نویسنده:عباس کوثری
تقدیر خداوند بار دیگر آفرینشی شگفت را رقم زد و دلانگیزترینجلوههای صفات الهی را در جمال دلآرای شخصیتی بزرگ از تبارعلی(ع) آفرید. معراج عرفان و شور و عشق او آنچنان شکوهمند وپر رمز و راز بود که زیباترین روح پرستنده، «زین العابدین»لقب یافت و دلدادگیاش به جمال ربوبی در حال سجده موجب شد کهاو را «سجاد آل محمد(ص)» نام نهند. زمانی که در پنجم شعبانسال 38 هجری قمری دیده به جهان گشود. (1) پدرش امام حسین(ع)نام زیبای علی را برای او برگزید تا اینکه یاد و نام علی(ع)در خاطرهها زنده بماند و زندگی و محفل انس پدر را رونقفزایندهتر بخشد.
زندگی آن حضرت همراه با حوادث بسیار حساس و مهمی بود; بویژهدوره سی و پنجساله امامتش که خود نمونهای متعالی از مبارزاتحضرت است. صفات ممتاز و گستره جودیاش در افقی فراتر ازمبارزات و مجاهدتهای اوست. و هیچ بلندنگر تیزپروازی بر ستیغو بلندای عظمت و بزرگواری او نمیتواند دستیابد; اما تامل ودقت در رفتارها، سخنان و موضعگیریهای او میتواند روزنهای بهحیات معقول و نورانیاش بگشاید و این نوشتار سعی دارد پرتوی کمسواز مبارزات آن امام همام را در چهار زمینه یادآور شود.
الف- حضور در نهضت کربلا
همراهی آن حضرت در واقعه کربلا را میتوان اولین تجلی چشمگیر درصحنه مبارزات به شمار آورد. زمانی که قیام خونین ابی عبد اللهالحسین(ع) تحقق یافت، جز دوستان خدا و دلهای مطمئنی کسی دیگریارای همراهی حضرت را نداشت. نمیرسید و آن حضرت بیاعتنا بهقدرتها و مظاهر طاغوت جلوههای شگفت از حماسه و ایثار را فرادیدانسانها قرار داد، هنگامی که در روز عاشورا امام حسین(ع)انسانها را به یاری طبید، امام زین العابدین(ع) با اینکه تنیتبدار و شرایطی سخت و جانفرسا داشت، به یاری پدر شتافت و درپاسخ عمهاش «ام کلثوم» که تصمیم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذرینی اقاتل بین یدی ابن رسول الله(ص)»; رهایم کن وبگذار که در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه کنم. (2)
رویارویی با عبید الله
اهلبیتحسینی(ع) اگر چه اسیر شدند; اما هیچ گاه ذلیل نشدند.
آنان با عزت ایمانی و شهامت علوی، از خون شهیدان به خوبیپاسداری کردند و به رغم خفقان حاکم بر جامعه، دفاعیه الهی ودشمنشکن خود را، حتی در درون کاخهای ستمگران، قرائت نمودند.
زمانی که امام زین العابدین(ع) وارد کوفه شد، خطبهای بلیغایراد کرد، به گونهای که پشیمانی سراپای وجود کوفیان را فراگرفت. (3)
آنگا که در کاخ، عبید الله زیاد، رویاروی او قرارگرفتبا منطق رسا بطلان سخنان او را آشکار ساخت. عبید الله درآغاز نام امام را پرسید. گفته شد که او «علی بن الحسین» است.
عبید الله گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ بر خلاف انتظار وتوقع او امام زین العابدین(ع) فرمود: او برادر من بود که مردماو را کشتند. پس از اینکه عبید الله گفت; بلکه خدا او را کشت،حضرت این آیه را قرائت کرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگمیگیرد و همین طور جانهای انسانها را به هنگام خواب» (4)
به این موضوع اشاره کرد که همه امور از قدرت الهی سرچشمه میگیرد.
اما تو و سپاهیان یزید به گناه و ظلم او را به شهادت رساندید.
عبیدالله با شنیدن این جواب خشمگین شد و تصمیم به کشتن امامگرفت; حضرت زینب(س) به دفاع برخاست. و آنگاه که امام زینالعابدین(ع) از عمهاش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبید اللهزیاد کرد و فرمود: مرا به کشتن تهدید میکنی. «اما علمت انالقتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده» مگر نمیدانی کشته شدن درراه خدا سیره و شعار ما و شهادت مایه کرامت و ارجمندی مااست؟ (5)
منطق رسای امام در شام
مردم شام، پایتختیزید، قلبهاشان آکنده از کینه و دشمنی آلعلی(ع) بود. تبلیغات زهرآگین، سالها قلب و جانشان را از حقایقدور کرده و از آنان پیکرهای بیتپش ساخته بود که با هیچ آوایحقی آشنایی نداشتند و آن روز که فردی از سلاله پیامبر(ص) وارثتمامی خوبیها، بر شهرشان گام گذاشت، بر منبر مسجد جامع دمشققرار گرفت، و گلواژههای حقیقت را نثارشان کرد، شور و حالی درجمع پیدا شد و همانجا نام علی(ع) دلهایی را به خویش جذب کرد.
به گونهای که یزید مجبور شد مسوولیتشهادت ابی عبد الله(ع) ویارانش را به عبید الله زیاد نسبت دهد. (6) همان شیوه مکرآمیزیکه سردمداران کفر هنگام خشم حقطلبان انجام میدهند و همینحماسه به شکلی دیگر در کاخ یزید مطرح شد و یزید در رویاروییبا امام زین العابدین(ع) پرسید: حاضری با فرزندم خالد کشتیبگیری؟ حضرت فرمود: «کاردی را به او بده و کاردی را به من،آنگاه با هم مبارزه کنیم.» یزید از آن همه قدرت روحی امامشگفتزده شد و گفت: حقا که فرزند علی بن ابی طالب هستی! (7)
ب- ظلمستیزی با دعا
دومین محور مبارزات امام زین العابدین(ع) سخنان آن بزرگوارپیرامون ظلمستیزی است. فردی که به نیایشهای آن بزرگوار فکرکند، به خوبی میفهمد که چگونه باید از ستمگران بیزاری بجوید وبه یاری مظلومان بشتابد و در این راه حرکتخود را بر اساسامامت امامان راستین قرار دهد. به عنوان نمونه فرازهایی ازدعاهای آن حضرت را مرور میکنیم:
نکوهش ستم
«خدایا! از تو پوزش میخواهم اگر پیش روی من به کسی ستم شود ومن او را یاری نکنم، یا نعمتی به من ارزانی شود و سپاس آن رابه جا نیاورم، یا گناهکاری از من غذر خواهد و عذر او رانپذیرم، یا نیازمندی چیزی بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم،یا حق مرد با ایمانی بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم. » (8)
ستیز با ظالم
«خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و در مقابل کسی که بر منستم روا دارد، دستی (برای جلوگیری از ستم) و در مقابل کسی کهبا من ستیزه جوید، زبانی (برای روشن ساختن حق) و بر آن که بامن دشمنی کند، پیروزی عنایت فرما و در مقابل آن که در باره منحیله پیشه کند، راه چاره و در برابر آن که بر من آزار رساند،توانایی عطا کن و بر آن که به من ناسزا گوید یا از من عیبجوییکند، قدرت تکذیب و در برابر آن کس که مرا تهدید کند، امنیتعنایت فرما.» (9)
معرفی امامت راستین
امام سجاد(ع) در دعای روز عرفه، امام راستین را به مسلمانانمعرفی میکند و به جایگاه والای آن متوجه میسازد، آنگاهمیفرماید:
«پروردگارا! برپاکیزهترین افراد خاندان پیامبر دورد فرست کهآنان را برای اجرای اوامر خود برگزیدهای و خزانه علم ونگهدارنده دین و جانشین در زمین و حجتخویش بربندگانت قراردادی و به خواست و ارادهات آنان را از هر پلیدی و ناپاکی پاکساختی و وسیله ارتباط با خود و راه بهشتخویش کردی».
امام(ع) در بخشی دیگر از همین دعا میفرماید: «بار خدایا! تو دین خودرا در هر زمان و روزگاری به وسیله پیشوایی کمک فرمودهای که اورا راهنمای بندگان و مشعل هدایت در شهرها قرار دادهای، پس ازآنکه او را با وسیله ارتباط غیبی، به خود ارتباط دادی و او راسبب خوشنودی خویش کردی و فرمانبری از او را واجب نمودی و ازنافرمانی او بیم دادی و به فرمانبری فرمانهایش و پذیرش نهی اودستور دادی و فرمودی که هیچ کس از او پیشی نگیرد و هیچ فرد ازپیروی او پس نماند.» (10)
ج- مبارزه با عالمان درباری
«محمد بن مسلم زهری» که از دانشمندان دینی آن عصر به شمارمیآمد، در زمان حکومت «عبد الملک مروان» جذب دربار شد و تاآخر عمر با دربار بنی امیه همکاری نزدیک داشت. امام سجاد(ع)در نامهای او را توبیخ و سرزنش کرد. به فرازهایی از آن پیامتوجه کنید:
1- در آغاز نامه خطاب به او مینویسد: تو در حالتی قرارگرفتهای که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار استبه حالتو ترحم کند.
2- بدان کمترین چیزی که کتمان کردی و سبکترین چیزی که بر دوشگرفتی، این است که وحشتستمگر را به آرامش تبدیل کردی و چونبه او نزدیک شدی و دعوت او را اجابت نمودی، راه گمراهی را برایاو هموار ساختی.
3- آنگاه که چیزهایی به تو دادند که حق تو نبود، گرفتی و بهفردی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است وهنگامی که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلی را برطرف نکردیو کسی را که دشمن خداست، به دوستی خویش گزیدی.
4- اینک از تمام منصبهای خویش کنارهگیری کن تا به پاکان وصالحان پیشین ملحق شوی.
5- نزدیکترین وزیران و قویترین یارانشان به قدری که تو فسادآنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادی، نتوانستهاند به آنان کمککنند. (11)
د- تربیتشاگردان مجاهد
پس از این که امام حسین(ع) به شهادت رسید، خفقان شدیدیبر جامعه حاکم گشت. به گونهای که «مسعودی» مینویسد: «علی بنالحسین(ع)، امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانیدشوار عهدهدار گردید.» (12) به این جهت امام(ع) به تربیتانسانهایی همت گمارد که بتوانند با روشنگری و توضیح معارفالهی مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوی را استمرار بخشند. یکیاز این شاگردان «یحیی بن ام طویل» است که در مسجدپیامبر(ص)، در مدینه، برای مردم سخن میگفت و طرفداران ستمگرانرا این چنین مخاطب قرار میداد:
«ما مخالف شما و منکر راه و روش شما هستیم. میان ما و شمادشمنی آشکار و همیشگی است. هر کس به امام علی(ع) دشنام دهد،لعنتخدا بر او باد و ما از آل مروان و آنچه غیر خدامیپرستید، بیزاریم. (13) به همین جهت «حجاج ابن یوسف» دستهاو پاهای او را قطع کرد و این شاگرد مکتب عشق با شهادت، که هنرمردان خدا است، دنیا را وداع کرد.» (14)
اصولا شخصیت امام زینالعابدین(ع) به عنوان نمونهای متعالی از مبارزه علیه حکومتاموی مطرح بود مردم او را با همین جهتگیری میشناختند. در همینراستا نام و یاد آنان از نظر خلفای بنی امیه جرم محسوب میشد وکسانی که آن حضرت از آنان ستایش و یا تعریف میکرد، به زندانافکند از «بیت المال» محروم میساختند.» چنانکه فرزدق شاعرهمین عاقبت و فرجام را یافت و او که فقط شعری در مدح علی بنالحسین(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از دیوان مالی حذف شد.
بدین خاطر بود که دشمنان نتوانستند حضرت سجاد(ع) را تحمل کنندو در سال 95 هجری قمری، در سن پنجاه و فتسالگی، به دست هشامابن عبد الملک و به نقلی ولید ابن عبد الملک به شهادت رسید و باغروب غمگینانه خویش جهان تشیع را عزادار ساخت. (15)
پی نوشت :
1- نقل دیگر نیمه جمادی الاولی سال36 هجری است.
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص46.
3- احتجاج، طبرسی، ص157; نقل از بحار الانوار، ج 45، ص113.
4- زمر، آیه 42.
5- بحار الانوار، ج 45، ص 118.
6- احتجاج، ص159.
7- همان.
8- صحیفه سجادیه، دعای 38.
9- همان، دعای 20. (مکارم الاخلاق)
10- صحیفه سجادیه فیض الاسلام، دعای47، ص 334.
11- تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین(ع).
12- اثبات الوصیه، ص167.
13- کافی، باب مجالسه اهل المعاصی، ج 2، ص379-380.
14- اختیار معرفه الرجال، ص123.
15- وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال95 یا 94 هجری نقل کردهاند.
منبع: ماهنامه کوثر