نویسنده: استاد حسن رحیم پور ازغدی
از مهدی (عج) هر چه بگوییم، حکایت یک قطره از دریاست، ایشان در چشم انداز بسیار بلندی هستند و ما از هر زاویه ای که بخواهیم به ایشان بنگریم باید کلاهمان را از سرمان برداریم تا نیفتد! ایشان روی بام جهان و بر شانه تاریخ ایستاده اند ؛ درحالی که ما زیر دست و پای جهان و زیر چرخ های ارابه تاریخ دست و پا می زنیم، نه ما، بلکه همه بشریت.
قیام مهدی (عج) نقطه غلیان تاریخ و شوک بزرگ تاریخی است که علیه ستمگران جهان و برای گشودن راه تنفس بشریت محروم اتفاق می افتد و بر اساس روایت، نه فقط راه تنفس، که ایشان راه تعقل را هم برای بشریت باز می کنند. بخش های عظیمی از ظرفیت بالقوه تعقل و عقلانیت بشر تا قبل از ظهور ایشان تعطیل است و در روایات رسیده است که وقتی ایشان بیایند، عقلانیت، تازه فعلیت پیدا می کند. یعنی بعضی از موتورهای عقل بشر، فعلاً خاموش است و به دست ایشان و در عهد ایشان روشن خواهد شد. ایشان مخالفان عقل و عدل را بر سر جایشان خواهد نشاند و بازار عقلانیت و عدالت را گرم خواهد کرد؛ چرا که این دو به یکدیگر مربوط هستند، نه عقلانیت را می توان جدای از عدل معنا و اجرا کرد و نه عدالت را. به علاوه، ایشان طبق روایات، ریه کینه را در دنیا خواهد خشکاند و در دوران حاکمیت او کینه و کینه توزی قاچاق خواهد بود! چون ایشان عوامل کینه توزی را – که ظلم و جهل هستند – بر خواهد انداخت و اساساً جهاد بزرگ ایشان، ضد استکبار بین المللی با همین اهداف صورت خواهد گرفت. او رسم برادری و دولت عاشقی را برقرار خواهد کرد.
شما می دانید که موعود آخر الزمان، تنها عقیده شیعی اثنی عشری نیست؛ چرا که همه ادیان الهی منتظر موعود آخرالزمان هستند. علاوه بر آن، برادران اهل سنت هم به مهدویت معتقدند. بیش از 200 حدیث صریح و محکم، با سند معتبر در منابع درجه یک و دوی آنها وجود دارد، حتی آیاتی که در شأن ایشان نازل شده در بعضی از تفاسیر اهل سنت معرفی شده اند و بیش از 200 نفر از علمای درجه یک آنها می گویند که این احادیث، جزو احادیث متواتر هستند.
بنابراین تمام فرق اسلامی و ادیان بزرگ الهی منتظر ظهور منجی بشر هستند. اما در اینکه نام ایشان چیست و ایشان که هستند و…اختلاف نظر وجود دارد. در این باره، دقیق ترین آدرس را شیعه دارد. مسئله مهدویت در بردارنده مضامین نظری و عملی بسیار مهمی است. یکی از مهم ترین این مضامین – که مستقیماً متوجه سرنوشت بشر است. طرحی است که مهدویت برای تاریخ جهانی ریخته است و آن، به یک نوع جهان وطنی و عدالت جهانی برای انسان جهانی اشاره داد. یعنی ما در کنار هم حماقت هایی که در جامعه بشری اتفاق می افتد، معتقد به این باشیم که یک دینامیزم با شعوری، در نبض تاریخ، تعبیه شده و او عاقبت همه چیز را جبران خواهد کرد. او تاریخ را غسل خواهد داد و با یک نبرد فراگیر جهانی، به این جنگ «همه علیه همه» خاتمه خواهد داد. با استقرار دولت عدل جهانی، در دنیا جز شهر و شهروند در دنیا جز شهر و شهروند جهانی چیزی نخواهیم داشت. دعوای نژادها، قومیت ها، ملیت ها و تبعیض های نژادی به دست او خاتمه خواهد یافت. اسم این را خاتمه خواهد یافت. اسم این را می توان گذاشت «گلوبالیزیشن و جهانی شدن مهدوی» که در مقابل گلوبالیزیشن سرمایه داری طبقاتی است که امروز در دنیا از این بحث می کنند. جهانی شدن بر اساس عدالت و معنویت در راه است و ما هر سال و هر قرنی که می گذرد به حکومت جهانی واحد نزدیک می شویم.
جهانی شدن به سبک آمریکا، یعنی همه، برده آنها و همه جهان در خدمت غرب و سرمایه داری صهیونیستی غرب. در اینجا دیگر پلورالیزم سرشان نمی شود. اما جهانی شدن به سبک امام مهدی (عج) یعنی همه جهان مساوی در حقوق، عدالت برای همه، معنویت و امنیت و ثروت و قدرت برای همه. یعنی دیگر در دنیا شهروند درجه یک، دو و سه نخواهیم داشت. شهروند غربی با آفریقایی تفاوتی ندارد. این بار نظم نوین و نهایی جهان به دست ایشان برقرار خواهد شد که مبتنی است بر اخلاق و عرفان و آزادی و برابری.
در اینکه صلح جهانی فقط در صورتی ممکن است که ظلم جهانی نباشد، شکی نیست. چون پیش شرط هر صلح جهانی، عدل جهانی است. تا بشریت، تشنه عدالت جهانی و منتظر امام مهدی (عج) نشود و به معنای واقعی کلمه، به سمت مهدویت حرکت نکند، مهدی (عج) نخواهد آمد.
اگر کسی بپرسد: این نوع غایت شناسی – که ما به آن مهدویت گفتیم – در دنیا مستقیماً به ضرر چه کسانی است؟ پاسخ خواهیم داد: به زبان مافیای قدرت و ثروت جهانی؛ و لذا دشمن ترین محافل با فکر مهدویت و حکومت عدل جهانی و انتظارات فعال و مثبت، همین ارباب زر و زور جهان اند که دارند فرهنگ محافظه کاری را در جهان تئوریزه می کنند و به بشر تلقین می کنند که تاریخ، پایانی جزو وضع موجود جهان ندارد.
عقیده به امام مهدی (عج) را نمی بندد. اعتقاد به امام مهدی (عج) یعنی آینده باز است و این وضعیتی که بر جهان حاکم است، آخر خط نیست، دنیا بن بست نیست، و این خبر بدی برای مستکبران عالم است. مهدویت یعنی نفی استبداد جهانی. مهدویت یعنی آخر این تونل باز است و محرومین جهان در قفس قدرت و ثروت جهانی گیر نیفتاده اند.
هیچ خبری به اندازه خبری که در نیمه شعبان به بشر داده می شود مهم نیست. نگاه ما به تاریخ با نگاه هگلی متفاوت است. ما می گوییم تاریخ یعنی انسان طولی، و جامعه یعنی انسان عرضی.
ما از سرنوشت بشر و اتفاقاتی که خواهد افتاد حرف می زنیم. اینکه ما صرفاً با نگاه به گذشته ها نمی توانیم آینده را پیش بینی کنیم ( که یکی از اشکالاتی که بر تاریخی گری شده) به جای خود، محفوظ و درست است، اما این هیچ لطمه ای به عقیده مهدویت نمی زند؛ چون نقطه عزیمت مهدویت از جای دیگری است.
مبنای انتظار حضرت مهدی (عج) در آینده، نه استقرای گذشته هاست و نه قانون احتمالات آینده. مسئله از اساس مسئله دیگری است و این وعده خداوند و پیشگویی همه انبیاست نه پیش بینی! یک خبر است که از آینده داده می شود، انشا و آرزو نیست. خبر از پروژه ای است که قبلاً توسط خداوند طراحی شده و اجرا خواهد شد. امام مهدی (عج) از اول، جزو پروژه خداوند بوده است. اگر امام مهدی (عج) نیاید، فلسفه خلقت انسان، مشکل پیدا می کند. مهدویت جزئی از ارکان خاتمیت است.
او می آید تا کار نیمه تمام همه انبیا را تمام کند. برخی گفته اند: « چون مهدی (عج) تا به حال نیامده است. بعد از این هم نخواهد آمد» این چه استدلال منطقی است؟ معلوم می شود کسی که این حرف را زده، می خواهد بشریت را مأیوس کند. اینان می خواهند با خدایان ریز و درشتی که ایجاد کرده اند به حکومت خودشان ادامه دهند و به ملت های عدالت خواه بگویند که بهتر است از آینده مأیوس شوید.
نکته دیگر اینکه چون انتظار امام مهدی (عج) یک نوع انتظار مثبت و فعال است، نه منفی و منفعل، بنابراین انتظار امام مهدی (عج) هیچ منافاتی با مهندسی اجتماعی و اصلاحی همراه با تحولات انقلابی رادیکال و قهرآمیز برای تکامل جامعه و اجرای عدالت نسبی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) ندارد. این عقیده به نجات، به گونه ای است که نه تنها سد راه آزادی ما نمی شود، بلکه مشوق ماست. یعنی گفته اند منتظر مصلح، باید در حدی که می تواند صالح باشد، و گرنه منتظر مصلح نیست. مهدویت، نه مسئولیت های فردی ما را تحت الشعاع قرار می دهد، نه جنایت های ایدئولوژیکی را که محصولات بلافصل مدرنیته غرب هستند، توجیه می کند و نه جهان را بر اساس حجم ذهن سوپرمن های غرب، کوچک می کند. چون جهانی که در دکترین مهدویت ساخته می شود، جهانی وسیع تر از جهانی است که الان داریم. جهان جیبی آنها این قدر کوچک است که وقتی بخواهی حق یک نفر را بدهی، حق دو نفر پایمال می شود! پیام اصلی پست مدرنیسم این است که ما هیچ چیز مشترکی با هم نداریم و ما هر کدام جهانی جدا از یکدیگر هستیم. امروزه هرگاه حرف از مدینه فاضله می شود، این ها بالا می آورند! البته حق دارند، چون وعده های دروغینی به این ها داده شده است. لذا حالا که به اضطرار مطلق رسیده اند، امیدشان را از دست داده اند؛ در حالی که مهدویت از امکان های هنوز بالفعل نشده اما واقعی انسان و تاریخ، با ما حرف می زند. مهدویت به ما می گوید روزی شالوده سنت، مدرنیسم و پست مدرنیسم را با هم می شکنیم. مهدویت به ما می گوید ما نه ربات هستیم، نه حشره و اینکه انسان، تی پا خورده ی ازل تا ابد نیست و خداوند ما را فراموش نکرده است. حضرت مهدی (عج) زنده است. کسی است که حال ما را می پرسد و سراغ ما و همه مستضعفان جهان را می گیرد و عاقبت، آن لحظه سرنوشت ساز می آید. با ظهور حضرت مهدی (عج) است و عده ای دیگر، سروکارشان با شمشیر امام مهدی (عج). انکار حضرت مهدی (عج) در واقع تشویق ستم و توحش در دنیا است. امروزه حجم ظلم در دنیا کم نشده، بلکه به اندازه عصر حجر و حتی بیشتر ظلم می شود و انگار بشریت یک گام هم از عصر حجر جلوتر نیامده است. ابزارها مدرن شده، اما فکر و ذهن بشر مدرن نشده است. هنوز هم خیلی راحت خون انسان را می ریزند و آدم می کشند و لقمه را از دهان یکدیگر می کشند. این که در روایت داریم که وقتی حضرت مهدی (عج) می آید سطح عقلانیت بشر چند پله به جلوتر می رود و جهش عقلانی اتفاق می افتد برای این هاست. انکار حضرت مهدی یعنی پویا ندیدن تاریخ. 313 نفر افسران اصلی سپاه او هستند که تعدادشان به اندازه مجاهدین جنگ بدر – اولین جنگ پیامبر(ص) می باشد. تعداد سربازان نهضت در اولین نبرد و آخرین نبرد یک تعداد است. و این خیلی جالب است. در روایات آمده که زمان حکومت حضرت مهدی (عج) در سراسر جهان فقیری نخواهد ماند و زن خانه دار درباره پیچیده ترین مسائل علمی و دینی، در خانه خودش مجتهدانه نظر می دهد و کارشناسی می کند. جامعه ای که هیچ کس به دیگری کینه نمی ورزد و یکدیگر را له نمی کنند، بلکه به هم خدمت می کنند.
آن دوران دیگر، دوران موعظه ستمگران نیست. آن روز حضرت مهدی (عج) با رهبران ستمگر جهانی با زبان شمشیر سخن می گوید و با مردم، با زبان رحمت و منطق، انقلاب او یک اقیانوس است. نه جزیره. یک شوخی بشری نیست، نبرد بزرگ جهانی است. در هر جنگی یک یا دو متجاوز وجود دارد. اما جنگ حضرت مهدی (عج) جنگ با اصل تجاوز است. جنگ او با جنگ افروزان جنگ است. انقلاب او با تردید و دو دلی پیش نخواهد رفت. جنگ حضرت مهدی (عج) فصل الخطاب تاریخ و جنگ بین سیاه و سفید است. نه خاکستری. آن جنگ، جنگ برق آسایی است که تمام قدرت های جهان را از هم می پاشد و جهان جدید و تازه ای را می سازد که بر اساس حقوق و کرامت شکل می گیرد.
مهدویت، ارتباط با خرائن غیب جهان است. حضرت مهدی (عج) فقط جان جهان نیست، بلکه عقل جهان هم هست. جامعه مهدوی ناکجا آباد نیست، «همه جا آباد» است. هنر حضرت مهدی (عج) تحقق بخشیدن به آرزوهای قابل تحقق بشری است. که تا به حال تحقق پیدا نکرده. آرمان شهر مهدوی یک ماکت نیست، شهر مرده ها و شهر مجسمه ها نیست، یک جامعه با آدمهای واقعی است که غرایز بشر را در سایه عدالت و عقلانیت سازماندهی می کند جامعه مهدوی جامعه ای نیست که بسته باشد و پلیس هایش از تعداد شهروندانش بیشتر یا مساوی با آنها باشد. یک شهر قرون وسطایی هم نیست. مبتنی بر ایدئولوژی بشری هم نیست. بلکه تمدنی است که برای اولین بار در مقیاس جهانی، علم و عبودیت، قدرت و معنویت، و دنیا و آخرت را با هم جمع می کند. شهری است که بر اساس آگاهی و آزادی و اخلاق بنا می شود. در روایات، توصیفاتی از آن شده که از جمله آنها این است: سرمایه در آن بسیار است، اما سرمایه سالاری نخواهد بود. مردم یکدیگر را نخواهند درید. در آن، هیچ کس دروغ نمی گوید رنج های بیهوده و بیگاری ها به پایان خواهد رسید و… روایت داریم که اصحاب حضرت مهدی (عج) صاحب صلابت و از جنس فولادند و با ظرافت مینیاتوری – این تعبیر و استنباط من است مسائل را درک می کنند و در احساس و عاطفه نسبت به بشریت با لطافت گل با مردم روبه رو می شوند ولی در جبهه و رو در روی دشمنان خدا و مردم، پیامبران مرگ اند.
منبع:نشریه امان، شماره 36.