صدایی در جهانم نیست؛ فقط تصویر می‌بینم

صدایی در جهانم نیست؛ فقط تصویر می‌بینم

نویسنده:فربد فدایی

کودکان نا شنوا و طرز برخورد مناسب دیگران با آنها

در انسان، تنها سالم بودن گوش و اعصاب محیطی آن و امکان احساس اصوات، اهمیت ندارد. این ویژگی‌ها را جانوران هم دارند.

آنچه در انسان مهم است، امکان ادراک اصوات به صورت رمزها و نمادهای پیچیده زبانی است؛ چیزی که به پیدایش مراکز تکلم در مغز انسان وابسته است. شنوایی و زبان، توانایی‌های‌ ویژه‌ای هستند که به انسان، امکان زیستی معنی‌دار را در اجتماع می‌دهند. ارسطو می‌گوید: «انسان حیوان ناطق است.» و به دنبال آن باید افزود که: «انسان حیوان شنوا نیز هست.» گفتن بی‌شنیدن مفهوم ندارد. با گفت‌وگو است که امکان تبادل و تعامل اندیشه پدیدار می‌شود. کودکان وحشی که در جنگل‌ها و بدون ارتباط انسانی رشد کرده‌اند، قادر به تکلم نبوده‌اند و با وجود سلامت شنوایی، هیچ‌گاه نتوانسته‌اند زبان بیاموزند و قادر به زندگی اجتماعی هم نبوده‌اند. از این‌رو مشخص می‌شود زمانی که راجع به ناشنوایی در انسان‌ها بحث می‌کنیم، موضوع بسیار فراتر از توانایی حس کردن اصوات است؛ موضوع درباره اندیشیدن است.
بین فردی که پیش از کسب مهارت‌های زبانی، ناشنوا بوده یا شده، با فردی که پس از کسب کامل این مهارت‌ها شنوایی خود را از دست داده‌ است، تفاوت بسیاری وجود دارد. از سوی دیگر، بین فردی که به طور نسبی ناشنواست و فردی که به طور کامل ناشنواست، باز هم تفاوت وجود دارد. معمولا افراد ناشنوا قادرند روش‌های ارتباط کلامی را بیاموزند. تعداد تقریبی کل افرادی که از لحاظ تفاوت‌های چشمگیر فردی به برنامه‌های آموزشی ویژه نیاز دارند، حدود 12 درصد است. در این میان، گروه ناشنوایان نسبی و عمیق حدود 5/1 درصد را تشکیل می‌دهند. ناشنوایان به دلیل نارسایی حسی ناپیدای خود در معرض مشکل‌های فراوان روانی هستند. برخی از این مشکلات، ناشی از طبیعت این فقدان و تعدادی دیگر، وابسته به عوارض آن است. ناشنوایی در برداشت کودک از جهان و دید وی از خویشتن و جهان پیرامون خویش تاثیر می‌گذارد. بسیاری اوقات، ناشنوایی با اختلال گویایی همراه است. از آنجا که شیوه تفکر کلامی، شیوه مسلط اندیشیدن را پس از دوران شیرخوارگی تشکیل می‌دهد، طبعا در کودکانی که پیش از برقراری کامل ساختار و فرآیند زبانی دچار ناشنوایی شده‌اند، در نحوه اندیشه با همسالان تفاوت‌هایی وجود خواهد داشت. پرسش عمده دیگری که مطرح می‌شود، این است که آیا ناشنوایی را به عنوان یک تفاوت تلقی کنیم یا عیب و نقص بپنداریم؟ توانایی گفت‌وگو، ارتباط بسیار نزدیکی با توانایی‌های هوشی، فکری و ارتباطی دارد. از این‌رو برای کودکانی که در‌ آغاز زندگی، شنوایی خویش را از دست داده‌اند یا اصولا از شنوایی برخوردار نبوده‌اند، مشکل اساسی صرفا فقدان حس شنوایی نیست؛ بلکه مساله اساسی‌تر عبارت است از عدم امکان ایجاد ارتباطی مناسب. نکته مهم دیگری که شاید بتوان آن را به صورت فرضیه مطرح کرد، این است که اگر به علت نقص حسی، ناحیه ادراکی مربوط به آن حس در قشر مغز مورد استفاده قرار نگیرد؛ آن ناحیه دچار آتروفی می‌شود؛ یعنی تحلیل می‌رود و کارکرد خود را به صورت برگشت‌ناپذیری از دست می‌دهد. در مورد زبان آموزی هم یافته‌ها و تجربه‌ها حاکی است که پس از گذر از یک دوره بحرانی ، دیگر زبان‌آموزی امکان ندارد. آیا ناشنوایی اولیه در انسان سبب آتروفی در ناحیه ادراکی شنوایی می‌شود؟ با توجه به آنکه مراکز عالی ارتباطی که ادراک همه حواس و خاطرات در آن منسجم می‌شود، حدود قطعه گیجگاهی مغز و در ارتباط و مجاورت نزدیک تشریحی و کارکردی با مراکز تکلمی است، آیا در صورت صحت آنچه آورده شد، نارسایی شدیدی در فرآیند اندیشه و امور انتزاعی در ناشنوایی اولیه عمیق پدیدار نخواهد شد؟ از سوی دیگر، چون به مغز باید به عنوان ساختاری به هم پیوسته نگریست، احتمال دارد که این نقص در دیگر جنبه‌های کارکردی مغز هم تاثیر‌هایی پدید بیاورد. این تاثیر‌ها ممکن است منفی باشد یا مثبت (برای نمونه، فقدان کارکرد آن ناحیه شاید توسط کارکرد نواحی دیگر مغز جبران شود).
تمام فرضیه‌های فوق، ذهن ما را باید به این نکته رهنمون کند که ضروری است ناشنوایی را هرچه زودتر تشخیص دهیم و هرچه سریع‌تر فعالیت زبان‌آموزی به ناشنوایان را آغاز کنیم تا از عوارض برگشت‌‌ناپذیرش جلوگیری شود. مشکلی که برای کودکان ناشنوای نسبی در مدرسه وجود دارد، این است که اصولا ناشنوایی آنها ناشناخته می‌ماند و رفتارهای حاکی از نارسایی به بی‌توجهی، بازیگوشی، تنبلی و عقب‌ماندگی ذهنی تعبیر می‌شود.

اهمیت رفتار اعضای خانواده

رفتار اعضای خانواده، به ویژه مادر، با کودک ناشنوا در رشد عاطفی و سازگاری اجتماعی و آمادگی آموزش مهارت‌های زبانی و تحصیلی او بسیار موثر است. روش برقراری ارتباط مادر با کودک باید مطابق روش‌های متداول آموزش ناشنوایی باشد. در غیراین‌صورت، به دلیل ناآشنایی کودک با شیوه‌های متداول برقراری ارتباط، رشد ذهنی وی نسبت به همسالان دیگرش ضعیف‌تر خواهد بود. فقدان ساده شنوایی، ارتباطی با توانایی‌های ذاتی هوشی ندارد. بهره هوشی در ناشنوایان از همان منحنی زنگوله‌ای شکلی که در شنوایان دیده می‌شود پیروی می‌کند. در ناشنوایان، نمره‌های کارکردی و عملی آزمون هوش عموما بالاتر از نمره‌های کلامی است.
دلیل مقاومت والدین در برابر زبان اشاره، این است که وقتی معلولیت فرزند کشف می‌شود، آزرده و اندوهگین می‌شوند و آرزو می‌کنند کاش چنین نبود. انکار معلولیت فرزند و آرزوی اینکه فرزندشان چون کودکان دیگر باشد، موجب می‌شود در برابر زبان اشاره به عنوان نماد محسوس معلولیت و منادی موجودیتی متفاوت مقاومت کنند. آنچه در این میان فراموش می‌شود این است که منظور از زبان (که معمولا به واسطه شنوایی انتقال می‌یابد)، دسترسی به اطلاعات و تجربه‌ها است. بدون شنوایی یا جانشین موثر آن یعنی زبان اشاره، ساعت‌های بی‌شمار خطابه و آموزش به وسیله لب‌خوانی تنها باعث می‌شود زبان به مفهومی که ذکر شد دیرتر از موعد و اغلب به صورتی ناکامل در دسترس کودک قرار گیرد. در دست‌کم 90 درصد والدین شنوای کودک ناشنوا، احساس سردرگمی، عدم قطعیت و اغلب گناه ملاحظه می‌شود. دوگانگی عاطفی والدین نسبت به کودک ناشنوا، راهنمایی‌های متناقضی که از دیگران دریافت می‌دارند و حمایت بیش از حد مادر نسبت به کودک ممکن است حالت جبرانی یک احساس دوگانه عاطفی نسبت به کودک باشد که از واکنش‌سازی مادر سرچشمه می‌گیرد. به هر حال، این واکنش‌ها موجب گریز کودک از واقعیت می‌شود. احساس خشم پدر و مادر نسبت به فرزند ناشنوایشان نتیجه طبیعی عجز و ناتوانی آنها در برابر معلولیت اوست. معمولا پدر نارسایی حسی کودک را نمی‌پذیرد و انتظارهای نامعقولی از او دارد. برعکس، مادر حمایت بیش از حد نسبت به کودک نشان می‌دهد. تقابل این 2 دیدگاه و رفتار، مشکل‌هایی را پدید می‌آورد.

اگر والدین عملکرد مناسبی نداشته باشند…

اگر والدین عملکرد مناسبی نداشته باشند، کودک ناشنوا با چه مشکل‌هایی مواجه خواهد شد؟ مشکل کودک ناشنوا در چنین شرایطی می‌تواند به صورت عدم اعتماد به نفس، اطاعت افراطی، سعی در خشنود کردن دیگران، گوشه‌گیری و پرخاشگری جلوه کند. ناشنوایی در کودک به 3 طریق ممکن است به ناراحتی روانی ثانویه در او منجر شود:
اول، اثر مستقیم نارسایی شنوایی در کودک، دوم، واکنش پدر و مادر و دیگران نسبت به کودک ناشنوا و سوم، مشکل‌های ناشی از معاینه‌ها و آزمایش‌ها و درمان‌های ناشنوایی.
معمولا درباره شخصیت ویژه ناشنوایان توصیف‌های منفی آورده می‌شود و آنها را به عنوان افرادی که از رشد عاطفی لازم برخوردار نیستند و افرادی عجول، خودمحور، انعطاف‌ناپذیر و بی‌احساس به دیگران وصف می‌کنند. دلیل این‌گونه برداشت‌ها این است که احتمالا کودکان ناشنوا نیاموخته‌اند که ملاحظات و واکنش‌های مرسوم اجتماعی را در ارتباط خویش با دیگران، به گونه‌ای که همسالان شنوای آنها آموخته‌اند و عمل می‌کنند به کار ببرند. در نتیجه به پیروی از احساسات آنی خود رفتار می‌کنند و این امر در دوران بزرگسالی آنها هم تداوم می‌یابد. کودکان ناشنوایی که والدین ناشنوا دارند به میزانی چشمگیر بیش از ناشنوایانی که والدین شنوا دارند در کارها تامل و ژرف‌بینی نشان می‌دهند که این امر احتمالا به علت آشنایی والدین ناشنوا با روش ارتباطی مناسب است.

اگر فرزند ناشنوای شما در سن بلوغ است…

دوران بلوغ و نوجوانی ناشنوایان با افراد شنوا متفاوت است. آنها به دوستی‌‌های عمیق و فرصت‌های ارتباطی مناسب نیاز دارند تا به مهارت‌های اجتماعی که برایشان بسیار مهم است نایل شوند. قضاوت‌های گروه همسالان در دوره نوجوانی برای ناشنوایان اهمیت زیادی می‌یابد. کودک ناشنوا از آموزش‌های غیرمستقیمی که برای همسالان شنوای او وجود دارد، بی‌بهره است در نتیجه توصیه می‌شود گفت‌وگوها برای کودک ناشنوا قابل دیدن باشد تا او به تسلسل و ارتباط رویدادها پی ‌ببرد.
اگر واکنش‌ کودک ناشنوا به ناشنوایی خویش به شکل احساس حقارت افراطی یا برعکس، به صورت سلطه‌جویی باشد، احتمال‌ دوست‌یابی برای او کم خواهد بود. ورزش و بازی‌های گروهی راه مناسبی برای پرورش مهارت‌های اجتماعی این کودکان محسوب می‌شود. مهم‌ترین پرسشی که کودک ناشنوا مطرح می‌کند این است: «چرا من ناشنوا هستم؟» آیا کودک واقعا همین موضوع را می‌خواهد بداند یا به وسیله این پرسش مایل بوده است موضوع دیگری را مطرح کند؟ به هر حال، این پرسش که در مراحل بعدی رشد هم تکرار خواهد شد، نماینده نگرانی کودک درباره عدم پذیرش در اجتماع همسالان خود یا احساس ناامنی در مورد دوست‌ داشته شدن توسط اعضای شنوای خانواده است.

هدف‌ها و روش‌های روان‌درمانی ناشنوایان

هدف‌ها و روش‌های درمان روان‌پزشکی ناشنوایان بر اصول زیر استوار است:

1) از بین بردن فشار روانی (استرس) که پیش‌نیاز آن بررسی محیط و روابط خانوادگی و آموزشی است؛
2) دگرگون‌سازی محیط ناسالم؛
3) درمان نشانه‌ها یا در صورت امکان درمان علت اصلی به وسیله دارو یا روش‌های روان‌درمانی و رفتار درمانی؛
4) توصیه‌هایی جهت حفظ و تعالی بهداشت روانی خانواده.

پی نوشت ها :

*روانپزشک
منبع: www,salamat,com

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید