حکایاتی از امام هادی (علیه السلام)

حکایاتی از امام هادی (علیه السلام)

نویسنده:محمدحسن حائری یزدی

درس شکرگزاری
از ابوهاشم جعفری حکایت شده که دچار تنگدستی شدیدی شدم. به سراغ امام هادی علیه السلام رفتم و با اجازه آن بزرگوار در محضرش نشستم. قبل از آن که سخنی بگویم حضرت فرمود: ابوهاشم! تو می‪خواهی کدام یک از نعمت‪های بی‪شمار خدای متعال را سپاس گزاری؟
زبانم بند آمد و ندانستم در پاسخ حضرت چه بگویم. حضرت ادامه داد: خداوند ایمان را روزی تو گردانیده و بدین وسیله بدنت را بر آتش (جهنم) حرام گردانیده است، به تو نعمت عافیت داده و از این راه تو را در راه طاعت خود یاری داده، به تو نعمت قناعت (و عزّت نفس) عنایت کرده و با آن تو را از خواری و ذلّت مصون داشته است، ابوهاشم! من این سخنان را برای این گفتم، چون دانستم آمده‪ای از تنگدستی‪ات شِکوه کنی، و در ضمن دستور دادم صد دینار به تو بدهند.(1)
شُکرُ کُلِّ نِعمَهٍ و اِن عَظُمَت اَن تَحمِدَاللهَ عَزّ و جَلّ عَلَیها.(2)
شکر هر نعمتی، هر چند عظیم، آن است که خدای متعال را بر آن ستایش کنی.
امام صادق علیه السلام
*****

تمام هستی در خدمت امام معصوم
در دستگاه متوکّل مرد سخنوری بود به نام هریسه، روزی به متوکّل گفت: کاری که دستگاه تو برای امام هادی علیه السلام انجام می‪دهد هیچ‪ کس برای خودت انجام نمی‪دهد، زیرا هرگاه او به این‪ جا می‪آید حتی زحمت کنار زدن پرده را نیز تحمّل نمی‪کند و اطرافیان تو پرده را برایش بالا می‪زنند. متوکّل اعلان کرد که از این به بعد کسی حقّ ندارد برای علی بن محمّد دست به پرده‪ها بزند، امّا با ورود حضرت، باد پرده‪ها را بالا برد و بعد از ورود حضرت، پرده‪ها به حال خود بازگشت. این قضیه هنگام مراجعت حضرت نیز تکرار شد، متوکّل احساس کرد که مشکل پیچیده‪تر شد و ادامه این روند بیشتر به ضرر اوست لذا دستور داد: بعد از این که او به این جا آمد پرده را برایش کنار بزنید.(3)

لا یَرضی الحَسودُ عَمّن یَحسُدهُ الاّ بِالمَوتِ اَو بِزَوالِ النِّعمَهِ. (4)
حسود جز به مرگ آن که به دو حسد می‪ورزد و یا زوال نعمت از او راضی نخواهد شد.
حضرت علی علیه السلام
*****

پاسخ سوالات در قرآن کریم
متوکّل عبّاسی مسموم شد، نذر کرد که اگر خدا او را از مرگ نجات داد مال ‪ کثیری را در راه خدا صدقه دهد. بعد از بهبودی وی، علما در این که مال کثیر چقدر است اختلاف کردند. دربان متوکّل، که حسن نام داشت، به او گفت: اگر من پاسخ درست را برایت بیابم در برابر آن چه مبلغی به من می‪دهی؟ متوکّل گفت: در آن صورت ده هزار درهم به تو خواهم داد و اگر پاسخ را نیافتی صد تازیانه بر تو می‪زنم! دربان پذیرفت و به سراغ امام هادی علیه السلام رفت و مساله را از آن حضرت پرسید. امام فرمود: به متوکّل بگو هشتاد درهم صدقه دهد، دربان پاسخ حضرت را به خلیفه منتقل کرد، وی از او دلیل این پاسخ را خواست، دربان به نزد حضرت هادی علیه السلام بازگشت و دلیل را از آن بزرگوار پرسید. امام فرمود: خداوند به پیامبرش می‪فرماید: «لقد نَصَرکُمُ اللهُ فی مَواطِنَ کثیرَه»؛ ما موارد و مواطن مزبور را بررسی و احصا کردیم آنها را هشتاد مورد یافتیم. این پاسخ که به متوکّل رسید، خوشحال شد و ده هزار درهم را به دربان داد (5)
من اتّخذ قول‪الله دلیلا هدی الی الّتی هی اقوم.(6)
آن کس که سخن خداوند را راهنمای خود گیرد به استوارترین راه‪ها هدایت خواهد شد.
حضرت علی علیه السلام
*****

فرق بین ایمان و اسلام
شخصی به نام ابو دعامه نقل کرده است که در آن بیماری که امام هادی علیه السلام بدان سبب به شهادت رسید؛ به عیادتش رفتم. تصمیم به بازگشت که گرفتم حضرت به من فرمود: ابو دعامه! (برای این عیادت) حقّ تو بر من واجب شد، دوست نداری حدیثی برایت نقل کنم تا خوشحال شوی؟ عرض کردم: سخت نیازمندم ای پسر رسول خدا .
حضرت فرمود: پدرم محمّد بن علی از پدرش و او از پدرش و او از پدرش و او از پدرش و او از پدرش و او از حسین بن علی علیهم السلام و او از پدرش علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: بنویس! عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس: «بسم‪ الله ‪الرّحمن ‪الرّحیم. الایمانُ ما وُقّرَ فی القلوبِ و صَدّقتهُ الاعمالُ و الاسلامُ ما جَری علی اللّسانِ و حَلَّت بِهِ المُناکَحَهُ؛ «ایمان آنست که در دل‪ها مستقر شده باشد و رفتار نیز آن را تصدیق کند (و با آن مطابق باشد) و اسلام همان گفتن شهادتین است که با آن ازدواج و … حلال می‪شود.»
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! به خدا سوگند! نمی‪‪دانم از این حدیث کدام نیکوتر است، متن آن یا سندش؟! حضرت فرمود: این نوشته‪ای است به خطّ علی بن ابی طالب علیه السلام و املای رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرزندان از پدران به ارث برده‪اند.(7)
الایمان اخلاص العمل.(8)
ایمان، همان عمل خالص است. (زیرا عمل خالص جز از ایمان خالص بر نمی‪خیزد)
حضرت علی علیه السلام

پی نوشتها:

1- بحارالانوار، ج 50، ص 129 .
2- اصول کافی، ج 2، ص 95 .
3- بحارالانوار، ج50، ص 203 .
4- غررالحکم و دررالکلم، ص 301 .
5- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 402 .
6- غررالحکم و دررالکلم، ص 111 .
7- بحارالانوار، ج50، ص20 .
8- غرر الحکم و دررالکلم، ص 87 .

منبع: جلوه‌های تقوا

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید