برگزاری بیشتر این مناظره‌ها ‌بود، بار دیگر منزلت امام را به مثابه ذخیره‌ی الهی و معدن علم الهی اثبات کرد. اگر بخواهیم مجاهدت علمی امام رضا (علیه‌السلام) را در نشر معارف و اصلاح ‌فکری و اعتقادی دسته‌بندی کنیم، با اندکی تساهل می‌توانیم بگوییم که مباحث عقیدتی امام پیش از دوران ولایتعهدی بر محور رد شبهه‌ها، رفع اختلاف‌های درون‌دینی و اشاعه‌ی معارف مکتب اهل بیت و تشیع سامان یافته بود. اما نگاهی به مناظره‌های ‌حضرت با مخالفانِ مسلمان و غیرمسلمان در دوره‌ی ولایتعهدی این مطلب را روشن می‌کند که بنا به اقتضای جایگاه ولایتعهدی و نیز شرایط اجتماعی- سیاسی آن دوران، شاخصه‌ی دفاع از اسلام در مقابل مکاتب و مذاهب انحرافی و التقاطی بسیار پررنگ بوده است (همان: 1391). البته علامه مجلسی مناظره‌های ‌امام در بصره را که با چند تن از نمایندگان ادیان مختلف صورت گرفته مربوط به قبل از عزیمت امام به سوی خراسان دانسته‌اند (مجلسی، 1403، ج49: 80).
نکته‌ی مهم و در خور توجه اینکه در مناظره‌های ‌امام رضا (علیه‌السلام) با نمایندگانِ سایر ادیان برای اثبات حقانیت اسلام ورد عقاید باطل مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان، ایشان به کتاب‌های ‌مقدس آنها استناد می‌فرمودند. این گفتگوهای انتقادی در تاریخ حیات ائمه که در این حجم و با این دقت بی نظیر است، می‌تواند الهام بخش شیعیان عصر حاضر در مواجهه با نمایندگان سایر ادیان و آیین‌ها باشد.
همچنین، امام هشتم در مواردی که امکان اقامه‌ی ادله‌ی نقلی و استناد به آیه‌ها ‌و کتاب‌های ‌آسمانیِ مقبول دیگر ادیان نداشتند، متوسل به ادله‌ی عقلی و منطقی (بدون تأثیرپذیری از فلسفه‌ی یونانی) می‌شدند و ابعاد دیگری از خِرَد ناب را برای اقناع طرف‌های مناظره نشان می‌دادند. اگر متکلمان و فلاسفه‌ی اسلامی این خط را دنبال می‌کردند، شاید نیاز چندانی به بهره‌گیری از فلاسفه‌ی مغرب زمین پیدا نمی‌کردند. می‌توان گفت «هدف از مناظره ‌امام رسیدن به فهمی انتقادی و روشن از موضوع بحث، ارتقای خودآگاهیِ فرد شرکت‌کننده در مباحثه و ایفای نقش تسریع کننده برای کمک به مخاطب است تا به روش آگاهانه‌تری به مباحث نگاه کند» (هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، 1387: 10).
از میان ارتباط‌های ‌انسانی، ارتباط‌های میان فردی (متقابل) با شیوه‌ی مناظره‌ی علمی امام معصوم انطباق بیشتری دارد؛ شیوه‌ای که اصل آن بر منحصر به فرد دانستن خصوصیات رفتاری طرفین ارتباط است.
مناظره نیز ابزاری اقناعی در ارتباطات میان فردی با ماهیت تعاملی است که اغلب به سمت تبادلی شدن نیز سوق می‌یابد… به نظر می‌رسد در دیدگاه امامان معصوم، اقناع به عنوان بروز تغییر اندیشمندانه، آگاهانه و اختیاری در مخاطب دنبال شده و دیدی انسانی در جهت مصالح مخاطب به وی داشته‌اند (سپنجی و مؤمن دوست، 1390: 22-24).
امام رضا (علیه‌السلام) در برخورد با اندیشمندان با برهان و دلیل سخن می‌گویند و این ترجمان قرآن است که: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/125).
امام برهان کامل است، حجت الله است و در برخورد با مردم که اهل استدلال و برهان نیستند، با موعظه و خطابه و با مخالفان و اندیشمندان با جدال احسن، استدلال و برهان روبرور می‌شود و دلیل اینکه به شعر و مغالطه اشاره نکردند، شاید این باشد که اولاً قیاس‌های شعری و مغالطه در شأن حجت خدا نیست، ثانیاً قیاس‌های شعری و مغالطه، علم‌آور و یقینی نیست (هاشمی، 1387: 10).
به هرحال، می‌توان گفت فضای مناظره که عرصه‌ی مناسبی برای اثبات خود و نفی دیگری است، این امکان را فراهم آورد تا در اثبات حقانیت امام به خلیفه‌ی عباسی، شیعه به اهل سنت، مذهب امامت در مقایسه با معتزله، مذهب اسلام در مقایسه با ادیان ابراهیمیِ دیگر مانند: مسیحیت، یهودیت و صابئین، حقانیت اسلام در مقایسه با زرتشتی‌گری و در نهایت حقانیت الوهیت در مقایسه با مادی‌گری و الحاد، مناظره‌های ‌امام با نمایندگان سایر ادیان را به فرصتی تبدیل کرد که عقاید کلامی حقیقی اسلام برای همگان ارائه شود. «دفاع عقلانی از دین در مناظره ‌امام رضا (علیه‌السلام) حکایت از جایگاه ارزشمند عقل و خِرَد در سیره‌ی رفتاری حضرت دارد… هر سخن حضرت در خصوص اثبات مدعای خود، با اصل یا اصول منطقی همراه بوده است» (اسکندری، 1391: 22-25).
با این حال، امام ضمن ارج نهادن به منزلت عقل به مثابه مرجع استدلال‌ها ‌و احتجاج‌های ‌عقلی، این نکته را رهنمون می‌شوند که دین خدا با عقول بشری مستقیم نمی‌شود. اما از آنجا که طرفین مناظره‌ی امام مدعی خرد و دانش بودند، امام در مجادله‌ها ‌با ایشان طوری بحث را پیش می‌بردند که چاره‌ای جز پذیرش موضع امام پیدا نمی‌کردند.
این مقاله درصدد است تا با بهره‌گیری از تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک، به بررسی وجوه زبانی مناظره‌های ‌امام رضا (علیه‌السلام) با نمایندگان ادیان و فِرَق گوناگون بپردازد؛ با این ملاحظه که امام معصوم برخلاف انسان‌های مادی‌گرا در پی اثبات خود با نفی دیگری، بزرگ‌نمایی و غیریت‌سازیِ غیرواقعی از دیگری، تحریف یا جابه جا کردن سخن یا پاره حقیقت‌گویی و تأثیر از ساخت قدرت نبوده‌اند. از این رو، برخی از مقوله‌ها ‌و مفاهیم عملیاتی در تحلیل گفتمان انتقادی این مناظره‌ها ‌از شأن و موقعیت امام به دور است، اما کاوش مقوله‌های ‌دیگر در این مناظره‌ها ‌ابعاد تازه‌ای از این گفتگوهای تاریخی را به خواننده ارائه می‌کند. همه‌ی استنادها به محتوای مناظره‌ها ‌از کتاب ارزشمند مناظرات تاریخی امام رضا (علیه‌السلام) ‌با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر نوشته‌ی آیت الله مکارم شیرازی برگرفته شده است.
اصول و ویژگی‌های مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام)
از جمله ویژگی ‌مناظره‌های ‌امام رضا (علیه‌السلام) «خطاب توأم با عقل، دین و تحریک وجدان، رعایت منطق صواب، نظم منطقی در گفتار، توجه به محتوای پیام گوینده، رعایت حد سخن و پرهیز از درازگویی، حاشیه‌روی و مستندگویی است» (هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، 1387: 11-15).
الزام طرف مناظره با استفاده از دانسته‌های ‌مردم، بهره‌گیری از تمثیل و تشبیه، برانگیختن نیروی خِرد طرف مناظره، اثبات وجهه‌ی عقلانی احکام و اهمیت تفکر، اجازه‌ی پرسش و آزادی بحث، تأکید بر رعایت انصاف، تکیه بر دلایل متقن به جای استفاده از شیوه‌ی مغالطه، احترام و تکریم متقابل، بیان اصول و معیاری کلی و عقلانی، استفاده از شیوه‌ی جدل برای ارشاد و هدایت نظم منطقی مباحث و سامانه‌ی علمی، الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود و توجه به فرایض در وقت خود حتی در اوج مناظره‌ها، از دیگر ویژگی‌های مناظره‌های ‌امام است (تقی‌زاده و رضاداد، 1386: 114-122).
ناکام گذاشتن اهداف مأمون از دیگر اهداف امام بود. می‌توان گفت مأمون، خلیفه‌ی عباسی، اهداف متعددی از برگزاری جلسه ‌مناظره داشت:
اینکه خود را مسلمانی طرف‌دار علم و دانش نشان دهد، نوعی سرگرمی برای مردم در برابر مشکلات اجتماعی و خفقان سیاسمی درست کند، جلب افکار اندیشمندان و متفکران جامعه‌ی اسلامی به سوی خود و تقویت پایگاه حکومت، مقابله و رویارویی با مکتب علمی اهل بیت، اثبات شایستگی خلافت عباسی بر سرزمین‌های آن زمان (مکارم شیرازی، 1388: 23-25).
مأمون با برگزاری این جلسه‌ها ‌سعی در آزمودن امام و به شکست واداشتن ایشان در رویارویی با علمای دیگر ادیان داشت. البته مأمون در بیشتر این مناظره‌ها ‌ابتدا بر مقام علمی و شخصیت امام تأکید می‌کرد، اما هر بار که امام از مناظره‌ها ‌پیروز بیرون می‌آمد، مناظره‌ی دیگری را ترتیب می‌داد. در نهایت، این چالش به فرصتی بزرگ برای امام به منظور اثبات حقانیت و احیای اسلام، مجاب شدن مدعیان گوناگون، اثبات برتری و حقانیت ائمه اهل بیت و پیروان و شیعیان آنها منجر شد. «در واقع در پی این مناظره‌ها ‌بود که یکی از پویاترین کانون‌های ‌اسلامی، به ویژه شیعی در خراسان پا گرفت و در دوره ‌بعد به ایفای نقش حیاتی در پاسداری از اسلام، تشیع و ترویج آن پرداخت» (اسدی، 1387: 87).
از طرفی اصول استنتاجی مطرح شده در مناظره‌های ‌حضرت، مؤید این امر است که مناظره و روند به کارگیری آن برای ایجاد فهم مشترک از مسائل، آگاهی‌بخشی و ایجاد نگرش توأم با عقلانیت است و از طرف دیگر، «روش مناظره ‌آن حضرت اساساً از نظر علمی و روایی، بیشترین تأثیر آموزشی را بر طرف مناظره‌ی خود می‌گذاشت. این روش بر سه پایه استوار بود: دعوت به پرسش، همگام شدن با مخاطب و هدایت مخاطب در مواقعی که با بن بست فکری مواجه می‌شود» (هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، 1387: 20).
از دیگر آثار این مناظره‌ها ‌«آشکار شدن علم لدنی امام، آگاهی و احاطه‌ی امام بر متون اصیل و تحریف نشده‌ی کتاب ‌آسمانی ادیان ابراهیمی، تسلط و آگاهی امام بر زبان‌های اقوام دیگر، آگاهی امام از همه‌ی ادیان و مکاتب است» (مردانی نوکند، 1391: 17-20).
چارچوب‌های ‌اندیشه‌ای و رویه‌های ‌هدفمند امام رضا (علیه‌السلام) از طریق گفتار، سخنان، مواعظ و خطابه‌های ایشان در راستای معرفت‌افزایی دانشمندان سایر مذاهب و هدایت و جذب آنان به سوی اسلام با مدنظر قرار دادن سیاستِ هدایت جامعه و نیز روشنگری و تسویه‌ی افکارعمومی بر ضد حکومت ظالمانه‌ی عباسی است. چرا که در بسیاری از موارد دانشمندان از طریق حکومت عباسی به بحث و جدل با امام رضا (علیه‌السلام) اقدام می‌کردند و به واقع این امر، بخشی از سیاست مزورانه‌ی این حکومت غاصب برای خدشه‌دار کردن محبوبیت امام رضا (علیه‌السلام) بود (آقا سید محمد قاری، 1391: 64-65).
روش تحلیل گفتمان
تحلیل‌های ‌گفتمانی در مطالعه‌های ‌اسلامی طی سالیان اخیر رواج بسیاری یافته است. اگرچه درباره‌ی به کارگیری روش‌های ‌تحلیلی گفتمان دیدگاه واحدی وجود ندارد و برخی پژوهشگران بر وجوه سازگار و ناسازگار آن با اندیشه‌ی اسلامی پرداخته‌اند (بهروزی لک، 1388: 539-581)، به باور نگارنده آنچه از انواع گوناگون تحلیل‌های ‌گفتمانی می‌توان بهره گرفت و فاقد بسیاری از محدودیت‌های ‌متصور در این روش است، تمرکز بر زبان و متن، واژگان و فضای حاکم بر روابط واژگان است. از این رو، در این مقاله با در نظر گرفتن برخی ملاحظه‌ها، از روش تحلیل گفتمان انتقادی بهره گرفته‌ایم.
اصطلاح «تحلیل گفتمان» در زبان‌شناسی را نخستین بار زلیک هریس به کار برد. هریس زبان‌شناسان را به دلیل آنکه می‌خواهند در محدوده‌ی جمله به دستور زبان مؤثر دست یابند، نقد کرد. او تحلیل گفتمان را برای تحلیل متن بالاتر از سطح جمله به کار برد. مطالعه‌ی واحدهای کوچک‌تر از جمله، وظیفه‌ی دستور زبان و مطالعه‌ی واحدهای بزرگ‌تر از جمله، موضوع تحلیل گفتمان است. در مجموع، زبان‌شناسان در بحث از تحلیل گفتمان دو دیدگاه را مطرح می‌کنند: نخست دیدگاهی که تحلیل گفتمان را بررسی و تحلیل واحدهای بزرگ‌تر از جمله را تعریف می‌کند؛ دوم دیدگاهی که تحلیل گفتمان را تمرکز خاص بر چرایی و چگونگی استفاده از زبان می‌داند.
سارا میلز در کتاب مشهور خود گفتمان، این رویکردهای زبان‌شناسانه به گفتمان را به شکل روشن‌تری چنین بیان می‌کند: «گفتمان، جزء یا قطعه‌ی گسترش یافته‌ی متن است که واجد شکلی از سازمان درونی، یکپارچگی یا انسجام است» (میلز، 1382: 17) و در رویکرد دیگر «بافتی که پاره گفتارهای خاص در بستر آن به وقوع می‌پیوندد، گفتمان را تعریف می‌کند (گفتمان مذهبی، گفتمان تبلیغات). این بافت‌ها ‌یا زمینه‌های ‌تولید متون، شاکله‌های ‌درونی متون خاص تولید شده را تعیین خواهد کرد» (تاجیک، 1378: 84).
البته در این مقاله توجه به این ظرفیتِ تحلیل گفتمان مدنظر است، چرا که به نظر می‌رسد شناخت زبان و ساختار کلامیِ امام در مناظره‌ها ‌درس‌آموز است و می‌توان با تحفظ‌هایی از ظرفیت‌های ‌این روش تحلیل، متناسب با منزلت امام بهره گرفت. در عین حال، در تحلیل کلی در ترویج گفتمان امامت در تمایز با گفتمان غیراسلامی و غیر ولایی در خور توجه است.
گفتمان، چارچوب و نظام معرفتی است که از طریق زبان عمل می‌شود. گفتمان، ترکیب دانش و قدرت است. به عبارتی، گفتمان، نوعی دانش و معرفت را تولید می‌کند که به استقرار و استمرار مناسباتِ قدرت بیاید. هر دانشی برخاسته از مناسباتِ قدرت و در عین حال گسترش و تثبیت آن مناسبات است.
یکی از رویکردهای گفتمانی که به تحلیل رخدادهای اجتماعی- سیاسی می‌پردازد، تحلیل گفتمان انتقادی است. بنیاد تحلیل گفتمان انتقادی را می‌توان در زبان‌شناسی انتقادی یافت. نگرش‌های ‌جدید افرادی همچون فوکو بر گفتمان و زبان افراد فوق تأثیر گذاشت و آنها پایه‌های ‌نگرش انتقادی به زبان را بنا نهادند. این افراد نقطه‌ی اشتراک خود با دیگر تحلیلگرانِ گفتمان را تأکید هر دو گروه بر متون و بافت‌های ‌آن می‌دانند، با این تفاوت مهم که تحلیل گفتمان انتقادی «از طریق غیرطبیعی‌سازی کنش ‌گفتمانی و متون یک جامعه، یعنی با شفاف و قابل رؤیت ساختن آنچه درگذشته ممکن بود نامرئی و به ظاهر طبیعی جلوه کند» عمل می‌کند و تحلیلگران انتقادی گفتمان «سعی دارند تا درهم تنیدگی کنش‌های ‌گفتمانی- زبانی را با ساخت‌های ‌سیاسی-اجتماعی در سطح گسترده‌تر قدرت و حاکمیت به تصویر بکشند» (آقا گل زاده، 1385: 147).
در میان رویکردهای گوناگون به تحلیل گفتمان انتقادی می‌توان به پنج ویژگی مشترک رسید، نخست اینکه در تحلیل گفتمانِ انتقادی، فرایند‌ها ‌و ساختارهایِ اجتماعی- فرهنگی تا حدودی خصلت زبانی و گفتمانی دارند؛ دوم اینکه گفتمان هم سازنده است و هم ساخته شده؛ و سوم اینکه کاربرد زبان باید به نحو تجربی و درون بستر اجتماعی خودش تحلیل شود؛ و چهارم اینکه گفتمان، کارکردی ایدئولوژیک دارد و سرانجام اینکه تحلیل گفتمانِ انتقادی خود را به لحاظ سیاسی بی‌طرف نمی‌داند (آن طورکه علم اجتماعیِ عینیت‌گرا خود را بی‌طرف می‌داند)، بلکه خود را رویکردی انتقادی به شمار می‌آورد که به لحاظ سیاسی متعهد به تغییر است (یورگنسن و فیلیپس، 1389: 110-115).
امروزه سه گرایش مهم در تحلیل انتقادی گفتمان وجود دارد که یکی از چهره‌های ‌اصلی این رویکرد ون دایک است. ون دایک بر نقش شناخت در تحلیل گفتمان انتقادی، شناخت و اجتماع، مثلثی را شکل داد که مبنای رویکرد متمایزش به تحلیل گفتمان انتقادی، یعنی رویکرد اجتماعی- شناختی شد. او گفتمان را در معنای عام، رویدادی ارتباطی در نظر می‌گیرد مانند: تعامل محاوره‌ای، متن نوشتاری، تصاویر و جنبه‌های ‌نشانه شناختی و چندرسانه‌ایِ دیگر مرتبط با دلالت معنایی.
شناخت با شناخت فردی و اجتماعی، باورها و اهداف و همچنین ارزیابی‌ها ‌و احساسات مرتبط است. اجتماع، هم شامل خُرده ساختارهای محلی تعامل‌های رودرروی موقعیت‌مند می‌شود و هم، شامل ساختارهای همگانی‌تر سیاسی و جمعی که به صور گوناگون در قالب گروه‌ها، روابط گروهی (مانند سلطه و نابرابری)، جنبش‌ها، نهادها، سازمان‌ها، فرایندهای اجتماعی، نظامهای ‌سیاسی و خصوصیات انتزاعی‌تر جوامع و فرهنگ‌ها ‌تعریف می‌شود (سلطانی، 1384: 58).
ون دایک ایدئولوژی را بحثی بنیادی در رابطه‌ی بین گفتمان و جامعه می‌داند و برخلاف برداشت غالب مارکسیستی از ایدئولوژی، آن را به گروه ‌حاکم در جامعه محدود نمی‌داند و گروه‌های ‌تحت سلطه را صرفاً فریب‌خوردگان ایدئولوژی تلقی نمی‌کند و امکان طراحی ایدئولوژی مقاومت در میان آنان را نادیده نمی‌گیرد. ون دایک تحلیل گفتمان انتقادی را نوعی پژوهشی میان‌رشته‌ای می‌داند که رشته‌هایی همچون: جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، ارتباطات و… را دربرمی‌گیرد (تاجیک، 1378: 89).
طراحی مدلی برای چارچوب نظری مستلزم توجه به رابطه‌ی سه گانه‌ی بافت، شناخت و گفتمان است. گفتمان، پدیده‌ای است که سه جنبه‌ی اصلی دارد: کاربرد زبان، شناخت و تعامل در بافت‌های ‌اجتماعی- فرهنگی، گفتمان، تجلی‌بخش، بیانگر و شکل دهنده‌ی بسیاری از ویژگی‌های مرتبط با موقعیت اجتماعی- فرهنگی است که ما آن را «بافت» می‌نامیم. اگر مشخصه‌ای از بافت و جامعه به طور کلی بر گفتار و نوشتار تأثیر بگذارد (و برعکس)، حتماً آن مشخصه «قدرت» است (ون دایک، 1387: 48).
مسیر نظری که در آثار ون دایک از ایدئولوژی به گفتمان می‌رسد به این ترتیب شکل گرفته که معانی گفتمانی، از مجموعه‌ای از مدل‌های ‌ذهنی منتج می‌شود که به وسیله‌ی مدل‌های ‌زمینه‌ای کنترل می‌شود. این مدل‌ها ‌دربرگیرنده‌ی نظرهای شخصی و اجتماعی درباره‌ی رویدادها هستند. عقاید اجتماعی ممکن است بر اساس اندیشه‌های ‌مشترک گروهی شکل گرفته باشد که به سازمان‌دهی رویدادها و زمینه ‌خاص کنش‌ها ‌اقدام می‌کند. در کل، چنین نظامی از اندیشه‌ها، بازنمایی ‌ذهنی هستند که به شکل طرح واره‌ها، ابعاد اصلی حوزه‌ی اجتماعی گروه (هویت، کنش‌ها، اهداف، موقعیت‌ها، ارزش‌ها ‌و منابع) را طبقه‌بندی می‌کنند و به گزینش‌های ‌منفعت گرایانه از ارزش‌هایی دست می‌زنند که پایه و اساس ارزیابی کنش‌های ‌اجتماعی اعضای گروه است.
معانی به اشکال گوناگون در ساختارهای سطحی متون بیان می‌شوند. مواردی مانند «انسجام واژگان، عبارت‌ها ‌و ساختار جمله، رده‌بندی‌های نحوی، نحوه‌ی چینش واژگان، آهنگ گفتمان، سازه‌های گرافیکی و سازمان اَبَرساختارها در طرح‌واره‌های رایج مانند ساختارهای روایت، استدلال یا گزارش‌های خبری از این دست هستند» (Van Dijk, 1998:45).
بنابراین، بسیاری از ساختارهای معنایی و عقاید ضمنی آنها از بررسی ساختارهای سطحی به وجود می‌آید. همزمان باید معانی به حاشیه رانده شده را نیز بررسی کرد و معانی ناشی از غیاب آنها را نیز مدنظر قرار داد.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
یکی از مراحل اساسی در تحلیل گفتمان انتقادی، عملیاتی کردن مباحث نظری یا به عبارتی، تعیین متغیرها به منظور تحلیلِ متن و گفتمان است. مسئله‌ی اصلی این است که تحلیل گفتمان انتقادی چگونه ادعاهای نظریِ خود را به ابزارها و روش‌های ‌تحلیلی تبدیل می‌کند؟ به طور خاص، میانجیگری میان نظریه‌ها ‌و مفاهیم کلان، موارد و مصادیق ملموس و عینی که هسته و کانون تحلیل در تحلیلِ گفتمان انتقادی را تشکیل می‌دهد مورد تأکید است.
از آنجایی که این بررسی با استفاده از دیدگاه‌ها و شیوه‌ی تحلیلیِ ون دایک سامان یافته، متغیرها و مقوله‌هایی که وی در تحلیل گفتمان انتقادی و متون رسانه‌ای از آنها استفاده کرده برای تحلیل به کار رفته که عبارت‌اند از: واژگان، استعاره، کنایه، اغراق و بزرگ نمایی، حُسن تعبیر، تخفیف دادن و جابه جا کردن، منافع، نقل قول، ناگفته‌ها، چشم‌انداز (منظر)، انسجام کلی (درون‌مایه‌ها)، قطب‌بندی، پیش فرض‌ها، معانی ضمنی و تأکید ساختاری.
به منظور رعایت اختصار و با توجه به شأن امام معصوم و تناسب با موقعیت ایشان که اجل از همسان‌سازی با روش‌های غیراخلاقی غیریت‌سازی در گفتمان‌های بشر غیرمعصوم است، در تحلیل گفتمان مناظره ‌امام رضا (علیه‌السلام) از میان این مقوله‌ها ‌صرفاً از مقوله‌های واژگان، چشم انداز، استعاره، انسجام تاریخی، نقل قول تأکید ساختاری بهره گرفته می‌شود.
تعریف مقوله‌ها و متغیرها
1. واژگان: (2)
واژگان نقش بسیار مهمی در گفتمان دارند. واژگانی که گوینده یا نویسنده به کار می‌برد با قدرت، موقعیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی او یا به عبارت دقیق‌تر، با وزن اجتماعی او سنجیده می‌شود. اینکه فرد چه واژه یا کلمه‌ای را برای بیان مقصودش برمی‌گزیند، تا حد بسیار زیادی به موقعیت شخصی، اجتماعی و سیاسی او بستگی دارد. از آنجا که بسیاری از این موقعیت‌ها، ایدئولوژی بنیاد است تجلی واژه‌ها ‌در گفتار و نوشتار، دیدگاه و عقاید وی را در خصوص موضوع مورد بحث نشان می‌دهد.
گونه‌های ‌مختلف گفتمان با توجه به موضوع، هدف و عوامل دیگر با انواع واژگانِ خاص تجانس دارد. تحلیل عناصر واژگانی، شناخته شده‌ترین راه مطالعه‌ی اندیشه‌هاست که ممکن است برای بیان قضاوت ارزشی به کار رود. «برخی از واژه‌ها ‌به شکل طبیعی برای بیان یک نظر به کار می‌روند؛ مانند: زشت، زیبا و…، اما برخی دیگر به نظام‌های ارزشی- معرفتی پنهان در پیش‌فرض‌ها ‌بستگی دارند؛ مانند: مسلمان، کافر و…» (Van Dijk, 1998:31). واژگان انتخاب شده بیان کننده‌ی ارزش‌ها و نُرم‌ها ‌هستند و برای قضاوت ارزشی استفاده می‌شوند.
2. استعاره: (3)
استعاره یکی از راه ‌انتقال معناست. در استعاره، رابطه‌ی میان چیزها از راه قیاس مطرح می‌شود. یکی از رایج‌ترین صُور استعاره، تشبیه است که در آن مقایسه‌ای مطرح می‌شود و از شباهت، سخن به میان می‌آید.
3. چشم‌انداز (منظر): (4)
هر متنی، از چشم‌انداز و منظری خاص سخن می‌گوید؛ چشم‌اندازهایی مانند: حق، مؤمن و… در متن می‌توان دریافت که نویسنده از چه منظری به قضایا می‌نگرد.
4. انسجام کلی (درون‌مایه‌های ‌متن): (5)
انسجام کلی از طریق آنچه سرفصل و درون‌مایه‌های ‌متن می‌انگاریم، بیان می‌شود. سرفصل‌ها از نظر مفهومی خلاصه‌ی متن هستند و مهم‌ترین اطلاعات آن را مشخص می‌کنند. از لحاظ نظری، سرفصل‌ها حکم کلان، گزاره ‌معنایی را دارند.
5. نقل قول: (6)
نقل نوشتار یا گفتار شخص حقیقی یا حقوقی، مستقیم یا غیرمستقیم به منظور مستند کردنِ متن و مجاب کردن مخاطب.
6. تأکید ساختاری: (7)
بر کنش‌ها و عقاید منفی «دیگران» و کنش‌ها ‌و عقاید مثبت «خود» تأکید می‌شود.
واژگان
یکی از عوامل توفیق امام در مناظره‌ها، بهره‌گیری ایشان از زبان دینی معتقدان به ادیان دیگر بود. واژگانی که امام به آنها استناد می‌کرد چون به زبان و منبع اصلی به کار می‌رفت، در زبان‌های مختلف و غیرزبان عربی، در اختلاف برداشت‌ها ‌جای تردید نمی‌گذاشت و تکیه بر بار معنایی هر واژه در سپهر معنایی و زبان هر دین به نحوی استفاده می‌شد که جای هیچ شکی باقی نمی‌گذاشت، چرا که در غیر این صورت، ممکن بود این شبهه به وجود آید که واژه‌ی خاص در زبان عربی، عبری یا زبان‌های دیگر با مفهوم و معنای آن واژه در عربی متفاوت است، اما امام با آنها دقیقاً با واژگانِ مصرح در کتاب‌های مقدس هر آیینی مناظره می‌کردند.
واژگانی که امام از آنها استفاده می‌کرد تا حد زیادی پاسخ به پرسش‌های مناظره‌کنندگان بود. نگاهی به مناظره‌های ‌امام با نمایندگان سایر ادیان نشان می‌دهد که موضوع‌های مناظره بر توحید و نبوت متمرکز بوده است و این امر دامنه‌ی واژگانِ پرتکرار در مناظره را به خود معطوف می‌کرد؛ چنان که امام در مناظره با جاثلیق از واژگانی چون «حقانیت» برای اثبات ترجیح اسلام بر سایر ادیان به دلیل توصیه‌ی ادیان پیشین استفاده می‌کند و ایمان به پیامبر خاتم و پذیرش معجزه‌ی او، یعنی همان عاملی که اعتقاد به پیامبران پیشین را برای طرف مناظره مدلل می‌کرد.
ابطال اعتقاد به الوهیت عیسی (علیه‌السلام) و شهادت به پیامبر اسلام با تعبیر «فارقلیطا» به چشم می‌خورد. این واژگان که جملگی ریشه‌ی وحیانی دارد، از آن رو از جانب امام به کار رفتند که طرف مناظره منبع آنها را قبول داشت. از این نظر واژگانی که در ادیان ابراهیمی متداول است به کار رفته. این ویژگی در مناظره‌ی امام با رأس الجالوت، بزرگ یهودیان، هم دیده می‌شود. در اثبات حقانیت پیامبر اسلام نیز امام با تعابیری مانند: نور و فارقلیطا که از سوی عالِم یهودی پذیرفته بود، به بشارت پیامبران پیشین به خاتم انبیا استناد و از قرآن به منزله‌ی منبع اسرار انبیا یاد کردند.
امام در مناظره با بزرگ زرتشتیان از اعتدال و انصاف در مناظره سخن گفتند. اینکه خداوند نور، واحد، یگانه و بی نیاز است. در این مناظره هم امام بر معجزه که استناد عالم زرتشتی برای اعتقاد به وی بود، استفاده و تصریح کردند که اگر صِرف معجزه، دلیل ایمان به زرتشت است پس نباید به همین دلیل از ایمان به پیامبر اسلام طفره رفت. در مناظره با سلیمان مروزی هم امام بر مشیت و علم الهی، سمیع و بصیر بودن امام و اراده و فعل خداوند سخن گفتند؛ واژگانی که در قلمرو اثبات توحید و سنت‌هایی مانند «بدأ» در افعال خداوند معنا می‌یابد. می‌توان گفت واژگانی که امام از آنها استفاده می‌کردند همگی در خدمت اثبات توحید حقیقی و حقانیت اسلام و پیامبر خاتم بود.
استعاره
امام در مناظره با جاثلیق و رأس الجالوت از قول کتاب اشعیا برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام از استعاره و تشبیه بهره بردند. ایشان فرازی را یادآوری کردند که اشعیا گفت: «من کسی را دیدم که بر دراز گوشی سوار است و لباس‌هایی از نور بر تن کرده (اشاره به عیسی) و کسی را دیدم که بر شتر سوار است و نورش مثل نور ماه (اشاره به پیامبر اسلام)» که هر دو تأیید کردند اشعیا چنین سخنی را گفته است.
امام در مناظره با جاثلیق و رأس الجالوت نیز از تشبیه و مقایسه بهره گرفتند. در رد ادعای جاثلیق که به دلیل معجزه‌های ‌عیسی (علیه‌السلام) برای وی الوهیت قائل بود، کار عیسی را به کار یسع و ابراهیم (علیه‌السلام) مقایسه، تشبیه و استدلال کردند که اگر مبنای استدلال جاثلیق برای ادعای خداوندی عیسی معجزه باشد، چرا به خداوندی پیامبران پیشین که آنان نیز مردگان را زنده می‌کردند و بیماران را شِفا می‌دادند اعتقاد پیدا نمی‌کنند؟ و جاثلیق ناچار به پذیرش وحدانیت خداوند و نفی الوهیت عیسی (علیه‌السلام) می‌شود.
در امر اثبات حقانیت پیامبر اسلام در مناظره با رأس الجالوت وقتی از وی می‌پرسند دلیل اعتقاد وی به پیامبری موسی (علیه‌السلام) چیست، بزرگِ یهودی بر معجزه‌های موسی (علیه‌السلام) استناد می‌کند و امام رضا (علیه‌السلام) نیز با تشبیه و مقایسه‌ی موسی (علیه‌السلام) با پیامبران دیگر می‌فرمایند آنان نیز معجزه داشتند به خصوص عیسی (علیه‌السلام) و پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه ‌و‌ آله و سلم) است. سپس علت ایمان نیاوردن یهودی را جویا می‌شوند که وی درمی‌ماند.
عین این استدلال را به نحو دیگری در مناظره‌ی امام با بزرگ هیربدان، نماینده‌ی زرتشتیان، می‌بینیم. در این مناظره امام از بزرگ هیربدان می‌پرسند: «چرا زرتشت را پیامبر می‌دانی؟» وی نیز همانند جاثلیق و رأس الجالوت به کارهای خارق العاده‌ی زرتشت استدلال می‌کند، در حالی که وی نیز آنها را ندیده و از اخبار پیشینیان آن را پذیرفته است. اینجا نیز امام با تشبیه و مقایسه‌ی زرتشت با دیگر پیامبران استدلال می‌کنند که اگر صرفاً بر اساس معجزه‌ها ‌و کارهای خارق‌العاده‌ای که آن هم نه مستقیم، بلکه از طریق اخبار از زرتشت به تو رسیده به وی ایمان داری، پس چرا به دلیل همین معجزه‌ها ‌به دیگر پیامبران ایمان نمی‌آوری؟ پاسخی از بزرگ هیربدان دریافت نمی‌کنند و وی ناچار ساکت می‌شود. در حالی که معجزه‌ی پیامبر، یعنی قرآن برخلاف معجزه‌های ‌دیگر پیامبران (که اثرش از بین رفته) همچنان ابعاد اعجاز برانگیزش برجاست. در مناظره‌ی امام با سلیمان مروزی، ادعای سلیمان در رد بدأ را به ادعای یهود تشبیه کردند که آنها نیز مدعی بودند دست خدا بسته است و دگرگونی در نظر خداوند ایجاد نمی‌شود. سلیمان که از این تشبیه به یهود جا خورده بود، از سخن خود برگشت و به بدأ باور پیدا کرد.
امام با تشبیه ادعای سلیمان مروزی به قول یهود که در آن آمده است آنها مدعی‌اند « یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ» (مائده/64) یعنی دست خدا بسته و دگرگونی در نظر ایشان ایجاد نمی‌شود، از قرآن نقل قول کردند که «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا» (همان) یعنی دست آنها بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت خدا دور باد.
امام در مناظره با عمران صابئی نیز از تمثیل بهره بردند. وقتی عمران صابئی از حضرت پرسید آیا چنین نیست که خداوند پیش از آفرینش موجودات خاموش بود، سخن نمی‌گفت و سپس تکلم را آغاز کرد؟ امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ فرمود سکوت وقتی معقول است که پیش از آن نطقی صورت گرفته باشد. مثلاً گفته نمی‌شود چراغ ساکت است و سخن نمی‌گوید. همچنان که گفته نمی‌شود چراغ با اراده‌ی خویش به ما روشنایی می‌دهد، زیرا روشنایی فعل ارادی صادر شده از آن نبوده و چراع هویتی افزون بر خود ندارد. وقتی روشن شد، می‌گوییم چراغ روشن است و ما از روشنایی آن برخوردار می‌باشیم (تقی زاده و رضاداد، 1386: 115).
چشم‌انداز
چشم‌اندازی که امام در مناظره‌هایشان با طرف‌های مناظره سخن می‌گویند، امام معصومی را نشان می‌دهد که در صدد هدایت، روشنگری و اثبات حقانیت اسلامی در روایت صحیح و به دور از پیرایه‌ها ‌و برداشت ‌ناصواب است. امام با تکیه بر استدلال، منطق و استناد به کتاب‌های ‌مقدس ادیان غیراسلامی یا قرآن کریم در مناظره با مسلمانان درصدد معرفی و روایت جایگاه واقعی امام معصوم است که شایسته‌ترین فرد برای ادامه‌ی راه پیامبر خاتم محسوب می‌شود.
شاید بتوان گفت ابراز و اثبات هویت اصیل امامت در مناظره ‌امام رضا (علیه‌السلام) با دیگران، جایگاه امامت را از الگوی اسلامی به الگوی دینی ارتقا داد و نه تنها حقانیت روایت شیعی از اسلام را به اهل سنت و جریان‌های ‌کلامی منحرف به اثبات رساند، بلکه باعث بطلان انکار حقانیت اسلام از سوی بزرگان دینیِ مسیحی، یهودی، زرتشتی و یحیوی نیز شد.
چنین چشم‌اندازی از امامت، روایتی جهان شمول از امامت ارائه می‌کند و اگر همه‌ی افرادی که در مناظره‌ها ‌شکست از امام را پذیرفتند، وجدان بیداری می‌داشتند و پیروانشان را به حقانیت امام رضا (علیه‌السلام) معتقد می‌کردند؛ شاید تاریخ اسلام و تشیع مسیر دیگری می‌پیمود. به هرحال، چهره‌ای که از امام در مناظره‌ها ‌به نمایش می‌گذارند، نه همانند برخی مناظره‌های ‌سیاست‌مداران با تخفیف و تحقیرِ طرف مقابل همراه است و نه با شادی و شعف ناشی از شکست دادن حریف در میدان کلام. چنین روشی آموزه‌های ‌تربیتی و اخلاقی فراوانی به همراه دارد.
البته در مواردی هم که طرف مناظره حقانیت امام و کلام ایشان را باور داشتند و به اسلام حقیقی می‌گرویدند، با اکرام و احترام خاص امام مواجه می‌شدند. البته چنین رویه‌ای درباره‌ی معاندان که حتی با قبول شکست، بر عقیده و آیین باطل خود پابرجا می‌ماندند، در تاریخ گزارش نشده است. قبل از آغاز مناظره‌ها، مأمون در مقام اداره کننده‌ی جلسه، درصدد معرفی و شناساندن امام برمی‌آمده و البته به جز اعتراف به اینکه عالِم‌ترین فرد بنی هاشم است، حق امام را در معرفی ادا نمی‌کرده، زیرا اصلاً هدف مأمون از برگزاری چنین مناظره‌هایی یافتن فضایی بوده که حتی الامکان بتواند به تضعیف جایگاه امام بپردازد که البته همیشه نتیجه برعکس بود.
آنچه امام در مناظره‌های ‌خویش در بصره در توصیف امام آوردند، به منزله‌ی کسی است که شایسته‌ی ادامه دادن راه پیامبر و نشان دهنده‌ی چشم‌اندازی است که امام از آن جایگاه خود را در مناظره‌ها ‌روایت می‌کنند؛ چنان که امام برنامه ‌پیامبر را ادامه می‌دهد و در قالب مناظره‌ها ‌هم شأن تبلیغ اسلام را ادا می‌کنند، هم دعوت به خرد و حقیقت، دانش و آگاهی خویش بر مطالب کتاب‌های ‌آسمانی دیگر را نشان می‌دهند و هم عالم بودن به زبان‌های دیگر اقوام. در عین حال، عظمت، رحمت، انصاف، گذشت، راست‌گو بودن، رحیم و با مروت بودن نیز در مناظره‌های ‌امام متجلی است.
امام ضمن معرفی امام، عقاید غلوکنندگان را هم رد می‌کنند؛ چنان که از قول پیامبر فرمودند ما را بالاتر از آنکه حق ماست بالا نبرید «لا ترفعونی فوق حقی فان الله تبارک وتعالی اتخذنی عبدا قبل ان یتخذنی نبیا). امام با استناد به آیه ‌قرآن از جمله « وَلَا یأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکَهَ وَالنَّبِیینَ أَرْبَابًا؛ و روا نیست به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را ارباب خود گیرید» (آل عمران/80)، عقاید کسانی را که امام یا پیامبر را تا حد خدایی بالا می‌برند رد می‌کنند (صدوق، 1390ق، ج2: 201).
با اینکه امام رضا (علیه‌السلام) در زمان برگزاری مناظره‌ها، ولایتعهدی را بر عهده داشتند، دقت در مباحث و گفتگوهای ایشان در زمان پذیرش تحمیلی ولایتعهدی و نیز قبل و بعد از مناظره‌ها، کمترین اثری از اینکه امام خود را در این موضع در برابر مناظره‌کنندگان فرض کرده باشند نشان نمی‌دهد؛ چنان که هنگام پیشنهاد خلافت ولایتعهدی از جانب مأمون به ایشان فرمودند:
اگر به راستی خلافت از آن توست و خدا آن را برای تو قرار داده، پس روا نیست آن را از خود دور کنی و لباسی را که خدا بر تن تو پوشیده از تن درآوری و به تن دیگری بپوشانی و اگر زمامداری حق تو و سزاوار تو نیست، روا نیست آنچه به تو تعلق ندارد به من ببخشایی (همان: 139).
اکراه امام در پذیرش ولایتعهدیِ تحمیلی پس از تهدید مأمون صورت گرفت؛ البته امام با نقل شواهدی مانند پذیرش مسئولیت از جانب حضرت یوسف (علیه‌السلام) آن را مدلل می‌کردند (ترابی، 1380: 54-56).
انسجام کلی
در مناظره‌های ‌امام رضا (علیه‌السلام) نقطه‌ی آغاز و پایان بحث مشخص و از انسجام و نظم منطقی اقناع‌کننده‌ای برخوردار است؛ طوری که طرف مناظره را کاملاً از حیث استدلال‌ها تخلیه و قانع می‌کند و جای تردیدی برای وی باقی نمی‌گذارد. البته نمود و جلوه‌ی انسجام کلی در مناظره‌های ‌امام آنگاه که ایشان بدون بهره‌گیری از ادله‌ی نقلی به استدلال‌های عقلی رومی‌آورند بیشتر نمایان است، چرا که در گفتگو با نمایندگان ادیان دیگر، غیر از اسلام یا مسلمانانِ دارای دیدگاه ‌انحرافی، استناد به کتاب آسمانی دیگر ادیان یا استناد به قرآن کریم درباره‌ی مسلمانان برهان قاطع محسوب می‌شود.
البته در درک تقدم و تأخر نزول آیه‌ها ‌و شناساندن مفاد حقیقی آیه‌های ‌کتاب‌های اهل کتاب، این توجه به انسجام و اتقان منطقی آیه‌ها ‌نیز مورد استناد امام رضا (علیه‌السلام) قرار گرفته است، اما به هر روی در مباحثی مانند مناظره‌ی امام با عمران صابئی درباره‌ی اوصاف خداوند یا در مناظره با سلیمان مروزی، نظم و انسجام منطقی حکم فرماست. امام بحث را از اصول پذیرفته شده‌ی عقلی سلیمان آغاز می‌کنند و سرانجام وی را به تفاوت میان علم و ذات خدا از یک سو و تفاوت میان علم و اراده از سوی دیگر رهنمون می‌شوند.
واقعیت دیگری که به مناظره‌های ‌امام انسجام می‌دهد، طرح پرسش و پاسخ است؛ به این ترتیب که به شکل مشخص و معین سؤالی را از طرف مقابل مطرح می‌کنند یا از طرف مقابل می‌خواهند سؤال مشخص خود را مطرح کند. حتی اگر طرف مقابل چند سؤال را مکرر پشت سر هم بیان کند، پاسخ دقیق و یک به یک به پرسش‌ها ‌و اقناع طرف مقابل، انسجام و نظم خاصی به مناظره‌ها ‌می‌بخشد.
جلوگیری از درهم ریختگی پرسش‌ها، تعریض‌ها و حاشیه‌رَوی‌ها ‌نیز مسیر مناظره‌ها ‌را به سمت نظم و نتیجه‌ی مشخص سوق می‌دهد. ضمن اینکه اغلب این مناظره‌ها ‌در حضور جمع و در دربار مأمون برگزار می‌شده و به نوعی اداره‌ی جلسه را مأمون- که میزبان و دعوت کننده‌ی این مناظره‌ها ‌بوده- عهده‌دار می‌شده و اگر در مواردی هم برخلاف اصول عقلی یا نقلی، یکی از طرفین مناظره خلافِ بیّن و برهانی مرتکب می‌شد، با واکنش منفی و جدّی حاضران مواجه می‌شد و این امر خود به نوعی نظم و انضباط خاصی را بر مناظره‌ها ‌حکم‌فرما می‌کرده است.
در پیش گرفتن مناظره‌ی تک به تک از سوی امام باعث تمرکز فرد در ارائه‌ی پیام و مانع از طرح مسائل جانبی از سوی ناظران می‌شود. همچنین، ارائه‌ی منبع و مرجع معتبر در طرح سؤال، پاسخ و در کل بحث، نیاز اصلی مناظره‌ی علمی، مستدل و منسجم است؛ شیوه‌ای که امام رضا (علیه‌السلام) در پیش می‌گرفتند (سپنجی و مؤمن دوست، 1390: 21).
نقل‌قول
امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ به جاثلیق، بزرگ مسیحیان، که مدعی بود من چگونه می‌توانم با کسی مناظره کنم که قدر مشترکی با او ندارم و به کتاب و پیامبرش باور ندارم، فرمودند: «ای نصرانی، اگر با انجیل خودت که به آن اعتقاد داری استدلال کنم، به حقانیت اسلام اقرار خواهی کرد؟» و جاثلیق پذیرفت. امام برای اثبات بشارت به حقانیت پیامبر اسلام در آیین مسیح به نقل قولی از یوحنای دیلمی می‌پردازد که به اذعان جاثلیق محبوب‌ترین فرد به مسیح (علیه‌السلام) بود. انجیل می‌گوید یوحنا گفت که حضرت مسیح (علیه‌السلام) مرا از دین محمدِ عربی باخبر کرد و بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد.
جاثلیق این نقل قول را پذیرفت، ولی منکر زمان ظهور چنین پیامبری شد و امام نقل قولی را از کتاب انجیل آوردند و از نسطاس رومی که حافظ انجیل بود خواستند سفر سوم انجیل را قرائت کند. امام، هم برای بزرگِ مسیحیان و هم بزرگ یهودیان (رأس الجالوت) آیه‌ی مربوط را قرائت کرد و به نام پیامبر رسید.
امام همچنین از انجیل نقل قول کردند که مسیح فرمود: «من به سوی پروردگار می‌روم و فارقلیطا (در زبان یعنی ستایش شده‌ی محمد)» و جاثلیق به چنین نقل قولی از انجیل اعتراف کرد.
امام در مناظره با رأس الجالوت برای اثبات پیامبری خاتم انبیا از مسیح (علیه‌السلام) نقل قولی را آوردند که فرمود: «به زودی پیامبری از فرزندانِ برادران شما می‌آید. سخن او را بشنوید و خلافش را تصدیق کنید.» امام فرمودند: «آیا برای بنی اسرائیل برادرانی جز فرزندان اسماعیل وجود دارد؟» که رأس الجالوت این سخن موسی (علیه‌السلام) را تأیید کرد.
امام برای اثبات حقانیت پیامبر از تورات نقل قول کردند که نوری از طرف سینا آمد و کوه ساعیر را روشن کرد و از کوه فاران هویدا شد. امام نور اوّل را وحی به موسی (علیه‌السلام) و نور دوم را که به کوه فاران می‌تابد، وحی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تفسیر کردند.
امام در مناظره با رأس الجالوت از تورات نیز سند آوردند که این کتاب مقدس نه تنها به نام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، بلکه به علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیه‌السلام) به تصریح دارد. در این نقل قولِ امام از تورات که با شگفتیِ رأس الجالوت مواجه شد، نام‌های «احما، الیا، بنت احما، شبّر و شبُیر» را ذکر کردند که معادل عربی این اسامی نام‌های ‌مقدس محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه‌السلام)، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) (دختر محمد)، حسن و حسین (علیهما‌السلام) است (مجلسی، 1403: 77).
در مناظره‌ی امام با سلیمان مروزی، متکلم بزرگ خراسان، وقتی سلیمان بدأ را انکار کرد، امام به قرآن و این آیه‌ها ‌استناد کردند: «وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» (روم/ 27) خداوند جهان را ابدا فرمود: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» (توبه/ 106) و «وَ مَا یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لاَ یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِی کِتَابٍ» (فاطر/ 11).
سلیمان که با توجه به این آیه‌ها ‌به نوعی متقاعد شده بود، خواستار روایت‌هایی از ائمه‌ی پیشین شد. امام رضا (علیه‌السلام) از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کردند: «خداوند دو گونه علم دارد: علمی که مخزون و پنهان است و جز ذات پاکش کسی از آن آگاهی ندارد و بدأ از این ناحیه حاصل می‌شود و علمی که به فرشتگان و پیامبرانش تعلیم داده و علمای اهل سنت پیامبر ما نیز از آن آگاهی دارند.»
امام در مناظره با سلیمان مروزی بار دیگر به آیه‌های ‌قرآن استناد کردند و نقل قول آوردند. سلیمان معتقد بود اراده‌ی خدا و علم خدا یکی است و اراده‌ی خدا را جزو ذات خدا و لذا ازلی می‌دانست. در حالی که امام اراده را حادث می‌دانستند، اما در رد ادعای مروزی از وی پرسیدند: «آیا خداوند به آنچه در بهشت، جهنم و دوزخ است عالِم است؟» سلیمان گفت: «عالِم است.» امام فرمودند: «آنچه خدا می‌داند محقق می‌شود؟» سلیمان گفت: «آری.» امام فرمودند:
با این حساب دیگر جائی باقی نمی‌ماند که اراده کند، چیزی بر آن بیفزاید یا کم کند، در حالی که قرآن می‌فرماید: «کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ» (نسا/ 56) هر زمان پوست‌ها و آنها (دوزخیان) بسوزند پوست‌های دیگری به جای آن قرار می‌دهیم تا عذاب را بچشند و نیز می‌فرماید: «لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ» (ق/ 35) بهشتیان آنچه می‌خواهند برای آنها خواهد بود و نزد ما اضافه بر آن است. اینها همه نشان می‌دهد که علم خداوند غیر از اراده‌ی اوست، وگرنه این تعابیر معنا نداشت. بنابراین، اراده از صفات فعل است و حادث است و نمی‌تواند عین ذات خداوند باشد.
استدلال امام در اثبات بدأ نه تنها در رد سلیمان مروزی که حتی در رد ادعاهای اِشکال‌کنندگان به شفاعت و تأثیر توسل و دعا در کاهش بلایا و مجازات اخروی انسان‌ها که مورد اشکال وهابیون است نیز به کار می‌آید.
اما بیشترین نقل قول از قرآن کریم و نیز شواهد تاریخی در مناظره ‌امام را می‌توان در گفتگوی ایشان با علی بن محمد جهم، عالِم اهل سنت، یافت. وی با انکار نبوتِ برخی پیامبران، به ظواهر برخی آیه‌ها ‌استناد کرد تا منکر عصمت حضرت آدم، یونسی، داوود و پیامبر اسلام شود و امام با استناد به آیه‌ی «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ‌» (آل عمران/33) عصمت آدم را اثبات کردند و مستدل بیان فرمودند که بهشت مقصد آدم نبوده و به تعبیر آیت الله مکارم بهشت، دار تکلیف نبوده و گناه و عصیان در آنجا نصوصی نداشته است.
درباره‌ی حضرت یونس (علیه‌السلام) هم معنای «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» در آیه‌ی «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» (انبیا/ 87) مجازات او نیست، بلکه مشکل گرفتن بر اوست. بنابراین، گناهی نکرده است. درباره‌ی حضرت یوسف (علیه‌السلام) نیز خداوند وی را از قبل، از زلیخا و عمل فحشا بازداشت، چنان که می‌فرماید: «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ» (یوسف/ 24). بنابراین، یوسف در اینجا هم خلاف عصمت عمل نکرده است.
درباره‌ی حضرت داوود (علیه‌السلام) نیز اتهام تلاش وی برای قتل یکی از سرداران سپاه وی به نام اوریا برای ازدواج با همسر وی نیز حضرت امام رضا (علیه‌السلام) را برآشفت و آیه‌ی استرجا را بر زبان آوردند. در پاسخ این اتهامِ متفکر سنّی امام فرمودند قضیه از این قرار بود که در زمان داوود، همسران شوهر مُرده ازدواج نمی‌کردند. تکلیف داوود این بود که این سنت را به هم بزند. بعد که بر اثر حادثه‌ای همسر اوریا فوت کرد، داوود برای شکستن این سنتِ غلط با همسرش ازدواج کرد. بنابراین، داستان‌های ‌ساختگی درباره‌ی حضرت داوودی (علیه‌السلام) که در برخی نسخه‌های ‌تورات هم آمده ساختگی درباره‌ی حضرت داوود (علیه السلام) که در برخی نسخه‌های تورات هم آمده ساختگی و بی اساس است. چنان که قرآن هم بعد از این ماجرا می‌فرماید: «یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى» (ص/ 26).
تأکید ساختاری
امام به خصوص در مناظره با طرف‌های ‌درگیر در بصره که کانونی برای فتنه‌ی مذهبی و نزاع میان مسلمانان با دیگر ادیان شده بود، ابتدا با استناد به شهادت پیامبران پیشین بر حقانیت و بعثت پیامبر اسلام، اصل حقانیت اسلام را در مقایسه با دیگر ادیان به اثبات رساندند. همچنین، با تأکید بر توانایی‌ها و شایستگی‌های خود امام که امام بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط کسی است که برنامه‌های ‌او را تداوم بخشد و زیبنده‌ی کسی است که با همه‌ی امت‌ها ‌و پیروان مذاهب گوناگون با کتاب خودِ آنها گفتگو کند، مسیحیان را با انجیل، یهودیان را با تورات و مسلمانان را با قرآن قانع کند، عالِم به همه‌ی زبان‌ها باشد و با هر قومی با زبان خودشان سخن گوید و علاوه بر اینها باتقوا و از هر عیب و نقصی پاک باشد. عدالت‌پیشه، با انصاف، حکیم، مهربان، با گذشت، درستکار و مدبر باشد (مجلسی، 1403: 80؛ بهبودی املشی، 1408: 204-206؛ مکارم شیرازی، 1388: 94).
در یکی از این مناظره‌ها ‌مأمون از امام درباره‌ی شأن و منزلت امامت پرسید و امام در پاسخ فرمودند:
ان الله عزوجل قد أیّدنا بروح منه مقدسه مطهره لیست بملک لم تکن مع أحد ممن مضى إلاّ مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و هى مع الأئمه منّا تسدّدهم و توّفقهم و هو عمود من نور بیننا و بین الله عزوجل؛ خداوند عزوجل ما را با روح الهی تأیید کرده؛ روح پاک و مطهری که فرشته نیست و با گذشتگان همراهی نکرده است، مگر با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). این روح الهی با امامان از ما اهل بیت است و آنان را تأیید می‌کند، موفق می‌سازد و آن ستونی از نور است که بین ما و خدای متعال قرار دارد (صدوق، 1390ق، ج2: 201).
با ذکر این توصیف‌ها ‌امام بر حقانیت خود و نفی دیگران پرداختند.
نتیجه‌گیری
مناظره‌های ‌تاریخی امام رضا (علیه‌السلام) را می‌توان در چند سطح تحلیل کرد؛ از منظر اهدافی که مأمون از برگزاری آن داشت می‌توان این مناظره‌ها ‌را برخلاف ابتکار وی برای بازنمایی خود به منزله‌ی دوستدار دانش و علم و طرف‌دار امام و شیعه، به عرصه‌ای برای اثبات برتری امام بر مأمون توصیف کرد. از زاویه‌ای دیگر این مناظره‌ها ‌را می‌توان رویارویی گفتمان امامت و ولایت از یک سو و گفتمان غیراسلامی، غیرشیعی و غیرولایی از سوی دیگر ارزیابی کرد که در نهایت در عرصه‌ی بحث و گفتگو، گفتمان امامت به پیروزی رسید. اثبات خود و نفی دیگری که خصلت غیریت‌ساز گفتمان است در این عرصه بروز یافت، البته بدون توسل به شیوه‌های غیراخلاقی که از ساحت عصمت امام به دور بود.
در این مقاله تلاش شد تا با بهره‌گیری از ظرفیت‌های ‌تحلیل گفتمان انتقادی، وجوهی از مناظره‌های ‌امام رضا (علیه‌السلام) با دو دسته افراد را تحلیل شود. این مناظره‌ها ‌برخلاف تصمیم مأمون که می‌کوشید امام را رد کند، به مجالی برای برتریِ گفتمان امام تبدیل شد. برتری گفتمان اسلام حقیقی در محاجه با اهل کتاب و برتری گفتمان شیعی در رویارویی با مسلک ‌انحرافی مدعی در دایره‌ی اسلام مهم‌ترین نتیجه‌ی این مناظره‌ها ‌بود.
نگاهی به متغیرها و مقوله‌هایی که در تحلیل گفتمان انتقادی مناظره‌ها ‌استخراج شده نشان می‌دهد که نقل قول بیشترین تکرار و بهره‌گیری را در میان متغیرهای بررسی شده داشته است. علت این امر، قرار داشتن مناظره در قلمرو امور اعتقادی و ادعای طرف‌های ‌مناظره‌ی امام بر حجیت کتاب‌های ‌مقدس بود که امام بر این اساس بیشترین نقل قول را در رد عقاید اهل کتاب از کتاب‌های ‌آسمانی آنها و بر رد عقاید برخی مسلمانان با استناد به آیه ‌قرآن صورت دادند.
بهره‌گیری از واژگان با بار معنایی ارزشی در حوزه‌ی عقاید دینی امری طبیعی در این مناظره‌ها ‌بود؛ اما نکته‌ی مهم آنکه امام از کاربرد واژگانی که خود بر سازنده‌ی معنا برای آنها بوده و با بهره‌گیری از آنها در صدد تخطئه یا تحقیر و منکوب خصم برآیند، پرهیز فرمودند که اقتضای عصمت امام نیز همین است. اثبات خود و نفی دیگران، انسجام در کلام و بیان، بهره‌گیری فراوان از تشبیه و استعاره از دیگر فنون و توانایی‌های زبانی در مناظره‌های ‌امام با دیگران بود.
به نظر می‌رسد بازشناسی این مناظره‌ها، گذشته از اینکه الگویی روشن از مناظره و رویارویی با افکار مختلف را فراروی رهجویان قرار می‌دهد، عرصه‌ی مناسبی برای شناخت ابعاد وجودی امام معصوم و نیز تأکید دوباره بر حقانیت اسلام و تشیع در عصر حاضر است و می‌تواند در گفتگوهای انتقادی و مناظره ‌شیعیان با نمایندگان ادیان و فرقه‌های مدعی اسلام به کار رود.

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام) majidi1 18@gmail.com
2- Lexical Items
3- Metaphor
4- Perspective
5- Global Coherence
6- Quotation
7- Structure Emphasis
منابع تحقیق :
قرآن کریم.
اسدی، علی، (1387). «کتاب مقدس و جایگاه آن در مناظرات امام رضا (علیه‌السلام)»، قم: معرفت، سال هفدهم، شماره‌ی129، شهریور.
اسکندری، علی، (1391). «دفاع عقلانی از دین در مناظرات امام رضا (علیه‌السلام)»، مشهد: فصلنامه ژرفان آفتاب شمال، شماره‌ی هفتم، تابستان.
آقا سیدمحمد قاری، فاطمه سادات، (1391). «ابعاد معرفتی امام رضا (علیه‌السلام) در برخورد با دانشمندان سایر مذاهب و ادیان» در درآمدی بر مناظرات امام رضا (علیه‌السلام)، ویراستار علمی: دکتر علی شریفی، چاپ اوّل، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
آقا گل‌زاده، فردوسی، (1385). تحلیل گفتمان انتقادی، تهران: علمی و فرهنگی.
بهبودی املشی، علی، (1408). الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام المهدی.
بهروزی لک، غلامرضا، (1388). کاربرد تحلیل‌های ‌گفتمانی در مطالعات سیاسی اسلامی، در «روش شناسی در مطالعات سیاسی اسلام» به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، چاپ دوم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
تاجیک، محمدرضا، (1378). میشل فوکو و انقلاب اسلامی، تهران: مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ایران.
ترابی، احمد، (1380)، «تحلیلی از عهدنامه ولایتعهدی امام رضا (علیه‌السلام)»، مشهد: مشکوه، شماره‌ی72 و 73، پاییز و زمستان.
تقی‌زاده، حسن و علی‌رضا داد، (1386). «مناظرات امام رضا (علیه‌السلام) ویژگی‌ها و روش‌ها»، مشهد: مشکوه، شماره‌ی94، بهار.
درخشه، جلال و سیدمهدی حسینی فائق، (1391). سیاست و حکومت در سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام)، چاپ اوّل، تهران: بنیاد فرهنگی هنری امام رضا (علیه‌السلام.
دهخدا، علی اکبر، (1377). لغتنامه دهخدا، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا وابسته به دانشگاه تهران.
سپنجی، امیرعبدالرضا و نفیسه مؤمن دوست، (1390). «اقناع و تغییر نگرش، جایگاه آن در سیره‌ی ارتباطی امامان معصوم» مروری بر مناظرات مکتوب حضرت امام رضا (علیه‌السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، دو فصلنامه علمی پژوهشی دین و ارتباطات، پاییز و زمستان.
سلطانی، علی‌اصغر، (1384). قدرت، گفتمان در زبان، تهران: نی.
صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه، (1390ق/1970). عیون اخبارالرضا، النجف: المطبعه الجدیده.
طبرسی، احمد بن علی، (1403). الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد: مرتضی.
مجلسی، محمدباقر، (1403/ 1983). بحارالانوار، مجلد 49، بیروت: مؤسسه الوفا.
مردانی نوکند، محمدحسین، (1391). ضرورت و چیستی مناظرات و مباحثات امام رضا (علیه‌السلام) در درآمدی بر مناظرات امام رضا (علیه‌السلام)، ویراستار علمی: دکتر علی شریفی، چاپ اوّل، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
مکارم شیرازی، ناصر، (1388). مناظرات تاریخی امام رضا (علیه‌السلام) ‌با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، چاپ دوم، مشهد: بنیاد پژوهش‌های ‌اسلامی.
میلز، سارا، (1382). گفتمان، ترجمه‌ی فتاح محمدی، زنجان: هزاره سوم.
هاشمی اردکانی، سیدحسن و سیدابراهیم میرشاه جعفری، (1387). «روش مناظره علمی در سیره‌ی آموزشی امام معصوم: مطالعه موردی: مناظرات علمی امام رضا (علیه‌السلام)»، قم: دو فصلنامه علمی تخصصی تربیت اسلامی، پاییز و زمستان.
هاشمی، خدیجه، (1387). «خردورزی از دیدگاه امام رضا (علیه‌السلام)»، تهران: ماهنامه پژوهشی اطلاعات حکمت و معرفت.
ون دایک، تئون، (1387). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی، ترجمه‌ی پیروز ایزدی و دیگران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، (نشر اثر اصلی 1981).
یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس، (1389). نظریه و روش در تحلیل گفتمان انتقادی، ترجمه‌ی هادی جلیلی، تهران: نی.
Van Dijk, Teun A (1998). Opinion and Ideologies in the Press, In Approaches to Media Discourse, Edited by Allan Bell and Peter Garrett, Blackwell Publication.
loghatnameh.org.
منبع مقاله :
فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی، سال اول، شماره‌ی دوم، شماره مسلسل 2، تابستان 1392

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید