راه معرفت امام زمان(ع)

راه معرفت امام زمان(ع)

نویسنده : آیت‌الله جوادی آملی

غیبت امام زمان همواره مسئله‌ای مهم، معتبر و اصیل بوده است، به گونه‌ای که همه معصومان(ع) از نبی مکرم اسلام(ص) تا امام عسکری(ع) بارها به وجود مبارک ایشان و ویژگی‌هایشان اشاره فرموده‌اند روایات مجامع روایی شیعه و غیر شیعه در این‌باره نه از حد استفاضه بلکه از تواتر متعارف نیز فزون‌تر است.
محمّدبن عثمان عَمْری1 می‌گوید: «از پدرم شنیدم که در خدمت امام حسن عسکری(ع) بودم که پدرم پرسید: این سخن حق است که پیامبر فرموده‌اند: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیهً»؟ فرمود: «آری، این سخن درست است و هیچ تردیدی در آن نیست». همان‌طور که شکی در روز بودن این روز روشن نیست: سپس پدرم عرض کرد: پس از اینکه شما رحلت کردید، امام بعد از شما کیست؟ امام عسکری(ع) به نام مبارک حضرت ولی عصر(ع) اشاره کردو آنگاه فرمود: او غیبتی طولانی دارد که در آن عدّه‌ای سرگردان، گروهی هلاک و دسته‌ای دچار تردید می‌شوند.2
بر این اساس، غیبت ولی عصر(ع) برای بسیاری دشوار می‌‌آید و شکوک و شبهات اذهان بسیاری را مسموم می‌کند و عدّه‌ای می‌گویند که چگونه می‌شود انسانی بیش از هزار سال زنده بماند و گروهی سخن می‌رانند که از کجا معلوم است که بیاید و کسان دیگر شبهادت دیگری، ساده‌تر یا پیچیده‌تر را در اذهان می‌پرورند و آن را می‌پراکنند.
از سویی دیگر، زمان ظهور وجود مبارک بقیّـ[الله الاعظم(ع) معلوم نیست ـ گر چه ما باید همواره منتظر ظهور خجسته حضرتشان باشیم ـ و امکان دارد خدای نخواسته غیبت ایشان طولانی شود و تردیدها، شکوک و شبهه‌ها نیز افزایش یابد! چه کنیم تا به این تردیدها در ابعاد فردی یا اجتماعی مبتلا نشویم؟ درباره مسائل و مباحت دینی، به ویژه چالش‌های فراروی حکومت اسلامی نظیر مبحث ولایت فقیه، به دام قرائت‌های مختلف گرفتار نیاییم؟ در باتلاق شبهات فرو نرویم و با شناخت اصیل امام و امامت مشکلات موجود در این زمان را باز شناخته و بگشاییم؟
شناخت ولیّ خدا و امام عصر(ع) تنها راه نجات و رستگاری است که با درخواست از ذات اقدس خداوند و مجاهده علمی و عملی شدنی است.
وعده نجات از جهالت و رهایی از ظلمت گمراهی، دل انسان‌های بصیر را از دیرباز به خود مشغول داشته است، به همین سبب بعضی شاگردان خاص اهل بیت(ع) برای یافتن طریق هدایت سؤالاتی درباره معرفت آخرین حجّت الهی در محضر ایشان مطرح کرده‌اند، چنان‌که جناب «زراره» می‌گوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: قائم ما پیش از قیام خود، غیبتی طولانی خواهد داشت. عرض کردم: چرا؟ فرمود: اگر ظاهر باشد او را می‌کشند؛ سپس فرمود: ای زراره! اوست که انتظارش را می‌کشند و مردم در ولادتش شک می‌کنند؛ برخی می‌گویند پدرش از دنیا رفته و فرزندی از خود به جای نگذارده است؛ بعضی می‌گویند در شکم مادرش است؛ گروهی گویند غایب است؛ دسته‌ای گویند به دنیا نیامده و عدّه‌ای دیگر گویند دو سال قبل از وفات پدرش به دنیا آمد! همان، موعود منتظر است؛ ولی خدای والا می‌خواهد تا شیعیان را بیازماید و در این آزمایش دشوار، باطل‌گرایان دچار تردید می‌شوند».
زراره (که گویا از چنین فضای پر شبهه‌ای هراسناک گردید، و به فکر چاره افتاده) گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایتان شوم! اگر من در آن زمان بودم چه کنم؟ آن حضرت فرمود: اگر آن زمان را ادارک کردی، پیوسته دل به این دعا مشغول دار: «اللّهم عرّفنی نفسک، فأنّک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیّک، اللّهم عرّفنی رسولک، فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک. اللّهم عرّفنی حجّتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی».3
دعا تنها مجموعه‌ای از الفاظ برای خواندن و درخواست کردن نیست، بلکه معارف عمیق و درس‌های ارزشمندی در دعای معصومان(ع) نهفته است که فهم آنها و تأمّل در آموزه‌هایشان ارزشمند علمی و عملی به بار می‌آورد، چنان‌که زراره در پی آن است با این درس گرانقدر مشکل خویش را بگشاید.
برای شناخت مقام والای امامت و شخصیّت منحصر به فرد امام عصر(ع) راه‌های فراوانی هست؛ بررسی دعاها و زیارت‌هایی که از خود امام عصر(ع) رسیده است و یا فرموده امامان دیگر(ع) در باره آن حضرت از بهترین این راه‌هاست.
همان‌گونه که تأمّل در عبارات «نهج‌البلاغه»، سخنان سیّد الشهدا(ع) از آغاز تا پایان حادثه کربلا، معارف بلند «صحیفه سجّادیه» گویای برنامه‌های امام علی، امام حسین و امام سجّاد(ع) اند و از ایجاد حوزه‌های علمی و برگزاری مناظرات علمی برنامه صادقین(ع) استنباط می‌گردد، از ادعیه مأثور یا مرتبط با امام عصر(ع) برنامه‌های ایشان فهمیده می‌شود؛ زیرا وقتی امامی دعا می‌کند، علاوه بر مقتضیات دعا، ویژگی‌های امامت و وظیفه امام در برابر امّت و چگونگی پیوند امام با امّت و تأثیر ملکی و ملکوتی امام را تشریح می‌کند.
بر این پایه، کسی که می‌خواهد وجود مبارک ولیّ‌عصر(ع) را بشناسد، بهتر است زیارت‌ها و دعاهای مرتبط با آن حضرت را به دقت بررسی کند، تا به حریم معرفت آن امام همام بار یابد.
از سوی دیگر، شناخت امام زمان(ع) مراتبی دارد که تأثیر گذاری آنها در زدودن غبار جاهلیّت و پاک کردن گرد تحجّر و ارتجاع یکسان نیست؛ زیرا آثار هر مرتبه از معرفت در تبیین انتظار حقیقی و صحیح، با مرتبه دیگر متفاوت است؛ مثلاً شناخت شناسنامه‌ای امام عصر(ع) و دانستن تاریخ ولادت و زمان غیبت صغرا و کبرا و امثال آن، هرگز همانند معرفت معنای حقیقی امامت و شناخت حقیقت ولایت و انطباق انحصاری آن شخصیّت حقوقی در فلان شخص حقیقی نخواهد بود؛ همان‌طور که براهین حدوث، نظم، امکان ماهوی، امکان فقری و نظایر آنها برای شناخت خدا راهگشاست؛ امّا آنکه خدا را با الوهیّت می‌شناسد، بهترین راه معرفت خداوند را پیموده و خدا شناس خوبی شده است؛ و نظیر اینکه هر چند شناخت رسول از راه معجزه [کافی است، ولی] مربته بالای معرفت را تأمین نمی‌کند؛ امّا آن که رسول را با علم به رسالت می‌شناسد، از معرفت آن حضرت به سبب معجزه بی‌نیاز می‌شود؛ چرا که وقتی معنی الوهیت و رسالت فهمیده شد، خداوند و رسول شناخته می‌شوند.
در روایت کلینی و صدوق است که ولی امر با این خصوصیّات شناخته می‌شود: «اعرفوا الله بالله و الرسول بالرساله و أولی بالامر بالمعروف و العدل و الاحسان؛ خدا را با خدا، رسول را با رسالت و اولی‌الامر را با امر کردن به معروف و عدل و احسان بشناسید».4 امّا این نقل کافی نیست، زیرا هرگز با صرف امر به معروف و عدل و احسان نمی‌توان ولی امر را شناخت، چون آمران به معروف و… بسیارند، به همین دلیل در نقل دیگری فرمود: «… بالمعروف و العدل و الاحسان؛ … با معروف و عدل و احسان».5 نه «بالأمر بالمعروف؛ امر کردن به معروف»، زیرا امام با معروف، عدل و احسان شناخته می‌شود نه با امر به آنها، آن که ولی خداست و ولایت امر را بر عهده دارد به دستور دادن به معروف، عدل و احسان بسنده نمی‌کند بلکه سنّت او معروف و سیرتش عدل و سریره او احسان است.
اگر کسی معروف شناس باشد، حقیقت آن را در ولیّ‌امر در می‌یابد. همان‌طور که شناسنده عدل و احسان، عدل و احسان را در سنّت و سریره و سیره امام مشاهده می‌کند و در می‌یابد که او صاحب مقام ولایت است.

پی نوشت ها :

٭ برگرفته از: امام مهدی(ع)، موجود موعود.
1. از وکلای امام حسن عسکری(ع).
2. کمال‌الدّین، ج2، ص81؛ کفایـه الاثر، ص296؛ کشف‌الغمه، ج2، ص528.
3. الکافی، ج1، ص337؛ کمال‌الدّین، ج2، ص12.
4. الکافی، ج1، ص85؛ التوحید، صدوق، ص286.
5. الکافی، ج1، ص85؛ التوحید، صدوق، ص286.

ماهنامه موعود شماره 109

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید