علی‌بن موسی‌الرضا (ع) و سبک زندگی اسلامی در روابط اجتماعی

علی‌بن موسی‌الرضا (ع) و سبک زندگی اسلامی در روابط اجتماعی

نویسندگان: سیدحسن قریشی کرین (1)
حمید فاضل قانع (2)
آرمان فروهی (3)

چکیده
سبک زندگی، شامل مجموعه‌ای از رفتارها و الگوهای کنش افراد بوده که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعی است و از آنجا که آموزه‌های دینی بر شکل‌گیری و تثبیت باورها، ارزش‌ها، و هنجارهای اجتماعی اثرگذارند، می‌توان گفت الگوهای رفتاری پذیرفته شده در یک گروه اجتماعی، به میزان زیادی متأثّر از آموزه‌های دینی و گروه‌های مرجع معرفی شده از سوی دین است. نمود آشکار سبک زندگی را می‌توان در حوزه‌ی روابط اجتماعی جست که در این زمینه، اسلام بهترین الگوی رفتاری را سیره‌ی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان ایشان معرفی کرده است. در این راستا، رفتار و گفتار امام رضا (علیه السلام)، به دلیل شرایط خاص اجتماعی ایشان، مورد توجه نوشتار حاضر قرار گرفت. عصر امام رضا (علیه السلام) به علت قرار گرفتن در کانون زندگی ایرانیان و وجود حرم مبارکشان در ایران، مورد توجه بیشتری است و الگوگیری از سبک زندگانی ایشان به علت ارتباط روحی می‌تواند اثر فراوانی داشته باشد. مقاله‌ی پیش‌رو با استفاده از روش کتابخانه‌ای و به شیوه‌ی تحلیلی- توصیفی به این سؤال می‌پردازد که امام رضا (علیه السلام) در زمینه‌ی آراستگی، هم‌یاری، اخلاق‌گرایی و تعامل فرهنگی در ساحت نظری و عملی چگونه عمل کرده‌اند؟
مقدمه
نگاهی گذرا به تاریخ نشان می‌دهد که زندگی بشر در جوامع مختلف، همیشه بر اساس مجموعه‌ای از قواعد و مناسبات معین، نظم و نسق یافته و به طبع همواره می‌توان آن را واجد سبک دانست.
بر اساس چنین رویکردی، بحث از سبک زندگی و الگوهای نظام‌مند رفتاری، بحث تازه‌ای نیست و حتی در محافل و مجامع دانشگاهی نیز این مبحث در قالب موضوع‌های کلی‌تری مانند فرهنگ و تمدن، دارای قدمتی طولانی است. با توصیف بیان شده، جای پرسش دارد که چرا اکنون سبک زندگی تا این حد اهمیت یافته و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است؟
واقعیت آن است که اقتضای زندگی در جوامع مدرن و متکی بر فرهنگ و تمدن غربی، به تدریج الگوهای خاصی را برای زندگی و رفتار ارائه کرده است. به زعم دانشمندان علوم اجتماعی، در یک قرن گذشته، شرایط جدید کار، تولید، انباشتگی کالاهای مصرفی و همچنین فراهم آمدن زمان فراغت بیشتر برای بخش زیادی از اقشار جامعه، نشانه‌ای از تحول عمیق اجتماعی و فرهنگی بوده است و شرایط نوین، الگوهای رفتاری تازه‌ای را در زمینه‌ی کار و فعالیت، مصرف و شیوه‌های گذران اوقات فراغت می‌طلبد که می‌توان آنها را در قالب عنوان کلی سبک زندگی مورد بررسی قرار داد.
به همین دلیل، امروزه اصطلاح سبک زندگی (4) در ادبیات علوم اجتماعی، پیوندی تنگاتنگ با مجموعه‌ای از مفاهیم مانند فرهنگ، جامعه، رفتار، اخلاق، عقیده، شخصیت، هویت، طبقه‌ی اجتماعی، سلیقه و نیاز دارد. حاصل این رویکرد نیز خواسته یا ناخواسته، تلاشی گسترده برای معرفی، ترویج و تثبیت سبک خاصی از زندگی خواهد بود که خاستگاه آن، فرهنگ بی‌دین غربی و عقبه‌ی معرفتی آن است.
روشن است که پذیرش منفعلانه‌ی این‌گونه از الگوهای رفتاری برای جوامع مسلمان که خود در پرتو آموزه‌های اسلامی، توانایی تعریف و ترسیم سبک زندگی دینی و تبیین الگوهای متناسب با آن را دارند، شایسته نبوده و باید به اقتضای فرهنگ دینی خود، به سبک زندگی اسلامی روی آورند. به ویژه آنکه ناکارآمدی تمدن بی‌دین غربی در پاسخگویی به نیازهای چند بُعدی انسان آشکار شده و رصد تحولات جاری در جهان نیز نشانه‌های افول و فرود این تمدن را نمایان ساخته است.
تجربه‌ی تاریخی بشر نیز نشان داده با پایان تمدنی، زمینه‌ی مناسبی برای شکوفایی تمدن‌های دیگر فراهم می‌شود و جامعه‌ی بشری که معمولاً در برابر تغییر و تحول عمیق اجتماعی مقاوم است، در چنین وضعیتی با رضایت‌خاطر از دگرگونی و جایگزینی استقبال می‌کند. در پرتو چنین فرصتی می‌توان با تکیه بر غنا و تعالی آموزه‌های اصیل اسلامی، این جایگزین را که همچون گنجینه‌ای ارزشمند و برگرفته از میراث آسمانی اسلام نزد مسلمانان نهفته است، هم خود بهتر بشناسیم و هم به جهانیان معرفی کنیم.
بازخوانی و ژرف‌اندیشی در آموزه‌های اسلام، نشان‌دهنده‌ی ظرفیت بالای این دین آسمانی برای فرهنگ‌سازی و ارائه‌ی الگوهای رفتاری مناسب است، زیرا انتزاعی‌ترین لایه‌های اعتقادی و معرفتی تا عینی‌ترین سطوح رفتاری که امروزه با عنوان سبک زندگی از آن یاد می‌شود، در چارچوب نظام معنایی اسلام جای گرفته و در مسیر تکامل و سعادت انسان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در این راستا، قرآن که مهم‌ترین منبع آموزه‌های اسلامی به شمار می‌رود، سرشار از الگوهایی است که شیوه‌ی زیست مؤمنانه و مورد نظر اسلام را معرفی می‌کند و در پرتو آیات آن، سیره‌ی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به عنوان اسوه و نمونه‌ی عالی زندگی به تمام مسلمانان معرفی شده است.
همچنین روایت‌ها و حکایت‌های فراوانی از اهل بیت (علیهم السلام) در اختیار مسلمانان قرار دارد که با الهام از تعالیم نورانی قرآن کریم و در شرایط متفاوت اجتماعی، مصادیق متعددی از الگوهای زندگی دینی را تبیین و معرفی کرده‌اند، به خصوص بهره‌مندی برخی از دوره‌های تاریخی از تمایزهای ویژه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و علمی، برای زمان حاضر که جامعه‌ی اسلامی بار دیگر در دوره‌ی گذار قرار گرفته، می‌تواند دستاوردهای بسیار مهمی را در پی داشته باشد.
این مقاله به بررسی سبک زندگی امام رضا (علیه السلام) در ساحت عملی و نظری در چهار مقوله‌ی آراستگی، همیاری، اخلاق‌گرایی و تعامل فرهنگی می‌پردازد تا الگویی برای مسلمانان باشد. دوران زندگی ایشان با توجه به قبول منصب ولایتعهدی و قرار گرفتن در کانون زندگانی ایرانیان می‌تواند الگوی مناسبی به ویژه در زمینه‌ی تعامل فرهنگی و اخلاق‌گرایی برای ایرانیان باشد.
تبیین الگوی سبک زندگانی امام رضا (علیه السلام) در زمینه‌های یادشده در مقایسه با الگوهای ارائه شده‌ی غربی از موضوع‌های بدیعی است که کمتر به آن پرداخته شده است، این مقاله ضمن تبیین مفهوم سبک زندگی و الگوهای ارائه‌شده در این زمینه، به بررسی الگوهای رفتاری امام رضا (علیه السلام) که در دورانی مهم از تاریخ اسلام، نماد و الگوی ویژه‌ی سبک زندگی اسلامی به شمار می‌رود، پرداخته است.
درباره‌ی پیشینه‌ی موضوع باید گفت که تاکنون مقاله‌ای با عنوان سبک زندگی اسلامی در حوزه‌ی روابط اجتماعی با الگوگیری از زندگانی امام رضا (علیه السلام) به چاپ نرسیده، البته مقاله‌ها و کتاب‌های متعددی درباره‌ی الگوی سبک زندگی به چاپ رسیده است که از جمله می‌توان به کتاب‌های دین و سبک زندگی اثر محمدسعید مهدوی‌کنی، اخلاق تربیتی امام رضا (علیه السلام) تألیف جواد محدثی و مقاله‌هایی چون «سبک زندگی و شخصیت اخلاقی امام رضا (علیه السلام)» اثر یعقوبعلی عابدینی‌نژاد اشاره کرد.
سبک زندگی دینی
سبک زندگی در حوزه‌ی مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها و الگوهای کنش افراد که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعی باشد، اطلاق می‌شود. طبیعی است که بر اساس چنین رویکردی، سبک زندگی علاوه بر اینکه بر ماهیت و محتوایی خاص تعامل‌ها و کنش‌های اشخاص در هر جامعه دلالت دارد و مبین اغراض، نیت‌ها، معانی و تفاسیر فرد در جریان عمل روزمره است. نشان‌دهنده‌ی کم و کیف نظام باورها و ارزش‌های افراد نیز خواهد بود (فاضل‌ قانع، 1392، 9).
چنین برداشتی از مفهوم سبک زندگی، علاوه بر اینکه پشتیبانی جدیدترین دیدگاه‌های مطرح در این عرصه را به همراه دارد (بوردیو، 1390: 286 و 337؛ گیدنز، 1387: 120)؛ از قابلیت خوبی برای بومی‌سازی مفهوم سبک زندگی بر اساس اقتضاهای جامعه‌ی اسلامی برخوردار است.
تمرکز اندیشمندان بر شاخص‌هایی مانند الگوی مصرف، شیوه‌ی گذران اوقات فراغت، الگوهای مربوط به شیوه‌ی تمرکز بر علاقه‌مندی‌ها، آداب معاشرت، الگوهای زندگی خانوادگی و بهداشت و سلامت، نشان می‌دهد که مطالعات سبک زندگی حول یک محور عمومی با عنوان کلی «سلیقه» (5) دور می‌زند (مهدوی‌کنی، 1386: 216).
سلیقه، امری ذهنی است که در قالب تمایل‌ها و ترجیح‌های رفتاری انسان جلوه‌گر شده و بدین‌ترتیب، فرهنگ و اجزای آنکه امری کلی و عمومی به شمار می‌آید، در پرتو این تمایل‌ها و ترجیح‌های برآمده از سلیقه، فردیت پیدا کرده و هویت فرد را برای دیگران ترسیم می‌کند (بوردیو، 1390: 93).
بدین‌ترتیب می‌توان فرهنگ یا خرده‌فرهنگ را خاستگاه سبک زندگی دانست (فاضل قانع، 1391: 180)؛ امّا روشن است که خود فرهنگ نیز متأثر از عوامل متعددی بوده که یکی از مهم‌ترین این عوامل، دین و آموزه‌های وحیانی است.
آموزه‌های دین به عنوان ابزار جامع هدایت و راهبری بشر، در بسیاری از موارد، حاکم بر باورها، ارزش‌ها و هنجارهای لازم برای جهت‌دهی و الگوبخشی به رفتار و کنش انسانی است. در واقع، محدود نکردن دین به فهم زمانی خاص، اعتقاد به تکامل فرهنگی و سهیم بودن اراده‌ی انسان‌ها در آن و تبیین درست ارتباط میان فرهنگِ متغیر و دینِ ثابت، ما را به این دیدگاه رهنمون می‌شود که دین و آموزه‌های وحیانی آن می‌تواند بخش مهمی از خاستگاه فرهنگ بشری را تشکیل دهد. پس در یک رابطه‌ی طولی، دین، فرهنگ جامعه را شکل می‌دهد و فرهنگ نیز به نوبه‌ی خود، نظام و ساختار خاصی را برای زندگی فردی و اجتماعی تعریف می‌کند که خود به عنوان سرچشمه و خاستگاه مجموعه‌ی درهم تنیده‌ای از الگوهای خاص برای زندگی، یک کل منسجم و متمایز را در قالب سبک زندگی پدید می‌آورد. البته سبک زندگی نیز به توسعه و نفوذ نظام معرفتی مبتنی بر آموزه‌های دینی یاری رسانده و تمایل‌ها و ترجیح‌های برآمده از فرهنگ دینی را بارور می‌سازد.
چارچوب نظری
برخلاف رویکرد کلاسیک جامعه‌شناسان که به توصیف سبک زندگی جاری افراد و گروه‌های اجتماعی بسنده می‌کنند (6)، با الهام از روش‌های برگرفته از آموزه‌های دینی می‌توان گامی فراتر از توصیف نهاد و با تکیه بر اصول ثابتی که به اعتقاد ما در آموزه‌های اسلامی وجود دارد، چارچوبی ارائه کرد که در محدوده‌ی آن، به تجویز نیز بپردازیم، یعنی با دخالت دادن مجموعه‌ای از باورها و ارزش‌ها، به ترسیم و شکل‌گیری سبک خاص زندگی کمک کنیم. این رویکرد دقیقاً همان شیوه‌ای است که از سوی پیامبران الهی پیگیری شده است. آنان از ابزار حاکمیت باورها و ارزش‌های دینی برای ایجاد دگرگونی در سلیقه و شیوه‌ی انتخاب مردم، بهره می‌گرفتند تا آنها با رضایت‌خاطر به اصلاح الگوهای سبک زندگی خود اقدام کنند.
امّا اینکه آموزه‌های اسلامی را به عنوان معیار در نظر می‌گیریم درصدد تجویز مفاهیم و شاخص‌های برگرفته از آن برمی‌آییم، مبتنی بر این پیش‌فرض اساسی استوار است که جامعیت دین اسلام، همه‌ی ابعاد و زوایای زندگی انسان را دربر گرفته و او را همواره در انتخاب مسیر درست زندگی یاری می‌کند. همین جامعیت باعث می‌شود تا سبک زندگی دینی را لزوماً منحصر در یک نظام الگویی و رفتاری واحد ندانسته و در محدوده و چارچوب برآمده از اصول اسلامی، سبک‌های متعددی را بپذیریم.
سیره‌ی عملی پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) در مواجهه با اصحاب خود نیز نشان می‌دهد که ایشان، اختلاف سبک را می‌پذیرفتند. (7)
پس، ارزش‌ها و نگرش‌های همسان، لزوماً به سبک زندگی یکسان نمی‌انجامد و با توجه به ویژگی انتخابگری که در سبک زندگی وجود دارد، می‌توان هر مجموعه‌ی منسجمی از الگوهای رفتاری برآمده از آموزه‌های دینی را که در چارچوب معین‌شده‌ی دین قرار داشته باشد، یک سبک زندگی دینی به شمار آورد. مهم آن است که در فرآیند تعامل تمایل‌ها و منابع (8)، از این چارچوب خارج نشویم که البته در این زمینه، توجه به گروه‌های مرجع بسیار کارگشاست. (9)
گروه‌های مرجع دارای دو کارکرد اصلی هستند: اول آنکه هنجارها، رویه‌ها، ارزش‌ها و باورهایی را به دیگران القا می‌کنند و دوم آنکه معیارهایی را در اختیار کنشگران قرار می‌دهند تا کنش و نگرش خود را بر اساس آن محک بزنند (صدیق سروستانی و هاشمی، 1381: 150).
با توجه به این نقش بی‌بدیل، در فرهنگ اسلامی به ویژه در آموزه‌های قرآنی، به افراد و گروه‌های خاصی به عنوان الگوی زندگی اشاره شده که در رأس آنها پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان برترین اسوه معرفی شده است:
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند» (احزاب/21).
روابط اجتماعی
روابط اجتماعی انسان که در قالب زندگی جمعی جلوه‌گر می‌شود، علاوه بر آنکه نیازهای انسان را بهتر و کامل‌تر تأمین می‌کند (ابن خلدون، 1385، ج1: 77؛ طباطبایی، 1373: 79)، راه رسیدن انسان به سعادت را نیز هموارتر می‌سازد (فارابی، 1991م: 117).
پس انسان اجتماعی برای رسیدن به اهداف زندگی جمعی، باید پایه‌ها و ارکان جامعه را تثبیت و تقویت کند تا جامعه‌ای همبسته و متحد شکل بگیرد. به همین دلیل، یکی از اهداف دین اسلام، تحکیم روابط اجتماعی انسان‌ها در تمام سطوح و کاهش تضادها و تنش‌هایی است که نظم اجتماعی را به چالش می‌کشد و تعهد افراد را نسبت به وظایف متقابل اجتماعی متزلزل می‌کند. مسلمانان نیز باید در شیوه‌ی رفتار اجتماعی و روابط با همنوعان خود، از الگوهای رفتار دینی تبعیت کنند تا ظهور اجتماعی دین کامل شود و درهای برکت الهی بر جامعه گشوده شود (اعراف/ 96)(10)، البته بهترین راه برای رسیدن به این مقصود، رجوع به سیره‌ی کسانی است که قرآن‌کریم آنان را الگو و اسوه معرفی کرده است.
در این راستا، الگوهای رفتاری امام رضا (علیه السلام) که در دورانی مهم از تاریخ اسلام، نماد و الگوی ویژه‌ی سبک زندگی اسلامی به شمار می‌رود، پیوسته مورد توجه تاریخ‌نگاران بزرگ مسلمان و غیرمسلمان بوده است.
اگرچه اتخاذ سیاست‌های مبهم و پیچیده از سوی مأمون، خلیفه‌ی عباسی، موجب شد تا برخی گزارش‌های نادرست از وقایع زندگی امام رضا (علیه السلام) ارائه شود (11)، امّا واقعیت‌های مسلم تاریخی، از موفقیت و مقبولیت سبک زندگی و روابط اجتماعی آن حضرت در میان جمع کثیری از مسلمانان آن روزگار حکایت می‌کند. استقبال پرشور مردم و به ویژه نخبگان و فرهیختگان جامعه از امام (علیه السلام) در نیشابور (صدوق، 1383، ج2: 144) و همچنین هیجان و اشتیاق طبقات مختلف اجتماعی در مرو، هنگام استقبال از ایشان برای برگزاری نماز عید (مفید، 1383، ج2: 373)، نمونه‌هایی از دل‌بستگی عمومی جامعه‌ی اسلامی به سیره‌ی اهل بیت (علیهم السلام) است که در آن روزگار در رفتار و گفتار امام علی‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) جلوه‌گر شد.
این رفتار و الگوهای برآمده از آن، دارای ابعاد، مراتب و لوازم متعددی است که در نوشتار پیش‌رو مجال توضیح تفصیلی آنها نیست. بنابراین می‌کوشیم برخی از مهم‌ترین ابعاد و لوازم روابط اجتماعی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی را در رفتار و گفتار آن امام همام (علیه السلام) جستجو کنیم.
1. آراستگی
یکی از الگوهای رفتاری برجسته در زندگی امام رضا (علیه السلام) توجه ویژه به آراستگی ظاهر در روابط اجتماعی و هنگام مواجهه با همنوعان است. روایت‌ها و حکایت‌ها نشان می‌دهند که هرچند منش آن حضرت در خلوت و هنگام دوری از اجتماع، بی‌توجهی به زخارف دنیا و اکتفا به ساده‌ترین خوراک و پوشاک بود؛ امّا در روابط اجتماعی و هنگام حضور در میان مردم، به وضعیت ظاهری و آراستگی خود توجه ویژه‌ای داشتند (صدوق، 1383، ج2: 192).
از تلاش و جدیت امام (علیه السلام) در اتخاذ این روش، می‌توان به این نکته رهنمون شد که آراستگی ظاهر افراد، نوعی تکلیف اجتماعی برای احترام به دیگران است، زیرا اگر سیمای ظاهری انسان، آراسته، پاکیزه و موزون باشد چشم و دل مردم از دیدار انسان شادمان می‌شود و اساس زندگی انسان که بر انس و هم‌گرایی اجتماعی نهاده شده، بدین‌وسیله تقویت می‌شود. شاید توجه به همین بُعد تکلیفی موجب شده که امام رضا (علیه السلام) اهتمام به زیبایی ظاهری را دارای اجر معنوی دانسته (12) و ژولیدگی و عدم آراستگی را موجب خشم و غضب الهی معرفی کنند (مجلسی، 1403ق، ج76: 303).
آراستگی، علاوه بر آثاری که در روابط اجتماعی درون‌گروهی مؤمنان دارد، می‌تواند دارای پیامدها و آثاری فراتر از جامعه‌ی ایمانی باشد، زیرا آراستگی و سیمای خوشایند مؤمنان، شکوه و زیبایی جامعه‌ی اسلامی را در برابر دیگران به نمایش می‌گذارد. به همین دلیل، زمانی که از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی پوشیدن لباس‌های زیبا می‌پرسند، حضرت می‌فرمایند: «ألیس و تَجمّل؛ بپوش و زیبا بپوش» (حمیری، 1417ق، حدیث 1296: 286).
البته روشن است که میزان توجه به آراستگی ظاهر، به ویژه در زمینه‌ی لباس و پوشش، با سطح درآمد و زندگی عمومی مردم در جامعه مرتبط است. در گفتار و کردار امام رضا (علیه السلام) نیز این توجه ویژه به اقتضاهای زمانی و مکانی و شرایط خاص اجتماعی را می‌توان به روشنی مشاهده کرد. از برخی سخنان آن حضرت می‌توان دریافت که در عصر ایشان، برخی از اقشار جامعه انتظار داشتند ایشان نیز مانند زمان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) لباس بپوشند و بسان آن حضرت زندگی کنند؛ امّا امام هشتم (علیه السلام) با صراحت در پاسخ آنان به تفاوت دوره‌ها، زمان‌ها، اقتضاهای هر زمان اشاره می‌کنند (طبرسی، 1371: 98).
توجه به همین اقتضاهای اجتماعی موجب شد که امام (علیه السلام) شانه زدن موها و محاسن، خضاب کردن موها، به دست کردن انگشتری و هر چیز دیگری را که بر آراستگی انسان می‌افزاید (حسینی‌قزوینی، 1387، ج2: 98- 107) مورد توجه قرار داده و دیگران را نیز به آن توصیه کنند تا جایی که خود، مرغوب‌ترین و بهترین عطرها را سفارش می‌دادند (کلینی، 1426ق: 1178) و خوش‌بویی و استفاده از عطر را جزء اخلاق انبیای الهی برمی‌شمردند (همان: 1175).
این الگوی رفتاری علاوه بر بُعد ایجابی و ترویجی، نوعی مبارزه‌ی منفی با برخی پندارهای نادرست اجتماع نیز به شمار می‌رود. امام رضا (علیه السلام) با اتخاذ این روش نشان دادند که آراستن ظاهر، نافی و ناقض زهد واقعی نیست و تا جایی که آدمی، دل‌بسته و شیفته‌ی دنیا و زخارف آن نشود، می‌تواند وضع لباس و خوراک خود را متنعمانه اداره کند (فضل‌الله، 1428ق: 102).
آنچه در فرهنگ اسلامی به عنوان دنیا نکوهش شده، تمام آن چیزهایی است که انسان را از یاد خدا غافل کند و رنگ و بوی معصیت داشته باشد (جوادی آملی، 1388: 240).
به عبارت دیگر، دنیا زمانی که هدف اصلی انسان قرار بگیرد و سبک زندگی او را به گونه‌ای شکل دهد که او را از مقصود اصلی آفرینش دور کند مذموم است؛ امّا اگر به عنوان مقدمه و پل زندگی اخروی نگریسته شود، دارای ارزش مثبت خواهد بود. پس دلیلی ندارد مؤمن خود را از نعمت‌های حلال و پاکیزه‌ی الهی محروم سازد، زیرا خداوند این نعمت‌ها را نیافریده که مؤمن از آنها محروم و کافر، بهره‌مند باشد؛ بلکه مؤمن به استفاده‌ی از این نعمت‌ها اولی‌تر و شایسته‌تر است (ابن شعبه حرانی، 1394ق: 256).
نقل شده است که گروهی از صوفیان نزد امام رضا (علیه السلام) آمده و با کنایه گفتند:
“مأمون با اندیشه‌ی خود دریافت که شما اهل بیت (علیهم السلام) از همه‌ی مردم برای پیشوایی امت سزاوارترید و از میان اهل بیت (علیهم السلام)، تو از همه شایسته‌تری. از این‌رو بر آن شد که امر خلافت را به تو بازگرداند. اکنون امت به پیشوا و رهبری نیازمند است که جامه‌اش خشن و طعامش ساده باشد. بر الاغ سوار شود و از بیمار عیادت کند (اربلی، 1426ق، ج3: 423؛ ابن صباغ، 1385: 389).”
امّا امام (علیه السلام) که زهد را در این ظواهر نمی‌جستند، فرمودند:
“یوسف که منصب پیامبری داشت قبای ابریشمی با دکمه‌های زرد می‌پوشید و درمجلس فرعونیان بر پشتی‌های آنان تکیه می‌زد. وای بر شما! جز این است که از امام، قسط و عدل خواسته شود؟ اگر سخن گوید، راست گوید. اگر حکم کند، بر قاعده‌ی عدل و داد باشد. اگر وعده کند، انجام دهد؟ همانا خداوند لباس یا طعامی را حرام نفرموده است (همان: 389).”
امام (علیه السلام) که ذره‌ای دل‌بستگی به دنیا ندارند و سلوک معنوی ایشان با زهد واقعی آمیخته است هنگامی‌که در خراسان بودند، در روز عرفه، همه‌ی مال خود را میان مردم قسمت کردند و در پاسخ کسی که گفت این زیانکاری است، فرمودند: بلکه عین غنیمت است (ابن شهرآشوب مازندرانی، بی‌تا، ج4: 361).
2. همیاری
اساس نظام اجتماعی بر تعاون و همیاری نهاده شده و بسیاری از اندیشمندان عقیده دارند فلسفه‌ی زیست اجتماعی انسان، عدم توانایی در برآورده کردن تمام نیازهایش است. به خصوص هنگام بروز برخی از مشکلات و مخاطره‎های طبیعی، او به هیچ‌وجه نمی‌تواند خود را بی‌نیاز از یاری و کمک دیگران بداند (فارابی، 1991م: 117؛ ابن خلدون، 1385، ج1: 77).
از این‌رو، جوامع گوناگون همواره در هنگام بروز خطر و مشکلات خاص، به وسیله‌ی انواع و اقسام راهبردها و سیاست‌های گوناگون از اعضای خود حمایت می‌کنند. این سیره‌ی تاریخی بشر از سوی اسلام نیز امضا شده است.
یکی از دلایل اهمیت همیاری و تلاش همگانی برای تأمین رفاه عمومی در جامعه، افزایش انگیزه و روحیه‌ی لازم و کافی برای حرکت همگان در مسیر رشد، شکوفایی و سعادت بوده و تنها از این راه، تمدنی پایدار پدید می‌آید. به خاطر همین اهمیت است که تمام ادیان آسمانی در تعالیم خود، بر این اصل مهم در زندگی اجتماعی تأکید کرده‌اند.
بر اساس این اصل، هر انسان یا گروه توانمندی نسبت به افراد و گروه‌های ناتوان اجتماعی تا مرز رسیدن آنان به توانایی کافی، دارای تکلیف و مسئولیت اجتماعی است. این همیاری تا جایی ادامه دارد که همگان در انجام تکالیف فردی، اجتماعی و دینی خود از امکانات و آمادگی کافی بهره‌مند باشند. یعنی انسان‌هایی نیرومند، سالم، آراسته و استوار شوند و خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، وسایل رفاهی، آموزش و پرورش و رسیدن به دیگر آگاهی‌های لازم برای زندگی را در اختیار داشته باشند.
امام رضا (علیه السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «خداوند، توانمندان و برخورداران را مکلف کرده است که نسبت به وضعیت درماندگان و گرفتاران به پا خیزند» (صدوق، 1383، ج2: 96).
روشن است که نوع عبارت‌پردازی این‌گونه از آموزه‌های اسلامی، به تکلیف و مسئولیت بزرگ اجتماعی اشاره می‌کند و نمی‌توان صرفاً آن را دستوری اخلاقی و استحبابی تلقی کرد (حکیمی، 1370: 242).
در تأیید این دریافت می‌توان به دیدگاه دیگری از امام رضا (علیه السلام) اشاره کرد که در بیان الزام‌های مالی فراتر از زکات، به وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی و اجتماعی اشاره می‌کنند که از آیه‌ی 21 سوره‌ی رعد (13) استنباط می‌شود (طبرسی، 1408ق، ج6: 444).
امّا اساس تأکید آموزه‌های اسلامی بر همیاری و تعاون اجتماعی، مبتنی بر اشتراک تمام انسان‌ها در کرامت ذاتی و در مرحله‌ی بالاتر، برادری ایمانی و دینی مسلمانان است. روشن است که چنین باوری در زندگی انسان و روابط افراد تأثیر عمیقی دارد. این اثر را در مشی امام رضا (علیه السلام)، نیز به روشنی مشاهده می‌کنیم، آنجا که به تأسی از سیره‌ی پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، برترین مسلمان را کسی می‌دانند که بیش از دیگران نسبت به همیاری اجتماعی کوشاه بوده و خیرخواه‌ترین افراد نسبت به برادران خود و جامعه‌ی اسلامی باشد (صدوق، 1383، ج1: 284).
همچنین در اندیشه و حدیث رضوی، یاری‌رسانی به مردم و گره‌گشایی از کار آنان، جبران فعالیت در دستگاه حاکمان جور معرفی شده است. چنان‌که در پاسخ به نامه‌های متعدد یکی از این افراد می‌نویسند:
“… از بیمی که در این شغل برخورداری آگاه شدم. اگر می‌دانی که هرگاه مسئول کاری در حکومت شوی، بر اساس دستورهای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار می‌کنی و دستیاران و کاتبان تو از هم‌کیشان تو خواهند بود و هنگامی‌که مالی به دستت رسید، بخشی از آن را به بینوایان مؤمن می‌دهی تا بدان اندازه که خود مانند یکی از آنان باشی، کار تو در دربار سلاطین یا خدمت به برادران دینی جبران می‌شود وگرنه خدمت در دربارها جایز نیست (کلینی، 1426ق: 649).”
3. اخلاق‌گرایی
یکی از عوامل موفقیت هر دین و تثبیت پایه‌های آن در جامعه، نفوذ شاخص‌ها و ارزش‌های آن آئین در باور و اندیشه‌ی افراد جامعه و پذیرش عمومی و اجتماعی است. پس زمانی که بیشترین افراد و جوامع یک عصر، آرمان‌های خود را در قالب آموزه‌های یک دین خاص جلوه‌گر ببینند و به آن گرایش داشته باشند، بدون تردید آن آیین در نقطه‌ی اوج رشد و شکوفایی خود قرار می‌گیرد. بنابراین، نفوذ باور در دل مردم، علاوه بر عقلانیت، می‌تواند بر بُعد اخلاقی و عاطفی آن آموزه‌ها متکی باشد.
در همین راستا، بر اساس گزارش‌های تاریخی، عموم مردم و طبقات گوناگون جوامعی که به اسلام گرویدند، بیشتر مجذوب فضائل و مکارم اخلاقی این دین شدند، به خصوص سیره، رفتار خاص و اخلاق‌گرایی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که در رفتار پیروان ایشان نیز اثر گذاشت، باعث گرایش افراد به دین اسلام بود.
قرآن کریم نیز به این ویژگی خاص پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرده است:
فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ پس به [برکت] رحمت الهی به آنان نرم‌خو [و پرمهر] شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه. در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست می‌دارد (آل عمران/ 159).
«لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ؛ قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است» (توبه/ 128).
تأکید آموزه‌های اسلامی بر رعایت اخلاق در روابط اجتماعی، حتی در پیروزی‌های گسترده‌ی مسلمانان پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اثرگذار بوده و مسلمانان تنها با تکیه بر نیروی نظامی هیچگاه نمی‌توانستند با این سرعت و گستردگی به قلمرو وسیع آن روز خود دست یابند (لوبون، 1380: 141 و 146- 145).
روابط اجتماعی مبتنی بر مکارم اخلاقی به روشنی در سیره‌ی امامان معصوم (علیهم السلام) و به ویژه در سبک زندگی امام رضا (علیه السلام) قابل مشاهده است، چنان‌که درباره‌ی مشی اخلاقی آن ایشان گفته شده:
هیچگاه با سخنان خود کسی را آزار نمی‌دادند. تا سخن کسی به پایان نمی‌رسید، سخن نمی‌گفتند و گفتار او را قطع نمی‌کردند. حاجت هیچ‌کسی را در صورت قدرت و توانایی رد نمی‌کردند. در حضور دیگران به چیزی تکیه نمی‌دادند و پای خود را نزد کسی دراز نمی‌کردند. با خادمان و کارگزاران به نرمی سخن می‌گفتند. هیچگاه از بدنشان بوی بد استشمام نمی‌شد. صدایشان را به حالت قهقهه بلند نمی‌کردند بلکه تبسم می‌کردند (صدوق، 1383، ج2: 197).
حضرت، علاوه بر توجه و توصیه‌ی ویژه نسبت به روابط درون خانواده و اینکه پاداش تلاش برای برآوردن نیازهای خانواده را برتر از مجاهدت در راه خدا معرفی می‌کردند (کلینی، 1426ق: 636)، در بُعد اجتماعی نیز هیچ کاری را همچون احسان به مردم دوست نداشتند و به هر فقیری در حد توان کمک می‌کردند (ابن شهرآشوب مازندرانی، بی‌تا، ج4: 360).
مهمانان زیادی به خانه‌ی امام (علیه السلام) می‌آمدند و ایشان خود به آنان خدمت می‌کردند (حر عاملی، 1414ق، ج24: 316).
اخلاق‌مداری، در عین اشراف علمی، شرایطی را فراهم آورده بود که خانه‌ی حضرت لبریز از خیل مشتاقان و شیفتگان سبک زندگی و الگوهای رفتاری ایشان بود (ابن شهرآشوب مازندرانی، بی‌تا، ج4: 334)؛ امّا امام (علیه السلام) به این میزان نیز بسنده نکرده، در تاریکی‌های شب، خود به سراغ نیازمندان جامعه رفته و به ایشان اتفاق می‌کردند و در این الگوی رفتاری تاحدی کوشا بودند که ایشان را «کثیرالمعرفه و الصدقه» معرفی کردند (صدوق، 1383، ج2: 198).
اوج فروتنی و مردم‌داری امام هشتم (علیه السلام) را از این گزارش تاریخی می‌توان دریافت که مردی در حمام از ایشان خواست تا بدنش را مالش دهند و حضرت با فروتنی پذیرفتند. هنگامی‌که دیگران آن مرد را متوجه کردند و امام (علیه السلام) را شناخت، با اضطراب و پریشانی پوزش طلبیدند؛ امّا حضرت با ادامه‌ی کار، آن مرد را در مقابل شماتت دیگران دل‌داری دادند (ابن شهرآشوب مازندرانی، بی‌تا، ج4: 362).
چنین الگوی رفتاری، بازتاب روشنی از این آموزه‌ی دینی است که تمام انسان‌ها با یکدیگر برابر بوده و برتری، تنها با معیار تقوا به دست می‌آید. به همین دلیل مشاهده می‌کنیم که امام رضا (علیه السلام) هیچ تفاوتی میان خود و بردگان و غلامان خویش جز به کردار نمی‌بینند و غیر از عمل، همه‌ی امتیازها و نابرابری‌های اجتماعی را منتفی می‌دانند. اگر بر سفره‌ی غذا، همه‌ی غلامان و حتی دربان و میرآخور را در کنار خود می‌نشانند و با آنان به مهربانی سخن گفته و انس می‌گیرند (صدوق، 1383، ج2: 170). برای تبیین و ترویج همین آموزه‌ی والای دینی و تلاش برای حفظ کرامت انسان است.
قرآن کریم با صراحت به کرامت ذاتی و تکوینی انسان و برتری او بسیاری از موجودات اشاره کرده است:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب‌ها] برنشاندیم، از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری آشکار دادیم (اسراء/ 70).
بی‌شک مقصود، بیان حال انسان‌هایی بوده که با قطع‌نظر از کرامت الهی و قرب و فضیلت روحی خاص برای بعضی از افراد بیان شده است (طباطبایی، 1397ق، ج13: 165؛ مصباح یزدی، 1378، ج3: 414؛ جوادی آملی، 388: 285).
دین مبین اسلام بر اساس کرامت ذاتی انسان، تمام افراد را برابر و یکسان معرفی کرده و ملاک و معیار برتری را تنها در کرامت اکتسابی انسان می‌داند که آن هم بر اساس رشد و ارتقای ایمان و تقوای هر فرد تعیین می‌شود:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. بی‌تردید خداوند، دانای آگاه است (حجرات/ 13).
بر اساس این آموزه، جنس انسان‌ها و نژاد آنها خلق خداست و نباید موجب تفاخر یا تحقیر باشد. تفاوت انسان‌ها در شکل، قیافه و نژاد، فعل حکیمانه‌ی خدا برای تعارف و شناسایی انسان‌ها نسبت به یکدیگر است. با تکیه بر چنین مبنایی است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، به عنوان مصلح اجتماعی تلاش می‌کردند تا ارزش‌های جامعه را جهت‌دهی و اصلاح کنند (کلینی، 1417ق، حدیث 203: 154؛ حر عاملی، 1414ق، ج20، حدیث 25055: 68).
روشن است که چنین اندیشه‌ای نمی‌تواند صرفاً تصوری ذهنی باشد، بلکه لوازم و آثاری واقعی و ملموس در پی خواهد داشت، چنان‌که یکی از همراهان امام رضا (علیه السلام) در سفر به خراسان نقل می‌کند:
“روزی وقتی سفره‌ی غذا را برای ایشان گستردند، حضرت تمام خدمتگزاران را جمع کردند. به ایشان گفتم: فدایت شوم، آیا بهتر نیست برای اینان سفره‌ی جداگانه‌ای گسترده شود؟ امام (علیه السلام) فرمودند: خدا و مادر و پدر همه‌ی ما یکی است و پاداش افراد به عمل آنها بستگی دارد. هرکس عملش بهتر، نزد خداوند مقرب‌تر است، هرچند غلام سیاه باشد (مجلسی، 1403ق، ج49: 101).”
4. تعامل فرهنگی سازنده
اسلام با تکیه بر ارزش‌هایی مانند برابری و برادری، همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب، تعلیم و تعلم و ترک تعصب قومی و مذهبی، زمینه‌ی شکل‌گیری و رشد تمدنی با درون‌مایه‌های غنی را فراهم ساخت که خدمات و تأثیرهای چشمگیر آن، حتی امروز نیز بر فرهنگ و تمدن بشری پرتو افکنده است (وات، 1389: 16؛ هونکه، 1383: 420- 419).
امّا یکی از مهم‌ترین عناصر اثرگذار بر رشد سریع تمدن اسلامی، توجه ویژه‌ی مسلمانان به عنصر ارتباط با دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها بود. عنصر ارتباط، همواره یکی از اصول مهم در شکل‌گیری، گسترش و نیز انتقال فرهنگ و تمدن‌ها به شمار می‌رود. آموزه‌های اسلامی نیز به پدیده‌ی تعامل فرهنگی با دیگران به دیده‌ی مثبت می‌نگرند (14). برخی از پژوهشگران غربی هم که تمدن اسلامی را مورد بررسی قرار دادند، با صراحت اعلام می‌کنند: «پیشرفت یا عقب‌ماندگی اقوام مختلف … به مناسبات آنان با سایر ملل در طول تاریخ خویش مربوط می‌شود» (بارتلد، 1383: 13).
همچنین روشن است که در پیش‌گرفتن سیاست ریاضت فرهنگی و نبود تعامل فرهنگی سازنده با دیگران، موجب خامی، رکود، سکون و عدم تکامل فرهنگ می‌شود، چنان‌که اعراب پیش از ظهور اسلام، به سبب سکونت در بادیه و کوچ مداوم به مناطقی که دور از فرهنگ‌های مجاور بودند، به نوعی از عزلت‌گرایی فرهنگی دچار شده و بیشتر در بدویت فرو رفته بودند (شکویی، 1389: 155)، امّا ظهور اسلام، این جامعه را دگرگون و متحول ساخت.
گرایش ذاتی دین اسلام به جهانی شدن (15)، اقتضا می‌کند که آموزه‌های اسلامی از حداکثر نفوذ در سایر فرهنگ‌ها و همچنین از هم‌پوشانی کافی با شاخص‌های اساسی فرهنگ در هر جامعه‌ای برخوردار باشد. این مهم، توسط محکمات و اصول ثابتی که در دین اسلام بر آنها تکیه و تأکید شده است تأمین می‌شود.
به عبارت دیگر، می‌توان آموزه‌های اساسی اسلام را وجه مشترک تمام ادیان توحیدی دانست (16). امّا در قبال سایر اندوخته‌های مادی و معنوی فرهنگ‌ها و آیین‌ها نیز آموزه‌های اسلامی نه تنها رویکرد امتناعی نداشته، بلکه هرگاه عناصر فرهنگی و تمدنی جوامع بشری بر پایه‌های عقل و خرد استوار بوده و با نگرش توحیدی سازگاری داشته، از سوی اسلام پذیرفته شده و برخی از موارد نیز با حفظ عناصر مثبت و سازنده‌ی آن در چارچوب اسلامی بازسازی شده است.
درواقع، اسلام به دلیل برخورداری از پشتوانه‌ی معرفتی غنی، هرگونه تحول فکری مثبت و مبتنی بر عقل سلیم را تشویق کرده و هیچگاه به خاطر ترس از تضعیف جایگاه خود در برابر تحولات فرهنگی، به محافظه‌کاری روی نیاورده است (صدر، 1379: 49).
بنابراین، ویژگی خاص تعامل اسلام با سایر فرهنگ‌ها در این است که مسلمانان تلاش می‌کردند با تکیه بر عناصر بنیادین آموزه‌های اسلامی و در چارچوب الگوی توحیدی اسلام، به گزینش عناصر فرهنگی و تمدنی سایر جوامع اقدام کنند. بهره‌مندی از آموزه‌های اسلامی از چنین الگوی مترقی و کارآمد موجب شده است تا آیین اسلام همواره و به آسانی با مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی سازگار شده و با اطمینان لازم و کافی، پیروان خود را به تعامل فرهنگی گسترده با سایر تمدن‌ها و فرهنگ‌ها دعوت و از این راه، خود را به عنوان آیینی فراگیر و جهان‌گستر معرفی و تثبیت کند.
به عبارت دیگر، در آموزه‌های اسلامی و به خصوص قرآن کریم، توانمندی خاصی وجود دارد که می‌تواند انسان را تا فرجام تاریخ، هدایت و راهنمایی کرده و دستاوردها و اندوخته‌های مادی و معنوی بشر را در چارچوب کلان اسلامی، جهت‌دهی کند. شاید بتوان همین نکته را دلیل ختم نبوت پس از ظهور اسلام دانست.
به کارگیری الگویی که ذکر آن گذشت، لوازم مهمی دارد. یکی از آنها، مدارا و تحمل دینی و اجتماعی است. در همین راستا، اسلام، دین سهل و سمح و رحمت و رأفت معرفی شده و در تعالیم و دستورهای خود، اصل را بر آسان‌گیری و سهولت قرار داده است.
در قرآن کریم نیز توصیه شده است در مواجهه با دیگران، عفو، صفح و مدارا رعایت شود.
وَلَا یَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنکُمْ وَالسَّعَهِ أَن یُؤْتُوا أُوْلِی الْقُرْبَى وَالْمَسَاکِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ و سرمایه‌داران و فراخ‌دولتان شما نباید از دادن [مال] به خویشاوندان، تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند. باید عفو و گذشت کند، مگر دوست ندارید خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده‌ی مهربان است (نور/ 22).
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در حقیقت برخی از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند، از آنان برحذر باشید و اگر ببخشایید، درگذرید و بیامرزید و به راستی خدا آمرزنده‌ی مهربان است (تغابن/ 14).
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَهَ لآتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق نیافریده‌ایم و یقیناً قیامت فراخواهد رسید پس به خوبی صرف‌نظر کن» (حجر/ 85).
«فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى؛ و با او سخنی نرم گویید شاید که پند پذیرد یا بترسد» (طه/ 44).
حال با توجه به توضیح‌های بالا می‌توان نگاه دقیق‌تری به دوران زندگی امام رضا (علیه السلام) و اقتضاهای آن داشت. آن دوران، با گسترش حداکثری قلمروی حکومت اسلامی مقارن و زمانی بود که متولیان سایر ادیان، تلاش گسترده‌ای را برای صیانت دین و مذهب خود در برابر اسلام و حقانیت آن آغاز کرده بودند. به همین دلیل، سفرای آیینی و هیئت‌های مذهبی گوناگون و متعددی به پایتخت جهان اسلام آمده و با اندیشمندان مسلمان به بحث و مناظره‌ی اعتقادی و عقیدتی می‌پرداختند. سیره و الگوی رفتاری امام رضا (علیه السلام) در این حوزه، چارچوب و اساس روابط سازنده و شایسته‌ی بین‌المللی را نشان می‌دهد.
احتجاج‌ها و مناظره‌های عقیدتی امام (علیه السلام) با سران مذاهب و نمایندگان مجامع دینی عصر خود، آن‌چنان مستحکم و موافق بوده که اعتراف‌های متعدد مخالفان را در پی داشته است و تسلط ایشان بر مبانی کلامی اسلام و مهارت در مناظره با دشمنان اعتقادی را نشان می‌دهد. ثامن‌الحجج (علیه السلام) با تلاش گسترده، چارچوب مشی اسلامی در میانه‌ی افراط و تفریط گروه‌های گوناگون اعتقادی، علمی و مذهبی را ترسیم کرده و همواره بر بهره‌گیری اصولی از آموزه‌های قرآنی و سیره‌ی نبوی تأکید می‌کردند. حدیث سلسلهالذهب نیز که در نیشابور و در حضور جمع کثیری از مردم و کاتبان حدیث مطرح شد، دقیقاً در همین راستا قابل ارزیابی است و اهمیت توجه به نظام معنایی توحیدی را در تعامل‌های فرهنگی و دوری از افراط و تفریط اعتقادی نشان می‌دهد. نکته‌ی مهم آن است که تکثر فرهنگی (ذهبی، 1422ق: 20) پدید آمده در جامعه‌ی آن روز، نه تنها از سوی امام رضا (علیه السلام) مورد نکوهش قرار نگرفت؛ بلکه تلاش‌ها و اقدام‌های ایشان در راستای تبیین چارچوب فکری روشن و صریح آموزه‌های اسلامی، تعامل سازنده با رهبران و نمایندگان فکری ملل و نحل مختلف و شرکت در مجالس بحث و مناظره که عموماً از سوی مأمون برگزار می‌شد، نشان می‌دهد امام (علیه السلام)، فضای پدیدآمده را به نفع جامعه‌ی اسلامی و پیشرفت و ارتقای آن دانسته‌اند.
طبیعی است که آغاز فرآیند توسعه‌ی علمی و فرهنگی در هر جامعه‌ای می‌تواند آسیب‌هایی را در پی داشته باشد، چنان‌که در جامعه‌ی اسلامی آن روز نیز محافل علمی، آکنده از آراء و نظریه‌های صحیح و سقیم شده و اندیشمندان مسلمان در پاره‌ای از مسائل دچار حیرت و سرگردانی شدند. به همین دلیل، امام رضا (علیه السلام) فارغ از انگیزه‌های دستگاه حاکم عباسی، از فضای پدیدآمده استقبال کرده و هم‌زمان با ورود دانشمندان سایر بلاد و عالمان ادیان دیگر به مرکز جهان اسلام، در مناظره‌ها و مباحثه‌های آنان شرکت کردند و با دفاع عقلانی و منطقی خود از مبانی ناب اسلامی، همه‌ی طرف‌های گفتگو را به اشتراک در این روش، وادار کردند که نتیجه‌ی قهری آن نیز بسته شدن راه مغالطه و سفسطه در مناظره‌ها بود. بدین ترتیب، امام رضا (علیه السلام) به جامعه‌ی علمی عصر خود آموختند که در بررسی افکار و اندیشه‌های گوناگون، خردورزی پیشه کنند تا در پرتو آن به روشنی سره را از ناسره بازشناسند و اندیشه‌ها و مذاهب باطل را شناسایی کنند.
البته مواجهه و تعامل با ادیان و فرق مذهبی، نیازمند تسلط کامل بر مبانی فکری و اعتقادی آنان است تا بتوان با اطلاع و اشراف درست نسبت به مبانی آنان، به بحث و مناظره پرداخت. از ویژگی‌های عالم آل محمد (علیه السلام) نیز تسلط کامل بر کتاب‌های سایر آیین‌ها بود که هنگام مناظره کاملاً آشکار می‌شد (صدوق، 2009م، باب 65: 529- 503؛ مجلسی، 1403ق، ج49: 100) و به شهادت دوست و دشمن، در آن زمان، کسی برتر و دانشمندتر از ایشان نبود (همان؛ ابن اثیر شیبانی جزری، 2003م، ج6: 326).
این اطلاع و آگاهی کامل چنان بود که حضرت با استفاده از متون و کتاب‌های مورد قبول ادیان، بر نبوت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) استدلال می‌کردند و در این زمینه هیچ راه فراری برای طرف مقابل مناظره باقی نمی‌گذاشتند (صدوق، 2009م: 543).
بدین ترتیب، مشی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی که از سوی امام رضا (علیه السلام) پیگیری می‌شد و توجه به واقعیت‌های اجتماعی، از آن حضرت چنان الگویی برای آحاد مسلمانان ساخته بود که تمام نقشه‌های مأمون برای کنترل و کاهش توجه جامعه به ایشان را نقش بر آب ساخت (همان).
رویکرد مذکور می‌تواند برای ما در عصر حاضر گویای این درس باشد که در حوزه‌ی تعامل و رابطه با سایر جوامع، مذاهب و گروه‌های فکری نباید سیاست انقباضی در پیش گرفت و جامعه‌ی اسلامی را به جامعه‌ای گریزان از تعامل با جهان معاصر تبدیل کرد. بلکه باید از تعامل با جهان اسلام استقبال کرده و بکوشیم با فعال کردن محافل علمی و فکری جامعه‌ی خود در چارچوب نظام معنایی توحیدی، اندیشه و منش اسلامی خود را به جهانیان عرضه کنیم.
نتیجه‌گیری
مجموعه‌ی الگوهای رفتاری که سبک زندگی را پدید می‌آورند، متأثّر از تمایل‌ها و ترجیح‌های فردی و گروهی است که به تدریج شخصیت افراد و هویت گروه‌های اجتماعی را شکل می‌دهند. امّا این سلیقه‌ی فردی یا گروهی، نامحدود نبوده و در چارچوب معینی که توسط ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی ترسیم می‌شوند، گزینه‌های خاصی را مورد توجه قرار می‌دهد. از سوی دیگر، خود فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهای آن در جامعه‌ی دینی به میزان بسیار زیادی متأثّر از باورهای آیینی و آموزه‌های آن خواهد بود.
بدین‌ترتیب، سبک زندگی در جامعه‌ی دین‌مدار، به صورت کاملاً طبیعی ریشه در نظام معنایی توحیدی و آموزه‌های وحیانی خواهد داشت و الگوهای رفتاری که گروه‌های مرجع مورد تأیید دین ارائه می‌کنند، ساختار سبک زندگی را در آن جامعه می‌سازند.
بر این اساس، در جامعه‌ی اسلامی نیز باید آن دسته از الگوهای رفتاری مورد توجه باشند که توسط آموزه‌های اسلامی به ویژه تعالیم قرآنی، توصیه شده‌اند. در این زمینه، الگوها و اسوه‌های معرفی شده از سوی قرآن، به ویژه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان مطهر ایشان که از هر پلیدی به دور هستند (احزاب/ 33) (17)، بهترین الگوهای رفتاری را برای سبک زندگی، به خصوص در حوزه‌ی روابط اجتماعی که از ظرافت و پیچیدگی خاصی برخوردار است، به ما ارائه می‌کنند.
هم‌پوشانی حداکثری ویژگی‌ها و شرایط برخی از دوره‌های زندگی اهل بیت (علیهم السلام) با شرایط و اقتضاهای معاصر، می‌تواند یکی از دلایل تمرکز و توجه ویژه به الگوهای رفتاری اهل بیت (علیهم السلام) در آن زمان خاص باشد. به همین دلیل، قرار گرفتن جامعه‌ی اسلامی معاصر در دوره‌ی گذار تاریخی و فرهنگی موجب می‌شود تا با توجه به سبک زندگی اهل بیت (علیهم السلام) در دوره‌ای مانند عصر زندگی امام رضا (علیه السلام) از اهمیت بیشتری برخوردار شود.
در همین راستا، الگوهای رفتاری حضرت در حوزه‌ی روابط اجتماعی و در سطوح گوناگون خانوادگی، درون‌گروهی آیینی و مذهبی، رابطه به پیروان سایر ادیان و مذاهب و تعامل فرهنگی با دیگران می‌تواند قالب روابط اجتماعی و سمت و سوی الگوهای رفتاری جامعه‌ی اسلامی معاصر را سامان دهد.
آنچه در این نوشتار آمده، تنها بخش اندکی از لوازم، مراتب و ابعاد سبک زندگی برگرفته از الگوهای رفتاری امام رضا (علیه السلام) بوده و کار تفصیلی در این زمینه از توان و تخصص یک فرد یا مجموعه‌ای محدود خارج بوده و نیازمند ایجاد طیف گسترده‌ای است. راهی طولانی باید پیموده شود که البته حاصل آن تصویرهایی از جامعه‌ی مطلوب اسلامی بر اساس آموزه‌های ناب دینی خواهد بود که اگر به جهانیان عرضه شود، خریداران و مشتاقان بسیاری خواهد داشت که اکنون در خلأ این الگو، راه گم کرده و به سمت و سوهای دیگری روانه شده‌اند.
امام رضا (علیه السلام) به آراستگی روحی و ظاهری سفارش ویژه داشتند که آراستگی اندیشه، گفتار و رفتار از مظاهر آراستگی روحی و مورد توجه امام (علیه السلام) است. شرایط عصر امام رضا (علیه السلام) که حضور اندیشه‌ها و فرق مختلف را می‌طلبید، الگوگیری در زمینه‌ی تعامل فرهنگی با ملت‌ها، فرق و گروه‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد.
پی‌نوشت‌ها:
1. استادیار گروه تاریخ دانشگاه پیام نور قم 2. دانش‌آموخته حوزه‌ی علمیه قم و کارشناس‌ارشد جامعه‌شناسی 3. کارشناس ارشد تاریخ اسلام دانشگاه خوارزمی
4. Lifestyle
5. Taste
6. برای مثال می‌توان به پژوهشی از ماکس وبر، (1920- 1864م) اشاره کرد. او با تأکید بر منش پارسایی‌بخشی از جامعه‌ی پروتستان‌ها که موجب پرهیز از مصرف تجملی و در نتیجه، انباشت سرمایه و سازمان‌دهی عقلانی تولید می‌شد، تأثیر یک عامل فرهنگی برآمده از دین را بر نظم اقتصادی و اجتماعی جامعه‌ی مدرن توصیف کرده است (رک؛ وبر، 1374).
7. تفاوت‌های موجود در سبک زندگی و الگوهای رفتاری سلمان و ابوذر که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میان ایشان عقد برادری بسته و هر دو را بارها مورد ستایش قرار داده بودند، نمونه‌ی خوبی است. ما به هیچ‌وجه در سیره‌ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌بینیم که به سلمان توصیه کرده باشند مانند ابوذر زندگی کند و از آن طرف روایت شده که اگر ابوذر از قلب سلمان آگاه می‌شد، بی‌شک، او را نفی می‌کرد (کلینی، 1382: ج1: 455). تفاوت الگوهای رفتاری امامان معصوم شیعه (علیهم السلام) در شرایط متفاوت اجتماعی نیز گویای همین مدعا است.
8. تمایل‌ها و ترجیح‌های فردی و جمعی، جهت کنش را تعیین می‌کند و منابع در دسترس که در پیوند با عوامل ساختاری، فرصت‌های زندگی را پدید می‌آورند، بستر بروز کنش را فراهم می‌سازند.
9. گروه‌های مرجع در اصطلاح جامعه‌شناسی به مجموعه‌های انسانی برخوردار از ویژگی‌های خاص از حیث پایگاه هنجار و نقش اطلاق می‌شود که افراد برای داوری یا ارزیابی خود، آنها را به عنوان معیار و میزان، مورد توجه قرار داده و بر اساس آن، بینش، گرایش و کنش خود را شکل می‌دهند (کوئن، 1380: 138)
10. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.»
11. برای مثال می‌توان به گزارش طبری و ابن اثیر از واقعه‌ی شهادت امام رضا (علیه السلام) (طبری، 1418ق، ج7: 470؛ ابن اثیر، 2033م، ج6، 351) و نیز تحلیل احمد امین درباره‌ی پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی ایشان (فضل‌الله، 1428ق: 192- 191) اشاره کرد.
12. حسن‌بن جهم می‌گوید: «نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم. ایشان موهایشان را رنگ سیاه زده بودند. گفتم: فدایت شوم، با رنگ سیاه، موهایتان را رنگ کردید؟ فرمودند: إِنَّ فیِ الخضابِ أجراً. و الخِضابَ و التَّهیئَهَ مِمّا یزیدُاللهُ فی عِفَهِ النِّساءِ…» (کلینی، 1426ق: 1157). در این کلام امام (علیه السلام) به دو موضوع اشاره شده است: اول، اجر معنوی آراستگی؛ دوم، ارزش اجتماعی و تکلیفی آن. به عبارت دیگر، امام هشتم (علیه السلام) با تکیه بر پیامدهای اجتماعی آرایش و آراستگی ظاهر، از جمله تحکیم بنیان خانواده و افزایش پاک‌دامنی همسران، آن را مستوجب اجر و پاداش دانسته‌اند.
13. وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده می‌پیوندند و از پروردگارشان می‌ترسند و از سختی حساب بیم دارند.»
14. شاید بتوان در این زمینه به یک قاعده‌ی کلی قرآنی اشاره کرد که در این مسئله نیز می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ: (همان) کسانی که به سخن(ها) گوش فرا می‌دهند و از نیکوترین آن پیروی می‌کنند، آنان کسانی هستند که خدا راهنمایی‌شان کرده و فقط آنان خردمندان هستند» (زمر/ 18).
15. این نکته را می‌توان از آیه‌ی 19 سوره‌ی انعام دریافت کرد، آنجا که می‌فرماید: «… وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ …؛ و این قرآن بر من وحی شده تا به وسیله‌ی آن شما و هرکس را که (این قرآن به او) می‌رسد هشدار دهم».
16. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى …؛ برای شما از دین مقرر کرد آنچه را که نوح را بدان سفارش کرده و آنچه را به سوی تو وحی کردیم و آنچه را که ابراهیم، موسی و عیسی (علیه السلام) را بدان سفارش کردیم.» (شوری/ 13).
17. وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ و در خانه‌هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌های خود را آشکار مکنید. نماز برپا دارید و زکات بدهید خدا و فرستاده‌اش را فرمان برید. خدا فقط می‌خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
منابع تحقیق :
قرآن کریم
ابن اثیر شیبانی جزری، مبارک‌بن محمد، (2003م)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار و مکتبه الهلال.
ابن خلدون، عبدالرحمن، (1385). مقدمه ابن‌خلدون. مترجم محمدپروین گنابادی، تهران: علمی و فرهنگی.
ابن شعبه حرانی، حسن‌بن علی، (1394ق). تحف‌العقول عن آل الرسول (علیه السلام)، بیروت: للمطبوعات.
ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر محمدبن علی، (بی‌تا)، مناقب آل ابی‌طالب (علیه السلام)، مصحح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم: علامه.
ابن صباغ، علی‌بن محمد. (1385). الفصول المهمه فی معرفهالائمه. قم: المجمع العالمی لأهل البیت (علیهم السلام).
اربلی، علی‌بن عیسی، (1426ق). کشف‌الغمه فی معرفه الائمه. قم: مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام).
بارتلد، واسیلی ولادیمیر، (1383). فرهنگ و تمدن اسلامی. مترجم عباس به‌نژاد. تهران: امیرکبیر.
بوردیو، پی‌یر، (1390). تمایز- نقد اجتماعی قضاوت‌های ذوقی. مترجم حسن چاوشیان، تهران: ثالث.
جوادی‌آملی، عبدالله، (1388). اسلام و محیط زیست. محقق و نظم عباس رحیمیان، قم: إسراء.
حرعاملی، محمدبن حسن، (1414ق)، تفصیل وسائل‌الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه. قم: آل‌البیت لاحیاءالتراث.
حسینی‌قزوینی، سیدمحمد، (1387). موسوعه الامام الرضا (علیه السلام). قم: ولی‌العصر (عج) للدراسات الاسلامیه.
حکیمی، محمد، (1370). معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی. مشهد: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی.
حمیری، عبدالله‌بن جعفر، (1417ق)، قرب‌الإسناد، قم: الثقافه الاسلامیه لکوشانپور.
ذهبی، عباس، (1422ق). الإمام الرضا (علیه السلام) سیرهٌ و تاریخ. قم: الرساله.
سیدرضی، (1370). نهج‌البلاغه. مترجم سیدجعفر شهیدی، تهران: انقلاب اسلامی.
شکویی، حسین، (1389). دیدگاه‌های نو در جغرافیای شهری. تهران: سمت.
صدر، سیدموسی، (1379). اسلام و فرهنگ قرن بیستم. مترجم علی حجتی کرمانی. تهران: کتاب آوند دانش.
صدوق، محمدبن علی‌بن حسین‌بن بابویه، (1383). عیون اخبارالرضا، قم: الحیدریه.
صدوق، محمدبن علی‌بن حسین‌بن بابویه، (2009م)، التوحید. تعلیق و توضیح علامه مجلسی. بیروت: دار و مکتبه الهلال.
صدیق سروستانی، رحمت‌الله و سیدضیاء هاشمی، (1381). «گروه‌های مرجع در جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی با تأکید بر نظریه‌های مرتن و فستینگر». نامه‌ علوم اجتماعی، شماره‌ی 20: 167- 149.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، (1373). قرآن در اسلام. تهران: الإسلامیه.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، (1397ق). المیزان فی تفسیرالقرآن، تهران: الاسلامیه.
طبرسی، حسن‌بن فضل، (1371). مکارم‌الاخلاق، قم: شریف رضی.
طبرسی، فضل‌بن حسن، (1408ق)، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن. بیروت: دارالمعرفه.
طبری، محمدبن جریر، (1418ق). تاریخ الطبری، بیروت: للمطبوعات.
عابدینی‌نژاد، یعقوبعلی، (زمستان 1392). «سبک زندگی و شخصیت اخلاقی امام رضا (علیه السلام)». فقه و تاریخ تمدن، سال 10، شماره‌ی 38.
فارابی، ابونصر، (1991م)، آراء اهل المدینه الفاضله، بیروت: دارالمشرق.
فاضل قانع، حمید، (1391). «نقش و جایگاه سبک زندگی در فرآیند شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی». مجموعه مقالات پانزدهمین جشنواره بین‌المللی پژوهشی شیخ طوسی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم): 193- 173.
فاضل قانع حمید، (1392)، سبک زندگی بر اساس آموزه‌های اسلامی. قم: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما.
فضل‌الله، محمدجواد، (1428ق). الإمام الرضا (علیه السلام) تاریخ و دراسه. قم: الإسلامی.
کلینی، محمدبن یعقوب. (1382). اصول کافی. تهران: اسوه.
کلینی، محمدبن یعقوب. (1417ق). روضهالکافی. بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
کلینی، محمدبن یعقوب. (1426ق). فروع‌الکافی. بیروت: للمطبوعات.
کوئن، بروس، (1380). مبانی جامعه‌شناسی. مترجم غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران: سمت.
گیدنز، آنتونی. (1387). تجدد و تشخص. مترجم ناصر موفقیان. تهران: نی.
لوبون، گوستاو، (1380). تاریخ و تمدن اسلام و عرب. مترجم محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب.
مجلسی، محمدباقر، (1403ق). بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الاطهار. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مصباح یزدی، محمدتقی، (1387). اخلاق در قرآن. نگارش و محقق محمدحسین اسکندری. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. (ره)
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، (1383). الارشاد فی معرفه حجج‌الله علی العباد. مترجم و شرح هاشم رسولی محلاتی. تهران: فرهنگ اسلامی.
مهدوی‌کنی، محمدسعید، (1386). «مفهوم سبک زندگی و گستره‌ی آن در علوم اجتماعی». تحقیقات فرهنگی، سال اول. شماره‌ی 1: 230- 199.
وات، مونتگمری. (1389). تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی. مترجم و توضیح حسین عبدالمحمدی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
وبر، ماکس، (1374). اخلاق پروتستان و روحیه‌ی سرمایه‌داری. مترجم عبدالمعبود انصاری. تهران: سمت.
هونکه، زیگرید، (1383). فرهنگ اسلام در اروپا. مترجم مرتضی رهبانی. تهران: فرهنگ اسلامی.
منبع مقاله :
فصلنامه علمی- پژوهشی فرهنگ رضوی، سال سوم، شماره‌ی نهم، بهار 1394

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید