قرآن برای معرفی شخصیتهای الهی از سه راه وارد می شود, و در هر موردی طبق مصالحی از شیوه ی خاصی پیروی می کند . گاهی معرفی با اسم , گاهی معرفی با عدد و گاهی نیز معرفی با صفت .
اگر نام حضرت در قرآن نیست , ولی صفات و خصوصیات حکومت او در قرآن وارد شده است .
اصولاً قرآن درمعرفی افراد , مصالح عالی را در نظر می گیرد . گاهی مصالح ایجاب می کند تنها به صفات افراد بپردازد , چنانکه درباره ی حضرت مهدی (ع) جریان از این قرار است که :
اولاً : تشکیل چنین حکومتی در مواردی صریحاً و در موارد دیگر به طور اشاره در قرآن وارد شده است . آیاتی که در سوره ی توبه و صف از انتشار وگسترش اسلام در سطح جهانی نوید می دهد , مانند : « لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کلّه » یعنی تا آنان را بر همه ی ادیان پیروز سازد , اشاره به تشکیل این حکومت است . زیرا مفسّران می گویند : مضمون این آیه را که پیشگویی از گسترش فراگیر و همه جانبه ی اسلام در سطح جهان است هنوز تحقق نیافته است .
از این گذشته در آیه106سوره انبیا می فرماید : « ما پس از ذکر , در زبور نوشتیم که بندگان شایسته من , وارث زمین خواهند بود » . آیه ی شریفه نوید می دهد که صالحان , وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهان را به دست خواهند گرفت . و به اتفاق تاریخ بشر هنوز این وعده ی الهی تحقق نپذیرفته است .
ثانیاً : اگر نام اصلی امام زمان (ع) را نبرده به خاطر مصلحتی است که برای اهل فضل و درک مخفی نمی باشد , زیرا به همان علت که نام امام علی (ع) رانبرده نام آن حضرت را نیز نبرده است . اگر نام این بزرگواران را می برد کینه های دیرینه ی بر و اُحد و حُنین بار دیگر زنده می شد و لذا مطلب را به صورت کلی مطرح کرده و فرموده : « بندگان شایسته ی من , وارث زمین خواهند بود » . نام بردن از گذشتگان مانند لقمان و ذی القرنین قابل قیاس با افراد آینده نیست , در باره ی گذشتگان , حسد ها و کینه ها تحریک نمی گردد و افراد سود جو و شهرت طلب نمی توانند از آن سوء استفاده کنند , ولی بردن نام آیندگان این مسائل را به دنبال دارد .
بنابر این , مسئله ی مهم , بیان خصوصیات دیگر آن حضرت است که افراد دل آگاه , با شناخت آنها , مهدی واقعی را از مدّعیان قلّابی مهدویّت باز شناسند