گاهی وقتها یک نقطه روشن در زندگی انسان در یک مواقع خاصی از انسان دستگیری میکند.
بعضیها که عاقبت به خیر میشوند، مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان میباشد.
اما کسی که عاقبت به خیر نشده و جهنمی میشود، معلوم میشود همان نقطه روشن را هم ندارد! روایت هم این مطلب را تأیید میکند.
حدود سی سال قبل، در تهران شخصی بود که در همه جا مشهور به فسق و فجور بوده است.
یک مرتبه میبینند این شخص، از عباد و زهاد شده است.
رفیقی داشتم در تهران، آدم خوبی بود، از شاگردان مرحوم آقا شیخ محمد حسین زاهد بود. (شیخ محمد حسین زاهد، مرد بسیار خوب و با معنویت و اهل زهد و ورع بوده. نفسش قوی بوده، و روح قوی ای داشته، حتی بعد از مرگش دیده بودند که بر شاگردانش اشراف دارد)
آن دوست ما گفت: علت این که آن شخص فاسق عاقبت به خیر شد این بود که:
شب عروسی اش، رفت توی اتاق عروس، دید عروس دارد گریه میکند؛ میفهمد که این گریه، گریه معمولی نیست، خیلی جدی است! علت گریه را میپرسد، عروس میگوید: من به پسرعمویم علاقمند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفی ندارم که با تو زندگی کنم اما این را بدان که عمری را در ناراحتی خواهم بود!
این شخص بلافاصله از منزل میرود و عالم محل را با دو نفر شاهد می آورد و میگوید: من وکالت دادم که طلاق این دختر را بخوانید.
طلاق را میخوانند. بعد میفرستند دنبال پسرعمومی دختر و میگوید: عقد اینها را هم بخوانید.
جوان را میآورند و عقد آنها را میخوانند!
وقتی که او چنین جوانمردی و فداکاری را میکند، پسرعموی دختر رو میکند به او میگوید: خدا تو را عاقبت به خیر کند!
همین که آن شخص (که معروف به فسق و فجور بوده و این گذشت را انجام میدهد) پایش را از اتاق میگذارد بیرون، متحول میشود، حالش تغییر میکند و در مسیر سعادت قرار میگیرد
تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه
منبع سایت صالحین