حضرت زکریا (علیه السلام)

حضرت زکریا (علیه السلام)

نویسنده: سمیح عاطف الزین
مترجمان: علی چراغی، محمد حسین احمدیار، محمد باقر محبوب القلوب

 

بیت المقدس در عصر بنی اسرائیل شاهد درگیریهای فکری و اعتقادی فراوانی بود، یهودیان در دنیا طلبی غرق شده و مردم در انواع فساد همچون رباخواری فرورفته بودند. در این میان، تنها تعداد کمی از فرزندان حضرت هارون بر دین حضرت موسی (علیه السلام) باقی مانده بودند که آنها هم در بیت المقدس سکونت داشتند و همین تعداد کم و با ایمان، دین بنی اسرائیل را حفظ کرده بودند.
در آن دوره، حق و باطل در ستیز بودند. از یک طرف، سرمایه داران و قدرتمندان در جبهه باطل و از طرف دیگر، فرزندان هارون و در رأس آنان حضرت زکریا، رئیس عبادتگاه و هیکل، در جبهه حق بودند.
زکریا در آن دوره سخت، به دنیا آمد و در چنین شرایطی زندگی کرد او دارای خصلتهای نیکویی چون جوانمردی و وفای به عهد، پایداری در عقیده، قناعت و پاکی بود، خدا را عبادت می‌کرد و آرزو داشت مردم به راه راست هدایت شوند. آن حضرت دائماً در محراب عبادت بود و تنها در حد نیاز روزانه و رفع گرسنگی کار می‌کرد و دوباره به محراب عبادت می‌رفت و به عبادت می‌پرداخت. برخی از این خصلتها در خاندان وی و در مومنانی که خود را وقت عبادت و عبادتگاه کرده بودند، وجود داشت. زکریا با اینکه پیر بود و فرزندی نداشت، بی نیاز از دنیا بود و خود را وقف دین و هیکل کرده بود، زیرا او الگوی مومنان بود.
وقتی زکریا به نود سالگی رسید، چون خود را در آستانه مرگ می‌دید، به این فکر افتاد که کسی را برای ادامه رهبری دینی بیابد، ولی تا آن موقع کسی را نیافته بود. او می‌ترسید دین از دست برود و می‌دید که اکثر فرزندان و پیروانش شایسته این امر نیستند و شاید دین را کنار بگذارند و آثار دین را محو کنند.
آن حضرت دائماً با این فکر، قلبش در فشار بود، ولی در انتظار رسیدن فضل الهی صبر می‌کرد. خداوند سرنوشتی را برای این بنده صالح خود رقم زده بود که زکریا از آن خبر داشت.
روزی از روزها که زکریا برای عبادت به عبادتگاه رفته بود، مریم، دختر عمران، را که تحت تکفل داشت، در محراب عبادت دید که مقداری غذا در کنارش است. زکریا از او پرسید که این غذاها از کجا آمده است.
مریم گفت: «از جانب خداوند آمده است و خداوند به هرکس که بخواهد بی حساب روزی می‌دهد.»

زکریا با خود گفت که وقتی روزی، این گونه از جانب خدا می‌رسد، پس چرا او از خدا نخواهد که فرزندی به او عطا کند تا بعد از او وظیفه ی تبلیغ دین خدا را عهده دار شود؟ زکریا با تمام وجود به رحمت و قدرت خداوند ایمان داشت.
شوق داشتن فرزند در زکریا بیشتر شد و از مردم دوری گزید و به عبادت و دعا و درخواست از خداوند پرداخت و گفت:
(خدایا من پیر شده ام و چشم امید به تو دارم و خود هرگز از عطای تو محروم نبوده ام. بارالها من از این وارثان خود بیمناکم که نتوانند دین تو را حفظ کنند و همسرم هم، نازاست. خدایا از لطف خاص خود فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما تا وارث من و آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح قرار ده.)
زکریا دور از مردم و در اتاق مخصوص، خالصانه به دعا پرداخت و خواسته های قلبی خود را بیان کرد و در دعا و اعتقاد خود پایدار بود. او نمی خواست نظرش درباره ی اطرافیان خود که شایستگی جانشینی وی را نداشتند فاش شود و این درد خود را فقط به خداوند عرضه می‌داشت.
خداوند هم به بندگان خود مهربان است و انسان نیز فطرتاً خداخواه و خداجوست و او را می‌خواند. خداوند فرموده است:
(مرا بخوانید تا جواب شما را بدهم.) (1)
دعا آرامش روان و اطمینان قلب را به دنبال دارد، زیرا انسان خود را متکی به کسی می‌داند که قادر و تواناست.
حال زکریا این گونه بود و خداوند هم دعای او را قبول کرد و نعمت خود را به وی عطا فرمود و در حالی که زکریا در محراب عبادت در حال نماز بود، فرشته‌ای او را چنین ندا داد:
(ای زکریا! تو را به فرزندی به نام یحیی بشارت می‌دهیم که پیش از این در تقوا و نام، همانندی نداشته است.) (2)
رحمت الهی شامل حال زکریا شد و فرشته‌ای به او بشارت داد که دارای پسری خواهد شد که تاکنون نظیر نداشته است و خداوند نام این پسر را تعیین کرد و او را یحیی نامید.
با اینکه زکریا به وعده ی الهی اطمینان داشت، اما به خاطر اطمینان قلب از خداوند خواست تا نحوه تحقق این امر را بداند و چنین عرض کرد:
(خدایا! من و همسرم پیر هستیم، چگونه ممکن است فرزندی به دنیا آوریم؟) (3)
فرشته جواب داد:
(خداوند این طور خواسته است و این کار برای او آسان است.) (4)
آری، اراده ی خداوند به اسباب عادی نیاز ندارد و خداوند به بنده ی خود یادآوری می‌کند که آفرینش خود را به یاد آورد که قبلاً چیزی نبود و هستی یافت و می‌فرماید:
(تو را خلق کردم، در صورتی که قبلاً وجود نداشتی.) (5)

این یک مثال زنده برای همه است که قبلاً چیزی نبودیم و خداوند ما را از نیستی به هستی آورد و خداوند هرکاری را که اراده کند، انجام خواهد شد.
زکریا برای اینکه اطمینان بیشتری پیدا کند، خواستار نشانه ای شد تا بتواند شکر خداوند را به جا آورد و نشانه ای که از سوی خداوند بیان شد، این بود که او سه شب، شب زنده داری می‌کند و نمی تواند با کسی سخن بگوید و تنها تسبیح خدا را بر زبان خواهد آورد و از مردم دوری می‌گزیند و خداوند به او فرمود:
(نشانه این است که تا سه روز با کسی سخن نگویی.) (6)
قرآن کریم می‌فرماید:
([زکریا] از عبادتگاه خارج شد و نزد قوم خود آمد و به آنان اعلام کرد که هر صبح و شام خداوند را ستایش کنند.) (7)
حضرت زکریا، مردم را دعوت کرد تا شکر خداوند را به خاطر نعمتهایش به جا آورند و راه زهد و پارسایی را پیش گیرند تا طعم عبادت و ایمان را بچشند.
و خداوند یحیی را به زکریا عطا کرد تا بعد از پدر راه او را ادامه دهد و مردم را به توحید و خداپرستی دعوت کند. «درود خدا بر زکریا که بنده‌ای پاک و پاکیزه بود!»

پی‌نوشت‌ها:

1- قرآن، غافر/ 6.
2- قرآن، مریم/ 8.
3- قرآن، مریم/ 8.
4- قرآن، مریم/ 9.
5- قرآن، مریم/ 9.
6- قرآن، مریم/ 10.
7- قران، مریم/ 11.
منبع مقاله :
زین، سمیح عاطف؛(1393)، داستان پیامبران در قرآن، مترجمان: علی چراغی و [دیگران …]، تهران: موسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ سوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید