نویسنده:حضرت آیت الله العظمی حسین مظاهری
توبه واقعی، سیئات را به حسنات تبدیل میکند.
توبه، یعنی حالت پشیمانی و تلاطم درونی، هیچ شرطی ندارد و اگر در قرآن کریم و بعضی روایات از «تصمیم بر ترک» و «استغفار» و یا «اصلاح نفس» سخن به میان آمده است، لازمه ی همان تلاطم درونی و پشیمانی از گناه است. به عبارت روشنتر معنی ندارد کسی به راستی از گناه پشیمان باشد، امّا تصمیم بر ترک نداشته باشد و استغفار نکند و به اصلاح نفس خویش نپردازد. و اگر چنین حالتی به صورت حقیقی برای کسی پدید آمد، قطعاً توبه ی او محقق شده است و پذیرفته خواهد شد. حتی اگر در آخرت هم این حالت برای آدمی پدید آید، خداوند تبارک و تعالی توبه ی او را می پذیرد. ولی نکته در اینجا است که انسان در اثر لجاجت و عناد خود، در سرای آخرت به چنین حالتی دست نمی یابد.
وصف اهل دوزخ در قرآن
بنابر قول قرآن کریم گویا برخی انسان ها برای جهنّم خلق شده اند:
«وَ لقَد ذرانا لجهنم کثیراً من الجنَّ و الانس لهم قلوبٌ لا یفقهون بها و لهم اعینٌ لا یبصرون بها و لهم آذانٌ لا یسمعون بها اولئِک کالانعام بل هم اصل اولئِکَ همُ الغافِلون». (1)
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دل ها [عقل ها]یی دارند که با آن (اندیشه نمی کنند و) نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند؛ و گوش هایی که با آن نمی شوند؛ آن ها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند).
چنین افرادی در قیامت نیز با خداوند به لجاجت می پردازند و قصد فریب او را دارند! ولی خداوند سبحان آنان را رسوا می کند:
«یوم یبعثهم الله جمیعاً فیحلفُونَ له کما یحلفون لکم و یحسبون انهم علی شیءٍ الا انَّهم هم الکاذبون.» (2)
روزی که خداوند همه آنها را برمی انگیزد، همان گونه که برای شما سوگند یاد می کردند، برای او سوگند یاد می کنند و گمان می کنند چیزی هستند، آگاه باشد که آنها همان دروغگویانند.
حتّی نقل شده است که در قیامت گاهی پیامبر اکرم (ص) وارد جهنم می شوند تا اگر کسی از اهل جهنم قابلیت رفتن به بهشت را پیدا کرده است، او را مورد شفاعت خویش قرار دهند و از جهنم خارج سازند. ولی بعضی از جهنّمیان لجوج، هنگامی که نسیم رحمت پیامبر گرامی (ص) را درک می کنند، به سلول خود می روند و آنجا مخفی می شوند تا آن نبّی مکرم را نبینند.
وقتی عناد و لجاجت بر کسی حکمفرما شود، چنین می شود که وساطت و شفاعت پیامبران الهی را نیز برای نجات خود نمی پذیرد.
روزی حضرت عیسی (ع) تصمیم گرفت بین خداوند متعال و شیطان رجیم، آشتی برقرار کند. به خدا گفت: خدایا! شیطان مرتکب خطای بزرگی شد که به آدم سجده نکرد ولی او سابقه ی طولانی در عبادت تو دارد. از این رو تقاضا دارم او را ببخشی و از گناه او در گذری! پروردگار عالم به حضرت عیسی خطاب فرمود که اگر به اشتباه خود اقرار و توبه کند و بخشش بطلبد، او را می بخشم. حضرت عیسی (ع) بسیار خوشحال شد و با دل پاکی که داشت به نزد ابلیس آمد و با خرسندی، به او بشارت رحمت و مغفرت الهی را داد و گفت: اگر توبه کنی، خداوند سبحان تو را می بخشد و از آنچه گذشته است می گذرد. شیطان به جای استفاده از این فرصت رحمانی، عصبانی و خشمگین شد و با اعتراض از وساطت حضرت عیسی (ع) گفت: تو چه کاره بودی که این واسطه گریرا انجام دادی و قصد آشتی دادن بین من و خدا را داشتی؟ خدا باید از من عذرخواهی کند که مرا از درگاه خود رانده است و تا وقتی عذرخواهی نکند، من تن به این آشتی نمی دهم! «اعوذبالله من النفس اذا طغی» (پناه بر خدا از نفس، هنگامی که طغیان می کند و سرکش می شود).
این همه گستاخی و سرکشی به خاطر این است که خودخواهی و تکبر در قلب شیطان ریشه دوانیده و دیگر جایی برای ورود فضایل اخلاقی باقی نگذاشته است.
انسان نیز اگر نفس خود را مهار نکند و به او اجازه ی سرکشی دهد، طغیان می کند و او را به بدبختی و بیچارگی می کشاند. و اگر کسی در دنیا نتواند رذایل اخلاقی را ریشه کن یا لااقل سرکوب کند، در آخرت نیز مبتلای به همان رذایل و صفات ناپسند اخلاقی است:
«وَ مَن کانَ فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضلٌ سبیلا». (3)
اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است.
به عبارت رساتر اگر کسی در دنیا لجوج باشد و زیر بار حرف حق نرود، در آخرت نیز با آنکه مغفرت الهی را می بیند و دلسوزی و مهربانی پیامبر رحمت را برای نجات خود از جهنم درک می کند، باز هم لجاجت می کند و عناد می ورزد و عمداً خود را از عفو و مغفرت پرودرگار متعال محروم می سازد.
باید دانست که بر اساس قاعده ی لطف، هر کس با توبه ی واقعی در معرض نسیم رحمت الهی واقع شود، از این رحمت بهره ی کافی خواهد برد. حتی اگر در جهنم باشد و گرچه کافر باشد. ولی کافر نمی تواند خود را در معرض این نسیم قرار دهد تا از آن بهره ببرد.
اینکه گفته می شود جهنم از الطاف خفیه ی خداوند متعال است، برای این است که در جهنّم کدورت های وجود انسان رفع می شود و هویت حیوانی و شیطانی پدید آمده بر اثر اعمال ناپسند، به هویت انسانی تبدیل می شود. وقتی هویت شیطانی رفع و فطرت انسانی هویدا شد و بروز و ظهور پیدا کرد، خواه ناخواه آتش جهنم نابود می شود. زیرا آتش جهنم و عذاب های گوناگون آن، اعمال خود اهل جهنم است: «ذلک بما قدَّمت ایدیکم». (4)
و در نهایت انسان جهنّمی، بخصوص شیعیانی که به جهنم وارد شده اند، مورد عفو و شفاعت واقع خواهند شد. آیاتی از قرآن کریم نیز که درباره جهنمیان می فرماید: «هم فیها خالدون»(5)، حکایت از ماندن طولانی مدت در جهنم دارد و این آیات به قرینه ی بعضی از آیات، به شیعیان تارک الصلوه یا ظالم و امثال آن اشاره دارد، وگرنه ماندن جاودان در جهنّم، بخصوص برای شیعه، معنا ندارد و بالاخره همه ی شیعیان به بهشت وارد می شوند، حتی اگر به واسطه ی اعمال خود مدت زیادی را در جهنم سپری کرده باشند که عرفاً در مورد آنان گفته می شود مخلّد در جهنم هستند.
نکوهش یأس از رحمت الهی
گناهکار باید بداند که هرچه گناه او بزرگ و فراوان باشد، رحمت و عفو خداوند از آن گناه بزرگتر است و خدای تبارک و تعالی وعده داده است که گناه را می بخشد. بنابراین کسی نباید از رحمت حق تعالی مایوس باشد:
«قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انَّهُ هو الغفور الرحیم». (6)
بگو! ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا نومید مشوید. بی تردید خداوند همه ی گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده ی مهربان است.
اگر به راستی دل کسی شکست و یک تلاطم درونی پیدا کرد و سر به زیر و از خدا خجالت زده شد، خداوند متعال حتماً توبه ی او را می پذیرد. یأس و ناامیدی از رحمت خداوند، گناهی برابر با کفر دارد. مسلمان، آن هم شیعه، معنا ندارد از رحمت خداوند مأیوس باشد.
«و لا تیأسوا من روحِ الله انه لا ییاسُ من روح الله الا القوم الکافرون»
و از فرج و رحمت خدا نومید نشوید، که جز کافران از رحمت خدا نومید نمی شوند.
طبق این آیه ی شریفه، اگر گناهکاری از رحمت و عفو الهی مأیوس شود، گناه ناامیدی او در حدّ کفر به خداست.
بنابراین یأس از رحمت و مغفرت پرودرگار متعال معنا ندارد و هر چه گناهان بزرگ و فراوان باشد، مغفرت خداوند سبحان از آن گناهان بیشتر است و به یقین گناهان بنده ی خویش را می آمرزد.
«والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یُصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون». (8)
و آنان که چون کار زشتی انجام دهند و یا بر خود ستم کنند، خدا را به یاد آرند و برای گناهان خود آمرزش خواهند و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟ و بر آنچه کرده اند در حالی که می دانند، اصرار نمی ورزند.
اگر کسی توبه کند و بر گناهان قبلی اصرار نورزد، خداوند متعال او را می آمرزد، هرچند گناهان او بسیار بزرگ باشد. افزون بر این، وعده ی دیگری که خداوند تبارک و تعالی در آیه ی بعد به توبه کننده داده است، حاکی از شدت مهربانی ذات باری تعالی نسبت به بنده ای است که به سوی او باز گردد و در مقابل او سرافکنده و شرمسار باشد و حالت قصور و تقصیر داشته باشد:
«اولئک جزاؤهم مغفرهً من ربهم و جناتٌ تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و نعم اجر العاملین». (9)
پاداش آنان آمرزشی از جانب پروردگارشان و بهشت هایی است که از زیر آنها نهرها جاری است تا در آن جاودانه باشند، و چه خوب پاداشی برای این عمل کنندگان است.
دو آیه ای که بیان شد و نظایر فراوان آن در قرآن کریم، از سویی برای انسان بسیار امیدوار کننده است و از سوی دیگر، شیطان و اعوان و انصار او را مأیوس و ناامید می سازد؛ زیرا هر چه شیاطین برای گمراهی بندگان تلاش کنند و مکر و حیله به کار بندند، غفران الهی و شدت مهربانی و رحمت حق تعالی، بندگان را به سوی خویش جذب می کند و آنان را به راه هدایت و رستگاری رهنمون می شود. به عبارت رساتر، بزرگواری خداوند تعالی در پذیرش توبه ی بندگان، مانع بزرگی برای اهداف شوم ابلیس است و عامل مهم و موثری برای از بین بردن تأثیر فریب شیطان محسوب می شود.
امام صادق (ع) فرمودند: هنگامی که آیه ی «والذین اذا فعلوا فاحشه…» نازل شد، ابلیس بر بالای کوه ثور رفت و با بلندترین فریاد، شاگردان خود را جمع کرد. به آنان گفت: چنین آیه ای نازل شده است. کدامیک از شما حریف خنثی کردن آن هستید؟ عفریتی از شیاطین برخاست و گفت: من حریف آن هستم و چنین و چنان می کنم، شیطان گفت: نه تو حریف نیستی، دیگری برخاست و سخنی نظیر او گفت، ابلیس به او نیز گفت که: تو هم حریف آن نیستی، تا آنکه شیطانی به نام «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من حریف آنم، پرسید از چه راه؟ گفت: من به فرزندان آدم وعده می دهم، و آنان را تشنه ی گناهان می کنم تا مرتکب شوند، و بعد از ارتکاب، توبه و استغفار را از یادشان می برم.
ابلیس گفت: حقا که تو حریفی و او را مأمور به خنثی کردن اثر این آیه کرد، تا روز قیامت به این کار بپردازد. (10)
این روایت، استیصال و سردرگمی شیطان را در برابر میزان بخشش خداوند آشکار می سازد و نشان می دهد که مغفرت خداوند، او را ناامید و پریشان کرده است.
بنابراین اگر انسان بتواند به حالت توبه دست یابد و از خداوند قادر متعال بخواهد که او را ببخشد و از گناهان او در گذرد، حتماً غفران الهی شامل حال او خواهد شد و ترفند و نیرنگ ابلیس و یاران او، در خنثی سازی اثر رحمت بی منتهای خداوند، سودی به حال آنان نخواهد داشت.
چنانکه در روایت دیگری وارد شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «ابلیس به خدای عزوجل عرضه داشت: به عزتت سوگند که تا هستم، نسل آدم را مادام که جان در بدن دارند، گمراه می کنم. خدای عزوجل فرمود: «به عزتم سوگند که همواره آنان را مادام که از من مغفرت بخواهند، می آمرزم». (11)
از آنچه بیان شد، این نتیجه حاصل می شود که یأس و ناامیدی از عفو و بخشش خداوند به هیچ وجه جایز نیست و هرچه گناه انسان، بزرگ و فراوان باشد، باید به مغفرت پروردگار خویش امید داشته باشد. حتی همان طور که پیشتر بیان شد، اگر گناهکار بمیرد و در اثر گناهانی که مرتکب شده است، او را به جهنم ببرند، در صورتی که واقعاً از اعمالی که در دنیا انجام داده است، پشیمان شود و تصمیم حقیقی برای بازگشت به سوی خداوند سبحان بگیرد، رحمت حق تعالی پذیرای وی خواهد بود و قطعاً مورد عفو الهی واقع می شود. ولی مسئله مهم این است که چنین افرادی توبه ی واقعی نمی کنند و درخواست آنان برای بازگشت به دنیا و اصلاح اعمال، نیرنگی بیش نیست و اگر بازگردند، همچنان گناه می کنند. زیرا توبه ی آنان در اثر مشاهده ی عذاب است و اگر عاقبت کار خود را نمی دیدند، توبه نمی کردند.
«حتَّی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت، کلاً، انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخٌ الی یوم یبعثون». (12)
تا آن گاه که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می گوید: پروردگارا! مرا باز گردان، شاید عمل صالحی از آنچه وانهاده ام، انجام دهم. امکان ندارد، این تنها سخنی است که او گوینده ی آن است، پیش روی آنان برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.
معانی توّاب
اگر گناهکار پس از آنکه مشمول غفران الهی شد، توبه ی خود را شکست و دوباره مرتکب گناه شد، نباید از رحمت خداوند مأیوس شود و لازم است بدون درنگ مجدداً توبه کنند. هر چند ارتکاب گناه بعد از اینکه خداوند بنده را به نزد خویش پذیرفته و او را از برکات پذیرش توبه، بهره مند کرده است، نوعی گستاخی و بی حیایی محسوب می شود، ولی عدم اظهار پشیمانی مجدد، گستاخی بزرگتری است. شکستن توبه با هیچ توجیهی شایسته نیست و امر قبیحی به شمار می آید، ولی ناامیدی از عفو و بخشش خداوند، از شکستن توبه بدتر و قبیحتر است.
پرودرگار رئوف و رحیم، در چندین جای قرآن کریم تاکید می فرماید که اگر بنده ی گناهکار توبه ی خود را شکست، ولی دوباره به سوی خدا بازگشت، خداوند متعال بار دیگر توبه ی او را قبول می کند (13) اگر بنده ی عاصی توّاب شد، خدای متعال نیز تواب است:
«انَّ الله هو التواب الرحیم». (14)
همانا خدا خود بسیار عطوف و توبه پذیر و مهربان است.
توّاب مورد نظر قرآن کریم به سه معناست:
معنای اول این که خداوند متعال، «سریع الرّضا» است. یعنی هر چه بنده، بدی کرده باشد، اگر توبه کند، خداوند سبحان خیلی زود با او آشتی می کند. در دعای شریف کمیل نیز همین تعبیر برای حق تعالی مطرح شده است. آنجا که امیرالمومنین (ع) می فرماید: «یا سریع الرضا! اغفر لمن لا یملک الا الدعا» یعنی ای کسی که زود آشتی می کنی، بیامرز کسی را که چیزی جز دعا کردن ندارد.
معنای دوم تواب این است که خداوند تبارک و تعالی به عالیترین وجه آشتی می کند. یعنی ریشه های قهر و کینه را می سوزاند و چنان بنده را می بخشد که گویی قبلاً هیچ گناهی مرتکب نشده است.:
«التائبُ من الذنب کمن لا ذنب له» (15)
توبه کننده از گناه همانند کسی است که گناه ندارد.
معنای سوم تواب این است که ذات باری تعالی با تکرار توبه، مغفرت و رحمت خویش را تکرار می کند و هرچه بنده ی گنهکار توبه ی خود را بشکند و دوباره توبه کند، او را می پذیرد و از توبه ی وی استقبال می فرماید.
اساساً خداوند بنده ای که به سوی او باز گردد را دوست دارد، هر چند بارها توبه ی خود را شکسته باشد:
«انَّ الله یحبُّ التوابین و یحبُّ المتطهرین». (16)
خداوند، هم توبه کنندگان و هم پاکان را دوست دارد.
بنابراین آدمی هر چه گناه کرده باشد و هر چقدر توبه ی خود را شکسته باشد، باز هم باید باور کند که درهای رحمت الهی به سوی وی گشوده است و خداون تبارک و تعالی بنده ی پشیمان خویش را می پذیرد:
«التواب الذی یقبل التوبه ی و یعفو عن الحِوبه ی اذا تاب العبد منها و کلّما تکررتِ التوبه تکرر منهُ القبول». (17)
یعنی کسی که توبه را می پذیرد و از گناهان عظیم در می گذرد به شرط آنکه بنده از آن گناهان توبه کند و باز گردد، اگر توبه بنده تکرار شد، پذیرش خداوند نیز تکرار می شود.
به بیان دیگر، خداوند منّان می فرماید:
بازآ بازآ هر آن چه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ
به شرط آنکه واقعاً نادم و پشیمان باشد، یعنی به حالت توبه که حالت ارزشمندی است دست یافته باشد. چنین حالتی نیز وقتی پدید می آید که انسان گهنکار لجاجت را کنار بگذارد و اصرار بر گناه خویش نداشته باشد. به عبارت رساتر، صادقانه توبه کند و قصد فریبکاری و نیرنگ نداشته باشد. چرا که افراد حُقّه باز که عمداً و دانسته اصرار بر گناه داشته و از توبه و تکرار توبه، منظوری جز حیله گری نداشته باشند، بعید است توفیق توبه ی حقیقی پیدا کنند.
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما
پی نوشت:
1. اعراف، 179.
2. مجادله، 18.
3. اسرا، 72.
4. آل عمران، 182.
5. ر.ک: بقره، 217 و 81 و 39؛ آل عمران، 116؛ اعراف، 36؛ یونس، 27.
6. زمر، 53.
7. یوسف، 87.
8. آل عمران، 135.
9. همان، 136.
10. وسائل الشیعه، ج 16، ص 66.
11. الدر المنثور، ج 2، ص 77.
12. مومنون، 99 و 100.
13. نور، 10؛ حجرات، 12؛ نسا، 61 تا 64: نصر، 3.
14. توبه، 118.
15. الکافی، ج 2، ص 435.
16. بقره، 222.
17. عده الداعی، ص 333.
منبع: پاسدار اسلام، شماره 349